مجموعه Bioshock یکی از محبوبترین مجموعههای دنیای بازیهای ویدئویی است، اما وقتی درباره بهترین بازی این مجموعه بحث میشود، این عنوان باید به Bioshock تعلق بگیرد یا به Infinite؟وقتی شخصی درباره یکی از چشمگیرترین و بهیادماندنیترین بازیهای تاریخ صحبت میکند، مشخصاً دیر یا زود مجموعه بایوشاک به ذهنش میرسد. شاهکار کن لوین (Ken Levine) به یکی از محبوبترین سهگانههای تمام تاریخ تبدیل شده و یکی از شیطانگونهترین و زیرکانهترین داستانپردازیهایی را دارد که در بازیهای ویدئویی به چشم میخورد. این روایتهای بازی تا همین لحظه هم بهعنوان برخی از جذابترین داستانهای بازیهای ویدئویی باقی ماندهاند و به خصوص نسخه اول Bioshock و Bioshock Infinite بهخاطر فوقالعاده بودن در این حوزه، متمایز شدهاند.
اما درست مثل بقیه بازیهایی که به هم شبیه هستند، وقتی بحث سر این باشد که کدام بازی تجربه بهتری از سری Bioshock را ارائه میکند، طرفداران این مجموعه به دو گروه مخالف تقسیم میشوند. اگرچه ممکن است این بحثها در نگاه اول غیرضروری بهنظر برسند، اما شایسته است به پنج نقطه قوت هر بازی بپردازیم و اینکه چطور این پنج مزیت باعث برتری یک بازی نسبت به دیگری میشوند. پس با در نظر گرفتن این نکته و نگاه کردن به پنج نکته برجسته از هر دو بازی، به بررسی بیطرفانه این موضوع میپردازیم که کدام بازی بهتر است.
بیدلیل نیست که اکثر کسانی که نسخه اصلی بایوشاک را بازی کردند، درباره محیط آن با آبوتاب صحبت میکنند - بدون شک Rapture (رپچر) یکی از بهیادماندنیترین و بهترین محیطهای یک بازی ویدئویی است که در تاریخ وجود داشته. البته این به معنی نیست که Bioshock Infinite از نظر محیط بازی از عنوان اصلی کمتر است.
بازی Bioshock Infinite تصمیم گرفت محیط رپچر را کنار بگذارد تا بر یک محیط بازتر تمرکز کند که هم با روایت جدید بازی و هم با گیمپلی در حال پیشرفت بازی جور در میآید.نتیجه نهایی Columbia (کلمبیا) بود، یک شهر شناور در هوا که به نوبه خود به محیطی مشهور در دنیای بازیهای ویدئویی تبدیل شد.
نمیشود کسی درباره بایوشاک صحبت کند بدون اینکه به یکی از شاخصترین دشمنان موجود در بازیهای ویدئویی اشاره کند که این بازی به جهان معرفی کرده است: Big daddyها.تلاش برای جنگیدن با این دشمنان در مراحل اول بازی به معنای واقعی کلمه چالش بزرگی برای بازیبازها است و با اینکه شکست دادن این دشمنان با گذشت زمان آسانتر میشود، اما بیگددیها هیچوقت از آن دسته دشمنهایی نمیشوند که جنگیدن با آنها ساده است؛ بازیبازها اگر میخواهند این دشمنان جانسخت را شکست بدهند، باید همیشه حواسشان جمع باشد.
وقتی موضوع خلق یک بازی فوقالعاده باشد Bioshock شاید توانسته باشد وسط خال بزند، اما چیزی که این بازی باید بهخاطر آن مورد نقد قرار بگیرد، انتخابهای اخلاقی تحمیلشدهای هستند که درباره سرنوشت Little sisters مطرح میشوند.
فرقی نمیکند بازیکن این خواهرها را بکشد یا نجات بدهد، تفاوت در Adamهای دریافتی بازیکن ناچیز است و ارزش فدا کردن غریزههای اخلاقی را ندارد. همین باعث میشود این تصمیمگیری به جای اینکه بازیباز را درگیر یک تعارض واقعی کند، بیشتر احساس متفاوتی از نوع "پایانبندی خودت را انتخاب کن" داشته باشد.
با این حال، چیزی که بازی بایوشاک باید بهخاطر آن مورد ستایش قرار بگیرد، این حقیقت است که جو بازی کاملاً فوقالعاده است. گشتن در اطراف شهر دور از دسترس رپچر، همان احساس فراموشنشدنیای را به بازیباز میدهد که باید بدهد، و این عمدتاً بهخاطر عملکرد درخشان کارگردانی هنریِ بازی است.نیازی به گفتن نیست که فرقی ندارد بازیکن کدام ناحیه از بازی را مورد کاوش قرار بدهد، جو بازی همیشه منزویکننده یا جانفرسا باقی میماند.
بازی اصلی Bioshock Infinite به اندازه کافی عالی است، و کسانی که از این ثمره کن لوین سیر نمیشوند، میتوانند از DLC (محتوای قابل دانلود) درخشان این بازی هم بهرهمند شوند.Bioshock Infinite: Burial at sea عنوان جذابی است که داستان رپچر را ادامه میدهد و به بازیکنها دیدِ جدید و تازهای به داستان این شهر قبل از وقایع بایوشاک اصلی میدهد و زیربنای لازم را برای یک داستان فرعی جذاب فراهم میکند.
حالا که صحبت از نسخه اصلی بایوشاک شد، امکان ندارد کسی بتواند به اندازه کافی از جذابیت داستان این بازی صحبت کند. بخش Would you kindly هنوز هم یکی از بهترین Plot twistها (پیچشهای داستانی) در تاریخ بازیهای ویدئویی است.شاید boss (باس) آخر بازی تا حدی تاثیر پایانبندی بازی را کاهش داده باشد، اما نمیشود انکار کرد بایوشاک از هر نظر داستانی جذاب و درخشان دارد.
بازی Bioshock Infinite هرچه در توان داشت، انجام داد تا از جدیدترین سختافزارها استفاده کند تا گیمپلی بازی را بهبود ببخشد و موفق شد به شیوهای دیدنی از پس این کار بر بیاید.تیراندازیهای بازی تا جای ممکن تنگاتنگ و حساس است، Vigorها (که نقش همان Plasmidها را در بازی دارند) تواناییهایی را به بازیباز میدهند که استفاده از آن جالب و کمککننده است، و وقتی هم جابه جایی سریع برای زنده ماندن بازیکن ضروری است، ریلهای هوایی، تحرک موردنیاز را به سیستم نبرد بازی میدهند.
نمیشود کسی درباره Bioshock Infinite صحبت کند، ولی به تریلر گمراهکننده و فریبدهنده آن اشاره نکند، تریلری که کاملاً با اطلاعات غلط بازی را بازاریابی کرد که تا جای ممکن به فروش برسد.صرفنظر از اینکه عنوان بایوشاک اینفینیت هرچقدر هم عالی باشد، کسی نمیتواند انکار کند که این استراتژی مارکتینگ فریبکارانه، خاطرهای بد در ذهن بازیبازهایی به جا گذاشت که منتظر چیزهایی فوقالعاده در این عنوان بودند.
با این حال واقعاً نمیشود گفت Bioshock Infinite نتوانست از پس وعده ساخت بازیای به خوبی نسخه اول بر بیاید، چه بسا حتی بهتر از آن. بایوشاک ۲ یک بازی خوب بود، اما فاقد آن چیزهای هستهای و کلیدیای بود که بایوشاک اصلی را به چنین شاهکاری تبدیل کردند.
در ازای آن Bioshock Infinite این مشکل را با یک پایانبندی جبران کرد که به عنوان یکی از برترین - و پیچیدهترین - پایانبندیهای تاریخ شناخته میشود و باعث شده است طرفدارانِ بازی تا همین امروز هم درباره این بازی درخشان فکر کنند.
آخرین ویرایش: