تو این تاپیک هدف این نیست که فقط خاطرات رو مرور کنیم میخواهیم یه بار دیگه عمیق تر به ریشه ها برگردیم و دلایل موفقیت و حس هایی که از بازیها گرفتیم رو بررسی کنیم و به جواب این سوال برسیم که آیا امکان خلق دوباره یه سری از حس های کمرنگ شده و از بین رفته وجود داره؟ اینها مهندسی معکوس میشه و نتایجش در سکانس هایی از یه بازی نمود پیدا میکنه. برای شروع برگردیم به کلوپ های قدیم جایی که باعث و بانی گیمر شدن خیلی از ماها بود. از چندتا بازی کلوپی شروع کنیم و به سمت جلو بریم.
اولین بازی که دوباره بررسی کردم بازی تبلیغاتی پپسی من بود. این بازی به دلیل سختی زیادش شاید خیلی همه پسند نبود اما به هرحال طرفداران کمی نداشت که عاشق این بازی باشن. اون زمان یادمه ما اینجوری بازیش میکردیم که اگه کسی به مانع ای برخورد کرد باید دسته رو به نفر بعدی بده و این هیجان بازی رو برامون بیشتر میکرد وقتی که چشم های همه به صفحه تلوزیون خیره میشد و شما در حال انجام پپسی من بودید حس یه استادیوم کوچیک بهمون دست میداد که نحوه بازی کردنمون داره دیده میشه و قضاوت میشه این حس هیجان چنین بازی رو قطعا بیشتر میکرد. پس این بازی با عنصر تشویق و مجازات همراه بود که یکی از دلایل مهم ارتباط بهتر گیمر با محیط بازیه و این روزها کمتر بالانس این موضوع تو بازیها رعایت میشه تو دنیای امروز نمیشه مثل کلوپ های قدیم تشویق یا تنبیه به اون سبک رو خیلی تجربه کرد اما میشه تا حدی داخل خود بازیها با مکانیزم هایی اینکارو انجام داد. یه از سری بازیها اینکارو به خوبی انجام میدن و معمولا نتیجه خوبی هم میگیرن یه سری بازها هم انگار نه انگار که چنین فاکتورهای مهمه بی توجه بهش فقط میخوان یه محصولی رو تولید کنن شایدم هم اصلا دانش این مسائل رو ندارن و از اهمیت این فاکتورها غافل هستن.
تو بررسی این بازی متوجه شدم بازیهای به یاد موندنی انگار اکثرشون یه جوری از زمان خودشون جلوتر بودن در مورد پپسی من لول دیزاین این بازی از زمان خودش جلوتر بود و تو اکثر بازیهای موفق تاریخ این نکته دیده میشه که تو یه بخش هایی از زمان خودشون جلوتر بودن.
لول دیزاین بازی ...خلاقیت رو تو قسمت به قسمت طراحی مراحل این بازی میشه دید اون زمان که بازی میکردم دلیل هیجان بالای این بازی رو نمیدونستم فقط حس میکردم این بازی هیجان بالایی داره و آدرنالین خالصه مخصوصا اگه چند نفر در حال تماشای بازی کردن شما بودن یا فردا صبح باید کنسول اجاره ای رو تحویل میدادید! اما با بررسی بیشتر متوجه شدم خلق چنین تجربه هایی بی دلیل و اتفاقی نبوده و کلی فکر و خلاقیت پشت خلق آثار ماندگار بوده. استفاده از افکت های صوتی به جا موسیقی های هیجان انگیز, لول دیزاین خیلی خلاق و جلوتر از زمان خودش, دقت به جزئیات باعث شد اثری به نام پپسی من خلق بشه که مغز خیلی هامون بخشی از ظرفیت خودش رو به ضبط خاطرات این بازی اختصاص بده و بعد از این همه سال هنوز خاطرات تجربه این عنوان رو تو ذهنمون حفظ کرده باشه.
بازی های کلوپی معمولا داستان خاصی نداشتن داستان این بازیهارو ما خودمون خلق میکردیم از همون لحظه ای که با بچه های محل تصمیم میگرفتیم به کلوپ بریم تا صحبت های بین راهی و خرید ساندویچ و بحث هایی که بین انجام بازی شکل میگرفت اینا همه ضعف های نداشتن داستان خوب در اینجور بازیها رو پنهان میکرد. نتیجه بررسی اینکه از بازی های کلوپی شاید نشه مفاهیم خیلی پیچیده ای رو استخراج کرد اما به این نکته رسیدم که احترام سازنده ها به بازی خودشون تاثیر زیادی در ماندگار شدن اون اثر داره محصولی که حتی سازنده هاش احترام زیادی براش قائل نباشن دیگران چطور میتونن با احترام در مورد اون تجربه صحبت کنن؟
Pepsi Man
اولین بازی که دوباره بررسی کردم بازی تبلیغاتی پپسی من بود. این بازی به دلیل سختی زیادش شاید خیلی همه پسند نبود اما به هرحال طرفداران کمی نداشت که عاشق این بازی باشن. اون زمان یادمه ما اینجوری بازیش میکردیم که اگه کسی به مانع ای برخورد کرد باید دسته رو به نفر بعدی بده و این هیجان بازی رو برامون بیشتر میکرد وقتی که چشم های همه به صفحه تلوزیون خیره میشد و شما در حال انجام پپسی من بودید حس یه استادیوم کوچیک بهمون دست میداد که نحوه بازی کردنمون داره دیده میشه و قضاوت میشه این حس هیجان چنین بازی رو قطعا بیشتر میکرد. پس این بازی با عنصر تشویق و مجازات همراه بود که یکی از دلایل مهم ارتباط بهتر گیمر با محیط بازیه و این روزها کمتر بالانس این موضوع تو بازیها رعایت میشه تو دنیای امروز نمیشه مثل کلوپ های قدیم تشویق یا تنبیه به اون سبک رو خیلی تجربه کرد اما میشه تا حدی داخل خود بازیها با مکانیزم هایی اینکارو انجام داد. یه از سری بازیها اینکارو به خوبی انجام میدن و معمولا نتیجه خوبی هم میگیرن یه سری بازها هم انگار نه انگار که چنین فاکتورهای مهمه بی توجه بهش فقط میخوان یه محصولی رو تولید کنن شایدم هم اصلا دانش این مسائل رو ندارن و از اهمیت این فاکتورها غافل هستن.
تو بررسی این بازی متوجه شدم بازیهای به یاد موندنی انگار اکثرشون یه جوری از زمان خودشون جلوتر بودن در مورد پپسی من لول دیزاین این بازی از زمان خودش جلوتر بود و تو اکثر بازیهای موفق تاریخ این نکته دیده میشه که تو یه بخش هایی از زمان خودشون جلوتر بودن.
لول دیزاین بازی ...خلاقیت رو تو قسمت به قسمت طراحی مراحل این بازی میشه دید اون زمان که بازی میکردم دلیل هیجان بالای این بازی رو نمیدونستم فقط حس میکردم این بازی هیجان بالایی داره و آدرنالین خالصه مخصوصا اگه چند نفر در حال تماشای بازی کردن شما بودن یا فردا صبح باید کنسول اجاره ای رو تحویل میدادید! اما با بررسی بیشتر متوجه شدم خلق چنین تجربه هایی بی دلیل و اتفاقی نبوده و کلی فکر و خلاقیت پشت خلق آثار ماندگار بوده. استفاده از افکت های صوتی به جا موسیقی های هیجان انگیز, لول دیزاین خیلی خلاق و جلوتر از زمان خودش, دقت به جزئیات باعث شد اثری به نام پپسی من خلق بشه که مغز خیلی هامون بخشی از ظرفیت خودش رو به ضبط خاطرات این بازی اختصاص بده و بعد از این همه سال هنوز خاطرات تجربه این عنوان رو تو ذهنمون حفظ کرده باشه.
بازی های کلوپی معمولا داستان خاصی نداشتن داستان این بازیهارو ما خودمون خلق میکردیم از همون لحظه ای که با بچه های محل تصمیم میگرفتیم به کلوپ بریم تا صحبت های بین راهی و خرید ساندویچ و بحث هایی که بین انجام بازی شکل میگرفت اینا همه ضعف های نداشتن داستان خوب در اینجور بازیها رو پنهان میکرد. نتیجه بررسی اینکه از بازی های کلوپی شاید نشه مفاهیم خیلی پیچیده ای رو استخراج کرد اما به این نکته رسیدم که احترام سازنده ها به بازی خودشون تاثیر زیادی در ماندگار شدن اون اثر داره محصولی که حتی سازنده هاش احترام زیادی براش قائل نباشن دیگران چطور میتونن با احترام در مورد اون تجربه صحبت کنن؟
آخرین ویرایش: