درود.
بعد از اين كه بازنگري ضعيف 1UP رو خواندم گفتم نقد تحليلي Max Payne 1 رو كه چند وقت پيش نوشته بودم براي اداي ديني به Remedy اينجا قرار بدم.:biggrin1:
Max Payne
عذاب مكس پين:
از انتقام تا رستگاري
مقدمه:ماوراي درد
بازي مكس پين (Max Payne) عنواني است كه در سال 2001 عرضه شد كه در همان سال سنت شكني هايي در سبك اكشن سوم شخص (TPS) ايجاد كرد.در آن سالها كه بازيها عموما تنها وسيله اي براي سرگرم كردن بودن، عنوانهايي با درون مايه هاي غني و داستاني زيبا و حرفه اي كم ديده مي شد. بازي مكس پين عرضه شد كه با داستاني زيبا و سورئال و فلسفي خود با عث شد بسيار به چشم بيايد. ساخت اين بازي با داستان زيبا قطعا نيازبه نويسنده اي توانا دارد.
سم ليك نويسنده ي بازي با محور قرار دادن شخصيت مكس پين كه يك پليس به روايت نابودي خانواده ي او و فساد پليس آمريكا و كلا توصيف جامعه ي آمريكا پرداخته كه با شخصيت پردازي خوب و سبك هنري خاص خود به خلق داستاني منسجم و زيبا پرداخته كه با به تصوير كشيده شدن آن به عنوان يك بازي ما شاهد يك اثر و ماندگار هستيم. حس خيانت، عذاب، دروغ و... به خوبي حس و مقصود اصلي كارگردان و نويسنده بازي را به ما مي رساند.
اين بازي از جنبه ي انتقادي نشانه ي خود را به طرف دولت و سياست هاي آمريكا گرفته. دنيا خشن و تاريك مكس پين روايت گر چهره ي واقعي آمريكا كه با ادغام آن با يك گيم پلي اكشن و نو آور عنواني زيبا و به ياد ماندني خلق كرده است. دغدغه هاي ذهني و دانش او در نويسندگي و دخالت مستقيم در ساخت و طراحي مراحل بازي صحت اين موضوع را مي رساند كه حتي چهره ي خود مكس پين از روي چهره ي سم ليك ساخته شده است.
داستان: به دنبال خون !
داستان از آنجا آغاز مي شود كه شخصيت مكس كه يك پليس حرفه اي در FBI است، درگير حل پرونده ي مواد مخدري شده است كه مصرف آن بر روي ذهن فرد استفاده كننده تاثيرات رواني دارد. مكس با پيشروي در اين پرونده با نامها و شخصيت ها و همچنين و كمپاني با نام Aesir و داروي ولكايري (Valkyrie) بر مي خورد كه همين مسئله باعث نزديك شدن او به عاملان اصلي توليد كننده ي اين مواد مي رسد.
همسر مكس و بچه ي چند ماهه ي او در گير و دار اين پرونده كشته مي شوند و حال پليس مكس را متهم به قتل خانواده ي خود كرده و او از يك پليس به يك جنايتكار افول مي كند. اكنون مكس به دنبال كشف حقيقت و انتقام از عاملان اصلي اين اتفاق است و پليس هم در تعقيب او ست.
داستان بازي بسيار غني و زيبا است و با حال و هواي نوار (Noar) خود و شباهت به كارهاي ديويد لينچ (David Lynch) خيلي تاريك و وهم آلود است.
مكس پس از كشته شدن خانواده ي خود، ديگر هيچ اميدي به زندگي ندارد و فقط به انتقام فكر مي كند. غم از دست دادن خانواده ي خود يك طرف و كابوسي كه با آن رو به رو است طرفي ديگر. در حقيقت مكس كه خود به عنوان يك پليس به جامعه و دولت آمريكا خدمت كرده پي مي برد شركت Aesir توسط دولت آمريكا حمايت مي شود. در اين قسمت از داستان به تظاد ارزشي و يك پارادوكس بين آدم خوب يا بد بودن مي رسيم . حتي نام بازي بيانگر و نمادي از دو كلمه ي Max كه شباهت زيادي به Maximum به معناي زياد و انبوه دارد و كلمه ي Payne از واژه ي Paine به معناي رنج و عذاب را مي دهد.
در حقيقت دنياي پين نمايي از آمريكا تاريك كه به قولي وطن مكس است و تعصب خاصي نسبت به آن داشته ولي حال از طرف همين وطن مورد سو قصد قرار گرفته و اين به معناي رنگ باختن تمام ارزشهاي او است. در حقيقت ما در اينجا با نوعي ايدئولوژي طرف هستيم كه گريبان گير مكس شده است .شركت Aesir نمادي از آمريكاي به ظاهر اسلاح طلب است كه پشت آن كابوسي عظيم، كابوسي كه مكس را هدف گرفته، خانواده ي او را نابود كرده و حال قصد نابودي او را دارد نهفته است.
مكس را مي توان نوعي بينش از يك سربازي آمريكايي دانست، سربازي كه مانند عروسك خيمه شب بازي براي سياستهاي كثيف دولت است. مكس پين نگاه تندي به سياستها و حتي رسانه هاي آمريكا دارد، به طوري كه در بازي تعداد زيادي تلوزيون، اخبار، راديو، روزنامه و اعلاميه بر مي خوريم كه در تمام آنها مثلا در اخبار مكس را به عنوان قاتل و جنايتكار معرفي مي كند و بازتابي از خبرها و به قولي خبرسازي دروغين رسانه هاي آمريكايي است. حتي ما با تبليغات و جملات دهن پر كن كه فقط حرف هستند برمي خوريم، به طور مثال تابلوهاي تبليغاتي بزرگ Aesir نمايي از ظاهر سازي جامعه ي امريكا را دارد و تمامي اين صحنه ها با پس زمينه اي از شهر بزرگ نيويورك همراه است.
فساد جامعه ي پليس هم در اين بازي مشاهده مي شود. تمام دوستان پليس مكس به او خيانت مي كنند و فساد پليس در جامعه ي آمريكا در اين راستا مشاهده مي كنيم . حال ما مكس پيني را پيش رو داريم كه همانند آل پاچينو در فيلم زيباي سرپيكو با نوعي انتخاب غير قابل رد روبرو شده است. سرپيكو داستان پليس خوبي را روايت مي كرد كه سعي داشت از فساد پليس كه گريبان گير آمريكا شده بود دوري كند. حال مكس با قانون شكني جواب بي قانوني پليس را مي دهد و جامعه ي آمريكا از او يك جنايتكار خطر ناك ساخته كه به ضد حكومت عمل مي كند ولي اگر مكس پليس بد داستان است پليس كيست ؟
حتي مشاده مي كنيم كه الكس دوست مكس كه قصد كمك به او را دارد به طور خيلي عجيب كشته مي شود.در واقع داستان با يك جستجو آغاز مي شود. مكس در اوايل بازي به دنبال انتقام است و از اين جهت جستجو را آغاز مي كند ولي با پيشروي در داستان مكس با اصل مهم تري روبرو مي شود (خودشناسي). در واقع مكس در ادامه ديرگر به دنبال قاتل و انتقام نمي گردد، در واقع جستجوي او به شناخت خود او ختم شده. مكس به دنبال هويت خود مي گردد و در اينجا ناشناس ترين فرد براي او خود او است. اين بي هويتي با تبليغات دروغين و منفي بر عليه او بيشتر به اين سرگيجه دامن مي زند و مي توان گفت جستجوي او از يك انتقام ساده به رستگاري او ختم مي شود.
شركت Aesir همانطور كه اشاره كرديم نمايي از آمريكاي صلح طلب را دارد كه با همين بهانه وارد جنگ با عراق شد و ويراني به بار آورد. ما مشاهده مي كنيم رئيس كل Aesir يك زن است كه همين انتخاب يك زن به عنوان رئيس Aesir بيانگر نوعي تظاهر و قرار دادن يك زن به عنوان يك شخصيت ضعيف و احساساتي اين امر را تشديد مي كند.
ماده مخدر Valkyrie كه توسط Aesir ساخته شده بيانگر سلاح و به قولي ابزارهاي جنگي آمريكا است. عبارت Valkyrie از نام افسانه هاي Norse آمده و حتي نام تمامي شخصيت هاي بازي بر گرفته از همين افسانه است. حال آوردن افسانه ي خدايان و به قولي مذهبي باز بيانگر همان امر است.
مكس در ادامه ي بازي چندين بار با نوعي آرم و نماد برمي خورد كه يك V و يك سرنگ است، اين نماد به يك علامت شيطاني از اين باند و مصرف كنندگان اين ماده مخدر است. در واقع V اول كلمه ي Victory به منظور پيروزي است، عبارتي كه آمريكا خيلي به دنبال آن گشته و هربار در پي دنبال آن شكست خورده (ويتنام و عراق).
نماد سرنگ همان وسيله ي تزريق مواد در واقع بيانگر پزشكي و طب است و از نماد مار و جام كه نمايانگر داروسازي و به معناي زهر و پاد زهر است. مار حتي به عنوان موجودي براي جذب سم از بدن بيمار بوده كه در زمان قديم در يونان استفاده ميشده است.
روايت داستان در دموها همانند آثار فرانك ميلر به صورت يك كتاب كميك و عكسهاي بي تحرك دنبال مي شود، در مورد انتخاب اين نوع سبك براي روايت داستان، سم ليك مي گويد "نشان دادن حالت چهره و حس و حال شخصيت ها با توجه به گرافيك بازي زياد خوب از آب در نمي آمد، به همين دليل ما از اين روش براي روايت دموها استفاده كرديم ".
تمركز اصلي عمده كارهاي سم ليك بر روي شخصيت پردازي و كنكاش احساسات آنها است و به قول خود او " يك شخصيت پردازي خوب مستلزم يك شناخت خوب نسبت به آن شخصيت است".
با پيشروي در داستان بازي ما به بخش روياهاي مكس مي رسيم. او آنچنان در ميان دنيا خود و كابوسهايش گير افتاده كه تشخيص واقعيت از رويا براي او بسيار سخت مي شود. همين تعليق و سرگرداني در ميا ن رويا و واقعيت روايت گر عمق سورئاليسم نهفته در داستان است. كابوس، خواب، وهم و ضمير ناخود آگاه، دست مايه هاي اين نوع سبك است. اين توهم نشان گر احساسات و حال و وضع سربازهاي آمريكايي پس از جنگ را دارد كه پس از بازگشت از جنگ تا مدتها دچار توهم وكابوس هستند كه گاه نمي توانند دنيا واقعي را از دنياي خيال خود تميز دهند.
در روياهاي مكس ما او را ميبينيم كه در محيطي تاريك قرار گرفته كه رده هاي از خون مانند راهي باريك هستند كه اگر كمي اشتباه كنيد به تاريكي سقوط مي كنيد. اين امر در واقع بيانگر اين است كه گاه كابوسها واقعي تر از حقيقت هستند و فاصله ي بين مرگ و زندگي از كابوس تنها يك قدم اشتباه است!.
از نظر روانشناسي يكي از بهترين راهها براي تمركز كردن و بزرگ جلوه دادن چيزي اين است كه شخص را در مقابل يك خلا تصويري مانند فضاي كاملا سياه قرار دهيم، حال هر آنچه در اين خلا قرار دهيم اولين چيزي است كه ذهن فرد را به خود مشغول مي كند، رده هاي خون در اين محيط تاريك نشان از خشونت و وهم دنياي مكس مي دهد كه همراه با ناله هاي همسر مكس و گريه كودك او يك فضاي رواني كاملا خشن در بازي به وجود آمده است. رده هاي خون در يك فضاي تقريبا سياه و سفيد مارا ياد فيلم زيباي شهر گناه (Sin City) مي اندازند. در اين فيلم سياه سفيد فقط گناهان همانند خون رنگي نشان داده مي شد.
از ديگر روياهاي مكس مي توان به قرار گرفتن او در هزارتويي از راه اشاره كرد كه بيان گر دنياي پيچيده پر از تصميم او به ما نشان مي دهد.
موسيقي: لمس احساس شما
موسيقي در بازيهاي كامپيوتري يكي از موثر ترين عوامل در القاي حس و جو است كه نيازمند افرادي خبره و كاملا آگاه دارد. شركت Remedy با درك درستي از اين موضوع دست به خلق موسيقي اين بازي زده است. موسيقي تم اصلي تشكيل شده از دو قسمت; حس اندوه و غم – حس ترس و وهم، مخلوط كردن اين دو حس در يك موسيقي باعث به وجود آوردن يك حس زيبا در مخاطب مي شود. با شنيدن موسيقي بازي به فضاي آن يك آشنايي پيدا مي كنيد. در دنياي موسيقي اصطلاحي است كه ميگويد; تاثير موسيقي در فرد مانند زدن چنگ است. در واقع موسيقي انگشتاني است كه روي تارهاي چنگ فرود مي آيند و تارهاي چنگ احساسات شما است.
صداي ناله ي خشك و غك اندوه و البته ترسناك ويالون و گاه ضربه هاي ناگهاني گيتار الكتريك حس غم و ترس را با هم گره مي زند.
كلام آخر :
در آخر بايد گفت دنياي مكس پين يك دنياي نواير (Noir) است كه به قول خيلي از منتقدين سينما فلسفه ي نوار را نمي توان به سادگي توضيح و تعريف كرد به جز اينكه شخص آن را با تمام وجود حس كند.
در واقع فضاي نوار مكس پين روايتي است از داستان در نقاط تاريك كه پشت آن هزاران راز نهفته است.