انیمه خوبی بود ولی فقط به درد یه بار دیدن میخوره و اینجوری هم نیست با ندیدنش چیزی از دست بدین. بزرگترین مشکل انیمه اینه که نمیتونه به ایده ای که در ابتدا مطرح میکنه درست بپردازه و شاید اگه همچین طرحی رو توی بازی پیاده میکردن موفقیت بیشتری بدست میاورد ولی برای یه انیمه (حالا یا به خاطر کمبود بودجه یا هر چیز دیگه ای) فقط صرف داشتن یه ایده خوب اصلاً کافی نیست و خود روند داستان و شخصیت پردازی هم باید بتونه بیننده رو تا آخر دنبال خودش بکشونه. داستان با یه شروع طوفانی آغاز میشه، شخصیت های محبوب بازی ها، مانگاها، انیمه ها و رمان ها یکباره وارد دنیای واقعی میشن و شروع به مبارزه با همدیگه میکنن ولی متاسفانه فقط شروعش خوبه و هر چی جلوتر میره بی هدفی داستان بیشتر خودشو رو نمایش میده و این افت ادامه داره تا چند قسمت آخر که یه جوری نویسنده تونست جمعش کنه که نه سیخ بسوزه و نه کباب. همین اول کاری بگم که اگه با خوندن خلاصه داستان انتظار یه چیزی مثل سری فیت رو دارین کاملاً در اشتباه هستین و عمده زمان انیمه صرف صحبت های بیهوده میشه و قسمت های انگشت شماری هم که اکشن هست اونقدرها چنگی به دل نمیزنه. شخصیت پردازی هست که واقعاً افتضاح کار شده. هیچ کدوم از شخصیت های داستان اون عمق لازم رو ندارن و اصلاً بود و نبودشون برام مهم نبود و فقط تحملشون میکردم. بدتر از همه شخصیت هایی مثل ماگانه (که تقریباً همیشه در حال چرت و پرت گفتن بود)، آلیستریا (که از فرمول هیکل گنده مساوی است با ضریب هوشی صفر پیروی میکرد)، الطیر (مثلاً میخواستن bada*ss نشونش بدن ولی موفق نشده بودن در تمام طول انیمه روی مرز cool بودن و نامفهوم بودن قرار داشت)، و شخصیت اصلی مرد انیمه که بازم یه اوتاکوی نوجوان باکای ترسو بود که در لحظه آخر یهو از زیر فرش به عرش میرسه و با قدرت اوتاکوئیش دنیا رو نجات میده (خدایی این تیپ شخصیت رو کی اولین بار اختراع کرد؟ یعنی از هر ده تا انیمه 8 تاشون شخصیت اصلیش همینجوریه). در مورد گرافیک و صداگذاری نظر خاصی ندارم (چون در تخصصم هم نیست و اونایی که سر در بیارن باید نظر بدن) ولی موسیقی انیمه به نظرم یکی از نکات قوتش بود مخصوصاً دو تا اپنینگ انیمه رو خیلی دوست داشتم و چندین بار گوششون کردم. نکته قوت دیگه انیمه ارجاعش به انیمه ها و بازی های واقعی بود. البته تمام داستان هایی که توی انیمه معرفی میکردن اریجینال بودن ولی بازم با دیدنشون یه حس عجیب آشناپنداری بهم دست میداد و احساس میکردم که قبلاً یه جایی دیدمشون و همین انگیزه ام رو برای ادامه دادنش بیشتر میکرد.