ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="horror_08" data-source="post: 640387" data-attributes="member: 11750"><p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right"><strong>7.5</strong> <strong>"رهایی همگان از درد و رنج " ( تحلیلی بر ایده آل دالیا گیلسپی )</strong></p><p> <p style="text-align: right">"این برای مردم ، غیرعادی نیست که خدایی یکتا را پرستش کنند و در همان حال با آن مخالف باشند."</p><p> <p style="text-align: right">با وجود اینکه لئونارد و دالیا جنبه ی شیطان پرستی فرقه رو به نمایش گذاشتند و علاوه بر این بر سر مراسم احضار خدا ( summon of god )وجه اشتراک داشتند اما ایده اونها در مورد بهشت کمی متفاوت با هم بود.</p><p> <p style="text-align: right">اما نمود بهشت برای دالیا چگونه بود؟ تصور بهشت از نظر دالیا در آخرین دیالوگی که با هری میسون در شماره اول بازی داشت کااملا مشخص میشه : " زمان موعود فرا رسید . همه ی موجودات از درد و رنج رهایی پیدا خواهند کرد . رستگاری ما در دستان ماست. امروز روز تصفیه حساب است . زمانی که تمام درد و غم ما کنار خواهد رفت.” این حرف ها ممکن هست که این تصور رو بوجود بیاره که دالیا آرزوی آزادی رو داره ، البته آزادی برای همه نه فقط برای انسان های برگزیده . اما زمانی که ما این رو با صحبت های دیگه از دالیا ( در طول بازی دالیا صحبتهای مبهمی رو داره ، که برای گیمر معمولی نامفهوم به نظر میاد.) مقایسه میکنیم با کمی تفاوت روبه رو میشیم: " وقتی که احضار خدا کامل شود همه از بین میروند. حتی در روز ، تاریکی خورشید را خواهد پوشاند ! همه خواهند مرد ! " که این مفهوم رو داره که بهشت دالیا به نوعی مرگ جهانی ، تاریکی دائمی و انقراض کامل موجودات رو در پی داره. دالیا این اندیشه رو داره ، که زندگی تنها درد و رنج رو در پی داره و میخواد که همه رو از این درد و رنج آزاد کنه . یعنی اگر واضح تر بگیم دالیا فقط میخواد که از شر این دنیا راحت بشه.</p><p> <p style="text-align: right">اما از چه زمانی دالیا شروع به تفکر درباره ی همچین چیزی کرد؟ در زمان اتفاقات شماره ی اول از بازی دالیا حدود 46 سال از عمرش می گذشت و به احتمال زیاد مصیبت های جنگ جهانی دوم رو دیده بود و این رنج و درد تاثیر عظیمی روی احساسات دالیا داشته و به مرور دالیا به این نتیجه رسید که بهترین راه برای رسیدن به آرامش همون مرگ هست بعد از اینکه این عقیده که زندگی همیشه باعث به وجود آمدن درد میشه ، و مرگ راهی برای رهایی از این درد ورنج هستش ، دالیا شروع به استفاده از جادو کرد و همچنان امیدوار بود که بتونه مردم رو از قید و پایبندی درد زندگی رها کنه تا بتونه دنیا رو تغییر بده ، اون رو نابود کنه ، و اون رو به سمت نیستی تغییر بده جایی که زندگی نباشه و بنابراین درد و رنج هم نباشه. و کاری که برای رسیدن به این هدف لازم بود که دالیا انجام بده این بود که جهان رو به وسیله ی آتش پاک کنه و در مذهب sh بالاخره دالیا راهی پیدا کرد که به وسیله ی اون رویای دیرینش رو محقق کنه... </p><p> <p style="text-align: right">برای تحقق هدف سیاه ش دالیا به عمد شروع به اذیت و تمسخر دخترش آلسا کرد ، دالیا با توجه به تعالیم فرقه به این نتیجه رسیده بود که برای پاک کردن دنیا باید ازبچه ها استفاده کنه ، بنابراین السا شروع کرد به ساخت دنیای درونش کرد که در اون نسبت به همه ی انسان ها احساس تنفر میکرد و آرزوی مرگ تمام مردم رو داشت ،و این قضیه در دنیای درون آلسا تاثیر داشت : سامایل خدای ایده آل در نظر آلسا بود ، اهریمنی که میتونست مرگ تمام انسان ها رو به ارمغان بیاره. بنابراین این خدا نیاز داشت به استفاده از نیروی ذهن یک دختر و بدین وسیله با ساخت دنیای درون آلسا و تکمیل اون هر چیزی که آلسا به اون نگاه میکرد نابود میشد. اما دالیا یک چیز رو درست متوجه نشده بود و اون نکته این بود که با بودن در یهشت هوشیاری انسان از بین نمیره و اگر ایده آل دالیا به حقیقت میپیوست ، به این معنی نبود که دنیا حالتی مطلوب پیدا خواهد کرد و پاک خواهد شد ، بلکه این نابودی دایمی میشد ، و دنیا به یک کابوس ابدی تبدیل میشد. دردی دایمی و دنیایی که به جهت زیادی درد و خون و مرگ ، فقط مطلوب افراد سادیستی مثل لئونارد ولف میتونست باشه...</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right"><strong>7.6</strong><strong> رستگاری بشر ( تحلیل ایده آل کلادیا ولف )</strong></p><p> <p style="text-align: right">میشه گفت که ایده و نظر کلادیا در مورد بهشت جالب تر و جذاب تر از پیشینیانش در سمت رییس فرقه هستش . دیدگاه کلادیا در مورد مسئله ی بهشت به طور کامل با نظر دالیا و لئونارد متفاوت بود. ( همونطور که قبلا ذکر کردم دیدگاه کلادیا خیلی از اعتقادات مسیحی تاثیر گرفته بود.) ، اما لئونارد ودالیا همیشه فشار زیادی رو به کلادیا وارد میکردند تا بتونند اون رو همسو با خودشون بکنند .</p><p> <p style="text-align: right">کلادیا در دوران بچگی درد و رنج زیادی رو به خاطر افکار سادیستی پدرش لئونارد متحمل شد. اون بهشت رو جایی بدون حرص بدون جنگ بدون دشمنی بدون بیماری و در نهایت بدون مرگ میدید. ( اون بهشت رو اینطور توصیف میکنه : "مکانی بدون درد و بدون گرسنگی بدون بیماری و بدون پیری ") . اما دنیای ایده آلی بدون هیچ جنبه ی منفی چطور میتونه وجود داشته باشه ؟ سفید چطور میتونه بدون وجود سیاه معنی پیدا کنه ! بدون وجود غم شادی وجود نداره ، هیچ عملی بدون عکس العمل وجود نداره ، ... .</p><p> <p style="text-align: right">اگر سنی وجود نداشته باشه چطور میتونیم لذت جوانی رو احساس کنیم ، اگه نفرتی وجود نداشته باشه عشق هم معنا پیدا نمیکنه . این جاست که میبینیم این ایده هم دارای نواقصی هست.</p><p> <p style="text-align: right">کلادیا همیشه دوست دوران کودکیش رو که برای اون مثل خواهر بزرگتر بود یعنی آلسا رو به عنوان فرد ایده آل خودش در نظر میگرفت . کلادیا معتقد بود که درد باعث پاک شدن افراد میشه و اعتقادات درخشانی رو در افراد پرورش میده ( در آخرین ملاقات با کلادیا ایده ی خودش رو اینطور تشریح میکنه : " خیلی سخته که آدم بتونه درک کنه که پاکی میتونه از دردو رنج متولد یشه ؟" ) و نتیجتا از اونجایی که آلسا در طول زندگیش سختی های زیادی رو تحمل کرده دنیایی که اون خلق کنه دنیای پاکی خواهد بود و میتونه همون بهشت ایده آل باشه . کلادیا حتی تصور نمیکرد که ذهن بیمار آلسا ، ترجیح بده که به جای بهشت دنیا رو به کابوس پرخونی تبدیل کنه . ایده ی کلادیا این بود که از نیروی خدای درون استفاده کنه ، از درد و رنج آلسا استفاده کنه نا دنیای درون آلسا شروع به ساخت بهشت مورد نظرش بکنه و بعد از اون هر کسی شاد خواهد بود.</p><p> <p style="text-align: right">بعلاوه دالیا به طور مداوم بر ایده ها و نظرات کلادیا فشار میآورد. ( این جمله ی وینسنت رو به یاد بیارید : " کلادیا به طور کامل توسط اون جادوگرپیر شستشوی مغزی داده شده " ). به خصوص ، در رابطه با ایده ی غیر ممکن بودن شادی در طول زندگی دنیایی و رهایی جمعی که کلادیا به اون اعتقاد داشت میشه تاثیر دالیا رو در تفکرات کلادیا احساس کرد. بنابراین ، کلادیا هم مثل دالیا بر این اعتقاد بود که دنیا باید به وسیله آتش پاک بشه ( باز هم جمله ای از کلادیا : " در ابتدا دنیا باید به وسیله ی آتش تطهیر شود " ) ، اما اگر دالیا بر این اطمینان داشت که انجام آیین هایی که اون اعتقاد داشت پایان بشریت خواهد بود و همه چیز رو از زندگی کردن آزاد می کند ، کلادیا بر این باور بود که مرگ فقط پاک شدن انسان از بندهاست (" حالا زمان اون رسید که بشر از از قیدگناه هایی که اون رو به بند کشیده رها بشه ") و باعث رسیدن اون فرد به بهشت ( " آنگاه زمانی است که از بند جسم رها می شود و قدرت حرکت به سمت آسمان رو دریافت میکند " این جمله به طور کامل ایده ی کلادیا رو بیان میکنه ) میشه . در اصل کلادیا بر این باور بود که مرگ در یک دنیای مادی قابلیت حرکت به سمت دنیای غیر مادی رو به انسان میبخشه . در ضمن بعد از ورود به بهشت فرد به طور دایمی در اون زندگی میکنه به نوعی جاودانه میشه.</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right"><strong>7.7</strong><strong> mom ! let me in ( تحلیل دیدگاه والتر سالیوان از بهشت)</strong></p><p> <p style="text-align: right"> والتر سالیوان بچه ی مطلوبی نبود ، در اصل هیچ کس خواهان تولد او نبود. حتی پدر و مادرش به سادگی اون رو در اتاق 302 رها کردند تا به استقبال مرگ بره.ولی، والترنجات پیدا کرد اما زندگیش در دنیایی ادامه پیدا کرد که مردمش هیچ گاه برای اون شادی به همراه نیاوردند ، و به سبب اینکه کسی به اون نیازی نداشت رنج و درد زیادی رو تحمل کرد. در زمانی که در یتیمخانه بود مورد تمسخر واقع شد ، در زندان یتیمخانه حبس شد ، مجبور به یادگیری قوانین فرقه و اصول ساخت دنیای خود و همچنین بهشت از طریق آیین های وحشیانه و خونین شد و ... به خاطر همین درد و رنج هایی که کشیده بود والتر فکر می کرد که نباید متولد میشد ، و میخواست تا زمان رو به عقب برگردونه به رحم مادرش باز گرده ، اون ترجیح میداد که دیگه زندگی نکنه .... اما اون نمیتونست مادر واقعی خودش رو پیدا کنه* ، بنابراین به دلیل سن کم دچار اشتباه شد و به این باور رسید که مادرش اتاق 302 هستش و برای برگشتن به رحم مادر نیاز داره که ابتدا اتاق رو بیدار کنه... بعد از اون سالیوان به این موضوع پی برد که مادر ( اتاق ) در این دنیا که درد حکمفرماست قصد بیدار شدن نداره ، و برای بیدار کردن اتاق ، والتر خودش باید دنیا رو پاک کنه ( "مراسم 21 قربانی تنها راه برای پاک کردن اون بود" ) تا از طریق آیین های فرقه دنیای جدیدی رو تحت نام 21 قربانی به وجود بیاره . پس ، رویای اصلی زندگی والتر به اصول فرقه وصل شد و بدون اجرای مراسم 21قربانی برای نزول مادر مقدس ، محقق نمیشد... و ، برای زندگی بخشیدن به مادر محبوبش و بیدار کردن اون در بهترین دنیا ، همچنین برای رسیدن به آرامشی مطلوب در رحم مادر و برای رسیدن به رویای همیشگی ، والتر اماده بود تا هم به زندگی خودش خاتمه بده ، و همچنین 20 نفر دیگه رو به عنوان قربانی به اتاق هدیه کنه.... </p><p> <p style="text-align: right"> </p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"> *قبل توضیح داده شد که والتر در کودکی بارها به محل تولدش برگشت اما هیچ کس در اونجا نبو بنابراین والتر ازدیدن مادرش محروم موند.</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right">**با تحلیل ایده ی والتر بخش مربوط به بهشت فرقه به پایان رسید اما این بخش نکات زیادی رو در برداشت که خب در پایان یک جمع بندی کلی این موضوع رو میکنیم :</p><p> <p style="text-align: right">ما در این بخش در مورد اهمیت مفهوم رنج کشیدن در مذهب the order صحبت کردیم این فرهنگ از قدیم در شهر جا افتده بود که همیشه نسبت به این اصطلاح احساس احترام بشه. هر 4 ایده ای که ما در این بخش بررسی کردیم از همین مفهوم برداشت شد اما این 4 برداشت به 4 بهشت متفاوت انجامید در ذهن لئونارد یک جنگ و خونریزی دایمی ، در تصور دالیا نابودی کامل ، از دید کلادیا مرگ و رستاخیز و بالاخره از منظر والتر بازگشت به رحم مادر . دلیل این تفاوت رو میتونیم به راحتی از شرایط زندگی اونها درک کنیم دالیا درگیر جنگ جهانی بوده و دنیا براش درد آور ه ، والتر آنچنان از طرف اطرافیانش بی مهری میبینه که ترجیح میده به تنها جایی که در اون احساس آرامش میداد یعنی شکم مادرش برگرده و کلادیا هم به خاطر رنج هایی که در کودکی به خاطر افکار پدرش و دالیا نسبت زجر دادن کودکان برای احضار خدا داشتند کشیده بود و همینطور آشنایی که با مسیحیت داشت ایده آل متعادل تری داشت که با درد و رنج کمتری رو به رو بود و لئونارد هم به خاطر شرایطش در فرقه احساس برتر بودن روداشت و به خاطر افکار سادیستیش به فکر خون و خونریزی بود.</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right">نکته ی دیگه ای که باید اشاره کرد که ایده ی لئونارد ، دالیا و کلادیا بیشتر به هم نزدیکه و جنبه ی عمومی تری داره به این مفهوم که اگر والتر به فکر این هست که با خلق بهشت خودش به آرامش برسه ، سه نفر دیگه بهشت رو برای همه ( یا حداقل عده ای معتقد ) میخواهند . هیچ کجا ندیدیم والتر از این حرف بزنه که با کارهاش قصد نجات بشریت رو داره ولی این سخن رو از زبان دالیا یا کلادیا بارها شنیدیم. میشه گفت والتر فقط به فکر آرامش خودش بود و کاری به دیگران نداشت.</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right">نکته ی آخر در مورد علت انحراف اعتقادات افراد داخل بازی هستش : شاید با خوندن مطالب بالا به این سوال رسیده باشی که دین خود ما هم همین وعده ها رو میده پس چرا میگیم برداشت اونها غلط هستش ؟ باید بگم که هر چند ما هم به بهشت معتقدیم اما هیچ وقت و هیچ جا برای زودتر رسیدن به بهشت اقدام نمیکنیم . یعنی ما مراسمی برای فرستادن کل بشر به بهشت نداریم . خداوند به ما وعده داده اگر زندگی رو خوب به پایان ببریم دنیای دیگر هم برای ما خوب خواهد بود ولی بهشت بعد از زندگی خوب در دنیا ست نه اینکه دنیا رو نابود کنیم برای رسیدن به بهشت . اما در طول سری ما دایما شاهد این هستیم که سران فرقه در حال نابودی دنیا برای رسیدن به بهشت هستند .</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p><p> <p style="text-align: right"> پایان مبحث بهشت.</p><p> <p style="text-align: right">موضوع بعدی حزب های فرقه.</p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right"></p> <p style="text-align: right">پاینده باشید.</p> <p style="text-align: right">[FONT=&quot][/FONT]</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="horror_08, post: 640387, member: 11750"] [RIGHT] [/RIGHT] [RIGHT][B]7.5[/B] [B]"رهایی همگان از درد و رنج " ( تحلیلی بر ایده آل دالیا گیلسپی )[/B][/RIGHT] [RIGHT]"این برای مردم ، غیرعادی نیست که خدایی یکتا را پرستش کنند و در همان حال با آن مخالف باشند."[/RIGHT] [RIGHT]با وجود اینکه لئونارد و دالیا جنبه ی شیطان پرستی فرقه رو به نمایش گذاشتند و علاوه بر این بر سر مراسم احضار خدا ( summon of god )وجه اشتراک داشتند اما ایده اونها در مورد بهشت کمی متفاوت با هم بود.[/RIGHT] [RIGHT]اما نمود بهشت برای دالیا چگونه بود؟ تصور بهشت از نظر دالیا در آخرین دیالوگی که با هری میسون در شماره اول بازی داشت کااملا مشخص میشه : " زمان موعود فرا رسید . همه ی موجودات از درد و رنج رهایی پیدا خواهند کرد . رستگاری ما در دستان ماست. امروز روز تصفیه حساب است . زمانی که تمام درد و غم ما کنار خواهد رفت.” این حرف ها ممکن هست که این تصور رو بوجود بیاره که دالیا آرزوی آزادی رو داره ، البته آزادی برای همه نه فقط برای انسان های برگزیده . اما زمانی که ما این رو با صحبت های دیگه از دالیا ( در طول بازی دالیا صحبتهای مبهمی رو داره ، که برای گیمر معمولی نامفهوم به نظر میاد.) مقایسه میکنیم با کمی تفاوت روبه رو میشیم: " وقتی که احضار خدا کامل شود همه از بین میروند. حتی در روز ، تاریکی خورشید را خواهد پوشاند ! همه خواهند مرد ! " که این مفهوم رو داره که بهشت دالیا به نوعی مرگ جهانی ، تاریکی دائمی و انقراض کامل موجودات رو در پی داره. دالیا این اندیشه رو داره ، که زندگی تنها درد و رنج رو در پی داره و میخواد که همه رو از این درد و رنج آزاد کنه . یعنی اگر واضح تر بگیم دالیا فقط میخواد که از شر این دنیا راحت بشه.[/RIGHT] [RIGHT]اما از چه زمانی دالیا شروع به تفکر درباره ی همچین چیزی کرد؟ در زمان اتفاقات شماره ی اول از بازی دالیا حدود 46 سال از عمرش می گذشت و به احتمال زیاد مصیبت های جنگ جهانی دوم رو دیده بود و این رنج و درد تاثیر عظیمی روی احساسات دالیا داشته و به مرور دالیا به این نتیجه رسید که بهترین راه برای رسیدن به آرامش همون مرگ هست بعد از اینکه این عقیده که زندگی همیشه باعث به وجود آمدن درد میشه ، و مرگ راهی برای رهایی از این درد ورنج هستش ، دالیا شروع به استفاده از جادو کرد و همچنان امیدوار بود که بتونه مردم رو از قید و پایبندی درد زندگی رها کنه تا بتونه دنیا رو تغییر بده ، اون رو نابود کنه ، و اون رو به سمت نیستی تغییر بده جایی که زندگی نباشه و بنابراین درد و رنج هم نباشه. و کاری که برای رسیدن به این هدف لازم بود که دالیا انجام بده این بود که جهان رو به وسیله ی آتش پاک کنه و در مذهب sh بالاخره دالیا راهی پیدا کرد که به وسیله ی اون رویای دیرینش رو محقق کنه... [/RIGHT] [RIGHT]برای تحقق هدف سیاه ش دالیا به عمد شروع به اذیت و تمسخر دخترش آلسا کرد ، دالیا با توجه به تعالیم فرقه به این نتیجه رسیده بود که برای پاک کردن دنیا باید ازبچه ها استفاده کنه ، بنابراین السا شروع کرد به ساخت دنیای درونش کرد که در اون نسبت به همه ی انسان ها احساس تنفر میکرد و آرزوی مرگ تمام مردم رو داشت ،و این قضیه در دنیای درون آلسا تاثیر داشت : سامایل خدای ایده آل در نظر آلسا بود ، اهریمنی که میتونست مرگ تمام انسان ها رو به ارمغان بیاره. بنابراین این خدا نیاز داشت به استفاده از نیروی ذهن یک دختر و بدین وسیله با ساخت دنیای درون آلسا و تکمیل اون هر چیزی که آلسا به اون نگاه میکرد نابود میشد. اما دالیا یک چیز رو درست متوجه نشده بود و اون نکته این بود که با بودن در یهشت هوشیاری انسان از بین نمیره و اگر ایده آل دالیا به حقیقت میپیوست ، به این معنی نبود که دنیا حالتی مطلوب پیدا خواهد کرد و پاک خواهد شد ، بلکه این نابودی دایمی میشد ، و دنیا به یک کابوس ابدی تبدیل میشد. دردی دایمی و دنیایی که به جهت زیادی درد و خون و مرگ ، فقط مطلوب افراد سادیستی مثل لئونارد ولف میتونست باشه... [/RIGHT] [RIGHT][B]7.6[/B][B] رستگاری بشر ( تحلیل ایده آل کلادیا ولف )[/B][/RIGHT] [RIGHT]میشه گفت که ایده و نظر کلادیا در مورد بهشت جالب تر و جذاب تر از پیشینیانش در سمت رییس فرقه هستش . دیدگاه کلادیا در مورد مسئله ی بهشت به طور کامل با نظر دالیا و لئونارد متفاوت بود. ( همونطور که قبلا ذکر کردم دیدگاه کلادیا خیلی از اعتقادات مسیحی تاثیر گرفته بود.) ، اما لئونارد ودالیا همیشه فشار زیادی رو به کلادیا وارد میکردند تا بتونند اون رو همسو با خودشون بکنند .[/RIGHT] [RIGHT]کلادیا در دوران بچگی درد و رنج زیادی رو به خاطر افکار سادیستی پدرش لئونارد متحمل شد. اون بهشت رو جایی بدون حرص بدون جنگ بدون دشمنی بدون بیماری و در نهایت بدون مرگ میدید. ( اون بهشت رو اینطور توصیف میکنه : "مکانی بدون درد و بدون گرسنگی بدون بیماری و بدون پیری ") . اما دنیای ایده آلی بدون هیچ جنبه ی منفی چطور میتونه وجود داشته باشه ؟ سفید چطور میتونه بدون وجود سیاه معنی پیدا کنه ! بدون وجود غم شادی وجود نداره ، هیچ عملی بدون عکس العمل وجود نداره ، ... .[/RIGHT] [RIGHT]اگر سنی وجود نداشته باشه چطور میتونیم لذت جوانی رو احساس کنیم ، اگه نفرتی وجود نداشته باشه عشق هم معنا پیدا نمیکنه . این جاست که میبینیم این ایده هم دارای نواقصی هست.[/RIGHT] [RIGHT]کلادیا همیشه دوست دوران کودکیش رو که برای اون مثل خواهر بزرگتر بود یعنی آلسا رو به عنوان فرد ایده آل خودش در نظر میگرفت . کلادیا معتقد بود که درد باعث پاک شدن افراد میشه و اعتقادات درخشانی رو در افراد پرورش میده ( در آخرین ملاقات با کلادیا ایده ی خودش رو اینطور تشریح میکنه : " خیلی سخته که آدم بتونه درک کنه که پاکی میتونه از دردو رنج متولد یشه ؟" ) و نتیجتا از اونجایی که آلسا در طول زندگیش سختی های زیادی رو تحمل کرده دنیایی که اون خلق کنه دنیای پاکی خواهد بود و میتونه همون بهشت ایده آل باشه . کلادیا حتی تصور نمیکرد که ذهن بیمار آلسا ، ترجیح بده که به جای بهشت دنیا رو به کابوس پرخونی تبدیل کنه . ایده ی کلادیا این بود که از نیروی خدای درون استفاده کنه ، از درد و رنج آلسا استفاده کنه نا دنیای درون آلسا شروع به ساخت بهشت مورد نظرش بکنه و بعد از اون هر کسی شاد خواهد بود.[/RIGHT] [RIGHT]بعلاوه دالیا به طور مداوم بر ایده ها و نظرات کلادیا فشار میآورد. ( این جمله ی وینسنت رو به یاد بیارید : " کلادیا به طور کامل توسط اون جادوگرپیر شستشوی مغزی داده شده " ). به خصوص ، در رابطه با ایده ی غیر ممکن بودن شادی در طول زندگی دنیایی و رهایی جمعی که کلادیا به اون اعتقاد داشت میشه تاثیر دالیا رو در تفکرات کلادیا احساس کرد. بنابراین ، کلادیا هم مثل دالیا بر این اعتقاد بود که دنیا باید به وسیله آتش پاک بشه ( باز هم جمله ای از کلادیا : " در ابتدا دنیا باید به وسیله ی آتش تطهیر شود " ) ، اما اگر دالیا بر این اطمینان داشت که انجام آیین هایی که اون اعتقاد داشت پایان بشریت خواهد بود و همه چیز رو از زندگی کردن آزاد می کند ، کلادیا بر این باور بود که مرگ فقط پاک شدن انسان از بندهاست (" حالا زمان اون رسید که بشر از از قیدگناه هایی که اون رو به بند کشیده رها بشه ") و باعث رسیدن اون فرد به بهشت ( " آنگاه زمانی است که از بند جسم رها می شود و قدرت حرکت به سمت آسمان رو دریافت میکند " این جمله به طور کامل ایده ی کلادیا رو بیان میکنه ) میشه . در اصل کلادیا بر این باور بود که مرگ در یک دنیای مادی قابلیت حرکت به سمت دنیای غیر مادی رو به انسان میبخشه . در ضمن بعد از ورود به بهشت فرد به طور دایمی در اون زندگی میکنه به نوعی جاودانه میشه. [/RIGHT] [RIGHT][B]7.7[/B][B] mom ! let me in ( تحلیل دیدگاه والتر سالیوان از بهشت)[/B][/RIGHT] [RIGHT] والتر سالیوان بچه ی مطلوبی نبود ، در اصل هیچ کس خواهان تولد او نبود. حتی پدر و مادرش به سادگی اون رو در اتاق 302 رها کردند تا به استقبال مرگ بره.ولی، والترنجات پیدا کرد اما زندگیش در دنیایی ادامه پیدا کرد که مردمش هیچ گاه برای اون شادی به همراه نیاوردند ، و به سبب اینکه کسی به اون نیازی نداشت رنج و درد زیادی رو تحمل کرد. در زمانی که در یتیمخانه بود مورد تمسخر واقع شد ، در زندان یتیمخانه حبس شد ، مجبور به یادگیری قوانین فرقه و اصول ساخت دنیای خود و همچنین بهشت از طریق آیین های وحشیانه و خونین شد و ... به خاطر همین درد و رنج هایی که کشیده بود والتر فکر می کرد که نباید متولد میشد ، و میخواست تا زمان رو به عقب برگردونه به رحم مادرش باز گرده ، اون ترجیح میداد که دیگه زندگی نکنه .... اما اون نمیتونست مادر واقعی خودش رو پیدا کنه* ، بنابراین به دلیل سن کم دچار اشتباه شد و به این باور رسید که مادرش اتاق 302 هستش و برای برگشتن به رحم مادر نیاز داره که ابتدا اتاق رو بیدار کنه... بعد از اون سالیوان به این موضوع پی برد که مادر ( اتاق ) در این دنیا که درد حکمفرماست قصد بیدار شدن نداره ، و برای بیدار کردن اتاق ، والتر خودش باید دنیا رو پاک کنه ( "مراسم 21 قربانی تنها راه برای پاک کردن اون بود" ) تا از طریق آیین های فرقه دنیای جدیدی رو تحت نام 21 قربانی به وجود بیاره . پس ، رویای اصلی زندگی والتر به اصول فرقه وصل شد و بدون اجرای مراسم 21قربانی برای نزول مادر مقدس ، محقق نمیشد... و ، برای زندگی بخشیدن به مادر محبوبش و بیدار کردن اون در بهترین دنیا ، همچنین برای رسیدن به آرامشی مطلوب در رحم مادر و برای رسیدن به رویای همیشگی ، والتر اماده بود تا هم به زندگی خودش خاتمه بده ، و همچنین 20 نفر دیگه رو به عنوان قربانی به اتاق هدیه کنه.... [/RIGHT] [RIGHT] *قبل توضیح داده شد که والتر در کودکی بارها به محل تولدش برگشت اما هیچ کس در اونجا نبو بنابراین والتر ازدیدن مادرش محروم موند. [/RIGHT] [RIGHT]**با تحلیل ایده ی والتر بخش مربوط به بهشت فرقه به پایان رسید اما این بخش نکات زیادی رو در برداشت که خب در پایان یک جمع بندی کلی این موضوع رو میکنیم :[/RIGHT] [RIGHT]ما در این بخش در مورد اهمیت مفهوم رنج کشیدن در مذهب the order صحبت کردیم این فرهنگ از قدیم در شهر جا افتده بود که همیشه نسبت به این اصطلاح احساس احترام بشه. هر 4 ایده ای که ما در این بخش بررسی کردیم از همین مفهوم برداشت شد اما این 4 برداشت به 4 بهشت متفاوت انجامید در ذهن لئونارد یک جنگ و خونریزی دایمی ، در تصور دالیا نابودی کامل ، از دید کلادیا مرگ و رستاخیز و بالاخره از منظر والتر بازگشت به رحم مادر . دلیل این تفاوت رو میتونیم به راحتی از شرایط زندگی اونها درک کنیم دالیا درگیر جنگ جهانی بوده و دنیا براش درد آور ه ، والتر آنچنان از طرف اطرافیانش بی مهری میبینه که ترجیح میده به تنها جایی که در اون احساس آرامش میداد یعنی شکم مادرش برگرده و کلادیا هم به خاطر رنج هایی که در کودکی به خاطر افکار پدرش و دالیا نسبت زجر دادن کودکان برای احضار خدا داشتند کشیده بود و همینطور آشنایی که با مسیحیت داشت ایده آل متعادل تری داشت که با درد و رنج کمتری رو به رو بود و لئونارد هم به خاطر شرایطش در فرقه احساس برتر بودن روداشت و به خاطر افکار سادیستیش به فکر خون و خونریزی بود. [/RIGHT] [RIGHT]نکته ی دیگه ای که باید اشاره کرد که ایده ی لئونارد ، دالیا و کلادیا بیشتر به هم نزدیکه و جنبه ی عمومی تری داره به این مفهوم که اگر والتر به فکر این هست که با خلق بهشت خودش به آرامش برسه ، سه نفر دیگه بهشت رو برای همه ( یا حداقل عده ای معتقد ) میخواهند . هیچ کجا ندیدیم والتر از این حرف بزنه که با کارهاش قصد نجات بشریت رو داره ولی این سخن رو از زبان دالیا یا کلادیا بارها شنیدیم. میشه گفت والتر فقط به فکر آرامش خودش بود و کاری به دیگران نداشت. [/RIGHT] [RIGHT]نکته ی آخر در مورد علت انحراف اعتقادات افراد داخل بازی هستش : شاید با خوندن مطالب بالا به این سوال رسیده باشی که دین خود ما هم همین وعده ها رو میده پس چرا میگیم برداشت اونها غلط هستش ؟ باید بگم که هر چند ما هم به بهشت معتقدیم اما هیچ وقت و هیچ جا برای زودتر رسیدن به بهشت اقدام نمیکنیم . یعنی ما مراسمی برای فرستادن کل بشر به بهشت نداریم . خداوند به ما وعده داده اگر زندگی رو خوب به پایان ببریم دنیای دیگر هم برای ما خوب خواهد بود ولی بهشت بعد از زندگی خوب در دنیا ست نه اینکه دنیا رو نابود کنیم برای رسیدن به بهشت . اما در طول سری ما دایما شاهد این هستیم که سران فرقه در حال نابودی دنیا برای رسیدن به بهشت هستند . [/RIGHT] [RIGHT] پایان مبحث بهشت.[/RIGHT] [RIGHT]موضوع بعدی حزب های فرقه. پاینده باشید. [FONT="][/FONT][/RIGHT] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft