ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="T.M.D.B.B" data-source="post: 1639797" data-attributes="member: 52472"><p>خوب اینم خاطره خنده داره(واسه خودم که خیلی خنده داره وقتی بهش فکر میکنم). این از قبلیه کوتاه تره</p><p>[SPOILER=]خوب دوستان عزیز. این خاطره من مربوط میشه به بعد از داستان رزیدنت اویل2. آقا بعد از اون ماجرا من هم محروم از بازی کردن شدم و هم خودم جرات نداشتم بازی کنم. آقا وقتی داداشام می خواستن اویل بازی کنن منم دوست داشتم نگاه کنم ولی چون انقدر میترسیدم یه پتو با خودم می آوردم. دور خودم می پیچیدم بعد تا احساس میکردم به موقعیت ترسناکی داره نزدیک میشه میرفتم زیره پتو.<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/109.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="x_x" title="109 x_x" data-shortname="x_x" /> بعد که صدای شلیک میومد من هی زیره پتو می لرزیدم. تموم که میشد باز میومدم بیرون. این داستان تا 6 ماه ادامه داشت تا من از محرومیت خارج شدم و جرات بازی کردن پیدا کردم. حالا موقع بازی کردن هم دورم پتو میپیچیدم<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/24.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="=))" title="24 =))" data-shortname="=))" /></p><p>.آقا بعد از هزار بد بختی که سر تا آخر رفتن اویل2 کشیدم رفتم سراغ ALONE IN THE DARK لا مذهب خیلی از اویل2 ترسناک تر بود. اگه بازی کرده باشد میدونید چی میگم. آقا منم پر از صفات متناقض... هم از بازی های ترسناک خوشم میومد و هم وقتی شروع میکردم از همون اول میچسبید زیر گلوم.(میدونید چی رو میگم دیگه<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/9.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":">" title="9 :">" data-shortname=":">" />) حالا در کل. من سر ALONE IN THE DARK هم از استراتژیه پتو استفاده کردم.:d روش کار به این صورت بود: از اول میرفتم زیره پتو.<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/17.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":-s" title="17 :-s" data-shortname=":-s" />s<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/109.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="x_x" title="109 x_x" data-shortname="x_x" /> تا بازی غافلگیرم میکرد و زهره ترک میشدم سریع بازی رو استوپ میکردم و میرفتم زیره پتو به خودم روحیه میدادم باز میومدم بالا. ولی سر این داستان پتو انقدر من عرق میکردم که پتو بو گند میگرفت<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/31.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":-&" title="31 :-&" data-shortname=":-&" /> در حدی که انگار کار خرابی کردی( شایدم کردم یادم نمیاد<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/24.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="=))" title="24 =))" data-shortname="=))" />)حالا ما بنا رو به پاک بودن میزاریم. این از این....</p><p>حالا یک خاطره کوتاه دیگه. داداش شماره3 من سر اون داستان اویل2 کنارم بود و منو کشف کرد که چقدر ترسو هستم. آقا اون نامردم یه دفعه برام نقشه ای شوم پیاده کرد.<img src="/styles/default/xenforo/smilies/new_pack/devil.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":devil:" title="Devil :devil:" data-shortname=":devil:" /> منه بد بخت از مدرسه اومده بودم و خیلی بهم فشار اومده بود و داشتم بدو بدو میرفتم سمت دستشویی غافل از اینکه اون نامرد پشت در قایم شده. تا درو باز کردم پرید جلوم و یه نعره زد.<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/111.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="\m/" title="111 \m/" data-shortname="\m/" /> منه بد بختم حول کردم دوباره مثله قضیه اویل قاطی کردم و جای دستشویی در رفتم پارکینگ. آقا اون نامردم قش قش بهم میخندید.<img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/24.gif" class="smilie" loading="lazy" alt="=))" title="24 =))" data-shortname="=))" /> ولی من خودم نگه داشتم.</p><p>در کل اون قضیه اویل تا سال سوم دبیرستان رو من تاثیرش بود و باعث شده بود از فیلم ها و بازی های ترسناک خیلی بترسم.[/SPOILER]</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="T.M.D.B.B, post: 1639797, member: 52472"] خوب اینم خاطره خنده داره(واسه خودم که خیلی خنده داره وقتی بهش فکر میکنم). این از قبلیه کوتاه تره [SPOILER=]خوب دوستان عزیز. این خاطره من مربوط میشه به بعد از داستان رزیدنت اویل2. آقا بعد از اون ماجرا من هم محروم از بازی کردن شدم و هم خودم جرات نداشتم بازی کنم. آقا وقتی داداشام می خواستن اویل بازی کنن منم دوست داشتم نگاه کنم ولی چون انقدر میترسیدم یه پتو با خودم می آوردم. دور خودم می پیچیدم بعد تا احساس میکردم به موقعیت ترسناکی داره نزدیک میشه میرفتم زیره پتو.x_x بعد که صدای شلیک میومد من هی زیره پتو می لرزیدم. تموم که میشد باز میومدم بیرون. این داستان تا 6 ماه ادامه داشت تا من از محرومیت خارج شدم و جرات بازی کردن پیدا کردم. حالا موقع بازی کردن هم دورم پتو میپیچیدم=)) .آقا بعد از هزار بد بختی که سر تا آخر رفتن اویل2 کشیدم رفتم سراغ ALONE IN THE DARK لا مذهب خیلی از اویل2 ترسناک تر بود. اگه بازی کرده باشد میدونید چی میگم. آقا منم پر از صفات متناقض... هم از بازی های ترسناک خوشم میومد و هم وقتی شروع میکردم از همون اول میچسبید زیر گلوم.(میدونید چی رو میگم دیگه:">) حالا در کل. من سر ALONE IN THE DARK هم از استراتژیه پتو استفاده کردم.:d روش کار به این صورت بود: از اول میرفتم زیره پتو.:-ssx_x تا بازی غافلگیرم میکرد و زهره ترک میشدم سریع بازی رو استوپ میکردم و میرفتم زیره پتو به خودم روحیه میدادم باز میومدم بالا. ولی سر این داستان پتو انقدر من عرق میکردم که پتو بو گند میگرفت:-& در حدی که انگار کار خرابی کردی( شایدم کردم یادم نمیاد=)))حالا ما بنا رو به پاک بودن میزاریم. این از این.... حالا یک خاطره کوتاه دیگه. داداش شماره3 من سر اون داستان اویل2 کنارم بود و منو کشف کرد که چقدر ترسو هستم. آقا اون نامردم یه دفعه برام نقشه ای شوم پیاده کرد.:devil: منه بد بخت از مدرسه اومده بودم و خیلی بهم فشار اومده بود و داشتم بدو بدو میرفتم سمت دستشویی غافل از اینکه اون نامرد پشت در قایم شده. تا درو باز کردم پرید جلوم و یه نعره زد.\m/ منه بد بختم حول کردم دوباره مثله قضیه اویل قاطی کردم و جای دستشویی در رفتم پارکینگ. آقا اون نامردم قش قش بهم میخندید.=)) ولی من خودم نگه داشتم. در کل اون قضیه اویل تا سال سوم دبیرستان رو من تاثیرش بود و باعث شده بود از فیلم ها و بازی های ترسناک خیلی بترسم.[/SPOILER] [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft