Chronicles of Nosgoth [پست اول خوانده شود.]

Celebrimbor

Vae Victus
کاربر سایت
Aug 23, 2010
1,411
نام
مسعود
1z1vdig.jpg
s51scl26tjift2dymw9y.png
1z1vdig.jpg



فهرست مطالب:

  • تاریخچه و بررسی «میراث کین»
  • سیر داستانی:

  1. Blood Omen: Legacy of Kain
  2. Legacy of Kain: Soul Reaver
  3. Soul Reaver 2
  4. Blood Omen 2
  5. Legacy of Kain: Definace

  • سیر زمانی
  • بخش ویژه
  • [SUP]Trivia[/SUP]

«گذر زمان با خود می‌بَرَد و محو می‌کند، حتی افسانه را...»

مقدمه:

هدف از این مقاله یا دانشنامه، هرچند کوچک، ادای احترامی است به سری Legacy of Kain که بدون شک طرفداران زیادی دارد و هنوز هم حتی اگر در عرصه گیم حضور فعالی نداشته باشد، در خاطر خیلی‌ها هنوز زنده است و جاویدان. بیشترین تمرکز ما داستان خواهد بود، لذا اگر تاکنون Legacy of Kain را تجربه نکرده‌اید توصیه می‌کنم حتما در ابتدا به سراغ بازی‌ها بروید.
نکته‌ دیگری که لازم به ذکر است اینکه خلاصه و کوتاه بودن بخش اول بدین دلیل است که به بقیه مطالب در قسمت‌های ویژه به طور مفصل و با جزییات پرداخته شده است.
اولین Legacy of Kain با این هدف ساخته شد که هیج زره یا سلاح نهایی و با بالاترین توان در آن وجود نداشته باشد، عنوانی که در آن سلاح اصلی شما فکر و همچینن عکس‌العمل‌هایتان در شرایط مختلف است.


عناوین فرنچایز به ترتیب عرضه:


سازنده
پلتفرم‌ها
تاریخ عرضهنام
کاور
Silicon KnightsPlayStation
Microsoft Windows
DOS
1 نوامبر
1996
(11 آبان 1375)




Blood Omen: Legacy of Kain
oavtpx.jpg
Crystal DynamicsPlayStation
Dreamcast
Microsoft Windows
16 آگست 1999



Legacy of Kain: Soul Reaver
v3pyc5.jpg
Crystal DynamicsPlayStation 2
Microsoft Windows
2001





Soul Reaver 2
263aex2.jpg
Crystal DynamicsPlayStation 2
Xbox
Microsoft Windows
GameCube
15 مارچ 2002





Blood Omen 2
25p0qph.jpg
Crystal DynamicsPlayStation 2
Xbox
Microsoft Windows
11 نوامبر 2003




Legacy of Kain: Defaince
245yl48.jpg

Legacy of Kain چگونه به وجود آمد؟

یک روز عادی در اواسط سال ۱۹۹۳؛ البته نه‌آنقدر هم عادی، ایده‌ای اولیه از یک بازی ویدیویی به ذهن Denis Dyack (دنیس دایاک) رسیده و آن را «Pillars of Nosgoth» نام می‌نهد. مدتی بعد این بازی به «Blood Omen: Legacy of Kain» تغییر نام پیدا کرده و تصمیم گرفته می‌شود که برای کنسول PlayStation عرضه شود. سرانجام نیز بازی در سال ۱۹۹۶ عرضه شده و بعدها تبدیل به یک فرنچایز تحت عنوان «میراث کِین» (Legacy of Kain) شد.

این فرنچایز توسط Silicon Knights (سیلیکن نایتس) و Crystal Dynamics (کریستال داینامیکس) ساخت و توسعه یافته است. البته Crystal Dynamics در سال ۱۹۹۸ توسط Eidos (ایدوس) خریده شد و هم‌اکنون جزوی از گروه Square Enix (اسکوئر انیکس) است.

20pvo7c.jpg


بررسی کلی فرنچایز:

فرنچایز Legacy of Kain که در گیم‌پلی خود دارای المان‌های اکشن و حل پازل است همان‌طور که در بالا اشاره شد با Blood Omen: Legacy of Kain آغاز شده و تاکنون شامل ۵ عنوان می‌شود (اگر عنوان Nosgoth را در نظر نگیریم) که حکایت‌گر داستان خون‌آشامی به نام «کِین» (Kain؛ شخصیت اصلی و همچنین ضدقهرمان فرنچایز) است. در این فرنچایز رسیدن او به قدرت در سرزمین «نازگات» (Nosgoth) و تلاش‌‌هایش در راستای رسیدن به سرنوشت راستین خود را با هم خواهیم دید. از زمان عرضه Legacy of Kain: Soul Reaver (لگسی آو کین: سول ریور) در سال ۱۹۹۹ این فرنچایز شخصیت اصلی ضدقهرمان دیگری به نام «رازیل» (Raziel) نیز داشته است، روحی که خود، بلعنده ارواح است، روحی که کلید آینده «کِین» را در دست دارد. اگرچه این فرنچایز یک پنج‌گانه محسوب می‌شود، اما در واقع از ۲ دوگانه و یک عنوان دیگر تشکیل شده است. Blood Omen که روایت‌گر ماجراهای «کِین» است و Soul Reaver که داستان‌ «رازیل» را نقل می‌کند، و نهایتا Legacy of Kain: Defiance که این دو سری را به سرانجام می‌رساند.

سری Legacy of Kain عمدتا در سبک ادبیات گوتیک یا فانتزی تاریک جای می‌گیرد و الهام‌گرفته از «عرفان‌گرایی» (مذهب گنوستیسیزم) است، مذهبی که در آن دنیای مادی تنها یک خیال است که توسط خدایی دروغین و بدخواه به وجود آمده. خدایی که هدفش جز نگه‌داشتن بشریت در ظلمت و ناآگاهی نیست. و اینجاست که قهرمانی وارد می‌شود با هدف کشف ناشناخته‌ها و پرده برداشتن از حقیقت.

بن‌مایه‌های اصلی بازی شامل سرنوشت علیه اختیار، تراژدی، زیر سوال بردن پایبندی به اصول اخلاقی، پروپاگاندا، فریب‌کاری، و رستگاری هستند. Legacy of Kain با ارایه دیدگاه جدیدی از اسطوره خون‌آشام و دارا بودن داستانی پیوسته و بسیار غنی، از لحاظ نقدها بسیار موفق عمل کرده است.

در Legacy of Kain به خصوص اولین عنوان، از اشخاص، کتاب‌ها، فیلم‌ها و رویدادهای مختلفی الهام گرفته شده. برای مثال، به گفته Silicon Knights صحنه‌ای که در آن «موبیوس» در حال شوراندن جمعیت علیه خون‌آشام‌هاست تداعی‌گر وقایع «راهپیمایی نورنبرگ» توسط «آدولف هیتلر» است. نحوه سخنرانی «موبیوس» نیز از برخی لحاظ مشابه سخنرانی «هیتلر» بوده و همچینن نکته جالب توجه اینکه سه پرچم قرمز پشت سر او نیز در اولین سخنرانی‌اش هر کدام عقابی بر روی خود داشته‌اند.

قصد ما پرداختن به حواشی نیست اما اگر در جریان نیستید، بد نیست بدانید که این فرنچایز یکی از پرحاشیه‌ترین فرنچایزهای صنعت گیم بوده است به طوری که چندین و چند شکایت و مشاجره‌ کوچک و بزرگ در حین توسعه فرنچایز صورت گرفته که در خیلی‌هایشان تا اندازه‌ای پیچیده بوده‌اند که باید اعتراف کرد مقصر و بی‌گناه را تنها خدا می‌داند چه کسانی بوده‌اند.

از دیگر مواردی که نیاز است ذکر شود، عنوان‌های لغو شده Legacy of Kain هستند. از بین این عناوین لغو شده که شاید نزدیک به ۱۰ عنوان باشند، Dead Sun عنوانی بود که چند ماه پیش حتی ویدیویی از گیم‌پلی آن نیز منتشر شده بود و ظاهرا مدتی نسبتا طولانی در دست ساخت بوده است.



MedievalTorch.gif
بررسی هر کدام از عناوین به صورت مجزا
MedievalTorch.gif



نیمه‌شب‌هایی بی‌پایان:
اولین عنوان از سری «میراث کین» تا حدود زیادی متفاوت از دیگر عناوین سری است. Blood Omen یک عنوان دو بعدی با دوربین از سمت بالا است. خیلی از طرفداران سری هستند که این عنوان را به خاطر قدیمی بودنش، سبک گرافیکی ۳۲ بیتی و یا بدین خاطر که نتوانسته‌اند آن را پیدا کنند، تجربه نکرده‌اند. اگرچه کل بازی در محیط دو بعدی قرار دارد، اما ۱۵ قطعه ویدیو از پیش ضبط شده (FMV – فول موشن) را نیز در طول بازی مشاهده خواهید کرد. در هر حال، Blood Omen جدای از اینکه دارای موسیقی دلنشین و فضای خاص و جذابی است، عنوانی است که ماجرای «کین» و سرنوشت، از آن شروع می‌شود و تنها به همین خاطر هم که شده بدون شک ارزش امتحان کردن را حتی با توجه به قدیمی بودنش داراست.



گناهان پدر:
ساخت و توسعه دومین عنوان از سری پس از دادگاهی شدن مشاجره‌ای که بین Crystal Dynamics و Silicon Knights صورت گرفت، کاملا به Crystal Dynamics واگذار شد. عبارت Legacy of Kain نیز از انتهای عنوان بازی به ابتدا تغییر مکان یافت.

در ابتدای Legacy of Kain: Soul Reaver که اولین عنوان سه بعدی در سری است، اطلاعیه کوتاهی نشان داده می‌شود تا گیمرها بدانند که این عنوان توسط Crystal Dynamics ساخته شده در حالی که Blood Omen توسط Silicon Knights ساخته شده بود و زین پس عناوین بعدی نیز توسط Crystal Dynamics توسعه خواهند یافت.

توسعه Soul Reaver 1 به سرپرستی خانم «امی هنیگ» (Amy Hennig) و به بهترین شکل ممکن صورت گرفت و این عنوان توانست از اکثر جهات به موفقیت دست یابد (او در عناوین بعدی به جز BO 2 نقش‌هایی نظیر کارگردانی، نویسندگی و طراحی داشته است). اما آیا واقعا دنباله‌ای بود انتظار می‌رفت ساخته شود و سازندگان اصلی فرنچایز به دنبالش بودند؟ هر چند که خیلی‌ها پاسخ‌شان به این سوال مثبت است اما در حقیقت جواب این سوال خیر است.


در پی حقیقت:
مشخص بود که Crystal Dynamics پس از پایان هیجان‌انگیز Soul Reaver برنامه‌ای برای ساخت یک دنباله برای آن در سر داشت، دنباله‌ای که در ابتدا قرار بود برای PS2 و Dreamcast منتشر شود. اما متاسفانه نسخه مخصوص Dreamcast به دلیل تصمیم Sega مبنی بر توقف تولید این کنسول، لغو شد.

Soul Reaver 2 دنباله مستقیم اولین Soul Reaver بوده و دقیقا پس از پایان Soul Reaver آغاز می‌شود، در حالی که «رازیل» در تعقیب «کین» وارد پورتالی زمانی می‌شود. در Soul Reaver 2 «رازیل» اطلاعات بیشتری راجع به سرگذشت خود و نازگات به دست می‌آورد.

PS2 باعث شده که حرکات «رازیل» روان‌تر شود، به خصوص به پرواز درآمدن و بهبود ظاهر Wraith Blade.

Soul Reaver 2 از اکثر جهات همانند Soul Reaver است، اما نسبت به آن خطی‌تر است. هیچ‌گونه منطقه مخفی به مانند مناطقی که در عناوین قبلی وجود داشت، در دومین Soul Reaver وجود ندارد و خیلی به ندرت اتفاق می‌افتد که سر از جایی درآورید که مسیر درستی نیست و قرار نبوده بروید.

سیستم مبارزه قدیمی Soul Reaver در این عنوان بهبود یافته و برخی قابلیت‌ها نیز حذف شده‌اند. سلاح‌های بیشتری در بازی قابل استفاده هستند و شمشیر Soul Reaver نیز قوی‌تر شده است؛ قابلیت بعلیدن ارواح، کاهش نوار سلامتی «رازیل» در صورت استفاده بیش از حد، و همچنین قابلیت فرا خواندن شمشیر در هر هنگامی.

Soul Reaver 2 دارای مجموعه‌ای از «آیتم‌های ویژه» (Bonus Material) بوده که بعضی از آن‌ها قفل هستند تا زمانی که بازی را به اتمام رسانده و کدی برای باز کردن شان دریافت کنید. البته نسخه PC بازی این «آیتم‌های ویژه» را ندارد. «آیتم‌های ویژه» شامل تعدادی Concept Art، ویدیوهایی از جلسه‌های مخصوص صداگذاری بازی، بخش‌های حذف شده، اطلاعاتی از عناوین پیشین، تصاویری از تیم صداگذاری بازی و Dark Chronicle (همانند Dark Diary در Blood Omen اما از نوع نوشتاری و بدون ویدیو) است.


ناکامی:
دومین عنوانی که در آن، کنترل «کین» به گیمر داده می‌شود، از لحاظ توجه به داستان عناوین قبلی، در سطح بسیار پایینی قرار دارد. دلیل اصلی این موضوع، این است که در حالی که تیم «امی هنیگ» (Amy Hennig) که ساخت Soul Reaver 1 را بر عهده داشتند، در حال توسعه Soul Reaver 2 بودند، این بازی به صورت همزمان و توسط تیم دیگری از Crystal Dynamics در حال ساخت بود. اگرچه موتور گرافیکی کاملا جدیدی از صفر برای بازی طراحی شد، اما در آخر نتوانست به کیفیت مطلوب طرفداران دست یابد.

بیشترین تمرکز Blood Omen 2 بر روی بخش مبارزات (Combat) است و تعداد سلاح‌های موجود در آن، حتی بیشتر از مجموع باقی عناوین سری است. همچنین در مقایسه با عناوین قبلی سری دارای معماهای بسیار ساده‌تری است.

Blood Omen 2 حتی خطی‌تر از Soul Reaver 2 بوده و به هیچ وجه اجازه بازدید مجدد از مناطق مربوط به مراحل قبلی را نمی‌دهد.

این موارد همگی دست به دست هم می‌دهند تا Blood Omen 2 در نزد اکثریت طرفداران به عنوان بدترین عنوان از سری شناخته شود.


پایان راه؟
Crystal Dynamics به دنبال صحنه انتهایی و ویدیو نمایش داده شده در پایان Soul Reaver 2 تصمیم گرفت تا سری Blood Omen و Soul Reaver را در قالب یک سری با یکدیگر ترکیب کرده که باعث پایان یافتن نیمه داستانی Soul Reaver شده و علاوه بر پاسخ دادن به بسیاری از سوالات بی‌پاسخ، دارای پایانی قاطع بود که تا حدود زیادی بر وفق مراد طرفداران فرنچایز است.

Crystal Dynamics در پنجمین عنوان از سری Legacy of Kain برای اولین بار به گیمرها امکان بازی در نقش «رازیل» و «کین» را می‌دهد.

Defiance مدت کوتاهی پس از پایان Soul Reaver 2 آغاز می‌شود. «کین» در قلعه سارافان در جستجوی «موبیوس» است، تا بفهمد «رازیل» کجاست، در حالی که «رازیل» توسط «خدای کهن» در عالم ارواح گیر افتاده، آن هم ۵۰۰ سال در آینده. در این عنوان، «کین» و «رازیل» اطلاعات بیشتری راجع به سرنوشت خود و نازگات به دست می‌آورند.

علاوه بر این، Crystal Dynamics تغییراتی در سیستم مبارزه و دوربین بازی به جهت بهبود آن‌ها اعمال کرده (که تا حدودی شبیه Devil May Cry شده است) و قابلیت‌های دورجابه‌جایی (TK یا Telekinesis) هر دو شخصیت را ارتقا داده تا بتوانند دشمنان را در هوا نگه داشته و از لبه پرتگاه‌ها به پایین بیندازند یا به طرف نیزه‌های رو دیوار پرتاب‌شان کنند.

شمشیر Blood Reaver از صحنه پایانی Soul Reaver 2 بازگشته و در اختیار «کین» است. «رازیل» نیز به Wraith Blade مجهز است که حال به راستی شبیه روح Soul Reaver است و دیگر باعث کاهش نوار سلامتی او نخواهد شد. این‌ها تنها سلاح‌های قابل استفاده در بازی‌اند. برخلاف عناوین قبلی، دیگر امکان استفاده از پنجه، شمشیرها، نیزه‌ها و دیگر سلاح‌ها وجود ندارد.

برخلاف عناوین پیشین، Defiance هیچ ویدیو از پیش ضبط‌شده‌ای که توسط تکنولوژی GlyphX ساخته شده باشد، نداشته و تنها در ابتدا گلچینی از ویدیو‌های از پیش‌ضبط‌شده سری Soul Reaver را برای تازه‌واردان و کمک به درک بهتر داستان نمایش می‌دهد.

باز هم این عنوان، عنوانی نسبتا خطی است (مساله‌ای که یکی از گله‌های طرفداران در عناوین SR2 و BO2 نیز بود)، بدون در نظر گرفتن آپگریدهای مخصوص افزایش نوار سلامتی/TK، و Arcane Tomes (کتاب‌های کهن مخفی شده). در ضمن، با وجود قابلیت برگشت به مناطقی که قبلا گشته بودید، هیچ‌گونه منطقه مخفی در بازی وجود ندارد که این خود تاثیر بزرگی بر دور شدن Defiance از یک Legacy of Kain واقعی می‌گذارد.

یکی از ویژگی‌های در خور توجهی که بازگشته، بخش «آیتم‌های ویژه» است که با یافتن Arcane Tomeها در طول بازی، امکان دسترسی به آیتم‌های مخصوص آن را به دست خواهید آورد. البته باز هم این اقدام شما تا حدود بسیار زیادی بیهوده خواهد بود، چراکه پس از اتمام بازی، تمامی آیتم‌های این بخش باز خواهند شد.

علاوه بر این، بخش Dark Chronicle نیز بازگشته و بر خلاف SR2 که تنها بخشی متنی بود، در این عنوان به مانند Dark Diary اولین عنوان از سری، وقایع مهم بازی را می‌توانید دوباره و با زیرنویس مشاهده کنید.


آیا هنوز هم امیدی هست؟
درست پس از عرضه Defiance، «امی هنیگ» Crystal Dynamics را به مقصد Naughty Dog (ناتی داگ) ترک کرد و آینده فرنچایز را به سه تن از اعضای مهم CD به نام‌های Jen Fernádez ،Richard Lemarchand و Kyle Mannerberg واگذار کرد. Jen مدت کوتاهی پس از خروج «امی هنیگ» استودیو را ترک کرد، و Richard نیز سرانجام در «ناتی داگ» به «امی» پیوست. متاسفانه Kyle در سن ۲۹ سالگی بر اثر خون‌ریزی مغزی و در خواب درگذشت. لذا دیگر خبری از Legacy of Kain نشد تا سال ۲۰۱۳. خبری که به جرات می‌توان گفت اکثریت طرفداران را راضی نکرد.

یک عنوان مالتی‌پلیر رایگان (F2P) و آنلاین با نام «Nosgoth» در ۲۰۱۳ معرفی شد. این عنوان ارتباطی با نسخه‌های پیشین نداشته و «کِین» یا «رازیل» در آن حضور ندارند. «Nosgoth» در دوره زمانی بین اعدام شدن «رازیل» و احیای وی به عنوان رباینده ارواح واقع می‌شود. این بازی توسط «سایونیکس» (Psyonix) ساخته شده است.

در هر حال که هنوز هم شکاف‌هایی همانند حضور بدون توضیح و عجیب «ورادور» در Blood Omen 2 در داستان وجود دارند که ممکن است در آینده عنوانی جدید برای پوشش دادن آن‌ها ساخته شود. علاوه بر این، پرداختن به گذشته «مستند نشده» نازگات یعنی پیش از تولد «کین» نیز می‌تواند ایده مناسبی برای ادامه سری باشد.


Blood Omnicide:
بد نیست اشاره‌ای داشته باشیم به پروژه‌ای از تیمی از طرفداران بازی به نام Blood Omnicide که تلاشی است در جهت سه بعدی کردن و بهبود گرافیکی Blood Omen 1 همچنین به همراه قطعات موسیقی بازسازی و ریمیکس شده. ظاهرا این پروژه هنوز در دست انجام است و تاریخ دقیقی برای عرضه ندارد، اما نسخه آلفا آن که تنها شامل «آرامگاه کین» (قسمت‌های اول بازی) می‌شود هم‌اکنون در دسترس است. هدف اصلی این تیم حفظ فضای اصلی بازی در کنار ارتقای جلوه‌های صوتی و بصری آن بوده است که تا اینجای کار باید گفت به بهترین شکل ممکن این کار را انجام داده‌اند.


 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: dragonslayer

Celebrimbor

Vae Victus
کاربر سایت
Aug 23, 2010
1,411
نام
مسعود
Blood Omen: Legacy of Kain

16hnp08.jpg


پیش‌زمینه داستانی:
34dothk.jpg


در سرزمین خیالی «نازگات» (Nosgoth) که همانند اروپای قرون وسطی است، نیکبختی دنیا وابسته به «ستون‌های نازگات» (Pillars of Nosgoth) است، «نُه ستون سر به فلک کشیده که از جنس مرمر و دیگر مواد توصیف‌ناپذیر بودند» و انتهایشان تا بی‌کران ادامه داشت. هر ستون به اصلی بنیادی پیوند داشت: ذهن، بُعد، جدال، طبیعت، تعادل، انرژی، زمان، حالات، و مرگ. هر ستون دارای یک «نگهبان» (Pillar Guardian) است که از میان جمعیت انسان «نازگات» برگزیده شده است. این محافظان که اعضای «حلقه نه نفره» را تشکیل می‌دهند، محفلی از جادوگران فناناپذیر هستند که زندگی خود را وقف خدمت به سرزمین و حفاظت از یکپارچی آن کرده‌اند. با مرگ یک محافظ، «حلقه نه نفره» به صورت موقت منحل شده تا زمانی که جانشینی پیدا شود. از دوران «پیش از تاریخ مستندشده نازگات» وظیفه یافتن، آموزش، و منصوب کردن اعضای جدید بر عهده محافظان برجای‌مانده بوده است.

صدها سال (در ابتدا 5 سال بوده که توسط Crystal Dynamics به 500 سال تغییر کرده) پیش از اتفاق افتادن وقایع بازی، جمعیت خون‌آشام «نازگات» افزایش می‌یابد. در پاسخ به این افزایش جمعیت، «حلقه نُه نفره»، «سارافان» ((Sarafan را شکل داده و حامی آنان می‌شود. «سارافان» مقام مقدسی است از راهبان متعصب جنگجو که به عنوان شکارچیان خون‌آشام منصوب شده‌اند. «سارافان» کشت و کشتاری عظیم به راه انداخته و خیل بیشماری از خون‌آشامان را به سیخ می‌کشند. این کار آنان «وُرادورِ خون‌آشام» (Vorador) را بر آن می‌سازد تا به فکر خون‌خواهی بیفتد. او به حلقه هجوم برده و جان شش نفر از نگهبانان ستون‌ها را پیش از رو به رویی با سردسته «سارافان» و محافظ گماشته شده حلقه، «مالک» (Malek) می‌گیرد. سپس نیز به آسانی «مالک» را به هلاکت می‌رساند.

34osj5v.jpg

نگاره‌ای از قتل عام «حلقه نُه نفره» (Circle of Nine) به دست «وُرادور».

حلقه دوباره تشکیل می‌شود اما یکی از اعضای ارشد به نام «مورتانیوسِ ساحر» (Mortanius the Necromancer) «مالک» را به خاطر شکست خوردن محکوم می‌کند. «مالک» محکوم می‌شود تا به عنوان روحی بی‌جان تا ابد به حلقه خدمت کند. زین پس، «سارافان» منحل شده و خون‌آشامان در کنار انسان‌ها در حالتی خویشاوندانه و اگرچه ناخوشایند، با آتش‌بس زندگی می‌کنند. البته پیش از این رویداد، انسان‌ها در معرض تهدید نوظهوری قرار داشتند: هجوم «لشکریان نِمِسیس» (Legions of the Nemesis) از سمت شمال.

2vbpvs0.jpg

به قتل رسیدن «آریل»

چند دهه پیش، معشوقه «نوپراپتور» (Nupraptur - نگهبان ذهن) که «آریِل» (Ariel - نگهبان تعادل) نام داشت، توسط خائنی ناشناس از درون حلقه به قتل رسیده بود. هنگامی که «نوپراپتور» جسدش را می‌یابد، دچار رنج و اندوهی غیرقابل تحمل می‌شود؛ او سوگند انتقام خورده و با خیانت به دیگر نگهبانان، ذهنشان را با نفرت و بی‌رحمی مسموم می‌کند. این حمله جادویی باعث می‌شود 9 نگهبان برجای‌مانده دچار جنون شوند: برخی همانند دیوانگان شروع به هذیان‌گویی کردند، در حالی که دیگران به طرز کین‌جویانه‌ای کنترل اعمال خود را در دست داشتند. علی‌رغم این موضوع، به آنان رحم می‌شود. ستون‌ها که مظهر حالت روحی خدمت‌کاران خود هستند، با فساد آنان شروع به فرو رفتن در تاریکی کرده و به تدریج شکستگی‌هایی در ظاهرشان نمایان می‌شود. «کین» (Kain) موظف می‌شود که نگهبانان دیوانه را از هستی ساقط کرده و در عوض دریافت درمانی برای نفرینی که درچارش شده بود، ستون‌ها را به حالت قبلی‌شان بازگرداند.

«عملیات سحرآمیزی وجود دارد که از اهمیت به‌سزایی برخوردار است: پیدایش ابردورانی جدید.
در آن هنگام که نیاز به گفتن باشد، کل دنیا باید در خون حمام داده شود...»


2ezmrzc.jpg

Kain: «گاهی اوقات آن‌چه که آرزویش را داری بدست می‌آوری. «مورتانیوسِ ساحر» فرصتی برای انتقام به من پیشنهاد داد. و من همانند یک نادان، بدون در نظر گرفتن عواقبش، این پیشنهاد را پذیرفتم. هیچ چیز رایگان به دست نمی‌آید، حتی انتقام».

آغاز داستان:

«سرنوشت»
کین: «یعنی چه؟! حتی یک لیوان شراب هم برای مسافر خسته‌ای که از «Coorhagen» (کُورهِیگن) دورست اومده، نیست؟ من نجیب‌زاده هستم، می‌تونم پاداش دندون‌گیری بهت بدم.»
داستان در عصر «سارافان» و در جریان «رویدادهای اولیه نازگات» آغاز می‌شود. خورشید در حال غروب در زمین‌های پر از اجساد خون‌آشام‌هاست و جنگجویان «سارافان» در حال به سیخ کشیدن یک خون‌آشام نگون‌بخت، در میان خیل بیشماری از دیگر خون‌آشام‌های به سیخ کشیده شده هستند. چهار تن از اعضای «حلقه نه نفره» در مرکز فرماندهی قلعه، در حال رصد کردن این واقعه از درون حوضچه‌ای جادویی و هدایت اقدامات شکارچیان خون‌آشام وفادارشان هستند. ناگهان خون‌آشامی پیر با پوستی سبز رنگ به نام «وُرادور» به درون اتاق هجوم آورده و با شمشیر خود جان یکی از نگهبانان را می‌ستاند. او با استفاده از نیروهای جادویی خود پنج نگهبان دیگر را به هلاکت رسانده و سپس محافظ آنها، «مالک» را شکست می‌دهد. «مالک» در اتاقی تاریک بیدار می‌شود و توجهش به «مورتانیوس» جلب می‌شود که او را از آن روی که شکست خورده محکوم می‌کند. «مورتانیوس» به منظور مجازات «مالک»، روح از بدن او بیرون کشیده و آن را با زره‌اش به هم پیوند داده و یکی می‌کند.

296nl39.jpg


سال‌های سال از این واقعه گذشته و در دوران «پیش از وقایع Blood Omen»، «آریل» در حال انجام وظایفش بود، بی‌خبر از سایه ناشناسی که در حال حرکت به سمت وی بود. زمانی که او پی به حضور این سایه می‌برد دیگر خیلی دیر شده است. سایه (فرد) ناشناس، ضربه‌ای مهلک به او وارد کرده که در نتیجه آن «آریل» با فریادی بلند جان خود را از دست می‌دهد. مرگ او موجب رخ دادن سلسله رویدادهایی می‌شود که در نهایت زوال ستون‌های «نازگات» را در پی دارد؛ این ستون‌های عظیم، ترک خورده و بخشی از قسمت فوقانی‌شان فرو می‌ریزد. همچنین به عنوان نمادی از فساد نگهبانان خود، رنگشان به خاکستری و سیاه تغییر می‌یابد. چندین دهه بعد، در «عصر Blood Omen» نجیب‌زاده جوانی به نام «کِین» (Kain) در میخانه‌ای توقف نموده تا تشنگی خود را رفع نماید. اما بر خلاف میل وی، متصدی میخانه با اشاره به مخاطرات رعب‌آوری که شب با خود می‌آورد از ارایه سرویس به او خودداری می‌کند. «کین» با ناکامی میخانه را ترک گفته تا سفرش را ادامه دهد، اما فورا طعمه گروه بزرگی از راهزنان می‌شود.

«کین» یارای مقابله در برابر خیل بیشمار راهزنان را ندارد و سرانجام یکی از قاتلان با فرو کردن شمشیری آهنین از پشت، کار او را تمام می‌کند. روح «کین» در عالم اموات پدیدار می‌شود، در حالی که شمشیر آهنی هنوز در بدنش است و در حال تقلّا برای فرار است. «مورتانیوس» ظاهر می‌شود و با بیرون کشیدن شمشیر از پشت «کین»، او را از بند اسارت می‌رهاند؛ سپس پیشنهادی برای گرفتن انتقام به وی می‌دهد. «کین» با چشم دوختن به زبانه‌های خروشان آتشی که درست پشت سرش قرار داشتند، فرصت انتقام را بدون هیچ‌گونه اعتنایی به عواقب ناگوار آن، دو دستی و با آغوش باز می‌پذیرد. او شمشیر آهنی را از «مورتانیوس» پذیرفته و جادویی درخشان شروع به گردش درون بدنش می‌کند، به طوری که پوست و موی زنده‌اش را به مرده تبدیل می‌سازد و او حال یک خون‌آشام است. زره‌اش نیز از سفید به سیاه تغییر رنگ می‌دهد. «مورتانیوس» در هنگام دور شدن «کین» از صحنه، با خنده‌ای شیطانی، خونی که او برایش عطش دارد را وعده می‌دهد.

23qxdo1.jpg

پیمانی اهریمنی

کین: «آرامشی که در انتقام وجود دارد، در هیچ چیز دیگری وجود ندارد. حال که قاتلانم به هلاکت رسیده بودند، ماموریتم نیز به اتمام رسیده بود.»

«کین» با بیدار شدن درون یک دخمه، سفرش را آغاز می‌کند و راهش را از درون آرامگاه خود تا قبرستان ادامه می‌دهد. چهره جدیدش اینجا پدیدار می‌شود؛ او یک خون‌آشام است و محروم از آرامش قرار گرفتن در معرض خورشید و همچنین دارای آسیب‌پذیری شدیدی نسبت به آب. او تنها می‌توانست با «خباثت» و «قساوت» به آرامش برسد. وی در مرز قبرستان رد قاتلان خود را گرفته و با فرستادن تک‌تک‌شان به دنیای مردگان انتقامی خونین از آنان می‌گیرد. «کین» با این باور که ماموریتش به اتمام رسیده برای مدتی کوتاه تسکین خاطر می‌یابد، اما در همین حین، «مورتانیوس» ظاهر می‌شود تا خلاف این باور را اثبات کند: «این ابله‌‌ها تنها ابزار مرگ تو بودند، نه دلیلش». «مورتانیوسِ ساحر» اذعان می‌کند که «کین» برای رسیدن به پاسخ سوالاتش باید راهی «ستون‌های نازگات» شود.

در طول راه، «کین» با خود تامل می‌کند که چرا «مورتانیوس» هیچ هشداری در مورد عواقب احیای او نداده است. اما «کین» می‌دانست که تمایل شدیدش به انتقام هر هشداری را نادیده می‌گرفت. او امیدوار است تا پاسخ سوالاتش را در «ستون‌های نازگات» بیابد. «کین» از شهر کوچکی به نام «Ziegsturhl» جایی که به قتل رسیده بود، عبور کرده و با گذر از مناطقی جنگلی راهش را به شمال و به طرف ستون‌ها در پیش می‌گیرد. او شب‌هنگام به محوطه ستون‌ها رسیده و شبحی را در حال نگهبانی از این بنای زیبای باستانی و پرابهت مشاهده می‌کند. این شبح، شخصی نبود به جز «آریل»، نگهبان به قتل رسیده ستون تعادل، که نیمی از صورتش به شکلی اسکلت‌مانند و وحشتناک درآمده بود. «کین» در ابتدا از چهره بیمناک او دچار ترس می‌شود اما «آریل» این ترس و نگرانی او را برطرف می‌سازد. او «کین» را مطلع می‌کند که رستگاری نازگات مسلما برایش دارای مزیت‌هایی خواهد بود. «کین» تصریح می‌کند که او تنها به دنبال درمانی برای خودش است و اهمیت چندانی برای سرنوشت دنیا قائل نیست. اما در نهایت با ادعایی فریبنده مبنی بر اینکه اگر موفق شود «به آرامش خواهد رسید» و نفرین خون‌آشامی‌اش برداشته خواهد شد، موافقت می‌کند که این وظیفه را بر عهده گیرد. «آریل» به او هشدار می‌دهد که مراقب «Unspoken» باشد و از عشق خود، «نوپراپتور» نیز با او می‌گوید که چگونه به واسطه کشته شدن «آریل» دچار جنون شده است. همچنین اینکه، نگهبان ذهن، اولین هدف او خواهد بود.

«کین» با حرکت به سمت شمال، از شهرهای Nachtholm (ناکتولم) و Steinchencröe (اِستِینکِنکرو) گذشته تا به Vasserbünde (وَسِربوند) می‌رسد. شهری مجاور قلعه Nupraptor's Retreat. او در دهکده Vasserbünde، آبشاری را می‌بیند که بر فراز آن دژی به شکل جمجمه‌ای عظیم قرار دارد و از دور خودنمایی می‌کند. «کین» در طول راه قابلیت تبدیل شدن به خفاش را به دست آورده بود و می‌توانست با قرار گرفتن بر فراز بلندی‌ها به مناطق مختلف نازگات پرواز کند.

«کین» با نزدیک شدن به Nupraptor's Retreat صدای فریاد و زجّه می‌شنود. او لبخند می‌زند، چرا که حداقل یک بار هم که شده، شخصی داشت بیشتر از او زجر می‌دید. «نوپراپتور» با قابلیت‌هایی که داشت از حضور «کین» آگاه بوده و در هنگام ورودش از او می‌خواهد که قلعه را ترک کند تا بتواند در آرامش به سوگواری بپردازد. درون قلعه، «کین» یکی از دختران خدمتکار «نوپراپتور» را پیدا می‌کند در حالی که وحشت‌زده است و با لباسی خونین به دیوار زنجیر شده است. او به «کین» توضیح می‌دهد که «نوپراپتور» پس از مرگ «آریل» چشم‌ها و دهان خود را با سوزن دوخته تا ارتباط خود را با دنیای بیرون قطع کند. او دیگر هیچ‌کس برایش مهم نیست به جز خودش. «کین» واقف است که زخم‌های این خدمت‌کاران التیام‌یافتی نیست؛ پس کشتن‌شان به معنای رحم کردن در حق‌شان خواهد بود.

22lzrk.jpg


«کین» وحشت‌زده می‌شود هنگامی که در سرتاسر قلعه، توده‌های زیادی از اجساد را می‌یابد که «نوپراپتور» سهل‌انگارانه رها کرده است و این عمل را اسراف میزان زیادی از خون می‌پندارد. او به قسمت داخلی چشم‌های جمجمه رسیده و از درون آن‌ها نازگات را نظاره می‌کند. «کین» درمی‌یابد در حالی که نازگات از درون یکی از چشم‌ها به شکل معمول خود است، اما از درون دیگری، به شکلی عجیب و نابه‌هنجار دیده می‌شود. «کین» نزد خود فکر می‌کند که تصویر عجیب نازگات، تنها کمی بدتر از نازگات واقعی است.

او از مخاطرات و تله‌های «نوپراپتور» گذشته و سرانجام خود «نوپراپتور» را در حالی که تحت محافظت «مالک» قرار دارد، می‌یابد. با این حال، «نوپراپتور» به این دلیل که مطمئن بود این شوالیه «باری دیگر باعث سرافکندگی حلقه خواهد شد» او را مرخص کرده و خود شخصا به مصاف «کین» می‌رود. «کین» در مبارزه به پیروزی دست یافته و سر از تن «نوپراپتور» جدا می‌کند. او سر «نوپراپتور» را به عنوان مدرک به محوطه ستون‌ها بازمی‌گرداند. جایی که این سر به صورت مایع درآمده و با ستون ذهن یکی می‌شود تا متعاقبا این ستون از فساد پاک شده و به رنگ سفید خالص درآید. اینجاست که «کین» متوجه می‌شود که حتی با نابودی منبع فساد حلقه، فساد از بین نرفته و تا ابد در ذهن اعضای حلقه لانه کرده است. در نتیجه هیچ‌گونه رستگاری برای اعضای برجای مانده وجود نداشته و تنها راه نجات ستون‌ها مرگ آنان است.
«آریل» به او تبریک گفته و دستور می‌دهد که «کین» باید پیش از به مبارزه طلبیدن دیگر اعضا، رهبر «حلقه نه نفره»، که «مالک» باشد را نابود سازد (جالب است که «وُرادور» مالک را چوپان و اعضای دیگر حلقه را برّه می‌خواند).

«آریل» توضیح می‌دهد که هر نگهبان دارای یک نشان (Token) است که ‌آن‌ها را به ستون‌شان پیوند می‌دهد. در مورد «نوپراپتور» نشان او سرش بود، و یک نشان از هر نگهبان نیاز است تا ستون‌ها به حالت قبلی‌شان بازگردند.


خون یعنی زندگی...
«کین» در طول سفرش به «Malek's Bastion» (دژ سابق سارافان) مجبور می‌شود تا از زادگاه خود بازدید کند که پس از ترک او دچار هجوم طاعون شده بود. او با از سر راه برداشتن موجودات نامیرا از درون کوچه‌های باریک این شهر عبور کرده و به قلّه کوهی می‌رسد که دژ مالک بر فراز آن قابل رؤیت بود. «کین» با تغییر شکل به حالت خفاش خود را به دژ مالک می‌رساند.

2udz4hk.jpg



دژ «مالک»، به شدت سرد و عاری از حیات بود و از این روی «کین» در شگفت بود که چه کسی می‌آید و در چنین جای بی‌جان و مرده‌ای زندگی می‌کند. با رسیدن به درون دژ مالک، صدای خود «مالک» شنیده می‌شود که به «کین» طعنه می‌زند. دسته‌ای از زره‌های خالی که با ارواح جنگجویان گمگشته آمیخته شده است و بسیار شبیه خود «مالک» هستند به «کین» حمله‌ور می‌شوند. «کین» در حالی که مورد حمله این جنگجویان قرار گرفته و قادر به بیرون کشیده خون از آنان به منظور درمان زخم‌هایش نیست، دچار ضعف می‌شود. او سرانجام ماشینی که انرژی این جنگجویان را تامین می‌کرد، از کار انداخته و به سراغ «مالک» می‌رود. او در عبور از تله‌های مرگبار او به موفقیت دست یافته و به تخت پادشاهی می‌رسد، جایی که جسدی پوسیده را مشاهده می‌کند. صدای «مالک» شنیده می‌شود و ادعا می‌کند این جسد اوست، اما «مالک» بیشتر از همه مشتاق دیدن جسد «کین» است تا جسد خودش.

«کین» با ورود به اتاق بعدی، وادار به مبارزه با «نگهبان جدال» می‌شود. در ابتدا این دو حریف‌های هم‌سطحی برای یکدیگر بودند تا اینکه «مالک» با پرتاب گلوله‌ای جادویی به سمت «کین»، به برتری دست می‌یابد. «کین» که هیچ چاره‌ای به جز گریختن نداشت، دژ را دست خالی ترک می‌کند. «آریل» توصیه می‌کند که او از «پیشگوی نازگات» (Oracle of Nosgoth) کمک بخواهد.
30mqyvo.jpg


«کین» با گذر از غارهایی پیچ در پیچ در زمین‌های خشک و یخ‌زده به اتاقی می‌رسد، در این اتاق یک گیوتین خونین و کتابی کهنه پیدا می‌کند. «کین» با خواندن کتاب متوجه می‌شود که سالیان پیش، «حلقه نه نفره» «سارافان» را شکل داده تا با «آفت خون‌آشام‌ها» مقابله کنند و «سارافان» به رهبری «مالک» خون‌آشام‌ها را به مرز ریشه‌کن شدن کشانده بودند. آن‌گونه که در کتاب آمده بود، خشم عادلانه‌شان دومی نداشته است. «کین» که حالش از این قسمت کتاب به هم خورده بود، خواندن کتاب را متوقف می‌کند. در اتاق بعدی، پیرمردی را می‌بیند که در کنار آتشی ایستاده و در حال پختن غذایی در دیگی بزرگ بود. او به عنوان یک «نجیب‌زاده» از «کین» خوش‌آمدگویی کرده و بحث «لشکریان نِمِسیس» (Legions of the Nemesis) و «پادشاه اوتمار» (King Ottmar) را پیش می‌کشد. «کین» با عصبانیت جویای اطلاعاتی درباره «مالک» می‌شود. پیرمرد دانا (Oracle) توضیح می‌دهد که «مالک» آخرین بازمانده «سارافان» و محافظ حلقه است. او یک بار در محافظت از حلقه در برابر «وُرادور» شکست خورده و محکوم می‌شود که روحش به زره‌اش پیوند خورده و تا ابد این‌گونه بماند. از آن زمان تاکنون او اجازه نداده که هیچ کدام از اعضای حلقه سقوط کنند. «کین» از محل سکونت «وُرادور» می‌پرسد و بر طبق رهنمود پیرمرد دانا، «درخشش Ignis Fatuus» (ایگنیس فتچوئِس) را دنبال کرده تا به زیست‌گاه «وُرادور» واقع در «جنگل ترموجِنت» (Termogent Forest) می‌رسد.

6s5dur.jpg


درون جنگل، «کین» می‌فهمد که نور خورشید و روشنایی به سختی از درختان عبور می‌کند و متعجب می‌شود که چرا «وُرادور» یک چنین جایی را برای سکونت انتخاب کرده که مرداب‌هایش برای خون‌آشام‌ها بسیار پرمخاطره‌اند. «کین» با ورود به کاخ این خون‌آشام کهن، با دیدن تجملات و ثروتی که «وُرادور» برای خود به هم زده بود، شگفت‌زده می‌شود. کاخ «ورادور» از هر لحاظ بسیار مجلل‌تر و باشکوه‌تر از دربار پیشین «کین» بود. او با گشت و گذار درون کاخ به انبار آذوقه «وُرادور» می‌رسد که مملو از زنان و مردانی است که با قلاب و زنجیر به دیوار آویزان شده‌اند و عطش خود به خون را سیراب می‌کند. «کین» با رسیدن به اتاق شکنجه که جای جای دیوارهایش آغشته به خون انسان‌ها بود، به سرشت سادیست‌وار «وُرادور» پی ‌می‌بَرد. انعکاسی از آه و ناله‌ انسان‌های در حال مرگ و خنده خودِ خون‌آشام پیر در اتاق پخش شده بود. بر روی یکی از دیوارها با خون نوشته شده بود: «Manus Celer Dei» (این جمله به زبان لاتین است. ترجمه انگلیسی آن به این صورت است: The Swift hand of God).
«کین» درون یکی دیگر از اتاق‌های کاخ، کتابی می‌یابد که از افزایش جمعیت خون‌آشام‌ها تا حدی که باعث هراس «حلقه نه نفره» شد، در آن نوشته بود. این‌گونه بود که «محفل سارافان» (که همچنین با نام «فرشتگان روشنایی» (Angels of Light) شناخته می‌شود) توسط حلقه شکل گرفت و «آفت‌زدایی خون‌آشام‌ها‌» (Vampire Purge) آغاز شد.

«کین» با رسیدن به اتاق پذیرایی، بالاخره با خون‌آشام سالخوره ملاقات می‌کند. او با دیدن چهره غیرانسانی «وُرادور» و این تصور که چهره او جلوه‌ای از شکل آینده خودش است، وحشت‌زده می‌شود. «وُرادور» از ملاقات با «کین» خوشحال می‌شود، چراکه این روزها دیدن خون‌آشامی دیگر اتفاقی است که به ندرت برایش رخ می‌دهد، علی‌الخصوص خون‌آشامی جوان و متکبر به مانند «کین». او جامی از خون به «کین» تعارف می‌کند و آن را با قابلیت دورجابه‌جایی خود برایش می‌فرستد. «وُرادور» از جوان کم‌تجربه خوشش آمده و فلسفه ذهنی خود را بر وی آشکار می‌کند. از دیدگاه او: «خون‌آشام‌ها برای خود خدایانی هستند و موجودات فانی خون خود را به آنان پیشکش می‌کنند تا آنان بتوانند از قدرت‌های ماوراءالطبیعه خود لذت برده و عمرشان طولانی‌تر شود». «کین» دلسرد و نومید می‌شود هنگامی که متوجه می‌شود جایی در اعماق وجودش می‌داند که حق با «وُرادور» است. «وُرادور» شروع می‌کند به گفتن از اینکه کشت و کشتار 6 تن از اعضای حلقه و محافظشان «مالک» چگونه صورت گرفت. او سپس به «کین» هشدار می‌دهد که خود را درگیر «امور انسان‌ها‌» نکند، چراکه باعث به وجود آمدن جنگ و همچنین مصیبت‌های غیرضروری برای خون‌آشام‌ها خواهد شد. «کین» البته اعتنای چندانی به این دستور نمی‌کند. «وُرادور» انگشتر (Signet Ring) خود را به او اهدا می‌کند تا «کین» در مواقع نیاز بتواند دوست جدید خود را احضار کند. سپس از «کین» می‌خواهد که کاخ را ترک کند.


قدرت‌ها بازیابی می‌شوند
کین: «روح آریل مرا به ویلندورف هدایت کرد. اگر قرار بود که عضو بعدی حلقه را نابود سازم می‌بایست به درک درستی از دسیسه‌هایش می‌رسیدم. [بنابراین] با به خاطر سپردن نصیحت مبهم آریل راهی ویلندورف شدم».
«کین» پیش از اینکه به دهکده «اوشتنهایم» (Uschtenheim) سر بزند، توسط «مورتانیوس» مطلع می‌شود که دسته‌ای سه نفره بر بام دنیا گرد هم آمده‌اند. سه جادوگر از «حلقه نه نفره» که در حال توطئه برای بدل کردن نازگات» به Dark Eden (بوستان ترس‌ و وحشتی که خودشان پدید آورده‌اند) در شمال هستند. «کین» در هنگام گذر از دهکده «اوشتنهایم» شایعه‌هایی می‌شنود مبنی بر اینکه این دهکده جایی بوده است که مدت‌ها پیش، کهن‌ترین خون‌آشام، «یانوس اودرن» (Janos Audron) متولد شده است. او در این دهکده، انسان‌ها را شکار کرده تا اینکه یک روز بالاخره خود او شکار شده و قلبش از بدنش بیرون کشیده می‌شود.

2z9gxa8.jpg

«بین» در سمت چپ و «دژول» در سمت راست

«کین» که فریفته وعده انتقام شده بود، موجودات جهش‌یافته‌ای که توسط نگهبانان فاسد خلق شده بودند را نابود ساخته و وارد مخفیگاه سه توطئه‌گر، یعنی «آناکراث»، «بِین» و «دِژول» («Anacrothe the Alchemist»، «Bane the Druid» و «DeJoule the Energist») می‌شود. «آناکراث» با احضار «مالک» پا به فرا می‌گذارد و «کین» که از بزدلی کیمیاگر پیر عصبانی شده بود در طرف مقابل، با استفاده از Signet Ring، هم‌پیمان خود را احضار می‌کند. «مالک» با صدای بلند فریاد می‌زند که سرانجام انتقام خود را به موجب محکوم شدن به عذابی ابدی خواهد گرفت. «وُرادور» پاسخ می‌دهد که در مخیله او نمی‌گنجد که عذابی ابدی یعنی چه، و خواستار این می‌شود که «مالک» در مقابلش زانو بزند. «مالک» امتناع کرده و «وُرادور» را تهدید می‌کند که او را تکه تکه کرده و به خورد خون‌آشام‌های کاخش خواهد داد. بدین ترتیب، «وُرادور» درگیر مبارزه با شوالیه (مالک) می‌شود تا «کین» به مصاف آن دوی دیگر برود.

«بِین» با آگاهی از نقطه‌ضعف «کین»، زمین زیر پایش را تبدیل به آب می‌کند. «کین» برای شکست دادن او به حالت مه درآمده و به سرعت کارش را تمام می‌کند. «دِژول» گلوله‌هایی جادویی به سمت «کین» پرتاب می‌کند، اما او با افسون «Repel» از خود محافظت کرده و نهایتا با پرتاب گلوله‌ای جادویی «دِژول» را نیز مغلوب می‌سازد. پس از مرگ این دو ساحر، «کین» کلاه‌خود استخوان‌مانندی که «بِین» بر سر داشت (Bane's Antler Headdress) و شنل «دِژول» (DeJoule's Insulating Cloak) را برداشته تا از آن‌ها برای ترمیم ستون‌ها استفاده کند. «کین» در هنگام بازگشت، زره «مالک» را بر روی زمین مشاهده کرده در حالی که هیچ خبری از «وُرادور» نیست. «وُرادور» احتمالا «نگهبان جدال» را از هستی ساقط کرده بود.

«کین» به محوطه ستون‌ها بازگشته و حال که کلاه مخصوص «بین»، شنل محافظ «دژول» و کلاه‌خود «مالک» را در اختیار داشت، از آن‌ها برای برگرداندن ستون‌های طبیعت، انرژی، و جدال به حالت اولیه‌شان استفاده می‌کند. سپس «آریل» او را به شهر «اورنوس» (Avernus) می‌فرستد، محل سکونت «آزیموث» (Azimuth the Planer)، جایی که او سه شی خاص خواهد یافت. «کین» از این دستور نیز پیروی کرده و در هنگام ورود به شهر، آن را در آشوب و هرج و مرج و مملو از اجساد سوزانده‌شده می‌بیند؛ «آزیموث» که حال به موجب تباهی ستون‌ها، تبدیل به دیوانه‌ای هذیان‌گوی شده بود، شیاطینی از گونه‌های مختلف در شهر پخش کرده بود. «کلیسای اورنوس» (Avernus Cathedral) جایی که مرزهای بین ابعاد هستی (دنیاهای نازگات) محو می‌شوند، به طرز جالبی مورد حمله این شیاطین قرار نگرفته بود. ظاهرا از آن روی که آنان بهتر می‌دانستند که نباید به عامل حضورشان در این دنیا حمله کنند.

با گشت و گذار درون کلیسا، و طبقات «بهشت» و «جهنم» مانند آن، «کین» شمشیر «سول ریور» (Soul Reaver) را می‌یابد، سلاحی افسانه‌ای که با بلعیدن روح قربانیانش شکل گرفته است، و Wraith Armor که با به‌کارگیری جادو، باعث میشد «کین» آسیب کمتری ببیند.

جایی در اعماق کلیسا، «کین» گذرش به کتابی می‌افتد که اثرانگشتی ناشناس بر روی آن نقش بسته است. کتاب از خدایی به نام «Hash'ak'gik» سخن می‌گفت که از اولین پرستش‌کنندگان خود طلب خون کرده و تهدید می‌کند که در صورت اطاعت نکردن، تا ابد مورد غضب او قرار خواهند گرفت. در کتاب آمده بود که این اتفاق شوم در واقع به حقیقت پیوسته بود. «کین» در ادامه راه توجه‌اش به قسمتی از سقف کلیسا جلب می‌شود که با شیشه‌ای رنگین پوشیده شده بود، شیشه‌ای که مبارزه‌ تاریخی بین «وُرادور» و «مالک» در سالیان دور را به تصویر می‌کشید. او سرانجام «آزیموث» را با استفاده از تجهیزاتی که به دست آورده بود، شکست داده و چشم سومش را به ستون بُعد بازمی‌گردانَد.
1zph3ph.jpg


Lady Azimuth

«کین» پیش از ترک کلیسای بزرگ، دستگاهی با قابلیت سفر در زمان (Time Streaming Device) پیدا می‌کند؛ «آریل» به صورت مبهم توضیحاتی در این باره می‌دهد: «این [دستگاه] امکان جا‌به‌جایی در زمان را [برایش] فراهم خواهد کرد» و بیان می‌کند که «آزیموث» دستگاه سفر در زمان را از «موبیوس» (نگهبان زمان) ربوده است تا بتواند شیاطینی از دیگر دوره‌های زمانی احضار کند. او همچنین توضیح می‌دهد که «کین» بایستی «نمسیس» (Nemesis)، شخصی که زمانی با نام «ویلیام عادل» (William the Just) شناخته می‌شد را به همراه ارتشش متوقف سازد. چراکه در غیر این صورت، تمام نازگات از بین خواهد رفت. «آریل» اذعان می‌دارد که اگر «کین» بخواهد عضو بعدی حلقه را شکار کند، نیاز است تا به درک درستی از دسیسه‌ها و نقشه‌های او برسد. این نصیحت مبهم، «کین» را به امپراتوری تیره و تار «ویلِندورف» (Willendorf)، با فرمانروایی «پادشاه اوتمار» اندوهگین و دلمرده هدایت می‌کند. «کین» با نفوذ به معادن «ویلِندورف» وارد مقبره اجداد «اوتمار» شده و با نوشیدن خون آنان قابلیت «Beguile» را به دست می‌آورد که امکان تغییر شکل به حالت نجیب‌زاده و فریب دادن دیگران را برایش به ارمغان می‌آورد. او با برخورداری از این قابلیت، وارد شهر می‌شود و از کتاب‌خانه سلطنتی آن دیدن می‌کند، کتاب‌خانه‌ای که به قول «کین» سرشار از کتاب‌هایی است که تنها در نظر پادشاه جالب توجه است. یکی از کتاب‌ها به نقش حیاتی «حلقه نه نفره» در جلوگیری از فرو رفتن نازگات در تاریکی اشاره می‌کرد و اینکه در هنگام مرگ یکی از اعضا، حلقه موقتا منحل شده تا زمانی که جانشینی لایق متولد شده و جایگزین شود. در کتابی دیگر، آمده بود فرقه‌ای هست که در سرتاسر نازگات سفر کرده و داستان‌هایی از تسخیر ذهن انسان‌ها را به دنبال خود پخش کرده‌اند. در کتاب نیامده بود، خدایی که این فرقه پرستش می‌کنند که بوده است. در هر حال «کین» کتاب‌خانه را ترک گفته و وارد دربار «اوتمار» می‌شود. جایی که پادشاه شخصا داستان خویش را برایش نقل می‌کند.

ri9fub.jpg


آخرین ایستادگی
کین: «از دوردست‌ها ارتش نمسیس را دیدم که در حال رژه رفتن به سمت ما بودند، لشکریان سیاهی که به زودی ارتش امید را در هم خواهند شکست».
پادشاه داستانش را تعریف می‌کند: او به جهت برپایی جشنی برای تولد دخترش، مسابقه‌ای با هدف ساخت بهترین عروسک در امپراتوری ترتیب داده بود؛ شخص برنده مورد عنایت شاه قرار می‌گرفت. از بین صدها شرکت کننده در مسابقه، برنده کاملا مشخص بود – «الزِویرِ عروسک‌ساز» (Elzevir the Dollmaker) «چنان عروسک فریبنده‌ای ساخت که همگی محو زیبایی‌اش شده بودند». او چندین تار مو از گیسوان پرنسس به عنوان پاداش دریافت کرد، اما مدت کوتاهی پس از این رخداد، شاهزاده کوچک عاری از حیات و دل‌مرده گشت. «اوتمار» اعلام می‌کند که هر کس بتواند پرنسس را به حالت سابقش بازگرداند، فرمانروایی «ویلندورف» را به او خواهد بخشید، و «کین» نیز موقعیت پیش‌ رو را دو دستی می‌چسبد. او در جستجوی عروسک‌ساز راهی شمال شده و در سفر خود از شهر «استالبِرگ» (Stalhberg) می‌گذرد که زمانی یکی از آکادمیک‌ترین و باسوادترین شهرهای نازگات بوده است و حال توسط ارتش نمسیس به خاک و خون کشیده شده بود.

«کین» با موفقیت رد «الزویر» را گرفته و او را در منزلگاهش، مشرف به «دریاچه ارواح گمشده» (Lake of Lost Souls) پیدا کرده و سر از تنش جدا می‌کند. «کین» عروسک دومی نیز پیدا کرده که روح شاهزاده کوچک درون آن زندانی شده بود و در شگفت فرو می‌رود که انگیزه عروسک‌ساز از این کار چه بوده است.

پس از بازگشت «کین» به «ویلندروف» با در دست داشتن سر «الزویر» و عروسک، جادوگران پادشاه به سرعت روح پرنسس را به بدنش بازمی‌گردانند و پادشاه به شدت از او قدردانی می‌کند. «کین» از پذیرفتن مقام پادشاهی امتناع ورزیده، اما کنترل ارتش «اوتمار» را به دست می‌گیرد. «اوتمار» «ارتش آخرین امید» را وارد جنگ با «لشکریان نمسیس» می‌کند – «جنگ آخرین ایستادگی». «کین» وارد مبارزه شده و عطش خود را با خون جنگجویان «نمسیس» و «آخرین امید» بی‌آنکه هیچ تفاوتی قائل شود سیراب می‌کند. با پیشروی به سمت شمال، او درمی‌بابد که ارتش «نمسیس» بسیار نیرومندتر از آن چیزی بوده که پیشبینی کرده بود و هیچ اثری از عقب‌‎نشینی در آنان دیده نمی‌شود. پادشاه «اوتمار» جان خود را از دست می‌دهد، درحالی که در آخرین لحظات عمرش نگران دختر خود و سرنوشت نازگات است و در قالب آخرین گفته‌هایش، از «کین» استدعا می‌کند که ارتش «نمسیس» را نابود سازد. اما جنگ به سود ارتش نمسیس تمام شده و ارتش «آخرین امید» پا به فرار می‌گذارد. با گریختن ارتش «آخرین امید»، «کین» خود را در گرفتار در مخمصه می‌بیند و با نومیدی، از تنها راه فرار خود استفاده می‌کند؛ دستگاه سفر در زمانی که با کشتن «آزیموث» به دست آورده بود. منظره پیش رویش شروع به تغییر یافتن نموده و به ناگه میدان نبرد از پیشگاهش محو شده و با منظره‌ای از گیاهان سبز جایگزین می‌شود. «کین» دستگاه سفر در زمان را در مقابل خود می‌بیند که تکه تکه شده است. به نظر می‌رسید که او حال در دوره زمانی دیگری قرار دارد. «کین» پس از کشتن یک سرباز، ذهن قربانی‌اش را خوانده و تصویری از «موبیوس» (Moebius the Time Streamer) در دیدگاهش نمایان می‌شود، که در حال گردآوری و آماده‌سازی ارتشی برای یورشی بی‌امان است. مشخص می‌شود که «کین» به گذشته سفر کرده است و در دوران «ویلیام عادل» قرار دارد. یعنی 50 سال پیش از به وقوع پیوستن نبرد «آخرین ایستادگی». او با پی بردن به اینکه می‌تواند با به هلاکت رساندن ویلیام جوان در این دوره، نازگات را نجات دهد، راه خود را از شهر «استالبرگ» در پیش گرفته و عازم شمال می‌شود، جایی که قلعه ویلیام قرار دارد.

2nq5ija.jpg


«کین» درون قلعه، به صورت اتفاقی «موبیوس» را در حالی می‌بیند که در مورد «کین» به ویلیام هشدار داده و شمشیر «سول ریور» را به او می‌دهد، تا با این کار پادشاه جوان را از مقصود نیک خود مطمئن سازد. سپس «موبیوس» و ویلیام اتاق را ترک می‌کنند.

«کین» به مصاف ویلیام رفته و این دو جنگجو هر کدام با شمشیر «سول ریور» به مبارزه می‌پردازند تا زمانی که «کین» پیروز نبرد می‌شود. حال که او نمسیس آینده را از هستی ساقط کرده بود، مطمئن بود که سرنوشت نازگات را بهتر کرده است. او سپس یک دستگاه دیگر مخصوص سفر در زمان پیدا کرده و به زمان خود بازمی‌گردد.


دو راهیِ سرنوشت‌ساز
کین: «باری دیگر خود را در نازگاتی که زمانی می‌شناختم، یافتم. کشت و کشتار و خونریزی جنگ دیگر وجود نداشت. با این حال، هنوز هم مشکلی وجود داشت. از دوردست‌ها، صدای زجّه و ناله‌ای را شنیدم و نسیمی از جنوب، بوی خونِ خون‌آشام را با خود به همراه داشت».

در بیرون قلعه ویلیام، هیچ اثری از نبرد نبود.

«کین» با شکارچیان خون‌آشام رو در رو شده و متوجه می‌شود که با کشتن پادشاه عزیزشان باعث شده که خشم آنان تا حدی فزونی یابد که به فکر انتقام افتاده و جنگی به منظور ریشه‌کن کردن «آفت خون‌آشام‌ها» به راه بیندازند.

او از «استالبرگ» عبور کرده و مشاهده می‌کند که در این خط زمانی، شهر توسط ارتش نمسیس ویران نشده است.

با گذر از «استالبرگ» توجه «کین» به توده‌ای از مردم جلب می‌شود و «وُرادور» را می‌بیند در حالی که توسط گیوتین اعدام می‌شود. جلاد سر «وُرادور» را با غرور به احتراز در می‌آورد تا همگان آن را ببینند. ناگهان «موبیوس» دستش را به سمت «کین» گرفته و فاش می‌کند که او آخرین خون‌آشام نازگات است. گروهی از مردم به «کین» حمله‌ور می‌شوند و «کین» نیز به آسانی از خود را شر آنان خلاص می‌کند. اینجاست که او متوجه می‌شود «موبیوس» همان «پیشگوی نازگات» است که نصیحتش را گوش کرده و ماجراهای پیش آمده همگی زیر سر او بوده است.

پس از به هلاکت رساندن جنگجویانی که توسط «موبیوس» از گذشته، حال، و آینده احضار شده بودند، «کین» به مصاف خود او می‌رود. «موبیوس» ادعا می‌کند که آینده را دیده و «کین» در آن حضور ندارد؛ اما «کین» می‌گوید که او از قبل مرده است، همان‌گونه که «موبیوس» نیز هست. «کین» به سرعت سر از تن «موبیوس» جدا کرده و ساعت شنی او را برمی‌دارد. «مورتیانیوس» به او تبریک گفته و او را برای «پایان راهش» به محل ستون‌ها احضار می‌کند، جایی که او سرانجام انتقامش را خواهد گرفت. «کین» به حالت خفاش درآمده و به محوطه ستون‌ها بازمی‌گردد.

10r6e00.jpg


«کین» در محوطه ستون‌ها، «آناکراث» و «مورتانیوس» را در حال مشاجره می‌بیند. او در پشت یکی از ستون‌ها مخفی شده و به حرف‌هایشان گوش می‌دهد. «آناکراث» «مورتانیوس» را به خاطر خیانت به حلقه سرزنش کرده، اما «مورتانیوس» مدعی می‌شود که حلقه می‌بایست از هم پاشیده می‌شد، چراکه در انجام وظایفش شکست خورده بود. «آناکراث» با تکبر استدلال می‌آورد که حلقه به اراده آن‌ها (نگهبانان) وجود دارد و از آن خودشان است، سپس رو به «مورتانیوس» اذعان می‌کند که به من ملحق شو یا بمیر. «مورتانیوس» کسی نیست که به این راحتی‌ها تسلیم شود و این درخواست را بپذیرد. «آناکراث» گلوله‌هایی جادویی به سمت «مورتانیوس» پرتاب می‌کند اما نگهبان مرگ این گلوله‌ها را جذب کرده و با استفاده از جادوی صاعقه مخصوص خود، کارش را می‌سازد.

«کین» خود را نشان داده و خطاب به «نگهبان مرگ» می‌گوید که خود او نیز به جهت ترمیم ستون‌ها باید بمیرد. «مورتانیوس» سرنوشت خود را می‌پذیرد، اما پیش از مبارزه با «کین» به او می‌گوید که پس از مرگش باز هم یک نگهبان باقی خواهد ماند. «مورتانیوس» از تبهر خود در احضار موجودات نامیرا استفاده می‌کند، اما «کین» که در طول سفر خود مخاطراتی از گونه‌های مختلف را تجربه کرده بود، بدون هیچ گونه دشواری، آنان را از سر راه برداشته و به سراغ «مورتانیوس» می‌رود. اما پیش از اینکه بخواهد ضربه آخر را وارد کند، «مورتانیوس ساحر» به ناگه تبدیل به شیطانی عظیم و سیه‌فام می‌شود. این «موجود اهریمنی» همان «Unspoken» است که «آریل» در موردش به «کین» هشدار داده بود.

«Unspoken» با اشاره به اینکه «کین» تنها یک بازیچه بوده است، او را دست انداخته و آشکار می‌سازد که مرگ «آریل» به دستان او رقم خورده است. او سپس مدعی می‌شود که تمامی ماجراها نقشه‌ای بوده که از قبل توسط او برنامه‌ریزی شده است. «کین» نیز قهرمان این داستان غم‌انگیز بوده که سرنوشتی توام با شکست و عذاب در انتظارش است. «کین» شمشیرش را بلند کرده و به نشانه مبارزه‌خواهی، جمله معروف خود را بیان می‌کند: «Vae Victus!».

حین اینکه «Unspoken» به درون زمین فرو رفته و بیرون می‌آمد تا با بدن خود «کین» حمله کند، «کین» به سرعت «ترازوی آناکراث» و «کُره مرگ مورتانیوس» را برداشته و مقابل ستون‌های خودشان قرار داده تا سرانجام تمامی ستون‌ها به حالت قبلی‌شان بازگردند. همگی به جز ستون تعادل.

«کین» متوجه می‌شود که «نگهبان تعادل» کسی نیست به جز خودش. او حال دو انتخاب پیش رو دارد. یک اینکه خود را قربانی کرده و ستون تعادل را ترمیم سازد که متعاقبا باعث انقراض نژاد خون‌آشام خواهد شد. و دوم اینکه با قربانی نکردن خود از انقراض خون‌آشام جلوگیری کند، اما در عوض نازگات محکوم به فرو رفتن در زوال و تاریکی ابدی شود.

او فریاد می‌زند: «من آخرین ستون هستم. تنها بازمانده «حلقه نه نفره». به خواست من، دنیا بهبود یافته یا تباه خواهد شد. به خواست من!».

«کین» که خواهان مشاهده انقراض خون‌آشام‌ها نبوده و از گذشته خود که انسانی فانی بود نیز بیزاری داشت، تصمیم می‌گیرد که خود را قربانی نکرده و نازگات را در تباهی‌اش فرمانروایی کند. ستون‌ها شکسته و نازگات در تاریکی ابدی فرو می‌رود. «کین» بر تخت پادشاهی خود در مقابل ستون‌ها تکیه زده و در حال نوشیدن جامی از خون است. او پی می‌برد که حق با «وُرادور» بود، خون‌آشام‌ها برای خود خدایانی هستند که وظیفه‌شان حکمرانی بر انسان‌هاست.

209si90.jpg


آریل: «او در دوران زندگی‌اش ناشناخته بود. نجیب‌زاده‌ای حقیر. در هنگام مرگ نیز ناشناخته بود. با این حال، او با برگزیدنِ بخشش، تعادل را به سرزمین بازگرداند. سایه‌ها خود سایه ندارند. (در صورت انتخاب نجات دادن نازگات در پایان بازی این گفته آریل را خواهید شنید.)
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: dragonslayer

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر