ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
The Elder Scrolls Library {Wiki}
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Timeless One" data-source="post: 4000142" data-attributes="member: 7691"><p><strong>Lorkhan</strong></p><p></p><p></p><p></p><p><strong>Lorkhan (لرکان)</strong> که به اسمهاي Shor (شور)، Lorkhaj (لرکاج)، Shezarr (شزار) و Sep (سپ) هم شناخته ميشود، بيشترين تاثیر را در به وجود آوردن سياره Nirn (نيرن) داشته است. بر اساس افسانه ها، وقتي که لرکان سالها پيش از بین رفت، زندگي خودش را فداي خلق نيرن کرد. به همين دلیل، نقش زيادي در اتفاقات دوره سوم نداشت. اما بصورت غير مستقيم مسئول سه اتفاق تقريبا نابود کننده در اواخر دوره سوم بود و همچنین بقايای جسمش منجر به ناپدید شدن Dwemer ها (دوئمر) شد.</p><p></p><p></p><p><span style="color: #b30000"><strong>خلقت لرکان</strong></span></p><p>گفته ميشود، پس از آن که Aedra (ایدرا) تمام خلقت Sithis (سيتيس) را به کنترل خود در آوردند، سيتيس با خلق لرکان قصد داشت تا دنيا را نابود کند. در واقع، معلوم نيست که اين حقيقت داشته باشد يا نه اما Dark Brotherhood (دارک برادرهود) یکی از فرقه هایی است که از اين نظریه دفاع ميکند.</p><p></p><p></p><p><span style="color: #b30000"><strong>تاريخچه و پيشينه لرکان</strong></span></p><p>لرکان يکي از دو ایدرايي هست که در همه ي اساطیر و افسانه هاي نيرن آمده و ظهور کرده است (ایدرای دیگر تبديل به شخصيت Akatosh "آکاتوش" شده است). با اين حال، هر نژادي نظر متفاوتی نسبت به لرکان دارد که بيشتر گفته ميشود او دشمن Mer (مرها یا همان الف ها) و Patron (پاترون) و قهرمان انسانها است.</p><p>Cyrodilic (سيردلي ها) او را Shezarr (شزار) مينامند، که به معني "خداي گم شده" است. دلیل نامیدن او به شزار اين است که لرکان تنها ایدرايي بوده که کشته شده و از میان رفته. در افسانه هاي الف ها، او با لقب حیله گر شناخته ميشود و الف ها ديد خوبي نسبت به او ندارند. الف ها لرکان را مقصر اين ميدانند که ایدراهاي ديگر را فریب داد و باعث شد آنها جاودانگي خود را از دست بدهند، مخصوصا آنهايي که Ehlnofey (النفي) شدند و به اسم Aldmer (آلدمر) شناخته میشوند. آنها لرکان را مسئول جاودانه نبودنشان ميدانند. Dunmer ها (دانمر) نظرشان نسبت به لرکان کمي بهتر و مثبتتر است چرا که آنها بر اين عقيده هستند که جاودانه نبودن يک تست و آزمايش از مقاومت و ايستادگي است که در نهايت آنها بايد از اين آزمايش به درستي رد شوند و سرنوشت آنها به ميرا بودن گره خورده است. انسانها بر خلاف الف ها اين باور را ندارند که مستقیما نوادگان ایدراها باشند، بلکه باور دارند لرکان آنها را خلق کرده و وجود آنها به واسطه لرکان است. لرکان قهرمان اصلي انسانها است و به همين علت تنفر بقيه نژادها از لرکان، به انسان ها نیز نسبت داده میشود.</p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://www.upsara.com/images/bktz_lor1.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #0080ff"><em>قلب لرکان</em></span></p><p></p><p></p><p><span style="color: #b30000"><strong>قلب لرکان</strong></span></p><p>(قلب لرکان در The Elder Scrolls III: Morrowind (الدر اسکرولز 3: مرویند) ديده ميشود.)</p><p>قلب لرکان، مهمترین ميراث لرکان است که وجود وي را در زماني تاييد ميکند. افسانه هاي آلتمر از وقت و زماني ميگويند که تمام ایدراها از لرکان عصباني بودند. علت آن نيز اين بود که لرکان نيرن را بوجود آورده بود. براي تنبيه کردن لرکان، Trinimac (ترينيماک) قلب او را براي نابود کردن اش در آورد ولي قلب لرکان به هيچ وجه نابود نميشد زيرا که اولا نيرن ساخته خودش بود که از بقاياي بدنش به حساب ميآيد، دوما قلب لرکان قلب دنيا بود. به همين علت، Auri-El (اوريل یا همان آکاتش) قلب لرکان را در نيرن پرت کرد که باعث شد براي هميشه در آنجا خاک و دفن شود. در دوره ي اول، وقتي که دوئمرها زير کوه سرخ در مرویند را ميکندند، قلب لرکان را پيدا کردند. آن زمان، دوئمرها به دنبال جاودانگي در مخلوط کردن علم و جادو بودند و کاهن اعظم آنها، Kagrenac (کاگرناک)، باور داشت که اين قلب کليد اين کار است. کاگرناک شروع به ساختن يک وسیله مکانيکي بزرگ به اسم Numidium (نوميديوم) کرد که قرار بود با قلب لرکان کار کند. اما قبل از اتمام کار ساختن موجود مکانيکي، چيمرها (Chimer – اجداد دانمرها) به آنها حمله کردند که باعث شد دوئمرها به دلایلی نامعلوم ناپديد شوند. هرچند نومیدیوم سالم ماند که در اتفاقات آينده، تاثیر کليدي و مهمي داشت. اولين استفاده از نوميديوم، در پايان دوره دوم بود. زماني که Vivec (ويوک) آن را به Tiber Septim (تايبر سپتيم) قرض داد که Tamriel (تامريل) را با آن، تصرف کند.</p><p>ويوک قلب را نگاه داشته بود براي همين از روح جادوگري به اسم Zurin Arctus (زورين آرکتوس) براي نوميديوم استفاده کرد. چند صد سال بعد، در دوره ي سوم، آرکتوس مجددا دنیای فانی ها بازگشت و به دنبال انتقام بود و نوميديوم در آنجا ديده شد. آخرين باري که قلب ديده شد، در ماجراي Dagoth Ur (داگوت اور) بود. در آنجا، قدرت اصلي قلب نمایان، و نظریات کاگرناک ثابت شد. پس از شکست دادن دوئمرها، Tribunal (تربیونال) از قلب براي رسیدن به مقام خدايان استفاده کردند. تا وقتي که آنها به قلب دسترسي نزيک داشتند، از جاودانگي و قدرتهاي زيادي برخوردار ميشدند. ويوک تمام مرویند را غرق کرد و در اولين قدم، به دانمرها قابليت تنفس زير آب را داد که با دشمنانشان بجنگند و از سرزمین خود دفاع کنند. Indoril Nerevar (ايندريل نروار)، ژنرال چيمري بود که دوئمرها را در کوه سرخ شکست داد. بعد از جنگ، نروار به داگوت دستور داد که زمانی که متوجه شوند با قلب چه کار میتوانند انجام دهند، از قلب محافظت کند. اما وقتي که به محل قلب بازگشتند، متوجه شدند که داگوت بخاطر استفاده از قلب و قدرت آن، ديوانه شده است. در مبارزهاي که بين نروار و تربیونال عليه داگوت شکل گرفت، داگوت شکست خورد و نروار به شدت زخمي شد. حال در اينجا روایات باهم متفاوت هستند. یک افسانه اینگونه بیان میکند که بعد از پيدا کردن ترايبيونال، از آنها تعهد ميگيرند که به هيچ عنوان از ابزار Kagrenac (کاگرناک) قلب استفاده نکنند، که در نهايت آنها نروار را کشتند. در جاي ديگر، گفته میشود که نروار پس از آنکه از تربیونال خواست به Azura (ازورا) قسم یاد کنند که از قلب استفاده نمیکنند از دنیا رفت. ولي آنها قسم را شکستند و از ابزار و قدرت قلب استفاده کردند و در نهايت تبديل به خداياني در مرویند شدند (که باعث شد ازورا تمام چيمرها را به دانمر تبديل کند).</p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://www.upsara.com/images/jxke_lor2.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #0080ff"><em>لرد نروار </em></span></p><p></p><p>صد سال بعد، پس از دومين خيزش داگوت، نروارين (اسم دوم و جديد نروار است. اين اسماش به خاطر تولدي ديگر و خيزش دوبارهاش است) با داگوت مبارزه کرد و قلب را از بین برد. با نابودی قلب، باعث شد که تربیونال جاودانگيشان را از دست بدهند و تبديل مجددا تنها تبدیل به فانی هایی قدرتمند شدند. در ادامه اتفاقات, Almalexia (المالکسيا)، Sotha Sil (ستا سيل) را کشت، و خودش نیز توسط نروارين کشته شد چرا که جاودانگي خود را از دست داده بود. این نبرد باعث شد تا تنها ویوک در دوره سوم زنده باشد و تاثیر قلب بر روی انسان ها و الف ها (مرها) از میان رفت.</p><p></p><p><span style="color: #b30000"><strong>لرکان و ديدرا</strong></span></p><p>در The Elder Scrolls IV: Oblivion (ابلوین) در اين مورد چندين حرف گفته شده که باهم تناقض دارند. Mankar Camoran (مانکار کاموران) در بهشت اش ميگويد که لرکان، تامریل را بوجود آورده است اما لرکان به دلايل نا معلومي غيب و گم شد. هچنين گفت که تامریل سرزمين و مکاني براي يک سري ميراها نيست، بلکه قسمت و سرزمين ديگري از ابلوین است که اين سرزمین زماني متعلق به Mehrunes Dagon (مهرونز دگون) بوده. مانکار ميگفت که لرکان به شدن دنيا و مخلوقاتش را عاشقانه دوست داشت و نميخواست آنها بدست شاهزاده نابودي، مهرونز دیگن، بيافتند. مانکار اعتقاد داشت که دیگن نيامده که به تامریل حمله کند، بلکه ميخواهد آن را پس بگيرد و متعلق به خود کند. البته نميتوان در اين مورد، بر روي حرفهاي مانکار به طور قطعي استناد کرد.</p><p></p><p></p><p style="text-align: center"><img src="http://www.upsara.com/images/twf_lor3.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p></p><p></p><p>نوشته شده و آپدیت شده توسط:</p><p></p><p>[SPOILER]<a href="http://forum.bazicenter.com/members/14591/">.:BigBoss:.</a>[/SPOILER]</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Timeless One, post: 4000142, member: 7691"] [B]Lorkhan[/B] [B]Lorkhan (لرکان)[/B] که به اسمهاي Shor (شور)، Lorkhaj (لرکاج)، Shezarr (شزار) و Sep (سپ) هم شناخته ميشود، بيشترين تاثیر را در به وجود آوردن سياره Nirn (نيرن) داشته است. بر اساس افسانه ها، وقتي که لرکان سالها پيش از بین رفت، زندگي خودش را فداي خلق نيرن کرد. به همين دلیل، نقش زيادي در اتفاقات دوره سوم نداشت. اما بصورت غير مستقيم مسئول سه اتفاق تقريبا نابود کننده در اواخر دوره سوم بود و همچنین بقايای جسمش منجر به ناپدید شدن Dwemer ها (دوئمر) شد. [COLOR=#b30000][B]خلقت لرکان[/B][/COLOR] گفته ميشود، پس از آن که Aedra (ایدرا) تمام خلقت Sithis (سيتيس) را به کنترل خود در آوردند، سيتيس با خلق لرکان قصد داشت تا دنيا را نابود کند. در واقع، معلوم نيست که اين حقيقت داشته باشد يا نه اما Dark Brotherhood (دارک برادرهود) یکی از فرقه هایی است که از اين نظریه دفاع ميکند. [COLOR=#b30000][B]تاريخچه و پيشينه لرکان[/B][/COLOR] لرکان يکي از دو ایدرايي هست که در همه ي اساطیر و افسانه هاي نيرن آمده و ظهور کرده است (ایدرای دیگر تبديل به شخصيت Akatosh "آکاتوش" شده است). با اين حال، هر نژادي نظر متفاوتی نسبت به لرکان دارد که بيشتر گفته ميشود او دشمن Mer (مرها یا همان الف ها) و Patron (پاترون) و قهرمان انسانها است. Cyrodilic (سيردلي ها) او را Shezarr (شزار) مينامند، که به معني "خداي گم شده" است. دلیل نامیدن او به شزار اين است که لرکان تنها ایدرايي بوده که کشته شده و از میان رفته. در افسانه هاي الف ها، او با لقب حیله گر شناخته ميشود و الف ها ديد خوبي نسبت به او ندارند. الف ها لرکان را مقصر اين ميدانند که ایدراهاي ديگر را فریب داد و باعث شد آنها جاودانگي خود را از دست بدهند، مخصوصا آنهايي که Ehlnofey (النفي) شدند و به اسم Aldmer (آلدمر) شناخته میشوند. آنها لرکان را مسئول جاودانه نبودنشان ميدانند. Dunmer ها (دانمر) نظرشان نسبت به لرکان کمي بهتر و مثبتتر است چرا که آنها بر اين عقيده هستند که جاودانه نبودن يک تست و آزمايش از مقاومت و ايستادگي است که در نهايت آنها بايد از اين آزمايش به درستي رد شوند و سرنوشت آنها به ميرا بودن گره خورده است. انسانها بر خلاف الف ها اين باور را ندارند که مستقیما نوادگان ایدراها باشند، بلکه باور دارند لرکان آنها را خلق کرده و وجود آنها به واسطه لرکان است. لرکان قهرمان اصلي انسانها است و به همين علت تنفر بقيه نژادها از لرکان، به انسان ها نیز نسبت داده میشود. [CENTER][IMG]http://www.upsara.com/images/bktz_lor1.jpg[/IMG] [COLOR=#0080ff][I]قلب لرکان[/I][/COLOR][/CENTER] [COLOR=#b30000][B]قلب لرکان[/B][/COLOR] (قلب لرکان در The Elder Scrolls III: Morrowind (الدر اسکرولز 3: مرویند) ديده ميشود.) قلب لرکان، مهمترین ميراث لرکان است که وجود وي را در زماني تاييد ميکند. افسانه هاي آلتمر از وقت و زماني ميگويند که تمام ایدراها از لرکان عصباني بودند. علت آن نيز اين بود که لرکان نيرن را بوجود آورده بود. براي تنبيه کردن لرکان، Trinimac (ترينيماک) قلب او را براي نابود کردن اش در آورد ولي قلب لرکان به هيچ وجه نابود نميشد زيرا که اولا نيرن ساخته خودش بود که از بقاياي بدنش به حساب ميآيد، دوما قلب لرکان قلب دنيا بود. به همين علت، Auri-El (اوريل یا همان آکاتش) قلب لرکان را در نيرن پرت کرد که باعث شد براي هميشه در آنجا خاک و دفن شود. در دوره ي اول، وقتي که دوئمرها زير کوه سرخ در مرویند را ميکندند، قلب لرکان را پيدا کردند. آن زمان، دوئمرها به دنبال جاودانگي در مخلوط کردن علم و جادو بودند و کاهن اعظم آنها، Kagrenac (کاگرناک)، باور داشت که اين قلب کليد اين کار است. کاگرناک شروع به ساختن يک وسیله مکانيکي بزرگ به اسم Numidium (نوميديوم) کرد که قرار بود با قلب لرکان کار کند. اما قبل از اتمام کار ساختن موجود مکانيکي، چيمرها (Chimer – اجداد دانمرها) به آنها حمله کردند که باعث شد دوئمرها به دلایلی نامعلوم ناپديد شوند. هرچند نومیدیوم سالم ماند که در اتفاقات آينده، تاثیر کليدي و مهمي داشت. اولين استفاده از نوميديوم، در پايان دوره دوم بود. زماني که Vivec (ويوک) آن را به Tiber Septim (تايبر سپتيم) قرض داد که Tamriel (تامريل) را با آن، تصرف کند. ويوک قلب را نگاه داشته بود براي همين از روح جادوگري به اسم Zurin Arctus (زورين آرکتوس) براي نوميديوم استفاده کرد. چند صد سال بعد، در دوره ي سوم، آرکتوس مجددا دنیای فانی ها بازگشت و به دنبال انتقام بود و نوميديوم در آنجا ديده شد. آخرين باري که قلب ديده شد، در ماجراي Dagoth Ur (داگوت اور) بود. در آنجا، قدرت اصلي قلب نمایان، و نظریات کاگرناک ثابت شد. پس از شکست دادن دوئمرها، Tribunal (تربیونال) از قلب براي رسیدن به مقام خدايان استفاده کردند. تا وقتي که آنها به قلب دسترسي نزيک داشتند، از جاودانگي و قدرتهاي زيادي برخوردار ميشدند. ويوک تمام مرویند را غرق کرد و در اولين قدم، به دانمرها قابليت تنفس زير آب را داد که با دشمنانشان بجنگند و از سرزمین خود دفاع کنند. Indoril Nerevar (ايندريل نروار)، ژنرال چيمري بود که دوئمرها را در کوه سرخ شکست داد. بعد از جنگ، نروار به داگوت دستور داد که زمانی که متوجه شوند با قلب چه کار میتوانند انجام دهند، از قلب محافظت کند. اما وقتي که به محل قلب بازگشتند، متوجه شدند که داگوت بخاطر استفاده از قلب و قدرت آن، ديوانه شده است. در مبارزهاي که بين نروار و تربیونال عليه داگوت شکل گرفت، داگوت شکست خورد و نروار به شدت زخمي شد. حال در اينجا روایات باهم متفاوت هستند. یک افسانه اینگونه بیان میکند که بعد از پيدا کردن ترايبيونال، از آنها تعهد ميگيرند که به هيچ عنوان از ابزار Kagrenac (کاگرناک) قلب استفاده نکنند، که در نهايت آنها نروار را کشتند. در جاي ديگر، گفته میشود که نروار پس از آنکه از تربیونال خواست به Azura (ازورا) قسم یاد کنند که از قلب استفاده نمیکنند از دنیا رفت. ولي آنها قسم را شکستند و از ابزار و قدرت قلب استفاده کردند و در نهايت تبديل به خداياني در مرویند شدند (که باعث شد ازورا تمام چيمرها را به دانمر تبديل کند). [CENTER][IMG]http://www.upsara.com/images/jxke_lor2.jpg[/IMG] [COLOR=#0080ff][I]لرد نروار [/I][/COLOR][/CENTER] صد سال بعد، پس از دومين خيزش داگوت، نروارين (اسم دوم و جديد نروار است. اين اسماش به خاطر تولدي ديگر و خيزش دوبارهاش است) با داگوت مبارزه کرد و قلب را از بین برد. با نابودی قلب، باعث شد که تربیونال جاودانگيشان را از دست بدهند و تبديل مجددا تنها تبدیل به فانی هایی قدرتمند شدند. در ادامه اتفاقات, Almalexia (المالکسيا)، Sotha Sil (ستا سيل) را کشت، و خودش نیز توسط نروارين کشته شد چرا که جاودانگي خود را از دست داده بود. این نبرد باعث شد تا تنها ویوک در دوره سوم زنده باشد و تاثیر قلب بر روی انسان ها و الف ها (مرها) از میان رفت. [COLOR=#b30000][B]لرکان و ديدرا[/B][/COLOR] در The Elder Scrolls IV: Oblivion (ابلوین) در اين مورد چندين حرف گفته شده که باهم تناقض دارند. Mankar Camoran (مانکار کاموران) در بهشت اش ميگويد که لرکان، تامریل را بوجود آورده است اما لرکان به دلايل نا معلومي غيب و گم شد. هچنين گفت که تامریل سرزمين و مکاني براي يک سري ميراها نيست، بلکه قسمت و سرزمين ديگري از ابلوین است که اين سرزمین زماني متعلق به Mehrunes Dagon (مهرونز دگون) بوده. مانکار ميگفت که لرکان به شدن دنيا و مخلوقاتش را عاشقانه دوست داشت و نميخواست آنها بدست شاهزاده نابودي، مهرونز دیگن، بيافتند. مانکار اعتقاد داشت که دیگن نيامده که به تامریل حمله کند، بلکه ميخواهد آن را پس بگيرد و متعلق به خود کند. البته نميتوان در اين مورد، بر روي حرفهاي مانکار به طور قطعي استناد کرد. [CENTER][IMG]http://www.upsara.com/images/twf_lor3.jpg[/IMG][/CENTER] نوشته شده و آپدیت شده توسط: [SPOILER][URL='http://forum.bazicenter.com/members/14591/'].:BigBoss:.[/URL][/SPOILER] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
The Elder Scrolls Library {Wiki}
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft