ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
پرونده عظیم بازی Shadow of the Colossus
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Wąnda" data-source="post: 2986721" data-attributes="member: 42903"><p style="text-align: center"><span style="color: #333333"><span style="font-size: 18px">ته این راه روشن نیست...</span></span></p> <p style="text-align: center"><span style="color: #333333"><img src="http://upload7.ir/images/90959078527253599958.png" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></span></p><p><span style="color: #333333">واندر دیگر نمیتواند صبر کند، او حاضر است برای به دست آوردن مونو دست به هرکاری بزند.انگار حسی که واندر به عشق خود مونو دارد، بس عمیق است که راهی چنین سفری شده است...</span></p><p><span style="color: #333333">مونو به دلایلی توسط قبلیه اش قربانی میشود، این آغاز ماجراست،واندر به صورت مخفیانه تن معصوم مونو را توسط پارچه ای میپوشاند مبادا که مردم بفهمند که واندر به فرجام عمل آنها اعتقادی ندارد...زیرا او هم از سوی مردمش محکوم به مرگ و مجازات خواهد شد، ولی مثل اینکه این سلحشور جوان و عاشق تصمیم خود را گرفته...</span></p><p><span style="color: #333333">مثل اینکه او از سرزمین ممنوعه چیزهایی شنیده است...احیای مردگان توسط دورمین و انجام دادن کارهایی در قبال این کار...واندر برای انجام این کار به شمشیر باستانی نیاز دارد، ولی باید هر طور که شده این شمشیر را هم از دست رئیس قبیله خود </span><strong>کدخدا اِمون به دست آورد، او بالاخره به صورت مخفیانه این شمشیر باستانی را نیز به سرقت میبرد تا بتواند به اهداف خود، یعنی رسیدن به عشق پاک و معصوم اش <strong>مونو برسد...<p style="text-align: center"><img src="http://upload7.ir/images/56424594102807538159.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>واندر بی درنگ به همراه اسب باوفایش مونو را به این سرزمین می آورند...آنها با گذشت از دره ها و بیابان ها، جنگل ها بالاخره به آرامگاه مشرق میرسند...</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/93085948432651376069.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>واندر از اسب پایین می آید، مونو را به سمت محراب می آورد، پارچه را از دور بدن ـش برمیدارد،با دستان ـش تن پاک مونو را بر روی محراب قرار میدهد...</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/63073946559885081761.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>ناگهان در پشت سر خود موجوداتی را از جنس تاریکی می بیند، با شجاعت تمام شمشیر ـش را از غلاف بیرون میکشد و به سمت این تاریکی و ظلمت قرار میدهد..ناگهان وجود این موجودات از روی زمین محو میشود...</strong></strong></p><p><strong><strong>این هنگام است که نوری از بالا بر پایین میتابد،امواجی بس نورانی و درخشان، انگار این نورها دامنه ای بیکران دارند،صدایی از دل این روشنایی به گوش میرسد:</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/49424325225089885310.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>دورمین موجود تاریکی که مقیم این سرزمین است،می فهمد که واندر سلاح ـی بسیار گرانبها را با خود به اینجا آورده است،همان شمشیر باستانی؛سلاحی که میتواند روح دورمین را قدرت ببخشد و به روشی وجودش را از طلسم کدخدا اِمون خارج کند(همان تقسیم کردن گوهره و وجود دورمین به 16 کلوسوس)...</strong></strong></p><p><strong><strong>آری مثل اینکه شانس با دورمین است،زیرا این دلاور شجاع حاضر است به هر قیمتی که شده، مونو را به این دنیا برگرداند،دورمین میگوید برای اینکه بتوانم او را احیا کنم، حاضری هر کاری انجام دهی!؟</strong></strong></p><p><strong><strong>واندر بی درنگ جواب ـش را میدهد و حاضر است به هرقیمت که شده به عشق پاک ـش برسد...</strong></strong></p><p><strong><strong>واندر باید طی سفری خطیر و پرفرازونشیب به نبرد با 16 کلوسوس که هرکدام قسمتی از گوهره دورمین هستند برود، او در قبیله ی خود شوالیه ای شجاع بوده و اسب سواری بسیار خبره...</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/02892703644184375638.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>اما انگار این سلحشور هیچ ترس و ابایی از انجام چنین کارهایی ندارد و ذره ای ترس به دل خود راه نمیدهد،او همراه تک یار باوفایش آگرو طی نبردهایی دلیرانه به سوی تک تک این موجودات عظیم الجثه میتازد و وجود این موجودات غول مانند را از روی این سرزمین محو میکند...</strong></strong></p><p><strong><strong>یعنی او دارد با این کارها به اعماق تاریکی و ظلمت میرود، زیرا با نابودی هر کلوسوس این علائم نمایان تر میشوند،انگار واندر وجودش را میخواهد وقف تاریکی کند..ولی باز هم از هدف خود باز نمی ایستد و بر روی حرف هایش استوار است...</strong></strong></p><p><strong><strong>واندر اعتقادی عمیق نسبت به عشق پاک خود مونو دارد، زیرا بعد از هر نبرد، به اولین عبادتگاهی که میرسد، برای سلامتی مونو دعا میکند،تا شاید بتوان مونو را دوباره نظاره کرد...</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/41455915375054385161.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>انگار کدخدا امون و افرادش نیز به این سرزمین آمده اند تا واندر را از این کار باز دارند و مجازاتش کنند،ولی واندر به راه خود ادامه میدهد و مهم نیست که چه اتفاقی می افتد،او بالاخره پیروز میشود و همه ی این 16 کلوسوس را قلع و قمع میکند، تاریکی کل وجودش را فراگرفته،او زمانی که خود را در آرامگاه میبیند، دیگر جانی در بدن ندارد و ظلمت و سیاهی دارد او را به عمق تاریکی میبرد،مثل اینکه دورمین به هدفش رسید...</strong></strong></p><p><strong><strong>کدخدا امون و افرادش نیز به آرامگاه رسیده اند و میخواهند واندر این قهرمان دلیر و تنها را مجازات کنند،ولی واندر دیگر آن قدرت خود را ندارد،ناتوان و ضعیف شده است،به سختی بلند میشود تا خود را به مونو برساند،شاید میخواهد به مونو بگوید که هرکاری که از دستش بر میامد را انجام داده، ولی انگار به آخر خط رسیده است،چون همین شانس هم نصیبش نمیشود،افراد کدخدا امون با تیروکمان قامت این سلحشور را خمیده میکنند،ولی واندر با شجاعت تمام سعی خود را میکند تا به عشق پاک ـش نزدیک شود ولی نهایتا با ضربه ای شمشیر توسط افراد کدخدا امون به زمین افتاده و جان میدهد، یعنی میشود دوباره مونو را ببیند!؟</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/91490861645399854202.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p>اینجاست که دورمین فرصتی برایش ایجاد میشود، روح واندر فرصتی ـست تکرارنشدنی تا از این طلسم ابدی بیرون آید، او 16 گوهره جداشده ی خود را جمع و بر درون واندر تسخیر میکند،بالاخره دورمین آزاد میشود، او قصد نابودی کدخدا امون را دارد ولی مثل اینکه حتی این کار را هم نمیتواند انجام دهد، او بسیار آرام حرکت میکند و باعث میشود تا کدخدا امون و افرادش از آرامگاه بگریزند و حتی دورمین را هم نابود کنند، کدخدا امون دوباره جادویی را بر روی شمشیر میخواند و در داخل استخری که در پشت آرامگاه وجود دارد، می اندازد،ناگهان گردابی بسیار قوی تشکیل میشود که دورمین را به سمت خود میکشد و تمام قدرتهایش را تجزیه میکند، در همین حین تجزیه شدن قدرت دورمین، او شبیه جوانی شده که تاریکی کل وجود او را فراگرفته، او واندر است، و میخواهد زنده بماند ولی قدرت گرداب بسیار زیاد و واندر نیز ناتوان...</strong></strong></p><p><strong><strong>بالاخره این جوان دلیر نیز به اعماق این گرداب کشیده میشود و همه چیز آرامگاه به حالت اولیه برمیگردد،انگار هیچ کس تا حالا به آنجا نیامده...</strong></strong></p><p><strong><strong>مونو از روی محراب برمیخیزد، مثل اینکه او زنده شده، ولی از بخت بدش دیگر واندر نیست...او به سمت استخر میرود و پسربچه ای را مشاهده میکند که دو شاخ نیز بر روی سرش دیده میشود...</strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong><img src="http://upload7.ir/images/70278041299307844157.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p></strong></strong></p><p style="text-align: center"><strong><strong>...</p><p></strong></strong></p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Wąnda, post: 2986721, member: 42903"] [CENTER][COLOR=#333333][SIZE=5]ته این راه روشن نیست...[/SIZE] [IMG]http://upload7.ir/images/90959078527253599958.png[/IMG][/COLOR][/CENTER] [COLOR=#333333]واندر دیگر نمیتواند صبر کند، او حاضر است برای به دست آوردن مونو دست به هرکاری بزند.انگار حسی که واندر به عشق خود مونو دارد، بس عمیق است که راهی چنین سفری شده است...[/COLOR] [COLOR=#333333]مونو به دلایلی توسط قبلیه اش قربانی میشود، این آغاز ماجراست،واندر به صورت مخفیانه تن معصوم مونو را توسط پارچه ای میپوشاند مبادا که مردم بفهمند که واندر به فرجام عمل آنها اعتقادی ندارد...زیرا او هم از سوی مردمش محکوم به مرگ و مجازات خواهد شد، ولی مثل اینکه این سلحشور جوان و عاشق تصمیم خود را گرفته...[/COLOR] [COLOR=#333333]مثل اینکه او از سرزمین ممنوعه چیزهایی شنیده است...احیای مردگان توسط دورمین و انجام دادن کارهایی در قبال این کار...واندر برای انجام این کار به شمشیر باستانی نیاز دارد، ولی باید هر طور که شده این شمشیر را هم از دست رئیس قبیله خود [/COLOR][B]کدخدا اِمون به دست آورد، او بالاخره به صورت مخفیانه این شمشیر باستانی را نیز به سرقت میبرد تا بتواند به اهداف خود، یعنی رسیدن به عشق پاک و معصوم اش [B]مونو برسد...[CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/56424594102807538159.jpg[/IMG][/CENTER] واندر بی درنگ به همراه اسب باوفایش مونو را به این سرزمین می آورند...آنها با گذشت از دره ها و بیابان ها، جنگل ها بالاخره به آرامگاه مشرق میرسند... [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/93085948432651376069.jpg[/IMG][/CENTER] واندر از اسب پایین می آید، مونو را به سمت محراب می آورد، پارچه را از دور بدن ـش برمیدارد،با دستان ـش تن پاک مونو را بر روی محراب قرار میدهد... [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/63073946559885081761.jpg[/IMG][/CENTER] ناگهان در پشت سر خود موجوداتی را از جنس تاریکی می بیند، با شجاعت تمام شمشیر ـش را از غلاف بیرون میکشد و به سمت این تاریکی و ظلمت قرار میدهد..ناگهان وجود این موجودات از روی زمین محو میشود... این هنگام است که نوری از بالا بر پایین میتابد،امواجی بس نورانی و درخشان، انگار این نورها دامنه ای بیکران دارند،صدایی از دل این روشنایی به گوش میرسد: [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/49424325225089885310.jpg[/IMG][/CENTER] دورمین موجود تاریکی که مقیم این سرزمین است،می فهمد که واندر سلاح ـی بسیار گرانبها را با خود به اینجا آورده است،همان شمشیر باستانی؛سلاحی که میتواند روح دورمین را قدرت ببخشد و به روشی وجودش را از طلسم کدخدا اِمون خارج کند(همان تقسیم کردن گوهره و وجود دورمین به 16 کلوسوس)... آری مثل اینکه شانس با دورمین است،زیرا این دلاور شجاع حاضر است به هر قیمتی که شده، مونو را به این دنیا برگرداند،دورمین میگوید برای اینکه بتوانم او را احیا کنم، حاضری هر کاری انجام دهی!؟ واندر بی درنگ جواب ـش را میدهد و حاضر است به هرقیمت که شده به عشق پاک ـش برسد... واندر باید طی سفری خطیر و پرفرازونشیب به نبرد با 16 کلوسوس که هرکدام قسمتی از گوهره دورمین هستند برود، او در قبیله ی خود شوالیه ای شجاع بوده و اسب سواری بسیار خبره... [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/02892703644184375638.jpg[/IMG][/CENTER] اما انگار این سلحشور هیچ ترس و ابایی از انجام چنین کارهایی ندارد و ذره ای ترس به دل خود راه نمیدهد،او همراه تک یار باوفایش آگرو طی نبردهایی دلیرانه به سوی تک تک این موجودات عظیم الجثه میتازد و وجود این موجودات غول مانند را از روی این سرزمین محو میکند... یعنی او دارد با این کارها به اعماق تاریکی و ظلمت میرود، زیرا با نابودی هر کلوسوس این علائم نمایان تر میشوند،انگار واندر وجودش را میخواهد وقف تاریکی کند..ولی باز هم از هدف خود باز نمی ایستد و بر روی حرف هایش استوار است... واندر اعتقادی عمیق نسبت به عشق پاک خود مونو دارد، زیرا بعد از هر نبرد، به اولین عبادتگاهی که میرسد، برای سلامتی مونو دعا میکند،تا شاید بتوان مونو را دوباره نظاره کرد... [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/41455915375054385161.jpg[/IMG][/CENTER] انگار کدخدا امون و افرادش نیز به این سرزمین آمده اند تا واندر را از این کار باز دارند و مجازاتش کنند،ولی واندر به راه خود ادامه میدهد و مهم نیست که چه اتفاقی می افتد،او بالاخره پیروز میشود و همه ی این 16 کلوسوس را قلع و قمع میکند، تاریکی کل وجودش را فراگرفته،او زمانی که خود را در آرامگاه میبیند، دیگر جانی در بدن ندارد و ظلمت و سیاهی دارد او را به عمق تاریکی میبرد،مثل اینکه دورمین به هدفش رسید... کدخدا امون و افرادش نیز به آرامگاه رسیده اند و میخواهند واندر این قهرمان دلیر و تنها را مجازات کنند،ولی واندر دیگر آن قدرت خود را ندارد،ناتوان و ضعیف شده است،به سختی بلند میشود تا خود را به مونو برساند،شاید میخواهد به مونو بگوید که هرکاری که از دستش بر میامد را انجام داده، ولی انگار به آخر خط رسیده است،چون همین شانس هم نصیبش نمیشود،افراد کدخدا امون با تیروکمان قامت این سلحشور را خمیده میکنند،ولی واندر با شجاعت تمام سعی خود را میکند تا به عشق پاک ـش نزدیک شود ولی نهایتا با ضربه ای شمشیر توسط افراد کدخدا امون به زمین افتاده و جان میدهد، یعنی میشود دوباره مونو را ببیند!؟ [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/91490861645399854202.jpg[/IMG][/CENTER] اینجاست که دورمین فرصتی برایش ایجاد میشود، روح واندر فرصتی ـست تکرارنشدنی تا از این طلسم ابدی بیرون آید، او 16 گوهره جداشده ی خود را جمع و بر درون واندر تسخیر میکند،بالاخره دورمین آزاد میشود، او قصد نابودی کدخدا امون را دارد ولی مثل اینکه حتی این کار را هم نمیتواند انجام دهد، او بسیار آرام حرکت میکند و باعث میشود تا کدخدا امون و افرادش از آرامگاه بگریزند و حتی دورمین را هم نابود کنند، کدخدا امون دوباره جادویی را بر روی شمشیر میخواند و در داخل استخری که در پشت آرامگاه وجود دارد، می اندازد،ناگهان گردابی بسیار قوی تشکیل میشود که دورمین را به سمت خود میکشد و تمام قدرتهایش را تجزیه میکند، در همین حین تجزیه شدن قدرت دورمین، او شبیه جوانی شده که تاریکی کل وجود او را فراگرفته، او واندر است، و میخواهد زنده بماند ولی قدرت گرداب بسیار زیاد و واندر نیز ناتوان... بالاخره این جوان دلیر نیز به اعماق این گرداب کشیده میشود و همه چیز آرامگاه به حالت اولیه برمیگردد،انگار هیچ کس تا حالا به آنجا نیامده... مونو از روی محراب برمیخیزد، مثل اینکه او زنده شده، ولی از بخت بدش دیگر واندر نیست...او به سمت استخر میرود و پسربچه ای را مشاهده میکند که دو شاخ نیز بر روی سرش دیده میشود... [CENTER][IMG]http://upload7.ir/images/70278041299307844157.jpg[/IMG] ...[/CENTER] [/B][/B] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
پرونده عظیم بازی Shadow of the Colossus
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft