ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Silent Dream" data-source="post: 3981381" data-attributes="member: 43016"><p>درود</p><p>سال نو مبارک<img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /></p><p>اینم Plot بازی Silent Hill Shattered Memories...دیگه اگه اشتباهی داره عذرخواهی میکنم.</p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]57598[/ATTACH]</p><p></p><p>مایکل کافمن (Michael Kaufmann) روانشناسی است که خود را برای دیدار با یک بیمار جدید آماده میکند. او برای خود یک لیوان ویسکی میریزد, در همین حال منشی وی زنگ میزند و به او میگوید که بیمار جدید زودتر رسیده است, دکتر کافمن به منشی خود میگوید ایرادی ندارد و بیمار میتواند وارد اتاق شود.</p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]57599[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center">دکتر مایکل کافمن - روانپزشک</p><p></p><p>در همین حال, هری میسون (Harry Mason), قهرمان داستان بازی, کنترل اتومبیل خود را در جاده های یخی سایلنت هیل از دست میدهد و تصادف میکند. هری از اتومیبل به بیرون میاید و متوجه میشود که دخترش شریل ناپدید شده است و به همین دلیل برای پیدا کردن او شروع به جستجو میکند. در این قسمت از بازی شما میتوانید به غذا خوری Diner 52 بروید و در آنجا با Cybil Bennett ملاقات کنید یا به Good Ol' Days بروید و با متصدی بار ملاقات کنید. در طول گفتگو با هرکدام از آنها, هری دچار فراموشی میشود و تصور میکند که او به همراه شریل در سایلنت هیل و در خیابان Levin زندگی میکند. سپس هری یک تماس تلفنی از خانه دریافت میکند, و با وجود این که چیزی جز صدای خش خش نمیشنود به این نتیجه میرسد که شریل باید در خانه منتظر او باشد. در راه خانه, هری تماس تلفنی دیگری از شریل دریافت میکند که این بار صدای شخص دیگری نیز در آن شنیده میشود. برای هری, این نشان دهنده این است که شریل تنها نیست و ممکن است که در خطر باشد. بلافاصله بعد از اتمام تماس, شهر در دنیایی یخی فرو میرود. هری به زودی با هیولاهایی به اسم Raw Shock روبرو میشود که او را تعقیب میکنند. او چاره ای جز فرار ندارد و بعد از یک تعقیب و گریز کابوس وار موفق میشود به خانه اش در خیابان Levin برسد.</p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]57600[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center">هری میسون در حال فرار از چنگال Raw Shock ها</p><p></p><p>در اینجا یک جلسه دیگر با روانپزشک آغاز میشود, که در آن دکتر کافمن در رابطه با موضوع خانه و خانواده صحبت میکند و از بازیکن میخواهد نقاشیی را که عنوان آن خانواده ای شاد است را رنگ آمیزی کند.</p><p></p><p>در همین حال, هری با زن و شوهری (مایک و لوسی استوارت) در خانه خود مواجه میشود که آنها را نمیشناسد. وقتی هری از آنها میخواهد که شریل را صدا بزنند, آن دو میگویند که او آنحا نیست, زمانی که هری ادعا میکتد که این خانه متعلق به او است, لوسی توضیح میدهد که این غیر ممکن است زیرا آنها مدت 14 سال است که در این خانه زندگی میکنند. پس از آن مایک در را بر روی هری میبندد و در نهایت سیبل از راه میرسد و مدارک هری را بررسی میکند و متوجه میشود که راست میگوید اما با این حال باز هم با بعضی از اطلاعات تطابق ندارد و برای همین از هری میخواهد که سوار اتومبیل بشود تا به ایستگاه پلیس بروند تا مشخص بشود اوضاع از چه قرار است. هرچند قبل از این که آنها به ایستگاه برسند طوفان برف مانع عبور آنها میشود به همین علت سیبل از اتومبیل پیاده میشود تا بفهمد دقیقاََ در کجا قرار دارند, اما سیبل باز نمیگردد و به همین خاطر هری پیاده و در جنگل سرگردان میشود. زمانی که هری در حال جستجوی یک کلبه شکاری است, سیبل با او تماس میگیرد تا بپرسد که چرا فرار کرده است, هری توضیح میدهد که او دیگر برنگشته است. سپس هری تصمیم میگیرد تا به سایلنت هیل بازگردد و به او بپیوندد. بار دیگر دنیا تغییر شکل میدهد و جنگل در دنیایی یخی فرو میرود. پس از تعقیب گریز هری مسیری را دنبال میکند که به زمین فوتبال دبیرستان Midwich منتهی میشود. در آنجا بار دیگر سیبل با هری تماس میگیرد و او به دروغ به سیبل میگوید که تلفنش از شبکه خارج شده بود. سیبل آدرس سالن ورزشی مدرسه را به هری میدهد تا در آنجا به او بپیوندد, به علاوه اینکه از این سالن به عنوان پناهگاه برای هنگامی که طوفان برف میشود نیز استفاده میگردد. هری گمان میکند که ممکن است شریل نیز در آنجا باشد و به این ترتیب با سیبل موافقت میکند.</p><p></p><p>در جلسه سوم, دکتر کافمن در رابطه با زندگی بازیکن در دبیرستان صحبت میکند.</p><p></p><p>هری به جستجوی بیشتر سایلنت هیل و دبیرستان Midwich میپردازد. در سالن ورزشی مدرسه هری با زنی به اسم Michelle Valdez ملاقات میکند. Michelle به هری میگوید که زمانی او دختری به اسم شریل میسون را میشناخته است که به مدرسه Midwich میرفته و سپس عکسی از او را به هری نشان میدهد. با وجود شباهتی که او به دختر هری دارد, اما شریل در عکس یک فرد بزرگسال است و نه یک کودک. هری و Michelle به منظور پیدا کردن سوابق شریل وارد دفتر مدرسه میشوند, و متوجه میشوند که شریل داخل عکس همان دختر هری است و در حال حاضر به خیابان Simmons نقل مکان کرده. باز هم همه جا در یخ فرو میرود, و در این بین هری متوجه میشود که شریل در مدرسه توسط هم سن و سالان خود مورد آزار و اذیت قرار میگرفته است. بعد از اینکه دنیا به حالت قبلی باز میگردد, هری در بیرون از مدرسه به Michelle میپیوندد. هری به همراه Michelle به محل کار او که یک کلوب شبانه به اسم Ballkan است میرود.</p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]57601[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center">Michelle Valdez</p><p></p><p>هری برای پیدا کردن سوییچ اتومبیل Michelle را ترک میکند و به طبقه بالا میرود اما هنگامی که برمیگردد یه جای Michelle با زنی روبرو میشود که بر روی صندلی نشسته است و خود را Dahlia معرفی میکند. داهیلا به نظر میرسد از سردرگمی هری شگفت زده شده است, اما با این حال خیلی علاقمند نیست که چیزی را توضیح بدهد. او به هری میگوید آمده است تا با اتومبیلی که در بیرون پارک کرده است او را به خیابان Simmons برساند تا وی بتواند شریل را ملاقات کند. به هنگام رسیدن به پلی که در بین راهشان قرار دارد, دنیای یخی همه جا را فرا میگیرد, داهیلا و یعد از آن پل یخ میزند که این امر موجب فرو ریختن آن میشود. اتومیبل به درون آب سقوط میکند و هری و داهیلا در آن گیر میکنند. در حالی که هری برای فرار تلاش میکند, داهیلا همچنان یخ زده و بی حرکت است. بسته به اقدامات بازیکن هری میتواند با دستکاری کردن رادیو فرار کند یا این که هیچ کاری نکند تا غرق شود.</p><p></p><p>در اینجا دفتر دکتر کافمن نشان داده میشود, در جلسه چهارم او در رابطه با مرگ با بازیکن صحبت میکند.</p><p></p><p>مدتی بعد هری در بیمارستان آلکمیا بهوش میاید و متوجه میشود که سیبل او را نجات داده است. سیبل به او میگوید که حوادثی که توصیف میکند امکان ندارد که رخ داده باشد, و اضافه میکند که تو در رودخانه شنا کرده ای و ممکن بود که در اثر سرما جانت را از دست بدهی. در حین مکالمه سیبل و هری بار دیگر همه جا شروع به یخ زدن میکند و گفتگو آنها ناتمام میماند. بعد از این دنیا به حالت قبلی باز میگردد هری به لیزا گارلند پرستار بیمارستان آلکمیا برخورد میکند که دچار سانحه رانندگی شده است. هری تصمیم میگیرد تا او را در راه به آپارتمانش همراهی کند. در خانه, لیزا که سردرد دارد از هری میخواهد تا از دستشویی برای او مقداری دارو بیاورد. هنگامی که لیزا به خواب فرو میرود, هری آنجا را ترک میکند. قبل از این که هری بتواند وارد مرکز خرید تولکا بشود, لیزا با او تماس میگیرد و از او کمک میخواهد. هنگامی که او به آپارتمان باز میگردد با بدن بی جان لیزا مواجه میشود. سیبل وارد میشود و از هری میخواهد که حرکت نکند, ثانیه ای قبل از اینکه همه جا یخ بزند سیبل به هری میگوید که میداند او "هری میسون" نیست.</p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]57602[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center">بدن بی جان لیزا</p><p></p><p>بعد از اینکه دنیای یخی دوباره به حالت قبل برمیگردد, هری خود را در مرکز خرید تولکا پیدا میکند. بعد از جستجوی مرکز خرید, هری به خیابان Simmons میرسد و در آنجا با داهیلا که اکنون پیر است روبرو میشود. داهیلا دو چیز را مشخص میکند, اینکه آنها با هم ازدواج کرده اند و دوم این که شریل در برج فانوس دریایی است. دوباره دنیای شروع به تغییر میکند و داهیلا یخ میزند, و خیلی زود هری خود را در مکانی شبیه به هیچ کجا پیدا میکند. هری وارد اتاقی میشود که به نظر شبیه به اتاق شریل است و در آنجا بر روی تخت او به خواب فرو میرود.</p><p></p><p>در این ضمن, کافمن در جلسه ششم خود در رابطه با ازدواج صحبت میکند.</p><p></p><p>زمانی که هری از خواب بیدار میشود, میشل در کنار اوست و پیشنهاد میدهد که تا او را به برج فانوس دریایی برساند. در طول جاده, بحث و جدلی بین میشل و دوست پسرش, جان, صورت میگیرد که باعث میشود هر دو آنها از اتومبیل پیاده بشوند. هری از اتومبیل پیاده میشود, چاره جز وارد شدن به یک فاضلاب را ندارد بعد از این که از آنجا بیرون میاید به Annie's Bar میرود. در بار, میشل به او میگوید که رابطه اش را با جان بهم زده است و اینکه او میتواند برای رسیدن به برج فانوس دریایی از قایقی که کمی آنورتر از پارک تفریحی کنار دریاچه است استفاده کند.</p><p></p><p>در جلسه هفتم, دکتر کافمن در رابطه با میل جنسی صحبت میکند.</p><p></p><p>هری از پارک تفریحی کنار دریاچه عبور میکند و قایق کوچکی را پیدا میکند. در داخل آن, هری دوباره با داهیلا که این بار جوان است روبرو میشود و از وی میخواهد که او را به برج فانوس دریایی برساند. داهیلا با اکراه این درخواست را قبول میکند. داهیلا, هری را اغوا میکند و به صورت ضمنی اشاره میشود که آن دو با هم رابطه داشته اند. مدتی بعد, هری دوباره در دنیای یخی از خواب بیدار میشود که در آن باز هم داهیلا یخ زده است. آب دریاچه تبدیل به یخ شده است و هری تصمیم میگیرد با راه رفتن بر روی دریاچه یخی به فانوس دریایی برسد. Raw Shockها شروع به دنبال کردن هری میکنند, هرچند, آنها هم به صورت ناگهانی یخ میزنند. سطح یخ زده دریاچه دوباره تبدیل به آب میشود و هری در حالی که به سمت فانوس شروع به شنا کردن میکند, بیهوش میشود. سیبل در ساحل و در کنار فانوس دریایی قرار دارد, و او بار دیگر هری را نجات میدهد اما هری سلاح او را میرباید و به او میگوید که اجازه نمیدهد مانع از آن شود که او دخترش را پیدا کند. سیبل در حالی که پرونده هری را بررسی میکند, میگوید که نمیفهمد چی اتفاقی در حال رخ دادن است چون که این پرونده ها نشان میدهد هری 18 سال پیش در اثر سانحه رانندگی جان خود را از دست داده است. سیبل از آنجا میرود و هری وارد برج فانوس دریایی میشود که البته در حقیقت کلنیک دکتر کافمن است. مشخص میشود که بیمار دکتر کافمن در حقیقت شریل میسون است, که اکنون 25 سال دارد. دکتر کافمن توضیح میدهد که چگونه شریل به شدت به خاطراتی که با پدرش داشته است چنگ انداخته, و هری که بازیکن کنترل آن را در دست داشت چیزی جز تجلی توهمات شریل نیست.</p><p>بعد از توضیحات کافمن, با توجه به کارهایی که در طول بازی انجام داده اید یکی از سه مکالمه زیر میتوان رخ دهد و در ادامه یکی از پنچ پایان بازی.</p><p></p><p style="text-align: center">==========================</p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #0080ff"><strong>مکالمه ها</strong></span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>Broken</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>[ATTACH=full]57603[/ATTACH] </strong></span></p><p>هری در مقابل شریل زانو میزند. آنها به یکدیگر خیره میشوند. نمیدانند باید چگونه خداحافظی کنند. شریل میگوید "تو مدت زیادی با من بودی...". هری با لبخندی سخت پاسخ میدهد "همیشه خواهم بود." شریل چشمانش را میبندد و سرش را برای آخرین خداحافظی تکان میدهد. هری یخ میزند, و برای همیشه در خاطرات شریل باقی میماند.</p><p></p><p style="text-align: center"><strong>Bearer of Guilt</strong></p> <p style="text-align: center">[ATTACH=full]57604[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center"></p><p>هری در مقابل دخترش می ایستد. هری میداند که شریل نمیتواند او را ببخشد و البته او خودش هم نمیخواهد که بخشیده بشود. شریل می ایستد و در حالی که سعی میکند گریه نکند از هری میپرسد که "چرا باید میمردی؟ من تقصیری نداشتم. یکی باید بالاخره سرزنش میشد.". هری سعی میکند که او را در آغوش بگیرد اما شریل دستان او را پس میزند. هری در حالی که سعی میکند از دخترش دور شود نجوا کنان میگوید "مرا فراموش کن." همچنان که به عقب قدم برمیدارد بدنش یخ میزند و در حالی که با چشمانش به شریل نگاه میکند بر روی زمین فرو میریزد.</p><p></p><p style="text-align: center"><strong>Hero Forever</strong></p> <p style="text-align: center"><strong>[ATTACH=full]57614[/ATTACH]</strong></p> <p style="text-align: center"><strong></strong></p><p>هری در مقابل شریل زانو میزند. شریل میگوید "پدر...تو یه قهرمانی. آن مردی که مُرد, پدر من نبود. این چیزی نیست که من به یاد میاورم. آن خاطرات تمام چیزی هست که من به یاد دارم - تو تمام چیزی هستی که من به یاد دارم." هری نجوا کنان میگوید "من حتی یک روح هم نیستم." شریل سر خود را تکان میدهد, قادر به تحمل از دست دادن او نیست. او محکم هری را در آغوش میگیرد و اشک از چشمانش جاری میشود. آنها یکدیگر را در آغوش میگیرند. شریل برای یک بار احساس خوشحالی میکند...</p><p></p><p style="text-align: center">==========================</p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 18px"><span style="color: #0080ff"><strong>پایان ها</strong></span></span></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><span style="font-size: 15px"><strong>Love Lost</strong></span></span></p> <p style="text-align: center">[ATTACH=full]57615[/ATTACH]</p> <p style="text-align: center"></p><p><span style="color: #a64dff">(شریل دوربین به دست در بیرون از خانه اشان است, هری چمدانش را بر روی زمین میگذارد. به نظر میاید که او میخواهد با اتومبیل قرمز رنگی آنجا را ترک کند) </span></p><p>داهیلا: مواظب باش.</p><p>هری: به اندازه کافی حرف زدیم. بیا فقط-----</p><p><span style="color: #a64dff">(او به جلو میاید و روبروی دوربین خم میشود.)</span></p><p>هری: عزیزم, از این فیلم نگیر. میدونی که این هیچ ارتباطی با تو نداره, درسته؟ حتی با این که من و مامانت همدیگه رو دوست نداریم, اما هردوتامون عاشق تو هستیم و خواهیم بود...</p><p><span style="color: #a64dff">(دوربین خاموش میشود.)</span></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>Sleaze and Sirens</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #a64dff">[ATTACH=full]57616[/ATTACH] </span></p><p></p><p><span style="color: #a64dff">(دوربین طوری قرار گرفته است که هری را که بر روی تخت نشسته است را نشان بدهد.)</span></p><p>هری: اکشن! دخترا به ترتیب بیاید و خودتون رو معرفی بکنید!</p><p><span style="color: #a64dff">(میشل به جلو میاید و رو به دوربین خم میشود تا در کادر قرار بگیرد.)</span></p><p>میشل: من میشلم و مدل ملکه مدرسه Midwich هستم.</p><p><span style="color: #a64dff">(پس از آن او بر روی تخت و در کنار هری مینشیند. سپس هری با اشاره شخص دیگری را دعوت میکند.)</span></p><p>هری: و ستاره بعدی ما...</p><p><span style="color: #a64dff">(لیزا به سمت دوربین خم میشود.)</span></p><p>لیزا: من لیزا هستم و شغلم پرستاریه.</p><p><span style="color: #a64dff">(او سمت دیگری هری مینشیند.)</span></p><p>هری: و من هری میسون نویسنده مشهور و اغوا کننده ملکه های رقص دبیرستان ها و پرستاران هستم.</p><p>میشل: ما هم میتونیم توی کتاب بعدیت باشیم؟</p><p>هری: حتما!</p><p>لیزا: میشه کتابت رو به ما تقدیم کنی؟</p><p>هری: نه! فقط به همسر و دخترم تقدیمش میکنم....کاملاَ منصفانه.</p><p><span style="color: #a64dff">(هر سه میخندند و...)</span></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>Wicked and Weak</strong></span></p> <p style="text-align: center"><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/wicked_and_weak.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p><span style="color: #a64dff">(شریل دوربین به دست وارد اتاق تاریکی میشود که در آن داهیلا بر سر هری فریاد میزند.)</span></p><p>داهیلا: مرتیکه بدرد نخور. کی میخوای بری یه پولی در بیاری؟</p><p><span style="color: #a64dff">(او به هری سیلی میزند.)</span></p><p>داهیلا: فکر کردی چرت و پرتایی که مینویسی مثل کتاب های شکسپیره؟ اون رمان های بدرد نخورت؟ حتی کسی لای اون کتابهات رو باز هم نمیکنه.</p><p><span style="color: #a64dff">(او با پشت دست به صورت هری میزند. هری در حالی که بر روی زمین میافتد صورت خود را از شدت درد میگیرد.)</span></p><p>داهیلا: مرد باش, یالا, از خودت دفاع کن.</p><p><span style="color: #a64dff">(داهیلا فریاد میکشد.)</span></p><p>رقت انگیز. ترسوی به درد نخور.</p><p><span style="color: #a64dff">(داهیلا دوباره با پشت دست به او سیلی میزند. عینک هری بر روی زمین میفنتد. او عینک را دوباره بر روی چشمانش میگذارد و متوجه دوربین میشود.) </span></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>Drunk Dad</strong></span></p> <p style="text-align: center"><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/drunk_dad.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p><span style="color: #a64dff">(شریل با دوربینی دارد از هری فیلمبرداری میکند که در شب بر روی ایوان قدم میزند. یک بطری در دستانش است.)</span></p><p>هری: برای چی داری ازم فیلم میگیری؟ میخوای برات برقصم؟</p><p><span style="color: #a64dff">(او سعی میکند برقصد اما بر روی زمین میفتد.) </span></p><p>هری: دختر خوبی باش و برو برای بابات یه نوشیدنی دیگه بیار, میری؟</p><p><span style="color: #a64dff">(او بلند میشود و مینشیند.) </span></p><p>هری: حالا برو یه آبجو لعنتی برام بیار. با خانواده ای شبیه به این, جای تعجبی هم نداره که مست میکنم...</p><p><span style="color: #a64dff">(او به بطریی که در دست دارد نگاه میکند.)</span></p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><strong>UFO ending</strong></span></p> <p style="text-align: center"><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/ufo.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p><span style="color: #a64dff">(اگر بازیکن کارهای مورد نظر را انجام بدهد این پایان را خواهد دید.)</span></p><p>دکتر کافمن: قضیه....قضیه اینه؟ بعد از این همه بحث و گفتگو که کردیم...تو واقعا باور داری که...پدرت توسط آدم فضایی ها دزدیده شده؟ اگر در مورد فرقه ها و شیاطین صحبت میکردی بیشتر با عقل جور در میومد!</p><p><span style="color: #a64dff">(چهره شریل نشان داده میشود.)</span></p><p>شریل: کل این شهر...واقعاََ یه سفینه فضایی خیلی بزرگه!</p><p><span style="color: #a64dff">(در اتاق دکتر باز میشود, اما این بار به جای هری, جیمز ساندرلند است که در را باز میکند.)</span></p><p>دکتر کافمن: جیمز؟</p><p>جیمز: دوباره توی یه روز اشتباه اومدم؟</p><p>دکتر کافمن: فردا میبینمت جیمز.</p><p><span style="color: #a64dff">(در بسته میشود.)</span></p><p>دکتر کافمن: یکی از بیمارای من...مدتیه که همسرش رو ندیده. خب کجا بودیم؟</p><p><span style="color: #a64dff">(صندلی که شریل بر روی آن نشسته بود نشان داده میشود اما این بار به جای او یک سگ بر صندلی نشسته است.)</span></p><p>شریل: مادرم یه هرزه بود.</p><p><span style="color: #a64dff">(به جای دکتر هم یک آدم فضایی نشسته است.)</span></p><p>دکتر کافمن: ادامه بده, گوش میکنم.</p><p></p><p style="text-align: center">-------------------------------------------</p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 15px"><span style="color: #0080ff"><strong>صحنه پایانی</strong></span></span></p><p>یک جعبه مقوایی که در آن تمام یادگاری هایی که بازیکن در طول بازی آنها را جمع آوری کرده است نشان داده میشود. شریل جعبه را میبندد و سپس بدون اینکه جعبه را بردارد با بی میلی از آنجا میرود.</p><p></p><p style="text-align: center"><strong><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/script/shsm_script_12.6.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /> </strong></p> <p style="text-align: center">-------------------------------------------</p> <p style="text-align: center"><span style="color: #0080ff"><strong>کرکترهای بازی</strong></span></p><p><strong>Harry Mason</strong></p><p>سن: 30 سال</p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/harry_mason.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>کنترل اتومبیل خود را در جاده های یخی سایلنت هیل از دست میدهد و تصادف میکند. هری از اتومیبل به بیرون میاید و متوجه میشود که دخترش شریل ناپدید شده است و به همین دلیل او به سمت تاریکی و سرمای شب میرود تا بلکه بتواند او را پیدا کند.</p><p></p><p><strong>Cheryl Mason</strong></p><p>سن: 7 سال</p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/cheryl_mason.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>دختر هری که به طرز مرموزی ناپدید میشود و باعث میشود که پدرش شجاعانه در خیابان های سایلنت هیل به دنبال او بگردد. او دختر شادی است که پدرش را بسیار دوست دارد.</p><p></p><p><span style="font-size: 15px"><strong>Cybil Bennett</strong></span></p><p>سن: 40 سال</p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/cybil_benett.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>سیبل بنت پس از سالها خدمت در نیروی پلیس, چیزهای دیوانه وار زیادی دیده است, اما زیاد به هری میسون اطمینان ندارد. او تصمیم میگیرد که هری را تحت نظر داشته باشد. در طول بازی این دو بارها به یکدیگر برخورد میکنند.</p><p></p><p><span style="font-size: 15px"><strong>Dr. K</strong></span></p><p>سن: 58 سال</p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/dr_k.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>یک روانپزشک دوست داشتنی که در فواصل معین بازیکن را ارزیابی میکند. جلسات درمانی او شامل آزمون های روانشناختی تعاملی است که در واقع بازیکن بخشی از آن را تشکیل میدهد.</p><p></p><p><span style="font-size: 15px"><strong>Michelle Valdez</strong></span></p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/michelle.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>میشل, هری را در مراسمی که در دبیرستان برگزار شده بود میشناسد, هرچند هری این موضوع را به یاد ندارد. او از اینکه منتظر دوست پسرش مانده خسته میشود و ترجیح میدهد به هری در پیدا کردن دخترش کمک کند.</p><p></p><p><span style="font-size: 15px"><strong>Dahlia</strong></span></p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/dahlia.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>یک دختر سر سخت, به نظر میرسد که داهیلا اطلاعات اندکی از هری دارد. این حقیقت که هری چیزی از او به یاد ندارد همانقدر داهیلا را سردرگم کرده است که خود هری سردرگم شده است.</p><p></p><p><span style="font-size: 15px"><strong>Lisa Garland</strong></span></p><p><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/lisa.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>لیزا پرستاری است که در بیمارستان آلکمیا کار میکند. با این که جوان است اما خطوط تجربه در چهره اش خودنمایی میکند. با وجود این که لیزا تردید دارد, هری تصمیم میگیرد تا به او کمک کند.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent Dream, post: 3981381, member: 43016"] درود سال نو مبارک:D اینم Plot بازی Silent Hill Shattered Memories...دیگه اگه اشتباهی داره عذرخواهی میکنم. [CENTER][ATTACH=full]57598[/ATTACH][/CENTER] مایکل کافمن (Michael Kaufmann) روانشناسی است که خود را برای دیدار با یک بیمار جدید آماده میکند. او برای خود یک لیوان ویسکی میریزد, در همین حال منشی وی زنگ میزند و به او میگوید که بیمار جدید زودتر رسیده است, دکتر کافمن به منشی خود میگوید ایرادی ندارد و بیمار میتواند وارد اتاق شود. [CENTER][ATTACH=full]57599[/ATTACH] دکتر مایکل کافمن - روانپزشک[/CENTER] در همین حال, هری میسون (Harry Mason), قهرمان داستان بازی, کنترل اتومبیل خود را در جاده های یخی سایلنت هیل از دست میدهد و تصادف میکند. هری از اتومیبل به بیرون میاید و متوجه میشود که دخترش شریل ناپدید شده است و به همین دلیل برای پیدا کردن او شروع به جستجو میکند. در این قسمت از بازی شما میتوانید به غذا خوری Diner 52 بروید و در آنجا با Cybil Bennett ملاقات کنید یا به Good Ol' Days بروید و با متصدی بار ملاقات کنید. در طول گفتگو با هرکدام از آنها, هری دچار فراموشی میشود و تصور میکند که او به همراه شریل در سایلنت هیل و در خیابان Levin زندگی میکند. سپس هری یک تماس تلفنی از خانه دریافت میکند, و با وجود این که چیزی جز صدای خش خش نمیشنود به این نتیجه میرسد که شریل باید در خانه منتظر او باشد. در راه خانه, هری تماس تلفنی دیگری از شریل دریافت میکند که این بار صدای شخص دیگری نیز در آن شنیده میشود. برای هری, این نشان دهنده این است که شریل تنها نیست و ممکن است که در خطر باشد. بلافاصله بعد از اتمام تماس, شهر در دنیایی یخی فرو میرود. هری به زودی با هیولاهایی به اسم Raw Shock روبرو میشود که او را تعقیب میکنند. او چاره ای جز فرار ندارد و بعد از یک تعقیب و گریز کابوس وار موفق میشود به خانه اش در خیابان Levin برسد. [CENTER][ATTACH=full]57600[/ATTACH] هری میسون در حال فرار از چنگال Raw Shock ها[/CENTER] در اینجا یک جلسه دیگر با روانپزشک آغاز میشود, که در آن دکتر کافمن در رابطه با موضوع خانه و خانواده صحبت میکند و از بازیکن میخواهد نقاشیی را که عنوان آن خانواده ای شاد است را رنگ آمیزی کند. در همین حال, هری با زن و شوهری (مایک و لوسی استوارت) در خانه خود مواجه میشود که آنها را نمیشناسد. وقتی هری از آنها میخواهد که شریل را صدا بزنند, آن دو میگویند که او آنحا نیست, زمانی که هری ادعا میکتد که این خانه متعلق به او است, لوسی توضیح میدهد که این غیر ممکن است زیرا آنها مدت 14 سال است که در این خانه زندگی میکنند. پس از آن مایک در را بر روی هری میبندد و در نهایت سیبل از راه میرسد و مدارک هری را بررسی میکند و متوجه میشود که راست میگوید اما با این حال باز هم با بعضی از اطلاعات تطابق ندارد و برای همین از هری میخواهد که سوار اتومبیل بشود تا به ایستگاه پلیس بروند تا مشخص بشود اوضاع از چه قرار است. هرچند قبل از این که آنها به ایستگاه برسند طوفان برف مانع عبور آنها میشود به همین علت سیبل از اتومبیل پیاده میشود تا بفهمد دقیقاََ در کجا قرار دارند, اما سیبل باز نمیگردد و به همین خاطر هری پیاده و در جنگل سرگردان میشود. زمانی که هری در حال جستجوی یک کلبه شکاری است, سیبل با او تماس میگیرد تا بپرسد که چرا فرار کرده است, هری توضیح میدهد که او دیگر برنگشته است. سپس هری تصمیم میگیرد تا به سایلنت هیل بازگردد و به او بپیوندد. بار دیگر دنیا تغییر شکل میدهد و جنگل در دنیایی یخی فرو میرود. پس از تعقیب گریز هری مسیری را دنبال میکند که به زمین فوتبال دبیرستان Midwich منتهی میشود. در آنجا بار دیگر سیبل با هری تماس میگیرد و او به دروغ به سیبل میگوید که تلفنش از شبکه خارج شده بود. سیبل آدرس سالن ورزشی مدرسه را به هری میدهد تا در آنجا به او بپیوندد, به علاوه اینکه از این سالن به عنوان پناهگاه برای هنگامی که طوفان برف میشود نیز استفاده میگردد. هری گمان میکند که ممکن است شریل نیز در آنجا باشد و به این ترتیب با سیبل موافقت میکند. در جلسه سوم, دکتر کافمن در رابطه با زندگی بازیکن در دبیرستان صحبت میکند. هری به جستجوی بیشتر سایلنت هیل و دبیرستان Midwich میپردازد. در سالن ورزشی مدرسه هری با زنی به اسم Michelle Valdez ملاقات میکند. Michelle به هری میگوید که زمانی او دختری به اسم شریل میسون را میشناخته است که به مدرسه Midwich میرفته و سپس عکسی از او را به هری نشان میدهد. با وجود شباهتی که او به دختر هری دارد, اما شریل در عکس یک فرد بزرگسال است و نه یک کودک. هری و Michelle به منظور پیدا کردن سوابق شریل وارد دفتر مدرسه میشوند, و متوجه میشوند که شریل داخل عکس همان دختر هری است و در حال حاضر به خیابان Simmons نقل مکان کرده. باز هم همه جا در یخ فرو میرود, و در این بین هری متوجه میشود که شریل در مدرسه توسط هم سن و سالان خود مورد آزار و اذیت قرار میگرفته است. بعد از اینکه دنیا به حالت قبلی باز میگردد, هری در بیرون از مدرسه به Michelle میپیوندد. هری به همراه Michelle به محل کار او که یک کلوب شبانه به اسم Ballkan است میرود. [CENTER][ATTACH=full]57601[/ATTACH] Michelle Valdez[/CENTER] هری برای پیدا کردن سوییچ اتومبیل Michelle را ترک میکند و به طبقه بالا میرود اما هنگامی که برمیگردد یه جای Michelle با زنی روبرو میشود که بر روی صندلی نشسته است و خود را Dahlia معرفی میکند. داهیلا به نظر میرسد از سردرگمی هری شگفت زده شده است, اما با این حال خیلی علاقمند نیست که چیزی را توضیح بدهد. او به هری میگوید آمده است تا با اتومبیلی که در بیرون پارک کرده است او را به خیابان Simmons برساند تا وی بتواند شریل را ملاقات کند. به هنگام رسیدن به پلی که در بین راهشان قرار دارد, دنیای یخی همه جا را فرا میگیرد, داهیلا و یعد از آن پل یخ میزند که این امر موجب فرو ریختن آن میشود. اتومیبل به درون آب سقوط میکند و هری و داهیلا در آن گیر میکنند. در حالی که هری برای فرار تلاش میکند, داهیلا همچنان یخ زده و بی حرکت است. بسته به اقدامات بازیکن هری میتواند با دستکاری کردن رادیو فرار کند یا این که هیچ کاری نکند تا غرق شود. در اینجا دفتر دکتر کافمن نشان داده میشود, در جلسه چهارم او در رابطه با مرگ با بازیکن صحبت میکند. مدتی بعد هری در بیمارستان آلکمیا بهوش میاید و متوجه میشود که سیبل او را نجات داده است. سیبل به او میگوید که حوادثی که توصیف میکند امکان ندارد که رخ داده باشد, و اضافه میکند که تو در رودخانه شنا کرده ای و ممکن بود که در اثر سرما جانت را از دست بدهی. در حین مکالمه سیبل و هری بار دیگر همه جا شروع به یخ زدن میکند و گفتگو آنها ناتمام میماند. بعد از این دنیا به حالت قبلی باز میگردد هری به لیزا گارلند پرستار بیمارستان آلکمیا برخورد میکند که دچار سانحه رانندگی شده است. هری تصمیم میگیرد تا او را در راه به آپارتمانش همراهی کند. در خانه, لیزا که سردرد دارد از هری میخواهد تا از دستشویی برای او مقداری دارو بیاورد. هنگامی که لیزا به خواب فرو میرود, هری آنجا را ترک میکند. قبل از این که هری بتواند وارد مرکز خرید تولکا بشود, لیزا با او تماس میگیرد و از او کمک میخواهد. هنگامی که او به آپارتمان باز میگردد با بدن بی جان لیزا مواجه میشود. سیبل وارد میشود و از هری میخواهد که حرکت نکند, ثانیه ای قبل از اینکه همه جا یخ بزند سیبل به هری میگوید که میداند او "هری میسون" نیست. [CENTER][ATTACH=full]57602[/ATTACH] بدن بی جان لیزا[/CENTER] بعد از اینکه دنیای یخی دوباره به حالت قبل برمیگردد, هری خود را در مرکز خرید تولکا پیدا میکند. بعد از جستجوی مرکز خرید, هری به خیابان Simmons میرسد و در آنجا با داهیلا که اکنون پیر است روبرو میشود. داهیلا دو چیز را مشخص میکند, اینکه آنها با هم ازدواج کرده اند و دوم این که شریل در برج فانوس دریایی است. دوباره دنیای شروع به تغییر میکند و داهیلا یخ میزند, و خیلی زود هری خود را در مکانی شبیه به هیچ کجا پیدا میکند. هری وارد اتاقی میشود که به نظر شبیه به اتاق شریل است و در آنجا بر روی تخت او به خواب فرو میرود. در این ضمن, کافمن در جلسه ششم خود در رابطه با ازدواج صحبت میکند. زمانی که هری از خواب بیدار میشود, میشل در کنار اوست و پیشنهاد میدهد که تا او را به برج فانوس دریایی برساند. در طول جاده, بحث و جدلی بین میشل و دوست پسرش, جان, صورت میگیرد که باعث میشود هر دو آنها از اتومبیل پیاده بشوند. هری از اتومبیل پیاده میشود, چاره جز وارد شدن به یک فاضلاب را ندارد بعد از این که از آنجا بیرون میاید به Annie's Bar میرود. در بار, میشل به او میگوید که رابطه اش را با جان بهم زده است و اینکه او میتواند برای رسیدن به برج فانوس دریایی از قایقی که کمی آنورتر از پارک تفریحی کنار دریاچه است استفاده کند. در جلسه هفتم, دکتر کافمن در رابطه با میل جنسی صحبت میکند. هری از پارک تفریحی کنار دریاچه عبور میکند و قایق کوچکی را پیدا میکند. در داخل آن, هری دوباره با داهیلا که این بار جوان است روبرو میشود و از وی میخواهد که او را به برج فانوس دریایی برساند. داهیلا با اکراه این درخواست را قبول میکند. داهیلا, هری را اغوا میکند و به صورت ضمنی اشاره میشود که آن دو با هم رابطه داشته اند. مدتی بعد, هری دوباره در دنیای یخی از خواب بیدار میشود که در آن باز هم داهیلا یخ زده است. آب دریاچه تبدیل به یخ شده است و هری تصمیم میگیرد با راه رفتن بر روی دریاچه یخی به فانوس دریایی برسد. Raw Shockها شروع به دنبال کردن هری میکنند, هرچند, آنها هم به صورت ناگهانی یخ میزنند. سطح یخ زده دریاچه دوباره تبدیل به آب میشود و هری در حالی که به سمت فانوس شروع به شنا کردن میکند, بیهوش میشود. سیبل در ساحل و در کنار فانوس دریایی قرار دارد, و او بار دیگر هری را نجات میدهد اما هری سلاح او را میرباید و به او میگوید که اجازه نمیدهد مانع از آن شود که او دخترش را پیدا کند. سیبل در حالی که پرونده هری را بررسی میکند, میگوید که نمیفهمد چی اتفاقی در حال رخ دادن است چون که این پرونده ها نشان میدهد هری 18 سال پیش در اثر سانحه رانندگی جان خود را از دست داده است. سیبل از آنجا میرود و هری وارد برج فانوس دریایی میشود که البته در حقیقت کلنیک دکتر کافمن است. مشخص میشود که بیمار دکتر کافمن در حقیقت شریل میسون است, که اکنون 25 سال دارد. دکتر کافمن توضیح میدهد که چگونه شریل به شدت به خاطراتی که با پدرش داشته است چنگ انداخته, و هری که بازیکن کنترل آن را در دست داشت چیزی جز تجلی توهمات شریل نیست. بعد از توضیحات کافمن, با توجه به کارهایی که در طول بازی انجام داده اید یکی از سه مکالمه زیر میتوان رخ دهد و در ادامه یکی از پنچ پایان بازی. [CENTER]========================== [SIZE=4][COLOR=#0080ff][B]مکالمه ها[/B][/COLOR][/SIZE] [SIZE=4][B]Broken[/B] [B][ATTACH=full]57603[/ATTACH] [/B][/SIZE][/CENTER] هری در مقابل شریل زانو میزند. آنها به یکدیگر خیره میشوند. نمیدانند باید چگونه خداحافظی کنند. شریل میگوید "تو مدت زیادی با من بودی...". هری با لبخندی سخت پاسخ میدهد "همیشه خواهم بود." شریل چشمانش را میبندد و سرش را برای آخرین خداحافظی تکان میدهد. هری یخ میزند, و برای همیشه در خاطرات شریل باقی میماند. [CENTER][B]Bearer of Guilt[/B] [ATTACH=full]57604[/ATTACH] [/CENTER] هری در مقابل دخترش می ایستد. هری میداند که شریل نمیتواند او را ببخشد و البته او خودش هم نمیخواهد که بخشیده بشود. شریل می ایستد و در حالی که سعی میکند گریه نکند از هری میپرسد که "چرا باید میمردی؟ من تقصیری نداشتم. یکی باید بالاخره سرزنش میشد.". هری سعی میکند که او را در آغوش بگیرد اما شریل دستان او را پس میزند. هری در حالی که سعی میکند از دخترش دور شود نجوا کنان میگوید "مرا فراموش کن." همچنان که به عقب قدم برمیدارد بدنش یخ میزند و در حالی که با چشمانش به شریل نگاه میکند بر روی زمین فرو میریزد. [CENTER][B]Hero Forever [ATTACH=full]57614[/ATTACH] [/B][/CENTER] هری در مقابل شریل زانو میزند. شریل میگوید "پدر...تو یه قهرمانی. آن مردی که مُرد, پدر من نبود. این چیزی نیست که من به یاد میاورم. آن خاطرات تمام چیزی هست که من به یاد دارم - تو تمام چیزی هستی که من به یاد دارم." هری نجوا کنان میگوید "من حتی یک روح هم نیستم." شریل سر خود را تکان میدهد, قادر به تحمل از دست دادن او نیست. او محکم هری را در آغوش میگیرد و اشک از چشمانش جاری میشود. آنها یکدیگر را در آغوش میگیرند. شریل برای یک بار احساس خوشحالی میکند... [CENTER]========================== [SIZE=5][COLOR=#0080ff][B]پایان ها[/B][/COLOR][/SIZE][/CENTER] [CENTER][SIZE=3][SIZE=4][B]Love Lost[/B][/SIZE][/SIZE] [ATTACH=full]57615[/ATTACH] [/CENTER] [COLOR=#a64dff](شریل دوربین به دست در بیرون از خانه اشان است, هری چمدانش را بر روی زمین میگذارد. به نظر میاید که او میخواهد با اتومبیل قرمز رنگی آنجا را ترک کند) [/COLOR] داهیلا: مواظب باش. هری: به اندازه کافی حرف زدیم. بیا فقط----- [COLOR=#a64dff](او به جلو میاید و روبروی دوربین خم میشود.)[/COLOR] هری: عزیزم, از این فیلم نگیر. میدونی که این هیچ ارتباطی با تو نداره, درسته؟ حتی با این که من و مامانت همدیگه رو دوست نداریم, اما هردوتامون عاشق تو هستیم و خواهیم بود... [COLOR=#a64dff](دوربین خاموش میشود.)[/COLOR] [CENTER][SIZE=4][B]Sleaze and Sirens[/B][/SIZE] [COLOR=#a64dff][ATTACH=full]57616[/ATTACH] [/COLOR][/CENTER] [COLOR=#a64dff](دوربین طوری قرار گرفته است که هری را که بر روی تخت نشسته است را نشان بدهد.)[/COLOR] هری: اکشن! دخترا به ترتیب بیاید و خودتون رو معرفی بکنید! [COLOR=#a64dff](میشل به جلو میاید و رو به دوربین خم میشود تا در کادر قرار بگیرد.)[/COLOR] میشل: من میشلم و مدل ملکه مدرسه Midwich هستم. [COLOR=#a64dff](پس از آن او بر روی تخت و در کنار هری مینشیند. سپس هری با اشاره شخص دیگری را دعوت میکند.)[/COLOR] هری: و ستاره بعدی ما... [COLOR=#a64dff](لیزا به سمت دوربین خم میشود.)[/COLOR] لیزا: من لیزا هستم و شغلم پرستاریه. [COLOR=#a64dff](او سمت دیگری هری مینشیند.)[/COLOR] هری: و من هری میسون نویسنده مشهور و اغوا کننده ملکه های رقص دبیرستان ها و پرستاران هستم. میشل: ما هم میتونیم توی کتاب بعدیت باشیم؟ هری: حتما! لیزا: میشه کتابت رو به ما تقدیم کنی؟ هری: نه! فقط به همسر و دخترم تقدیمش میکنم....کاملاَ منصفانه. [COLOR=#a64dff](هر سه میخندند و...)[/COLOR] [CENTER][SIZE=4][B]Wicked and Weak[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/wicked_and_weak.jpg[/IMG][/CENTER] [COLOR=#a64dff](شریل دوربین به دست وارد اتاق تاریکی میشود که در آن داهیلا بر سر هری فریاد میزند.)[/COLOR] داهیلا: مرتیکه بدرد نخور. کی میخوای بری یه پولی در بیاری؟ [COLOR=#a64dff](او به هری سیلی میزند.)[/COLOR] داهیلا: فکر کردی چرت و پرتایی که مینویسی مثل کتاب های شکسپیره؟ اون رمان های بدرد نخورت؟ حتی کسی لای اون کتابهات رو باز هم نمیکنه. [COLOR=#a64dff](او با پشت دست به صورت هری میزند. هری در حالی که بر روی زمین میافتد صورت خود را از شدت درد میگیرد.)[/COLOR] داهیلا: مرد باش, یالا, از خودت دفاع کن. [COLOR=#a64dff](داهیلا فریاد میکشد.)[/COLOR] رقت انگیز. ترسوی به درد نخور. [COLOR=#a64dff](داهیلا دوباره با پشت دست به او سیلی میزند. عینک هری بر روی زمین میفنتد. او عینک را دوباره بر روی چشمانش میگذارد و متوجه دوربین میشود.) [/COLOR] [CENTER][SIZE=4][B]Drunk Dad[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/drunk_dad.jpg[/IMG][/CENTER] [COLOR=#a64dff](شریل با دوربینی دارد از هری فیلمبرداری میکند که در شب بر روی ایوان قدم میزند. یک بطری در دستانش است.)[/COLOR] هری: برای چی داری ازم فیلم میگیری؟ میخوای برات برقصم؟ [COLOR=#a64dff](او سعی میکند برقصد اما بر روی زمین میفتد.) [/COLOR] هری: دختر خوبی باش و برو برای بابات یه نوشیدنی دیگه بیار, میری؟ [COLOR=#a64dff](او بلند میشود و مینشیند.) [/COLOR] هری: حالا برو یه آبجو لعنتی برام بیار. با خانواده ای شبیه به این, جای تعجبی هم نداره که مست میکنم... [COLOR=#a64dff](او به بطریی که در دست دارد نگاه میکند.)[/COLOR] [CENTER][SIZE=4][B]UFO ending[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/endings/ufo.jpg[/IMG][/CENTER] [COLOR=#a64dff](اگر بازیکن کارهای مورد نظر را انجام بدهد این پایان را خواهد دید.)[/COLOR] دکتر کافمن: قضیه....قضیه اینه؟ بعد از این همه بحث و گفتگو که کردیم...تو واقعا باور داری که...پدرت توسط آدم فضایی ها دزدیده شده؟ اگر در مورد فرقه ها و شیاطین صحبت میکردی بیشتر با عقل جور در میومد! [COLOR=#a64dff](چهره شریل نشان داده میشود.)[/COLOR] شریل: کل این شهر...واقعاََ یه سفینه فضایی خیلی بزرگه! [COLOR=#a64dff](در اتاق دکتر باز میشود, اما این بار به جای هری, جیمز ساندرلند است که در را باز میکند.)[/COLOR] دکتر کافمن: جیمز؟ جیمز: دوباره توی یه روز اشتباه اومدم؟ دکتر کافمن: فردا میبینمت جیمز. [COLOR=#a64dff](در بسته میشود.)[/COLOR] دکتر کافمن: یکی از بیمارای من...مدتیه که همسرش رو ندیده. خب کجا بودیم؟ [COLOR=#a64dff](صندلی که شریل بر روی آن نشسته بود نشان داده میشود اما این بار به جای او یک سگ بر صندلی نشسته است.)[/COLOR] شریل: مادرم یه هرزه بود. [COLOR=#a64dff](به جای دکتر هم یک آدم فضایی نشسته است.)[/COLOR] دکتر کافمن: ادامه بده, گوش میکنم. [CENTER]------------------------------------------- [SIZE=4][COLOR=#0080ff][B]صحنه پایانی[/B][/COLOR][/SIZE][/CENTER] یک جعبه مقوایی که در آن تمام یادگاری هایی که بازیکن در طول بازی آنها را جمع آوری کرده است نشان داده میشود. شریل جعبه را میبندد و سپس بدون اینکه جعبه را بردارد با بی میلی از آنجا میرود. [CENTER][B][IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/script/shsm_script_12.6.jpg[/IMG] [/B] ------------------------------------------- [COLOR=#0080ff][B]کرکترهای بازی[/B][/COLOR][/CENTER] [B]Harry Mason[/B] سن: 30 سال [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/harry_mason.jpg[/IMG] کنترل اتومبیل خود را در جاده های یخی سایلنت هیل از دست میدهد و تصادف میکند. هری از اتومیبل به بیرون میاید و متوجه میشود که دخترش شریل ناپدید شده است و به همین دلیل او به سمت تاریکی و سرمای شب میرود تا بلکه بتواند او را پیدا کند. [B]Cheryl Mason[/B] سن: 7 سال [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/cheryl_mason.jpg[/IMG] دختر هری که به طرز مرموزی ناپدید میشود و باعث میشود که پدرش شجاعانه در خیابان های سایلنت هیل به دنبال او بگردد. او دختر شادی است که پدرش را بسیار دوست دارد. [SIZE=4][B]Cybil Bennett[/B][/SIZE] سن: 40 سال [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/cybil_benett.jpg[/IMG] سیبل بنت پس از سالها خدمت در نیروی پلیس, چیزهای دیوانه وار زیادی دیده است, اما زیاد به هری میسون اطمینان ندارد. او تصمیم میگیرد که هری را تحت نظر داشته باشد. در طول بازی این دو بارها به یکدیگر برخورد میکنند. [SIZE=4][B]Dr. K[/B][/SIZE] سن: 58 سال [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/dr_k.jpg[/IMG] یک روانپزشک دوست داشتنی که در فواصل معین بازیکن را ارزیابی میکند. جلسات درمانی او شامل آزمون های روانشناختی تعاملی است که در واقع بازیکن بخشی از آن را تشکیل میدهد. [SIZE=4][B]Michelle Valdez[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/michelle.jpg[/IMG] میشل, هری را در مراسمی که در دبیرستان برگزار شده بود میشناسد, هرچند هری این موضوع را به یاد ندارد. او از اینکه منتظر دوست پسرش مانده خسته میشود و ترجیح میدهد به هری در پیدا کردن دخترش کمک کند. [SIZE=4][B]Dahlia[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/dahlia.jpg[/IMG] یک دختر سر سخت, به نظر میرسد که داهیلا اطلاعات اندکی از هری دارد. این حقیقت که هری چیزی از او به یاد ندارد همانقدر داهیلا را سردرگم کرده است که خود هری سردرگم شده است. [SIZE=4][B]Lisa Garland[/B][/SIZE] [IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh_shattered_memories/characters/lisa.jpg[/IMG] لیزا پرستاری است که در بیمارستان آلکمیا کار میکند. با این که جوان است اما خطوط تجربه در چهره اش خودنمایی میکند. با وجود این که لیزا تردید دارد, هری تصمیم میگیرد تا به او کمک کند. [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft