بتل اصلی برای من دیروز تو یونی بود که ساعت 7 صبح برای ارائه پروژه و کلاسا باید میرفتم کنار یه لشکر اسپویلر و هر بار کسی به دوستش چیزی میگفت کنار من، از ترس اینکه اسپویل گات نباشه دست و پام میلرزید. تا آخرین ثانیه ها به زور هدست مقاومت کردم ولی آخر یکی از کلاسا یکی وسط صحبت با دوستش با صدای...