این عشقی رو خوب اومدی:d
خب این 2 موردی که خودت گفتی رو به شدت قبول دارم.اما غیر اینا,صحنه های دیگه ای که به ذهنم میرسه:
1-ico , وقتی R1 میزدی , ایکو دست یوردا رو میگرفت باهم فرار میکردن.دلم خیلی برا ایکو می سوخت بیچاره طفلی بیش نبود , ولی میخواست ادای ادم بزرگا رو دربیاره.همیشه برا یوردا به اب و...