این هم قسمت جدید و بروز شده ی تحلیل...لذت ببرین و اگه سوالی داشتین در
Silent Hill Game Community ازم بپرسین...
-19 : خدای (God) دنیای درون
موجودی که در تمامی قسمتهای بازی Silent Hill بوده چیزی است که در ذهن تمامی شخصیتهای بازی و در تاریکترین قسمت آنها نهفته شده بود : موجودی به نام God...
این موجود بیشترین قدرت این دنیا رو به خودش اختصاص میده و نقشش نباید فراموش بشه و یا دست کم گرفته شه...جایی که این موجود ازش میاد درست مثل تمامی موجودات تخیلی این سری هست : افکار و ترسها و نگرانیهای شخصیتهای بازی...
(" God مثل بقیه ی موجودات درون Silent Hill از توهم فرد بوجود میاد " – LM)
**SH 1 : خدای Alessa به نام Samael
این خدا ساخته و پرداخته ی نفرت آلسا و دیدگاهای دینی این دختر بود.دردش , نفرتش و خواسته اش برای مردن این موجود رو بعنوان خدای دنیای درونش بوجود آورد که کار اون کشتن تمام کسانی بود که آلسا ازشون تنفر داشت و آزاد کردن آلسا از درد زندگیش بود.
**SH 2 : چیزی به نام خدا به طور رسمی در این بازی وجود نداره (که علت اون میتونه دیدگاه غیردینی شخصیت James در بازی باشه) ولی عملکرد God در این بازی میتونه مرتبط با Pyramid Head باشه...همونطوری که هممون میدونیم جیمز از گناهی بزرگ رنج میبره و آرزو داره که بخاطر این گناه تنبیه بشه ("به همین خاطر بهت احتیاج داشتم...به کسی احتیاج داشتم که منو برای گناهانم تنبیه کنه..." – James Sunderland) و PH بهترین موجود برای تنبیه جیمز بود.PH به جیمز حمله میکنه , ماریا رو چندین بار میکشه و این حقیقت رو به جیمز حالی میکنه که "تو قاتل بودی و به خاطر گناهی که انجام دادی باید مجازات بشی..."
در واقع God دنیای جیمز همون خود وی هستش...البته قسمت مخرب شخصیتش...
**SH 3 : خدای Alessa یا Claudia
به خاطر عقاید Alessa در قسمت اول , طبیعت God در این قسمت درست مثل قبل هستش ولی شکل این هیولا در این قسمت فرق میکنه که بخاطر قاطی شدن عقاید آلسا همراه با اعتقادات کلودیا هستش...این هیولا در قسمت سوم چیزی بین هیولای قسمت اول و خود آلسا هست.صورت این هیولا مثل آلسا هست ( چونکه کلودیا اعتقاد داشت که God باید مثل آلسا باشه) ولی اگه نگاه دقیقتری به هیولا بندازین متوجه میشین که بدن این هیولا همون بدنی هست که Samael در قسمت اول داشت.
**SH 4 : جنین
یک پسر یتیم به نام Walter Sullivan نمیتونست با واقعیتهای اطرافش کنار بیاد.اون به پشتیبانی , دلگرمی و عشق احتیاج داشت : چیزهایی که در بچگیش به وی داده نشده بود.
اون به کسی احتیاج داشت که دوستش داشته باشه و اونرو از دنیای ظالم بیرون مخفی کنه...پس والتر *اونرو* بوجود آورد : مادر
ضمیر ناخودآگاه والتر دنیای بیرون رو (Subway World , Water Prison , …) دنیای وحشتناک و نا امن تصور میکرد که اینرو با گذراندن مراحل قسمت چهارم بازی ( که در دنیای والتر اتفاق میفتن) میتونین درک کنین...تنهاترین مکان امن این دنیا برای والتر ارتفاعات اشفیلد جنوبی بود که درش ساختمان SHAapt و در این ساختمان اتاق 302 بود , اتاقی که برای والتر مادر وی محسوب میشد.
این مکان نشان دهنده ی خواسته ی وجودی والتر برای بودن در امنترین جا یعنی رحم مادر هست.
همونطوری که دیدید God دربردارنده ی شدیدترین خواسته های هر فرد هست و قویترین قدرت موجود در دنیای اون فرد محسوب میشه که تنها با قویتر شدن احساسات شخص مورد نظر میتونه به قدرت بیشتری دست پیدا کنه و هر چقدر که این موجود قویتر بشه , دنیایی که تحت تاثیر قرار میده قدرت بیشتری پیدا میکنه تا جاییکه میتونه اشخاس دیگری رو هم به درون خودش بکشه...کامیک Dying Inside به موضوع جالبی اشاره میکنه که درش میگه : " خدا خوبه...تو بدی !"
شاید افراد بتونن یک بهشت درست کنن که برخلاف بهشت Dahlia یا Claudia بهشتی دردآور و زشت نباشه ولی این موضوع فقط زمانی امکانپذیر هست که ضمیرناخودآگاه فرد تمیز و پاک باشه و بهمین خاطر این موضوع هیچوقت امکانپذیر نیست چونکه هیچکسی کامل نیست.
وقتی که Heather از Vincent میپرسه که : "تو مطمئنی که منظورت از خدا , شیطان نیست ؟" Vincent در جواب بهش میگه : " هر چی تو دوست داری !" که اشاره ی مستقیمی به ضمیر هر فرد در رابطه با موجودی هست که بوجود میاره...این موجود میتونه خوب و یا بد باشه بخاطر اینکه فقط بازتاب دهنده ی شخصیت فردی است که اونرو بوجود آورده...
1-20 : حقیقت دنیای دیگر (Other World)
دنیای دیگر به معنای حقیقی کلمه یک دنیای دیگه نیست که کاراکترها در اون سرگردان هستند برای اینکه این دنیا توسط سهم کمی از مردم (و نه بیشر اونها) دیده میشه.تاثیرات یک Otherworld خیلی کمتر در دنیای واقعی قابل لمس هستند.
ولی همونطوری که قبلا بهش اشاره کردیم , دنیای "واقعی" و "واقعیت" فقط چیزهایی هستند که مغز ما به ما میگه "واقعیند" و به همین خاطر اگر یک Otherworld به قدرتی مناسب دست پیدا کنه میتونه هر فردی رو به داخل خودش بکشونه و برای این فرد در اون زمان این دنیا "واقعی" خواهد بود.
2. قدرت سایلنت هیل
شهر Silent Hill...شهر مقدسی که در طی قرنها دستخوش اتفاقات مختلفی شده...جاییکه عمیقترین خاطرات و احساسات در اون زندگی میکنن...این قدرت عجیب و ماورایی شهر از کجا میاد ؟
2-1 : ندای خاموش (The Silent Call)
درد...زجرکشیدن...نفرت...این احساسات همیشه به همراه تاریخچه و خود شهر بودن...زمان میگذشت...از زمان قربانی کردنهای مردم بومی این منطقه تا بوجود آمدن جنگ داخلی بین مردم...
ذهن مردم این شهر در این سالیان سعی میکرد که در برابر این زورگویی ها و این سختی ها و دردها مقاومت کنه و بهمین دلیل بیشتر این مردم به درون دنیای دیگر(Otherworld) خودشون کشیده شدن...ولی تمام خاطرات و احساسات این مردم تونست حتی بعد از مرگشان به زندگی در این شهر ادامه بده و با ترکیب شدن با خاطرات و احساسات مردم دیگه تونست تبدیل به یک Otherworld جدید بشه که ترکیبی از ترسها و دنیاهای مردم مختلف بود و در هر سری از بازی Silent Hill ما قدم به این دنیا ولی با دیدگاهی متفاوت میگذاریم.
بعد از مدت زمانی طولانی این نیروی ذهنی چنان قوی شد که کل شهر رو در سیطره ی خودش میگیره و خود شهر تبدیل به یک آهنربا (در اینجا آدم ربا !) میشه و تمام مردمی رو که در قلبشون نیروهای پلید و تاریکی بوده رو بطرف خودش میکشه (چونکه خودش هم از این نیرو و انرژی سرشار هست)...
و در اینجا میتونیم به جیمز اشاره کنیم که قلبش به خاطر گناهی که انجام داده بود تاریک بود و بهمین دلیل Silent Hill جیمز رو به خودش فرامیخونه...("این شهر تو رو هم به طرف خودش کشونده , جیمز ! " – Eddie)
2-2 : دگرگونی
تحت یک شرایط خاص , فردی که به Silent Hill میاد ممکنه که تحت تاثیر Otherworld قرار بگیره (بیشترشون همونهایی هستن که در قلبشون تاریکی رخنه کرده)...شهر به نظر اون فرد چخ جوری میاد ؟
الف) ارتباطات
تحت قدرت شهر , مردم تازه وارد میتونن فاکتورهای زندگی و احساسات دیگر مردم ساکن این شهر (چه زنده و چه مرده) رو حس کنن وببینن...این به این خاطر هست که در Otherworld مرزهای دنیای واقعی شکسته میشه و مردم میتونن خارج از فاکتور زمان حقایق Otherworld رو مشاهده کنن.
(" به نظر میرسه که در Otherworld قوانین دنیای مادی و محدودیت های این دنیا از بین میرن و مردم میتونن شاهد افکار و حتی احساسات دیگران در این دنیای جدید باشند"-LM)
*مهم*
به همین خاطره که ما در Otherworld میتونیم دفترچه یادداشت ها و خاطراتی رو مشاهده کنیم که صاحب آنها یا مرده و یا در اون محل نبوده...این دفترچه ها و یادداشت ها درذ واقع بازتابی از ذهن این افراد است که بصورت یک نوشته در آمده , نه نوشته های فییکی این افراد...
**SH 2 : نوشته های رئیس بیمارستان Brookhaven و یادداشتهای به جا مونده از بیماران این بیمارستان همگی بازتابی از خاطرات و احساسات و افکار این افراد بوده و در واقعیت وجود خارجی نداشته اند.
**SH 2 : قابلیت صحبت کردن و درک کردن Ernest Baldwin توسط Maria یکی دیگه از مواردی هست که در Otherworld میتونی با مرده ها و افکارشون ارتباط برقرار کنی (برای اینکه Ernest Baldwin خیلی وقت پیش مرده بوده)
**SH 2 : این حقیقت که در بعضی اوقات جیمز میتونست دنیای افراد دیگر بخصوص آنجلا و ادی رو ببینه هم همین ارتباط افکار با یکدیگر هستش...
**SH 3 : هفده سال بعد از وقایع بازی اول , ما هنوز هم میتونیم نوشته های Harry Mason رو درون بازی پیدا کنیم و توسط Heather بخونیمشون...این یکی دیگه از مواردی هست که نشون میده زمان در Otherworld تاثیری نداره...
**SH 3 : صحبت کردن با اون زنی که در کلیسا اعتراف میکنه یکی دیگه از مواردی هست که نشان دهنده ی امکان ارتباط با افراد مرده هست (اون زن چندین سال قبل مرده بوده).
**SH 3 : خاطرات Stanley که در بیمارستان Brookhaven پیدا میکنید یکی دیگه از این فاکتورهاست...چونکه این خاطرات فقط نشون دهنده ی افکار و احساسات Stanley نسبت به Heather بودن و وجود خارجی نداشتن...
ب)آشکار شدن ضمیر ناخودآگاه افراد
مطمئنا همتون تا الان متوجه شدین که چیزی که کاراکترها در Otherworld میبینن "فقط" دنیای دیگران نیست بلکه دنیای *خودشون* هم هست...
همطونطوری هم که قبلا گفته شد افکار *هرکسی* میتونه با دنیای Otherworld ترکیب بشه و قسمتی از اونو تشکیل بده...افکار کاراکتر بازی هم مستثنی از این قاعده نیستن و در Otherworld دیده خواهند شد.
**SHDI : شهر در این کامیک پر شده از هیولاها وشیاطینی که از ذهن تاریک "Troy Abernati" سرچشمه گرفتن...
**SH 2 : شهر تمام ترسها و افکارات یک کارمند (James Sunderland) رو جذب خودش میکنه و به بدترین کابوسهای این فرد تبدیل میشه...این افکار و احساسات در شهر تبدیل به هیولاهایی ترسناک و سیاهچالها و هزارتوهایی میشن که در شهر وجود خارجی نداشتن...
**SH 2 : کاراکترهای مختلف دنیای درون بازی رو هم با یکدیگر نتفاوت میبینن...هر چقدر که دنیای هر کدوم از این کاراکترها (آنجلا , جیمز , ادی( قویتر باشه , دنیایی هم که اونها درست میکنن قویتر خواهد بود که باعث میشه در بعضی جاها روی افراد دیگه تاثیر بگذاره...درست مثل تاثیر دنیای ادی بر روی جیمز که باعث میشد جیمز در آخرین مبارزه با ادی دنیای وی رو ببینه که پر بود از آدمهای کشته شده و گوشتهای بزرگ قصابی شده...یا مثل تاثیر دنیای آنجلا بر روی جیمز که باعث میشد جیمز دنیایی پر از آتش و عذاب از آنجلا ببینه...
2-3 : "دنیای دیگر" خارج از شهر سایلنت هیل
قسمتهای سوم و چهارم بازی به ما نشون دادن که تاثیر شهر فقط محدود به داخل اون نیست و میتونه روی اطراف شهر هم تاثیر بگذاره (که به قدرت Otherworld در اون زمان بستگی داره)...
درسته که Silent Hill در طول تاریخ کم کم دارای نیرویی از خود شد ولی لازم به ذکره که تمام این نیروی شهر ناشی از ذهن انسانها و احساسات اونها بوده...
("ذهن انسان جایی هست که در آن Otherworld معنا پیدا میکنه" – LM)
در نتیجه نظریه های فیزیکی در مورد مبحث انرژی , در Silent Hill معنایی پیدا نمیکنن...این نیرو در هر جایی میتونه خودش رو نشون بده که فقط بستگی به قدرتش در اون بازه ی زمانی داره...
که به این معنی هست که هر جایی حتی غیر از Silent Hill هم میتونه تحت تاثیر نیروی ذهن انسان قرار بگیره...هر جایی مثل یک فروشگاه خرید (SH3) یا یک آپارتمان در اشفیلد جنوبی (SH4)...
متشکرم...محمد مهدی حاجی اسعمیلی