ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
Halo Cryptum
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Timeless One" data-source="post: 1659262" data-attributes="member: 7691"><p>من با هوش مصنوعی زره ام مشورت کردم. هوشی که مانند یک حافظه آبی کوچک در افکارم پدیدار میشد (She)</p><p>او گفت: "این موضوع قابل پیش بینی بود. مقدار انرژی الکتریکی و مغناطیسی بیشتر از حد طبیعی سیاره هست و فرقه اونا رو عصبانی کرده ! برای همینه که قایق از موتور بخار تا این حد قدیمی و اولیه استفاده میکنن"</p><p>او مرا مطمئن کرد که زره هیچ استفاده ای برای انسان ها ندارد و همینطور در هر شرایطی میتواند از زره در برابر هرگونه سو استفاده ای محافظت کند. بقیه خدمه قایق با اشتیاق تنها نگاه میکردند. احساس کردم که این ممکن است نقطه دشوار قضیه باشد. قدرت زره امکان داشت کم شود، البته زمانی که آن را در بیاورم. به دلایلی من باید تقریبا برهنه میرفتم ! در نیمه درآوردن زره خودم را متقاعد کردم که این کار تنها باعث افزایش حس ماجراجویی در من میشود. فلورین مشغول ساخت یک جفت صندل از نی برای من شد.</p><p>بین تمام فرزندان پدرم، من اصلاح ناپذیرترین و شلوغ ترین بودم. درواقع این موضوع، مریضی روحی یا مشکلی نامتعارف نیست. اینها سرکشی های دوران کودکی است که با تمرین و انضباط شکل میگیرد. </p><p>ولی پایم را از حد تحمل پدرم فراتر میگذاشتم. من از یاد گرفتن درس ها و پیشرفت های مناسب Forerunner ها خودداری میکردم. درس هایی که شامل : تمرینات سنگین، بخشش نسبت به نژادم، تحول به حالت جدیدم و در آخر ازدواج – جایی که من به نقطه بلوغ میرسیدم – میشد. </p><p>هیچ کدام از آنها مرا مجذوب خود نمیکردند. شخصیت من بیشتر به ماجراجویی و گنجینه های پنهان شده زمان های دور علاقه مند بود. تاریخ پر افتخار گذشته در چشمان من بیشتر درخشش داشت. در حالی که زمان ((حال)) به نظرم خالی و پوچ بود. در آخر شش سالگیم، لجبازی و سرسختیم از حد تحمل خارج شده بود و پدرم مرا به یک خانواده دیگر در قسمت دیگری از کهکشان فرستاد. بسیار دورتر از مجموعه Orion، جایی که مردم من به وجود آمده اند. </p><p>سه سال گذشته را در کهکشانی که شامل 8 سیاره، که به دور ستاره ای زرد میچرخیدند، زندگی کردم. چهارمیشان به نام Edom به خانه من تبدیل شد. میشود به این موضوع گفت تبعید ! اما من نام آن را فرار گذاشتم. </p><p>زمانی که به Edom رسیدم، پدر جانشینم، بر اساس سنت ها یکی از Ancilla های خودش (هوش مصنوعی زره Forerunner ها) را به زره من افزود تا روش های خانواده جدیدم را به من بیاموزد. در ابتدا فکر میکردم این آنشیلا (Ancilla) ی جدید به طور واضح این تلقین را در من به وجود آورد که یک زندانی هستم. اما خیلی زود به من ثابت شد که او با تمام آنشیلا هایی که در طول زندگیم تجربه کردم، تفاوت دارد. </p><p>در تمام مدت طولانی آموزش هایم، او یک شخصیت جدید در من به وجود آورد. چهره پرخاشگرم را از بین برد و البته تصویر روشنی از دنیا و خانواده جدیدم به من نشان داد. او به من گفت:</p><p>"تو یک Builder هستی که فرستاده شدی تا در کنار Miner ها زندگی کنی. مقام Miner ها پایین تر از Builder هاست. اما اونا با احساس، با افتخار و محکم هستند. Miner ها خامی و سردی و پختگی دنیا رو میشناسن. بهشون احترام بذار، و اونها هم به خوبی جواب میدن. و تو رو با تمام انضباط و مهارت هایی که یک Main Pular برای کامل شدن داره، پیش خانوادت برمیگردونن." (*اصطلاحات درجه بندی Forrunner هاس که در آینده بیشتر مشخص میشه*)</p><p>بعد از دو سال آموزش بی عیب و نقص، رفتارها و نحوه پاسخ دادن های آنشیلای من تغییر کرد و موارد جدیدی را بیان میکرد. در واقع عکس العمل هایش غیر قابل پیش بینی شد.</p><p>اولین نشانه ها از رفتارهای عجیبش این بود که شجره نامه خانواده جدیدم را برای من باز کرد. تمام آنشیلاها دارای اطلاعاتی در مورد اعضای خانواده هستند، تا درمواقع نیاز آنهار را در اختیار قرار دهند. "Miner، تو پی بردن بردن به اعماق رو میشناسی. گنجینه، اسمی که تو روش میذاری، خیلی وقت ها میتونه به کار بیاد. اونها اطلاعات رو بازیابی و ذخیره میکنن و در زمان مناسب در اختیارت قرار میدن. این گنجینه ها کمیاب نیستن، اما اطلاعاتشون بعضی وقت ها خیلی نایاب میشه"</p><p>من اوقات خوبی را در فرا گرفتن این اطلاعات و همچنین دانستن بیشتر در مورد Precursor ها و همچنین دوره باستانی Forerunner ها گذراندم. اینجا بود که من نشانه هایی از فرهنگی فراموش شده را فرا گرفتم. البته نه به طور دقیق و با مدرک از داخل اطلاعات، بلکه با نتیجه گرفتن از حقایقی که وجود داشت و نوشته شده بود. در سال بعد آنشیلای من، کارهای مرا مورد ارزیابی قرار میداد.</p><p>در یک روز خشک و غبار آلود از یکی از بزرگترین آتشفشان های Edom بالا رفتم. تصور میشد که در دهانه Caldera رازهای مخفی شگفت انگیزی پنهان است که میتوانست مرا از دید خانواده ام نجات دهد و البته وجود من را توجیه کند. آنشیلا کد مخصوص خود را ناگهان شکست.</p><p>آنشیلا یاد آوری کرد که هزار سال قبل این موضوع برایش تکرار شده، زمان که جزئی از Librarian بوده. من Life Worker ها را خوب میشناسم. به طور کلی مقامشان از Miner ها و Builder ها پایین تر و از Warrior ها بالاتر است. البته دارای مقام های بالا هم هستند و بالاترینشان Life Shaper نام دارد. و Librarian یکی از سه Life Worker ی بود که به این مقام دست پیدا کرد. </p><p>اینجا بود که متوجه شدم حافظه آنشیلای من، مربوط به زمان Librarian میشد، که بعد از اینکه به خانواده جدیدم داده شد، پاک کردند. و حالا به نظر میامد که قرار است جزئی از من باشد. </p><p>او به من گفت: یک دنیا در فاصله چند ساعتی Edom قرار دارد که در آنجا احتمالا چیزی را که دنبالش میگردی پیدا میکنی. نه هزار سال قبل Librarian یک پایگاه تحقیقاتی در این کهکشان درست کرد که هنوز هم در مورد آن بین Miner ها بحث وجود دارد. به هر حال زندگی لغزش های فراوانی دارد که باید تجربه کرد"</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Timeless One, post: 1659262, member: 7691"] من با هوش مصنوعی زره ام مشورت کردم. هوشی که مانند یک حافظه آبی کوچک در افکارم پدیدار میشد (She) او گفت: "این موضوع قابل پیش بینی بود. مقدار انرژی الکتریکی و مغناطیسی بیشتر از حد طبیعی سیاره هست و فرقه اونا رو عصبانی کرده ! برای همینه که قایق از موتور بخار تا این حد قدیمی و اولیه استفاده میکنن" او مرا مطمئن کرد که زره هیچ استفاده ای برای انسان ها ندارد و همینطور در هر شرایطی میتواند از زره در برابر هرگونه سو استفاده ای محافظت کند. بقیه خدمه قایق با اشتیاق تنها نگاه میکردند. احساس کردم که این ممکن است نقطه دشوار قضیه باشد. قدرت زره امکان داشت کم شود، البته زمانی که آن را در بیاورم. به دلایلی من باید تقریبا برهنه میرفتم ! در نیمه درآوردن زره خودم را متقاعد کردم که این کار تنها باعث افزایش حس ماجراجویی در من میشود. فلورین مشغول ساخت یک جفت صندل از نی برای من شد. بین تمام فرزندان پدرم، من اصلاح ناپذیرترین و شلوغ ترین بودم. درواقع این موضوع، مریضی روحی یا مشکلی نامتعارف نیست. اینها سرکشی های دوران کودکی است که با تمرین و انضباط شکل میگیرد. ولی پایم را از حد تحمل پدرم فراتر میگذاشتم. من از یاد گرفتن درس ها و پیشرفت های مناسب Forerunner ها خودداری میکردم. درس هایی که شامل : تمرینات سنگین، بخشش نسبت به نژادم، تحول به حالت جدیدم و در آخر ازدواج – جایی که من به نقطه بلوغ میرسیدم – میشد. هیچ کدام از آنها مرا مجذوب خود نمیکردند. شخصیت من بیشتر به ماجراجویی و گنجینه های پنهان شده زمان های دور علاقه مند بود. تاریخ پر افتخار گذشته در چشمان من بیشتر درخشش داشت. در حالی که زمان ((حال)) به نظرم خالی و پوچ بود. در آخر شش سالگیم، لجبازی و سرسختیم از حد تحمل خارج شده بود و پدرم مرا به یک خانواده دیگر در قسمت دیگری از کهکشان فرستاد. بسیار دورتر از مجموعه Orion، جایی که مردم من به وجود آمده اند. سه سال گذشته را در کهکشانی که شامل 8 سیاره، که به دور ستاره ای زرد میچرخیدند، زندگی کردم. چهارمیشان به نام Edom به خانه من تبدیل شد. میشود به این موضوع گفت تبعید ! اما من نام آن را فرار گذاشتم. زمانی که به Edom رسیدم، پدر جانشینم، بر اساس سنت ها یکی از Ancilla های خودش (هوش مصنوعی زره Forerunner ها) را به زره من افزود تا روش های خانواده جدیدم را به من بیاموزد. در ابتدا فکر میکردم این آنشیلا (Ancilla) ی جدید به طور واضح این تلقین را در من به وجود آورد که یک زندانی هستم. اما خیلی زود به من ثابت شد که او با تمام آنشیلا هایی که در طول زندگیم تجربه کردم، تفاوت دارد. در تمام مدت طولانی آموزش هایم، او یک شخصیت جدید در من به وجود آورد. چهره پرخاشگرم را از بین برد و البته تصویر روشنی از دنیا و خانواده جدیدم به من نشان داد. او به من گفت: "تو یک Builder هستی که فرستاده شدی تا در کنار Miner ها زندگی کنی. مقام Miner ها پایین تر از Builder هاست. اما اونا با احساس، با افتخار و محکم هستند. Miner ها خامی و سردی و پختگی دنیا رو میشناسن. بهشون احترام بذار، و اونها هم به خوبی جواب میدن. و تو رو با تمام انضباط و مهارت هایی که یک Main Pular برای کامل شدن داره، پیش خانوادت برمیگردونن." (*اصطلاحات درجه بندی Forrunner هاس که در آینده بیشتر مشخص میشه*) بعد از دو سال آموزش بی عیب و نقص، رفتارها و نحوه پاسخ دادن های آنشیلای من تغییر کرد و موارد جدیدی را بیان میکرد. در واقع عکس العمل هایش غیر قابل پیش بینی شد. اولین نشانه ها از رفتارهای عجیبش این بود که شجره نامه خانواده جدیدم را برای من باز کرد. تمام آنشیلاها دارای اطلاعاتی در مورد اعضای خانواده هستند، تا درمواقع نیاز آنهار را در اختیار قرار دهند. "Miner، تو پی بردن بردن به اعماق رو میشناسی. گنجینه، اسمی که تو روش میذاری، خیلی وقت ها میتونه به کار بیاد. اونها اطلاعات رو بازیابی و ذخیره میکنن و در زمان مناسب در اختیارت قرار میدن. این گنجینه ها کمیاب نیستن، اما اطلاعاتشون بعضی وقت ها خیلی نایاب میشه" من اوقات خوبی را در فرا گرفتن این اطلاعات و همچنین دانستن بیشتر در مورد Precursor ها و همچنین دوره باستانی Forerunner ها گذراندم. اینجا بود که من نشانه هایی از فرهنگی فراموش شده را فرا گرفتم. البته نه به طور دقیق و با مدرک از داخل اطلاعات، بلکه با نتیجه گرفتن از حقایقی که وجود داشت و نوشته شده بود. در سال بعد آنشیلای من، کارهای مرا مورد ارزیابی قرار میداد. در یک روز خشک و غبار آلود از یکی از بزرگترین آتشفشان های Edom بالا رفتم. تصور میشد که در دهانه Caldera رازهای مخفی شگفت انگیزی پنهان است که میتوانست مرا از دید خانواده ام نجات دهد و البته وجود من را توجیه کند. آنشیلا کد مخصوص خود را ناگهان شکست. آنشیلا یاد آوری کرد که هزار سال قبل این موضوع برایش تکرار شده، زمان که جزئی از Librarian بوده. من Life Worker ها را خوب میشناسم. به طور کلی مقامشان از Miner ها و Builder ها پایین تر و از Warrior ها بالاتر است. البته دارای مقام های بالا هم هستند و بالاترینشان Life Shaper نام دارد. و Librarian یکی از سه Life Worker ی بود که به این مقام دست پیدا کرد. اینجا بود که متوجه شدم حافظه آنشیلای من، مربوط به زمان Librarian میشد، که بعد از اینکه به خانواده جدیدم داده شد، پاک کردند. و حالا به نظر میامد که قرار است جزئی از من باشد. او به من گفت: یک دنیا در فاصله چند ساعتی Edom قرار دارد که در آنجا احتمالا چیزی را که دنبالش میگردی پیدا میکنی. نه هزار سال قبل Librarian یک پایگاه تحقیقاتی در این کهکشان درست کرد که هنوز هم در مورد آن بین Miner ها بحث وجود دارد. به هر حال زندگی لغزش های فراوانی دارد که باید تجربه کرد" [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
Halo Cryptum
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft