قسمت چهاردهم : خیانت
دردتمام وجودش را فرا گرفته بود و خود را کشان کشان جلو میراند. بدن ملعونش سردتر ازهمیشه شده بود و قطرات سرخ رنگ خون از دهانش بیرون میریخت. یک بار سعی کرد از روی زمین بلند شود دستش را به دیوار گرفت اما پاهایش توان تحمل وزنش را نداشتند محکم روی زمین افتاد و به سرفه افتاد، زن...