معرفی شخصیت های سری Disgaea

Cloud Strife

کاربر سایت
Nov 13, 2006
15,184
نام
ماکان
با توجه به تعداد زیاد شخصیت های این سری , در این مقاله سعی شده است که در ابتدا شخصیت های اصلی بازی معرفی شوند اما به مرور زمان معرفی شخصیت های فرعی نیز به این مقاله اضافه خواهند شد.

نکته:تمامی اطلاعات این مقاله در درجه اول بر اساس Manga ها و Anime بازی (Makai Senki Disgaea) و در درجه دوم , نسخه ژاپنی بازی نوشته شده است.در نتیجه این امکان وجود دارد که بعضی از قسمت های این مقاله تفاوت بسیار اندکی با داستان در نسخه انگلیسی بازی داشته باشد.

dis2-laharl1.JPG

Laharl

Laharl نام شخصیت اصلی شماره اول بازی و شاهزاده شیاطین است. او شیطانی سمج، زورگو و کله شق است که همیشه سعی دارد به همه بقبولاند در همه امور از همه بهتر است و دیگران در مقابل او احمقی بیش نیستند. Laharl اعتقاد به ضرب المثل "بی خبری، خوش خبری" دارد و از نظر او همه مشکلات را باید به حال خود رها کرد تا خود به خود حل شود!

روزی Laharl حوصله اش سر رفته و تصمیم می گرد برود بخوابد، البته او به هیچ وجه خبر نداشت دلیل خواب آلودگی او این است که توسط دوست دخترش Etna، که تحت کنترل شیطانی به نام Maderas بوده، طلسم شده است، به همین دلیل به رختخوابش رفته و تخت می خوابد. البته خواب او مقداری بیشتر از حد معمول طول کشیده و Laharl به مدت دو سال در خواب فرو می رود! Laharl بعد از گذشت دو سال توسط Etna از خواب بیدار شده و متوجه می شود در مدتی که او از همه جا بی خبر بوده، پدرش مرده و شیاطین فرصت طلب تخت و تاج او را تصاحب کرده اند. Laharl به دلیل این که ضرب المثل معروفش اینبار اشتباه از آب در آمده و تبدیل به "بی خبری، بد خبری" شده بود، تصمیم می گیرد شیطان های مذکور را به روش محبوب خودش یعنی "کشتار درمانی" توجیه کرده و دوباره حکومت را در دست خود بگیرد و در نهایت موفق می شود به هدف خود برسد.

Laharl شیطان شکمویی است که وقتی گرسنه می شود از خوردن هر شیئی که در اطرافش باشد دریغ نمی کند! Laharl دو نقطه ضعف بزگ دارد: اول اینکه بسیار خوشبین است و اعتقاد دارد همه مشکلات از جمله حمله بیگانگان به سزمینش، خود به خود رفع شده و نباید وقت با ارزش خود را صرف رفع و رجوع این مسائل پیش پا افتاده بکند و دوم اینکه با دیدن زن های خوشگل، جذاب و خوش اندام شل شده و همه چیز را فراموش می کند!

Laharl دوست دارد همیشه در مرکز توجه و شخصیت اصلی بازی باشد، به همین دلیل در شماره دوم بازی به شدت تلاش می کند Adell را کنار زده تا خودش عنوان "شخصیت اصلی بازی" را تصاحب کند. Laharl موفق می شود با کمک گرفتن از روش محبوب خودش (کشتار درمانی) Adell را شکست داده و او را مجبور کند این عنوان را به او بدهد اما Etna و Flonne برای اینکه حال او را بگیرند با او وارد مبارزه شده و بعد از شکست دادن او مانع رسیدن او به عنوان "شخصیت اصلی بازی" می شوند.

Laharl همچنین شیطانی احساساتی است و از اینکه در شماه اول بازی Etna را ترک کرده پشیمان شده و در شماره دوم بازی به دنبال او می رود تا او را به قصرش باز گرداند. از نظر Laharl او خوش تیپ ترین، خوشگل ترین و با استعداد ترین شیطان روی زمین است که شیطان های دختر برایش قش و ضعف می کنند. البته بعد از ملاقات او با Flonne دیدگاهش تغییر کرده و معتقد می شود که او خوش تیپ ترین، خوشگل ترین و با استعداد ترین شیطان دنیاست که علاوه بر شیطان های دختر، فرشته های دختر نیز برایش قش و ضعف می کنند!

Laharl بر این باور است که Mao یک قهرمان افسانه ای و بی نظیر است و چون نمی تواند حظور هیچ فرد قدرتمندتر و محبوب تر از خودش را در دنیا تحمل کند تصمیم می گیرد با او وارد مبارزه شده و او را شکست دهد.

Laharl معتقد است که عامل اصلی همه ی دردسرهای او نویسنده داستان بازیست، به همین دلیل قصم خورده که هر کجا او را دید به قتل برساندش!

Untitle1d-1.jpg

Etna

Etna دوست دختر Laharl و از پیروان و دوستان پدر Laharl، پادشاه شیاطین، است. Etna تحت کنترل شیطان پلیدی به نام Maderas در آمده و Maderas او را مجبور می کند Laharl را به قتل برساند اما Etna ماموریت خود را درست انجام نداده و درعوض Laharl به جای مردن به خواب طولانی فرو می رود. Etna بعد از مرگ پدر Laharl به حالت طبیعی بازگشته و به مدت دو سال سعی می کند Laharl را از خواب بیدار کند و سرانجام بعد از دو سال تلاش بی وقفه موفق می شود با یک نارنجک انداز شاهزاده خوش خواب را بیدار کند!! Etna برای رسیدن Laharl به حکومت کمک فراوانی کرده و در طول سفر او را یاری می کند.

Etna یک دختر رمانتیک (البته از نوع شیطانی!)، زیبا و لجباز است که سر هر موضوع کوچکی با اطرافیانش بحث و مشاجره می کند، به همین دلیل هیچ وقت آبش با Laharl که یک شیطان زورگو و سه پیچ است در یک جوی نرفته و همیشه با او در حال دعواست. روزی Etna با Laharl بر سر یک کیک دعوا کرده و با او قهر می کند؛ البته Etna انتظار داشت که Laharl منت کشی کرده و با او آشتی کند اما Laharl او را ترک کرده و به قصر خود باز می گردد! Etna نیز که دوچاره شکست عشقی شده بود تصمیم می گیرد یک ارتش بزرگ تدارک دیده تا به نبرد بزرگ ترین سلطان شیاطین، Zenon، رفته و با شکست دادن او ملکه شیاطین شده و حال Laharl را بگیرد! او در این راه با فردی به نام Adell روبرو می شود که به همراه دختر جوانی به نام Rozalin قصد سفر به قصر Zenon را داشتند، به همین دلیل Etna تصمیم می گیرد با آنها همراه شود.

با اینکه Etna موفق نمی شود Zenon را شکست دهد اما موفق می شود حال Laharl را بگیرد!! Laharl که قصد داشت با شکست Adell عنوان "شخصیت اصلی بازی" را از آن خود کند، با Adell وارد مبارزه شده و او را شکست می دهد اما در حالی که برای رسیدن به این عنوان یک قدم بیشتر فاصله نداشت، Etna به همراه Flonne با او مبازه کرده و او را شکست می دهند. به این ترتیب Laharl از رسیدن به عنوان "شخصیت اصلی بازی" بازمانده و دل Etna به شدت خنک می شود!! البته در آخر Etna با Laharl آشتی کرده و به همراه Flonne او را برای نابودی Mao همراهی می کند.

Etna همیشه از بی عاطفه بودن Laharl ناراضی بوده و در درگاه خدای شیاطین دعا می کند که، Takehido Harada، طراح Laharl در یک صانحه دلخراش کشته شود!

Flonne.jpg

Flonne

Flonne نام یک فرشته کارآموز است که به او ماموریت داده می شود از Celestia، دنیای فرشته ها به Netherworld دنیای شیاطین آمده و علاوه بر قتل پادشاه شیاطین این موضوع را بررسی کند که آیا شیاطین نیز توانایی دوست داشتن را دارند یا خیر؟ به همین ترتیب Flonne عازم دنیای شیاطین می شود اما دو سال طول می کشد که قصر پادشاه را پیدا کند! Flonne بعد از پیدا کدن قصر پادشاه با پسر او Laharl روبرو شده و متوجه می شود که برای کشتن پادشاه دو سال دیر اقدام کرده و پادشاه خودش مرده است! Flonne که از نگاه اول عاشق Laharl شده بود به بهانه عوض شدن ماموریتش خود را به زور به Laharl چسبانده و به او می پیوندد. البته این کار با خشم Etna همراه بود، زیرا Flonne به رقیب عشقی او تبدیل شده بود. هنگامی که Flonne با Laharl همراه می شود به او ماموریت داده می شود به جای پدر، پسر را بکشد اما Flonne که عاشق Laharl شده بود متوجه می شود از هر دستوری هم نباید اطاعت کرد! به همین دلیل از انجام ماموریتش سر باز زده و با فرشته های دیگر مبارزه می کند، به همین دلیل تبدیل به یک فرشته رانده شده می شود.

Flonne فرشته ای خوش قلب، مهربان، راستگو و درست کار است که همواره سعی در هدایت Laharl به راه راست دارد (!) اما او برای توصیف میزان موفقیتش در این کار همانقدر از کلمه "موفق شدم" استفاده می کند که از جمله"من یک ساقه کرفس هستم"!

Flonne بلاخره متوجه می شود که Laharl به او علاقه ندارد، به همین دلیل رگ فرشته بازیش گل کرده و با میانجگری میان Laharl و Etna آن دو را آشتی می دهد.

Flonne عاشق نگاه کردن فیلم های سینمایی انسان هاست و یک مجموعه خفن از فیلم های DVD و BD دارد اما پدر Mao که فکر می کرد این فیلم ها در آرشیو خودش نمای بهتری دارند، کلکسیون DVD و BD های او را دزدیده و به همین دلیل Flonne برای نبرد با او به Laharl و Etna می پیوندد.

بزرگترین آرزوی Flonne در زندگیش این است که روزی نقش اول یکی از فیلم های استیون اسپیلبرگ را بازی کند و به خاطر آن جایزه اسکار بگیرد!

Untitled-1.jpg

Adell

Adell شخصیت اصلی شماره دوم بازی و یکی از انسان های ساکن سرزمین Veldime است. روزی به طور اتفاقی روستای آنها توسط شیطان قدرتمندی به نام Zenon طلسم می شود اما Adell به همراه مادرش از طلسم مصون می ماند. مادر Adell که یک احظار کننده بود پیشنهاد می دهد که او Zenon را به خانه شان احظار کرده و بعد از احظار Zenon به آنجا، Adell او را بکشد!. با موافقت Adell مادرش دست به کار شده و سعی در احظار Zenon می کند اما بعد از پایان کار احظار دختر جوانی روبروی آنها ظاهر می شود که خود را Rozalin دختر Zenon معرفی می کند. Adell برای اینکه پدر Rozalin را از نگرانی در آورد تصمیم می گیرد او را به قصر Zenon برده و بعد از تحویل دخترش، او را بکشد!

Adell از دروغ گفتن، شیاطین و زن ها بسیار متنفر است اما در طول سفرش با Rozalin متوجه می شود که در مورد دو مورد آخر کمی زود قضاوت کرده است و شیاطین و زن ها به آن بدی که او تصور می کرده نیستند، یعنی در واقع اصلا بد نبوده و چه بسا بسیار خوب نیز هستند!! Adell موفق می شود که بعد از اظهار علاقه به Rozalin او را بوسیده و افکار شیطانی را از سرش بیرون کند!

Adell شخصیتی قوی و محکم دارد که از بیان این که از چیزی می ترسد، به هیچ وجه نترسیده و هیچ وقت پیمانی که با کسی بسته است را نمی شکند.

dis2-rozalin1.JPG


Rozalin

اگر بخواهید مدال "مغرور ترین و از خود مچکر ترین دختر دنیا" را به کسی اهدا کنید، بدون شک اولین موردی که به شما پیشنهاد می شود Rozalin است. البته نگران نباشید، چرا که اگر شما نیز قصد نداشته باشید مدال را به او دهید، او به زور آن را از شما خواهد گفت!! Rozalin بعد از تلاش مادر Adell برای احظار Zenon در خانه آنها ظاهر شده و خود را دختر Zenon معرفی می کند. Rozalin مجبور می شود به همراه Adell راهی قصر پدرش شده و او را در این راه راهنمایی کند. Rozalin در طول سفر همواره سعی می کند Adell را بکشد اما هیچ وقت موفق نمی شود. هنگامی که Adell به قصر Zenon می سد متوجه می شود Rozalin همان Zenon است و قضیه دختر Zenon و ... سرکاری است!

Rozalin یک دختر مغرور، خودخواه، بی عاطفه و از خود مچکریست که عقیده دارد بزرگتین افتخار همه موجودات زنده این است که در خدمت او باشند! Rozalin بی اندازه از عشق و رمانتیک بازی متنفر است، اما هنگامی که علاقه Adell نسبت به خود را می بیند دیدگاه و علایقش به طور کلی تغییر می کند و دست از خباثت هاش بر می دارد. البته ممکن است این تغییر علاقه Rozalin به دلیل فرار از باد کردن و ترشیدن باشد!!

disgaea-3- copy.jpg

Mao

Mao شخصیت اصلی نسخه سوم بازی و پسر رئیس دانشکده شیاطین است که توانسته از روز اول تاسیس دانشکده حتی یک روز هم سر کلاس هایش حاظر نشده و مقام "شاگرد اول دانشکده" را از آن خود کند! Mao یک شیطان فوق العاده باهوش است که مغز او از ضریب هوشی 1.8ملیون! بهره برده و او از هوش سرشار خود برای انجام آزمایش ها و تحقیقات شیطانیش استفاده می کند.

Mao علاقه شدیدی به شرکت Sony و کنسول های Playstation، کتاب های کمیک، Manga و قهرمان بازی دارد و آرزو دارد که روزی تبدیل به یک قهرمان افسانه ای شود. روزی پدر Mao که از بازی کردن و فیلم دیدن متنفر است، تمام دو میلیون گیگ بازی کپی PSP او را پاک می کند. اما از آنجا که که Mao در کتاب ها خوانده بود انسان ها با کشتن افراد خبیث تبدیل به قهرمان افسانه ای می شوند و این عمل پدرش را نوعی جنایت می دانست، تصمیم می گیرد با کشتن پدرش علاوه بر گرفتن انتقام، تبدیل به یک قهرمان افسانه ای شود.

Mao در طول سفر خود با شیطانی به نام Raspberyl و انسانی به نام Almaz همراه می شود که دائم قصد داشتن با خوردن مخ Mao او را از انجام هدفش، یعنی کشتن پدرش، بازدارند اما Mao به صحبت های آنها اعتنا نکرده و در عوض حرف خدمتکار خود، Geoffery را گوش می کرد که دائم او را برای کشتن پدرش تشویق می کرد.

Mao متوجه می شود که Geoffery یکی از قهرمانان کتاب های کمیک انسان هاست که قصد نابودی شیاطین را دارد، به همین دلیل بعد از تغییر چهره خود به دنیای شیاطین آمده و سعی داشته با اغفال Mao پدر او را نابود کند. اما نقشه او لو رفته و توسط Mao شکست می خورد. Mao نیز بلاخره دست از گرفتن انتقام از پدر خود می کشد و به خانه خود بازگشته و به سمت رئیس جدید دانشکده شیاطین نایل می شود.

Mao بعد از شکست دادن فردی به نام Almaz که ادعا می کرد قهرمان افسانه ای است، لقب "قهرمان افسانه ای" را تصاحب می کند اما مدتی بعد از این لقب خسته شده و آن را به صاحبش پس می دهد! Mao بعد از این تجربه متوجه می شود که قهرمان افسانه ای بودن همچین آش دهن سوزی هم نیست و ارزش دردسر کشیدن را ندارد!

d3 copy.jpg

Raspberyl

Raspberyl، که دوستانش او را Beryl صدا می کنند، دوست دوران کودکی Mao است که علاقه شدیدی به مطالعه و درس خواندن دارد. Beryl تنبل ترین شاگرد کلاس است، زیرا همیشه به همه سوالات استادان جواب درست داده، تکالیفش را نوشته و سر وقت در کلاس هایش شرکت می کند! هنگامی که Beryl از قصد Mao با خبر می شود، تصمیم می گیرد برای منصرف کردن او از کشتن پدرش و به رخ کشیدن معلوماتش و علاقه مند کردن او به خودش، با او همسفر شود.

Raspberyl دختر مهربان و خوش قلبی است که به هیچ وجه به شیاطین دیگر شباهت ندارد. بزرگترین آرزوی Raspberyl این است که روزی به تنبل ترین دانشجو دنیای شیاطین تبدیل شود.

(در نسخه انگلیسی بازی شخصیت Raspberyl بر عکس بوده و او شرور ترین دختر مدرسه و رقیب Mao برای تصاحب عنوان "شاگرد اول مدرسه" است)

almaz copy.jpg

Almaz

Almaz نام یک پسر انسان جوان است که علاقه شدید به کتاب های کمیک و قهرمان بازی دارد. Almaz به قدری کتاب کمیک خوانده که قد، وزن، سن، تاریخ تولد و خلاصه جد و آباد قهرمان های کمیک را از حفظ است! از میان انواع و اقسام روش های قهرمان بازی، نجات جان شاهزاده ها روش مورد علاقه Almaz است. Almaz به شاهزاده Sapphire به شدت علاقه مند است و آرزو دارد که روزی شاهزاده را از دست شیاطین نجات داده و با او، که بعد از نجات جانش به شدت به اوعلاقه مند شده است، ازدواج کند.

بزرگترین ضعف Almaz که به او اجازه تبدیل شدن به یک قهمان را نمی دهد کمبود اعتماد به نفس است که باعث می شود در حظور شاهزاده Sepphire نتواند هیچ کاری بکند!

Almaz به شدت از شیاطین متنفر است، زیرا اعتقاد دارد شیاطین با دزدیدن شاهزاده ها برای قهرمانان دردسر درست می کنند!

Almaz بعد از اینکه متوجه می شود از او "قهرمان افسانه ای" در نمی آید تصمیم می گیرد خودش این لقب را به خودش اهدا کند! اما کسب همین لقب ساختگی باعث افتادن او در دردسر بزرگی می شود. Mao که همانند Laharl به دنبال کسب لقب "قهرمان افسانه ای" بود وقتی که می شوند Almaz یک قهرمان افسانه ای است تصمیم میگرد با او مبارزه کرده و لقب او را تصاحب کند. به این ترتیب Mao با Almaz وارد نبرد شده و بعد از دزدیدن لقب او به Almaz لقب "شیطان" می دهد(چون Almaz از شیاطین متنفر بود)!. خوشبختانه مدتی بعد Mao از لقب "قهرمان افسانه ای" خسته شده و آن را به Almaz پس می دهد!

sapphire copy.jpg

Sapphire
Sepphire نام شاهزاده دنیای انسان ها و دختر بی عاطفه و بی رحمی است که به همین دلیل هیچ کس حاظر نشده با او ازدواج کند تا او تبدیل به ملکه شود!! البته یک نفر در دنیا به نام Almaz وجود دارد که حاظر است چنین حماقت بزرگی کرده و با او ازدواج کند، اما او نیز انقدر بی عرضه است که جرعت نکرده در حظور Sapphire حرفی زده و به او ابراز علاقه کند! از این رو Sapphire مجرد مانده و مجبور است که کل کشور را به تنهایی اداره کند.

Sapphire علارغم بی رحمی و دل سنگی اش علاقه شدیدی به هنر و طبیعت دارد. بزگترین آرزوی Sapphire در زندگی تبدیل شدن به قدرتمند ترین موجود دنیا است. شایعاتی در باری Sapphire وجود دارد که می گوید او سال هاست گریه کردن را فراموش کرده است!
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر