ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Heart Broken" data-source="post: 1692512" data-attributes="member: 57811"><p>دوستان من همه نظرات رو نخوندم، ولی نظر خودم رو میگم.و البته ایرادی که در نظر دوست خوبم میبینم رو مطرح میکنم.به نظر من جیمز یک فرد گناهکار بود، از چه لحاظ؟ جیمز یک انسان خودخواه و خود بین بود.سطح فکر محدودی داشت و بیشتر گرایشی به سمت لذایذ زودگذر و جسمانی داشت(دیگه بر همگان واضح و مبرهن هست!)</p><p>این خود بینی جیمز باعث شد که ایشون، مری رو در سخت ترین روزهای زندگیش نتونه ببینه.</p><p>برای چی شما فکر میکنید که مری از جیمز مرگش رو خواسته، آیا دلیل و مدرکی دارید؟ من این تفکر رو رد میکنم و برای حرفم دلیل دارم:</p><p>هیچ وقت مری از جیمز نخواست که او رو بکشه، چون مری همچنان در اوج بیماری امید به زندگی و امید به عشق جیمز داشت(عجب افکار بیهودهای!!)، چون اگر اینچنین نبود و به زندگی امید نداشت حتماً خودکشی میکرد.تصور مری این بوده که جیمز یک عاشق واقعی هست پس برای چی باید دست به خودکشی میزد تا جیمز رو از زندگی ناامید کنه؟</p><p>اصلاً بیاید موضوع رو طور دیگهای مطرح کنیم، مگر شما عقیده ندارید که مری درخواست قتلش رو به جیمز داده بود تا زندگی راحت تری برای جیمز بسازه، خوب چرا راه راحت تری رو انتخاب نکرد؟ چرا از جیمز طلاق نگرفت تا هر دو در آرامش زندگی کنند؟</p><p>اگر جیمز عاشق واقعی بود و کوته فکر نبود، چرا این پیشنهاد رو از سوی مری پذیرفت؟</p><p>آیا شما برای بیماریهای لاعلاج دارویی شفا بخش تر از عشق و امید سراغ دارید؟ به نظر شما مری این دو رو در جیمز نمیدید؟ پس چرا جیمز این عشق و امید مری رو نابود کرد؟ آیا این کار از سر خودخواهی نیست؟ آیا واقعاً فکر نمیکنید جیمز از وجود مری خسته شده بود؟ شاید فکر میکرده که میتونست با یک ازدواج دیگه زندگی مفرح تر و خوش تری داشته باشه! شاید واقعاً طاقت پذیرش وجود مری رو در کنار خودش نداشته!</p><p>شما تصور کردید که در عشق واقعی، عاشق در راه معشوقه خودش از وجود خودش هم میگذره؟ یعنی تنها یک وجود رو در زندگی لمس میکنه و اون هم وجود معشوق هست، تحت هر شرایطی.مگر اینکه این عاشق عمیق و ریشهای نباشه.آیا وقتی برای یکی از دو شریک (زندگی) مشکلی پیش میاد، باید به دلیل وجود این مشکل سرکوب بشه؟ واقعاً باید از بین بره؟</p><p>حالا به نظر شما دلیلی برای بی گناهی جیمز وجود داره؟ به قول معروف چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ حالا پس از ارتکاب به گناه، با عذاب وجدان جیمز کاری از پیش میره؟ آیا واقعاً مری زنده میشه؟ خیر زنده نمیشه ولی جیمز مستحق مرگه چون که زندگی یک انسان رو ازش گرفته، بدون هیچ اجازهای.جیمز یک خطاکار هست یک گناهکار. پس باید تاوان خطای خودش رو پس بده، باید گناه خودش رو درک کنه...<span style="color: Silver"></span></p><p><span style="color: Silver"></span></p><p><span style="color: Silver"><span style="font-size: 9px">---------- نوشته در 12:50 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 12:40 AM ارسال شده بود ----------</span></span></p><p><span style="color: Silver"></span></p><p><span style="color: Silver"></span></p><p></p><p></p><p>اگر خدایی نکرده شما بیماری لاعلاجی پیدا کنید درخواست مرگ از اطرافیانتون دارید؟ واقعاً امید به زندگی ندارید؟ یعنی شما برای ملیونها نفر انسان عقب مانده ذهنی و جسمی و یا ملیونها نفر انسان با بیماریهای لاعلاج و یا صعب العلاج حق زندگی قائل نمیشید؟ تفکر شما از کجا ریشه میگیره؟ حتی مثال رو که زدید هم یک اشتباه فاحش هست.یک گناه کبیره یک قتل نفس.انسان در مقامی نیست که برای زنده بودن مخلوقات خدا تعیین تکلیف بکنه، عمر دست خداست و لاغیر.پس اگر طرز فکر شما صحیح هست باید یک اسلحهی رگباری برداریم، داخل تمامی آسایشگاههای بیماران جسمانی و روانی بریم، و حق زندگی رو از تک تکشون بگیریم، شاید این وسط فردی پیدا بشه که بعدها با دیدن اجتماع خودش از زندگی ناامید بشه!!</p><p>هزاران انسان با بیماریهای شدید وجود دارند که از زندگی لذت کامل رو میبرند، و این لذت رو به اطرافیانشون منتقل میکنند. و هزاران انسان سالم وجود دارند که از نظر نیازهای مادی و جسمی غنی هستند ولی به پوچی میرسند. هیچ وقت مجالی برای لذت بردن از زندگیشون رو ندارند. شما عشق یک مادر رو به فرزندش ببینید.دیدید وقتی رو که مادری دست نوازش بر سر بچهی خودش که عقب مانده ذهنی هم هست میکشه؟ چه احساس خوشایندی در هر دو ریشه میگیره.واقعاً وجود مادر و پدر مهربان در کنار این فرزند کافی نیست؟چرا انسان نباید با خوشیها و امیدها زندگی کنه؟ چرا حق زندگی رو برای هم نوعان خودمون نخواهیم؟</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Heart Broken, post: 1692512, member: 57811"] دوستان من همه نظرات رو نخوندم، ولی نظر خودم رو میگم.و البته ایرادی که در نظر دوست خوبم میبینم رو مطرح میکنم.به نظر من جیمز یک فرد گناهکار بود، از چه لحاظ؟ جیمز یک انسان خودخواه و خود بین بود.سطح فکر محدودی داشت و بیشتر گرایشی به سمت لذایذ زودگذر و جسمانی داشت(دیگه بر همگان واضح و مبرهن هست!) این خود بینی جیمز باعث شد که ایشون، مری رو در سخت ترین روزهای زندگیش نتونه ببینه. برای چی شما فکر میکنید که مری از جیمز مرگش رو خواسته، آیا دلیل و مدرکی دارید؟ من این تفکر رو رد میکنم و برای حرفم دلیل دارم: هیچ وقت مری از جیمز نخواست که او رو بکشه، چون مری همچنان در اوج بیماری امید به زندگی و امید به عشق جیمز داشت(عجب افکار بیهودهای!!)، چون اگر اینچنین نبود و به زندگی امید نداشت حتماً خودکشی میکرد.تصور مری این بوده که جیمز یک عاشق واقعی هست پس برای چی باید دست به خودکشی میزد تا جیمز رو از زندگی ناامید کنه؟ اصلاً بیاید موضوع رو طور دیگهای مطرح کنیم، مگر شما عقیده ندارید که مری درخواست قتلش رو به جیمز داده بود تا زندگی راحت تری برای جیمز بسازه، خوب چرا راه راحت تری رو انتخاب نکرد؟ چرا از جیمز طلاق نگرفت تا هر دو در آرامش زندگی کنند؟ اگر جیمز عاشق واقعی بود و کوته فکر نبود، چرا این پیشنهاد رو از سوی مری پذیرفت؟ آیا شما برای بیماریهای لاعلاج دارویی شفا بخش تر از عشق و امید سراغ دارید؟ به نظر شما مری این دو رو در جیمز نمیدید؟ پس چرا جیمز این عشق و امید مری رو نابود کرد؟ آیا این کار از سر خودخواهی نیست؟ آیا واقعاً فکر نمیکنید جیمز از وجود مری خسته شده بود؟ شاید فکر میکرده که میتونست با یک ازدواج دیگه زندگی مفرح تر و خوش تری داشته باشه! شاید واقعاً طاقت پذیرش وجود مری رو در کنار خودش نداشته! شما تصور کردید که در عشق واقعی، عاشق در راه معشوقه خودش از وجود خودش هم میگذره؟ یعنی تنها یک وجود رو در زندگی لمس میکنه و اون هم وجود معشوق هست، تحت هر شرایطی.مگر اینکه این عاشق عمیق و ریشهای نباشه.آیا وقتی برای یکی از دو شریک (زندگی) مشکلی پیش میاد، باید به دلیل وجود این مشکل سرکوب بشه؟ واقعاً باید از بین بره؟ حالا به نظر شما دلیلی برای بی گناهی جیمز وجود داره؟ به قول معروف چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ حالا پس از ارتکاب به گناه، با عذاب وجدان جیمز کاری از پیش میره؟ آیا واقعاً مری زنده میشه؟ خیر زنده نمیشه ولی جیمز مستحق مرگه چون که زندگی یک انسان رو ازش گرفته، بدون هیچ اجازهای.جیمز یک خطاکار هست یک گناهکار. پس باید تاوان خطای خودش رو پس بده، باید گناه خودش رو درک کنه...[COLOR=Silver] [SIZE=1]---------- نوشته در 12:50 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 12:40 AM ارسال شده بود ----------[/SIZE] [/COLOR] اگر خدایی نکرده شما بیماری لاعلاجی پیدا کنید درخواست مرگ از اطرافیانتون دارید؟ واقعاً امید به زندگی ندارید؟ یعنی شما برای ملیونها نفر انسان عقب مانده ذهنی و جسمی و یا ملیونها نفر انسان با بیماریهای لاعلاج و یا صعب العلاج حق زندگی قائل نمیشید؟ تفکر شما از کجا ریشه میگیره؟ حتی مثال رو که زدید هم یک اشتباه فاحش هست.یک گناه کبیره یک قتل نفس.انسان در مقامی نیست که برای زنده بودن مخلوقات خدا تعیین تکلیف بکنه، عمر دست خداست و لاغیر.پس اگر طرز فکر شما صحیح هست باید یک اسلحهی رگباری برداریم، داخل تمامی آسایشگاههای بیماران جسمانی و روانی بریم، و حق زندگی رو از تک تکشون بگیریم، شاید این وسط فردی پیدا بشه که بعدها با دیدن اجتماع خودش از زندگی ناامید بشه!! هزاران انسان با بیماریهای شدید وجود دارند که از زندگی لذت کامل رو میبرند، و این لذت رو به اطرافیانشون منتقل میکنند. و هزاران انسان سالم وجود دارند که از نظر نیازهای مادی و جسمی غنی هستند ولی به پوچی میرسند. هیچ وقت مجالی برای لذت بردن از زندگیشون رو ندارند. شما عشق یک مادر رو به فرزندش ببینید.دیدید وقتی رو که مادری دست نوازش بر سر بچهی خودش که عقب مانده ذهنی هم هست میکشه؟ چه احساس خوشایندی در هر دو ریشه میگیره.واقعاً وجود مادر و پدر مهربان در کنار این فرزند کافی نیست؟چرا انسان نباید با خوشیها و امیدها زندگی کنه؟ چرا حق زندگی رو برای هم نوعان خودمون نخواهیم؟ [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
تحلیل شخصیت جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل 2 مبنی بر گناه کار بودن یا نبودن او
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft