ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="SiminSecret" data-source="post: 3733624" data-attributes="member: 51359"><p>سلامی گرم و دوباره به یاران قدیمی حلقه (حلقه گیمری) عاقا یک خاطره بگم از دوران دبیرستان و بازی .... زمانی که مشهد زندگی میکردم تو محله ما یه کلوپ بود دور یه فلکه ... از اونجایی که پاتوق من و داداشم شده بود و هر روز میرفتیم اونجا ، صاحاب مغازه به ما اعتماد کرده بود و هر از گاهی که کار داشت میرفت بیرون سیستم اصلی رو میداد دست من تا هرکی خواست بازی کنه یا پولش رو حساب کنه به من بده .... مام از فرصت استفاده میکردیم با سیستم اصلی و بقیه سیستم ها Zero Hour بازی می کردیم :d در یکی از همین روزها که نشسته بودم و سخت مشغول بازی بودم ، یه بنده خدایی هم داشت تو PS2 بازی GTA میزد و سخت مشغول بود اونم ، یهو یه مرد گنده اومد تو مغازه تا پسره رو دید از عرض چنان زد تو گوش بچهه که کل کلوپ یهو ساکت شد، خودم ... فنگ شدم !!! پسره از یک طرف گریه میکرد از یک طرف با دسته بازی میکرد که باباهه از رو صندلی کشیدش با خودش برد ... گفت چقدر بازی کرده؟ همینجوری میخکوب بودم گفتم هیچی نمیخواد بدی که رفت !!! بعله دوستان این است عاقبت بی اجازه پدر و مادر به کلوب رفتن ... ایشالا خاطره زیاد یادم اومده در آینده براتون میگم.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="SiminSecret, post: 3733624, member: 51359"] سلامی گرم و دوباره به یاران قدیمی حلقه (حلقه گیمری) عاقا یک خاطره بگم از دوران دبیرستان و بازی .... زمانی که مشهد زندگی میکردم تو محله ما یه کلوپ بود دور یه فلکه ... از اونجایی که پاتوق من و داداشم شده بود و هر روز میرفتیم اونجا ، صاحاب مغازه به ما اعتماد کرده بود و هر از گاهی که کار داشت میرفت بیرون سیستم اصلی رو میداد دست من تا هرکی خواست بازی کنه یا پولش رو حساب کنه به من بده .... مام از فرصت استفاده میکردیم با سیستم اصلی و بقیه سیستم ها Zero Hour بازی می کردیم :d در یکی از همین روزها که نشسته بودم و سخت مشغول بازی بودم ، یه بنده خدایی هم داشت تو PS2 بازی GTA میزد و سخت مشغول بود اونم ، یهو یه مرد گنده اومد تو مغازه تا پسره رو دید از عرض چنان زد تو گوش بچهه که کل کلوپ یهو ساکت شد، خودم ... فنگ شدم !!! پسره از یک طرف گریه میکرد از یک طرف با دسته بازی میکرد که باباهه از رو صندلی کشیدش با خودش برد ... گفت چقدر بازی کرده؟ همینجوری میخکوب بودم گفتم هیچی نمیخواد بدی که رفت !!! بعله دوستان این است عاقبت بی اجازه پدر و مادر به کلوب رفتن ... ایشالا خاطره زیاد یادم اومده در آینده براتون میگم. [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft