X Vs. Y (پست اول تاپیک خوانده شود)

Group XXIV


  • مجموع رای دهنده‌ها
    20
  • نظرسنجی بسته شده است .
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
الان باید دعا کنیم قهرمان یا ضد قهرمان کامل بیاد! الان همه ی بازی ها اینجورین>:)

توجه کنین که استارکرفت مال سال 1998 هست یعنی 15 سال پیش!!
تا اون زمان کسی نتونسته بود داستانی در این حد و اندازه و شخصیت پردازی قوی بسازه,استارکرفت رو میشه پایه گذار این داستانهای سیاه و شخصیت پردازیهای امروزی دونست!!
البته من همیشه گفتم و میگم که تا بحال هیچ بازی ساخته نشده که داستان و شخصیت پردازی در حد سری استارکرفت و وارکرفت داشته باشه,حتی نقش آفرینیهای گسترده امروزی مثل مس افکت یا ویچر یا دراگن ایج!!!
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
سارا کريگان,دختري که به خاطر توانايي فوق العاده ذهنيش در کودکي به طور ناخواسته باعث مرگ مادرش شد و آسيبهاي مغزي جدي به پدرش وارد کرد,نظر ماموران کنفدراسيون را به خود جلب کرد که وي را وارد برنامه Ghost کرده و از او ابر سربازي با نيروهاي ذهني بسازند.او پس از گذراندن هشت سال اجباري تبديل به قدرتمندترين نيروي Ghost موجود شد تا جايي که مامورين کنفدراسيون مجبور شدند که سيستم درجه بندي سربازان را به خاطر توانايي بالاي سارا کامل تغيير بدهند.
در طول آموزش استاد سارا فردي به نام ستوان Rumm بود که نفرت شديد سارا را نسبت خود برانگيخته بود.تلاش Rumm بر اين بود که با نشان دادن سارا به عنوان يک رواني به مافوق هايش ديد سارا را به مساله خير و شر عوض کند.در اين بين قدرتهاي سارا که هر روز به طور شگفتي قوي تر ميشد باعث ترس مسئولان کنفدراسيون شد تا اينکه آنها بالاخره تصميم گرفتند که با تزريقي ماده اي به نام Neuro-adjuster به وي,او را مطيع خود کنند.اما Rumm که ميدانست اين ماده قدرتهاي ذهني را تا حد زيادي کاهش ميدهد وگاهي حتي باعث مرگ مي شود با اين کار مخالفت مي کند.در عوض براي مطيع ساختن سارا او را به آزمايشگاهي ميبرد که پدر آسيب ديده وي را در آنجا زنداني کرده اند.با نشان دادن پدرش به وي ميگويند چاره اي جز وفاداري کامل به آنها ندارد اما سارا که حقيقت کثيف کنفدراسيون را ديده است مي گويد حاضر است خود و پدرش را بکشد اما به ابزاري در دستان آنها تبديل نشود.Rumm که مقاومت شديد سارا را مشاهده ميکند چاره اي نميبيند جز اينکه Neuro-adjuster را به وي تزريق کند.پس از تقلاي شديد سارا با تزريق اين ماده وي بي هوش روي زمين افتاده و توسط ماموران کنفدراسيون برده ميشود.
پس از آن اتفاق سارا تحت تاثير دارو و درمانش به دختري منزوي و درونگرا تبديل ميشود که Rumm هيچ نوع شکنجه و عذاب ذهني را از او دريغ نميکند.

پس از پايان يافتن تمرينات و آموزشهاي سارا وي به عنوان يکي از مامورهاي اصلي به عنوان Ghost شماره 24 انتخاب ميشود و ماموريتها و قتلهاي زيادي براي کنفدراسيون انجام مي دهد از جمله قتل Angus Mengsk رهبر گروه شورشي پسران کورهال.پس از آن سارا در ماموريتي براي بررسي زرگها در Vyctor 5 راهي ميشود,در طي اين ماموريت نيروهاي کنفدراسيون متوجه ميشوند که زرگها به سمت Psi سربازان گوست جذب ميشوند و به آن واکنش نشان ميدهند.
همزمان رهبر جديد پسران کورهال يعني آرکتوروس منگسک از حضور کريگان در آن مکان آگاه ميشود و تصميم ميگرد به آنجا حمله کرده و سارا را بدزدد.اما در طي جرياناتي در ماموريت سارا اتفاق مي افتد تمامي همراهان وي کشته ميشوند و سارا بي هوش ميشود و در آن هنگام منگسک و سربازانش از راه ميرسند تا تمامي مدارک آن مقر را به همراه سارا به پايگاه اصلي خود يعني کشتي فضايي اي به نام Hyperion ببرند.پس از آن Neuro-adjuster را از بدن وي خارج مي کنند تا وفاداري اجباري وي به کنفدراسيون از بين برود و با نفرت سارا,تبديل به ماموري براي شورشيان کورهال شود.
با بيدار شدن سارا در سفينه,وي با استقبال گرم شخص منگسک و فردي به نام Somo Hung مواجه ميشود.هرچند سارا با تواناييهايش متوجه دشمني دروني منگسک نسبت به خود ميشود اما منگسک به او ميگويد که حالا وي جزيي از آنهاست و اجازه دسترسي کامل به تمام نقاط کشتي را دارد.
پس از آن کريگان به يکي از ماموران اصلي پسران کورهال براي مقابله با کنفدراسيون تبديل ميشود.با سپري شدن زمان رابطه بين سارا و Hung قويتر ميشود و آنها بيشتر به هم نزديک ميشوند.سارا که هنوز اعتماد کامل به منگسک را نداشته با مافوق خود ستوان Rimes درگير ميشود که با ميانجي گري Hung مساله خاتمه ميابد.
پس از آن منگسک تصميم ميگرد حمله عظيمي را بر عليه کنفدراسيون آغاز کند که هدف اصلي اين حمله آکادمي آموزش نيروهاي Ghost هست.منگسک فرماندهي حمله مستقيم را به Rimes ميسپارد و سارا را توسط تيمي مخفي به طور جداگانه مسئول نفوذ به آکادمي ميکند.در ميانه نبرد Hung که به Rimes مشکوک شده بود وي را زير نظر ميگيرد و متوجه مي شود که وي هنوز وفادار به کنفدراسيون ميباشد و جاسوسي در ميان شورشيان بوده و حالا قصد آگاه کردن آکادمي از نفوذ سارا و همراهانش را دارد.پس از آن Hung به Rimes حمله ميکند و پس از کور کردن وي موفق ميشود او را بکشد اما خود نيز به طور دردناکي مجروح ميشود.پس از آن Hung که ميداند با خيانت Rimes وضع سارا و ديگران در آکادمي وخيم است به کمک آنها ميرود و در ميابد که تمامي آنها توسط نيروهاي Ghost محاصره شدند.Hung موفق ميشود با باز کردن درهاي مکاني که سارا و باقي افراد گرفتار شدند راهي براي فرار آنها باز کند.پس از آن وي نيز به آنها ميپيوندد اما ناگهان در مقابل چشمان سارا توسط رهبر نيروهاي Ghost يعني ارشد قديمي سارا Rumm کشته ميشود.Hung در آخرين لحظات زندگيش ميخواهد احساساتش به سارا را به وي بگويد اما Rumm به او امان نميدهد و کار وي را ميسازد.در آن هنگام سارا با خشم شديدي به سمت Rumm يورش ميبرد و وي را به طرز فجيعي مي کشد.
پس از آن اتفاقات تمامي نيروهاي شورشي به همراه سارا که چندان در عملياتشان موفق نبودند تنها با چند اسير از نيروهاي Ghost به کشتي باز ميگردند.
با گذشت زمان باور سارا به پسران کورهال بيشتر ميشد و کم کم خودش را جزيي از آنها ميديد.مبارزه آنها رفته رفته عليه کنفدراسيون عميق تر ميشد اما مشکل ديگري نيز بوجود آمده بود.تهديد زرگها حالا ديگر حالتي کاملا جدي به خود گرفته بود و علاوه بر آن حضور گونه اي ديگر به نام پروتاس نيز کشف شده بود.اکنون نارضايتي مردم از کنفدراسيون بسيار زياد شده بود و کار براي پسران کورهال راحتتر.
خبرهايي از نارضايتي عميق مردم Antiga Prime به گوش سارا و منگسک رسيده بود,به همين علت آنها موقعيت را مناسب ديدند که شورشي را در آنجا بر عليه کنفدراسيون آغاز کنند.براي همين سارا به محل اعزام ميشود اما نيروهاي کنفدراسيون تحت امر General Duke و سربازان ويژه اش در آنجا حضور دارند تا با هرگونه شورش احتمالي به شدت برخورد کنند.سارا که کار خود را دشوار ميبيند به جستجوي راه حلي ميگردد تا اينکه با يکي از مارشالهاي قديمي به نام جميز رينور بر ميخورد که بعد از اينکه توسط کنفدراسيون طرد شده به شورشيان پيوسته و دشمني شخصي و عميقي با General Duke دارد.اما در همان برخورد اول سارا متوجه ميشود که اين مرد حتي به پسران کورهال هم اعتماد ندارد و از سر ناچاري به آنها پيوسته است.به هر حال با کمک جيمز رينور و محليهاي تحت فرمان وي سارا موفق ميشود به مقر فرماندهي کنفدراسيون حمله کرده و آنجا را به شورشيان در آورد.اما طولي نميکشد که سارا و جميز رينور خود را زير آتش سنگين نيروهاي Duke ميبينند اما ناگهان در اتفاقي عجيب battlecruiser شخصي Duke به نام Norad II در آسمان Antiga Prime توسط زرگها که به طور ناگهاني پيدا شدند مورد حمله قرار ميگيرد.Duke درخواست کمک ميکند و با ناباوري سارا,منگسک دستور کمک به Duke و نجات وي را مي دهد.نيروهاي شورشي Duke را نجات مي دهند و با خود به نزد منگسک ميبرند.
اما اين نجات بهاي سنگيني براي منگسک و زيردستانش دارد,مرکر فرماندهي Antiga Prime که موقتا در دستان شورشيان قرار گرفته بود زير آتش سنگين نيروهاي ويژه دوام نياورده و مجددا در دستان کنفدراسيون قرار ميگيرد.منگسک که موقعيت را دشوار ميبينند جلسه اي با تمام زيردستانش برگذار ميکند تا راه چاره اي بينديشند.آنها راه حلي خطرناک اما موثر ميابند.در طي مبارزه عليه کنفدراسيون شورشيان از اين موضوع آگاه شده بودند که زرگها به Psi نيروهاي Ghost جذب مي شوند.لذا تصميم ميگيرند Psi emitter را که در طي يکي از نفوذهاي گذشته از کنفدراسيون دزديده اند در مقر اصلي قرار دهند و با فعال کردن آن زرگها را به آن مکان بکشانند تا از پس نيروهاي ويژه بر آيند.سارا که باور دارد اين حرکتي غير انساني هست و هيچکس سزاوار اين سرنوشت نيست به مخالفت ميپردازد.اما منگسک توجه اي نميکند و به سارا ميگويد گذشته ي تو باعث همچين تفکرات و صحبتهايي شده.به هرحال سارا با نارضايتي با فردي به نام Liberty مامور ميشوند تا دستگاه را در محل مناسب قرار دهند.پس از درگيريهاي بسيار موفق به رسيدن به محل مورد نظر ميشوند و با فعال کردن Psi emitter به سرعت از محل ميگريزند.سارا به منگسک هشدار ميدهد که ديگر هرگز اين عمل را تکرار نميکنند اما در جواب ميشنود که وي حاضر به انجام هرکاري براي نجات بشريت است.


پس از برگشتن به Hyperion سارا مشاهده ميکند که جميز رينور نيز به کشتي وارد شده و در آنجا حضور دارد,جميز که ديده بود سارا با صراحت در مقابل دستور منگسک مخالفت کرده از وي دعوت ميکند تا قهوه اي با هم خورده و در مورد منگسک صحبت کنند.به مرور زمان و با آشنا شدن با يکديگر به سرعت آن خصومت ابتدايي بينشان پاک شده و جميز که هميشه مردي تنها و منزوی بوده به سرعت به سمت سارا جذب میشود و به او علاقه مند میشود و از آن طرف نیز سارا که تا بحال مزه ی عشق و دوست داشتن را نچشیده بود به جیمز اجازه میدهد به او نزدیک شود و رابطه دو طرفه ای بین آنها شکل میگیرد.منگسک که کم کم متوجه علاقه بین آن دو شده بود و میداند چه تیم فوقال عاده ای با هم تشکیل خواهند داد در اکثر ماموریتها آن دو را با هم اعزام میکرد که تقریبا همیشه نتیجه شگفت انگیز و بالاتر از انتظاری نیز میگیرفت.
یکی از ماموریتهای آن دو نفوذ به Science Facility در Orna III بود که با نقشه هوشمندانه و پر ریسک آن دو ماموریت موفقیت آمیز به اتمام میرسد.قرار می شود سارا نقش یکی از نیروهای Ghost کنفدراسیون را بازی کند که جیمز رینور یاغی را در همین حوالی دستگیر کرده و برای تحویل به آنجا آورده است.این حقه کارساز میشود و با رفتن به داخل ساختمان آن دو با همکاری هم سوژه های مورد آزمایش آنجا را نجات میدهند و از پس دکترهای فاسد و مزدوران کنفدراسیون بر می آیند.بعد از اتمام ماموریت جیمز به سارا پیشنهاد اولین قرار عاشقانه رسمی (Date) را میدهد و سارا هم میپذیرد.آن دو بعد از لحظات فوق العاده ای که با هم میگذرانند احساسات اصلی و درونی خود را به هم بیان میکنند و رابطه آنها وارد مرحله جدیدی میشود.آنها شب را در کنار هم سپری میکنند و سارا که در آغوش جیمی قرار داشت وی را مجبور میکند که قول بدهد اگر زمانی تاریکی و شر وجودش او را فرا گرفت جیمی باید جلوی او را به هر نحوی بگیرد.
زمان میگذشت و با گذر آن رفته رفته قدرت پسران کورهال افزایش پیدا میکرد و رابطه بین سارا و جیمی عمیق تر میشد.اما جیمی نه تنها هنوز منگسک را کاملا باور نداشت بلکه حالا وی را همسطح سران کنفدراسیون میدانست و باور داشت که در صورت به قدرت رسیدن وی او نیز مانند کنفدراسیون عمل خواهد کرد.اما نظر سارا به گونه ای دیگر بود,او همواره به جیمز میگفت که شاید گاهی زیاده رویهایی توسط منگسک انجام شود اما او همیشه بهترین امید ترانها خواهد بود و باور داشت با به قدرت رسیدن منگسک آینده بهتری رقم خواهد خورد.
حال دیگر زمان زدن ضربه اساسی به کنفدراسیون بود که یک بار و برای همیشه از شرش خلاص شوند,منگسک و تمامی زیر دستانش دور هم جمع شده بودند تا نقشه حمله اصلی و نهایی به پایتخت کنفدراسیون یعنی Tarsonis را طرح ریزی کنند.Duke در این میان پیشنهاد خطرناک اما کارسازی میدهد,او میگوید تیم اصلی باید مسئول حمله به Space Platform مرکزی شود تا تیمی کوچک که شامل سارا و رینور و Liberty میشود به آسانی به سطح تارسوناس برسند.اما این قسمت از نقشه وی همگان را مخصوصا سارا و جیمز را شگفت زده میکند.او ادامه میدهد تنها راه نابودی کنفدراسیون و غلبه کامل بر آن استفاده از زرگهاست یعنی همان ترفندی که برای از بین بردن نیروهای ویژه در Antiga Prime به کار برده اند اما در ابعاد وسیعتر و تیم سارا مسئول قرار دادن Psi Emitters شوند.


به هرحال با مخالفتها و موافقتهای یک سری از افراد این نقشه تایید میشود و همه آماده انجام آن میشوند.در ایتدای کار به نظر می آید که کار سارا و تیمش چندان مشکل نباشد و این هم مانند ماموریتهای گذشته باشد اما حضور مهمان ناجوانده ای تمامی معادلات را به هم میزند.با قرار دادن و فعال کردن Psi Emitters در مرکز تارسوناس میلیاردها زرگ راهی این سیاره میشوند تا هر آنچه در آنجا و بر سر آنهاست را نابود کنند اما به دنبال زرگها یک سری از نیروهای پروتاس که همیشه به دنبال شکار زرگها و از بین بردن آنها بودند نیز به آن محل می آیند تا با از بین بردن کندوی زرگها در آنجا جلوی گسترش زرگها و به دنبال آن نابودی تارسوناس را بگیرند.منگسک که اوضاع را دشوار میبیند به سارا دستور می دهد تا هر طور شده از کندوی زرگها در مقابل نیروهای پروتاس دفاع کند تا نقشه آنها کامل شود.در این بین رینور که دیگر تاب دستورهای منگسک را نمی آورد به مخالفت میپردازد اما هنگامی که میبیند کاری از پیش نمیبرد از سارا خواهش میکند حداقل اجازه دهد او را همراهی کند اما سارا میگوید که وی از برترین نیروهای Ghost است و میتواند از پس زرگها و پروتاسها به تنهایی بر آید.
با رفتن سارا به محل تجمع زرگها سارا متوجه اشتباه خود میشود و اوضاع را بسیار دشوار میبیند.تعداد نیروهای زرگ خارج از تصور وی بودند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد.در این لحظه او که میداند از پس این تعداد بر نمی آید درخواست نیروی کمکی از منگسک میکند.اما در کمال تعجب همگان منگسک دستور میدهد همه ی کشتی های شورشیان از مدار تارسوناس خارج شوند و اجازه دهند تا زرگها تمامی تارسوناس را نابود کنند.در این بین جیمی بسیار عصابی میشود با فریاد از منگسک میخواهد به نجات سارا برود اما او که توجهی به جیمز ندارد دستور را صادر میکند.بدین ترتیب سارا که هر چه سعی در تماس با جیمز یا منگسک می کند موفق نمیشود در آخرین لحظات متوجه حقیقت تلخ خیانت آنها میشود.او که دیگر ناامید شده سلاحش را بر زمین انداخته و با نگاه بر آسمان خود را تسلیم سرنوشتش میکند و توسط میلیونها زرگ محاصره میشود.
اما این پایان کار سارا نیست.
در طرف دیگر منگسک اعتماد نداشتن سارا به پسران کورهال را بهانه کارش میکند و میگوید کریگان همیشه به دنبال انتقام بوده و دلیل همکاریش هم همین بوده است اما جیمز که زیر بار این حرفها نمی رود با عده ای از طرفدارانش از کشتیهای پسران کورهال جدا میشود تا برای نجات سارا بروند اما در آن سیاره مملو از زرگ کاری از پیش نمیبرند و مجبور به عقب نشینی میشوند!


اما سارا توسط زرگها کشته نمیشود,بلکه Overmind (نوع خاصی از زرگها که توانایی تفکر دارد و سایر آنها را کنترل میکند!) که نیروی عجیب و قدرتمند سارا را حس کرده او را سلاحی قدرتمند برای مقابله با حملات پروتاسها میبیند.اما بعدا مشخص میشود هدف Overmind از زنده نگه داشتن سارا چیزی فراتر از آن است,او سارا را رستگاری نژاد زرگ می داند.هنگامی که Overmind در ابتدای راه خود بود توسط نیرویی قویتر و عجیب به نام Dark Voice تا حدودی کنترل میشد و مجبور به تلاش برای نابودی پروتاسها بود.وی میدانست که تمام این اتفاقات آماده سازی نقشه ی گسترده Dark Voice برای آخرزمانی است که در آن نه زرگی باقی می ماند و نه پروتاسی بلکه موجودی فراتر از اینها!!
او که نجات نژادش برایش از همه چیز مهمتر بود با آلوده کردن سارا و تبدیلش به ملکه زرگها کوره راهی برای جلوگیری از این نابودی باز میکند اما افسوس که تا مدتها کسی از این نقشه وی با خبر نمی شود!
زرگها سارا را داخل شفیره ای قرار می دهند و با انتقالش به سیاره Char مقدمات تبدیلش را فراهم میسازند.
مدت زمانی میگذرد و با نابودی کنفدراسیون,منگسک حکومت جدیدی به نام Terran Dominion ایجاد میکند و خود بر مسند قدرت مینشیند.از سوی دیگر با عوض شدن حکومت اینبار نوبت رینور است که با ایجاد گروه شورشی Raynor's Raiders به مقابله با Dominion بپردازد اما هیچ کدام اطلاع نداشتند که سارای جدیدی در حال متولد شدن است که می تواند آینده همگان را تغییر دهد!


با بردن شفیره ی سارا به Char قدرتهای نا خواسته ی تلپاتیکی سارا هم توسط منگسک و Raynor's Raiders شناسایی میشود.منگسک که اوضاع را بسیار عجیب میابد Duke را مامور میکند برای تحقیقات به نزدیکی Char برود و از طرف دیگر جیمز که آنچه را میدید نمیتوانست باور کند با گروهش برای نجات سارا عازم میشوند.اما Char سیاره ای نیست که هرکسی به آنجا نفوذ کند,هر دو گروه توسط نیروهای زرگ به راحتی عقب رانده میشوند.اما جیمی که دست بردار نیست تسلیم نمیشود و با زرگها به سختی درگیر میشود.
اما اوضاع در حال تغییر است,سارای جدید با ظاهری هولناک از شفیره اش بیرون می آید و با عنوان Queen of Blades شخصا کنترل زرگها را در دست میگیرد و به راحتی جیمز و تمامی ترانهای آنجا را شکست میدهد.اما هنگامی که با چهره وامانده ی جیمی روبرو میشود به او و گروهش اجازه فرار میدهد.جیمی که آنچه را میدید باور نمیکند چاره ای جز عقب نشینی ندارد و از Char بیرون میرود.هرچند سارا کریگان سابق موجودی جدا از Queen of Blades نیست اما حال سارای قدیمی تحت تاثیر نیروی ویرانگر زرگها شخصیت Queen of Blades را به خود گرفته است!
به هرحال دیگر سارا به نوعی رهبر جدید زرگها محسوب میشود اما ویژگیهای گذشته وی در نقش یک Ghost کم کم برای فرم جدیدش مشکل ساز میشود و مانع از استفاده کامل از تواناییهایش میشود,برای از بین بردن این ارتباط با گذشته اش سارا به Amerigo یکی از science vesselهای ترانها حمله میکند.با این حمله یکی از باهوشترین Cerebrateهای (نیروهای فوق قدرتمند زرگ که توانایی فکر کردن دارند) زرگ به نام Zsas از این کار سارا و خودسری زرگهای جدید نگران میشود و سعی در اختلال در کار سارا و جلوگیری از او میکند,اما Queen of Blades هیچ توجهی با Zsas نمیکند و حمله خود را کامل میکند.با اینکار Zsas بیش از پیش عصبانی میشود اما با دخالت Overmind از انجام کاری علیه سارا باز می ماند.اورمایند به Zsas میفهماند تمامی اینها مربوط به گذشته Queen of Blades و شکل قبلیش است و وی باید همچین کاری را انجام میداده!
پس از حمله به Amerigo دیگر هیچ چیز جلودار سارا نیست و نیروی ذهنی وی از گذشته نیز قویتر شده شده است.سارا که حال دنیای اطرافش را جور دیگری حس میکند حضور یک پروتاس به نام Tassadar در سیاره را آشکار میکند.
Tassadar ماموریت دارد که تمام سیاره های آلوده به زرگها را نابود کند اما چون در این بین ترانهای بی گناهی نیز وجود دارند حاضر به این کار نمیشود و از کاهن سیاه Zeratul کمک میخواهد اما این کار وی باعث میشود توسط پروتاسها به عنوان خائن شناخته شود.تاسادار که موجودی فوق العاده باهوش و زیرک بود موفق میشود سارا را فریب دهد و با کمک زراتول Zsas را که قبلا به سارا در مورد پروتاس هشدار داده بود نابود کند.سارا که از این موضوع بسیار خشمگین میشود به نیروهای تاسادار و زراتول حمله ور می شود و در میانه نبرد با خواندن ذهن تاسادار به محل دقیق سیاره اصلی پروتاسها یعنی Aiur پی می برد.نیروهای تاسادار و زراتول که توانایی مقابله مستقیم با سارا و زرگهایش را ندارند خود را در آستانه شکست میبینند اما ناگهان رینور و گروهش از راه میرسند و به پروتاسها کمک میکنند تا فرار کنند.سارا که از حضور جیمی با خبر میشود عذابی ذهنی که شامل احساس گناهی کشنده است به وی تحمیل میکند.
با گذشت هفته ها از آن ماجرا ترانهای زیر نظر رینور و نیروهای پروتاس با هم متحد میشوند تا با حمله به نیروهای زرگ جلوی پیشروی آنها را بگیرند.برای اینکار گروهی از آنها با حمله به Overlord کریگان و نابودی آن توجه زرگها به خود را جذب میکنند این کار به تاسادار و زراتول اجازه میدهد با استفاده از تکنیکهای کاهن سیاه Cerebrateی که رهبری یک سری از نیروهای سارا را بر عهده دارد نابود کنند.این کار سارا را از بسیاری نیروهایش محروم میکند اما قدرت ملکه ی تیغها بسیار فراتر از آن است و او موفق میشود نیروهای تران و پروتاس را در تله بیندازد اما در آن هنگام ارتش اصلی پروتاسها از Aiur به فرماندهی Artanis از راه میرسد و زرگها را مجبور به عقب نشینی می کند.کاهنان سیاه به رهبری زراتول که توسط پروتاسهای Aiur به عنوان مرتد شناخته می شوند با آمدن Artanis مجبور میشوند به سرعت ناپدید گشته و از آن محل دوری کنند.
هرچند نیروهی متحد موفق میشوند تا جلوی Queen Of Blades را بگیرند اما او قسم میخورد تا حمله آنها را جبران کند.
هرچند داستان سارا هنوز نصف هم نشده ولی فکر میکنم تا همینجا واسه آشناییش کافی باشه!!:d
 
آخرین ویرایش:

kaizershauze

AMOR CTPACTb 信念 RÊVES
کاربر سایت
Jul 6, 2012
14,730
نام
امین رضا
توجه کنین که استارکرفت مال سال 1998 هست یعنی 15 سال پیش!!
البته من همیشه گفتم و میگم که تا بحال هیچ بازی ساخته نشده که داستان و شخصیت پردازی در حد سری استارکرفت و وارکرفت داشته باشه,حتی نقش آفرینیهای گسترده امروزی مثل مس افکت یا ویچر یا دراگن ایج!!!

اِهم:D
19v467mkjn4j15oehppd.jpg



1998 ، اولین MGS :x

250px-Metal_Gear_cover.jpg

اولین MG هم 1987 وقتی که من 4 ماه از عمر گرانم میگذشت >:d<

اصلاً داستان پردازی کار کوجیماس عــــــــــامو ;;)
 
آخرین ویرایش:

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
همون سال 98 با این همه بازی ابر شاخ مثل Half Life 1 یا Grim Fandango یا حتی همین اولین MGS پرفروشترین بازی سال استارکرفت شد!!!:>
یه نیگاه به لیست بازیهای عرضه شده تو سال 98 بندازین حساب کار دستتون میاد!!!:>
در ضمن چه ربطی داشت؟؟؟؟:d
دوستمون گفت این ضدقهرمان محوری این روزا مده و استارکرفت کار شاقی نکرده,منم گفتم اتفاقا سال 98 این کار رو کرده که حسابی شاق بوده!!!:d
 

kaizershauze

AMOR CTPACTb 信念 RÊVES
کاربر سایت
Jul 6, 2012
14,730
نام
امین رضا
همون سال 98 با این همه بازی ابر شاخ مثل Half Life 1 یا Grim Fandango یا حتی همین اولین MGS پرفروشترین بازی سال استارکرفت شد!!!:>
یه نیگاه به لیست بازیهای عرضه شده تو سال 98 بندازین حساب کار دستتون میاد!!!:>
متای 88 رو با 94 یکی میکنی !؟ ;;)
من همیشه وقتی کم میارم به جای اینکه :-" بزنم میرم سر وفت متا :lol:
در ضمن چه ربطی داشت؟؟؟؟:d
دوستمون گفت این ضدقهرمان محوری این روزا مده و استارکرفت کار شاقی نکرده,منم گفتم اتفاقا سال 98 این کار رو کرده که حسابی شاق بوده!!!:d
اما ربطش:
توجه کنین که استارکرفت مال سال 1998 هست یعنی 15 سال پیش!!
توجه کنین که MGS هم مال 1998 هست !!! نه مال امروز دیروز ، بنابراین زشت جلو MGS از این حرف ها;;)
دیدی یکسری ها کلاً باید خودشون رو وسط هر بحثی پرت کنن من هم همین کار رو کردم که بگم MGS هم بـــــــله بوده :D
بگذریم یه لیست از بازی های 1998 بدم
RE2-Tekken 3 - Half-Life-Grim Fandango - Baladur's Gate - Banjo Kazooie-Gran Turismo
و خفن ترین بازی از نظر متا و یکی از TOP 3 تو GameRankings
The Legend of Zelda - Ocarina of Time
البته من همیشه گفتم و میگم که تا بحال هیچ بازی ساخته نشده که داستان و شخصیت پردازی در حد سری استارکرفت و وارکرفت داشته باشه,حتی نقش آفرینیهای گسترده امروزی مثل مس افکت یا ویچر یا دراگن ایج!!!
:| /:) :|
کوجیما میگی (من نمیگما ^#(^ ) : چیز پیلیز باو :>
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
متای 88 رو با 94 یکی میکنی !؟ ;;)
من همیشه وقتی کم میارم به جای اینکه :-" بزنم میرم سر وفت متا :lol:

اما ربطش:

توجه کنین که MGS هم مال 1998 هست !!! نه مال امروز دیروز ، بنابراین زشت جلو MGS از این حرف ها;;)
دیدی یکسری ها کلاً باید خودشون رو وسط هر بحثی پرت کنن من هم همین کار رو کردم که بگم MGS هم بـــــــله بوده :D
بگذریم یه لیست از بازی های 1998 بدم
RE2-Tekken 3 - Half-Life-Grim Fandango - Baladur's Gate - Banjo Kazooie-Gran Turismo
و خفن ترین بازی از نظر متا و یکی از TOP 3 تو GameRankings
The Legend of Zelda - Ocarina of Time

:| /:) :|
کوجیما میگی (من نمیگما ^#(^ ) : چیز پیلیز باو :>

خب بابا,من که اصلا نمیخواستم دوتا سری رو با هم مقایسه کنم!!!!:d
اونم نظر شخصیم بود,هنوزم میگم هیچی وارکرفت و استارکرفت نمیشه واسه من و اهالیه کره جنوبی=))!!!:d
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
نظر سنجی تاریخ نداره؟:d

فعلا که نداره!!!
امیرحسینم نیست تصمیم گیری کنه!!
البته هنوز بیوگرافی سارا خیلی مونده!!!نصف هم نشده هنوز!!!:((
نمیرسم تمومش کنم احتمالا!!:((
 

kaizershauze

AMOR CTPACTb 信念 RÊVES
کاربر سایت
Jul 6, 2012
14,730
نام
امین رضا
نظر سنجی تاریخ نداره؟:d

Timeless ــه >:d<

یه یُمن حضور مبارک این 2 بانو نظرسنجی از قید زمان رها شده :D

The Boss 62
Sarah Kerrigan 54

این PC فن ها کجان پس!؟ :| :| :| اگر نمیخواین از سارا حمایت کنید پس براچی اسم خودتون میگذارید PCفن!؟ :|
حداقل برین 4 تا 360 فن و MGS Hater بردارید بیارید :| :D
 

Outer Heaven

کاربر سایت
Apr 21, 2011
4,317
فعلا که نداره!!!
امیرحسینم نیست تصمیم گیری کنه!!
البته هنوز بیوگرافی سارا خیلی مونده!!!نصف هم نشده هنوز!!!:((
نمیرسم تمومش کنم احتمالا!!:((
بیوگرافی ها که عالی هستن. منتظریم برا قسمت بعدیش.
الان یه ذره از وجود انسانیت تو سارا نمونده؟
 

Grey Warden

Dragon Age Scholar
Loyal Member
Sep 13, 2006
6,427
نام
مجتبی
بیوگرافی ها که عالی هستن. منتظریم برا قسمت بعدیش.
الان یه ذره از وجود انسانیت تو سارا نمونده؟

ممنون!
هرکی دیگه هم این همه عذاب میکشید و اینجوری بهش خیانت میشد انسانینش رو میکشد!!:(
البته کسی چه میدونه عاقبت سارا قراره چیکار کنه!!
فکر کنم یه ماه دیگه بفهمیم!!!:d
 

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
سپاس از دوستان عزیز برای شرکت در نظر سنجی و همچنین باز هم سپاس از مجتبی عزیز به خاطر بیوگرافیش واقعا عالی بود
فقط شما یادت باشه، توی یه پست گرد آوریش کنه که برای جمع بندی مشکل پیش نیاد :D

خب، دوستان من یه دو-سه روزی هستم سرم خلوت شده و در سایت هستم، می خواستم ببینم اگه یه هفته از این نظر سنجی گذشته که بریم سراغِ کاراکترهای جدید و این نظر سنجی رو بگیم که ببندنش، نظرِ شما چیه ؟
 

Nevan

کاربر سایت
Feb 25, 2011
3,027
نام
morteza
Nevan
یعنی هیچ راهی نداشت به باس رای بدی؟؟؟؟:|
:d

:D نه خیر! :shrewd: خب چیکار کنم وقتی شناختی از دو تا کاراکتر نداشتم، از نظر ظاهری رای دادم که تو این زمینه دیگه سارا...:shrewd: :D
---
@Devil-Girl

شروع کنیم به پیشنهاد دادن برای نظر سنجی بعدی؟ :D من یه پیشنهاد دارم، میخوام بذارمش بعد از اومدن MGRR :-"
Raiden vs Ryu Hayabusa >:)
الان نه، بعد اومدن MGRR :D برای نظر سنجی بعدی Vergil (قدیم) رو رو به روی یه نفر دیگه بندازیم >:) :D
 

La-Li-Lu-Le-Lo

کاربر سایت
Mar 9, 2012
925
نام
30avash
خب دوستان الان کل بیوگرافی رو یکجا میزارم!ببخشید اگه کم وکسری داره!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

اين هم بيوگرافي The Boss براي كساني كه ميخوان با تمام جنبه هاي شخصيتي ايشون آشنا بشن!
(نكته:بعضي از اطلاعاتي كه قراره تو اين بيوگرافي ذكر بشن تو MGS خاصي نيستن!از طريق Codec،اطلاعات مخفي درون بازي،مصاحبه يا... بدست اومدن!وقايع MGS 3 تو Operation Snake Eater گفته خواهند شد!)


The Boss


شناخته شده با نام هاي:Mercury Lady_Mother Of Special Forces_The Joy_Voyeveda


مليت:American


تاريخ تولد:1922


تاريخ و مكان مرگ:September-1964-Tselinoyarsk USSR


طول عمر:42 در زمان مرگ


The Boss،آخرين فرزند "فيلسوف ها"،فرمانده تيم كبرا و همچنين استاد Naked Snake بود.The Boss به همراه تيم كبرا(كه بعد از جنگ منحل شد) نقش بسيار موثر و بسزايي در پيروزي در جنگ جهني دوم داشتند كه بعد از انجام اين فداكاري مفتخر به دريافت لقب "The Boss" شد.


ابتداي زندگي
The Boss دختر يكي از اعضاي اصلي و بلند مرتبه "Wisemen Committe" بود و تحت نظر "فيلسوف ها" بزرگشد.به همين خاطر از پدرش تمام رازها و اسرار كميته را كه هيچكس اجازه دسترسي به آن را نداشت را ياد گرفت و مدتي بعد از مسئولان مدرسه كميته شد.


جنگ جهاني دوم
در سال 1941،هنگام جنگ،The Boss توسط SAS به عنوان يك مشاور انتخاب شد كه اين انتخاب منجر به وجود آمدن Ray Force و L Detachment گرديد.The Boss با David Oh كه اورا به 22nd SAS Regiment منصوب كرد،ملاقات داشت و با او نقشه حملات بهHeliopolis وپايگاه آلمانيها در شمال آفريقا را ريخت و تمام ماموريت هايش را در كمال بهت حيرت مسئولان با موفقيت پشت سر گزاشت!او همچنين يكسي عمليات "ربايش" را طراحي كرد كه در آن افراد او به ربودن افسرهاي آلماني بدون كشتنآنها ميپرداختند تا اطلاعات ارزشمنددشمن را بدست آورند كه بعدها تكنيك هاي اين عمليات منجر به ساختCQC شد.بر اساس گفته هاي Zero ،شعار SAS(كه Who Dares،Wins است)مروري بر كارها و گفته هاي The boss بوده است!
در سال 1942،The Boss "تيم كبرا" را تشكيل داد كه متشكل بود از:The Pain،The Fear،The End،The Fury و The Sorrow.اين تيم در بسياري از نبردها و عمليات هاي جنگ جهاني دوم شركت داشت و براي متفقين پيروزي به ارمغان مي آورد.اين تيم به باس به عنوان يك فرمانده و مادر نگاه ميكرد،و همچنين The Sorrow با The Boss رابطه داشت.به پاس فداكاري ها و پيروزي هايش Legendery Soldier و به خاطر شيوه اي نوين همراه با تيم كبرا ابداع كرد،Mother Of America Special Forces خوانده شد!
در سال 1943،به باس دستور داده شد كه به داخل Los Alamos نفوذ كند و يكي از دانشمندان Manhattan Project كه John von Neumann نام داشت را به قتل برساند،زيرا بر اساس شواهد ومدارك بهدست آمده Neumann براي نازي ها جاسوسي ميكرد.علائه براين دستور داشت مرگ اين دانشمند را طوري جلوه دهد كه چيزي غير از تصادف به نظر نيايد.
او به داخل محل نفوذ كرد و همه چيز بر طبق نقشه بود تا اينكه در كمال ناباوري باس متوجه شد از The Sorrow(يكي از افراد تيم كبرا و معشوقه باس)حامله است!باس بعد اينكه متوجه شد حامله است اقدام به شليك به بدنش كرد،(مترجم:در اين مورد شك دارم!)اما در اين عمل ناموفق بود و سه ماه به داخل كما فرو رفت.بعد از شش ماه،باس سلامتي كامل خودرا بازيافت و علاوه بر آن،پسرش نيز آسيبي نديده بود.با اين حال،او به خاطر شكست در ماموريتش احساس گناه ميكرد،حتي وقتي متوجه شد كه Neumann در واقع جاسوس اتحاد جماهير شوروري بوده است!باس هيچوقت خودرا به اين خاطر نبخشيد.
در D-Day(مترجم:حمله متفقين به نرماندي در سال 1944)،باس و تيم كبرا ماموريتي براي نابود كردن تعدادي از موشك هاي V2 در ساحل Juno داشتند.در آنجا بود كه باس پسرش را بدنيا آورد.عمليات سزارين در آن هرج و مرج كار بسيار نفس گيري بود،به علاوه باس هم تير خورده بود!ولي به هر حال،باس بچه رابدنيا آورد كه به قيمت زخمي مار مانند بر بدنش بود.بچه اي كه خيلي زود توسط "فيلسوف ها" از او گرفته شد.
دو سال بعد از جنگ،در سال 1947،باس تيم كبرا را منحل كرد.
بعد از اتمام جنگ،دولت باس را به انجام ماموريت هاي فوق مخفي مجبور كرد.در يكم نوامبر 1951،باس در تست كردن بمب اتمي در صحراي نوادا شركت داشت،كه اين اتفاق منجر به آشنايي باس با افسانه اي ترين سرباز قرن بيستم،Big Boss شد!او با پسري 16 ساله به نام جك ملاقات كرد كه باس استعدادي نهفته را در او ديد.او توسط باس به انجام عمليات و تمرينات سخت نظامي شد و حدود ده سال رابه آموزش او گذراند و تمام تجربياتش را به او منتقل كرد.آن دو با يكديگر CQC (فنون نبرد تن به تن)را ابداع كردند.
جك به سرعت رشد كرد،چون او علاوه بر استعدادي كه داشت ارزشي بيشتر فرمانده،دوست يا معشوق براي او قائل مي شد.
باس مجبور به ترك جك شد،زيرا رئيس جمهور وقت،دوايت آيزنهاور به باس ماموريتي فوق محرمانه داده بود.رئيس جمهور تهديدي از طرف روس هايي كه موشك هاي فضايي دولت روسيه را دزديده بودند احساس ميكرد.ولي CIA با اين ماموريت اعلام مخالفت نمود و از كمك كردن سر باز زد و باس را مجبور استفاده از كانال ها جاسوسي فيلسوف ها براي اولين بار كرد.باس موفق به اعزام يك جاسوس مخفي در بين روس ها شد ولي CIA زير قول خود زد و دستمزد باس را پرداخت نكرد.
مدتي بعد باس متوجه شد اطلاعات جاسوسش با واقعيت تناقض دارد و يكسري از موشك ها در جايگاه پرتاب قرا دارند.او درصدد گزارش به CIA بود ولي با بي توجهي مسئولان مواجه شد،زيرا فكر ميكردند باس براي باز پس گرفتن حقش اين كار هارا ميكند!
او بدون حمايت هر گونه موسسه اي،به كارخانه OKB-1 نفوذ كرد و علاوه بر اينكه متوجه شد جاسوسش به شوروي روي آورده،CIA تمام حقوق اورا مي دزديده و موشك هايي كه مستقر شده بودند،درواقع سكو هاي پرتابي بودند براي ارسال انسان به فضا!(مترجم:اشاره به نبرد شرق و غرب براي فرستادن انسان به فضا)
او يافته هايش را به NASA گزارش داد و مورد سرزنش CIA به خاطر از دست رفتن نقشه هايشان براي فرستادن انسان به فضا،قرار گرفته شد.


پروژه مرکوري
بعد از قضاياي نبرد فضايي،باس براي شرکت در پروژه مرکوري انتخاب شد و براي اولين بار با Dr.Strangelove ملاقات کرد که از اعضاي کليدي پروژه شناخته مي شد.اعضاي پروژه باس را فقط براي انجام يک کار ميخواستند:اولين انساني که به فضا مي رفت!هدف آنها بدست اطلاعاتي همچون وضعيت بدن در فضا بود.هنگامي او را به فضا فرستادند،او کره زمين را،از جو،به صورت کامل و يکپاچه ديد و در همام لحظه روياي متحد کردن تمام جهان به سرش افتاد،رويايي که هيچوقت از او جدا نشد و حتي اورا به جک نيز منتقل کرد.متاسفانه کپسول باس هنگام فرود درست در وسط اقيانوس افتاد و متخصصان نتوانستند جلوي آسيب صدماتي که پرتو هاي راديو اکتيو به او ميزد را بگيرند و آسيب نسبتا جدي از اين سانحه ديد.
بعد از بهبودي کامل،باس استرنج لاو را ترک گفت و هيچگاه اورا ديگر ملاقات نکرد و متوجه نشد که استرنج لاو تا چقدر به او علاقه مند شده است.باس بعد پروژه به ارتش براي حمله به "خليج خوک ها"در کوبا ملحق شد.
بعد از وقايع مرکوري،شصت دولت آمريکا خبردار شد که هنگاميکه باس در دوره نقاهت از سقوطش به سر مي برد، روسيه نيز اولين سفر فضايي خودرا با موفقيت به پايان رسانده است.نتيجه اين خبر ماموريت جديدي براي باس در خاک شوروي بود.در 1962،باس به خاک شوروي نفوذ کرد تا يکي از عزيزترين افرادي را که تا به حال ميشناخته را به قتل برساند:The Sorrow،معشوقه او که پس از انحلال تيم کبرا به شوروي ملحق شده بود.هر دو آنها در پل Tselinoyarsk با يکديگر ملاقات کردن و ساعت ها براي اينکه ميتوانستند براي زندگيشان چه کارها بکنند،گفت وگو کردند،ولي در نهايت،باس به درخواست خود Sorrow به چشمش شليک کرد و معشوقه اش را به قتل رساند.
باس بعد از کشتن Sorrow به عنوان جاسوس در خاک شوروي براي زيرو کار ميکرد و خودرا در خفا پنهان نمود.


Operation Snake Eater
(تا الان قبل وقايع MGS3 بود،اگه نخونديد عيبي نداره،از الان بخونيد:dالبته به صورت خلاصه شدست نسخه کامل رو این لینک بخونید.)


باس در Virtuous Mission
در 1964،CIA متوجه فراگیر شدن جذبه و محبوبیت باس در دولت شد.خدماتی که او برای ناسا و دیگر ارگانهای سیاسی انجام داده بود،وجه اورا به شدت درمیان آنها بالا برد و در عوض اعتماد آنها به CIA روز به روز کاهش میافت.مسئولان CIA به شدت از این واقعه بیم داشتند و تصمیم گرفتند تا باس،از بهترین سربازان آن دوره را به قتل برسانند.در جولای،باس که هنوز با خاک اصلی آمریکا در ارتباط بود،ماموریت جدیدی را از طرف فرماندهان خود دریافت کرد:بدست آوردن "میراث فیلسوف ها"،سرمایه ای بسیار عظیم_چیزی در حدود 100 هزار میلیارد دلار به پول دهه 70_و آزادسازی دانشمندی روسی در ماموریتی تحت عنوان Virtuous Missionدر شوروی.برای بدست آوردن اطلاعاتی از این سرمایه،باس میبایست خودرا به کلنلی روسی به نام Yevgeny Borisovitch Volgin نزدیک کند و یک شبکه جاسوسی در مقر روسها راه بیندازد.ولگین (Volgin)با پیشنهاد تسلیم و خیانت به آمریکا به استقبال باس رفت.بدین وسیله باس از محل دانشمند روسی به نام Nikolai Sepanovich Sokolov و همچنین سلاح هسته ای که او میساخت باخبر شد.
یک ماه بعد در Virtuous Mission،(که Hot Coldman رئیس CIA چراغ سبز این عملیات را داد)باس با جک(که حالا Naked Snake خوانده میشد) تجدید دیدار کرد.او به عنوان یکی از مسئولان عملیات در یک زیردریایی با اسنیک ارتباط رادیویی داشت.درهر صورت هنگامی که اسنیک دانشمند روسی Sokolov را با موفقیت نجات داد،از زیر دریایی خارج شد و به شوروی آمد.هنگامی که اسنیک سعی در دادن Sokolov به دستان آمریکایی ها داشت،ناگهان باس با دو کلاهک هسته ای به همراه ولگین ظاهر شده و علاوه بر دادن کلاهک ها،Sokolov را نیز از چنگ اسنیک در آورده و به ولگین تحویل میدهد!اسنیک که نمیداند اینها نقشه ای برای اغوای ولگین و بدست آوردن "میراث"است،به باس حمله میکند تا از افتادن Sokolov به دستان روسها جلوگیری کند،اما به سختی شکست میخورد و توسط باس از یک پل به پایین پرت میشود ولی در لحظه آخر اسنیک پیشانی بند باس را از سرش می کند.


باس بعد از گوشمالی دادن اسنیک:d

اما مدتی بعد،ولگین یکی از کلاهکهایی را که باس به او داده بود را به کارخانه تسلیحاتی Sokolov که OKB-754 نام داشت شلیک کرد و آنجا را به خاکستر یکسان ساخت.حال،آمریکا به عنوان مسبب این عمل شناخته میشد،زیرا هیچکس از کلاهکها به جز خود آمریکاییها خبر نداشت!
CIA،که فرصت را برای انتقام مناسب میدید،طرح عملیاتی منفورانه را ریخت،عملیاتی که خط تاریخ را عوض کرد و باعث تولد دیکتاتورانی همچون Ocelot و قهرمانانی مثل Solid Snake شد و سرباز افسانه ای Big Boss را به وجود آورد:Operation Snake Eater.در این ماموریت به باس دستور داده شد که پا روی تمام عقاید خود بگذارد و به کشورش که تمام عمرش صرف محافظت و عشق ورزیدن به او ساخته بود خیانت کند و در آخر،به دست شاگردش"جک"تنها چیزی که از صمیم قلب دوست میداشت،کشته شود!او میبایست حمله اتمی به کارخانه تسلیحاتی را به گردن میگرفت تا از وقوع یک جنگ جهانی دیگر،جلوگیری کند و از سوی دیگر مکان سلاح اتمی ولگین که به دست سوکولاو ساخته شده بود و همچنین میراث فیلسوفان را شناسایی کند.
بنابراین،باس هم به اسنیک در ماموریتش(نابود ساختن سلاح اتمی و کشتن باس)کمک میکرد و هم اعتماد ولگین را جلب میکرد.هنگامی که اعضای تیم کبرا،تیمی که باس سالها صرف تعلیمش زحمت کشید،یک به یک توسط اسنیک به قتل میرسیدند،این باس بود که تیم را از قصد برسر راه اسنیک میگذاشت تا ولگین شکی به او نداشته باشد.با این حال،اعضای کبرا که میدانستند اوضاع از چه قرار است،فقط و فقط نگران حال باس بودند!باس حتی به اسنیک_هنگامی که به دست ولگین اسیر شده بود_در فرار از سلولش کمک کرد و قبل از آن،از کور کردن اسنیک خودداری نمود و به جای آن یک "قرص مرگ ظاهری" را به پای اسنیک شلیک کرد تا شک Ocelot(پسر باس و از سرهنگ های ولگین) برانگیخته نشود.
بعد از نابود شدن سلاح اتمی،Shagohad،و کشته شدن ولگین بدست اسنیک و ایوا(جاسوس دو جانبه آمریکا و چین)باس با اسنیک در دشت پرگل Rokovoj Bereg رو به رو می شود.در آنجا باس از این نبرد به عنوان آخرین وظیفه اش تحت نام "سرباز" یاد میکند و اصرار به نبرد بین آندو دارد،درحالی که هیچکدام خواستار این نبرد نیست!ولی دلیل این نبرد را(اثبات بی گناهی آمریکا)به او نمی گوید.جملاتی از باس خطاب به اسنیک(واقعا حیفه ترجمش کنم!):
"One must die and one must live. No victory, no defeat. The survivor will carry on the fight. It is our destiny... The one who survives will inherit the title of Boss. And the one who inherits the title of Boss will face an existence of endless battle."

باس قبل از آخرین نبرد زندگی اش

برای اطمینان از اینکه اسنیک به ماموریتش ادامه خواهد داد،باس به میگ های روسی دستور بمباران منطقه را در ده دقیقه آینده میدهد.پس از نبردی طاقت فرسا،اسنیک باس را شکست میدهد و به سختی مجروح میکند.باس در لحظات آخر زندگیش،میکرو فیلمی را که حاوی مکان "میراث فیلسوف ها"بود را به او میدهد و بدست اسنیک که اسلحه محبوب باس،Patriot،را حمل میکرد کشته میشود.
ولی ماجرا برای اسنیک هنوز تمام نشده!ایوا برای او که هیچ چیز را نمیدانست،تمام حقایق را بازگو کرد.اعم از فداکاری باس و حتی جاسوس چین بودن خود ایوا!
مدتی بعد،اسنیک به پاس خدماتش عنوان Big Boss را دریافت میکند.اما اسنیک،منزجر از سیاستهای دولت کثیف آمریکا،از ارتش خارج میشود و سرنوشت تاریخ را عوض میکند........


The End
(جالبه بدونید که گیمر هم مثل اسنیک تا لحظات آخر از فداکاری باس خبر نداره و پایان بازی حسابی گیمر رو تکون میده!احساسی بودن لحظات پایانی بازی به قدری بوده که Eriko Hirata بازیگر موشن کپچر باس وسط ایفای نقش به گریه میافته!)


In a Memory Of a True Patriot

 
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر