ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
Outlast II
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Sɯαsƚikα" data-source="post: 4026388" data-attributes="member: 90515"><p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tahoma'"><span style="font-size: 18px"> <a href="http://www.ign.com/articles/2016/05/17/outlast-2-character-reveal-sullivan-knoth">Outlast 2 character reveal : sullivan knoth</a></span></span></p><p></p><p style="text-align: center">[ATTACH=full]60170[/ATTACH]</p><p></p><p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tahoma'"><span style="font-size: 18px">سالیوان ناث :</span></span> کفش فروش ساکن در آلباکورکیـه نیومکزیکـو که در آستانه از دست دادن خونه اش بخاطـر بدهیه !</p> <p style="text-align: center">مستاصل از همه جا شنونده یک شبکه رادیوئیه مذهبِـی میشه بدون اینکه از شنیدن صدایـه واعظ اون برنامـه آرامش خاطری بدست بیاره</p> <p style="text-align: center">اما همونطور که به برنامه گوش میده یه صدایـه دیگه میشنوه : صدای واقعیـه خدا !</p> <p style="text-align: center">خدا به سالیوان میگه که از وضعیت دنیا و کلیسا رضایت نداره و یه پیامبر شجاع نیاز داره</p> <p style="text-align: center">سالیوان در تاریکی شب گامـ میذاره و تصویری مثه تصویری که حزقیال نبی دیده میبینه : یک فرشته دهشتناک</p> <p style="text-align: center">یک موجود هزار چـهره با تاجی از آتش که خبر از رسیدن قیامت در دوران زندگیه سالیوان میده و فقط هدایت هایه اون میتونـه تعدادی از بندگان خدا رو راهیـه بهشت موعود کنه</p> <p style="text-align: center">با این هدف جدید سالیوان تمامـ مایملکش رو رها میکنه : البته رها همـ نمیکرد بانک اونا رو مصادره میکرد <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> و در خیابان های آلباکورکی به هدایت ملت مشغول میشه</p> <p style="text-align: center">آدمایـه سرگردان و بیهدف جذبش میشن ، یک سال نگذشته پیروان زیادی به گرد سالیوان جذب میشن که</p> <p style="text-align: center">تمامـ دارائیشون رو وقف کلیسایـه تازه تاسیسش <span style="font-size: 12px">Testament of the New Ezekiel <span style="font-size: 12px">میکنن !</span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><span style="font-size: 12px">مدتی نگذشته همه اونا به مزرعه یک زن ثروتمند به اسمـ لیدیا دگان نقل مکان میکنن </span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><span style="font-size: 12px">سالیوان در این مدت بهش وحی میشه و اون همـ همه سخنان خدا رو در کتابی به اسمـ انجیل ناث گردآوری میکنه </span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">سالیوان همه زن هایـه اونجا رو بـه بچه دارشدن ترغیب میکنه و خودش همـ در این راه بهشون کمک میکنه :think: <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">وضع حمل همـ زیر نظر خودش و در همون مکان انجامـ میشه و همین مسئله دلیلی میشه که پلیس نیومکزیکو مجوز لازمـ برای ورود به اونجا رو به دست بیاره ... </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">این اقدامـ سبب میشه که بیشتـر پیروان سالیوان دستگیر بشن اما خود سالیوان بهمراه تعدادی دیگه موفق به فرار میشه </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">تمامـ دارائیهاشون ضبط میشه و کلیسایـه ناث در خطـر نابودی قرار میگیره </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">در این وضعیته که سالیوان به مانند ابراهیمـ و موسی در طلب راهنمائیه خدا عازمـ کوهستان میشه </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">برهنه بر فراز کوهستان منتظر می مونـه و بعد از مدتی خدا از سالیوان میخواد که در ازای راهنمائیش یکی از چشمهاش رو فدا کنه</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">سالیوان چشمـ چپش رو از حدقه در میاره </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">و همونطور که خون سر و صورتش رو در برگرفته سالیوان یک شهر بزرگ در دل جنگل دور از تمدن بشری میبینه </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">سالیوان اسمـ شهرش رو Temple Gate میذاره و پیروانش رو واسه آماده شدن با مصائب قیامت به اونجا میبره </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">سالیوان به پیروانش هشدار میده که راهی طولانی آکنده از وحشت و ترس در پیش دارن </span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px">و همـه باید در این راه دست به فداکاریـهایه بزرگ و انتخاب هایـه ناممکن بزنن تا رستگاری و بهشت جاوید رو در آغوش بکشند !</span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-family: 'Tahoma'"><span style="font-size: 18px">زمستان سال 1969 بود که سالیوان ناث و نزدیک به 100 نفـر از پیروانش راهیه صحرا شدند و این دنیایـه پر از شرارت را ترک کردند ! </span></span></p> <p style="text-align: center"></p> <p style="text-align: center"></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Sɯαsƚikα, post: 4026388, member: 90515"] [CENTER][FONT=Tahoma][SIZE=5] [URL='http://www.ign.com/articles/2016/05/17/outlast-2-character-reveal-sullivan-knoth']Outlast 2 character reveal : sullivan knoth[/URL][/SIZE][/FONT][/CENTER] [CENTER][ATTACH=full]60170[/ATTACH][/CENTER] [CENTER][FONT=Tahoma][SIZE=5]سالیوان ناث :[/SIZE][/FONT] کفش فروش ساکن در آلباکورکیـه نیومکزیکـو که در آستانه از دست دادن خونه اش بخاطـر بدهیه ! مستاصل از همه جا شنونده یک شبکه رادیوئیه مذهبِـی میشه بدون اینکه از شنیدن صدایـه واعظ اون برنامـه آرامش خاطری بدست بیاره اما همونطور که به برنامه گوش میده یه صدایـه دیگه میشنوه : صدای واقعیـه خدا ! خدا به سالیوان میگه که از وضعیت دنیا و کلیسا رضایت نداره و یه پیامبر شجاع نیاز داره سالیوان در تاریکی شب گامـ میذاره و تصویری مثه تصویری که حزقیال نبی دیده میبینه : یک فرشته دهشتناک یک موجود هزار چـهره با تاجی از آتش که خبر از رسیدن قیامت در دوران زندگیه سالیوان میده و فقط هدایت هایه اون میتونـه تعدادی از بندگان خدا رو راهیـه بهشت موعود کنه با این هدف جدید سالیوان تمامـ مایملکش رو رها میکنه : البته رها همـ نمیکرد بانک اونا رو مصادره میکرد :D و در خیابان های آلباکورکی به هدایت ملت مشغول میشه آدمایـه سرگردان و بیهدف جذبش میشن ، یک سال نگذشته پیروان زیادی به گرد سالیوان جذب میشن که تمامـ دارائیشون رو وقف کلیسایـه تازه تاسیسش [SIZE=3]Testament of the New Ezekiel [SIZE=3]میکنن ! مدتی نگذشته همه اونا به مزرعه یک زن ثروتمند به اسمـ لیدیا دگان نقل مکان میکنن سالیوان در این مدت بهش وحی میشه و اون همـ همه سخنان خدا رو در کتابی به اسمـ انجیل ناث گردآوری میکنه [/SIZE] سالیوان همه زن هایـه اونجا رو بـه بچه دارشدن ترغیب میکنه و خودش همـ در این راه بهشون کمک میکنه :think: :D وضع حمل همـ زیر نظر خودش و در همون مکان انجامـ میشه و همین مسئله دلیلی میشه که پلیس نیومکزیکو مجوز لازمـ برای ورود به اونجا رو به دست بیاره ... این اقدامـ سبب میشه که بیشتـر پیروان سالیوان دستگیر بشن اما خود سالیوان بهمراه تعدادی دیگه موفق به فرار میشه تمامـ دارائیهاشون ضبط میشه و کلیسایـه ناث در خطـر نابودی قرار میگیره در این وضعیته که سالیوان به مانند ابراهیمـ و موسی در طلب راهنمائیه خدا عازمـ کوهستان میشه برهنه بر فراز کوهستان منتظر می مونـه و بعد از مدتی خدا از سالیوان میخواد که در ازای راهنمائیش یکی از چشمهاش رو فدا کنه سالیوان چشمـ چپش رو از حدقه در میاره و همونطور که خون سر و صورتش رو در برگرفته سالیوان یک شهر بزرگ در دل جنگل دور از تمدن بشری میبینه سالیوان اسمـ شهرش رو Temple Gate میذاره و پیروانش رو واسه آماده شدن با مصائب قیامت به اونجا میبره سالیوان به پیروانش هشدار میده که راهی طولانی آکنده از وحشت و ترس در پیش دارن و همـه باید در این راه دست به فداکاریـهایه بزرگ و انتخاب هایـه ناممکن بزنن تا رستگاری و بهشت جاوید رو در آغوش بکشند ![/SIZE] [FONT=Tahoma][SIZE=5]زمستان سال 1969 بود که سالیوان ناث و نزدیک به 100 نفـر از پیروانش راهیه صحرا شدند و این دنیایـه پر از شرارت را ترک کردند ! [/SIZE][/FONT] [/CENTER] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
بازیهای کنسول و کامپیوتر
Outlast II
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft