ارسال پاسخ

حدود 8 سال از عرضه P.T میگذره و 10 سال هم از آخرین نسخه سایلنت هیل (downpour),,,و همچنان هیچ خبری از نسخه جدید نیست و دلخوشی ما هم شده این لیک ها که شاید یکیش رنگ واقعیت بگیره...

---

میدونم خیلی دیره ولی plot هوم کامینگ رو هم کامل کردم بالاخره!:D یه سری ایراداتی داره که بعدا سر فرصت درستش میکنم. میذارمش داخل اسپویلر که صفحه نابود نشه.

[SPOILER="Homecoming Plot"]


[ATTACH=full]264108[/ATTACH]

Silent Hill: Homecomig Plot


با آغاز بازی, صدای بمباران و تیراندازی شنیده میشود. شخصیت اصلی بازی, الکس شپرد به تختی بسته شده است و مردی که به نظر میاید پرستار باشد بدون اینکه صحبتی بکند و یا به سؤالات الکس پاسخ دهد تخت او را ارام در راهرویی کم نور هل میدهد. هنگام عبور از راهرو الکس اتاقهایی را میبیند که در آن اتفاقاهایی عجیب رخ میدهد, دکترهایی که به جای درمان بیماران, کارهای عجیب و غریب و رعب آوری با آنها انجام میدهند. هنگامی که به اتاق میرسند, مرد از اتاق بیرون می‌رود و الکس فرصت را مناسب میبیند تا خود را از شر بندهایی که او را به تخت بسته اند خلاص کند. اما در این حال با صحنه وحشتناک روبرو میشود, او از پشت شیشه تار در هیولایی را میبیند که به طرز فجیعی خدمتکار بیمارستان را سلاخی میکند. الکس بالاخره خود را از چنگال بندها رها میکند و به جستجو در بیمارستان میپردازد و در این بین با برادرش, جاشوا شپرد, مواجه میشود. برادرش بدون توجه به محیط اطرافش با مداد رنگی در حال نقاشی کردن است. او از الکس درخواست میکند تا عروسکش را پیدا کند, الکس با کمی جستجو در بیمارستان موفق میشود که عروسک او را پیدا یکند. هنگامی که الکس سعی میکند عروسک را به او بدهد, جاشوا از او فاصله میگیرد و سپس از دست او فرار میکند و نه فقط این بار بلکه هر بار که الکس را میبیند. با پیشروی بیشتر در بیمارستان الکس رد برادرش را تا روبروی آسانسور میگیرد. او سوار آن میشود اما در حین حرکت صدای گوش خراش یک شی فلزی را میشنود و قبل از این که شمشیری بزرگ از لای در به سمت او بیاید و سینه او بشکافد ناگهان الکس در یک تریلی 18 چرخ که راننده آن تراویس گریدی(شخصیت اصلی origins) است از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که همه این ها فقط یک کابوس بوده است.


[ATTACH=full]264112[/ATTACH]

الکس در حال دادن عروسک رابی به برادرش


به هنگام رسیدن به مقصد, تراویس او را "سرباز" صدا میزند. این مورد, به همراه ژاکت نظامی الکس و صداهای تیراندازای که در ابتدای بازی شنیده میشود حاکی از آن است که او یک سرباز است و از جنگ به خانه برگشته است. الکس به زادگاه خود یعنی Shepherd's Glen برگشته است, اما متوجه میشود که شهر همانند روزی نیست که آنجا را ترک کرده است - مهی غلیظ شهر را پوشانده, اکثر خیابان‌ها خراب شده و تقربیاَ این که هیچکسی در شهر نیست. الکس در حالی که در شهر پرسه میزند با قاضی هالوی که مادر دوست دوران کودکی او یعنی Elle Holloway است روبرو میشود. هم الکس و هم قاضی هالوی هر دو از نوادگان چهار خانواده ای (Shepherd, Holloway, Fitch, و Bartlett) هستند که Shepherd's Glen را صدها سال پیش تاسیس کردند و در حقیقت نام Shepherd's Glen از جد الکس شپرد گرفته شده است. قاضی هالووی از دیدن الکس به نظر شگفت زده میاید, و به او میگوید تا به دیدن مادرش برود.


[ATTACH=full]264115[/ATTACH]

بازگشت الکس به زادگاهش شپردز گلن


پس از رسیدن به خانه, الکس متوجه میشود که در بسیاری از عکس های خانوادگی نیست. او به رفتار پدر و مادر خود فکر میکند و به خود میگوید که جاشوا همیشه فرزند مورد علاقه آنها بوده است. الکس با مادر خود لیلیان روبرو میشود اما وی حالتی عجیبی دارد, حالتی نزدیک به کاتاتونیک. لیلیان خسته تر از آن است که بتواند صحبت زیادی بکند و فقط به الکس میگوید که جاشوا ناپدید شده است و پدرش رفته تا او را پیدا کند. الکس متوجه میشود که هفت تیر پدرش در دستان مادرش است و قبل از این که آنجا را ترک کند هفت تیر را برمیدارد. ناگهان الکس متوجه سر و صداهایی از زیرزمین میشود و به همین علت به سمت زیرزمین میرود. در حالی که زیرزمین را بررسی میکند به سمت اتاقی میرود که در گذشته پدرش حیواناتی را که شکار میکرده به آنجا میبرده و قصابی میکرده است. الکس با دیدن این اتاق به یاده خاطره ای میفتد. خاطره ای که در آن الکس کودکی بیش نیست و سرزده وارد اتاق شکار پدرش میشود و باعث میشود آدام خشمگین شود و او را به شدت سرزنش کند.


[ATTACH=full]264116[/ATTACH]

الکس مادرش را در حالت کاتاتونیک پیدا میکند


بعد از ترک خانه, الکس از گورستان شهر عبور میکند و در نهایت در بیرون از اداره پلیس با دوست دوران کودکی خود یعنی ال هالوی روبرو میشود که در حال چسباندن اعلامیه اقراد گمشده است. او ناراحت است و به نظر میرسد از این که الکس بدون این که از او خداحافظی کند به ارتش پیوسته است تاحدودی رنجیده است. پس از صحبت با او, ال یک واکی تاکی به او میدهد و الکس به جستجویش برای یافتن جاشوا ادامه میدهد. او سپس وارد یک سمساری که متعلق به Curtis Ackers تعمیر کار شهر است می‌شود و از او درخواست اطلاعات میکند. الکس به ازای دریافت اطلاعات هفت تیر پدرش را به Curtis میدهد و او نیز به الکس یک تفنگ کمری میدهد و میگوید که از معاملات عادلانه خوشش میاید. الکس آنجا را ترک میکند و به سمت مقبره خانواده Bartlett میرود. در آنجا یک ساعت پیدا میکند. صدایی از درون ساعت باعث میشود الکس از شدت سردرد از حال برود.


[ATTACH=full]264119[/ATTACH]

الکس را که پس از چهار سال بازگشته است را در آغوش میگیرد


وقتی الکس بهوش میاید, متوجه میشود که به طرز مرموزی وارد شهر سایلنت هیل شده است. در آنجا, او برادرش را میبیند که به داخل یک هتل متروکه میدود. الکس به دنبال جاشوا وارد ساختمان متروکه میشود و در آنجا با موجودی که شی فلزی هرمی شکل بر سر دارد برخورد میکند. موجود کله هرمی شکل متوجه الکس که در پشت تعدادی مبلمان شکسته پنهان شده است میشود و قبل از این که به راه خود ادامه بدهد مدت کوتاهی به او خیره میشود. الکس در یکی از اتاق های هتل با زنی مرموز ملاقات میکند. زن از او میحواهد تا خاطرات او را که در هتل پراکنده شده است پیدا کند. الکس سه کارت پستال را پیدا میکند و آنها را به زن مرموز میدهد, زن نیز به الکس یک کلید میدهد که در اتاقی قفل را باز میکند. در درون اتاق, الکس جاشوا را پیدا میکند اما یک سوارخ عمیق در کف اتاق بین آن دو وجود دارد. الکس سعی میکند که از روی سوراخ بپرد اما موفق به انجام این کار نمیشود و به طبقه همکف ساختمان سقوط میکند. پس از مدتی الکس با Bartlett , شهردار شپرد گلن در یک گلخانه دایره شکل بزرگ که در جایی در هتل قرار دارد روبرو میشود. الکس میفهمد پسر شهردار که joey نام دارد نیز به طرز مرموزی گم شده است. پس از سوال پیچ کردن بارتلت, الکس وحشت زده متوجه هیولایی میشود که از سوراخی در زیر خاک به بیرون میاید. هیولا شهردار در زیر دستانش له میکند. الکس پس از مبارزه با هیولا او را نابود میکند اما دوباره از هوش میرود و به داخل سوراخی که هیولا از آن بیرون آمده بود میفتد.


[ATTACH=full]264125[/ATTACH]

Sepulcher پس از شکست نقش بر زمین میشود


الکس بهوش میاید و متوجه میشود که در پشت میله های سلول است. پس از مدتی ویلر, معاون کلانتر وارد میشود و قبل از این که الکس را آزاد کند از او سوالاتی میپرسد. الکس و ویلر تصمیم میگیرند که از ساختمان اداره پلیس شپرد گلن که هیولاهایی عجیب در آن پرسه میزنند خارج شوند اما به طور ناگهانی در میان راه از هم جدا میشوند. سپس الکس با ال مواجه میشود و هر دوی آنها به سمت فاضلاب فرار میکنند اما در نهایت در آنجا هم هر دوی آنها از هم جدا میشوند. الکس از فاضلاب خارج میشود و سپس تماسی از سوی ویلر دریافت میکند. ویلر به او میگوید که با هم در جایی قرار بگذارند و Dr. Fitch را که ممکن است چیزی در رابطه با اتفاقاتی که رخ میدهد بداند را پیدا کنند. الکس دکتر فیچ را در کنار خیابان پیدا میکند و او را تا کلینیکش دنبال میکند. الکس وارد آنجا میشود و قبل از این که مورد حمله یک گروه از پرستاران قرار بگیرد یک کلکسیون عروسک پیدا میکند که کمی او را پریشان میکند. سپس الکس یک کلید پیدا میکند که مربوط به جعبه ای است که در آن یک عروسک دیگر قرار دارد. الکس در حالی که عروسک را در دستانش میگیرد ناگهان دنیای اطرافش تغییر شکل میدهد. او در این دنیای دیگر به جستجو میپردازد و در نهایت در اتاقی بزرگ دکتر فیچ را در حالی پیدا میکند که با وسیله ای نوک تیز بر روی بدن خود خط میاندازد. الکس از او سوال میکند و میفهمد که دختر دکتر که اسکارلت نام دارد نیز ناپدید شده است. فیچ که وارد یک حالت افسردگی شده است میگوید که فراموش کرده است که هدیه اسکارلت را بیاورد. زمانی که الکس عروسک اسکارلت را به دکتر فیچ میدهد, بریدگی های بر روی بدن دکتر بیشتر میشود. سپس خون او و عروسک تبدیل به یک هیولا بزرگ میشود. هیولا با قطع کردن سر فیچ از بدنش او را میکشد و سپس تلاش میکند همان کار را با الکس هم انجام بدهد. الکس موفق میشود هیولا را نابود کند و سپس در کلینیک بیدار میشود و کلیدی را پیدا میکند که مربوط به سیتی هال است.


[ATTACH=full]264126[/ATTACH]

الکس با اسکارلت روبرو میشود


پس از رسیدن به سیتی هال الکس از کلید برای باز کردن یک راهرو زیرزمینی استفاده میکند و در آنجا Ceremonial Dagger را پیدا میکند. همچنین او پرتوره هایی از سران چهار خانواده که سایلنت هیل را ترک کردند تا شپرد گلن را تاسیس کنند میابد. به طرز عجیبی, پرتوره خانواده شپرد, یعنی جد الکس از روی دیوار برداشته شده است. الکس به خانه برمیگردد و متوجه میشود که Ceremonial Dagger در واقع یک کلید هم هست که با آن میتواند در اتاق شکار پدرش و درهای دیگری که چنین قفلی را دارند باز کند. در اتاق شکار, الکس کلیدی را پیدا میکند که در اتاق زیرشیروانی را باز میکند. در اتاق زیر شیروانی یک فلش بک دیگری نشان داده میشود. در این صحنه, آدام شپرد, پدر الکس, حلقه خانوادگیشان را به جاشوا میدهد. او به جاشوا میگوید که این حلقه نسل به نسل به دیگری منتقل شده است و اهمیت ویژه ای دارد و نباید به کسی نشان داده شود, حتی به الکس. بعد از فلش بک, الکس نامه ای را پیدا میکند که پدرش نوشته است و در آن در مورد بازگشت فرقه و شهر سایلنت هیل صحبت کرده است.


چهار بنیان گذار Shepherd's Glen


[ATTACH=full]264129[/ATTACH]
Mason Bartlett

[ATTACH=full]264131[/ATTACH]
Cornelius Fitch

[ATTACH=full]264133[/ATTACH]
Edith Holloway

[ATTACH=full]264132[/ATTACH]
Isaac Shepherd




الکس, با اطلاعات جدیدی که از طریق یادداشت پدرش بدست آورده است بار دیگر تلاش میکند تا از مادرش در رابطه با جاشوا سوال بپرسد که ناگهان اعضای فرقه به خانه حمله میکنند و الکس رو مورد ضرب و شتم قرار میدهند و لیلیان را نیز میربایند. خانه به دنیای دیگر تغییر شکل میدهد و الکس با حل کردن پازلی که در ارتباط با گذشته و عذاب وجدان هر یک از اعضای خانواده است از آنجا فرار میکند. پس از فرار از خانه, الکس با ال و ویلر دیدار میکند و به آنها میگوید که باید به سایلنت هیل بروند تا همه را نجات بدهند. در حالی که آنها با قایق به سمت سایلنت هیل میروند, اعضای فرقه به آنها حمله میکنند و ال و ویلر را میربایند. الکس در کنار ساحل بهوش میاید. او یک تماس رادیویی از طرف ویلر دریافت میکند و وی را به سمت زندان راهنمایی میکند. در آنجا, الکس قبل از این که ویلر را نجات بدهد با تعدادی از اعضای فرقه درگیر میشود و آنها را به قتل میرساند. الکس از ویلر میپرسد که آیا میداند ال کجا است و او در جواب میگوید که مطمئن نیست اما صدای دو نفر از اعضای فرقه را شنیده است که در مورد بردن زنی به قسمت بلوک انفرادی صحبت میکردند. الکس به جستجوی بیشتر در زندان میپردازد و بالاخره بلوک انفرادی را پیدا میکتد اما در آنجا به جای ال با مادرش لیلیان روبرو میشود که به چیزی شبیه به دستگاه شکنجه بسته شده است. لیلیان از الکس خواهش میکند که به این درد و رنج پایان بدهد. در اینجا بازیکن میتواند انتخاب کند که الکس مادرش را از شر این عذاب راحت کند یا این که اجازه بدهد دستگاه شکنجه بدن او را از هم جدا کند.

[ATTACH=full]264135[/ATTACH]

لیلیان که به دستگاه شکنجه بسته شده


دنیا تغییر شکل میدهد و الکس به همراه ویلر به جستجوی بیشتر میپردازند و در نهایت مادر ال, قاضی هالوی را پیدا میکنند که به یک صندلی بسته شده است. الکس او را آزاد میکند, اما هیولایی وحشتناک ویلر را به درون سوراخی میکشد و همین اتقاق باغث میشود که قاضی هالوی عجله کند. در حالی که قاضی فرار میکند, چهره اش از حالت یک ترس جعلی به حالت موزیانه تغییر میدهد. الکس هیولا را نابود میکند و برادرش را میبیند که به سمت کلیسا فرار میکند. در درون کلیسا الکس سایه مردی را از پشت پرده اتاق اعتراف میبیند. مکالمه ای بین الکس و سایه مرموز که به نظر میرسد پدر الکس باشد صورت میگیرد. او به خاطر رفتاری که خودش و همسرش در قبال فرزندشان داشتند طلب بخشش میکند. او میگوید که خودش و همسرش عاشق پسرشان بودند اما نمیتوانستند این عشق را نشان بدهند. آنها نمیتوانستد به پسرشان اجازه بدهند چیزهای شگفت انگیز زندگی همانند عشق و شادی را تجربه کند. در اینجا به بازیکن اجازه داده میشود که این فرد را ببخشد یا این که نه. بعد از حل کردن پازل و باز شدن در, الکس با پدرش روبرو میشود که درست همانند مادرش دست و پاهایش بسته شده است. الکس شروع به سوال کردن از پدر خود در رابطه با اینکه آیا میداند جاشوا کجاست یا نه میکند و مشخص میشود که الکس هرگز سرباز نبوده است. در واقع او در یک بیمارستان روانی بستری شده بود در حالی که فکر میکرد به دلیل جراحات جنگی در بیمارستان بستر شده است. آدام به الکس حلقه نشان خانوادگی را نشان میدهد اما توضیحی نمیدهد که چرا آن را از جاشوا پس گرفته است. بوگی من ظاهر میشود و آدام را دو تکه میکند و کمی بعد الکس توسط اعضای فرقه دستگیر میشود.


[ATTACH=full]264136[/ATTACH]

ادام از الکس تقاضای بخشش میکند


الکس به هوش میاید و خود را در اتاقی خون آلود و در حالی که به صندلی بسته شده است پیدا میکند. در اتاق قاضی هالووی حضور دارد و مشخص میشود که ناپدید شدن کودکان همه بخشی از یک سیستم قربانی آئینی بوده است. او فاش میکند که شپرد گلن توسط 4 خانواده از سایلنت هیل تاسیس شد که دیگر نمیخواستند عضو فرقه سایلنت هیل باشند. به آنها اجازه داده شد تا تحت یک شرط خاص سایلنت هیل را ترک کنند: هر 50 سال هر یک از 4 خانواده باید یکی از فرزندانشان را قربانی کنند. این قربانی کردن ها باعث شده بود تا شپرد گلن از مشکلاتی که در سایلنت هیل احساس میشد محافظت شوند. هالووی میگوید که دیگر این حفاظت وجود ندارد, زیرا در حالی که 3 تا از خانواده ها فرزندان خود را قربانی کردند, خانواده شپرد موفق به انجام این کار نشد. شهردار بارتلت پسرش جوی را قربانی کرد, دکتر فیچ دخترش اسکارلت را قربانی کرد, و قاضی هالووی دختر کوچکترش نورا را قربانی کرد. آدام شپرد قرار بود یکی از پسرانش را قربانی کند اما این کار را انجام نداد و به همین علت, دیگر در امان نیستند. هالووی ادامه میدهد که دیگر انتخابی برای شهر به جز بازگشت به فرقه و سایلنت هیل وجود ندارد. به همین علت او و پیروانش هر کسی را که با آنها همراه نمیشدند را میدزدیدند, شکنجه میکردند و به قتل میرسانیدند. سپس هالووی با استفاده از دریل شروع به شکنجه کردن الکس میکند اما خوشبختانه الکس میتواند خود را آزاد کند و سپس دریل را به درون گلوی هالووی فرو میکند و او را میکشد.

[ATTACH=full]264140[/ATTACH]

اتاق شکنجه


بعد از جستجو در مخفیگاه فرقه, الکس در نهایت ال را در حالی که توسط کورتیس در حال شکنجه شدن است را پیدا میکند. الکس موفق میشود کورتیس را بکشد و ال را آزاد کند. آنها سپس ویلر را پیدا میکند که به یک صندلی بسته شده است و تعداد چاقو در شکمش فرو رفته است. در اینجا بازیکن میتواند انتخاب کند که ویلر را با استفاده از جعبه کمک های اولیه نجات دهد یا این که اجازه بدهد او بمیرد. صرفنظر از انتخاب بازیکن, الکس بدون ال به راهش ادامه میدهد. الکس موفق میشود مقبره های چهار خانواده که فرزندانشان را در طول سالها قربانی کردند را پیدا کند. بر روی هر کدام از مقبره ها چهار اسم نوشته شده است: نام بچه های چهار خانواده موسس شپرد گلن که در طول سالها توسط خانواده اشان قربانی شدند. بر روی مقبره خانواده شپرد, الکس نام خود را پیدا میکند, که این تایید میکند پدر و مادرش او را به عنوان قربانی انتخاب کرده بودند. همچنین این نشان میدهد که چرا خانواده اش از او دوری میکردند و با سردی رفتار میکردند و به جاشوا علاقه نشان میدادند. آنها نمیتوانستند عاشق الکس باشند چون که میدانستند روزی باید او را بکشند. تصویری از گذشته نشان داده میشود: شب هنگام و پس از آن که آدام حلقه خانوادگی را به جاشوا داده بود, الکس به همراه جاشوا سوار بر قایق میشوند. الکس شروع به دست انداختن جاشوا میکند که این موضوع به وضوح نشان دهنده حسادت اوست. در واکنش جاشوا انگشتر خانوادگی را به او نشان میدهد, که این کار باعث خشمگین شدن الکس میشود و سعی میکند تا به زور انگشتر را از او بگیرد. جاش بر روی قایق میاستد و سعی میکند حلقه را پس بگیرد اما در حالی که با الکس درگیر میشود به عقب سر میخورد و سرش به گوشه قایق اصابت میکند و به درون دریاچه میافتد و غرق میشود. آدام جسد جاشوا را پیدا میکند و الکس دچار شک روانی میشود و با وجود این که جاشوا مرده, او مدام در ذهنش تکرار میکند که راهی برای نجات جاشوا وجود داشته است. سپس آدام به شدت الکس را سرزنش میکند و به او میگوید که نمیداند چه کار وحشتناکی انجام داده است. او میگوید که آنها الکس را انتخاب کردند, اما حالا الکس همه چیز را خراب کرده است. او میگوید که به خاطر اشتباه الکس همه رنج میبرند. بار دیگر دنیا تغییر شکل میدهد که در آن الکس با باس نهایی مبارزه میکند. الکس پس از شکست هیولا, شکم او را پاره میکند و از آن جسد جاشوا بیرون میاید. الکس شروع به گریه کردن میکند و از جاشوا معذرت خواهی میکند و سپس آن مکان را ترک میکند.


[ATTACH=full]264141[/ATTACH]

الکس به یاد میاورد که در شب مرگ جاشوا چه اتفاقی رخ داد


====================

Endings


با توجه به اقدامات بازیکن در طول بازی میتوان یکی از پنج پایان مختلف بازی را تماشا کرد.


Ending 1 – Good

Ending 2 – Drowning

                    [ATTACH=full]264142[/ATTACH]
• آدام را ببخشید
• لیلیان را بکشید
الکس از مخفیگاه بیرون میاید و به اِل میپیوندد. اِل از الکس میپرسد که در آنجا چه دیده است و
الکس در جواب میگوید چیزی که احتیاج بود آن را ببینم.


[ATTACH=full]264143[/ATTACH]
• آدام را نبخشید
• لیلیان را بکشید
الکس در خانه و در وان پر از آب بیدار میشود. پدرش به او نزدیک می‌شود و پس از صحبتی کوتاه الکس
را با نگه داشتن در زیر آب خفه میکند.



Ending 3 – Boogeyman

Ending 4 – Hospital

[ATTACH=full]264145[/ATTACH]
• آدام را نبخشید
• لیلیان را نکشید
• ویلر را نجات ندهید
الکس در حالی که به یک صندلی بسته شده است از خواب بیدار میشود. سپس دو بوگی من به او
نزدیک می‌شوند و هر کدام نیمی از کلاه هرمی شکل بر سر او میگذارند. سپس الکس خود به یک بوگی من
تبدیل میشود,

[ATTACH=full]264146[/ATTACH]
• آدام را ببخشید
• لیلیان را نکشید
الکس در اتاق 206 و در حالی که به تخت بسته شده از خواب بیدار میشود. به نظر میرسد
تمام ماجراجویی های او فقط یک رؤیای تب آلود بوده است. سپس او را میبینیم که
تحت شوک درمانی قرار میگیرد.



Ending 5 – UFO


[ATTACH=full]264147[/ATTACH]
• آدام را نبخشید
• لیلیان را نکشید
• ویلر را نجات دهید
الکس دوباره به اِل میپیوندد، اما ناگهان هر دوی آنها توسط UFOها ربوده می شوند. ترس او درست بود - بیگانگان مسئول آدم ربایی ها بودند. ویلر لنگان لنگان بیرون می‌آید و فریاد می‌زند که می‌دانسته است مردم به همین علت ناپدید شده اند.




[/SPOILER]




پایتخت ایران
Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or