ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="devil girl" data-source="post: 1693320" data-attributes="member: 22854"><p>دوستان پستاتون خیلی زیاد و طولانیه فکر من رو هم بکنین که وقتی از دانشگاه میام و خسته و کوفته باید این همه رو بخونم :d</p><p>خب از اونجایی که در این جریانات نیستم خواستم نظرم رو یه بار دیگه در مورد جیمز بگم (البته جواب پدر آرتاس تو پست قبلی رو هم خوندم و به یه نتیجه ی جالب رسیدم و قبول هم کردم)</p><p>موضوع جیمز و کاری که با همسرش کرد تا مدتها ذهن منو به خودش مشغول کرده بود ، بطوریکه تو داستانهایی هم که می نوشتم این موضوع رو مد نظر میگرفتم ، حالا من رفتم و یه سری مجلات روانشناسی خوندم (البته می دونم همه اینجا استادند مخصوصا پدر عزیزم ، اما به هر حال من هم به عنوان عضو خیلی کوچولویی از این شهر نظرم رو میگم)</p><p>دوستان توجه کنید این فقط نظر شخصیه من پس لطفا گیر ندین</p><p>ببینین از نظر من جیمز همسر خوب و مهربونی برای مری بود ، اون دو تا واقعا عاشق بودن ، حتی تا اونجایی که می دونم مری بچه دار نمی شده اما جیمز اصلا واسه ش اهمیتی نداشته چون فقط خود مری رو می خواسته ، بعله به قول آرتاس عزیز هم وقتی مری مریض شد ، جیمز واقعا تحت تاثیر قرار گرفت چون دوست نداشت ببینه که معشوقش داره جلوش پر پر میشه حتی زمانیکه دکتر گفت مری در بازه ی 6 ماه تا 3 سال زنده می مونه ، جیمز بخاطر علاقه ی شدیدی که به مری داشت بازه ی 3 سال رو در نظر میگیره. اما وقتی می بینه وضع مری واقعا وخیمه خودش رو گول میزنه ، به بار یا کازینو میره تا درداشو فراموش کنه اما وقتی به خونه برمیگرده می بینه که غماش همچنان سر جاشون هستن ، بالاخره جیمز یه روز خسته میشه (در واقع جیمز دچار بیماری دوقطبی یا تضاد شخصیتی میشه ، انکار می کنه ، گاهی اوقات حالت اسکیزوفرنی درش ایجاد میشه ، البته دست خودش هم نیست وقتی فشارهای وارده به افراد از مشکلات زندگی خیلی زیاد باشه فرد خودش رو به دیونگی می زنه تا اینکه در نهایت در جنون خودش غرق میشه و همه چیزو فراموش می کنه، تا حالا شده راجع به یه مسئله ای هی به دیگران دروغ بگین و بعدش سعی کنین به خودتون هم دروغ بگین ، در نهایت خودتون هم حقیقت رو فراموش می کنین و در جیمز هم همین اتفاق افتاد. ) برای همینه که میگم جیمز مرتکب خطای بزرگی شد و حتی آخر بازی هم خودش به این مسئله پی می بره اما مستحق بخشش هم بود ، به هر حال مشکلات زندگی این بلا رو سر اون آورد</p><p></p><p>نمی دونم کسی از شما ها اون فیلم (بخدا اسمش یادم نیست همون که لئوناردو دیکاپریو توش بازی می کنه بعد وارد یه شهر متروکه میشه در آخر متوجه میشه که در یه تیمارستان بستری بود ) این فرد تا آخر فیلم رویاهای متعددی رو در مورد مرگ سه فرزند و همسرش می بینه مثلا یه بار فکر می کنه خودش بچه هاشو کشته و بعدش زنش رو ، یه بار فکر می کنه زن و بچه ش رو یه شخص دیگه کشته ، بطوریکه شما تا آخر فیلم یه حس تناقض درونت به وجود میاد اما در نهایت متوجه می شین که همسر این فرد به یه بیماری روانی مبتلا بوده و یه روز که شوهرش سر کار بوده بچه ها رو توی استخر خونه خفه می کنه وقتی شوهرش از سر کار بر میگرده و با این صحنه رو به رو میشه ، همسرش رو می کشه و بعد از اون شروع می کنه به انکار و داستان پردازی تا عمل خطای خودش رو به نوعی از یاد ببره </p><p></p><p>ببخشید که زیاد شد</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="devil girl, post: 1693320, member: 22854"] دوستان پستاتون خیلی زیاد و طولانیه فکر من رو هم بکنین که وقتی از دانشگاه میام و خسته و کوفته باید این همه رو بخونم :d خب از اونجایی که در این جریانات نیستم خواستم نظرم رو یه بار دیگه در مورد جیمز بگم (البته جواب پدر آرتاس تو پست قبلی رو هم خوندم و به یه نتیجه ی جالب رسیدم و قبول هم کردم) موضوع جیمز و کاری که با همسرش کرد تا مدتها ذهن منو به خودش مشغول کرده بود ، بطوریکه تو داستانهایی هم که می نوشتم این موضوع رو مد نظر میگرفتم ، حالا من رفتم و یه سری مجلات روانشناسی خوندم (البته می دونم همه اینجا استادند مخصوصا پدر عزیزم ، اما به هر حال من هم به عنوان عضو خیلی کوچولویی از این شهر نظرم رو میگم) دوستان توجه کنید این فقط نظر شخصیه من پس لطفا گیر ندین ببینین از نظر من جیمز همسر خوب و مهربونی برای مری بود ، اون دو تا واقعا عاشق بودن ، حتی تا اونجایی که می دونم مری بچه دار نمی شده اما جیمز اصلا واسه ش اهمیتی نداشته چون فقط خود مری رو می خواسته ، بعله به قول آرتاس عزیز هم وقتی مری مریض شد ، جیمز واقعا تحت تاثیر قرار گرفت چون دوست نداشت ببینه که معشوقش داره جلوش پر پر میشه حتی زمانیکه دکتر گفت مری در بازه ی 6 ماه تا 3 سال زنده می مونه ، جیمز بخاطر علاقه ی شدیدی که به مری داشت بازه ی 3 سال رو در نظر میگیره. اما وقتی می بینه وضع مری واقعا وخیمه خودش رو گول میزنه ، به بار یا کازینو میره تا درداشو فراموش کنه اما وقتی به خونه برمیگرده می بینه که غماش همچنان سر جاشون هستن ، بالاخره جیمز یه روز خسته میشه (در واقع جیمز دچار بیماری دوقطبی یا تضاد شخصیتی میشه ، انکار می کنه ، گاهی اوقات حالت اسکیزوفرنی درش ایجاد میشه ، البته دست خودش هم نیست وقتی فشارهای وارده به افراد از مشکلات زندگی خیلی زیاد باشه فرد خودش رو به دیونگی می زنه تا اینکه در نهایت در جنون خودش غرق میشه و همه چیزو فراموش می کنه، تا حالا شده راجع به یه مسئله ای هی به دیگران دروغ بگین و بعدش سعی کنین به خودتون هم دروغ بگین ، در نهایت خودتون هم حقیقت رو فراموش می کنین و در جیمز هم همین اتفاق افتاد. ) برای همینه که میگم جیمز مرتکب خطای بزرگی شد و حتی آخر بازی هم خودش به این مسئله پی می بره اما مستحق بخشش هم بود ، به هر حال مشکلات زندگی این بلا رو سر اون آورد نمی دونم کسی از شما ها اون فیلم (بخدا اسمش یادم نیست همون که لئوناردو دیکاپریو توش بازی می کنه بعد وارد یه شهر متروکه میشه در آخر متوجه میشه که در یه تیمارستان بستری بود ) این فرد تا آخر فیلم رویاهای متعددی رو در مورد مرگ سه فرزند و همسرش می بینه مثلا یه بار فکر می کنه خودش بچه هاشو کشته و بعدش زنش رو ، یه بار فکر می کنه زن و بچه ش رو یه شخص دیگه کشته ، بطوریکه شما تا آخر فیلم یه حس تناقض درونت به وجود میاد اما در نهایت متوجه می شین که همسر این فرد به یه بیماری روانی مبتلا بوده و یه روز که شوهرش سر کار بوده بچه ها رو توی استخر خونه خفه می کنه وقتی شوهرش از سر کار بر میگرده و با این صحنه رو به رو میشه ، همسرش رو می کشه و بعد از اون شروع می کنه به انکار و داستان پردازی تا عمل خطای خودش رو به نوعی از یاد ببره ببخشید که زیاد شد [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft