به نام خدا
25 عنوان برتر ترسناک تاریخ بازیهای رایانهای
سلام و درود خدمت همه شما عزیزان.مقاله پیش رو سعی دارد برترین بازیهای ترسناک تاریخ بازیهای رایانهای از ابتدا تا به حال را بررسی و تحلیل کند.امیدوارم تا آخر با این مقاله همراه باشید.
این مقاله توسط شخص بنده گردآوری شده، پس چون تحلیلها و اتنخابها بر اساس سلیقهی شخصی تنظیم شده امکان اشتباه و خطا در آن وجود دارد.
همچنین در این مقاله سعی شده با استفاده منابع معتبر، اطلاعات صحیح و کاملی از بازیهای معرفی شده ارائه شود.مقاله با مقدمهای با عنوان شناخت ترس و ریشههای آن شروع میشود که میتواند در شرح کلی ماهیت مقاله کمک کند.
مقدمه
ترس به چه معنااست؟
ترس (HORROR) حس نامطلوب و ناخوشایندی است که بر اثر فشارهای روحی ناشی از یک عمل خطا یا حضور در یک موقعیت نامناسب یا خطرناک و یا غیر قابل تحلیل یا بر اثر فشارهای روانی ناشی از استرسهای ناگهانی و غیر قابل انتظار به وجود میآید.ترس یک حس قابل درک هست و وجود انسان را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد و باعث تحت شعاع قرار دادن اعمال و افکار انسان میشود.انسانها در مقابل این حس واکنشهای متفاوتی نشان میدهند، بعضیها با اعتماد به نفس بالا بر این حس غلبه میکنند و البته بعضی از افراد در مواردی مغلوب این حس میشوند که باعث لطمههای روحی و روانی زیادی در انسان میشود.
بعضی از اوقات پیش میآید که انسان از چیزهای ناشناخته ترس دارد!دنیا مملو از پدیده های غیر قابل توصیف است. برخی از آنها غیر قابل توضیح و ناشناخته به نظر می رسد، همچنین ترس از ناشناخته ها، غیر قابل توصیف است. یاد آوری این نوع ترسها ناراحت کننده می باشد. در این نوع ترس اینچنین بنظر می رسد که دنیای ما پر از خطرات بی پایانیست که ما حتی نمی توانیم آنرا تصور کنیم.. این ترس مرموز، گاهاً بوسیله ترس از تاریکی ایجاد می شود.اکثر انسانها از تاریکی میترسند، این ترسی از ناشناختهها میباشد، چون انسان نمیتواند پیرامون خودش رو ببیند پس درکی از آن ندارد پس هر انسانی در این شرلیط با توجه به افکارش برداشتی از محیط میکند، بعضیها هم واقع بینانه به موضوع نگاه میکنند.
بعضی از ما فیلم های ترسناک تماشا می کنیم با این حال که ترس از وجود موجودات خیالی در ذهن پروش می یابد و به مرور باعث ایجاد ترس درونی می شود ، ما با این ترس ایجاد شده گاهاً دچار توهوماتی می شویم که نمی توانیم جوابی برای آنها پیدا کنیم (مانند دیدن روح).
تا به حال فکر کردهاید که چرا بعضیها به دیدن فیلمهای ترسناک علاقه دارند؟
بعضی از افراد با مشاهده این گونه فیلم ها می خواهند ترس خود را از موجودات وحشناک و گاهاً صحنه های دلخراش و وحشتناک کمتر کنند.
دستهی دیگری از افراد هستند که دیدن این فیلم ها برای آنان به مانند دیدن یک فیلم کمدی برای افراد دیگر جالب و دیدنی است! این افراد به صورت افراطی به فیلمهای ژانر وحشت روی میآورند!
موارد بالا هر یک می تواند در آینده ناهنجاری های ذهنی را برای فرد تماشاگر (بیننده) بوجود آورد که می توان به نمونه بارز این ناهنجاری ذهنی یعنی توهم اشاره نمود. توهم خیالی - فکری است که فرد با پروراندن یک موضوع کاملاً تخیلی آن را بوجود می آورد که بسیار مخرب است ، توهم باعث می شود فرد از ذهنیت اصلی خود درآمده و به یک دنیای کاملاً مبهم قدم بگذارد ، در اینجا فرد دچار دگرگونی هایی می شود که با ادامه داشتن آنها فرد دچار تخیل ذهنی - دیوانگی می گردد.
بعضی از افراد هم به دنبال هیجان بیشتری هستند، به همین دلیل علاقه بیشتری به فیلمهای سبک وحشت دارند، شاید در لحظه تحت تأثیر فیلم قرار بگیرند اما دید منطقیای نسبت به موضوع دارند.
در مورد بازیهای رایانهای هم همچین نظریهای وجود دارد، بعضی وقتها پیش میاید که مخاطب بازیهای رایانهای ترسناک حقیقتاً انسان ترسویی هست و هدف از انجام این بازیها را صرفاً جهت سرگرمی میداند در حالی که به شکل ناخودآگاه این عمل را برای مبارزه با حس ترسی که از موضوعات ناشناخته دارد انجام میدهد.
بعضیها هم به غیر از این سبک نمیتوانند با سبک دیگری رابطه برقرار کنند و دیوانه وار و به صورت غیر عادیای علاقه به این سبک داند.
دسته بعدی مخاطبان افرادی هستند که بسیار به هیجان و تعلیق علاقه دارند و بدون اینکه ترسی غیر منطقی را در خود حس کنند، صرفاً برای سرگرمی و هیجان بالای این نوع بازیها به آنها روی می آورند.یعنی میخواهند که از کلیشههای زندگی به دور باشند و هیجان را در لحظههای فراقتشان حس کنند.
همیشه برای مقابله با ترس باید دنبال منبع و منشأ آن بگردیم نه به دنبال اعتقادات! بعضی از ترسها ریشه در کودکی ما دارند، که میتوانند دلایل بسیار بی منطقی داشته باشند، مثلاً همین ترس از تاریکی افراد اغلب ریشه در کودکی آنها دارد، شاید به خاطر رفتار نامناسب بزرگترها است که باعث میشود کودک از هر محیط تاریکی واهمه داشته باشد. بعضی از افراد محیط تاریک را برای کودکان وسیلهای برای تنبیه قرار میدهند، و در بعضی موارد نیز به واسطه شوخیهای بی منطقی که در اینگونه محیطها با افراد صورت گرفته، به صورت غیر ارادی، ترس از تاریکی در وجود آنها نهادینه میشود. راه حل مبارزه با اینگونه ترسها روبهرو شدن با حقیقت موضوع هست.آیا واقعاً نیازی هست که یک انسان بالغ همچنان از تفکرات و ذهنیات بچگیش بترسد؟ یعنی انسان برای چه باید از تاریکی بترسد، وقتی میتواند با نور، منشأ ترس خود را از بین ببرد؟
در کنار تعریف واژه ترس، واژه هیجان و تعلیق(Thrill) میآید.اکثراً ترس همراه با هیجان میشود، ولی الزاماً هیجان و تعلیق ناشی از ترس نیست(پس ممکن است مواردی همراه با هیجان و تعلیق باشد ولی اثری از ترس وجود نداشته باشد).مثلاً شما یک مراسم قرعه کشی را در نظر بگیرید، شرکت کننده در این مراسم از نتیجه قرعه کشی ترس ندارد بلکه در این لحظه حس تعلیق فرد را فرامیگیرد، حسی که به واسطه تفکرات ذهنی فرد به وجود آمده است. ذهن فرد آماده شنیدن یک خبر است، حال خبر میتواند خوشایند(برنده شدن در قرعه کشی) باشد و یا ناخوشایند(شکست در قرعه کشی) باشد.البته فرد میداند که در این گونه شرایط ، خطر، حادثه و یا اتفاق ناگوار و غیر قابل تحلیلی پیش نمیآید پس از این موضوع ترس ندارد.ممکن است هیجان جنبه مثبت داشته باشد و حس خوشایندی را به همراه داشته باشد.در تعریف هیجان داریم: واکنش کلی و کوتاه به یک واقعیت غیر منتظره همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند که هیجان نامیده میشود. هیجان ترجمه لغت انگلیسی(Emotion) که از نظر ریشه لغت عاملی که ارگانیسم را به حرکت در میآورد، مثلً خشم، ترس و دوست داشتن.
تحلیلی از ژانر وحشت
در این ژانر ما با احساسی شدید از شوکه شدن، ترس و انزجار روبه رو هستیم.داستان های با تم وحشت به اندازه داستان سرایی های بشر قدمت دارند.در صنعت سینما ژانر وحشت با فیلم های هیولایی همچون Nosferatu سیر رو به رشد خود را آغاز و با فیلم های دهه هفتادی همچون درخشش و فیلم های موفقی مدرنی همچون Paranormal Activity به اوج خود رسید.
حال این موارد برای ساخت بازی چه چیزهایی را به ارمغان میاورند؟ وحشت یعنی غوطه ور کردن بازیکنان در جوی آکنده از ترس و همچنین برهم زدن نقاط آسایش آنها.این ژانر پر است از تناقض.در حالی که بیشتر (ژانرهای) بازی القای قدرت و فضایی برای فرار از واقعیت را برای فرد فراهم می سازند، ژانر ترس دقیقا برعکس عمل میکند.در آن با حذف قدرت و کشاندن فرد به درون دنیایی کابوس وار و استرس زا وحشت را به فرد انتقال میدهند.
سبک بازیهای ترسناک و المانهای این سبک
سبک ترس و بقا (Survival Horror) یکی از سبکهای بازیهای ویدئویی است که در زیرمجموعهٔ سبک اکشن-ماجراجویی با احساس ترس و وحشت قرار میگیرد. این دسته از بازیها با فراهم نمودن یک محیط ترسناک، فضایی رعبآور، نور پردازی کارشده و تاریکی بیش از حد، صدا گذاری مناسب و استفاده از اصوات شوک آور، و همچنین با در اختیار گذاردن مقدار ناچیزی مهمات و سلاح یک زمینه برای ایجاد ترس واقعی ایجاد میکند.
گرچه ممکن است در این سبک از بازیها، مبارزه در فضای گیمپلی با دشمنان و مهاجمان، بسیار پررنگ و قابل لمس باشد، اما به دلیل کمبود مهمات و سلاحهای قدرتمند در مقایسه با سایر بازیهای اکشن-ماجراجویی، کاری بسیار سخت و قهرمانگونه را برای گیمر ایجاد میکند. علاوه بر این ویژگیها، گیمر باید در جریان مبارزهها و پیشبرد مراحل اینچنین بازیهایی، به جمعآوری آیتمهای آشکار و مخفی، عبور از مراحل و بخشهای معمایی، انجام یک بازی خطی، وارد شدن به محیطهای جدید که به آرامی و با کمترین لمس گیمر صورت میپذیرد را درکنار تمامی ویژگیهای ترسناک و کمبود مهمات و فزایندگی مهاجمان و محیطهای ترسناک تجربه کند. در اینگونه بازیها، حرکتهای سریع، هجوم دشمنان و درجههای سختی متفاوت نیز بهچشم میخورد.بعضی وقتها در بازیها این سبک اکشن و مبارزهای دیده نمیشود وسازندههای این بازیها فقط با بهره بردن از برخی المانهای این سبک که در ادامه ذکر میشوند، باعث ایجاد رعب و وحشت در مخاطب خود میشوند.
صدا گذاری و استفاده از موسیقی مناسب و به موقع در این سبک یک رکن اساسی و ریشهای محسوب میشود، بدون وجود صداگذاری مناسب و یا با وجود یک اسپیکر خاموش بیش از نیمی از حس ترس در این نوع از بازیها از بین میرود.بهترین نمونه صداگذاری در این سبک را دو بازی F.E.A.R. و SIREN دارند که حقیقتاً با نیروی قوی صداگذاری، مخاطب رو در جای خودش میخکوب میکنند! موسیقی ها محیط را بهتر ترسیم میکنند. موسیقی های آرام و خشن هر کدام تأثیر ذهنی خاصی بر مخاطب دارند.با پخش هر نوع از موسیقی ذهن مخاطب برای پذیرش یک موضوع یا اتفاق جدید آماده میشود. بهترین موسیقیها نیز در سری زیبای تپیه خاموش(Silent Hill) یافت میشود.موسیقیهای خلق شده توسط استاد آکیرا یامائوکا که شنیدن این موسیقی تأثیر به سزایی بر احساس و ادراک مخاطب میگذارد.
نورپردازی و استفاده از محیطهای تاریک و روشن تأثیر بسیاری در القای حس ترس دارند. مطمئناً مخاطب این گونه بازیها در محیط های تاریکتر با احتیاط بسیار بیشتری عمل میکنند، چون مکانهای با نور کم، بهترین مکانها برای شوکه شدن هستند!بهترین نمونه از بازیهای این سبک که نورپردازی بسیار مطلوبی داشتند سری DEAD SPACE میباشد.
طراحی شخصیت در بازیهای سبک وحشت از ارکان اصلی القای ترس هستند.معمولاً شخصیتهای اینگونه بازیها افراد عادیای از لحاظ جسمی و روحی و روانی هستند و مانند انسانهای ساده دیگر در شرایط سخت و دشوار واکنش های غیر طبیعی نشان میدهند.اینگونه کاراکترها اغلب بدن ورزیده و مهارت خاصی ندارند.از لحاظ عاطفی و احساسی بسیار شکنندهاند و در اغلب اوقات به طرز عجیبی با خودشان هم مشکل دارند!اینگونهاست که این کاراکترها در بازیهای ترسناک حس اطمینان و آرامش را از مخاطب خودشان میگیرند و در اکثر موارد مخاطب با اینگونه شخصیتها احساس تشابه در روحیات و خلقیات میکند.سری زیبای تپه خاموش به خوبی از این المان استفاده کرده است.کافی است شما نسخه سوم بازی را در نظر بگیرید، به نظر شما عکس العمل یک دختر 17 ساله در برابر حوادث عجیب آشوب شهر سایلنت هیل چگونه خواهد بود؟
رکن دیگری که درساخت بازیهای ترسناک بسیار مؤثر هست، طراحی محیطهای مناسب این سبک هستند.بهترین مکانهایی که میتوانند برای اینگونه بازیها استفاده شوند از جمله: شهرهای آشوب زده و مه گرفته، ساختمانهای در حال آتش، کوچههای تنگ و تاریک، فروشگاههای خلوت، سالن متروها ، بیمارستانهای متروکه، عمارتهای متروکه، مدرسهها و یتیم خانهها، پارکها و جنگلهای خلوت و مرموز زیر نور مهتاب، قبرستانهای متروکه، موزهها، کلیساها، اداره پلیس، اتاقهای یک سفینه فضایی و حتی دستشوییها(!) و ... هستند.هر چقدر این محیطها طبیعی تر طراحی شوند، بالطبع حس ترس بیشتری رو القا میکنند.دقت کنید الزماً یک بازی ترسناک همیشه همراه با اکشن پر زدوخورد و شوک های غیر طبیعی نیست، بعضی وقتها بازیهای ترسناک معمایی بدون زدوخورد وشکه کردنهای ناگهانی به راحتی حس ترس را القا میکنند، این گونه بازیها از المان خلق محیط مناسب بهره میبرند.مثلاً سازندگان در بازیای مثل scratches تماماً به وسیله استفاده از طراحی محیط مناسب و رعب آور، جوی ناآرام و وحشتناک را خلق کرده اند.
و در آخر مهم ترین رکن یک بازی ترسناک میتواند داستان پردازی فوق العاده آن باشد. گاهی اوقات خواندن یک رمان ترسناک تأثیر بسیار بیشتری از دیدن یک فیلم تعلیق دار در مخاطب میگذار.توصیف قابل لمس و صحنه سازی استاندارد در طول داستان باعث جذب هر چه بیشتر مخاطب میشود.اکثر داستانهای ترسناک دارای پیچیدگیها و ابهامات بی سؤال میباشند. با ایجاد همین علامت سؤالها در ذهن مخاطب میتوان ذهن وی را برای پذیرش موضوعات عجیب آماده کرد.
در کنار داستان پردازی مناسب وجود کارگردانی قوی باعث میشود همهی موارد ذکر شده را به بهترین نحو در کنار هم داشته باشیم تا یک اثر فوق العاده و ماندگار ایجاد شود.معروف ترین کارگردان بازیهای سبک وحشت استاد شینجی میکامی است که با قدرت کارگردانی خود سری بزرگ رزیدنت اویل را خلق کرد.
تاریخچه بازیهای ترسناک
اشاره به واژهی ترس و بقا به عنوان یک سبک شناخته شده در بازیهای رایانهای، برای نخستین بار، در سال 1996 بهکار برده شد. زمانی که شرکت کپکام(CAPCOM) بازیزیبای رزیدنت ایول، به کارگردانی استاد شینجی میکامی(Shinji Mikami) را منتشر کرد. رزیدنت ایول، تاثیر فراوانی از بازی خانه زیبا که در سال 1989 عرضه شد به خود گرفت. بازیهایی در این سبک نیز پیش از رزیدنت ایول بودند که دارای پیشزمینه ترس و بقا بودند، اما استفاده از این واژه برای این سبک، توسط رزیدنت ایول مطرح و با همین بازی فراگیر شد.پس از موفقیتهای بیشمار بازی رزیدنت اویل و استقبال خوب مخاطبان، شرکت کونامی اولین بازی سبک وحشت خود را به بازار عرضه کرد. اولین نسخه از سری تپه خاموش به کارگردانی Keiichiro Toyoma توسط استدیو سازنده تیم سایلنت (TEAM SILENT) در سال 1999 بر روی کنسول PS1 منتشر شد.حقیقتاً این بازی و این سری بزرگترین بازیهای این سبک بودند که بعدها الگویی برای بازیهای هم سبک خودشان شدند.این بازی سبک Psychological Action Thriller را پایه گذاری نمود. سبک ترسناک بازیهای ویدئویی در سال 2005 و با انتشار رزیدنت ایول ۴ دچار یک دگرگونی در ساختار خود شد (گرایش به سبک غربی) و ویژگیهای گوناگونی به این سبک افزود. به این ترتیب که بازی دچار افزایش ویژگیهای اکشن و مبارزاتی شده بود. منتقدان، اضافه شدن این ویژگیها را آسیبرسان به این سبک دانسته بودند اما موافقان، با اضافه شدن حرکتها و ویژگیهای یک بازی اکشن به این سبک از بازی، درحالی که ویژگیهای ترسناک و رعبآور خود را حفظ و یا در فرمی دیگر نمایش دهد، راضیکننده و بیانگر یک نوآوری میدانستند.
در سالهای اخیر بازار فروش بازیهای ترسناک بسیار پر رونق تر شده است و افراد زیادی به این سبک از بازیها روی آوردهاند. با پیشرفت صنعت بازی سازی و تحول در گرافیک بصری و گیم پلی بازیها، د رنسلهای جدید شاهد عرضه بازیهای خوش ساختی در این سبک بودیم، اما متأسفانه کلیشهای و تکراری شدن طرحها و ایدههای اولیه برای این بازیها لطمه زیادی به این سبک وارد کرده است. چنانچه شرکت های بازی سازی در نظر دارند بازار بازیهای رایانه ای ترسناک را هر چه بیشتر رونق دهند باید خلاقیت بیشتری به خرج داده و موضوعات جدیدی برای بازیهای خود تدارک ببینند.
---------- نوشته در 01:19 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:16 AM ارسال شده بود ----------
معرفی 25 عنوان برتربازیهای رایانهای در سبک وحشت
25 عنوان به ترتیب اهمیت و همچنین تأثیراتی که در سبک وحشت گذاشتند، مرتب شده است.
25- BIOSHOCK
این بازی توسط موتور قدرتمند آنریل 3 ساخته شد و از لحاظ جلوههای بصری در حد مطلوبی قرار داشت.مطمئناً بازی زیبای HALF-LIFE 2 در ساخت این بازی تأثیرات زیادی داشته است.
به دلیل طراحی محیط مناسب، صدا گذاری عالی، و استفاده درست از مولفه و استاندارهای سبک وحشت و همچنین موفقیت های بیشمار، این بازی زیبا در جایگاه 25ام لیست ما قرار دارد.
24- DEADLY PROMONITION
این بازی به سبک Open World میباشد و ایده اولیه بازی شبیه با آن چیزی است که در آلن ویک دیده بودیم.آزادی عمل در این بازی بسیار زیاد است، از خوردن غذا در رستوران تا دادن لباسها به خشک شویی و گشت و گذار در شهر برای پیشروی در حل معماها.تصور کنید که با یک GTA سبک وحشت رو به رو هستید!سیستم تیر اندازی بازی بسیار شبیه به Resident Evil 5 است.گیم پلی جذاب، این بازی را بسیار دوست داشتنی کرده است.دوربین بازی به حال سوم شخص و استاندارد است.متأسفانه این بازی از لحاظ گرافیکی بسیار ضعیف است و جزو بدترین گرافیکهای نسل هفتم طبقه بندی میشود.
روایت داستان عالی، گیم پلی جذاب، موسیقیهای شنیدنی و استفاده درست از عناصر سبک وحشت باعث شد این بازی ارزشمند در جایگاه 24ام لیست قرار بگیرد.
23- CONDEMNED 2: BloodShot
این بازی حوادث نسخه اول یعنی criminal origins را دنبال میکند. شخصيت اصلی بازي Ethan Thomasيك مامورین FBI است. داستان بازي از اين قرار بود كه در شهر قتل و جنایت روز به روز بالاتر میرود و تمام مقتولين سلاخي ميشوند! مردم شهر مانند دیوانهها همدیگر را به قصد کشت میزنند!ايتان شخصيت بازي در پي پيدا كردن قاتلين و دلايل جرم هاست كه در همين حين با صحنه ي قتلي مواجه ميشود كه قاتل ايتان را ميزند و اسلحه ي اورا برميدارد و 2پليس دیگر را ميكشد حال قتل بر گردن ايتان افتاده و ايتان براي اثبات بي گناهي وارد ماجرا ميشود.ولی این همه ماجرا نیست...
در قسمت دوم ماجرای ایتان ادامه پیدا میکند، او که از مقام خود استفا داده اکنون یک فرد بی خانمان و آواره است.اوضاع شهر بسیار بدتر شده است.او هنوز از سیر در توهمات و دیدن صحنههای ماورالطبیعه رنج میبرد... .
این بازی جزو بازیهایبسیار خشن طبقه بندی میشود. یک بازی اول شخص با مبارزههای تن به تن. تعداد اسلحههای سرد در بازی بیشتر است، در این بازی میتوان از اکثر اشیای موجود در محیط به عنوان سلاح استفاده کرد.شما میتوانید با مشت و لگد نیز مبارزه کنید.البته سلاحهای گرم نیز در بازی وجود دارد.در بازی قسمتهایی برای آنالیز صحنههای جنایت وجود دارد که بسیار جذاب است.هوش مصنوعی مناسب، گرافیک قابل قبول، گیم پلی زیبا و پیشرفته تر نسبت به نسخه اول، و همچنین استفاده مناسب از عناصر سبک وحشت مانند صداگذاری عالی و طراحی محیط زیبا، باعث شد این بازی جایگاه 23ام را در لیست ما داشته باشد.
22- LEFT 4 DEAD 2
نسخه اول بازی زیبای L4D توسط کمپانی بزرگ والو(VALVE) در سال 2008 میلادی برای پلت فرم های مایکروسافت ساخته و منتشر شد. یک بازی با ایدههای نو وجدید و هوش مصنوعی فوق العاده.بازی بیشتر مبتنی بر بازیهای شبکهای و چند نفره بود و در بخش سینگل پلیر ضعیف عمل کرد، ولی به هر حال این بازی برای هر کسی که به سبک وحشت علاقه دارد تجربه بسیار نابی است.
نسخه دوم بازی با فاصله کمی از نسخه اول در ماه نوامبر سال 2009 میلادی به بازار عرضه شد.در واقع قسمت دوم تکمیل شده قسمت اول بود و تمامی آن چیزی که از نسخه اول بازی در انتظار داشتیم در نسخه دوم یافت میشد.دلیل انتخاب نسخه دوم بازی در لیست ما هم همین موضوع است.
کلاً سری بازیهای L4D در داستان پردازی بسار ضعیف هستند و حرفی برای گفتن ندارند.تنها بهانه شما برای انجام بازی کشتار دسته جمعی زامبیها و نجات چهار بازمانده یک اتفاق ناگوار است.بازی داستان چهار شخصیت با استوری های متفاوت را دنبال میکند که برای نجات یافتن از این شهر مردگان با یکدیگر همکاری میکنند.
اسلحهها سرد و گرم در بازی فراوان است و در درجههای سختی پایین تر مشکلی از لحاظ کمبود مهمات نخواهد بود.فقط کافی است بازی را در مراحل سختی بالاتر بازی کرد تا تازه درکی واقعیای از گرفتار شده در جهنم زامبیها را داشت!کل بازی خلاصه شده است در حمله دسته جمعی زامبی های وحشی و دفاع شما در برابر حملات آنها البته با هیجانی غیر قابل وصف.بخش مولتی پلیر و چند نفره بسیار قوی کار شده است و بازی تأکید بسیاری بر این قسمت دارد، پس بیشتر علاقه مندان به این سبک رو به خود جلب میکند.
گرافیک بازی از لحاظ تکنیکی بسیار ضعیف است ، بافتها ناامید کننده است، ولی از نقاط قوت این بازی طراحی چهره قابل قبول و نورپردازی عالی است.طراحی محیط های بزرگ شهر به خوبی صورت گرفته است.هوش مصنوعی عالی بازی را به شدت ترسناک کرده است به طوری که با کوچکترین صدایی سیل بی شماری از زامبی ها بر سر شما خراب میشوند.صدا گذاری و موسیقی قابل قبول هستند و از نقاط قوت بازی محسوب میشوند.این بازی تبدیل به یک الگوی کامل برای بازیهای هم سبک خودش شد.
21- METRO 2033
یک بازی خلاقانه از لحاظ گیم پلی و روایت داستان، با گرافیک قوی و دوست داشتنی.المانهای سبک وحشت به وضوح در این بازی دیده میشود، طراحی فضاهای سرد و تاریک مترو، و محیط بی روح و یخ زده خارج از مترو کمک شایانی در القای حس ترس دارد.
داستان بازی در متروهای شهر مسکو اتفاق می افتد. جایی که دیگر رنگ و بویی از یک مکان پر رفت و آمد ندارد و قطارها هم دیگر در آن حرکت نمی کنند. ایستگاه هایی که اکنون به مکان های امنی برای معدود بازمادنگان شهر مسکو تبدیل شده اند. شهر مسکو هم دیگر شبیه گذشته نیست و بیشتر به یک خرابه شبیه شده است. ترسی عجیب بر فضای شهر حاکم است و مردم خود را از موجوداتی شیطانی مخفی می کنند و عده ای از آن ها هم مشغول مبارزه با این موجودات هستند. بازی شما را در نقش شخصی به نام آرتیوم (Artyom) قرار می دهد. او از جمله سربازانی است که با سایر افراد گروه سعی دارند تا سرزمین خود را از وجود این موجودات شیطانی پاک کنند. آرتیوم برای اینکه بتواند بهتر با این موجودات مبارزه کند، سلاحی را درست می کند که بوسیله آن می تواند حملات فیزیکی قوی ای را انجام دهد. حال زمانی فرا رسیده است که آرتیوم و گروهش می توانند امیدی برای نجات شهرشان داشته باشند.
طراحی بسیار خوب دشمنان بازی و هوش مصنوعی بالا باعث شده که این بازی در سبک وحشت حرفی برای گفتن داشته باشد.گیم پلی بازی شبیه به بازیهای هم سبک خودش است.قابلیت آپگرید اسلحه ها و خرید و فروش اسلحه و مهمات نیز در بازی وجود دارد.چراغ قوه شما در طول بازی یار و همراه همیشگی شماست.نورپردازی در سطح مطلوبی قرار دارد و در زیبای بازی تأثیر داشته است.صدا گذاری بسیار عالی کار شده، موسیقیهای بازی بسیار کم است ولی همین تعداد اندک نیز بسیار زیبا و شنیدنی است.
بازی با نقدهای مثبتی روبهرو شد، و نمرات قابل قبولی گرفت.گرافیک بی نظیر این بازی توانست در تفهیم بهتر جو موجود در داستان کمک بسیاری کند، داستان بازی بسیار بزرگ است ولی متأسفانه روایت جالبی از داستان در بازی وجود ندارد.با توجه به نکات مثبت ذکر شده این بازی زیبا از بهترین عناوین سبک وحشت محسوب میشود و خاطره این بازی زیبا تا مدتها در ذهن گیمرها باقی میماند.
20- OBSCURE
این بازی ایدههای جدیدی را وارد سبک SURVIVAL HORROR کرد.تقرباً میتوان گفت این بازی ترکیبی از همه بازیهای سبک وحشت میباشد. سبكي مخلوط از اكشن ماجرايي ترسناك و يك بازي گروهي كه شما در آن كنترل 5 شخصيت را در اختیار دارید. البته شما همواره ميتوانيد از بين 5 شخصيت يكي را انتخاب کرده و شخصیت دیگر از طریق هوش مصنوعی کنترل میشود.هر کدام از شخصیتهای بازی تواناییهای خاص خودشان را دارند، که در موقعیتهای مختلف باید از آنها استفاده کرد.
چند دانش آموز در طي يك ماجراي بسيار ساده به رازي بسيار بزرگ و وحشتناك پي ميبرند . آنها متوجه ي اتفاقاتي كه در مدرسهشان در جريان است ميشوند. یکی از شخصیتهای بازی با نام کننی، شبي در زمين ورزش گم مي شود و تا صبح روز بعد خبري از او نمي شود. دوستان اين دانش آموز نيز با كنجكاوي هرچه تمام ماجرا را پيگيري مي كنند و در پي يافتن او زنگ اخر روز بعد در يكي از كلاس ها مخفي ميشوند و به خانه نميروند . ماجرا دقيقا از همين جا آغاز ميشود . در ادامه اين دانش آموزان در مدرسه ي خود با جهنمي روبرو ميشوند كه هيچ دليلي براي آن وجود ندارد . در ضمن متوجه ميشوند كه بعضي از معلمين از جمله اقاي والدن و از پرسنل نيز آقاي فريمن از ماجرا اطلاع دارند... .
گرافیک بازی در زمان خودش قابل قبول بود ولی همان موقع هم از لحاظ تکنیکی زیاد قوی نبود.صدا گذاری قابل قبولی را در بازی داریم، محیطهای تکراری در بازی فراوان است ولی طراحی آنها بسیار خوب صورت گرفته است.موسقیهای بازی هم با کیفیت و شنیدنی هستند.
بازی سرشار از معماها است.معماها در نگاه اول نامعقول و سخت به نظر مي آيد اما در يك نگاه كوتاه ديگر متوجه ميشويد كه معماها در سطح بسيار عالي و بسيار طبيعي و واقع گرايانه طراحي شده اند . مثلاً شما با يك اسيد دري كه فقل است را باز میكنيد يا يك ورق خط خورده را با يك پروژكتور بازخواني میكنيد .
نقطه ي قوت اين بازي طراحي گيم پلي عالي و فكري ميباشد . با پيشروي در بازي هر لحظه به ماجرا هاي بيشتري پي ميبريد و همين امر باعث جذب مخاطب ميشود . شايد كمي مناطق بازي تكراري به نظر بيايد اما با كمي تحقيق و پژوهش پي به اختلافات زيادي که در طراحي محيط هاي مختلف بازي وجود دار، ميبريد. شما با ورود به هر منطقه بايد به خوبي تمامي مناطق را بررسي كنيد تا چيزي را از قلم نياندازيد در كل معما ها و گيم پلي عالي باعث ميشود كه شما با اشتياق همچنان به بازي ادامه دهيد و هر گاه كه به مشكلي برخورديد با كمي انديشه راه حل خود را بيابيد . در هر حال در اين بازي تمامي جواب ها در خود محيط ميباشد يعني بازي جواب شما را ميدهد.
دوربین بازی به حالت سوم شخص است.اين بازي سبكي بسيار خاص را دنبال ميكند . سبك اكشن تيمي ترسناك بازي بيشتر سبك ماجرايي را دنبال ميكند و از درگيرهاي پرزد خورد خبري نيست . اكشن بازي در سطح قابل قبولي كار نشده است و مبارزات با دشمنها ها و حركات و حملات دشمنها به طرف شما و عكس العمل شما در بيشتر موارد مصنوعي طراحي شده است.متأسفانه هوش مصنوعی بازی ضعیف است.
در بازي شما 3 پسر به نام هاي كنني و استان و جاش، 2 دختر به نام هاي اشلي و شانون را به عنوان 5 شخصيت خود داريد . شما ميتوانيد سلاح هاي خود را بين گروهتان تقسيم كنيد و حتي سلاح ها را با يكديگر مبادله كنيد. در بازي با فرمان هايي از قبيل كمك، همين جا وايسا، دنبالم بيا مي توانيد به هم تيمي هاي خود دستور دهيد . اما در كل سبك بازي يك سبك قابل ستايش بوده و از عناصري بهره میبرد كه ميتواند به خوبي خودش را از ساير بازي هاي ترسناك و اكشن تيمي متمايز كند .این بازی خلاقانه دررتبه 20ام لیست مارا دارد.
19- Amnesia: The Dark Descent
این عنوان یک بازی اول شخص است که با تمی وحشتناک یک داستان زیبا را به نمایش میگذارد.. داستان بازی درباره ی فردی به نام دانیل Daniel است . او در راهروی قلعه ای تاریک در لندن بیدار می شود . بدون این که چیزی از گذشته اش به یاد بیاورد . فقط حس می کند که چیزی در تاریکی او را تعقیب می کند . به زودی نوشته ای پیدا می کند که خود در گذشته برای آینده اش نوشته است و می گوید باید الکساندر صاحب قلعه را بکشد . داستان بازی زیباست و با پیچ هایش به خوبی بازی کننده ها را تا پایان بازی سر جایشان میخ کوب می کند.
هیچ علامت و نشانه ای برای نمایش مواردی مانند سلامت در صفحه ی بازی وجود ندارد همه چیز در کوله پشتی نشان داده می شود. حتی نشانگر ماوس را هم می توان حذف کرد . منو های کوله پشتی طراحی خوبی دارند و به هیچ وجه گیج کننده نیستند همه چیز در ساده ترین حالت طراحی شده است . معما ها از اجزای جدا نشدنی بازی های ماجرایی هستن،. ولی از این نظر Amnesia : The Dark Descent به هیچ وجه انتطارات را برآورده نمی کند . معما های بازی آسان هستند و به ندرت پییش می آید که بخواهید برای حل معماها سلول های خاکستری مغزتان را به کار بگیرید! البته آسانی معما ها بی دلیل نیستند داستان و فضا سازی در این بازی حرف اول را می زند و هر چیزی که بخواهد در این بین مانع لذت بردن از داستان بازی شود (حتی معما ها) به گونه ای کنار گذاشته شده است . بازی Amnesia : The Dark Descent برای طرفداران بازی های ماجرایی که این بازی ها را تنها به خاطر معما هایشان انجام می دهند،. چیز زیادی جز چند معمای ساده ندارد. ولی مطمئنا برای طرفداران بازی ها ترسناک یکی از بهترین و فراموش ناشدنی ترین تجربه ها خواهد بود.این بازی مورد استقبال منتقدین واقع شد و نمرات بسیار عالیای گرفت.طراحی بی نظیر این بازی زیبا باعث شد تا در جایگاه 19ام لیست ما قرار بگیرد.
18- CLOCK TOWER 3
داستان بازی مربوط به دختری ۱۵ ساله بنام آلیسا همیلتون است که نامه ای از مادر خود دریافت میکند که در آن نوشته شده قبل از ۱۵ سالگیاش به خانه باز نگردد . مادرش ناپدید میشود و الیسا بدون توجه به مادرش به خانه باز می گردد و در آنجا مردی غریبه و نا آشنا را میبیند .
این شروع ماجرای آلیسا است . او به زمانهای گذشته سفر میکند و با قاتلین زنجیره ای مقابله میکند و روح یک دختر بچه و همچنین مادر و پسری را نجات می دهد. ولی به ناگهان به بعد دیگری می رود و متوجه می شود که پدرش بر اثر تصادف نمرده است بلکه به وسیله پدر بزرگش به قتل رسیده و خاندان او در گذشته به علت قدرتی که در خون داشته است مورد ازار مردی که در ابتدای ماجرا دید شده است، واقع شده بودند. مادرش آلیسا که از ماجرا خبر داشته و برای نجات آلیسا میاید در راه تصادف کرده و میمیرد. آلیسا متوجه میشود که اتفاقاتی که الان برای او رخ می دهد در گذشته برای نانسی یعنی مادر بزرگش نیز رخ داده است و حتی دلیل انتخاب نام مادرش، ناتالی، ترکیبی از اسم نانسی و دارسی بوده چون او هم همان قدرت را در خون خود داشته و حالا این خون در رگهای آلیسا در جریان است ...
دوربین بازی به حالت سوم شخص است.بازی در زمان خودش گرافیک قابل قبولی داشت.طراحی محیط ها و چهرهها بسیار عالی بود.
گیم پلی بازی در عین سادگی بسیار جذاب است.دشمنان بازی شبحها و روحها هستند که برای مبارزه با آنها باید محلولی که آب مقدس نام داشت بر روی آنها پاشیده میشد، که البته این کار محدودیت داشت. در بسیاری از موارد کاراکتر توانایی مبارزه با دشمنان را نداشت و راهی به جز فرار و مخفی شدن باقی نمیماند.
کاراکتر اصلی بازی یعنی آلیسا باعث جذاب تر شدن بازی شده است، یک دختر 15 ساله که مانند هم سن و سالهای خودش نسبت به رخ دادها واکنش نشان میدهد.این شخصیت با همه قشر مخاطبی رابطه برقرار میکند.
صداگذاری شخصیتها و محیط و همچنین موسیقی زیبا به ترسناکتر و زیباتر بودن این بازی کمک بسیاری کرده است.این بازی زیبا در جایگاه 18ام لیست قرار دارد.
17- Alan Wake
آلن ویک یک نویسنده میباشد که رمانهایی در سبک ترسناک مینویسد و رمانهایش بسیار پرفروش هستند. آلیس نامزد آلن ویک است. از زمانی که آلن با آلیس آشنا میشود، خوابهای عجیبی به سراغ او میآیند. آلن میفهمد که این خوابها بسیار شبیه به همان داستانی است که خودش در کتاب اولش نوشته است. آلن دچار مرض بیخوابی مزمن میشود.
نامزدش آلیس که این اوضاع را میبینید، به آلن پیشنهاد میکند که برای مدتی از کار فاصله گرفته و به کلینیک درمانی که در کنار شهر زیبای برایت فالز واقع شده برود. آنها در نزدیکی شهر تصادف میکنند( آلیس راننده بوده). وقتی آلن به هوش میآید، همسرش را پیدا نمیکند. او به طرز عجیبی ناپدید شده است.
در ابتدای بازی آلن ویک به همان کلینیک درمانی میرود تا بلکه درمانی برای بیماریاش پیدا کند. این کلینیک در نزدیکی شهر کوچک برایت فالز واقع شده و از سر و صدا و شلوغیهای شهر دور است. آلن در کلینیک دورههای درمانی را گذرانده و بیماریاش بهبود میابد. او دوباره میتواند بخوابد. آلن در کلینیک زنی مرموز را میبینید که بسیار به نامزدش آلیس شبیه است. به یکباره، دوباره خوابهای عجیب او باز میگردند و این بار در قالب کابوسهای وحشتناک....
بازی به حالت سوم شخص است و از استانداردهای نسل هفتم پی روی میکند.موسیقی بازی توسط پتری آلانکو ساخته شده است.صداگذاری در حد مطلوبی است و بزرگترین رکن موفقیت این بازی زیبا استفاده از نورپردازی بسیار پیشرفته و چشم نواز و مطلوب است.گرافیک بازی بسیار قابل قبول است هرچند که بازی دارای مشکل ضعف در تکسچر و Tearing Screen میباشد.
متأسفانه این بازی با وجود داشتن اکثر المانهای موجود در یک بازی سبک وحشت، به هیچ عنوان نتوانست در القای حس ترس موفق باشد.ولی خوب روایت داستان عالی و گیم پلی جذاب این بازی را بسیار موفق کرد.
این بازی در جایگاه 17ام از لیست ما قرار دارد.
16- RESIDENT EVIL 4
داستان بازی به ۶ سال پس از نابودی راکون سیتی مربوط میشود. شخصیت اصلی بازی لیان اس.کندی است که در سری دوم بازی رزیدنت ایول در کنار کلر ردفیلد بود. در پایان آن بازی، لیان اس. کندی مجبور شد تا برای دولت ایالات متحده کار کند. مدتی بعد و پس از ورود به تیم حفاظت از رئیس جمهور ایالات متحده و خانوادهاش، باید نخستین ماموریت خود را در قالب این مسئولیت جدید انجام دهد. دختر رئیس جمهور آمریکا توسط گروهی نامشخص ربوده شدهاست. لیان، شخصی است که باید او را نجات داده و به وطن بازگرداند. اطلاعات جاسوسی نشان میداد که دختری که بسیار شبیه اشلی است در یک روستای اسپانیایی دیده شدهاست. لیان خود را به این روستا رساند و درگیر کابوسی جدید شد.
با پیشبرد داستان مشخص میشود که گروهی مذهبی به نام لوس ایلامینادوس (=برترین روشنفکران) اشلی گراهام را ربودهاست. این گروه مذهبی، برای گسترش پیروان خود از انگل لاس پلاگاس استفاده میکرد. کنترل کامل فکر و رفتار هر موجودی که به این انگل مبتلاست، در اختیار رهبران گروه لوس ایلامینادوس خواهد بود. مبتلایان به این انگل، دیگر یک زامبی نیستند؛ آنها لوس گانادوس(=گله گاو) نام دارند.اسموند سدلر رهبر اصلی این گروه در سدد بود تا به این وسیله مذهب خود را گسترش دهد و توازن قدرت در دنیا را از دولت امریکا گرفته و به خود منتقل کند. به همین دلیل گروه مذهبی او دختر رئیس جمهور را ربودند، تا با وارد کردن انگل به بدن او، قدرت خودشان را به رخ دولت آمریکا بکشانند. لیان در ادامه با شخصی به نام لوئیس سرا آشنا میشود که پیش از این یک پلیس در شهر مادرید بود، اما اینک به عنوان یک دانشمند برای گروه ایلامینادوس کار میکند.البته لوئیس از همکاری با این گروه دست میکشد و برای نابودی آن به لیان کمک میکند.نکتههای دیگر دربارهی داستان این بازی حضور ایدا وانگ و جک کراوزر در بازی است. ایدا همانند داستان رزیدنت ایول ۲ ماموریتی از طرف وسکر داشت. او باید نمونهی انگل لاس پلاگاس را برای سازمان به دست میآورد.
بازی کننده، کنترل لیان اس.کندی را به عنوان شخصیت اصلی این بازی دراختیار دارد. شخصیتهای دیگری همچون ایدا وانگ، جک کراوزر، هانک و آلبرت وسکر را نیز در سایر بازیهای کوتاه و جایزهای موجود در این بازی، میتواند دراختیار داشته باشد. دوربین جدید بازی به شکلی روان در پشت شخصیت قابل کنترل، با حرکت شخصیت، به حرکت درمیآید. درهنگام هدفگیری، حرکت شخصیت غیرممکن و دوربین از حرکت میایستد.از دیگر ویژگیهای گیمپلی این بازی، قابلیت انجام حرکتهای اکشن، در زمانهای خاص است. وجود میانپردههای بسیار زیبا، محبوبیت این بازی را بیش از پیش کرده بود.با وجود تغییرات کلیشههای سری مانند ماشین تایپ هنوز در بازی دیده میشد.این بازی برای نخستین بار دارای سیستم جمعآوری پول، جواهرات و آیتم و همچنین فروش آیتمها و جواهرات مختلف در جریان داستان اصلی بازی بود. از امتیازات و پولهای بهدست آمده میتوان برای بهروزرسانی اسلحهها، خرید اسلحههای جدید و آیتمهای گوناگون پرداخت.
دشمن ها در این بازی زامبی ها نیستند.دشمن ها بسیار باهوشتر و سریعتر بودند و حتی در بعضی قسمت های بازی اسلحه نیز در دست میگرفنتد. وجود سلاحهای بسیار متنوع که هریک از آنها قابلیت بهروزرسانی را دارند نیز از دیگر ویژگیهای برجسته این بازی است. تمام این ویژگیها درکنار داستان جالب و موسیقی متمایز خود، این بازی را جزو یکی از کاملترین بازیهای تاریخ میکند، هر چند عدهای این بازی را ناامید کننده میدانند!
15- ALON IN THE DARK
تنها در تاریکی عنوان معروف سبک وحشت هست که توسط شرکت اینفوگریمز ساخته میشد.اولین نسخه این بازی در سال 1993برای رایانههای شخصی و سیستم عمل ویندوز 98 ساخته شد، سال بعد و در سال 1994 میلادی این بازی برای سیستم مکینتاش نیز ساخته شد و همان سال برای کنسول 3DO پرت شد.این بازی اولین بازی 3D در سبک ترسناک بود و از این رو بسیاری اعتقاد دارند که تنها در تاریکی بنیان گذار سبک وحشت در بازیهای رایانهای بود.
در این بازی قهرمان داستان در یک عمارت چند طبقه به دام میافتد و برای رهایی خود در طول داستان بازی باید تعداد زیادی معما را با استفاده از مدارکی که بدست میآورد، حل نماید. این مدارک شامل: انواع کتاب، یادداشت، تکههای کاغذ و طومارهای قدیمی میباشد که هرکدام شامل اطلاعات مفیدی در مورد داستان بازی و راهنماییهایی در باره حل معماهای درون بازی است.
این بازی علاوه بر معما، شامل موارد متعددی مبارزه با دشمنان مختلف در بازی میشود که به گیم پلی بازی جنبه اکشن میدهد. مبارزات در این بازی به روشهای مختلف انجام میگیرد. برای مثال بدون اسلحه و با ضربات مشت و لگد، یا بوسیله اسلحههای مختلفی که در طول بازی بدست میآیند.
در سالهای بعد نسخههای بیشتری از این عنوان بر روی کنسول محبوب PS1 منتشر شد. آخرین نسخه این سری از بازی که در نسل هفتم و برای کنسولهای HD منتشر شد نتوانست موفقیتهای گذشته سری را تکرار کند و با نقد منفی منقدان روبه رو شد.این سری و مخصوصاً نسخههای اول تا چهارم محبوبیت زیادی بین علاقه مندان این سبک دارد و خاطرات زیادی را با کنسول PS1 برای گیمرها با یادگار گذاشت.
14- SILENT HILL 3
بیشتر از داستان، طراحی گیم پلی این بازی را بررسی میکنیم. بسیاری افراد بر این اعتقاد بودند شخصیت کاراکتر اول این بازی، Heather Mason باعث ایجاد جو سنگین و ترسناکتر در این قسمت بود علت این موضوع هم جنس مؤنث کاراکتر با تمامی احساسات و شکنندگی ها در او بود.دختری تنها و منزوی و گوشه گیر که به شدت به پدرش وابسته است و روابط اجتماعی بالایی ندارد.به هر حال این قسمت با نقدهای مثبت رو به رو شد، چون از هر لحاظ یک بازی کامل در این سری بود.گرافیک بصری فوقالعاده. نور پردازی بی نظیر، طراحی محیط عالی، صدا گذاری کارشده،گیم پلی دوست داشتنی، داستان غنی، شخصیت پردازی زیبا و ... همه و همه دست به دست هم دادند تا این بازی به زیبایی هر چه تمام تر در اختیار طرفداران این سری قرار بگیرد.تمامی دموهای بازی به طرز خیره کنندهای به صورت REAL TIME طراحی شده بودند.ولی از حق که نگذریم، سهم مهمی از موفقیت این بازی و ترس ناشی از آن در یک شخصیت خلاصه میشود، او کسی نیست جز اعجوبه موسیقی سازی، استاد آکیرا یامائوکا. از نظر من بهترین موسیقی در این سری متعلق به این نسخه است.موسیقیای که شنیدن آن مو بر تن آدم سیخ میکند!در فیلم ساخته شده از این سری نیز از موسیقی زیبای همین نسخه استفاده شد.گیم پلی بازی مانند نسخه های پیشین میباشد و دوربین همچنان به صورت سوم شخص بود. این قسمت از 3 بخش عمده کاوش، حل معماها و مبارزات تشکیل شده بود.بازی به صورت منطقی طوری طراحی شده بود که هیتر به راحتی میتوانست از مبارزه با هیولاها اجتناب کند و از دست آنها فرار کند. طراحی مبارزات زیاد جالب نبود.انواع اسلحهای سرد و گرم را در بازی میِبینیم، حتی هیتر میتواند با تکههای گوشت دشمنان بازی را از خود دور کند.معماها بسیار عالی طراحی شده بودند و درجه سختی آنها توسط بازیکن مشخص میشد.
داستان بازی 17 سال بعد از وقایع نسخه اول روی میداد.داستانی با محوریت سردرگمی و سرگردانی!هیتر به سایلنت هیل فراخوانده میشود، این بار دشمن بازی کلودیا ولف است که میخواهد راه دالیا را پیش بگیرد و از هیتر استفاده ابزاری کند... .
این بازی زیبا از بهترین بازیهای سبک survival horror محسوب میشود و خاطره این شاهکار تا مدتها در ذهن گیمرها میماند.
13- SILENT HILL 2
بازی با شخصیت James Sunderland شروع می شود، کسی که بعد از دریافت کردن یک نامه ی مرموز از طرف همسرش Mary به سایلنت هیل می رود، همسر او سه سال پیش بخاطر یک مریضی مرده بود.نامه او را به "مکان مخصوص" انها اشاره داشت، ولی James منظور این جمله را درک نمی کرد.هنگامی که جیمز به این شهر رسید، او با کسانی دیگر مواجه شد که شهر را جستجو می کردند. Angela کسی که جیمز او را در اول بازی ملاقات کرده بود به آنجا آمده بود تا دنبال مادرش بگردد ولی در برخورد های بعد معلوم بود که ناامیدی او را فراگرفته و تمایل به خودکشی دارد. Eddie چاق کند ذهن هم در این بین در سایلنت هیل پرسه میزد.در هنگام پیدا کردن "مکان مخصوص" جیمز تصمیم می گیرد تا پارک Rosewater را جستجو کند.جایی که یک زن بنام Maria را ملاقات می کند، زنی که شباهت بسیاری با Mary داشت ولی با شخصیت تحریک آمیز.او ادعا می کند که هیچ گاه با Maryملاقات یا برخورد نداشته است.از آن جایی که او بسیار پریشان و ترسیده بود جیمز به دنبال او می رود.در این بین جیمز حتی با یک دختر بچه بنام Laura برخورد می کند.او به نظر می آمد که از اتفاقات و موجوداتی که در این شهر وجور دارند هیچ اطلاعی ندارد و ناآگاه است.جیمز در داخل شهر دچار سرگردانی میشود و همه عوامل محیطی او را تهدید میکند، ولی او چارهای ندارد و برای پیدا کردن همسرش به جستجویش ادامه میدهد...
بازی از دید سوم شخص دنبال می شود، همراه با زاویه دید های از پیش تعیین شده برای محیط های مختلف.نقشه ها همانند دیگر اشیاء باید جستجو و گرفته شوند و تنها اگر نور قابل قبول یا چراغ قوه ای که کار می کند، وجود داشته باشد این نقشه های قابل دیدن هستند. بیشتر گیم پلی صرف گشت و گذار در شهر می شود همراه با توجه کم به کشتن دشمنان و توجه بیشتر برای پیدا کردن کلید ها و دیگر اشیاء و حل معماها تا بتوان از در ها و موانع رد شد.گاه و بی گاه پازل(معما) هم حضور خواهند داشت بیشتر اوقات نکاتی گیج کننده هم برای بازیکن قرار می گیرد. LEVELهای سختی برای دشمنان و معما ها تعیین شده و آزادانه می باشند که به بازیکن این توانایی را می دهد که دشمنان را ضعیف کرده و یا بالعکس.جو و اتمسفر بازی طوری طراحی شده است که تا حد امکان ترسناک و پریشان کننده باشد. بسیاری از اماکنی که جیمز به آنها مراجعه می کند مکان هایی هستند که کمتر کسی علاقه دارد به آنجا برود:بار سوخته شده، اتاق های انفرادی بیمارستان که خون آنرا فرا گرفته است، زندانی که پر از لاشه می باشد، قصاب خانه، آبدارخانه که پر از غذا های فاسد شده می باشد و تعداد زیادی از گرمابه های کثیف.
دشمنان بازی طراحی زیبایی دارند، اکثر دشمنها بسیار عجیبند و سر و ته آنها قابل تمیز دادن نیست! معروف ترین دشمن بازی نیز کله هرمی میباشد که جیمز در چندین مرحله با آن درگیر میشود.
این بازی زیبا با روایت داستان فوق العاده، تأثیر زیادی در بازیهای هم سبک خودش داشت در حالی خود یک بازی استثنایی و بی نظیر بود و هست.
12- RESIDENT EVIL 2
در زمان ساخت بازی، و پس از رسیدن به مرحلههای آزمایشی، ساخت بازی به دلایل فنی متوقف شد. هیدکی کامیا و گروهش برای بار دیگر، آغاز به ساخت بازی کردند. که نسخهٔ موجود رزیدنت ایول ۲ نیز، همان است. در بازی متوقف شده، شخصیت زن الزا واکر نام داشت و گرافیک و گیم پلی آن تسبت به نسخهٔ پیشین تفاوتی نداشت. نسخهی متوقف شده رزیدنت اویل 1.5 نام گرفت اما هرگز وارد بازار نشد.
داستان نسخه دوم در ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸، یعنی دو ماه و پنج روز پس از رویدادهای رزیدنت ایول ۱ میباشد. ویروس تی به سیستم فاضلاب شهر رسیده است.در زمانی اندک ویروس در مکانهای پرجمعیت شهر گسترش یافت.در این زمان دو شخصیت اصلی بازی وارد ماجرا میشوند. پلیس تازه کاری به نام لیون اس.کندی که اولین روزهای کارش را سپری میکند بی خبر وارد شهر شده و پس از روبرو شدن با یک زامبی و کشتنش و جستجو در شهر با دختری جوان به نام کلر ردفیلد آشنا میشود. او که خواهر کریس ردفیلد شخصیت قسمت اول بازی است، یک دانشجوی ۱۹ سالهاست که برای دیدن برادرش به شهر راکون آمدهاست.
گیمپلی تلفیقی از اکشن و ماجرایی ترسناک است که مشابه سایر قسمتهای رزیدنت ایول است و شامل حل معماهای آسان و متوسط و پیداکردن کلیدها، اشیاء و جاگذاری یا ترکیب آنها برای استفاده بعدی و از بین بردن دشمنان معمولی و غولها میباشد. دید سوم شخص دوربین این بازی با دیگر بازیها تمایز پیدا کرد و مانند شماره اول بسیار مورد توجه قرار گرفت. استفاده از دو درجه سختی و وجود دو کاراکتر با تفاوتهای مختلف در داستان و اسلحههای متنوع نیز باعث شد که این بازی چند بار توسط یک فرد بازی شود.این بازی به هوش مخاطب احترام میگذارد و از همان ثانیههای اول شروع مبارزه سخت کلر با زامبیها شروع میشود.این بازی نسخه بسیار با ارزشی در این سری بود که به خاطر جذابیت فوق العادهاش باعث شد جزو بهترینهای سبک خودش طبقه بندی شود.
11- RESIDENT EVIL: CODE VERONICA
CODE VERONICA چهارمین سری از بازی رزیدنت ایول است که توسط شرکت کپکام در سال ۲۰۰۰ برای کنسول دریمکست، پس از یک سال برای پلی استیشن ۲ و در سال ۲۰۰۳ برای کنسول گیمکیوب ساخته شد. بازی رزیدنت ایول کد: ورونیکا جزو نسخههای اصلی بازی محسوب نمیشود و یک SPIN OFF است، ولی به خاطر سبک جدید، گیم پلی و روایت داستان بی نظیر و ایجاد تحول در سری از سوی طرفداران این سری جزو محبوب ترین نسخهها به حساب میآید.
ماجراهای بازی در ۲۷ دسامبر سال۱۹۹۸، ۳ ماه پس از رویدادهای رزیدنت ایول ۲می باشد. کلر ردفیلد پس از خارج شدن از شهر راکون همچنان در جستجوی برادر خود کریس ردفیلداست. کلر برای به دست آوردن اطلاعاتی تازه به شکل مخفیانه به مقر آمبرلا در پاریس رفته ودر آنجا پس از شناسایی توسط سربازان آمبرلا به جزیره راکفورت تبعید میشود. بازیباز، کلر را در بازی کنترل میکند و باید او را از این جزیره اهریمنی که بیشتر ساکنان آن به زامبی تبدیل شدهاند خارج کند. در این بازی شخصیت اصلی کلر ردفیلد است اما با پیشبرد بازی شخصیتهای قدیمی و جدیدی به داستان وارد میشوند. از شخصیتهای قدیمی میتوان به آلبرت وسکر و کریس ردفیلد و از شخصیتهای جدید نیز میتوان به استیو بورنساید، آلکسیا آشفورد، آلفرد آشفورد و چند شخصیت دیگر اشاره کرد. درست در جایی که بازیکن احساس میکند که بازی را با کلر به اتمام رسانده است، صحنهای از کریس نشان میدهد که در حال بالا رفتن از صخره و ورود به جزیره است و در ادامه باید با شخصیت کریس بازی را انجام دهد.داستان بازی درگیر کننده بوده ودر کنار موسیقی زیبا ی خود تجربهٔ جدیدیاز SURVIVAL HORROR را برای بازیباز پدید میآورد.
این اولین بار بود که در بازیای از این سری به جای تصاویر از قبل تعریف شده از بک گراند 3D استفاده شده بود.حرکت دوربین هم بسیار بهبود پیدا کرده بود.گیم پلی بازی به صورت توسعه یافته نسخه سوم بود و گرافیک خوبی در زمان خودش به نمایش گذاشت.یکی از پیشرفتهایی که در این بازی وجود داشت قابلیت هدف گیری دوتایی بود، یعنی در آن واحد میشود دو دشمن را با اسلحه از بین برد.این بازی با اینکه نسخه جانبی بود ولی از بزرگترین و تأثیر گذار ترین نسخههای این سری و بازیهای سبک اکشن ماجرایی ترسناک به حساب میآید.
10- F.E.A.R
در شروع بازی شما دمویی را می بینید که همراه با دیگر اعضای گروه در حال بررسی کارهای Paxton Fettel هستید. Fettel در حال خوردن عضو بدن یک دکتر است و اعضای گروهش در اطرافش هستند و خون به وفور روی در و دیوار و اطراف ریخته است.در دمویی دیگر شما سه نفر از اعضای گروه ویژه را می بینید که وارد مکانی می شوند، اما ناگهان تک تک اعضا به طرز عجیب و وحشیانه ای از بین می روند و ما دختری عجیبی(آلما) را می بینیم که نزدیک می شود، خون به طرز فجیعی به هر طرف ریخته می شود و حضور این دختر مرموز علت مرگ این سربازان بی گناه است.
از اینجا به بعد شما باید کنترل بازی را به عهده بگیرید و همراه با گروه ویژه، به دنبال Fettel بروید. در مراحل آخر بازی هدف شما از بین بردن Fettel و جلوگیری از آزاد شدن Alma است. بعد آشکار شدن یه سری حقایق از طرف Fettel و بعد از اینکه توضیح می دهد در واقع مادر شما و او یکی است, شما به راحتی او را از بین می بردید. اما برای جلوگیری از آزاد شدن Alma خیلی دیر است...
در این بازی اسلحه های مختلف با قابلیتهایی بسیار متنوعی در طول مراحل بدست می آورید.حمل اسلحه ها منطقی شده و دیگر به غیر از یک تعداد محدود( سه عدد) نمیتوان اسلحهی بیشتری حمل کرد.طراحی اسلحهها بسیار زیبا است.
Slow Motion از دیگر امکانات موجود در این بازی است که جذابیت صحنه های نبرد را دو چندان کرده است با استفاده از این قابلیت که البته مدت زمان آن محدود است در زمان هایی که تعداد زیادی از دشمنان به سمت شما هجوم می آورند می تواند خیلی کار برد داشته باشد. حتی شما در حالت Multi-Player بازی می توانید از این امکان استفاده کنید، اما در هر بار فقط یک نفر می تواند از این امکان استفاده کند و بطور همزمان نمی توانید استفاده کنید. وجود هوش مصنوعی بالا تجربه تازه ای از جنگیدن در بازی های PFS را به شما می دهد که شاید نمونه آن در بازی های دیگه دیده نشده باشد. دشمنان شما بسیار سریع و زیرک هستند، از بمب های شما فرار می کنند و در برابر تیرها جاخالی می دهند. از وسایل اطراف خود کمک می گیرند و پشت آنها پناه می گیرند. بهتر است شما در این بازی عکس العمل سریعی از خود نشان دهید چون ممکن است آنها شما را دور زده و غافلگیرتان کنند، از طرفی تاخیر شما در این صحنه ها باعث می شوند آنها درخواست نیروی کمکی کنند، پس بهتر است خیلی سریع عمل کنید. استفاده از قانون فیزیک در این بازی و Effect های مختلف باعث زیبا شدن مراحل جنگ در بازی شده است. ریختن پوکه ها فشنگ به روی زمین، گرد و خاک ناشی از اثابت گلوله به در و دیوار و بمب ها، زیبایی خاصی به این صحنه های نبرد داده است.
در طول بازی وارد توهم هایی می شوید که بقدری برای شما واقعی هستند که تشخیص مرز بین دنیای واقعی و توهم را بسیار مشکل می کنند. برخی از این صحنه ها بهطوری ترس را در شما القا می کند که با اینکه می دانید واقعی نیستن اما از ادامه دادن راه امتناع می کنید. نکته جالبی که در این توهم ها وجود دارد این است که صحنه Slow Motion می شوند و باعث می شود شما براحتی نتوانید از شر این توهم ها خلاص شوید. در واقع بیشتر این صحنه هایی که در طول بازی می بینید جزئی از داستان بازی هستند, که هرچه بیشتر در بازی پیش بروید به حقایق بیشتری در مورد خود و دیگر افرادی که در توهم ها دیده اید پی خواهید برد.
در مورد صدا گذاری بازی باید گفت که واقعا فوق العاده کار شده است.هر اتفاقی در محیط صدای طبیعی دارد.در صحنههایی که آلما را میبینیم وجود صدا گذاری قوی القای ترس رو دو چندان میِکند. وجود موسیقی آرامی که در طول بازی شنیده می شود ترس عجیبی را القا می کند. وجود صداهای عجیبی که ممکن است در برخی قسمت های مراحل باعث ترس شوند و همچنین وجود زمزمه های مرموزی که در طول بازی شنیده می شوند باعث می شود شما با احساس ترس بیشتری به راه خود ادامه دهید و هر لحظه انتظار اتفاقی ناگوار را داشته باشید.
بازی دارای گرافیک بالا و تحسین برانگیزی است. طراحی افراد، پوشش ها و حرکات آنها با ظرافت هر چه تمامتر طراحی شده است و به همان اندازه در طراحی جزئیات مختلف در مراحل توجه شده است از جمله دفترهای اداری، موتور خانه ها و بیمارستان که شما مشاهده خواهید کرد که حتی به کوچکترین وسایل مورد استفاده توجه شده است. وجود خون هایی فراوانی که به اطراف ریخته است که رنگ بسیار طبیعی دارند و باید گفت در کمتر بازی دیده شده است خون به این حالت طبیعی باشد، چون یکی از عناصر مهم و موثر در این بازی است.
F.E.A.R. واقعا یکی از جذاب ترین و جو ساز ترین بازی هایی است که تا به حال ساخته شده است که دارای یک ترکیب تماشایی از اکشن و وحشت می باشد. نسخههای بعدی این سری از المانهای اصلی دور شدند و هیچ وقت نتوانستند موفقیتهای نسخه اول را تکرار کنند.
9- DEAD SPACE 2
نسخه دوم این بازی در ژانویه امسال(2011) منتشر شد.نسخه دوم از لحاظ گیم پلی پیشرفت خوبی داشت.
با اینکه بازی داستان جذاب و گیرایی دارد ولی از لحاظ روایت داستان، این سری ضعیف محسوب میشود. محبوبیت DEAD SPACE بیشتر برای فضا سازی فوق العاده ، نور پردازی بی نظیر و صدا گذاری عالی میباشد.
سه سال از وقایع سفینه USG-Ishimura گذشته است، ایزاک کلارک تنها بازمانده این سفینه، که بخاطر تحمل درد و رنج شدید فیزیکی و روانی ناشی از اتفاقات روی داده در سفینه و علی الخصوص مرگ نامزدش Nicole که خود ایزاک او را برای کار به آنجا فرستاده بود، دچار ناراحتی شدید روحی شده، در بیمارستان شهر Sprawl واقع در بزرگترین قمر زحل به نام Titan بستریست که ناگهان نکرومورف ها به سیاره حمله کرده و تمامی افراد بیمارستان را آلوده میکنند. ایزاک نیز برای نجات جان خود محبور به فرار از بیمارستان و مقابله با نکرومورف ها میشود و از طرفی دیگر توهم و خود درگیری ذهنی او را آسوده نمیگذارد، از این پس بازیباز با در دست گرفتن کنترل ایزاک میکوشد تا سیاره را از آشوب بوجود آمده نجات دهد.
اگر شما فکر میکنید که داستان بازی مانند بقیه بازیهای هم سبک خود داستانی ساده و کلیشه ای را دنبال کند، کاملا در اشتباه هستید؛ زیرا نویسندگان بازی با ترکیب نکات احساسی با خشونت بازی ( پارادکس احساسی ) و با هنرمندانه به تصویر کشیدن حس سردرگمی ایزاک و گفتگوهایی زیبایی که ایزاک در حالت توهم انجام میدهد و یا با خلق صحنه های زیبا از رفتار مردم شهر (مانند صحنه ای که مادری نوزاد نکرومورف شده خود را بغل میکند) و با دادن نقطه اوج به داستان مخصوصا در اواخر بازی، کوشیده اند داستان را از عنوان کلیشه ای بودن دور کنند.
به نظر میرسد این سری یک سه گانه باشد چون با پایان هر نسخه، یک سری علامت سؤالهای بی پاسخ در ذهن مخاطب باقی میماند(همانند نسخه اول).
اینباردر نسخه دوم آیزاک تعامل بیشتری با محیط و افراد برقرار میکند که این پیشرفت بزرگی است.(شخصیت سازی بهبود یافته) تنوع هیولاها، لباس ها و اسلحهها، بسیار زیاد است و باعث زیبایی بازی شده، گرافیک تکنیکی و نور پردازی فوق العاده، حرف اول را در این بازی میزند.سایه زنی ها عالی کار شده است. با داشتن یک سیستم صوتی خوب امکان ندارد که شما در طول بازی چندین بار از روی صندلی خود نیفتید! صدا گذاری فوق العاده است، صدای جیغ نکرومورف ها مو را بر تن شما سیخ میکنند.
به هر حال این سری سهم بزرگی در پیشرفت سبک SURVIVAL HORROR داشته است.
8- FATAL FRAME 3
در اين بازي شما در نقش زن جواني به نام Rei Kurosawa ايفاي نقش خواهيد نمود كه پس از ماجراي مرگ نامزد خود و احساس گناه در رابطه با اين موضوع پيوسته درگير كابوس هايي است كه مرز ميان واقعيت و دنياي رؤيا را براي او تار ومبهم نموده اند. داستان پر کشش و راز آلود بازی تا پايان شما را كاملا درگیر خواهد کرد، هرچند ممكن است در ابتدا عکس گرفتن از ارواح با استفاده از دوربين مخصوص Camera Obscura، موضوع جالبی به نظر نرسد اما اين تمام ماجرا نیست.در این بازی بعضی وقت ها میتوان به حالت دوربین اول شخص به نام محیط یاب رفت که در این حالت میتوان بر ارواح غالب شد.در صفحه بازی یک نوار سنسور وجود دارد که اگر رشته آن به رنگ قرمز در بیاید به معنای آن است که ارواح خبیث در نزدیکی کاراکتر وجود دارد، و وقتی رشته به رنگ آبی در میآید به این معتا است که ارواح دوست در نزدیکی شما هستند.بازی دو شخصیت دیگری به نامهای Miku (دستیار و همکار ری) و Kei (فردی که او نیز درگیر کابوسهای پیاپی است) دارد که قابل بازی هستند. وسیله دفاعی ری در برابر دشمنان فلش دوربین عکاسی است و همچنین میکو به وسیله سنگ مقدسی که همراه خود دارد میتواند حرکت ارواح را کند و آهسته کند، همچنین کی میتواند با قدرت بدنی بالای خود قفسهها را جابجا کند و از بلندیها بالا برود و از دست ارواح فرار کند.
ری، در یک حادثه رانندگی که از بی دقتی او ناشی می شود نامزدش را از دست می دهد، دو ماه پس از این حادثه ری برای گرفتن عکس از خانه ی مخروبه ای که به خانه ی "جن زده" شهرت یافته به آنجا می رود و زمانی که از یکی از راهروها مشغول عکس گرفتن است متوجه حضور نامزدش در عکس می شود. پس از این موضوع او در می یابد که نامزدش به همراه دوستانش مشغول تحقیقاتی درمورد خانه جن زده بوده است و در ادامه متوجه می شود که خودش نیز به نفرین این خانه گرفتار شده است...
داستان بازی نسبت به داستان نسخه دوم بسیار بهبود يافته است و به طرز جالبی تمام قهرمانان دو قسمت قبل را درگیر ماجرا می کند، علت انتخاب این نسخه در این لیست نیز همین موضوع میباشد. بازی را می توان دو قسمت مجزا درنظر گرفت، زمانی که در خواب به سر می برید (Manor of Sleep) و در دنياي رويا وارد خانه جن زده می شوید و زمانی که بیدار هستید و به دنبال سر نخ، خانه را در دنياي واقعي جستجو می کنید تا به معماي پنهان پشت اين ماجراها پي ببريد.
بازی گرافیک قابل قبول و دوست داشتنیای دارد. طراحی محیط و جو سنگین بازی بسیار هنرمندانه است و باعث میشود شما در هیچ لحظهای از بازی احساس آرامش نکنید.این بازی زیبا با تم فانتزی خودش تا مدتها در خاطر گیمرها میماند.
7- FORBIDEN SIREN 2
ترس حقیقی در یک بازی رایانهای کاملاً در این سری آشکارا و قابل لمس است.تمامی المانهای این سبک بدون کم و کاستی در این بازی و در نسخه دوم، FORBIDEN SIREN یافت میشود. کارگردانی این بازی بسیار قابل ستایش است و سازندگان معنای کامل ترس را میدانستند.
داستان این سری بسیار مبهم و غیر قابل تحلیل است.داستان شرح حال چندین کاراکتر را میدهد که در جزیرهی Yamijima در ژاپن به دام افتادهاند.در 3 آگوست سال 1976 کابل عبوری از زیر آب که به جزیره متصل بود قطع میشود و تمامی راههای ارتباطی با این جزیره از بین میرود.در ادامه این ماجرا اتفاق عجیب تری میافتد، تمامی ساکنان جزیره به صورتی ناگهانی ناپدید میشوند و جزیره متروکه و ویران میشود! 29 سال بعد در سال 2005 سردبیر یک مجله، به نام Mamoru Itsuki برای تحقیق در مورد یک پروژه وارد جزیره میشود، همراه با او کشتی گروه کوچکی از مسافران به علت جزرو مد عجیب آب دریا واژگون میشود وا بر اثر این حادثه به جزیره میرسند.پس از این ماجرا گروهی از سربازان که با هلیکوپتر در این منطقه پرواز میکردند در طی یک اتفاق و آتش گرفتن موتور هلیکوپتر در این جزیره سقوط میکنند.حال این افراد باید راهی برای نجات خودشان از این جزیره نفرین شده پیدا کنند که در طول بازی با موجودات بی رحمی به نام SHIBITO درگیر میشوند.
در بازی با چندین کاراکتر بازی میکنیم که هر کدام ویژگی خاص خودشان را دارند.صداگذاری بسیار عالی و موسیقی رعب آور و دیوانه کننده(!) باعث شده است که این بازی بسیار وحشتناک باشد.بازی از دید سوم شخص است و در زمان خودش گرافیک قابل قبولی داشت ولی نویز آزار دهندهای در بازی وجود داشت که در اکثر موارد باعث از بین رفتن دید مخاطب از محیط بازی میشد.کاراکترهای بازی بسیار جوان هستند و این موضوع کمک بسیار زیادی درالقای ترس میکند.این بازی زیبا تجربه واقعی یک ترس غیر قابل توصیف است.
6- DOOM 3
نسخه سوم این سری محبوب توسط کمپانی بزرگ ID و به کارگردانی استاد جان کارمک در ماه آگوست سال 2004 میلادی برای پلت فرم PC منتشر شد و در سال بعد برای MAC و کنسول مایکروسافت یعنی XBOX نیز به بازار عرضه شد.اولین چیزی که با شنیدن نام DOOM 3 به ذهن یک گیمر خطور میکند، تحول در گرافیک است. این بازی با موتور قدرتمند ID TEC 4 ساخته شد و تحولی عظیم در صنعت بازیهای رایانهای ایجاد کرد.حتی بزرگترین عنصر ترس در این بازی یعنی نورپردازی و طراحی محیط عالی به واسطه وجود گرافیک خارق العاده در آن دوره به نقطه عطفش رسید.استفاده از تاریکی در این بازی رکن اصلی برای القای ترس بود.با قدرت گرافیکی موتور پایه بازی محیطی با نورپردازی رعب آور خلق شده بود که باعث میشد بازیکن در همه مراحل با احتیاط بیشتری عمل کند.تنوع در وجود دشمن ها و هیولاها، تنوع در وجود اسلحهها، هوش مصنوعی بی نظیر، صدا گذاری فوق العاده، و موسیقی های به یاد ماندنی، همه و همه پس از گرافیک و نور پردازی فوق العاده این نسخه از نقاط قوت بازی بودند. متأسفانه از لحاظ داستانی این بازی به شدت ضعیف عمل کرد ولی باز هم در ایجاد ترس نمونه بود.این بازی به یاد ماندنی تحول اساسی در بازیهای شوتر اول شخص ترسناک بعد از خود ایجاد کرد.
5- SILENT HILL 4: THE ROOM
این نسخه نیز از موسیقی زیبای استاد یامائوکا بهره برد.موسیقی زیبایی که انسان را تا مرز جنون میبرد.موسیقی و صداگذاری در بازی و شخصیتها، بسیار زیبا، دقیق و کار شده بود و از نقاط قوت این نسخه به شمار میرفت.
در سایلنت هیل 4 آیین شیطانی والتر سولیوان برای رسیدن به اعمال خود 21 قربانی نیاز دارد که توسط آنها می تواند تشریفات به وقوع پیوستن اعمال شیطانی خود را بنا سازد. 10 قربانی ابتدا توسط جسم و روح واقعی والتر کشته می شوند و وقتی به نیمه می رسد والتر با قربانی کردن جسم خود یازدهمین قربانی را فدا میکند و روحی شیطانی و ابدی می یابد و به دنبال ادامه مقتولان تا پایان یافتن 21 قربانی لازمه آیینش می پردازد.
بازی با بدست گرفتن کنترل کارکتر اصلی Henry Towenshed شروع می شود،او در آپارتمانش در Ashfield اتاق302 قفل شده و گیر افتاده است، پنج روز بدون ارتباط با دیگران و کابوس های متعدد.خیلی زود بعد از این پنج روز یک سوراخ بزرگ در دیوار حمامش شکل می گیرد و او وارد آن می شود.از همان جا او وارد شبکه ای از سوراخ ها می شود و آنها او را وارد جهانی شبیه به سبک Silent Hill می کند.
این نسخه کاملا با دیگر سری بازی ها فرق می کند و شیوه ی گیم پلی متفاوتی را در بر می گیرد.گیم پلی بر روی آپارتمان کارکتر اصلی تمرکز دارد که از دید اول شخص دنبال می شود و Save Point را دارا می باشد.بقیه مراحل بازی داخل سوراخ های مرموز بر روی دیوار های آپارتمان دنبال می شود.در نیمه اول بازی، اتاق حتی او را التیام می بخشد.در نیمه ی دوم بازی اتاق حتی جان کارکتر را خواهد گرفت. در مراحل اصلی بازی بازیکن همانند گذشته ی سری بازی های Silent Hill دید سوم شخص خواهد داشت.این بازی با فقدان معما روبرو است که بسیار ساده کار شده است و بیشتر بر روی مبارزات تمرکز دارد.در نیمه ی دوم بازی هنری با همسایه اش Eileen Galvin همراه می شود، او تا زمانی که همراه هنری است نمی تواند زخمی بشود.بازیکن در طول بازی می تواند او مجهز به یک اسلحه بکند تا در هنگام مبارزه همراه هنری از خودش دفاع کند.اسلحه گرم در بازی کمتر استفاده میشود و هنری از اسلحههای سردی مانند انواع لوله، بطری شیشهای و ... استفاده میکند و جالب است که پس از مدتی از استفاده این اسلحهها، فرسوده میشوند و از بین میرون یا شکسته میشند.بازیکن برای هر بار SAVE کردن بازی مجبور است تا دوباره از طریق حفره ورودی به اتاق هنری برود و بازی را در آنجا SAVE کند.در این اتاق یک صندوقچه وجود دارد که مانند سری بازیهای RESIDENT EVIL وسایل و ابزار را در خودش نگه میدارد.شخصیت پردازی قوی نیز یکی از مهترین رکنهای موفقیت این سری محسوب میشود.
این نسخه کاملاً استثنایی، خارق العاده و ترسناک بود که به عنوان بهترین بازیهای سبک ترسناک از آن یاد میشود.
4- RESIDENT EVIL 3: NEMESIS
از نکات بارز این بازی گرافیک خوب( در زمان عرضه) و داستان جذاب و خصوصا جو گیرای آن است که شدیداً حس دلهره را در بازیکن تحریک میکند.رزیدنت ایول ۳: نمسیس، در مجموع با نقدهای مثبت فراوانی، به خصوص در نسخه عرضه شده برای PS1 مواجه گشت. گیماسپات پیشرفتهای فنی این بازی را با توجه به دو نسخه پیشین، بسیار عالی توصیف کرد.این بازی تا ۳۱ مارس ۲۰۱۱ به عنوان ششمین بازی پرفروش تاریخ شرکت کپکام با ۳٫۵ میلیون نسخه اعلام شد.
رزیدنت ایول ۳، از دیدگاه زمان رخ دادن داستانها، در تداخل زمانی و مکانی با داستان رزیدنت ایول ۲ قرار دارد. این بازی از ۲۸ جولای سال ۱۹۹۰ آغاز و تا ۱ اکتبر همان سال یعنی در مدت سه روز و در شهر راکون به وقوع میپیوندد.شخصیت اصلی بازی جیل ولنتاین بوده که در قسمت اول سری بازیهای رزیدنت ایول نیز حضور داشتهاست. جیل اینک پس از هجوم همه جانبه زامبیها به خانهاش، باید راهی برای خروج از شهر پیدا کند. در جریان این تلاش، او با رخداهای پیشبینی نشدهای مواجه میشود که باید از هریک، به نوعی سربلند بیرون آید. شرکت آمبرلا، اینک برای جلوگیری از افشاسازیهای اعضای گروه استارز، تایرانتی به نام نمسیس را به شهر راکون میفرستد، تا با این کار، اعضای گروه پلیسی استارز را نابود کند.
آغاز رخدادهای این بازی، یک روز پیش از رخدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ و پایان داستان آن، دو روز پس از رویدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ است. شهر راکون در طغیان ویروس تی است و جیل که از افسران پیشین گروه استارز بود، در تلاش است تا از شهر فرار کند. در جریان این تلاش، او با کارلوس اولیویرا که یکی از اعضای تیم U.B.C.Sاست ملاقات میکند. آمبرلا، برای مهار طغیان و نجات بازماندگان و پژوهشگران خود در شهر راکون، تیمی از U.B.C.S را در این شهر مستقر نمود. این تیم در رسیدن به هدفهای خود ناکام ماند و بیشتر اعضای آن (۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر)، به نوعی نابود شدند. کارلوس به همراه چند هم دسته دیگر خود، همچون نیکولای گینوائیف (نیکولای فرمانده یکی از تیمهای اعزامی U.B.C.S بود. او فرمانده کارلوس نیز بود. در طول بازی او تلاش دارد تا به هر شکل ممکن و به قیمت مرگ زیردستانش از شهر خارج شود.) و میخائیل ویکتور (ویکتور یکی از همتیمیهای کارلوس و نیکولای بود. او در اثر حمله زامبیها به شدت مجروح شده بود. در جریان حمله نمسیس به جیل، او جان خود را فدا کرد و با نارنجک دستی مانع از آسیب رساندن نمسیس به جیل شد و خودش نیز کشته شد. ) به پیشبرد ماموریت خود در شهر میپرداخت که در میان آنها، نیکولای به عنوان سردسته تیم، اهداف خودخواهانهای در سر میپروراند.
در اینمیان، شرکت آمبرلا با فرستادن نمسیس تصمیم داشت تا تمامی افسران گروه استارز را نابود کند. از دیدگاه آمبرلا، استارز بانی اصلی رسوایی شرکت آمبرلا بود. نمسیس در اداره پلیس شهر راکون با جیل روبهرو شد. نمسیس، نخست به سوی براد ویکرز (براد ویکرز خلبان بالگرد تیم آلفای گروه استارز بود. )حمله کرد و او را به راحتی از پای درآورد و سپس به جیل حمله نمود. این آغاز یک تعقیب و گریز طولانی مدت بود. جیل در چند قسمت از بازی مجبور بود تا از فرار دست کشیده و با نمسیس مبارزه کند، اما نمسیس با هر شکست نیز برمیخواست و به جیل حمله میکرد. در ادامه جیل متوجه میشود که میتواند با خبر کردن هلیکوپتر از طریق برج ساعت شهر از شهر فرار کند... .
گرافیک این بازی نسبت به نسخههای پیشین پیشرفتهای آشکار و محسوسی داشت. شهر راکون، با هنرمندی خاص طراحی شده و زامبیها و سایر دشمنان در طول بازی، همراه با پیشرفتهای گرافیکی، دچار تفاوتهای مثبتی با نسخههای پیشین شدهاند. خودروها، ساختمانها، خیابانها، پلها و پیادهروها و شیشههای شکسته، همگی به بهترین شکل، حس انهدام و تباهی یک شهر پر رونق را نمایش میدهند.
به مانند همیشه، در این بازی نیز، استفاده از ویژگی صدا، نقش پررنگی را در ایجاد یک ترس و دلهرهی پایدار برعهده دارد. جلوههای صوتی نیز همانند جلوههای گرافیکی، از پیشرفت فنی بسیار محسوسی نسبت به دو نسخه پیشین برخوردار است. شکستن شیشهها، قد زدن دشمنان، صدای فریاد زامبیها و سگها، صدای قدم زدن جیل، صدای بارش باران، آتش و دیگر پدیدههای طبیعی و سرانجام صدای نمسیس، همه و همه به میزان درجه ترسناکی بازی افزودهاست.
به اعتقاد بسیاری از طرفداران، این نسخه ترسناک ترین نسخه سری بازیهای رزیدنت اویل بود و اکثراً این انتخاب را به دلیل وجود شخصیت نمسیس توجیه میکنند.به هر حال این نسخه از بزرگترین بازیهای ترسناک تاریخ بازیهای رایانهای است.
3- RESIDENT EVIL: REMAK
گرافیک بازی به طرز محسوسی پیشرفت کرده بود.در این نسخه مکانها و لوکیشنها طبیعی تر طراحی شدهاند.قسمت هایی از عمارت اسپنسر دچار تغییرات شده است.صدا گذاری به مراتب بهتر از نسخههای قبلی میباشد.هوش مصنوعی دشمنان بازی افزایش پیدا کرده و بسیار سریع تر از قبل شدهاند.داستان بازی فرق چندانی با نسخه اولیه ندارد و فقط تغییرات جزئی کرده است.کلیشه های سری در بازی وجود دارد.اینبار شما پس از غلبه بر زامبی ها باید آن ها را بسوزانید تا برای همیشه از بین بروند، این نکنه به هیجان بازی افزوده است.
داستان اين بازي در 27 جولاي 1998 اتفاق میافتد.تيم Bravo براي تحقيقات و تجسس به عمارت بزرگ در حومه شهر Raccoon ميروند كه بعد از قطعي ارتباط و درگير شدن با موجودات این عمارت، تيم Alpha يعني S.T.A.R.S براي تجسس به عمارت فرستاده میشوند كه در آنجا بازمانده اي پيدا ميكنند، Joseph Frost بعد از پيدا كردن جسد Kevin Dooley ناگهان با سگ آدم خواری روبرو شده و كشته ميشود. اعضاي تيم Alpha يعني Jill Valentine و Chris Redfield و barry Burton و Albert Wesker (فرمانده تيم) از حمله سگ هاي زامبي به عمارت بزرگ پناه ميبرن. اگر با Jill بازي كنيد Barry تا آخر بازي با شما همراه خواهد بود و اگر با Chris بازي كنيد Rebecca (مدد كار تيم S.T.A.R.S) همراه شما هست.
این بازی زیبا در القای ترس نیز بسیار موفق عمل کرده است. صدا گذاری عالی در کنار طراحی محیط بسیار زیبا همراه با گرافیک چشم نواز و دوست داشتنی باعث شده است این بازی به بهترین تجربهی یک گیمر در سبک SURVIVAL HORROR تبدیل شود.
2- SIREN BLOOD CURSE
بالاخره پس از دو نسخه اول و کسب موفقیتهای بسیار، آخرین نسخه از این بازی بسیار عجیب، اوایل سال 2008 انحصارا برای کنسول PS3 منتشر شد.این بازی هم بهترین نسخه در این سری بود، و هم یکی از انحصاریهای ناب کنسول PS3 به شمار میاید.این بازی SIREN: BLODE CURSE نام گرفت و در ژاپن به SIREN: NEW TRANSLATION معروف هست.از نظر بسیاری از منتقدین این بازی ترسناک ترین بازی نسل هفتم بازیهای کامپیوتری هست.
جو و محیط بازی بینهایت وحشتناک و دلهره آور است به اندازه ای که در حین انجام این بازی بسیاری از بازیکنان از حالت طبیعی خارج میشوند و تمرکز خودرا از دست میدهند و احساس افسردگی و... به آنها دست میدهد، برای همین این بازی فقط در جلوی مانیتور یا TV شما را نمیترساند، بلکه ترس ناشی از این بازی تا مدتها در ذهن شما باقی خواهد ماند.
وجود صداهای دلهره آور در بازی مثل خش خش برگها و موسیقیهای خشن و شنیده شدن صدای ناله و فریاد باعث میشود بازیکن در این بازی ترس را با تمام وجود احساس کند. همچنین صحنه های ناگهانی در بازی وجود دارند که بازیکن را از شدت ترس تکان میدهند و باعث افزایش آدرنالین خون میشوند.
در این بازی خونریزی و درجه خشونت بسیار بالاست و باعث شده در بین بازیهای ترسناک بسیار ممتاز و ویژه باشد بخاطر این ویژگیها این بازی برای افراد زیر 25 سال ممنوع اعلام شده است.
گرافیک این بازی بسیار زیبا و خوش ساخت است و به دلیل برداشته شدن محدودیتهایی که در نسل قبلی کنسولها بود، با استفاده از قدرت گرافیکی کنسول PS3 این بازی در به نمایش درآوردن جزئیات صحنهها بی نظیر عمل کرد .نورپردازی و طراحی بافتهای محیط بسیار دقیق و حساب شده میباشد و طراحی چهرهها در حد مطلوبی هست به طوری که احساسات حال آنها در چهره شان کاملا قابل تشخیص است. فضا به قدر ی مه آلوده و مرده طراحی شده که به خوبی باعث القای حس وحشت در بازیکن میشود.حال و هوا و جو و احساس تنهایی و ترس ناشی از آن در این بازی بسیار شبیه به سری SILENT HILL هست.
موسیقی عالی این بازی از اصلیترین ارکان ایجاد حس ترس در بازیکن هست، به طوری که شنیدن موسیقی این بازی حتی در منو بازی، بازیکن رو دچار استرس میکند.صداگذاری برگ برنده این بازی در وحشتناک بودن است. وقتی صدای ناله یک SHIBITO رو از دور میشنوید، مو بر تن شما سیخ خواهد شد! صداگذاری محیط نیز کاملا استاندار طراحی شده است.فضای اطراف شما پرست از ناله و زجه نفرین شدگان که همین امر باعث میشود شما نتوانید این بازی را در ساعات نیمه شب بازی کنید!
داستان این بازی یکی از نقاط قوت آن است که بسیار شبیه به روایت داستان در سری SILENT HILL است که لذت این بازی را دوچندان میکند.
داستان کمی مبهم است ولی در طول بازی اشارتی به ریشه اصلی داستان میشود.داستان اصلی سر یک روستایی در ژاپن است که مردمان آن طبق آیین یک فرقه عجیب، دست به کار احمقانهای میزنند.آنها تصمیم میگرند که بچههایشان را در کلیسای واقع در روستا قربانی کنند.8 نفر توریستی که در این روستا بودند شاهد این ماجرا میشوند.با این عمل روستاییان آنها دچار عذاب و نفرین شده و به مردههای متحرک تبدیل میشوند و مانند حیوانات وحشی به هیچ موجود زنده و مردهای رحم نمیکنند.این مردم دیگر SHIBITO نام دارند و هیچ گونه خصلت انسان بودن در انها دیده نمیشود.حال این هشت نفر در بین مردم این روستا گیر افتادهاند و به دنبال راه نجات میگردند.
این بازی گیم پلی جذاب و خاص خودش را دارد، بازی از دید سوم شخص دنبال میشود، و بعضی وقتها اکشنهای نفس گیری دارد. البته در بیشتر اوقات بهترین راه برای زنده ماند و پیش برد بازی فقط فرار است!تنها راه خودکشی در این بازی این است که دست خالی و بدون هیچ اسلحهای به مقابله با SHIBITO ها بروید! مانند اکثر بازیهای ترسناک پیدا کردن اسلحه گرم و یک خشاب اضافه تقریبا شبیه رؤیا هست.البته در بعضی از مراحل اسلحههایی مانند مگنم و شاتگان توسط خود بازی در دسترس هست و بیشتر از اسلحههای سرد مانند انواع لوله در این بازی استفاده میشود.البته همه این اسلحهها برای دفع خطر SHIBITO ها تنها برای چند لحظه است، و دشمنان شما در این بازی به هیچ عنوان نخواهند مرد و مانند یک کابوس پایان نیافتنی هستند.یکی از ویژگیهای خاص این بازی، قابلیت دیدن محیط اطراف از دید دشمنان بازی و شخصیتهای همراه شما هست که به جذابیت گیم پلی افزوده است.مثلا شما میخواهید از دید یکی از دشمنان یا شخصیتهایی که در اتاق خاصی واقع هستند شمارهای را بخوانید. به همین راحتی میتوانید این کار را انجام بدهید.
مراحل بازی بسیار جذاب طراحی شده و بازی به صورت یک سریال چند قسمتی طراحی شده که مراحل بازی همان EPISODEها هستند.در پایان هر EPISODE وقایع مرحله بعد به صورت سینمایی نشان داده میشود.تقریبا همه کاراکترهای این بازی جوان هستند و خود این مسئله بسیار بازی را جذاب کرده است.هر کدام از کاراکترها ویژگی خاص خودشان را دارند.چندین مرحله از این بازی را باید با یک کودک پیش برد که هیچ گونه قدرت دفاع از خود در برابر دشمنان راندارد، که سختترین مراحل بازی محسوب میشود.بعضی اوقات همراه خود کسی دیگر را دارید که علاوه بر حفظ جان خودتان مسئولیت حفظ جان آن شخص را هم دارید، دقیقا مثل بازی RESIDENT EVILL 4.مدت زمان اتمام بازی به دلیل وجود معماهای پیچیده، تقریبا طولانی هست.بازی به کسی باج نمیدهد و صحنه خونین failed mission با موسیقی عجیب را خیلی زیاد مشاهده میکنید.
این بازی وحشتناک به راحتی لقب ترسناکترین بازی منتشر شده تا به این نسل را میگیرد.
1- SILENT HILL
و بالاخره میرسیم به بزرگترین بازی سبک SURVIVAL HORROR در تاریخ بازیهای رایانهای.تپه خاموش> شاهکار بزرگی است که با داستان عمیق، گسترده، فلسفی و روانشناسانه خود تأثیر بسیار زیادی در صنعت گیم گذاشت.به جرأت میتوان گفت که تا به امروز هیچ بازیای نتوانسته است روایت داستانی به مانند این بازی و این سری داشته باشد.
نسخه اول سری سایلنت هیل از سوی کمپانی بزرگ کونامی(KONAMI) در سال 1999انحصارا" برای کنسول شرکت سونی PS1 منتشر شد. این بازی با یک کارکتر نقش اول بنام Harry Mason شروع می شود که همراه دخترش Cheryl برای تعطیلات به شهر سایلنت هیل سفر می کنند.در این سفر، هری کنترل ماشین خودش رو از دست داده و به همراه دخترش تصادف میکند.هنگامی که پس از این حادثه به هوش می آید متوجه میشود که دخترش شریل کنار او نیست.او برای پیدا کردن دخترش که گم شده است دست بکار می شود، از طرفی شهر هم متروک شده و مه آن را فرا گرفته است.هری قصد پیدا کردن و آزاد کردن دخترش را دارد و در این بین او چندین رازی که در شهر وجود دارد را کشف می کند.داستان بازی بسیار گسترده و پیچیده است و در اینجا مجالی برای تحلیل و موشکافی آن نمیباشد.
هدف اصلی بازی این است که بازیکن بدون خطر، کارکتر اصلی این بازی یعنی هری را در داخل آشوب شهر سایلنت هیل کنترل کند، بدین منظور که دخترش شریل را جستجو کند.تهدید بزرگی که برای بقاء هری وجود دارد موجودات دشمن هستند که در خیابان ها و داخل ساختمان ها و اماکن سرگردان می باشند، همچنین دید کم(نا واضح) بدین معناست که هری را مه یا تاریکی فرا گرفته است.در همان اوایل بازی، بازیکن یک چراغ قوه را پیدا خواهد کرد، ولی این چراغ قوه فقط چند قدم آن طرف تر را برای شما روشن می کرد.به همین خاطر صدا نقش بزرگی را در بازی Silent Hill داراست.بازیکن به یک رادیو دست می یابد که به هری هشدار خطر وجود موجودات دشمن را با ایجاد نویز می داد. یکی دیگر از موانع برای هری ظرافت خودش بود، او یک مرد معمولی همراه با توانایی و ورزیدگی حداقل در بدست گرفتن و حمل کردن اسلحه بود و نمی توانست ضربات زیادی از طرف دشمن متحمل شود و همچنین وقتی مسافت زیادی را می دوید شروع به نفس نفس زدن میکرد.
معماهای بسیار در طول بازی وجود دارد. معماها در بعضی از موارد بسیار دشوار و سخت و نیازمند ساعتها تفکر بودند، و این نکته زیبایی بازی را دو چندان میکرد.بازی Silent Hill به نوعی از دید سوم شخص در مناطق از پیش تعیین شده دنبال می شد. دوربین زاویه دید متفاوتی به خود می گرفت. که این با عنوان های ترسناک قبلی که در تمام بازی یک نوع زاویه دید داشتند مغایرت می کرد.
برای راهنمایی شدن در اماکن، هری مجبور بود تا نقشه را جستجو و پیدا کند، که بیشتر آنها شبیه به نقشه های توریستی(جهان گردی)بود.اسلحههایی که هری برای محافظت از خودش از آنها استفاده میکرد اکثرا اسلحه سرد مانند انواع لوله و چاقو و ... بود و کمتر اسلحه گرم و مهمات در طول بازی پیدا میشد.. ضعیف ترین قسمت سیستم مبارزاتی است که قابلیت نشانه گیری در آن وجود ندارد و بسیار آزار دهنده است. حس تنهایی هری در یک شهر بی رحم به خوبی به مخاطب نشان داده میشود.طراحی محیط با مخاطب حرف میزند و هر آنچه که در آن است برای وی تعریف میکند. به راحتی سرمای موجود در شهر قابل لمس است. صداگذاری عالی است و در بسیاری از موارد باعث شکه شدن بازیکن میشود.موسیقی بازی در نوع خودش شاهکار است، و موسیقی زیبای استاد یامائوکا در این نسخه پس از داستان بی نظیر آن مهم ترین نکته مثبت در این شماره از سری است.
تک تک اجزای موجود در این بازی دارای فلسفه وجودی میباشد: روابط شخصیتها، محیط شهر، بارش برف، هوای مه آلود، ظاهر دشمن های بازی، اصواتی که توسط هری شنیده میشود و ... .
وصف زیبایی های این بازی در جملات نمیگنجد. از نظر بنده و بسیاری از طرفداران بازیهای سبک وحشت این بازی بزرگترین بازی تاریخ از لحاظ روایت داستان و القای وحشت ناشناخته و غیر قابل لمس نام میگیرد.این بازی سرآمد همه بازیهای سبک شرقی است. موفقیت این نسخه هیچ وقت در سری سایلنت هیل تکرار نشد.
از اینکه این مقاله را تا آخر مطالعه کردید ممنونم.امیدوارم از این مقاله استفاده کرده باشید.
در پناه حق
قسمت دوم: وقتی ترس معنای خود را از دست میدهد!
آخرین ویرایش: