یادش بخیر روزی که پدرم با یدونه Atari 2600 Jr اومد توی خونه و ما رفتیم فضا !
چند تا بازی هم براش گرفته بود مثل Pitfall (که مادرم بهش میگفت تارزان و خیلی بازیش میکرد !
) و یه بازی چند لبه هم بعدآ اومد که عکس روش یه روبات بزرگ بود و کلآ جنس نوار بازیه خیلی مرغوب (!) بود و باهاش عشق میکردم !
یه بازی دیگه هم بود فروشنده گفت اسمش "کله خر" هست !
هی باید از این اتاق به اون اتاق میرفتیم و به دشمن ها تیر میزدیم !
یادش بخیر چقدر با پدرم اون بازی کابوی ها که یکی این ور صفحه بود و یکی اون ور صفحه رو بازی میکردیم ! اکثرآ هم میباختیم !
یادش بخیر میکرو ! رفته بودیم سگا بگیریم که فروشنده بی وجدان به پدر و مادرم گفت میکرو مناسب تره !
ما هم میکرو گرفتیم با یدونه بازی اسکیت و یه بازی که کاراکترش یه اردکه بود (شخصیت معروفی هست ولی اسمش الآن یادم نیست ، شبیه دانلد داک ولی نقاب میزنه) چه روزهایی که پدرم و شوهر خاله ـم با هم بیلیارد نمیزدن توی میکرو !
اون زمانا بیلیارد و ایت بال و اینا ممنوع بود و اینا هم که قدیما عاشق این چیزا بودن مجبور بودن توی بازی سرشون رو گرم کنن !
یه بازی گلف هم بود که بعدها فهمیدم کاراکترش همون ماریو هست ولی در ابعاد بزرگ !
این رو هم خیلی بازی میکردن ! اشک آدم درمیاد وقتی یاد این دوران می افته
هر روز از مدرسه (اول ابتدایی) می اومدم خونه سریع میرفتم سراغ میکرو و Power Rangers رو برای بار دویستم تموم میکردم !
نمیدونم چرا هرچی میگردم دیگه اون نسخه رو توی سایت های بازی پیدا نمیکنم ! اولش با این Power Ranger ها به سمت بازی های بزن برو جلو بازی میکردیم و آخر هر مرحله یه غول می اومد و ما هم تبدیل به روبات میشدیم و میجنگیدیم !
یادش بخیر اولین کامپیوتری که گرفتیم (پنتیوم 133) هنوز بویی که کامپیوتر نو میداد و کارمند دلیران برامون آورد توی دماغمه !
رفتیم نی لبک Doom II رو گرفتیم و یه بازی دیگه به نام Witchaven که به شدت خشن هم بود !
با شمشیر میزدیم دل و روده جک جونورها می اومد بیرون و مادرم عصبانی میشد !
کامپیوتره اسپیکر نداشت !
بعد نمیدونم چطوری بود که صدای بازی ها از توی خود کیس می اومد بیرون !! توی 7 سالگی ساعت 5 صبح بیدار میشدیم به عشق Doom II !
بعد بلد هم نبودیم صداش رو کم کنیم ، یه پتو مینداختیم روی کیس که صداش پخش نشه !
یه چیزی به نام NC بود با محیط های آبی !
باید میرفتیم توش یه کارایی میکردیم و فایله از این طرف میرفت اون طرف و ... !
اون اواخر دیگه انقدر باهاش ور رفته بودیم خوره شده بودیم !
یه بازی موتورسواری داغون (البته اون موقع عشق بود !
) گرفته بودیم که پسرخاله ـم که مهندس کامپیوتر بود نمیتونست اجرا کنه ولی ما دیگه به مرحله استادی رسیده بودیم و فردا صبحش اجرا شد ! انگار رفته بودم بهشت بعد از اجرای بازی !
بعدش هم که سگا اومد و رفت و آمد هر هفته ما به فروشگاه کوروش (قدس) و خرید یا تعویض نوار سگا !
یادش بخیر بعضی وقتا نوارها به مشکل میخورد و باید هی فوت میکردیم !! نمیدونم اصلآ تآثیری هم داشت یا یه چیز عادتی بود ! The Adventures of Batman & Robin رو دیگه انقدر بازی کرده بودم نوارش ترکیده بود و اون اواخر کیت بازی رو از توش درآورده بود و قبل از شروع بازی باید کلی دعا میکردم که کار کنه !!
در این مقطع برای مدتی از کنسول ها جدا شدم و رفتم سراغ PC !
بعدش دوباره رفتم سراغ PS1 و روز و شب مشغول Tekken 3 بودیم و Winning Eleven و FIFA !
روز اولی که PS1 خریدیم با داداشم پیاده رفتیم مجتمع پایتخت و از استریو کنج یه 6،7 تا بازی خریدیم ! یادش بخیر اون موقع کارمندای خیلی باحالی داشت !
یکی شبیه ژاپنی ها بود و یکی چاق بود و ... ولی بعدش دیگه زیاد خوشم نیومد از اونجا و کارمنداش عوض شده بودن و آدم حسابی توشون پیدا نمیشد !
یادش بخیر Dreamcast ! کنسول خاطرات شیرین ! داداشم اومد خونه گفت آریا یه بازی سونیک پشت مغازه پایتخت (اون مغازه طبقه بالا که خیلی بزرگه) دیدم که سه بعدیه و خیلی قشنگه و اینا !
ما هم وسوسه شدیم و به جای اینکه کامپیوتر رو به روز کنیم رفتیم سراغ Dreamcast !
البته با کلی جار و جنجال ! مادرم موافق آپدیت کردن کامپیوتر بود ولی ما Dreamcast میخواستیم !
آخرش بهش گفتیم با این دستگاهه میشه E-Mail فرستاد !! اونم خیلی خوشش اومد و پول داد خریدیم ولی بعدش فراموش شد !
چه بازی های محشری داشت این کنسول زودمرگ. اون موقع هم زبون ـمون زیاد خوب نبود و فروشنده ای که ازش گرفتیم هم اسم کنسول رو اشتباه گفته بود !
بعد توی هر مغازه ای میرفتیم میگفتیم آقا بازی دریم کاست (!!!) داری ؟!
(چون بازیهاش نسبت به PS1 , PS2 به شدت کم بود توی ایران) میگفتن نه ! بعد یه بار یه فروشنده ای گفت نه عزیزم بازی دریم کــــــــــَـــــــست (خیلی کِش دار گفت که بفهمیم !
) ندارم !
این رو گفتم یاد PS1 افتادم که اون موقع توی ایران 99% بچه ها بهش میگفتن سونی !
ما هم اوایل میگفتیم سونی و پدرم هی حرص میخورد میگفت سونی سازنده این هست و اسم این Playstationـه !
آخرش دیگه انقدر اصرار کرد گفتیم Playstation !
PS2 هم که دیگه همه خاطراتش رو بچه ها از حفظ هستن !
فقط یادمه موقع خرید یدونه PES هم براش گرفتیم که هی پدرم میگفت این که فرقی با بازیهای PS1 نداره !
بعد یه مکعب کوچیکی هم برای کپی خور شدن کنسول بود که باید میزدیم به USB کنسول !
اون موقع هنوز DVD هم زیاد باب نشده بود و بازیهاش روی CD بود ! البته DVD هم داشت ولی باید یه خرج اضافه میکردیم که ما دفعه اول نمیدونستیم و بعدش هم رومون نمیشد بگیم !
این مکعبه روش دکمه داشت و یه CD مخصوص و ... ! طرف کلی توضیح داد توی مغازه که باید چیکار کنیم ولی انقدر محو تماشای کنسول بودیم که نفهمیدیم !
رفتیم خونه و هرکاری کردیم بازی اجرا نشد و دوباره مجبور شدیم تا جمهوری بریم !!
برای Xbox هم قضایای جالبی اتفاق افتاد ! اولین بار پشت شیشه همون مغازه ای که داداشم سونیک رو دیده بود ، Halo رو دیدم !
کلآ حیرت کردم وقتی این بازی رو دیدم !
یه جو متفاوت و عظیم با آهنگای محشر ! از طرف دیگه فهمیدم یه نسخه از Unreal Tournament به نام Unreal Championship هم برای Xbox اومده و دیگه عشقم دو برابر شد !
انقدر کنسول و PC گرفته بودیم دیگه نمیتونستیم به والدین بگیم این رو هم بخرن !
نشستیم نامه نگاری کردیم برای عمو ـمون توی آمریکا !! بعد از مدتی یه Xbox خوشگل و خوش هیکل اومد دم در خونه و البته بازی ای که روش بود رو هم توی گمرک برداشته بودن !
چه صفایی داشت Halo بازی کردن با این کنسول !
بچه ها رو می آوردم خونه همه کف میکردن میرفتن !
دیگه X360 , PS3 هم که نیازی به تعریف کردن نداره !
فقط یکی از خاطرات زیبا اینه که اون اوایل هر بازی 360 رو میفروختن 10 هزار تومن !!!
دفعه اول هم 10 تا بازی گرفتیم و تقریبآ یک سوم پول یه کنسول رو دادیم برای بازی !
چقدر نوشتم !