داستان بازی spoiler!!!!- Darksiders II

i am dead

کاربر سایت
Feb 11, 2011
602
نام
سینا
والا نمیدونم. این بار دومه که قسمت بسیار زیادی از مطالب جدید حذف میشه. واقعا نمیدونم چرا حذف میشه.

کسری جان این چه کاریه که تو میخوای بکنی؟!!!!!!!!!!!!!
ملتی چشم به راه دیدن زحمتاتن.
بیخیال بابا یه تایپک دیگه بزن، بنویس ادامه داستان darksiders 2،واقعا حیف که یه همچین تایپک شاهکاری بخواد نیمه کاره بمونه.=((:(
 

Kiarash_Nasiri

کاربر سایت
Sep 11, 2012
8
نام
کیارش

---------- نوشته در 09:49 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 09:43 AM ارسال شده بود ----------


Part 2


مرگ پس از مبارزه با هیولای سنگی, آن را نابود میکند. مرگ و karn به محل guardian بازمیگردند تا سنگ سوم را هم در جای مخصوص خود قرار دهند. karn و مرگ به محل guardian میرسند.

مرگ
: تو باید سنگ رو در محل guardian جاسازی کنی.
karn: ما دیدیم اون چکار کرد سوار کار. (در مورد آلودگی سنگ سوم) این سنگ تقریبا آغشته از آلودگیه.
مرگ: دو سنگ قلب دیگر پاک و تمیز بودند. من شرط میبندم که پرتو و درخشندگی اونا (دو سنگ اول), سنگ سوم رو هم پاک میکنه.
karn: شاید.
مرگ: karn, بزرگترین ریسک و خطر اینه که هیچ کاری انجام نداد.
karn: بله.

_آنها سومین سنگ را هم در محل مخصوص guardian جای میدهند. همین که آنها این کار را انجام میدهند به یکباره guardian از خواب بیدار میشود و جان میگیرد.

karn: آلودگی همانند بارانی که بر روی یک آهنگری و کوره داغ میریزد, آلودگی را از بین برده است! تو درست میگفتی!
مرگ: نه, من اشتباه میکردم!

_ما متوجه میشویم که guardian به دلیل وجود سنگ قلب سوم که آلوده شده, حالا آلوده شده است و به مانند دیوانه ها رفتار میکند. او زنجیرهایی که به دستانش بسته شده بود را پاره میکند و به حرکت در می آید و همه چیز را سر راهش ویران میکند و به حرکتش ادامه میدهد.

karn: ما چکار کردیم؟ سوارکار, ما باید تقسیم بشیم. تو دنبال guardian برو. منم میرم بقیه رو ببینم. تو باید بدون من ادامه بدی سوارکار.

_پس مرگ از karn جدا میشود تا guardian را تعقیب و دنبال کند. سرانجام مرگ در منطقه دره پدر سنگی (Stonefather's vale) با guardian روبرو میشود. Eidard هم در آنجا حضور دارد و در حالی که یک عصای سه سر در دست دارد, روبروی guardian آلوده شده ایستاده است. از عصای او یک نور آبی رنگ متصاعد میشود. Eidard سعی میکند با قدرتهایش در مقابل guardian ایستادگی کند.

مرگ: نه!

_guardian آلوده شده با پتک بسیار بزرگی که در دستش دارد چند بار به Eidard ضربه میزند. Eidard به شدت صدمه دیده است و روی صورتش خون دیده میشود.

Eidard: استخوان های خالق آسیب دیده!

_Eidard که نمیتواند مقابل guardian ایستاده کند, عقب نشینی میکند و کار نبرد با guardian را به مرگ میسپارد.

Eidard: من نمیتونم در این مورد به تو کمک کنم, سوارکار! بهترین کاری رو که میتونی انجام بدی, به من نشون بده!

_پس مرگ با guardian آلوده شده وارد نبرد میشود


06048518ff8d.jpg


مرگ بر علیه guardian آلوده شده



_مرگ بعد از یک مبارزه نفس گیر و نسبتا سخت, guardian را نابود و تکه تکه میکند.

Eidard: سوارکار, تو انتخاب دیگه ای جز نابود کردن اون نداشتی. با وجود این هنوز هم اگر میخواهیم راه درخت باز بشه, من انتخاب دیگه ای بجز بازگرداندن و ساختن دوباره اون (guardian) ندارم.
مرگ: چند دفعه دیگه میخوای منو مجبور کنی که اونو بکشم؟
Eidard: گاردین تولدی جدید خواهد داشت, عاری و آزاد از آلودگی و انحراف. حالا کنار بایست. این یه مقدار بیشتر از یک سعی و تلاش کوچیک خواهد بود.

_سپس Eidard عصای خود را محکم به زمین میکوبد و این کار, هاله بزرگی از نور آبی رنگ را در قسمت وسیعی از محیط پخش میکند. تکه های خرد شده guardian شروع به تکان خوردن میکنند. Eidard میخواهد تکه ها را به هم وصل کند و یکبار دیگر guardian را بسازد. Eidard فشار بسیار زیادی را متحمل میشود و انرژی زیادی مصرف میکند.

مرگ: تو از این جون سالم به در نمیبری.
Eidard: من یک خالق هستم. این وظیفه و هدف اصلی و تعیین شده من است, همانطور که هدف تعیین شده خود تو جمع کردن ارواح میباشد(reaper of souls). هیچ راه فراری از اون (وظیفه تعیین شده) ....... وجود نداره!

_پس Eidard یکبار دیگر همه تکه های خرد شده را به هم وصل میکند و دوباره guardian را میسازد. البته اینبار عاری از هر گونه آلودگی. Eidard بخاطر فشار بسیار زیادی که متحمل شده بود, روی زمین می افتد. مرگ بالای سر Eidard میرود.

Eidard: سوارکار, حالا به سمت درخت زندگی برو. زمان زیادی از پایان یافتن سفر تو باقی مونده.

_سپس Eidard آخرین نفس ها را میکشد و میمیرد. سپس تصویر guardian را نشان میدهد که به منبع آلودگی که راه درخت زندگی را مسدود کرده بود حمله میکند. guardian بوسیله پتک بزرگش چند ضربه محکم به آلودگی که شبیه به یک هشت پا میباشد و یک چشم بزرگ دارد وارد میکند. آلودگی سعی میکند در برابر Guardian مقاومت کند اما سرانجام guardian آلودگی را از بین میبرد و مسیر ورودی رفتن به محدوده درخت زندگی را باز میکند. حالا قدم بعدی مرگ رسیدن به درخت زندگی میباشد. مرگ برای رسیدن به در خت زندگی باید از مسیر The verdant hollow عبور کند. مرگ بعد از عبور از این منطقه, به ورودی درخت زندگی نزدیک میشود.

راوی (در صورت لود بازی): تا اینجای سفر, در ریخته گری, قلب یک نگهبان (guardian) قدرتمند آلوده شده بود و هدف و نیتش برعکس و مخالف هدف اصلی شده بود. تنها موجودی که قادر بود این مصیبت را بازگرداند, Eidard بود که کشته شد. و غم و تاریکی بر سوار کار نازل گردید ........

_مرگ به در ورودی درخت زندگی میرسد. به یکباره یک ماده سیاه رنگ شبیه به آلودگی از درون در به بیرون تراوش میکند و با یک حرکت سریع کمر مرگ را میگیرد. علی رغم مقاومت زیادی که مرگ از خود نشان میدهد, سرانجام آلودگی مرگ را به درون خود میکشد. در ادامه تصویر تغییر میکند و مرگ را در یک فضای تاریک ناشناخته نشان میدهد, در حالی که یک موجود سیاه رنگ شیطانی روبروی او ایستاده است.


0893a5eb4548.jpg


موجود سیاه


موجود سیاه: پس تو اومدی, در حالی گه گناهانت رو به مانند نشانی از افتخار با خودت حمل میکنی. تو دنبال چی هستی سوارکار رنگ پریده؟ (توضیح: در مکاشفات یوحنی آمده است که یکی از سوارهای آخر وزمانی که مرگ نام دارد دارای یک اسب رنگ پریده میباشد)
مرگ: بازگردوندن و احیاء نسل بشر.
موجود سیاه: به یک سیاره (زمین) لم یزرع و خالی از سکنه, که زندگی و حیات از او گرفته شده؟ انسان ها ضعیف و نادان هستند, اونا از این رستاخیز (احیا و زنده شدن) زنده نخواهند موند, البته اونا لیاقت و شایستگی این رو هم ندارن!
مرگ: ما نمیتونیم در این مورد داوری و قضاوت کنیم. من این کار رو بخاطر بخشیده شدن جنگ (war) از مجازات شورا (council) انجام میدم.
موجود سیاه: پس نفیلیم چی میشه؟ تو فقط میخوای یک نفر رو نجات بدی و نه بقیه رو؟
مرگ: نفیلیم برای تعادل (balance) یک تهدید به حساب میاد.
موجود سیاه: اگر ما بهشت رو گرفته بودیم, هیچکدوم از این اتفاقات نمی افتاد. اما با این حال تو در مقابل ما و بر علیه ما ایستادی و افراد خودت رو قتل عام کردی و سپس روح اونا رو در اون طلسم (Amulet, همان چیزی که به گردن crowfather بستته شده بود) محبوس کردی!
مرگ: تو کی هستی؟
موجود سیاه: فکر کنم تو منو بشناسی. یه زمانی تو منو برادر صدا میکردی.
مرگ: Absalom ..........
موجود سیاه: من اون اسم رو کنار گذاشتم. حالا من آلودگی و فساد (corruption) هستم. روزی که تو داس خودت رو برعلیه ما بالا بردی, من متولد شدم, و بزودی, همه چیز مال من خواهد شد. درخت زندگی (tree of life) در تاریکی من سقوط کرد و فرو ریخت, از ریشه های پژمرده اون گرفته تا شاخه های بدون میوه. و حتی خود مرگ (death) هم نخواهد توانست از آن فرار کند!

_در اینجا تصویر به پایان میرسد و بعد از یک لودینگ ما صدای روای را میشنویم.

راوی: تعریف یک روح چیه؟ بعضی ها اونو جرقه هایی از نور میدونن که در داخل با تاریکی در مبارزه است, و برای حیات و بقاء موجود خودش میسوزد.

_تصویر تغییر میکند و مرگ را در حالی که طلسم ارواح (amulet) را بر گردن دارد به صورت تصاویر شبیه به کمیک نشان میدهد.

راوی: اما پس در مورد مرگ (death) چه, کسی که در روزی که ارتش نفیلیم را قتل عام کرد, جمع کننده ارواح (reaper of souls) آنها شد؟ او برادران خودش را کشت ...... دوستان و همراهانش را .... و absalom را. (همزمان تصویر میدان نبرد را نشان میدهد, تصویر روی صورت absalom میرود)

absalom: مرگ! چرا افراد خودت رو میکشی؟
مرگ: نفیلیم (نفیلیم یک ارتش یا به نوعی یک نژاد میباشد) نباید ادعا و مطالبه داشتن بهشت رو داشته باشه .....



absalom: برای فرشتگان و شیاطین قلمرو ها و سرزمین هایی وجود داره ...... چرا نباید برای ما سرزمینی وجود نداشته باشه؟
مرگ: بهشت به انسان ها تعلق داره.

_مرگ و absalom وارد نبرد با هم میشود و به روی هم تیغ میکشند.

absalom بهشت به کسی تعلق داره که اونو بدست بیاره و بگیره!



85e19f20bede.jpg


death و Absalom



تهیه و ترجمه از اقا کسری (ادامه ترجمه در Part 3 )
 
آخرین ویرایش:

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
ممنون از کیارش عزیز که قسمت حذف شده رو داشت, چون من خودم نداشتمش.تاپیک جدید لازم نیست. من در پست اول تاپیک, برای صفحه هر part لینک میزارم تا دوستان سریع پیداش کنن و دنبالش نگردن. part 3 رو در همین پست قرار میدم.

part 3

absalom: بهشت به کسی تعلق داره که اونو بدست بیاره و بگیره!

راوی: eons جوابی برای این سوال نداشت.

(توضیح در مورد گذشته: همانطور که احتمالا میدانید نفیلیم یک نژاد و سپاه باستانی بوده است. رهبری این سپاه را در گذشته absalom بر عهده داشته است. او و نفیلیم سرزمین های زیادی را فتح کردند. اما سرانجام 4 نفر از افراد سپاه نفیلیم ( چهار سوار آخر و زمانی) از قتل و کشتار خسته شدند و تصمیم گرفتند که گروه نفیلیم را ترک کنند و به شورای سوخته (charred council) خدمت کنند. به همین دلیل مرگ همه ارتش نفیلیم از جمله رهبر آنها یعنی absalom را قتل عام کرد, چون آنها قصد داشتند بهشت را هم تصرف کنند و برای تعادل و بالانس یک تهدید به حساب می آمدند.)


_تصویر دوباره صحنه نبرد مرگ و absalom را نشان میدهد. به یکباره مرگ داس بزرگ خود را با قدرت هر چه در بدن absalom فرو میکند.


مرگ داس بزرگ خود را در بدن absalom فرو میکند

_تصویر تغییر میکند و absalom را در حالی که روی زمین افتاده و آخرین نفس هایش را میکشد نشان میدهد. مرگ هم بالای سر او ایستاده است.

مرگ: این ارزشش رو داشت؟
absalom: برادر ........ (در حالی که دستش را به سوی مرگ دراز میکند)

راوی: در یک لحظه ......

_به یکباره چیزی شبیه به آلودگی از درون زمین به بیرون تراوش میکند و absalom را در میگیرد. مرگ در حالی که دست absalom را گرفته و سعی دارد او را نگه دارد, نمیتواند از فرو رفتن absalom به درون آلودگی جلوگیری کند و وی در زمین و آلودگی فرو میرود.

راوی: به این ترتیب آلودگی بوجود آمد ....... و مرگ به قاتل قوم و افراد خود (kinslayer) تبدیل شد.

_در ادامه تصویر نشان میدهد که تمامی ارواح سبز رنگ افراد کشته شده ارتش نفیلیم, جذب طلسمی که مرگ به گردنش دارد, میشوند و در آن محبوس میگردند.

راوی: پیروزی تلخ نمیتوانست ناتمام بماند.

_سپس تصویر نشان میدهد که مرگ در محلی به نام درخت مرگ (tree of death) به هوش می آید. مرگ در ابتدای راهش با یک موجود و گونه ناشناخته روبرو میشود که بدنی شبیه به انسان و سری شبیه به بز دارد روبرو میشود. این موجود یک در حقیقت یک تاجر میباشد و Ostegoth نام دارد.


Ostegoth

Ostegoth: آه ه ه , سوارکار رنگ پریده (pale rider). این خیلی عجیب نیست که افراد بسیار زیادی به دست تو به اینجا (سرزمین مردگان) اومدن؟ و خود تو تا به حال به ندرت پیش اومده که قلمرو مردگان (dead kingdom) رو ملاقت کنی.
مرگ: من برنامه ای برای اومدن به این مکان آشغال و پست مداشتم. من در جستجوی درخت زندگی بودم. اونو (درخت زندگی) پیدا کردم. و حالا اینجا هستم.
Ostegoth: دوست من, درخت زندگی یک مقصد نیست, اون تنها یک دریچه و پورتال هست به دنیاهای دیگه. اگر درخت زندگی جاییه که تو دنبالش بودی, پس حالا به اونجا رسیدی.
مرگ: پس به من خیانت شده.
Ostegoth: انقدر عجول نباش, درخت زندگی خرد و دانشی مافوق تصور داره. اگر اون (درخت زندگی) تو رو به اینجا رسونده, پس اینجا جاییه که تو بهش تعلق داری. شاید من بتونم کمک کنم.
مرگ: من شک دارم بتونی.
Ostegoth: کار عاقلانه برای تو اینه که به من توجه کنی. من یک مهارت قابل فروش برای اعطا به تو دارم که میتونه بهترین و قویترین خواسته تو رو برآورده کنه. به من بگو سوار کار, تو دنبال چی هستی؟
مرگ: من رهایی و آزادی برادرم (war) رو میخوام. و بازگردوندن تعادل و بالانس.
Ostegoth: ممم .... بله! من داستانش رو شنیدم. برادر سوارکار تو, برادر تو جنگ فراخوانده نشده بود (در روز آخر و زمان یا آپوکالیپس یا آرماگدون) و نسل بشر بهای اون رو پرداخت کرد. ( با نابود شدن نسل بشر)
مرگ: مواظب زبونت باش تاجر!پ
Ostegoth: رفیق, من در این مورد قضاوت و داوری نمیکنم: من تنها چیزی رو گفتم که به من گفته شده. تو در جستجو برای پیدا کردن درخت موفق بودی, اما این (درخت زندگی) تنها یک دروازه است. چیزی که تو دنبالش هستی چشمه ارواح ( well of souls یک دروازه ماوراء طبیعی میباشد که فرشته مقرب عزرائیل از آن محافظت میکند) هست.
مرگ: well of souls میتونه نسل بشر رو برگردونه؟
Ostegoth: کارهایی بیش از این میتونه انجام بده. میتونه مجراهایی از مرگ به این سرزمین باز کنه. از هر دنیا, بالا و پایین. این همچنین روشی است که میتونه ارواح رو دوباره خلق کنه, در زمانیکه آنها آماده تولد مجدد باشند.
مرگ: تو هنوز نگفتی که کی هستی.
Ostegoth: تاریخچه و دفتر زندگی مردمان من سوخت و خاکستر شد, و همراه با اون دنیای ما ( هم از بین رفت). حتی در خاطر کسانی که آنها را نابود کردند به فراموشی سپرده شد. حالا ........ تنها دود باقی مونده. ما اولیش نبودیم ( که نابود شدند), و آخریش هم نخواهیم بود. این راه و روش انجام بعضی کارهاست.
مرگ: راه ایجاد بالانس در چیز ها.
Ostegoth: و وجود بالانس چکار کرده؟ نیستی یا ........ آلودگی و فساد. سرانجام, اون همه ما رو از پا درمیاره.
مرگ: به نظر میرسه, هیچکدوم از توضیحاتی که تو دادی نشون نداد تو اینجا چکار میکنی.
Ostegoth: من تنها یک تاجر پست و فرومایه هستم, همراه بایک ذوق و سلیقه در مورد زیور آلات. در زندگی, و در مرگ. من Ostegoth هستم. و این میتونه باعث بشه که من کالاهای خودمو به تو پیشنهاد کنم.
مرگ: درخت زندگی؟ درخت مرگ؟ دریچه ها و پورتال هایی به دنیاهای دیگه؟ من هیچکدوم از اینا رو نمیدونم. چطور این همه مدت من انقدر کور بودم, یا شاید فقط از زبون تو دروغ بیرون میاد.
Ostegoth: این راز به مدت زیادی از نفیلیم و چهار سوار مخفی موند.
مرگ: چرا؟
Ostegoth: برای اینکه قدرت و نیرو بایستی با بی خبری ترکیب و در هم آمیخته بشه. اگر نفیلیم (منظور همه افراد نژاد نفیلیم) حقیقت رو در مورد خاصیت و سرشت واقعی درخت میدونست, ممکن بود همه هلاک و کشته بشن.
مرگ: من نفیلیم (ارتش نفیلیم) رو ترک کردم و به یک جنجگو برای برقراری تعادل و بالانش تبدیل شدم. حتی مردمان خودم رو هم کشتم. من از این دنیا ها حفاظت کردم. همچنین از شما و درخت محافظت کردم. اما هنوز هم من در بی خبری و تاریکی هستم.
Ostegoth: بله, رها کردی, اما فراموش نه (نکردی). نفیلیم هنوز هم در تو وجود دارد. (یعنی یاد و خاطره نفیلیم هنوز هم با تو است و آنها را فراموش نکردی) اما من باید چی بدونم؟ من تنها یک تاجر ساده هستم.
مرگ: اگر من بخوام به سرزمین های آهنگری (forge lands) برگردم, باید چکار کنم؟
Ostegoth: سوارکار, درخت زندگی تعداد زیادی دریچه (پورتال) داره. بعضی از اونا (پورتال ها) میتونن به تو کمک کنن تا راه خودت رو برگردی. تعداد زیادی از پورتال ها بسته شدن. اما یکی از آنها که مربوط به سرزمین های آهنگری (forge lands) است هنوز باز باقی مانده است.
مرگ: وانمود میکنیم که من حرفاتو باور کردم. من از کجا باید جستجوی خودمو شروع کنم؟
Ostegoth: تو باید به منطقه serpent's peak قدم بزاری, و تخت پادشاهی جاودان یا ابدی (eternal throne) رو احضار کنی. در آنجا ارباب استخوان ها (lord banes) خوابیده است. او تو را به دروازه راهنمایی میکند ...... یا اینکه جان تو را خواهد گرفت. سوارکار, قبل از اینکه بری, در مورد این فکر کن. ممکنه مردمان من نابود شده باشن, اما یادگارها و عتیقه های آنها هنوز باقی موندن. تو ممکنه در طول سفرت اونا رو پیدا کنی. آنها برای بیشتر افراد بی ارزش هستن اما آنها برای من با ارزش هستند. اونارو برای من برگردون و من عتیقه رو با پول معامله خواهم کرد.

_پس ما دیدیم, زمانیکه مرگ به هوش آمد فهمید که درخت مرگ او را به سرزمین مرگ ([FONT=&amp]Land of the Dead[/FONT]) فرستاده است. درخت مرگ نقطه مقابل درخت زندگی میباشد. او در ابتدای راهش با یک تاجر به نام ostegoth ملاقات میکند. Ostegoth به مرگ گفت well of souls (دروازه ارواح) میتواند نسل بشر را احیا کند. پس مرگ باید well of souls را پیدا کند. برای پیدا کردن آن مرگ باید ابتدا به منطقه eternal throne (سریر یا تخت پادشاهی ابدی) برود و در آنجا به ملاقات فرمانروای استخوان ها (lord of bones) برود. در ابتدا مرگ بایستی قلعه زنگوله دار (bell tower) را در منطقه serpent's peak پیدا کند و از آن برای احضار کردن و فرا خواندن eternal throne استفاده کنند.

راوی (در صورت لود بازی): تا این لحظه از سفر, بوسیله قدرت guardian , درخت زندگی از آلودگی پاک شد, اما هنوز در آنجا ارواحی وجود دارند که صدای آنها شنیده میشود. absalom ....... آیا تو دوباره خواهی راند؟ (سوار کاری خواهی کرد)


_ با کمی پیشروی مرگ وارد منطقه cragland ( معنی لغت به لغت: سرزمین پرتگاه یا تخته سنگ) میشود. سپس با پیشروی بیشتر مرگ به گلوگاه leviathan (کلمه leviathan در کتب عهد عتیق به عنوان یک جانور دریایی بزرگ یاد شده) میرسد. مرگ به ورودی مکان breach میرسد و داخل breach میشود.


ورودی منطقه breach

_مرگ موفق میشود از منطقه breach هم عبور کند و معمای آن را حل کند, او سپس خود را به منطقه the maw (معده,شکم؟؟؟) میرساند. بعد از پیمودن مسافتی نسبتا طولانی, مرگ به serpent's peak میرسد. در این منطقه مرگ bell tower را پیدا میکند و با استفاده از آن eternal throne را احضار کند. eternal throne دارای 2 سر فناناپذیر هیولا Leviathan میباشد که در منطقه The Abyss شناور میباشند. The Abyss یک مکان زیرزمینی تاریک و خطرناک میباشد که بین سه دنیای بهشت (Heaven) , جهنم (Hell) و زمین (Earth) قرار دارد. حالا مرگ بعد از عبور از قسمتهایی از دو سر هیولای Leviathan, باید خود را به اتاق تخت پادشاهی یا اتاق سریر (ethernal room) برساند. این اتاق همان جایی است که شاه مردگان (dead king) آنجا قرار دارد.
(یک توضیح جانبی در مورد شناخت بیشتر Well of Souls: این Well of Souls یک دروازه ماوراء طبیعی میباشد که از آن بوسیله فرشته مقرب عزرائیل (Azrael) محافظت و نگهبانی میشود. روح انسان ها بعد از مرگ ابتدا به این مکان می آیند و با آگاهی و صلاح دید عزرائیل از این دروازه عبور میکنند.)



eternal throne

_ مرگ وارد منطقه eternal throne میشود. تعدادی جنگجو یا به عبارتی گلادیاتور در آنجا دیده میشوند. مرگ با یکی از آنها که به نظر رئیس بقیه می آید صحبت میکند. ( صحبت کردن با این فرد اختیاری است و اجباری در آن وجود ندارد)

جنگجو: آیا صدر اعظم (chancellor) تو رو فرستاده؟ خوب سوارکار, من قبلا یکبار تو رو مغلوب کردم. و دوباره میتونم این کار رو انجام بدم.
مرگ: من حقیقتا نمیدونم تو در مورد چی صحبت میکنی؟
جنگجو: البته که نه. تو هنوز امید داری. تو نمیتونی صدراعظم (chancellor) رو ملاقات کنی.
مرگ: یک صدراعظم به نظر نمیاد چندان مقام عالی رتبه ای باشه.
جنگجو: برای مدت ها, زبون اون, زهر رو در داخل گوش های شاه مرگ (dead king) میریخت. اون در تمام مدت تنها بر تخت پادشاهی ابدی (eternal throne) نشسته بود ........... و درخواست و تقاضای خدمت میکرد.
مرگ: تو کی هستی؟
جنگجو: من استاد شمشیرزنی (master of blades) هستم. و همه اون جنگجو های باقی مونده زمانی منو Draven صدا میکردن. از دنیا و قلمرو انسان ها. من باید مدتها قبل از well of souls عبور میکردم. اما من آزادی خودمو در پیروزی در میدان مسابقه (Arena) به دست اوردم, تنها برای سقوط در قسمت های زیرین تازیانه شاه مرگ (dead king's whip).




Draven


_صحبت های مرگ با Draven به پایان میرسد و مرگ به مسیرش ادامه میدهد.

part 4,5,6 در این صفحه میباشد. برای مشاهده کلیلک کنید.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: hp3in_pro

i am dead

کاربر سایت
Feb 11, 2011
602
نام
سینا
کسری جان از بابت گزاشتن ادامه داستان واقعا ممنونم.اگه ادامه داستان رو میخواستی منم داشتم.من تمام صفحاتی که باز میکنم سیوشون میکنم برای بعد.راستی پستی که اقا کیارش گزاشته چرا تصویر نداره؟
 

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
کسری جان از بابت گزاشتن ادامه داستان واقعا ممنونم.اگه ادامه داستان رو میخواستی منم داشتم.من تمام صفحاتی که باز میکنم سیوشون میکنم برای بعد.راستی پستی که اقا کیارش گزاشته چرا تصویر نداره؟

خواهش میکنم. ممنون. آره تصاویر رو نذاشته. البته زیاد هم مهم نیست. اون قسمت فکر میکنم دو تا تصویر داشت یکی نبرد مرگ و guardian و یکی هم اون absalom سیاه. فکر کنم مشکل حذف شدن مطالب به این خاطر بود که یک پست یک ماکزیمم داره.
 

Kiarash_Nasiri

کاربر سایت
Sep 11, 2012
8
نام
کیارش
خواهش میکنم. ممنون. آره تصاویر رو نذاشته. البته زیاد هم مهم نیست. اون قسمت فکر میکنم دو تا تصویر داشت یکی نبرد مرگ و guardian و یکی هم اون absalom سیاه. فکر کنم مشکل حذف شدن مطالب به این خاطر بود که یک پست یک ماکزیمم داره.

سلام با تشکر دوباره از روحیه اقا کسری و نا امید نشدن این پسر فعال ایرانی دلیل نذاشتن تصویر این بود که اقا کسری خودش لینک اونا رو داده بود ولی سعی میکنم عکسایی که بود هم بذارم که خدایی نکرده از تلاش و زحمت اقا کسری کم نشهi خلاصه کسری جان برو جلو ما همیشه هوات داریم

---------- نوشته در 05:49 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 05:25 PM ارسال شده بود ----------
 
آخرین ویرایش:

A.Pato7

کاربر سایت
Jul 6, 2011
965
آقا وحشتناک تشکر!! دقیقا تا جایی که من بازی کردم رو گذاشتی:d
یه سوال من یه چیز رو نفهمیدم: چرا absalom به مرگ میگه برادر؟:-/

فکر میکنم برای خیلیا این سوال پیش اومده بود. تو تاپیک بازی دیدم در این مورد بچه ها زیاد بحث میکردن. بعضیا فکر میکردن absalom یکی از چهار سواره و برادره death یا war هست ولی اینطور نیست. قبل از اینکه پیمان برادری بین این چهار سوار (البته یکی شون خواهره) بسته بشه, اونا جز نژاد و ارتش باستانی نفیلیم بودن. رهبر این سپاه رو absalom برعهده داشت. نفیلیم ها حکومت ها و دنیاهای بسیار زیادی رو سرنگون کردن تا اینکه 4 نفر از اونا (که شامل مرگ و جنگ و..... ) از این همه کشتار و قتل خسته شده بودن و تصمیم گرفتن به جبهه خیر بپیوندن, به همین خاطر اونا تصمیم گرفتن که به شورای سوخته خدمت کنن. برای اینکه اونا توسط شورا پذیرفته بشن اول باید خودش رو پاک و خالص میکردن و اولین قدم در این راه کشتن نژاد نفیلیم و رهبر اونا absalom بود. absalom نقشه کشیده بود که بهشت (eden) رو هم تصرف کنه. وقتی absalom به مرگ میگفت برادر, منظورش برادر همرزم بود. تو جنگ به هم میگن برادر. ببخشید سرتو درد اوردم ولی اگه بازم نکته مبهمی وجود داره خواهش میکنم بگو تا بیشتر توضیح بدم.

دو زاریم به طرز وحشتناکی افتاد:d بازم خیلی خیلی ممنون عزیز:d
 
آخرین ویرایش:

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
آقا وحشتناک تشکر!! دقیقا تا جایی که من بازی کردم رو گذاشتی:d
یه سوال من یه چیز رو نفهمیدم: چرا absalom به مرگ میگه برادر؟:-/

فکر میکنم برای خیلیا این سوال پیش اومده بود. تو تاپیک بازی دیدم در این مورد بچه ها زیاد بحث میکردن. بعضیا فکر میکردن absalom یکی از چهار سواره و برادره death یا war هست ولی اینطور نیست. قبل از اینکه پیمان برادری بین این چهار سوار (البته یکی شون خواهره) بسته بشه, اونا جز نژاد و ارتش باستانی نفیلیم بودن. رهبر این سپاه رو absalom برعهده داشت. نفیلیم ها حکومت ها و دنیاهای بسیار زیادی رو سرنگون کردن تا اینکه 4 نفر از اونا (که شامل مرگ و جنگ و..... ) از این همه کشتار و قتل خسته شده بودن و تصمیم گرفتن به جبهه خیر بپیوندن, به همین خاطر اونا تصمیم گرفتن که به شورای سوخته خدمت کنن. برای اینکه اونا توسط شورا پذیرفته بشن اول باید خودش رو پاک و خالص میکردن و اولین قدم در این راه کشتن نژاد نفیلیم و رهبر اونا absalom بود. absalom نقشه کشیده بود که بهشت (eden) رو هم تصرف کنه. وقتی absalom به مرگ میگفت برادر, منظورش برادر همرزم بود. تو جنگ به هم میگن برادر. ببخشید سرتو درد اوردم ولی اگه بازم نکته مبهمی وجود داره خواهش میکنم بگو تا بیشتر توضیح بدم.

در ضمن اگر خواستی از اینجا میتونی چیزای بیشتری در مورد absalom بدونی.
 
آخرین ویرایش:

Satan1992

کاربر سایت
Sep 3, 2010
664
مطمئنا این همه دقت و ریز بینی ارزش تشکر کردن مدیران رو از آقا کسری داشت.
من به جای مدیران بودم تو همین تاپیک یه تشکر ویژه از ایشون میکردم تا یه دلگرمی باشه واسش.
 

TRUE WARRIOR

کاربر سایت
Aug 24, 2009
555
احسنت!
بعضی وقتا محو بازی می شدم یا به خاطر مبارزه صدای بعضی دیالوگ ها رو نمی شنیدم.حالا دیگه تکمیل شد!
برای همچین زحماتی،یک قدر دانی حسابی از کاربر باید انجام بشه؛قابل توجه بچه های بالا!:d
 

Kiarash_Nasiri

کاربر سایت
Sep 11, 2012
8
نام
کیارش
سلام کسری جان با تشکر دوباره از زحمتهات به نظر من پارت سومی رو خیلی زود تموم کردی و هنوز جا داشت ادامش بدی چون اگه تعداد پارتها زیادم بشه یه نوع شلوغی و سر در گمی برای کاربران به وجود میاد برای همین به نظر من بهتره تا جایی که ادامه داره از جدا کردن ترجمه ها جلوگیری کنی تا جایی که مشکلی پیش نیاد این به خاطر این میگم چون دوست ندارم از ارزش زحمتهات کاسته بشه
 
آخرین ویرایش:

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
سلام کسری جان با تشکر دوباره از زحمتهات به نظر من پارت سومی رو خیلی زود تموم کردی و هنوز جا داشت ادامش بدی چون اگه تعداد پارتها زیادم بشه یه نوع شلوغی و سر در گمی برای کاربران به وجود میاد برای همین به نظر من بهتره تا جایی که ادامه داره از جدا کردن ترجمه ها جلوگیری کنی تا جایی که مشکلی پیش نیاد این به خاطر این میگم چون دوست ندارم از ارزش زحمتهات کاسته بشه

ممنون . من دوباره part 4 رو به part 3 وصل کردم ولی خوب باید در نظر داشته باشی که وقتی حجم یک پست بالا بره, دوستانی که اینترنت دیال آپ دارن به سختی صفحه براشون باز میشه.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر