ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Leon.Fox" data-source="post: 1976640" data-attributes="member: 70609"><p>خُب یه خاطره از دوران وروجک بازی هامون بگم تا تاپیک نخوابه...</p><p>----</p><p>وقتی من 11 - 12 سالم بود و تمام زندگیم یه میکروی مامانی <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/8.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":x" title="8 :x" data-shortname=":x" /> بود هر روز مینشستم و بازی میکردم. اونقدر بازی کردم تا یه روز آداپتورم سوخت <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/2.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":(" title="2 :(" data-shortname=":(" /> افتادم به چه کنم چه کنم... منم که یه روز بازی نمی کردم اصلاً روزم شب نمیشد. هیچی دیگه، افتادم به فکر دزدی :d من اون موقع فقط با خالم زندگی می کردم و خالم هم یه قلک داشت که توش پُر بود از اون 25 تومنی سکه ای های جدید (عین این ندید بدیدا از اونا جمع میکرد <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/10.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":p" title="10 :p" data-shortname=":p" /> ) منم میکروم از اون مدل هایی بود که با باطری هم کار میکرد (مایه داریه دیگه :d)...</p><p>چشمتون روز بد نبینه، افتادم به جون قلکش و از همونجایی که سکه مینداخت تو، منم سکه ها رو می کشیدم بیرون. یادمه یه چاقوی پلاستیکی داشتم که واسه عروسک های کماندوییم بود "آخی، هنوزم کله ی سربازهاش رو دارم<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/8.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":x" title="8 :x" data-shortname=":x" /> " با همون چاقوهه و هزار مصیبت، دونه دونه سکه میکشیدم بیرون. روزی هشت تا، که برای خرید 4 تا باطری قلمی کافی بود.... :d</p><p>تازه با اینکه خالم همیشه تا عصرها خونه نبود و من تنها بودم، اما جو کماندو بازی میگرفت منو و هدبند میبستم و یواش یواش نزدیک قلکش میشدم، باور کنید حتی از زیر لیزرهای خیالی که مانع رسیدن به قلک میشد هم رد میشدم:d</p><p>هیچی دیگه، یه بار خالم اومد قلک رو برداره که جاش رو عوض کنه....<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/17.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":-s" title="17 :-s" data-shortname=":-s" /> خودتون میدونید دیگه، فکرش رو بکنید قلکی که پر از سکه باشه و طی یک هفته یهو خالی بشه <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/5.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=";;)" title="5 ;;)" data-shortname=";;)" /> چه تفاوت وزنی پیدا میکنه...</p><p>دمش گرم، فهمید و به روی خودش نیاورد... </p><p>منم هنوز عذاب وجدان دارم سر اون قضیه. با این که وقتی بزرگتر شدم بهش گفتم ولی خُب...</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Leon.Fox, post: 1976640, member: 70609"] خُب یه خاطره از دوران وروجک بازی هامون بگم تا تاپیک نخوابه... ---- وقتی من 11 - 12 سالم بود و تمام زندگیم یه میکروی مامانی :x بود هر روز مینشستم و بازی میکردم. اونقدر بازی کردم تا یه روز آداپتورم سوخت :( افتادم به چه کنم چه کنم... منم که یه روز بازی نمی کردم اصلاً روزم شب نمیشد. هیچی دیگه، افتادم به فکر دزدی :d من اون موقع فقط با خالم زندگی می کردم و خالم هم یه قلک داشت که توش پُر بود از اون 25 تومنی سکه ای های جدید (عین این ندید بدیدا از اونا جمع میکرد :p ) منم میکروم از اون مدل هایی بود که با باطری هم کار میکرد (مایه داریه دیگه :d)... چشمتون روز بد نبینه، افتادم به جون قلکش و از همونجایی که سکه مینداخت تو، منم سکه ها رو می کشیدم بیرون. یادمه یه چاقوی پلاستیکی داشتم که واسه عروسک های کماندوییم بود "آخی، هنوزم کله ی سربازهاش رو دارم:x " با همون چاقوهه و هزار مصیبت، دونه دونه سکه میکشیدم بیرون. روزی هشت تا، که برای خرید 4 تا باطری قلمی کافی بود.... :d تازه با اینکه خالم همیشه تا عصرها خونه نبود و من تنها بودم، اما جو کماندو بازی میگرفت منو و هدبند میبستم و یواش یواش نزدیک قلکش میشدم، باور کنید حتی از زیر لیزرهای خیالی که مانع رسیدن به قلک میشد هم رد میشدم:d هیچی دیگه، یه بار خالم اومد قلک رو برداره که جاش رو عوض کنه....:-s خودتون میدونید دیگه، فکرش رو بکنید قلکی که پر از سکه باشه و طی یک هفته یهو خالی بشه ;;) چه تفاوت وزنی پیدا میکنه... دمش گرم، فهمید و به روی خودش نیاورد... منم هنوز عذاب وجدان دارم سر اون قضیه. با این که وقتی بزرگتر شدم بهش گفتم ولی خُب... [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft