یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود یه آقا نیما بود با برادر بزرگترش
که یه روز یه موو خریدن
.................................................:((:((:((:((
خوب خاطره من
یه بار من از سر کار اومدم خونه و رفتم تو اطاق جلوی کولر و تقریبا جلوی Ps3 و HDTV خودمون گرفتم خوابیدم آخه اینجا هوا خیلی خیلی...