چی میشد این تِرد رو نمیزدی میزاشتی، من بزنم؟
.
عقده ای شدم خب
.
به هر حال
این رو من تو ماه رمضون نوشتم میخواستم یه بیوگرافیش کنم حسش نیمد ولی در همین حد هم شاید خیلیا ندونن :
Alan Wake یک مرد بسیار موفق در عرصه نویسندگی است اما دو سال می شود که دیگر نمی تواند به مانند قبل بنویسد یا بهتر بگویم دیگر توانایی در دست گرفتن قلم را ندارد، همسر دلسوزش، آلیس تصمیم میگیرد الن را به شهر Bright Falls ببرد تا شاید با استراحت او بتواند خلاقیت خود را دوباره بازیابد.
شاید بهتر باشد قبل از آنکه درباره زندگی الن برایتان بگویم کمی از گذشته اش بازگو کنم تا شما بدانید الن کیست و از کجا آمده است و او فردی نبوده که یک شبه تبدیل به یک نویسنده مشهور شود که حالا به یک باره تمام خلاقیت خود را از دست داده.
در دوران بچگی الن به مانند بسیاری از بچه ها از تاریکی می ترسید اما ترس اصلی او حضور هیولاهایی در تاریکی بودند که باعث می شد الن نتواند بخوابد. مادرش به او یک سوییچ خاموش و روشن کردن چراغ شکسته و کهنه داد، هربار که الن کلید را فشار میداد نوری جادویی روشن می شد و تمام هیولاها را از بین میبرد، بار ها و بار ها این عمل ادامه پیدا کرد تا بلاخره الن توانست بر ترس خود بر علیه تاریکی غلبه کند. او هیچ گاه پدرش را ندید و نمی دانست چه کسی پدرش است و همیشه تنهایی در زمین بازی می نشست. مادر الن تمام زندگی خود را وقف بزرگ کردن او کرد تا الن با Barry Wheeler آشنا شد به زودی این دو تبدیل به دوستان نزدیک شدند.
الن به سرعت تبدیل به یک نویسنده موفق شد. او علاقه ی بسیاری به نوشته های استیون کینگ و دیگر نویسندگان ژانر وحشت داشت و با تخیلی شگفت شروع به نوشتن اولین داستان خود کرد. اولین داستان او The Errand Boy نام داشت، داستانی که او را در جوانی تبدیل به یک نویسنده موفق کرد. پس از آن شروع به نوشتن سری رمان جنایی کرد که بی شباهت به MaxPayne نیست به نام
Alan خسته از دنیای بیرون به دنبال ذره ای آرامش پای در دهکده ی Bright Falls میگذارد تا شاید بتواند همه چیز را فراموش کند. او یک بار در زندگی خوشحال بوده است وقتی ازدواج کرد. الن مردی دلسوز و مهربان است و در عین حال زود عصبی می شود. اما حالا اون دچار یک نا امیدی در زندگی و کار خود شده است دیگر نمی تواند بنویسد متاسفانه طرفدارانش و پاپارتزیا مردم را نسبت به الن بدبین کرده اند و باعث مزاحمت های بسیاری برای او شده اند.