ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="arthas" data-source="post: 835721" data-attributes="member: 642"><p>اوووووووووووه</p><p>من نبودم اینجا چه خبرا شده ... </p><p>جمعتون جمعه ! خنگتون کم بود که منم بعد از چند روز در به دری (مصاحبه دانشگاه) بالاخره رسیدم ! </p><p>ای ول ... آدم حال می کنه بروبچه های سایلنت هیلی رو یه جا جمع می بینه ! <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/20.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":((" title="20 :((" data-shortname=":((" /></p><p>پ.ن : این شکلک اشک شوقه ! </p><p></p><p>یا قرآن ... شوخی نکن ! :biggrin1:</p><p>خب شما که توصیه می کنی نخونم ، نمی خونم ! البته من یه چیزی فکر می کنم اشکان جان ! </p><p>ببین گفته ی من درسته ؟</p><p>درسته که داستان 1 و3 ..... و داستان 2 و 4 به هم ربط دارند ؟ (با توجه به اینکه من هنوز نرسیدم به 4 خودم نمی تونم بگم!) </p><p>واقعا شرمنده .... اصلا حواسم نبود .... شما درست میگی </p><p>تو 1 بود این صحنه ....:smile:</p><p>خواهش می کنم ....</p><p>این چه حرفیه ؟ شما استاد مایی .... هنوز یادم نرفته اون موقع ها که هی (مثل الانم) عین خنگولا سوال می پرسیدم و جوابم رو می دادی ! بالاخره ما هم شاگرد شماییم دیگه ! </p><p>والبته (قبلا هم گفتم) مسعود و محمد مهدی عزیز ! </p><p>در ضمن .... من فقط یک <strong>ثانیه</strong> از <strong>تصورات</strong> لحظه هایی که توی سایلنت هیل دارم می چرخم رو بیان کردم ! اگه بخوام داستان یک روزم رو تو اونجا بنویسم که .......</p><p>پ.ن : آخه من وقتی از سایلنت هیل exit می کنم تازه تو افکارم شروع می کنم به چرخ زدن توی شهر ... شاید خنده دار باشه اما برای خودم گاهی اوقات داستان های گشت و گذار هام رو می نویسم ! :blushing:</p><p></p><p>خیلی ممنون مسعود ...</p><p>واقعا درخور این همه تایید هستم ؟؟؟؟؟؟؟</p><p>متن شما هم زیبا و جالب بود ! </p><p></p><p>جانم شهام جان ؟</p><p>شما احتمالا از وضعیت من اطلاع نداشتی که این متن رو نوشتی ؟ </p><p>من همین چند ماه پیش توسط شهر (سایلنت هیل) فراخونده شدم و از همون شماره 1 شروع کردم به رشد کردن میون گناهکارای (player های) سایلنت هیل ! </p><p>برای (حداقل) من گرافیک خیلی مهم نیست ! توی اون پستم هم اشاره کردم که اگه یه بازی رو دوست داشته باشی و واقعا از روی علاقه بازیش کنی (و نه صرفا از روی تفریح یا برای وقت گذرونی) گرافیک در اصطلاح پشه اش هم برات جذاب نشون داده می شه ! </p><p>البته به نظر من سال 99 اون گرافیک واقعا چیز خوبی بوده ! </p><p>منم مثل خیلی دوستای دیگه با سایلنت هیل 1 ترسیدم و گاهی اوقات از روی صندلیم پریدم هوا ! نمونه اش آشنایی با اولین monster سری که همون خفاش ها بودن ... اگه خاطرت باشه اولین بار وقتی اون خانومه پلیسه (اسمش رو هر کاری می کنم یادم نمیاد) تو اون کافه تفنگ رو بهت می ده بهت می گه : مواظب باش هر موقع که واقعا لازمت شد ازش استفاده کنی و درست بعد از چند لحظه اون خفاشه شیشه رو می شکنه و میاد داخل ! </p><p>من اون موقع داشتم سکته می زدم ... شنیده بودم بازی ترسناکه اما فکر نمی کردم همون اول کار بخواد منو غافلگیر کنه ! </p><p>کاملا موافقم ! شخصیت پردازی داستان بازی واقعا محشره ! </p><p>طوریه که مخاطب خیلی راحت با هری میسون (یا حالا جیمز یا هدر و یا بقیه کرکترها) ارتباط برقرار می کنه و چه بسا خودش رو جای اونا می بینه ! </p><p>برای مثال من واقعا خودم رو توی زندگی عادی به جای جیمز می دیدم ! </p><p>اکثر اتفاق هایی که برای اون میفتاد ، یه جورایی به یه شکل و نحو دیگه ای برای منم افتاده و همین باعث می شد که من بهش نزدیک بشم ! </p><p>یا مثلا من فکر می کنم افراد زیادی اطراف من باشن که خصوصیات ادی ، لورا یا ماریا رو داشته باشن و خیلیا تو زندگی من مثل دکتر کافمن میان و میرن اما اثرات عمیقی لابلای صفحه های زندگی من می ذارن ! </p><p>شاید هم درگیری با سایلنت هیل باعث شده من اینجوری فکر کنم ! نمی دونم ....</p><p>اما به هر حال در این مورد کاملا موافقم ! </p><p>و از طرف دیگه صحنه سازی ها و مخصوصا استفاده از کادرهای سینماتیک توی بازی واقعا به حس ترسناک بودنش کمک می کنه ! </p><p>اول SH2 رو خاطرتون هست بچه ها ؟ </p><p>جیمز که از دستشویی میاد بیرون ، با یه longshot (نمای باز) از رودخونه سایلنت هیل و درخت های پارک روبرو می شیم که می خواد اینو به ما بفهمون که آهای تازه وارد ! اینجا تنهایی .... اینجا یه جایی مثل L.A نیست که تو تموم خیابوناش آدم ببینی ! </p><p>و دقیقا هم همین می شه ! </p><p>وقتی به لورا ، ادی و ماریا می رسیم واقعا نمی خوایم کات سن ها رو رد کنیم ! چون بعد از این همه تنها بودن الان وجود یه هم نوع واقعا به آدم حس زنده بودن می ده ! </p><p>یا به عبارتی وجود مه نامعلوم توی شهر .... (از نظر من )</p><p>مگه می شه کسی ازش نترسه ؟</p><p>به نظر من اگه کسی بگه از اون غول نترسیده یا داره دروغ می گه یا خیلی در وجود شهامت خودش اغراق می کنه یا اینکه cheat زده و خون نامحدودی داشته ! </p><p>منو عصبانی می کرد چون همش فکر می کردم داخل یه زندانی راه می رم که به اندازه یه شهر بزرگه و به اندازه دل یه دختر سوخته و شکنجه شده تنها و تاریکه ! </p><p>قبول دارم .... درسته ! ولی نه ترسناک<strong> <span style="color: Red">ترین</span></strong>نقطه اش ! </p><p>منم اینجاها رو واقعا سکته می زدم تا رد کنم ! </p><p>البته اولین بار توی فیلمش از این صحنه ترسیدم ! </p><p>و اونقدر ترسیدم که تا چند لحظه سیستم رو pause کرده بودم و جرات نمی کردم دوباره playــش کنم ! شاید فکر کنید الکی می گم با دارم اغراق می کنم ! </p><p>وقتی رز می خواست وارد اون زیر زمین که یه راه پله سرد و عمیق (عین راه پله های آب انبار های قدیمی) داشت ، بشه آژیر به صدا در اومد و هوا تاریک شد ! رز یه فندک (از این آمریکاییا) در آورد تا محیطش رو روشن کنه اون وقت با کلی monster روبرو شد ! </p><p>شاید هم به خاطر این بوده که من از بچگی از آب انبار توی شب می ترسیدم ! شهر ما آب انبار زیاد داره ! همش بهمون می گفت شب که می شه جن میاد تو آب انبار و اونجا عروسی می گیره ... اگه بری اونجا دنبالت می کنن ! </p><p>اینجا هم این صحنه هم دقیقا همون خاطرات ترسناک کودکی من رو جلوی چشمام زنده کرد ! </p><p>همون آژیر زدن و تاریک شدن هوا کافی بود تا آدم از ترس ..... چی بگم والا ؟</p><p>ببخشید ... من این مورد یادم نمیاد ! </p><p>یا شاید باهاش روبرو نشدم ! </p><p>می شه یکی صحنه اش رو برام توصیف کنه ؟؟؟ ممنون ! :smile:</p><p>این رو هم من ندیدم ! </p><p>من تو PC بازی می کنم ! ممکن هست برا من نیومده باشه ؟</p><p>شایدم دقیق یادم نمیاد ! </p><p>بزرگواری شهام جان ! </p><p></p><p>سایت <a href="http://www.vgreleases.com">vgreleases</a> هم همین اطلاعات رو داده ..... </p><p>ظاهرا که درسته ! </p><p>البته من تا بخوام 3 رو تموم کنم و برم تو 4 و origin رو بزنم تو رگ و یه نگاهی به homecoming بندازم حتما دیگه SM هم اومده ! :biggrin1:</p><p>تازه همه اینا رو که نوشتم یه تحلیل خوندن هم می خواد که باید براش وقت گذاشت ! </p><p></p><p>تایید می شه ! </p><p>لینکا خرابن ! </p><p>اگه داریشون قربون دستت بزار .... مرسی</p><p>-----------------</p><p></p><p>پ.ن : چه طولانی شد این سوال جوابا و نقل قولا .........:blushing:</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="arthas, post: 835721, member: 642"] اوووووووووووه من نبودم اینجا چه خبرا شده ... جمعتون جمعه ! خنگتون کم بود که منم بعد از چند روز در به دری (مصاحبه دانشگاه) بالاخره رسیدم ! ای ول ... آدم حال می کنه بروبچه های سایلنت هیلی رو یه جا جمع می بینه ! :(( پ.ن : این شکلک اشک شوقه ! یا قرآن ... شوخی نکن ! :biggrin1: خب شما که توصیه می کنی نخونم ، نمی خونم ! البته من یه چیزی فکر می کنم اشکان جان ! ببین گفته ی من درسته ؟ درسته که داستان 1 و3 ..... و داستان 2 و 4 به هم ربط دارند ؟ (با توجه به اینکه من هنوز نرسیدم به 4 خودم نمی تونم بگم!) واقعا شرمنده .... اصلا حواسم نبود .... شما درست میگی تو 1 بود این صحنه ....:smile: خواهش می کنم .... این چه حرفیه ؟ شما استاد مایی .... هنوز یادم نرفته اون موقع ها که هی (مثل الانم) عین خنگولا سوال می پرسیدم و جوابم رو می دادی ! بالاخره ما هم شاگرد شماییم دیگه ! والبته (قبلا هم گفتم) مسعود و محمد مهدی عزیز ! در ضمن .... من فقط یک [B]ثانیه[/B] از [B]تصورات[/B] لحظه هایی که توی سایلنت هیل دارم می چرخم رو بیان کردم ! اگه بخوام داستان یک روزم رو تو اونجا بنویسم که ....... پ.ن : آخه من وقتی از سایلنت هیل exit می کنم تازه تو افکارم شروع می کنم به چرخ زدن توی شهر ... شاید خنده دار باشه اما برای خودم گاهی اوقات داستان های گشت و گذار هام رو می نویسم ! :blushing: خیلی ممنون مسعود ... واقعا درخور این همه تایید هستم ؟؟؟؟؟؟؟ متن شما هم زیبا و جالب بود ! جانم شهام جان ؟ شما احتمالا از وضعیت من اطلاع نداشتی که این متن رو نوشتی ؟ من همین چند ماه پیش توسط شهر (سایلنت هیل) فراخونده شدم و از همون شماره 1 شروع کردم به رشد کردن میون گناهکارای (player های) سایلنت هیل ! برای (حداقل) من گرافیک خیلی مهم نیست ! توی اون پستم هم اشاره کردم که اگه یه بازی رو دوست داشته باشی و واقعا از روی علاقه بازیش کنی (و نه صرفا از روی تفریح یا برای وقت گذرونی) گرافیک در اصطلاح پشه اش هم برات جذاب نشون داده می شه ! البته به نظر من سال 99 اون گرافیک واقعا چیز خوبی بوده ! منم مثل خیلی دوستای دیگه با سایلنت هیل 1 ترسیدم و گاهی اوقات از روی صندلیم پریدم هوا ! نمونه اش آشنایی با اولین monster سری که همون خفاش ها بودن ... اگه خاطرت باشه اولین بار وقتی اون خانومه پلیسه (اسمش رو هر کاری می کنم یادم نمیاد) تو اون کافه تفنگ رو بهت می ده بهت می گه : مواظب باش هر موقع که واقعا لازمت شد ازش استفاده کنی و درست بعد از چند لحظه اون خفاشه شیشه رو می شکنه و میاد داخل ! من اون موقع داشتم سکته می زدم ... شنیده بودم بازی ترسناکه اما فکر نمی کردم همون اول کار بخواد منو غافلگیر کنه ! کاملا موافقم ! شخصیت پردازی داستان بازی واقعا محشره ! طوریه که مخاطب خیلی راحت با هری میسون (یا حالا جیمز یا هدر و یا بقیه کرکترها) ارتباط برقرار می کنه و چه بسا خودش رو جای اونا می بینه ! برای مثال من واقعا خودم رو توی زندگی عادی به جای جیمز می دیدم ! اکثر اتفاق هایی که برای اون میفتاد ، یه جورایی به یه شکل و نحو دیگه ای برای منم افتاده و همین باعث می شد که من بهش نزدیک بشم ! یا مثلا من فکر می کنم افراد زیادی اطراف من باشن که خصوصیات ادی ، لورا یا ماریا رو داشته باشن و خیلیا تو زندگی من مثل دکتر کافمن میان و میرن اما اثرات عمیقی لابلای صفحه های زندگی من می ذارن ! شاید هم درگیری با سایلنت هیل باعث شده من اینجوری فکر کنم ! نمی دونم .... اما به هر حال در این مورد کاملا موافقم ! و از طرف دیگه صحنه سازی ها و مخصوصا استفاده از کادرهای سینماتیک توی بازی واقعا به حس ترسناک بودنش کمک می کنه ! اول SH2 رو خاطرتون هست بچه ها ؟ جیمز که از دستشویی میاد بیرون ، با یه longshot (نمای باز) از رودخونه سایلنت هیل و درخت های پارک روبرو می شیم که می خواد اینو به ما بفهمون که آهای تازه وارد ! اینجا تنهایی .... اینجا یه جایی مثل L.A نیست که تو تموم خیابوناش آدم ببینی ! و دقیقا هم همین می شه ! وقتی به لورا ، ادی و ماریا می رسیم واقعا نمی خوایم کات سن ها رو رد کنیم ! چون بعد از این همه تنها بودن الان وجود یه هم نوع واقعا به آدم حس زنده بودن می ده ! یا به عبارتی وجود مه نامعلوم توی شهر .... (از نظر من ) مگه می شه کسی ازش نترسه ؟ به نظر من اگه کسی بگه از اون غول نترسیده یا داره دروغ می گه یا خیلی در وجود شهامت خودش اغراق می کنه یا اینکه cheat زده و خون نامحدودی داشته ! منو عصبانی می کرد چون همش فکر می کردم داخل یه زندانی راه می رم که به اندازه یه شهر بزرگه و به اندازه دل یه دختر سوخته و شکنجه شده تنها و تاریکه ! قبول دارم .... درسته ! ولی نه ترسناک[B] [COLOR=Red]ترین[/COLOR][/B]نقطه اش ! منم اینجاها رو واقعا سکته می زدم تا رد کنم ! البته اولین بار توی فیلمش از این صحنه ترسیدم ! و اونقدر ترسیدم که تا چند لحظه سیستم رو pause کرده بودم و جرات نمی کردم دوباره playــش کنم ! شاید فکر کنید الکی می گم با دارم اغراق می کنم ! وقتی رز می خواست وارد اون زیر زمین که یه راه پله سرد و عمیق (عین راه پله های آب انبار های قدیمی) داشت ، بشه آژیر به صدا در اومد و هوا تاریک شد ! رز یه فندک (از این آمریکاییا) در آورد تا محیطش رو روشن کنه اون وقت با کلی monster روبرو شد ! شاید هم به خاطر این بوده که من از بچگی از آب انبار توی شب می ترسیدم ! شهر ما آب انبار زیاد داره ! همش بهمون می گفت شب که می شه جن میاد تو آب انبار و اونجا عروسی می گیره ... اگه بری اونجا دنبالت می کنن ! اینجا هم این صحنه هم دقیقا همون خاطرات ترسناک کودکی من رو جلوی چشمام زنده کرد ! همون آژیر زدن و تاریک شدن هوا کافی بود تا آدم از ترس ..... چی بگم والا ؟ ببخشید ... من این مورد یادم نمیاد ! یا شاید باهاش روبرو نشدم ! می شه یکی صحنه اش رو برام توصیف کنه ؟؟؟ ممنون ! :smile: این رو هم من ندیدم ! من تو PC بازی می کنم ! ممکن هست برا من نیومده باشه ؟ شایدم دقیق یادم نمیاد ! بزرگواری شهام جان ! سایت [URL="http://www.vgreleases.com"]vgreleases[/URL] هم همین اطلاعات رو داده ..... ظاهرا که درسته ! البته من تا بخوام 3 رو تموم کنم و برم تو 4 و origin رو بزنم تو رگ و یه نگاهی به homecoming بندازم حتما دیگه SM هم اومده ! :biggrin1: تازه همه اینا رو که نوشتم یه تحلیل خوندن هم می خواد که باید براش وقت گذاشت ! تایید می شه ! لینکا خرابن ! اگه داریشون قربون دستت بزار .... مرسی ----------------- پ.ن : چه طولانی شد این سوال جوابا و نقل قولا .........:blushing: [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft