ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Silent Dream" data-source="post: 3037038" data-attributes="member: 43016"><p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><strong>Eddie Dombrowski</strong></span></p> <p style="text-align: center"><span style="font-size: 12px"><strong></strong></span><img src="http://www.silenthillmemories.net/sh2/characters/eddie.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p> <p style="text-align: center"></p><p>نام: ادی دامبروسکی</p><p>سن: 23 سال</p><p>شغل: کارمند پمپ بنزین</p><p></p><p>ادی در تمام مدت زندگیش, چه در سرکار و چه در مدرسه منفور بود و مورد تمسخر آزار و اذیت قرار میگرفت. تلفظ نام خانوادگی اون برای انگلیسی زبانان دشواره. رنگ پریدگی چهره ش و اضافه وزنش باعث شد تا اون مورد تمسخر قرار بگیره. و بدترین قسمت این واقعیت هم اینه که ادی هیچ کاری نمیتونست در این مورد بکنه. با تمام هیاهوهای جامعه مدرن در مورد "برابری", ادی قادر نبود هیچ کاری برای زندگیش انجام بده. اون هیچ دوستی نداره, هیچ شغل مناسبی نداره و هیچ پولی هم نداره که دوستی بخره. ادی در یک چرخ بی پایان از نا امیدی و مجازات(بدون این که گناهکار باشه) گیر کرده. اون با ذات بی خیال خودش واقعاََ نمیتونست جواب این کارها بده, و فقط میتونست تمام کسایی که مسخرش میکردند رو نادیده بگیره. اما ادی هنوز امید داشت, امید به این که روزی همه چیز فرق میکنه, امید به این که اون از یه جوجه ارک زشت تبدیل به قویی زیبا میشه. ادی یه سرگرمی داشت - فوتبال آمریکایی. اون احتمالا میخواسته که یک بازیکن موفق و مشهور بشه. اما ظاهر اون برای این ورزش یکمی...نامناسب بود. در یکی از اتاق های آپارتمان وود ساید, جایی که ادی رو ملاقات میکنیم, دنیای جیمز با دنیای ادی ترکیب میشود. و ما در این دنیا چه چیزی میبینیم؟ کلی پوستر از فوتبال آمریکایی و نقاشی های بچگانه: نقاشی یک پسر و دختر که در کنار هم قرار دارند و یه چیز بزرگ زمخت در گوشه. شاید بشه گفت که این چیز بزرگ و زمخت ادی هست. این نقاشی نشان دهنده ی افسردگی جنسی ادی هست, که خوب با توجه به ظاهر ادی چیز تعجب آوری هم نیست. اما زمان میگذشت و خشم و سرخوردگی در اون جمع میشد. این موارد باعث شد که پارانویا ساخته بشه و ذهن ادی بیچاره از هم فرو بپاشه. </p><p>1- در یک طرف ما ادی رو داریم - یک پسر ذاتاََ خوب, که توسط بقیه مورد توهین و تمسخر قرار میگرفت در حالی که هیچ مقاومتی هم از خودش نشون نمیداد (لورا:" هاه! تو فقط یه چاقالوی بی مصرفی!" ادی: "برای چی بهم اینو میگی؟" - اون به لورا شلیک نکرد و حتی سعی هم نکرد که باهاش مشاجره کنه!)</p><p></p><p>2- در طرف دیگه - خشمی که درون ادی بود احتیاج داشت که به بیرون بروز داده بشه. ادی هر روز در افکارش کسانی که بهش توهین میکردند رو میکشت و قطعه قطعه میکرد. </p><p></p><p>در موردش فکر کنید که چقدر برای ادی درد آوره که از یه طرف هر روز در ذهنش این افکار رو تکرار کنه و سپس از طرف دیگه از سوی همسایه هاش, همکارانش و همکلاسیهاش مورد تمسخر قرار بگیره و رنج بکشه. کاملا قابله درک هست که یه روز کاسه صبر او لبریز میشه و کنترل خودش رو از دست میده. اون یه سگ رو میکشه("آره من یه سگ رو کشتم! خیلی باحال بود." - ادی از کشتن یه موجود زنده لذت برده بود.) و بعدش هم یه زانو صاحب سگ شلیک میکنه.("بعدش اون اومد دنبالم, من به اونم شلیک کردم. درست به پاش زدم. اون بیشتر از سگه گریه میکرد."). ما میدونیم که ادی بعد از انجام این کار از شهری که درش زندگی میکرد فرار میکنه و به سایلنت هیل میاد تا توسط پلیس دستگیر نشه. یا شاید هم ادی فقط فکر میکرده که کار وحشتناکی انجام داده(ادی:"هیچ کس هرگز منو نمیبخشه", ادی در جرمی که مرتکب شده به شدت اقرار میکنه.) و پلیسها در حال تعقیبش هستند؟ کشتن یه حیوان و ایجاد یک صدمه جزئی جرم خیلی بزرگی محسوب نمیشه!</p><p>شاید بیشترین مجازاتی که دریافت میکرد ممنوعیت حمل سلاح و چند سال زندان میبود. جیمز برای اولین بار ادی رو در اتاق 101 آپارتمان وود ساید در حالی که داره استفراغ میکنه میبینه. ادی به جیمز اطمینان میده که کسی رو نکشته و اون کسی که کشته شده و جنازه اش در یخچال قرار گرفته کار اون نبوده. اما زمانی که جیمز میخواد اونجا رو ترک کنه, به نظر میاد که ادی میخواد بهش یه چیزی بگه اما حرفش رو قورت میده! ("جیمز...مم...هممم...تو هم مراقب خودت باش!"). اگر دقت کنید ادی از خیره شدن به چشمان جیمز اجتناب میکنه و مدام اینور اونور رو نگاه میکنه. به علاوه این که اون میگه, هیولاهای عجیب غریبی دیده...بذار حدس بزنم...سگ مرده؟</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Silent Dream, post: 3037038, member: 43016"] [CENTER][SIZE=3][B]Eddie Dombrowski [/B][/SIZE][IMG]http://www.silenthillmemories.net/sh2/characters/eddie.jpg[/IMG][SIZE=3][/SIZE] [/CENTER] نام: ادی دامبروسکی سن: 23 سال شغل: کارمند پمپ بنزین ادی در تمام مدت زندگیش, چه در سرکار و چه در مدرسه منفور بود و مورد تمسخر آزار و اذیت قرار میگرفت. تلفظ نام خانوادگی اون برای انگلیسی زبانان دشواره. رنگ پریدگی چهره ش و اضافه وزنش باعث شد تا اون مورد تمسخر قرار بگیره. و بدترین قسمت این واقعیت هم اینه که ادی هیچ کاری نمیتونست در این مورد بکنه. با تمام هیاهوهای جامعه مدرن در مورد "برابری", ادی قادر نبود هیچ کاری برای زندگیش انجام بده. اون هیچ دوستی نداره, هیچ شغل مناسبی نداره و هیچ پولی هم نداره که دوستی بخره. ادی در یک چرخ بی پایان از نا امیدی و مجازات(بدون این که گناهکار باشه) گیر کرده. اون با ذات بی خیال خودش واقعاََ نمیتونست جواب این کارها بده, و فقط میتونست تمام کسایی که مسخرش میکردند رو نادیده بگیره. اما ادی هنوز امید داشت, امید به این که روزی همه چیز فرق میکنه, امید به این که اون از یه جوجه ارک زشت تبدیل به قویی زیبا میشه. ادی یه سرگرمی داشت - فوتبال آمریکایی. اون احتمالا میخواسته که یک بازیکن موفق و مشهور بشه. اما ظاهر اون برای این ورزش یکمی...نامناسب بود. در یکی از اتاق های آپارتمان وود ساید, جایی که ادی رو ملاقات میکنیم, دنیای جیمز با دنیای ادی ترکیب میشود. و ما در این دنیا چه چیزی میبینیم؟ کلی پوستر از فوتبال آمریکایی و نقاشی های بچگانه: نقاشی یک پسر و دختر که در کنار هم قرار دارند و یه چیز بزرگ زمخت در گوشه. شاید بشه گفت که این چیز بزرگ و زمخت ادی هست. این نقاشی نشان دهنده ی افسردگی جنسی ادی هست, که خوب با توجه به ظاهر ادی چیز تعجب آوری هم نیست. اما زمان میگذشت و خشم و سرخوردگی در اون جمع میشد. این موارد باعث شد که پارانویا ساخته بشه و ذهن ادی بیچاره از هم فرو بپاشه. 1- در یک طرف ما ادی رو داریم - یک پسر ذاتاََ خوب, که توسط بقیه مورد توهین و تمسخر قرار میگرفت در حالی که هیچ مقاومتی هم از خودش نشون نمیداد (لورا:" هاه! تو فقط یه چاقالوی بی مصرفی!" ادی: "برای چی بهم اینو میگی؟" - اون به لورا شلیک نکرد و حتی سعی هم نکرد که باهاش مشاجره کنه!) 2- در طرف دیگه - خشمی که درون ادی بود احتیاج داشت که به بیرون بروز داده بشه. ادی هر روز در افکارش کسانی که بهش توهین میکردند رو میکشت و قطعه قطعه میکرد. در موردش فکر کنید که چقدر برای ادی درد آوره که از یه طرف هر روز در ذهنش این افکار رو تکرار کنه و سپس از طرف دیگه از سوی همسایه هاش, همکارانش و همکلاسیهاش مورد تمسخر قرار بگیره و رنج بکشه. کاملا قابله درک هست که یه روز کاسه صبر او لبریز میشه و کنترل خودش رو از دست میده. اون یه سگ رو میکشه("آره من یه سگ رو کشتم! خیلی باحال بود." - ادی از کشتن یه موجود زنده لذت برده بود.) و بعدش هم یه زانو صاحب سگ شلیک میکنه.("بعدش اون اومد دنبالم, من به اونم شلیک کردم. درست به پاش زدم. اون بیشتر از سگه گریه میکرد."). ما میدونیم که ادی بعد از انجام این کار از شهری که درش زندگی میکرد فرار میکنه و به سایلنت هیل میاد تا توسط پلیس دستگیر نشه. یا شاید هم ادی فقط فکر میکرده که کار وحشتناکی انجام داده(ادی:"هیچ کس هرگز منو نمیبخشه", ادی در جرمی که مرتکب شده به شدت اقرار میکنه.) و پلیسها در حال تعقیبش هستند؟ کشتن یه حیوان و ایجاد یک صدمه جزئی جرم خیلی بزرگی محسوب نمیشه! شاید بیشترین مجازاتی که دریافت میکرد ممنوعیت حمل سلاح و چند سال زندان میبود. جیمز برای اولین بار ادی رو در اتاق 101 آپارتمان وود ساید در حالی که داره استفراغ میکنه میبینه. ادی به جیمز اطمینان میده که کسی رو نکشته و اون کسی که کشته شده و جنازه اش در یخچال قرار گرفته کار اون نبوده. اما زمانی که جیمز میخواد اونجا رو ترک کنه, به نظر میاد که ادی میخواد بهش یه چیزی بگه اما حرفش رو قورت میده! ("جیمز...مم...هممم...تو هم مراقب خودت باش!"). اگر دقت کنید ادی از خیره شدن به چشمان جیمز اجتناب میکنه و مدام اینور اونور رو نگاه میکنه. به علاوه این که اون میگه, هیولاهای عجیب غریبی دیده...بذار حدس بزنم...سگ مرده؟ [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft