ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Nemesis" data-source="post: 2455619" data-attributes="member: 1042"><p><strong>سلامی دوباره...</strong></p><p></p><p>سلامی دوباره به همه ی دوستانی که اینجا گرد هم آمده اند...</p><p></p><p></p><p>فکر کنم آخرین باری که مطلبی در اینجا گذاشتم، تقریبا 4 سال پیش (سال 2009) بودش ! </p><p></p><p></p><p>از اونموقع تا حالا فرصت نکرده بودم دنبال کاری رو بگیرم که آغاز کرده بودیم و راستشو بخواین کم کم داشت یادم رفته بود که بازی سنتری هست، Silent Hill Game Community یی هست، و بروبکسی هستن که توش مطلب میگذارن ! حالا میشه بهش گفت مشغله زیاد (بهانه همیشگی من !) یا نامردی ! </p><p></p><p></p><p>ولی حقیقت اینه که هیچوقت نمیتونم از یاد ببرم جامعه ای رو که تاپیکش در فروم جزو کم بازدید ترینها قرار داشت و اکثر افراد حوصله ای برای دیدنش خرج نمیکردن... حالا که نگاه بهش میندازی، میبینی که جزو فعالترین Community های سایت شده و مطالب و محتواش قابل اتکا و اعتماد هستند... همه ی اینها رو مدیون زحمات کسانی هستیم که تا اینجاش موندن...</p><p></p><p></p><p>راستشو بخواین اشکان بود که با دادن ایمیلی خاطرات گذشته رو در من زنده کرد و یادم انداخت که اینجا هنوز Comrade هایی هستند که با ما سر بازی مورد علاقه شون، هم عقیده ن !با اینکه اینجا نبودم، ولی یه طورایی این احساس رو دارم که این تاپیک از حد یه سری بازی ویدئویی فراتر رفته و جایی هستش برای بازگشت ما و دوباره پیدا کردن همدیگر ! (دیگه نمیتونین منو از منبر بکشین پایین ! من که میرم روی منبر تا شر و ور هام تموم نشه، پایین نمیام !)</p><p></p><p></p><p>حالا که بعد از تقریبا 4 سال برگشتم و دارم باهاتون صحبت میکنم دوست دارم چیزی رو بهش اشاره کنم... چیزی که خیلی از شماها هم در ذهنتون داشتید و یا دارید... </p><p></p><p></p><p>دوست دارم به "فرهنگ خلق کردن" اشاره کنم... ما در این سالها یاد گرفتیم که بازی کنیم، لذت ببریم، دوباره بازی کنیم، چیزهای جدید کشف کنیم و لذت برده شده رو تکرار کنیم. بعضی از ما در وسط این سیکل تقریبا بی انتها سرعتشون خیلی زیاد شد و به جایی رسید که یه دفعه گریز از مرکز کشیدشون بیرون ! اونها به این نتیجه رسیدند که تجربه چیزی که بتونن خودشون خلقش کنند، خیلی بیشتر از تجربه کردن چیزی هستش که دیگران برای اونها خلقش کرده بودند (با اینکه هنوز همینم حال میده !)</p><p></p><p></p><p>براتون سختش نکنم ! ترجمه ی Lost Memories جزو اولین تلاشهای من برای خلق چیزی بود که بتونه تجربه ای رو برای دیگران شیرینتر کنه... شکر خدا چیز بدی هم نشدش... بخصوص با کمک تک تک شما عزیزان... چیزی که میخوام بگم اینه که ما به جایی رسیدیم که میتونیم خلق کنیم... ما Nerd ها سالها وقتمون رو به بازی کردن گذروندیم و این وسط بغیر از لذت بردن، چیزهای دیگری نیز به دست آوردیم : ما یاد گرفتیم که چه داستانی به یه بازی قوت میبخشه و چه داستانی بازی رو خسته کننده میکنه... </p><p></p><p></p><p>سری Silent Hill هیچوقت به خاطر Gameplay فوق قویش معروف نشد ولی همیشه عنصری رو داشت که ما رو با خود جلو میبرد...ما یاد گرفتیم که چه چیزهایی میتونن ترس، شادی، غم و یا ذلت رو به بازیباز وارد کنه... موسیقی زیبای همراه با پیانو پس از مرگ عزیزترین فرد Heather و یا نامه ای که بالاخره در پایان بازی به طور کامل خونده میشه و احساساتی که درش هست... In My Restless Dreams, I See That Town...</p><p></p><p></p><p>ما خیلی چیزها رو یاد گرفتیم... و به نظر من وقتش رسیده که از مصرف گرایی به سمت تولید گرایی قدم برداریم (نطق اول سال نو نیستشا ! فقط من جو گیر شدم !)</p><p></p><p></p><p>صنعت بازی کشور ما هنوزم داره تاتی تاتی به سمت جلو میره... از نظر Technical قدمهای خوبی رو به خاطر استفاده درست از Framework های آماده برداشته (که صد البته کامل نیست...)، ولی برای اینکه بتونه به اونور آب بره و پیام ما و فرهنگ ما رو به دیگران برسونه (فکر کنم همه مون قبول داریم که بازیهای ویدئویی جزو بهترین Medium های فرهنگی هستند) نیاز به داستان سرایی و فرهنگ سرایی قوی داره...</p><p></p><p></p><p>ما چه بعنوان افرادی که خودشون رو از تشیع میدونند و یا حتی کسانی که باهاش سنخیتی ندارند، همگی فرهنگ آزادگی و سر تسلیم فرود نیاوردن رو در کنه وجودمون داریم... ما سختیهای زیادی رو در این راه تحمل کردیم و هنوزم داریم تحمل میکنیم... از جنگها و غصبها و ظلمها گرفته، تا رها شدن توسط اکثر سیستمها در جامعه بین المللی و انواع و اقسام تحریمهایی که همگی میدونیم بی جا هستند...</p><p></p><p></p><p>اگر سیستم فعلیمون همینطوری به مصرف گرایی محصولات فرهنگی خارجی (از جمله بازیهای ویدئویی) متصل باشه، پس کی میتونیم چیزی تولید کنیم که به همون اندازه ای که محصولات اونها روی ما تاثیر گذاشت، روی اونها نیز تاثیر بگذاره ؟ ما داستانهای پر ارزش زیادی از فداکاری، ایثار، از خودگذشتگی، عشق و دوست داشتن داریم که ارزش روایت شدن دارند... ما بنیانهای فلسفی بسیار جالبتری از بنیانهای فلسفی سری Silent Hill داریم... و ما اشکهای نریخته ی بسیاری برای داستانهای نگفته مان داریم... ولی نه در کتابهایی 1500 صفحه ایی که هیچکسی حالش خوندنشون رو نداره... نه در مستندهای صدا و سیمایی که حتی خودمون هم نمیبینیمشون... نه با Like هایی که در Facebook روی چهار تا مطلب میزنیم و فکر میکنیم به گسترششون کمک کردیم... و مطمئنا نه با مصرف گرا موندن...</p><p></p><p></p><p>چیزی که میخوام روش تاکید کنم، شروع جنبشی برای ایجاد ایده های نو، قابل پیاده سازی و خلاق هستش... ما باید شروع به ساختن دنیاهایی برای گفتن داستانهامون کنیم (کاری که به طور سیستماتیک در غرب با Dungeons & Dragons شروع شد)، ما باید یاد بگیریم که تا وقتی داستان سراییمون خوب نشه، نمیتونیم حقایق جامعه مون رو بازگو کنیم... نمونه ی مشخصش کیفیت مزخرف بسیاری از سریالهای تلویزیونی و فیلمها سینمایی مون هستش... کیفیت پایین داستانهای فیلمهای این صنعت در ایران اینها به حدی هستش که آدم احساس میکنه خود فیلمها دارن برای یک داستان نویس درست و حسابی فریاد میزنند !</p><p></p><p></p><p>Silent Hill و بالطبعش Metal Gear Solid به من یه چیزی رو خوب یاد دادند و اونهم کیفیت داستان سرایی بودش... شما برای اینکه بتونید یه داستان خوب رو به تصویر بکشید حتی نیاز به تکنولوژی هم ندارید ! نگاهی کوتاه به فیلمی مثل Memento، این موضوع رو روشن میکنه : فیلمی که جلوه ی ویژه ی خاصی نداشت و توی ایران با هزینه ای کم میشد درستش کرد هیچوقت در ایران ساخته نشد... فیلمها و بازی ای مثل Memento و Silent Hill هیچوقت در ایران ساخته نخواهند شد مگر اینکه داستان نویس خوب پیدا بشه...</p><p></p><p></p><p>من نمیگم بلند بشین برین Game Development یاد بگیرین ! میگم وقتش رسیده از این چیزهایی که از بازی کردنهای مکرر یاد گرفته ایم، استفاده کنیم... وگرنه تنها دستاوردی که از اونا داشتیم، لذت بازی کردن بوده و نتونسته ایم چیزهایی که ازشون یاد گرفته ایم رو مورد استفاده قرار بدیم... چه در بحث داستان نویسی باشه، چه در بحثهای فنی تر...</p><p></p><p></p><p>برای من وقتی این اتفاق افتاد، تصمیم به نوشتن داستانی به نام Forsaken کردم که هنوزم سه قسمتش روی سایتم هستش و پنج قسمت دیگر رو منتشر نکرده م و در طول این سالها، کوچیک کوچیک گسترشش دادم، نقطه ضعفهاش رو برطرف کردم، احساساتش رو متعادل کردم و هدفش و اون درس اخلاقیش رو بارها تغییر دادم... بعد از چهار سال، الان قسمتهای اولش مسخره به نظر میان !</p><p></p><p></p><p>بگذریم... سرتون رو درد آوردم... آدم این روزا دیگه نمیتونا راحت از ارزشهای دینی صحبت کنه... ذهنها به سمت Individuality پیش رفتن و هر چیزی رو به سختی قبول میکنند و قبل از اینکه بخوای از دین صحبت کنی باید اثباتش کنی (آخرشم خیلیا قبول نمیکنن !)... برای همین زیاد "ارزش ارزش" نکردم... ختم کلامم این بود که شاید وقتش رسیده باشه که یواش واش به سمت تولید تجربه ای بریم که سالها ازش لذت بردیم و بکمکش بتونیم قسمتی از فرهنگمون و ارزشهامون (ای بابا ! دوباره ارزش ارزش کردم !) رو از طریقی به مردم دیگر دنیا ارائه بدیم که قبلا تجربه ش نکرده ن... اونا زیاد از دید Fox و CNN از ما چیزهای مختلف دیدن و شنیدن... شاید وقتش رسیده که چیزی رو تولید کنیم و بتونن اونرو از دست خودمون و داغ داغ و تنوری تجربه کنند... چه در صنعت بازی و چه در دیگر صنعتها از جمله فیلم سازی...</p><p></p><p></p><p></p><p></p><p>*******************************</p><p></p><p></p><p>یه زمانی بود که من عادت داشتم متنهای طولانی و گنده گنده بنویسم ! راستشو بخواین این عادت بد هنوزم از سرم نرفته !</p><p></p><p></p><p>میدونم که توی فرومای بازی عادت نداریم کسی بیاد از این شر و ورهایی که من گفتم بنویسه (اگه خودم بودم و یکی دیگه از این چیزا مینوشت با یته پرنده میرفتم تو حلقش !) ولی یه طورایی توی این 4 سال برای شروع کردن Lost Memories احساس مسئولیت میکردم و دوست داشتم فرصتی پیدا کنم برای نوشتن اینکه : "بازی کردن خوبه... ولی تا به کی فقط بازی کردن ؟"</p><p></p><p></p><p>اگه کسی تا به این پایین رسید و خوند، یه سوال ازش دارم : " حاجی ! بیکاری ؟!"</p><p></p><p></p><p>شوخی کردم ! دستتون درد نکنه... و باری دیگر میگم که خیلی خوشحال شدم از اینکه تونستم در اینجا مطلبی برای باری دیگر بگذارم...</p><p></p><p></p><p>خداحافظ همگیتون...</p><p></p><p></p><p>P.S : ما رفتیم 4 سال دیگه برگردیم !</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Nemesis, post: 2455619, member: 1042"] [b]سلامی دوباره...[/b] سلامی دوباره به همه ی دوستانی که اینجا گرد هم آمده اند... فکر کنم آخرین باری که مطلبی در اینجا گذاشتم، تقریبا 4 سال پیش (سال 2009) بودش ! از اونموقع تا حالا فرصت نکرده بودم دنبال کاری رو بگیرم که آغاز کرده بودیم و راستشو بخواین کم کم داشت یادم رفته بود که بازی سنتری هست، Silent Hill Game Community یی هست، و بروبکسی هستن که توش مطلب میگذارن ! حالا میشه بهش گفت مشغله زیاد (بهانه همیشگی من !) یا نامردی ! ولی حقیقت اینه که هیچوقت نمیتونم از یاد ببرم جامعه ای رو که تاپیکش در فروم جزو کم بازدید ترینها قرار داشت و اکثر افراد حوصله ای برای دیدنش خرج نمیکردن... حالا که نگاه بهش میندازی، میبینی که جزو فعالترین Community های سایت شده و مطالب و محتواش قابل اتکا و اعتماد هستند... همه ی اینها رو مدیون زحمات کسانی هستیم که تا اینجاش موندن... راستشو بخواین اشکان بود که با دادن ایمیلی خاطرات گذشته رو در من زنده کرد و یادم انداخت که اینجا هنوز Comrade هایی هستند که با ما سر بازی مورد علاقه شون، هم عقیده ن !با اینکه اینجا نبودم، ولی یه طورایی این احساس رو دارم که این تاپیک از حد یه سری بازی ویدئویی فراتر رفته و جایی هستش برای بازگشت ما و دوباره پیدا کردن همدیگر ! (دیگه نمیتونین منو از منبر بکشین پایین ! من که میرم روی منبر تا شر و ور هام تموم نشه، پایین نمیام !) حالا که بعد از تقریبا 4 سال برگشتم و دارم باهاتون صحبت میکنم دوست دارم چیزی رو بهش اشاره کنم... چیزی که خیلی از شماها هم در ذهنتون داشتید و یا دارید... دوست دارم به "فرهنگ خلق کردن" اشاره کنم... ما در این سالها یاد گرفتیم که بازی کنیم، لذت ببریم، دوباره بازی کنیم، چیزهای جدید کشف کنیم و لذت برده شده رو تکرار کنیم. بعضی از ما در وسط این سیکل تقریبا بی انتها سرعتشون خیلی زیاد شد و به جایی رسید که یه دفعه گریز از مرکز کشیدشون بیرون ! اونها به این نتیجه رسیدند که تجربه چیزی که بتونن خودشون خلقش کنند، خیلی بیشتر از تجربه کردن چیزی هستش که دیگران برای اونها خلقش کرده بودند (با اینکه هنوز همینم حال میده !) براتون سختش نکنم ! ترجمه ی Lost Memories جزو اولین تلاشهای من برای خلق چیزی بود که بتونه تجربه ای رو برای دیگران شیرینتر کنه... شکر خدا چیز بدی هم نشدش... بخصوص با کمک تک تک شما عزیزان... چیزی که میخوام بگم اینه که ما به جایی رسیدیم که میتونیم خلق کنیم... ما Nerd ها سالها وقتمون رو به بازی کردن گذروندیم و این وسط بغیر از لذت بردن، چیزهای دیگری نیز به دست آوردیم : ما یاد گرفتیم که چه داستانی به یه بازی قوت میبخشه و چه داستانی بازی رو خسته کننده میکنه... سری Silent Hill هیچوقت به خاطر Gameplay فوق قویش معروف نشد ولی همیشه عنصری رو داشت که ما رو با خود جلو میبرد...ما یاد گرفتیم که چه چیزهایی میتونن ترس، شادی، غم و یا ذلت رو به بازیباز وارد کنه... موسیقی زیبای همراه با پیانو پس از مرگ عزیزترین فرد Heather و یا نامه ای که بالاخره در پایان بازی به طور کامل خونده میشه و احساساتی که درش هست... In My Restless Dreams, I See That Town... ما خیلی چیزها رو یاد گرفتیم... و به نظر من وقتش رسیده که از مصرف گرایی به سمت تولید گرایی قدم برداریم (نطق اول سال نو نیستشا ! فقط من جو گیر شدم !) صنعت بازی کشور ما هنوزم داره تاتی تاتی به سمت جلو میره... از نظر Technical قدمهای خوبی رو به خاطر استفاده درست از Framework های آماده برداشته (که صد البته کامل نیست...)، ولی برای اینکه بتونه به اونور آب بره و پیام ما و فرهنگ ما رو به دیگران برسونه (فکر کنم همه مون قبول داریم که بازیهای ویدئویی جزو بهترین Medium های فرهنگی هستند) نیاز به داستان سرایی و فرهنگ سرایی قوی داره... ما چه بعنوان افرادی که خودشون رو از تشیع میدونند و یا حتی کسانی که باهاش سنخیتی ندارند، همگی فرهنگ آزادگی و سر تسلیم فرود نیاوردن رو در کنه وجودمون داریم... ما سختیهای زیادی رو در این راه تحمل کردیم و هنوزم داریم تحمل میکنیم... از جنگها و غصبها و ظلمها گرفته، تا رها شدن توسط اکثر سیستمها در جامعه بین المللی و انواع و اقسام تحریمهایی که همگی میدونیم بی جا هستند... اگر سیستم فعلیمون همینطوری به مصرف گرایی محصولات فرهنگی خارجی (از جمله بازیهای ویدئویی) متصل باشه، پس کی میتونیم چیزی تولید کنیم که به همون اندازه ای که محصولات اونها روی ما تاثیر گذاشت، روی اونها نیز تاثیر بگذاره ؟ ما داستانهای پر ارزش زیادی از فداکاری، ایثار، از خودگذشتگی، عشق و دوست داشتن داریم که ارزش روایت شدن دارند... ما بنیانهای فلسفی بسیار جالبتری از بنیانهای فلسفی سری Silent Hill داریم... و ما اشکهای نریخته ی بسیاری برای داستانهای نگفته مان داریم... ولی نه در کتابهایی 1500 صفحه ایی که هیچکسی حالش خوندنشون رو نداره... نه در مستندهای صدا و سیمایی که حتی خودمون هم نمیبینیمشون... نه با Like هایی که در Facebook روی چهار تا مطلب میزنیم و فکر میکنیم به گسترششون کمک کردیم... و مطمئنا نه با مصرف گرا موندن... چیزی که میخوام روش تاکید کنم، شروع جنبشی برای ایجاد ایده های نو، قابل پیاده سازی و خلاق هستش... ما باید شروع به ساختن دنیاهایی برای گفتن داستانهامون کنیم (کاری که به طور سیستماتیک در غرب با Dungeons & Dragons شروع شد)، ما باید یاد بگیریم که تا وقتی داستان سراییمون خوب نشه، نمیتونیم حقایق جامعه مون رو بازگو کنیم... نمونه ی مشخصش کیفیت مزخرف بسیاری از سریالهای تلویزیونی و فیلمها سینمایی مون هستش... کیفیت پایین داستانهای فیلمهای این صنعت در ایران اینها به حدی هستش که آدم احساس میکنه خود فیلمها دارن برای یک داستان نویس درست و حسابی فریاد میزنند ! Silent Hill و بالطبعش Metal Gear Solid به من یه چیزی رو خوب یاد دادند و اونهم کیفیت داستان سرایی بودش... شما برای اینکه بتونید یه داستان خوب رو به تصویر بکشید حتی نیاز به تکنولوژی هم ندارید ! نگاهی کوتاه به فیلمی مثل Memento، این موضوع رو روشن میکنه : فیلمی که جلوه ی ویژه ی خاصی نداشت و توی ایران با هزینه ای کم میشد درستش کرد هیچوقت در ایران ساخته نشد... فیلمها و بازی ای مثل Memento و Silent Hill هیچوقت در ایران ساخته نخواهند شد مگر اینکه داستان نویس خوب پیدا بشه... من نمیگم بلند بشین برین Game Development یاد بگیرین ! میگم وقتش رسیده از این چیزهایی که از بازی کردنهای مکرر یاد گرفته ایم، استفاده کنیم... وگرنه تنها دستاوردی که از اونا داشتیم، لذت بازی کردن بوده و نتونسته ایم چیزهایی که ازشون یاد گرفته ایم رو مورد استفاده قرار بدیم... چه در بحث داستان نویسی باشه، چه در بحثهای فنی تر... برای من وقتی این اتفاق افتاد، تصمیم به نوشتن داستانی به نام Forsaken کردم که هنوزم سه قسمتش روی سایتم هستش و پنج قسمت دیگر رو منتشر نکرده م و در طول این سالها، کوچیک کوچیک گسترشش دادم، نقطه ضعفهاش رو برطرف کردم، احساساتش رو متعادل کردم و هدفش و اون درس اخلاقیش رو بارها تغییر دادم... بعد از چهار سال، الان قسمتهای اولش مسخره به نظر میان ! بگذریم... سرتون رو درد آوردم... آدم این روزا دیگه نمیتونا راحت از ارزشهای دینی صحبت کنه... ذهنها به سمت Individuality پیش رفتن و هر چیزی رو به سختی قبول میکنند و قبل از اینکه بخوای از دین صحبت کنی باید اثباتش کنی (آخرشم خیلیا قبول نمیکنن !)... برای همین زیاد "ارزش ارزش" نکردم... ختم کلامم این بود که شاید وقتش رسیده باشه که یواش واش به سمت تولید تجربه ای بریم که سالها ازش لذت بردیم و بکمکش بتونیم قسمتی از فرهنگمون و ارزشهامون (ای بابا ! دوباره ارزش ارزش کردم !) رو از طریقی به مردم دیگر دنیا ارائه بدیم که قبلا تجربه ش نکرده ن... اونا زیاد از دید Fox و CNN از ما چیزهای مختلف دیدن و شنیدن... شاید وقتش رسیده که چیزی رو تولید کنیم و بتونن اونرو از دست خودمون و داغ داغ و تنوری تجربه کنند... چه در صنعت بازی و چه در دیگر صنعتها از جمله فیلم سازی... ******************************* یه زمانی بود که من عادت داشتم متنهای طولانی و گنده گنده بنویسم ! راستشو بخواین این عادت بد هنوزم از سرم نرفته ! میدونم که توی فرومای بازی عادت نداریم کسی بیاد از این شر و ورهایی که من گفتم بنویسه (اگه خودم بودم و یکی دیگه از این چیزا مینوشت با یته پرنده میرفتم تو حلقش !) ولی یه طورایی توی این 4 سال برای شروع کردن Lost Memories احساس مسئولیت میکردم و دوست داشتم فرصتی پیدا کنم برای نوشتن اینکه : "بازی کردن خوبه... ولی تا به کی فقط بازی کردن ؟" اگه کسی تا به این پایین رسید و خوند، یه سوال ازش دارم : " حاجی ! بیکاری ؟!" شوخی کردم ! دستتون درد نکنه... و باری دیگر میگم که خیلی خوشحال شدم از اینکه تونستم در اینجا مطلبی برای باری دیگر بگذارم... خداحافظ همگیتون... P.S : ما رفتیم 4 سال دیگه برگردیم ! [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft