ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Silent Dream" data-source="post: 3073572" data-attributes="member: 43016"><p>اون اتاق آپارتمان وودساید رو یادتون میاد که توش handgun رو پیدا کردید؟ تمام دیوارهای اتاق پر از جای گلوله ست. زمانی که ادی به سایلنت هیل اومده بود, احتمالاََ به آپارتمان وودساید رفته بود تا از دست پلیس ها پنهان بشه, اما دنیای اطراف اون ناگهان تغییر میکنه و چهره هایی بر روی دیوار میبینه که بهش میخندیدند. ادی کنترلش رو از دست میده و به دیوار شلیک میکنه و در نهایت تیرش تموم میشه. اون اسلحه رو در اتاق رها میکنه و به اتاق 101 میره, جایی که با یه هیولایی رو به رو میشه. خب, در حالی که دنیای دیگر جیمز ساندرلند زنگ زده و هیولاهایی وجود دارند که اون رو بخاطر گناهانش مجازات میکنند, ادی در دنیای دیگر خودش با آدمهایی رو به رو میشه که اون رو مسخره میکنند. من فکر میکنم که دنیای ادی خیلی رنج اوره. توهمات پارنوید ادی که همه کس اون رو مسخره میکنه. در واقع قویترین و شدیدترین احساسی که ادی داره همین مورد تمسخر قرار گرفتن هست. و اغلب این احساسات شدید به نسبت بیشتری در خواب یا وضعیت های مشابه تاثیرگذار هستند. و حالا یک دنیای دیگر چگونه است؟ دنیای دیگر اساساََ یک رویاست که با واقعیت تداخل داره. حالا دنیای رو تصور کنید که در اون همه چیز شما رو مسخره میکنه - دیوارها, آدمها, حتی یک تکه گوشت توی کارخونه - همه چیز شما رو مسخره میکنه. بله, هر کی که در همچین دنیایی به سر ببره به راحتی دیوونه میشه...</p><p>بعد از این که حالش بهتر میشه, ادی به سوی Pete's Bowl-o-rama راه میفته و در اونجا با لارا ملاقات میکنه. لارا اون رو یه چاقالوی بی جرئت صدا میزنه اما ادی به پیتزا خوردنش ادامه میده. این بدین معناست که اون فکر میکنه هر اتفاقی که توی وودساید رخ داد فقط یه جور کابوس وحشتناک بوده. ادی بدون ترس در سایلنت هیل قدم میزنه. دفعه بعدی ما ادی را در زندان تولکا میبینیم. جنازه ای در کنار ادی و بر روی یه صندلی افتاده. جنازه واقعی هست و هیچ کسی هم به غیر از ادی نمیتونسته که اون مرد رو کشته باشه. اما ادی از دست پلیس پنهان شده بود - پس توی زندان چه غلطی میکنه؟ شاید اون بعد از صحبت کردن با لارا در مورد امکان تسلیم شدن فکر میکنه(که به این معناست که اون احساس گناه میکنه). اما زمانی که اون وارد زندان میشه قوه ادراک ادی دوباره تغییر میکنه (حالات ذهنی جیمز و ادی که بسیار ناپایداره باعث میشه که دنیای اطراف اونها از حالت "مه آلود" به سمت "کابوس مانند" تغییر کنه.). آخرین ملاقات در کارخانه گوشت نشون میده که ادی تغییر کرده. ادی اصلی یجوری مثل یه دیگ بخار بسته شده بود - اون نمیتونست اجازه بده که این بخار خارج بشه و در نهایت منفجر میشه. این ادی بیشتر شبیه یه قصاب بی رحمه - دیگ بخار منفجر شده, اون دیگه صبر و تحملش کاملاََ تموم شده. حالا دیگه هیچ جایی وجود نداره که اون عصبانیت خودش رو ذخیره کنه و برای مدتی همه چیز رو فراموش کنه. ادی برای اولین بار توی زندگیش قدرت داره. قدرتی برای لگدمال کردن ترس هاش. حالا اون برای کارهاش عذر و بهانه داره. انسان نیاز داره تا اقدامات خودش رو توجیه کنه"اونها در تمام طول زندگیم با من مثل یه آشغال رفتار کردند, و هنوز هم به این کارشون ادامه میدند. دیگه بسه! اونها در این مدت داشتند من رو به آرومی میکشتند-من حق دارم از خودم دفاع کنم". این "حق" (و اسلحه توی دستش) به ادی این اجازه رو میده تا هر کسی رو بکشه. هنگامی که جیمز ادی رو ملاقات میکنه تعدادی جنازه توی اتاق وجود داره, احتمالا اون همه رو کشته. (جنازه ها هنوز در نظر جیمز شبیه به هیولا هستند). اینطور به نظر میرسه که ادی از قتل لدت زیادی میبره...</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent Dream, post: 3073572, member: 43016"] اون اتاق آپارتمان وودساید رو یادتون میاد که توش handgun رو پیدا کردید؟ تمام دیوارهای اتاق پر از جای گلوله ست. زمانی که ادی به سایلنت هیل اومده بود, احتمالاََ به آپارتمان وودساید رفته بود تا از دست پلیس ها پنهان بشه, اما دنیای اطراف اون ناگهان تغییر میکنه و چهره هایی بر روی دیوار میبینه که بهش میخندیدند. ادی کنترلش رو از دست میده و به دیوار شلیک میکنه و در نهایت تیرش تموم میشه. اون اسلحه رو در اتاق رها میکنه و به اتاق 101 میره, جایی که با یه هیولایی رو به رو میشه. خب, در حالی که دنیای دیگر جیمز ساندرلند زنگ زده و هیولاهایی وجود دارند که اون رو بخاطر گناهانش مجازات میکنند, ادی در دنیای دیگر خودش با آدمهایی رو به رو میشه که اون رو مسخره میکنند. من فکر میکنم که دنیای ادی خیلی رنج اوره. توهمات پارنوید ادی که همه کس اون رو مسخره میکنه. در واقع قویترین و شدیدترین احساسی که ادی داره همین مورد تمسخر قرار گرفتن هست. و اغلب این احساسات شدید به نسبت بیشتری در خواب یا وضعیت های مشابه تاثیرگذار هستند. و حالا یک دنیای دیگر چگونه است؟ دنیای دیگر اساساََ یک رویاست که با واقعیت تداخل داره. حالا دنیای رو تصور کنید که در اون همه چیز شما رو مسخره میکنه - دیوارها, آدمها, حتی یک تکه گوشت توی کارخونه - همه چیز شما رو مسخره میکنه. بله, هر کی که در همچین دنیایی به سر ببره به راحتی دیوونه میشه... بعد از این که حالش بهتر میشه, ادی به سوی Pete's Bowl-o-rama راه میفته و در اونجا با لارا ملاقات میکنه. لارا اون رو یه چاقالوی بی جرئت صدا میزنه اما ادی به پیتزا خوردنش ادامه میده. این بدین معناست که اون فکر میکنه هر اتفاقی که توی وودساید رخ داد فقط یه جور کابوس وحشتناک بوده. ادی بدون ترس در سایلنت هیل قدم میزنه. دفعه بعدی ما ادی را در زندان تولکا میبینیم. جنازه ای در کنار ادی و بر روی یه صندلی افتاده. جنازه واقعی هست و هیچ کسی هم به غیر از ادی نمیتونسته که اون مرد رو کشته باشه. اما ادی از دست پلیس پنهان شده بود - پس توی زندان چه غلطی میکنه؟ شاید اون بعد از صحبت کردن با لارا در مورد امکان تسلیم شدن فکر میکنه(که به این معناست که اون احساس گناه میکنه). اما زمانی که اون وارد زندان میشه قوه ادراک ادی دوباره تغییر میکنه (حالات ذهنی جیمز و ادی که بسیار ناپایداره باعث میشه که دنیای اطراف اونها از حالت "مه آلود" به سمت "کابوس مانند" تغییر کنه.). آخرین ملاقات در کارخانه گوشت نشون میده که ادی تغییر کرده. ادی اصلی یجوری مثل یه دیگ بخار بسته شده بود - اون نمیتونست اجازه بده که این بخار خارج بشه و در نهایت منفجر میشه. این ادی بیشتر شبیه یه قصاب بی رحمه - دیگ بخار منفجر شده, اون دیگه صبر و تحملش کاملاََ تموم شده. حالا دیگه هیچ جایی وجود نداره که اون عصبانیت خودش رو ذخیره کنه و برای مدتی همه چیز رو فراموش کنه. ادی برای اولین بار توی زندگیش قدرت داره. قدرتی برای لگدمال کردن ترس هاش. حالا اون برای کارهاش عذر و بهانه داره. انسان نیاز داره تا اقدامات خودش رو توجیه کنه"اونها در تمام طول زندگیم با من مثل یه آشغال رفتار کردند, و هنوز هم به این کارشون ادامه میدند. دیگه بسه! اونها در این مدت داشتند من رو به آرومی میکشتند-من حق دارم از خودم دفاع کنم". این "حق" (و اسلحه توی دستش) به ادی این اجازه رو میده تا هر کسی رو بکشه. هنگامی که جیمز ادی رو ملاقات میکنه تعدادی جنازه توی اتاق وجود داره, احتمالا اون همه رو کشته. (جنازه ها هنوز در نظر جیمز شبیه به هیولا هستند). اینطور به نظر میرسه که ادی از قتل لدت زیادی میبره... [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft