ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Heart Broken" data-source="post: 1692610" data-attributes="member: 57811"><p>شما سفسطه گر خوبی هستید، چیزهایی رو که دوست دارید از جملات برداشت میکنید و چیزهایی که مطلوب نیست حذف میکنید. حالا که میبینیم سناریوی بازی بر اساس اعتقادهای انسانی( نه صرفاً مذهبی) نوشته شده و این عاقبت جیمز غیر قابل انکاره، پس حرفهایی رو که گفتم صرفاً جنبه مذهبی و دینی نداره بلکه هر انسانی بر اساس وجدان و معرفتش این موضوعات رو درک میکنه و ربطی به دین آسمانی نداره.</p><p></p><p>از نظریههایی که راجع به ادراک جیمز از محیط سایلنت هیل وجود داره میشه ثابت کرد که جیمز چه مغز مریضی داشته(مثل وجود کله هرمی و صحنه معروف و ...).</p><p></p><p></p><p></p><p>اصلاً به قول شما طبق همین پایان این پیشنهاد توسط مری داده شده (که البته میتونه تصورات خود جیمز برای فرار از عذاب وجدان و تسلی خاطرش باشه، چون همه پایانها منطقی و حقیقی نیستند!(قبول دارید؟))، جیمز چرا باید این پیشنهاد رو قبول میکرد؟ چرا نباید مری رو با امیدهایی که در زندگیش وجود داشت(از جمله عشق الکی خودش) قانع میکرد؟ مگه با این بیماری حداکثر مری چند سال زنده بود؟</p><p></p><p></p><p>خوب هی نقل نمیزنم کلی توضیح میدم:</p><p>چون نمیتونه زجر مری رو تحمل کنه چه سیغهای هست؟ شاید یک نفر بر اثر بیماری آنفلانزا تا سر حد مرگ پیش بره، پس باید این فرد توسط خانوادش به قتل برسه تا هم به آرامش ابدی برسه، همه اعضای خانواده عشقشون رو به اون شخص نشون بدند؟ عجب منطق آب دوغ خیاریای(!)، پس امید چی میشه؟ دلداری چی میشه؟ صبر چی میشه؟ توکل چی میشه؟ و ...</p><p>جیمز با وجود نفس کثیفش احساس ترحم به مری میکرد و نه عشق، میدونی که این دو مورد با هم تفاوته؟ ترحم هیچ ربطی به عشق نداره.(یعنی خیر سرش دلش به حال مری میسوخت ولی بازم خودش رو تو اولویت میدونست)پس شاید این هم سرپوشی برای عذاب وجدان باشه.پس حرفی از طلاق به میان نیومد(البته بازی به هیچ وجه این موضوع رو مطرح نکرده بود پس بحث راجع بهش بیهودست و فقط یک فرضیه خودمونیه)</p><p></p><p></p><p>پـ نـ پـ هر کی بیماری صعب العلاج داره باید سرش رو بگذاره زمین بمیره... امید هم یک یک واژه احمقانه و بی محتواست.پس به نظر شما هر کسی که برای بیماریش درمانی وجود نداره مستحق مرگه(کلاً نتایج جالبی میگرما!!!!)</p><p></p><p></p><p>ترحم هم تو ذهنتون داشته باشید جواب خیلی از نظراتتون هست.</p><p></p><p></p><p>در کل نامههای مری به جیمز رو یک بار مرور کنید، اگر صادقانه قانع نشید پی میبرم که شما هم مستحق دیدار با کوچه خیابونهای سایلنت هیل هستید.(:d)</p><p>[SPOILER=]نقل از امیر حسین(Loyal) عزیز[/SPOILER]</p><p>[SPOILER=]بخش هایی از نامه مری</p><p></p><p></p><p>1- " تو به من قول دادی که یه روز دوباره من رو آنجا ببری ولی هرگز اینکار رو نکردی. " ( عدم پایبندی به قول و قرارها )</p><p>2- "خوب من الان به تنهایی آنجا هستم....حال در مکان مخصوصمان چشم به راهت می باشم. همچنان منتظر می مانم تا برای دیدنم بیایی." ( ترک کردن و عدم توجه به او برای ماه ها! به نظرتون این رفتار در برابر یک بیمار لاعلاج که هر لحظه ممکنه بمیره منصفانه است؟!)</p><p>3- "ولی هرگز اینکار رو نمی کنی و من هم در پیله از درد و تنهایی به خود می پیچم" ( نامیدی )</p><p>4- "می دانم رفتارهای های زننده ای با تو داشتم(پرخاشگری به دلیل مشکلات روحی حاصل بیماری که امری طبیعی هست)؛ رفتار هایی که باعث میشه تا ابد مرا نبخشی. آرزو داشتم برگردم و شرایط رو عوض کنم ولی خوب... امکان پذیر نیست." ( اعتراف به کار زشتش! ولی آقای جیمز الان تو Heaven Night Club نشسته و داره حرکات موزون رقاصه ای به نام ماریا رو تماشا میکنه!!!)</p><p>5- "هر موقع که به دیدنم آمدی میدونم چقدر برات سخت بود که..." ( من 3 نقطه رو براتون پر میکنم. میدونم چقدر برات سخت بود که من رو ضعیف، مریض و رقت انگیز ببینی! ببینین مری به علت مریضی که داشته و شکل ظاهریش از جیمز خجالت میکشیده و برای همین هر سری با تندی با او رتار میکرده تا شرمنده جیمز نشه! بنده خدا از بس فداکار بوده دیگه خودش رو لایق جیمزنمیدونسته!)</p><p>6- "تو خیلی چیزها به من دادی ولی من قادر نبودم حتی یکی از آنها رو به تو برگردونم" ( فداکاری و فروتنی)</p><p>این نامه زمانی تکمیل میشه که پایان Leave یا همون Happy Endingـترین پایان ها رو بگیرین. توجه داشته باشید که مری این نامه را پیش از مرگش و به تصور اینکه در آغوش همسرش جان خواهد داد این نامه را نوشته! پس بدونید مری دوست داشته به مرگ طبیعی و در کنار همسرش جان بده نه اینکه یه Hero مثل جیمز بیاد جانش رو بگیره و همه براش کف و سوت بزنن! </p><p>[/SPOILER]</p><p></p><p>حالا دیگه شک نکن که این بیمار(جیمز) مستحق بدترین عذابه.(حالا چه با آموزههای دینهای الهی مقایسه کنیم چه با هر اعتقاد انسانی منطقی دیگهای که شما دوست داری)</p><p></p><p>مرگ بر جیمز(اینم اعلام براعت و بیزاری که دیگه جای حرف نمونه) والسلام</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Heart Broken, post: 1692610, member: 57811"] شما سفسطه گر خوبی هستید، چیزهایی رو که دوست دارید از جملات برداشت میکنید و چیزهایی که مطلوب نیست حذف میکنید. حالا که میبینیم سناریوی بازی بر اساس اعتقادهای انسانی( نه صرفاً مذهبی) نوشته شده و این عاقبت جیمز غیر قابل انکاره، پس حرفهایی رو که گفتم صرفاً جنبه مذهبی و دینی نداره بلکه هر انسانی بر اساس وجدان و معرفتش این موضوعات رو درک میکنه و ربطی به دین آسمانی نداره. از نظریههایی که راجع به ادراک جیمز از محیط سایلنت هیل وجود داره میشه ثابت کرد که جیمز چه مغز مریضی داشته(مثل وجود کله هرمی و صحنه معروف و ...). اصلاً به قول شما طبق همین پایان این پیشنهاد توسط مری داده شده (که البته میتونه تصورات خود جیمز برای فرار از عذاب وجدان و تسلی خاطرش باشه، چون همه پایانها منطقی و حقیقی نیستند!(قبول دارید؟))، جیمز چرا باید این پیشنهاد رو قبول میکرد؟ چرا نباید مری رو با امیدهایی که در زندگیش وجود داشت(از جمله عشق الکی خودش) قانع میکرد؟ مگه با این بیماری حداکثر مری چند سال زنده بود؟ خوب هی نقل نمیزنم کلی توضیح میدم: چون نمیتونه زجر مری رو تحمل کنه چه سیغهای هست؟ شاید یک نفر بر اثر بیماری آنفلانزا تا سر حد مرگ پیش بره، پس باید این فرد توسط خانوادش به قتل برسه تا هم به آرامش ابدی برسه، همه اعضای خانواده عشقشون رو به اون شخص نشون بدند؟ عجب منطق آب دوغ خیاریای(!)، پس امید چی میشه؟ دلداری چی میشه؟ صبر چی میشه؟ توکل چی میشه؟ و ... جیمز با وجود نفس کثیفش احساس ترحم به مری میکرد و نه عشق، میدونی که این دو مورد با هم تفاوته؟ ترحم هیچ ربطی به عشق نداره.(یعنی خیر سرش دلش به حال مری میسوخت ولی بازم خودش رو تو اولویت میدونست)پس شاید این هم سرپوشی برای عذاب وجدان باشه.پس حرفی از طلاق به میان نیومد(البته بازی به هیچ وجه این موضوع رو مطرح نکرده بود پس بحث راجع بهش بیهودست و فقط یک فرضیه خودمونیه) پـ نـ پـ هر کی بیماری صعب العلاج داره باید سرش رو بگذاره زمین بمیره... امید هم یک یک واژه احمقانه و بی محتواست.پس به نظر شما هر کسی که برای بیماریش درمانی وجود نداره مستحق مرگه(کلاً نتایج جالبی میگرما!!!!) ترحم هم تو ذهنتون داشته باشید جواب خیلی از نظراتتون هست. در کل نامههای مری به جیمز رو یک بار مرور کنید، اگر صادقانه قانع نشید پی میبرم که شما هم مستحق دیدار با کوچه خیابونهای سایلنت هیل هستید.(:d) [SPOILER=]نقل از امیر حسین(Loyal) عزیز[/SPOILER] [SPOILER=]بخش هایی از نامه مری 1- " تو به من قول دادی که یه روز دوباره من رو آنجا ببری ولی هرگز اینکار رو نکردی. " ( عدم پایبندی به قول و قرارها ) 2- "خوب من الان به تنهایی آنجا هستم....حال در مکان مخصوصمان چشم به راهت می باشم. همچنان منتظر می مانم تا برای دیدنم بیایی." ( ترک کردن و عدم توجه به او برای ماه ها! به نظرتون این رفتار در برابر یک بیمار لاعلاج که هر لحظه ممکنه بمیره منصفانه است؟!) 3- "ولی هرگز اینکار رو نمی کنی و من هم در پیله از درد و تنهایی به خود می پیچم" ( نامیدی ) 4- "می دانم رفتارهای های زننده ای با تو داشتم(پرخاشگری به دلیل مشکلات روحی حاصل بیماری که امری طبیعی هست)؛ رفتار هایی که باعث میشه تا ابد مرا نبخشی. آرزو داشتم برگردم و شرایط رو عوض کنم ولی خوب... امکان پذیر نیست." ( اعتراف به کار زشتش! ولی آقای جیمز الان تو Heaven Night Club نشسته و داره حرکات موزون رقاصه ای به نام ماریا رو تماشا میکنه!!!) 5- "هر موقع که به دیدنم آمدی میدونم چقدر برات سخت بود که..." ( من 3 نقطه رو براتون پر میکنم. میدونم چقدر برات سخت بود که من رو ضعیف، مریض و رقت انگیز ببینی! ببینین مری به علت مریضی که داشته و شکل ظاهریش از جیمز خجالت میکشیده و برای همین هر سری با تندی با او رتار میکرده تا شرمنده جیمز نشه! بنده خدا از بس فداکار بوده دیگه خودش رو لایق جیمزنمیدونسته!) 6- "تو خیلی چیزها به من دادی ولی من قادر نبودم حتی یکی از آنها رو به تو برگردونم" ( فداکاری و فروتنی) این نامه زمانی تکمیل میشه که پایان Leave یا همون Happy Endingـترین پایان ها رو بگیرین. توجه داشته باشید که مری این نامه را پیش از مرگش و به تصور اینکه در آغوش همسرش جان خواهد داد این نامه را نوشته! پس بدونید مری دوست داشته به مرگ طبیعی و در کنار همسرش جان بده نه اینکه یه Hero مثل جیمز بیاد جانش رو بگیره و همه براش کف و سوت بزنن! [/SPOILER] حالا دیگه شک نکن که این بیمار(جیمز) مستحق بدترین عذابه.(حالا چه با آموزههای دینهای الهی مقایسه کنیم چه با هر اعتقاد انسانی منطقی دیگهای که شما دوست داری) مرگ بر جیمز(اینم اعلام براعت و بیزاری که دیگه جای حرف نمونه) والسلام [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft