تحلیل داستان MGS V: TPP از نگاه Kotaku - خطر لو رفتن داستان

mohsen_mzh

کاربر سایت
Jun 15, 2008
862
نام
محسن
1424675637406145320.jpg

Metal Gear Solid V یک بازی درخشان با مخفی کاری درجه یک و جهان بازی قابل انعطاف هست که لحظه های به یاد ماندنی رو برای ما رقم میزنه. ولی خیلی بده که همچین پایان آشفته و نامناسبی رو داره.
آخرین نسخه Metal Gear Solid گرفتار کاراکتر های غیر قابل درک و یک داستان تموم نشده و راضی نکننده شده. اما این تنها موضوع نیست. پایان بازی به معنای واقعی پوچ هست، حتی با لحاظ استاندارد های خود Metal Gear Solid. و هرچه بیشتر بهش فکر کنی کمتر برات منطقی به نظر میرسه.
خطر اسپویلر. اگر نمیخواهید درباره پایان بازی بدونید تنها الان وقت دارید که از اینجا برید.
اگر Metal Gear Solid V را تمام نکردید به پایین تر از عکس این سگ اسکرول نکنید
1424675637492631336.jpg
.

در یک سبک به معنای واقعی از نوع کوجیمایی، Metal Gear Solid V با یک پایان تکان دهنده و درهم همراه میشه. مشخص میشه که واقعا شما در جای Big Boss بازی نمی کردید! همانطور که در سکانس آغازین بیمارستان اشاره هایی شد، کاراکتر شما تنها یک ابزار فریفتن، و گماشته شده به عنوان رهبر Mother Base برای محافظت از Big Boss اصلی هست ؛ کسی که با موتور سیکلت باید به مکزیک بره و یه مدتی پیوت (نوعی مخدر مکزیکی) بکشه (به طنز نوشته که رفته عیاشی!). یه جورایی، با تشکر از جراحی پلاستیک... آها! و شاید هم نانوماشین؟! Zero و Miller قادر بودند تا اون پزشک تصادفی از Ground Zeroes رو به یک آدمی با چهره، بدن، خاطرات و حتی توانایی های افسانه ای ترین سرباز جهان تبدیل کنند (!)

این پیچیدگی و گره خوردگی جریانات یه جورایی باحاله ولی هر چی بیشتر بهش فکر کنی بیشتر از گره خارج میشه و به یه سوال هایی ختم میشه که هیچ جواب واضحی ندارند. برای نمونه: اگر Zero میتونه با هیپنوتیزم یه پزشک تصادفی رو به یک ابرسرباز هم سطح Big Boss تبدیل کنه، چرا این کار رو با بقیه آدما نکرد؟ چرا حتی زحمت پروژه کلون سازی Les Enfants Terribles رو به خودش داد؟ و واقعا چطور هیپنوتیزم میتونه تمام خاطرات یه نفر رو به یه نفر دیگه القا کنه؟

صحبت از سوال های بدون جواب شد: چرا به ما هیچ وقت فرصت اینکه ببینیم افشا سازی بزرگ Venom Snake (اینکه Big Boss نیست) چه جریاناتی رو در پی داره به دست نمیاریم؟ چرا Ocelot انقدر به نظر میاد آدم متفاوتی شده در MGSV؟ چرا Miller انقدر شیطانی شده؟ چرا انگیزه Skull Face (برای کارهایی که می کنه) انقدر سست و ضعیفه؟ و اون پشت صحنه ها چه کار میکرد موقع عملیات Snake Eater؟ مشکل Snake چی بود تو اون میان پرده موزیکال/تک سخنوری که حتی یک کلمه هم صحبت نکرد؟(سکانس پشت ماشین). برای ماجرای بازگشت Camp Omega که Kojima سال پیش قولش رو داده بود چه اتفاقی افتاد؟ جریان بچه سوم(Third Child) چیه؟ آیا اون واقعا Psycho Mantis بود؟ Eli و Sahelanthropus کجا غیبشون زد؟ آهان، درسته، اون قسمت کامل نشد! (اشاره می کنه به ماموریت 51 که قسمت هایی ازش پخش شد)

اما حالا برای چند دقیقه تمام این مسائل رو فراموش کنید. بیاید در مورد بزرگترین مشکل پایان Metal Gear Solid V صحبت کنیم.

اگر The Phantom Pain رو به اتمام رسونده باشید بدون شک ماموریت 43 به یادتون هست. همونی که به اسم Shining Lights, Even In Death بود.در این ماموریت شما پی میبرید که بیماری جدیدی از انگل های صوتی (Vocal Parasites) در Mother Base شایع شده و اینکه قربانی ها قرنطینه شده اند. تو – Venom Snake – باید بری داخل پلتفرم پزشکی و بفهمی که چه اتفاقی داره میفته. در حالی که در محدوده قرنطینه میگردی – که خیلی خاطره انگیز و ترسناک هست – به تدریج متوجه میشی که باید تمام کسانی که مبتلا هستند رو بکشی. باید خدمه خودت رو به قتل برسونی.

در ادامه بهت یک عینک دید در شب داده میشه که میتونه بیماری رو در سرباز ها تشخیص بده که این امید رو بهت میده که شاید کسانی باشند که مبتلا نشدند. ولی دریغ از اینکه کوجیما طبق معمول سر کارِت گذاشته: تک تکشون مبتلا هستند. تو مجبوری به همشون شلیک کنی، نفر به نفر، احساس شرم می کنی در حالی که میبینی از امتیازاتت داره به خاطر مردن سرباز های لعنتیت کم میشه. گَه گاهی هم اسامیشون میان رو صفحه که به خاطرت میاره اونا رو خودت به خدمت گرفتی و یا حتی شاید در مبارزه از این مرد ها و زن ها استفاده کرده باشی، و حالا باید بکشیشون. این بهترین ماموریت تو بازیه.

Metal Gear Solid V همیشه قرار بود حلقه گم شده سری باشه، بازی ای که توضیح بده چطوری Big Boss از یک سرباز قهرمان و ایده آل MGS3 به اون آدم بدذات بد نسخه اول Metal Gear تبدیل شده. در حالی که داشتم ماموریت 43 رو بازی می کردم این احساس بهم دست داد که دارم اون سیر و تحول رو میبینم. اینجا باید Big Boss رو میدیدیم که چطور از یک رهبر الهام بخش به یک قاتل بی رحم تبدیل میشه. این یه تجربه دلخراش - مثل راهروی مایکرویو در Metal Gear Solid 4 - بود که به بهترین شکل من رو تحت تاثیر قرار داد چون خودم بازیش میکردم.

تا اینکه مشخص شد Huey – تنها کسی که جرات کرد سر Snake بابت کشتن سرباز های خودش داد بکشه – در واقع کسی هست که مسئول این اپیدمی هست در وهله اول. Snake تمام کار های خوب و درست رو انجام میده: اون خاکستر خدمه مرده رو به الماس تبدیل می کنه، Huey رو تبعید می کنه و میفهمه که ایوَل! اون Big Boss نیستش!

مشخص میشه که در حالی که ما فکر می کردیم داریم سیر انتقام گیری Big Boss که منجر میشه از یک سرباز شریف به یک بدذات گمراه تبدیل بشه رو تجربه می کنیم، داشتیم در واقع یکی دیگه رو میدیدم، که اون تاثیرات احساسی ماموریت 43 رو خیلی بی ارزش می کنه و نه تنها این که تقریبا تمام کار های دیگه ای که در The Phantom Pain انجام میدی رو هم بی ارزش می کنه. همه اون سکانس های شکنجه کردن و تصمیمات وحشتناک، هیچ ربطی به Big Boss نداشتند.

و از این گذشته، هر چی بیشتر فکر می کنی بیشتر متوجه میشی که Ocelot و Miller بدذات های اصلی تو The Phantom Pain هستند. شکنجه کردن همه و سعی کردن به اینکه Snake کسانی مثل Quiet و Huey رو به قتل برسونه. Venom Snake یه جورایی در واقع آدم خوبی بود. ما میبینیم که بعد از این جریانات بحران هویت عصبانی میشه و یه آینه رو میشکنه، ولی هیچ وقت اثرات جانبی بعد از اون افشا سازی رو نمیبینیم (که میفهمه Big Boss نیست)، و هیچ وقت نمیبینیم که اونقدرا شیطانی بشه.

وقتی بازی تموم میشه ما در جریان یک خط زمانی بزرگ قرار می گیریم که در نسخه اول Metal Gear اون آدم بدذات در واقع Venom یا همون Phantom Big Boss هست. ولی این هیچ وقت مشخص نشد که چطور و چرا به اون آدم بدذات تبدیل شد، ساختن تسلیحات کشتار جمعی به امید تسلط به کل دنیا.(Big Boss در نسخه اول Metal Gear اگر به خاطر بیارید خیلی شیطانی بود)

در نسخه دوم Metal Gear آدم بده همون Big Boss اصلی بود. و همچنین شیطانی. و به خاطر اینکه ما هیچ اطلاعی نداریم که کجا رفت یا چه کار کرد موقعی که Venom داشت Mother Base رو میساخت، انگیزش نامشخص میمونه. در نوار کاست ها هم Big Boss و هم Zero در مورد نگاه The Boss در مورد یه ملت از سرباز های بدون محدودیت صحبت می کنند، ولی این همچنان مبهم میمونه که چطور اون نگاه ترجمه میشه به اینکه "بیا سلاح های هسته ای بسازیم و مردم رو به قتل برسونیم و کل دنیا رو به سلطه بگیریم!”

همه این ها خیلی مبهم و آشفته هست، حتی با خود استاندارهای Metal Gear Solid، و این پیچیدگی (Big Boss نبودن کاراکتر اصلی) این ماجرا رو خیلی بی ارزش کرده که به نظر میرسه فقط برای شوکه کردن مردم به وجود اومده. نه فقط این که تریلر های The Phantom Pain خیلی اسپویلر داشتند؛ مقدمه بازی که این سیگنال رو به آدم میده که Ishmael همون Big Boss اصلی هست و هواداران هویت اصلی Venom رو پیش بینی کرده بودند از اونجایی که Kiefer Sutherland صدا پیشگی اون پزشک رو در Ground Zeroes انجام میده. لعنتی، حتی تریلر معرفی Metal Gear Solid V با این شروع میشه که Kaz تو بیمارستان میپرسه " اون(مَرده) چطور؟"

حتی اگر قسمت دوم The Phantom Pain این احساس رو به آدم نمیداد که داستان تموم نشده و حتی اگر اینطور به نظر نمیرسید که انگار ما نصف داستان رو اینجا از دست دادیم بازم جریان Phantom Big Boss همه کارایی که ما تو بازی انجام دادیم رو بی ارزش می کرد. که این خیلی بده برای اینکه گیم پلی بازی انقدر عالی هست که من Metal Gear Solid V رو به همه توصیه می کنم بازی کنن. و من واقعا منتظر این بودم که ببینم Big Boss واقعا چطوری Big Boss شد. در عوض مثل رابطه Kojima با Konami به نظر میاد Metal Gear Solid به طور ناخوشایندی پروندش بسته میشه.

منبع
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر