بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,572
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا

اما چند روز پيش بحث مقايسه دنياي سايلنت هيل با دنيي خودمون مطرح شد و ديدم بي ارتباط نيست.
Angela Orosco


angela.jpg


آنجلا نماد کسانیه که از نزدیک‌ترین فردشون بدترین ضربه‌ها رو خوردن.
آنجلا نماد قربانیه. یک گل زیبا که توسط باغبانش به لجن کشیده شده.
1- مطلبتون بی نظیر بود :d
2- welcome to the world of lonely girls

واقعیت این است, میلیون ها آدم تنها, افسرده در قفس خودشان زندگی میکنند. در اعماق, انها میخواهند کسی را پیدا کنند تا عاشقش شوند, اما این آرزو همیشه توسط دیوار سخت قلب دیگران خرد میشود. افرادی که همیشه در قفس خودشانند و در دنیای خاکستری اتاقشان زندگی میکنند و عمر خود را در این تنهایی "شاد" میگذرانند. ترس از این که درب را به سوی جهان باز کنند و اعتقاد به این که هیچکسی به آنها احتیاجی ندارد و هیچکسی نمیتواند آنها را درک کند. بن بست, دیوارهایی که در اطراف کشیده شده است, بدون خروج و بدون هیچ راه فرار. باید جایگزینی وجود داشته باشد اما ندارد.

به نظر منکه توی این دنیاهیچ راه انتخابی وجود نداره به غیر از اجبار و اجبار و اجبار. و تنهایی. دقیقا مثل شخصیت های بازی سایلنت هیل که به هر طریقی ولی به اجبار باید مسیر پیش روشون را طی میکردن.
الان که فکر میکنم میبینم جدا شاید بی دلیل نبوده که من ناخواسته از این بازی خوشم اومده یا حتی شاید همه ماها. شاید واقعا هممون نمونه هایی از خودمون را توی بازی دیدیم..............
 

Big Band

کاربر سایت
Jul 25, 2012
2,456
آنها هر روز زندگی خود را در اتاق قفس مانندشان سپری میکنند در پوچی و تنهایی "نیستی". این افراد هیچ زندگی ندارند, آنها فقط همسایه ها رو خود را تماشا میکنند و در مورد شایعاتی پیرامون مایک و راچل و کج خلقی ریچارد صحبت میکنند. شاید با تغذیه کردن از زندگی دیگران و با شنیدن شایعات, آنها هم احساس میکنند که دارند زندگی میکنند و در تلاشند تا بی معنایی خود را فراموش کنند. پس چه تفاوتی بین آنها و قربانیان بی جان, جهان والتر وجود دارد. پس بیاید تا نگاهی به زندگی ساکنین South Ashfield Heights apartments بیندازیم. آنها این گونه در خاطرات والتر سالیوان باقی مانده اند.
یعنی درود بر روح و روان این مرد (SP)
لامصب جمله ی اصلیش (انگلیسی) یه حس سرد و غمگینی داره:D
الان که فکر میکنم میبینم جدا شاید بی دلیل نبوده که من ناخواسته از این بازی خوشم اومده یا حتی شاید همه ماها. شاید واقعا هممون نمونه هایی از خودمون را توی بازی دیدیم..............
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.

هدر :d به خاطر تنها بودنش و اینکه هیچکس را نداره :(
آلسا به خاطر زجرهایی که از طرف نزدیک ترین شخص به خودش متحمل شده و قدرت دفاع از خودش را نداشته :((
خودت چی :-/ :d
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
Midwich Elementary School
Sewers
Alchemilla Hospital

مقدمه : در وصف Alchmeilla Hospital همین بس که با آنچنان استقبالی روبه‌رو شد که تیم سایلنت توی تمام شماره‌های بعدی یه لوکیشن بیمارستان گنجوند !

پیدایش : SH1

حضور : SH1 ، SH0

تعداد طبقات : سه طبقه به همراه زیرزمین - البته توی حضور اول وقتی طبقه اول و زیرزمین رو میگردین و به طبقه دو و سه هم نمیتونین وارد بشین یه طبقه چهار هم به طبقات داخل آسانسور اضافه میشه که فقط یه راهیه برای رسیدن به طبقات پایین و اتفاق دیگه ای داخلش نمیفته
hospital_b.jpg

hospital_1f.jpg

hospital_2f.jpg

hospital_3f.jpg

7_19_54_13.jpg
دنیاها :
دنیای معمولی ، دنیای دیگر
abb7c9fad63081492.jpg

abb727b82aac3bb91.jpg
نحوه تغییر دنیاها :
روشن کردن آسانسور و رفتن به طبقه خیالی چهارم
7_19_52_00.jpg

7_19_53_57.jpg

7_19_56_33.jpg
عوامل ترس‌آور :

1- موجودات : پرستارها و دکترها که ظاهر و رفتارشون تقریباً یکیه ، از محبوبترین و البته ترسناکترین موجودات سری هستند صدایی که از خودشون درمیارن و قوز و طرز راه رفتن زامبی‌وارشون در کنار این پیش زمینه که همیشه پرستار و دکتر نجات بخشه و باید باعث تسلی آدم بشه بار ترس سنگینی به آدم منتقل میکرد :
8_16_40_07.jpg
به غیر از پرستارها و دکترها یه موجود عحیب الخلقه هم توی بیمارستان وجود داشت که از خون تغذیه میکرد و شبیه چندتا لوله جاروبرقی بود که نمیشد زیاد بهش نزدیک شد :
8_16_18_37.jpg

2-مکانها :
اتاق نگهداری از آلسا : اصرار به مخفی نگه داشتن اون راه و این اتاق از همون اول آدم رو مطمئن میکرد که اینجا باید یه مشکلی داشته باشه ! به محض ورود با جو سنگین اتاق رو به رو میشی :
8_16_50_06.jpg

اتفاقات :
ملاقات با دکتر کافمن :
دکتر کافمن با حرفهاش به هری حسابی توی دل آدم رو خالی میکرد .
نوار ضبط شده از لیزا :
توی این نوار که خیلی از کلماتش مفهوم نیست کسی که داره حرف میزنه از تب بالا و نبودن ضربان و مشکلات پوستی کسی صحبت میکنه لحن و نگرانی که این حرفها داره و مشخص نبودن اینکه آیا کسی که داره در موردش حرف زده میشه شریل هست یا نه ایجاد استرس میکنه :
8_16_53_23.jpg
ملاقات با لیزا :
دموی پریدن لیزا به بغل هری با توجه به پر بودن بیمارستات از پرستارهایی که قصد جون ما رو داشتن شک شدیدی به آدم میداد :
8_16_55_46.jpg

8_16_55_50.jpg
صدای آژیر :
آژیر معروف سری که سردردهای عجیب برای هری ایجاد میکرد ( یا بالعکس ) با اینکه خبر از پایان کار توی بیمارستان میداد ولی باعث تولید دلهره از اتفاقات پیش رو میشد :
8_16_57_53.jpg

موخره : ما چندین و چندبار دیگه هم به بیمارستان سرمیزنیم که موضوع همه‌شون هم صحبت کردن با لیزا و پی بردن به حقیقت ماجرای شهره این قضیه اهمیت بیمارستان رو توی این اتفاقات نشون میده !

پاینده باشید !
 
آخرین ویرایش:

MOHS4N

کاربر سایت
May 30, 2011
821
نام
محسن
من بعد از دیدن این پست یه سوال فنی برام پیش اومد که از همتون تقاضا دارم جواب بدید:
آیا همین موضوع براتون پیش اومده؟ (همین حس کردن کاراکتر.)
لطفا نام ببرید و اگر هم مایلید توضیح بدید.

اگه بخوام توضیح بدم که شاید باید کل زندگیم رو بیارم این جا. ولی یه نکته ای هست که باز تو سایلنت هیل تقریبا با دیدن، میتونی خوب رو از بد تشخیص بدی البته گرچه بعضی جاها مجبوری بری به سمت بدی ها (منظورم مثلا یه کاراکتر با یه کاراکتر دیگس) ، ولی تو این زندگیه لعنتی مزخرف ترین چیزا تو زیبا ترین قالب ها هستند. اصلا واقعا دارم دیگه دیوونه میشم از این زندگی. متاسفانه زندگی خیلی پیچیدس و نمیشه با یکی دو جمله بهش اشاره کرد. البته گرچه هر کی میبینتم میگه از سنت کوچیکتر به نظر میای;;) ولی اندازه ی یه 80 ساله ی کارکشته تجربه دارم. انصافا جدی میگم. فقط و فقط میتونم آرزو کنم که همه برن به سمت خوبی ها گرچه میدونم بی فایدس...:(
 

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
اگه بخوام توضیح بدم که شاید باید کل زندگیم رو بیارم این جا. ولی یه نکته ای هست که باز تو سایلنت هیل تقریبا با دیدن، میتونی خوب رو از بد تشخیص بدی البته گرچه بعضی جاها مجبوری بری به سمت بدی ها (منظورم مثلا یه کاراکتر با یه کاراکتر دیگس) ، ولی تو این زندگیه لعنتی مزخرف ترین چیزا تو زیبا ترین قالب ها هستند. اصلا واقعا دارم دیگه دیوونه میشم از این زندگی. متاسفانه زندگی خیلی پیچیدس و نمیشه با یکی دو جمله بهش اشاره کرد. البته گرچه هر کی میبینتم میگه از سنت کوچیکتر به نظر میای;;) ولی اندازه ی یه 80 ساله ی کارکشته تجربه دارم. انصافا جدی میگم. فقط و فقط میتونم آرزو کنم که همه برن به سمت خوبی ها گرچه میدونم بی فایدس...:(

خوب من ادامه میدم تا جواب Seek & Destroy
رو داده باشم .

جیمز سالندر
میدونم قاتل خودش بود ولی همینکه اومد و با دنیای سایلنت جنگید نشون میده هنوز دوستش داشت :-s

هدر
تنهای تنها در این دنیا به این بزرگی :((
 

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
من سایلنت هیل دونپور بازی کردم دیدم زمانی که به دست اون زنه میمردیم نشون میداد زنه رفته جای مورفی مورفی هم رفته جای نگهبانه موضوع چیه؟؟؟ زنه هم در اخر میگه فهمیدم ینفر توضیح میده؟؟؟
 

Emperor visari

کاربر سایت
Jan 5, 2011
1,553
من سایلنت هیل دونپور بازی کردم دیدم زمانی که به دست اون زنه میمردیم نشون میداد زنه رفته جای مورفی مورفی هم رفته جای نگهبانه موضوع چیه؟؟؟ زنه هم در اخر میگه فهمیدم ینفر توضیح میده؟؟؟
اون پایان Reversal هست،جزو پایانای اصلی و جدی بازی نیست.


امروز بالاخره به یکی از ننگ های زندگیم پایان دادم و SH2 رو تموم کردم و کف و خون هم قاطی کردم.:((
پ.ن: فقط انتظار نداشتم پایان In Water رو بگیرم! حالا که دیگه تموم کردم(پایان مربوط به شخصیت خودمو گرفتم) برم ببینم پایانا به چیا بستگی داشت:d

دو تا فاکتورش که من یادمه بالا موندن سلامتی بود و چاقوی آنجلا (سلامتی باید بالا بمونه، چاقو رو هم نباید Examine کنی زیاد.)
برعکس گفتی! اون برای Leave ـه برای In water باید بی گدار به آب زد و وضعیت سلامتی رو زیاد در حالت پر (سبز) نگه نداشت.
 
آخرین ویرایش:

Big Band

کاربر سایت
Jul 25, 2012
2,456
اون پایان Reversal هست،جزو پایانای اصلی و جدی بازی نیست.


امروز بالاخره به یکی از ننگ های زندگیم پایان دادم و SH2 رو تموم کردم و کف و خون هم قاطی کردم.:((
پ.ن: فقط انتظار نداشتم پایان In Water رو بگیرم! حالا که دیگه تموم کردم(پایان مربوط به شخصیت خودمو گرفتم) برم ببینم پایانا به چیا بستگی داشت:d
دو تا فاکتورش که من یادمه بالا موندن سلامتی بود و چاقوی آنجلا (سلامتی باید بالا بمونه، چاقو رو هم نباید Examine کنی زیاد.)
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
اتاق 106
پرستار راشل. اون در بیمارستان St.Jerome کار میکنه که مری آخرین سالهای عمرش در اون گذرونده بود. قبل از این که مری بمیره, به راشل گفته بود که نامه خداحافظیش رو به جیمز بده. اما این نامه به زودی در بیمارستان گم میشه(به همراه دختری به اسم لارا) و کمی بعد هم جیمز و مری ناپدید میشند. راشل یه دوست پسر داره که در اتاق 202 زندگی میکنه. اما 28 سال پیش, مردی عجیبی به اسم مایک, کلی نامه عاشقانه برای راشل میفرستاده و اون رو از پنجره خونش دید میزده. البته که راشل این نوع توجه رو دوست نداره و برای همین به عشق اون مرد هیچ جوابی نداد. در نهایت این وضعیت به صورت ناخواسته توسط Richard Braintree حل و فصل میشه. راشل هنوز هم در آپارتمان اشفیلد زندگی میکنه.
============================
اتاق 107
فن موسیقی. این مرد ترجیح میده به موسیقی گوش بکنه تا این که با مردم صحبت کنه. به سیستم استریو خونش یه نگاهی بندازید.
به خاطر پیراهن سبزرنگش خیلی ها اون رو با Jasper Gein اشتباه میگیرند, و خب این درست نیست. اون هنوز هم در South Ashfield Heights apartments زندگی میکنه.
============================
اتاق 203
الکلی. هدف اون, اینه که انقدر بنوشه تا به نقطه ای برسه که از خود بیخود بشه. و اگر نتونه به این نقطه برسه, دیوانه میشه. والتر هم درست مثل اون میخواد تا به خوابی ابدی در درون رحم مادرش فرو بره. به هر حال, به تمام بطری های درون آپارتمانش نگاه کنید! چشمگیره, نه؟
28 سال پیش اون شاهد درگیری بین ریچارد و مایک بود. اون پیراهن خونی مایک رو برداشت و گفت ("نگهش میدارم...نگهش میدارم....فکر کنم...
این یکی رو....برای خودم نگه دارم)
============================
اتاق 204
این زن فوق العاده به غذا علاقه داره, همیشه داره یه چیزی میخوره. البته آشپز خوبی هم هست, هر چند که تنهاست و هیچکسی نمیتونه از غذاهای اون بچشه.
============================
اتاق 205
گیمر. اون خودش رو توی آپارتمانش زندانی کرده و غرق دنیای بازی ها شده. اما در اعماق, اون نمیخواد که تنها باشه و میخواد که با مردم در ارتباط باشه. اون به صورت مخفیانه همسایه هاش رو نگاه میکرد و صدای اونها رو ضبط میکرد. 28 سال پیش اون موفق شد تا صدای جر و بحث بین مایک و ریچارد رو ضبط کنه و بدون شک این یکی از بهترین کارهای ضبطش بود. خب, اجازه بدید تا یه نگاهی به آپارتمانش بندازیم. مقدار زیادی تجهیزات کامپیوتری توی اتاقش وجود داره. علاوه بر این, اون هیکل عضلانی داره و به نظر میاد این شخص در کنار بازی به آمادگی جسمانیش هم اهمیت میده. اما اون چه نیازی به هیکل عضلانی داره وقتی که تمام وقتش را با بازی کردن میگذرونه؟ همچنین به این نکته توجه داشته باشید که آشپزخونه اون در دنیای والتر بسته ست. آیا این جلوه ای از شعار همه گیمرهاست؟ " Give up smoking, give up drinking, give up eating"
============================
اتاق 206
زن و شوهری که توی این خونه زندگی میکنند تعداد زیادی بچه دارند. در حالی که دیگر ساکنان از تنهایی رنج میبرند, ساکنین این خونه از شلوغی زیاد رنج میبرند. (" اونها چطور میتونند با این همه بچه پر سر و صدا بخوابند؟") این بچه ها باعث عصبانی شدن ریچارد میشدند که به همین دلیل ریچارد به طور کلی از بچه ها متنفر بشه.
============================
اتاق 301
مایک, یه مرد عجیب و خطرناک که مجله های پو*ن جمع آوری میکنه, یه نشانه آشکار از این که زیاد محبوب زنها نیست. به هر حال, اون 28 سال پیش عاشق راشل شد و شروع کرد به فرستاده نامه های عاشقانه به اون(حتی سرایدار هم فکر میکرد که اون دوست پسره راشله) و دید زدن اون از طریق پنجره. البته که راشل چنین عشق و توجهی رو دوست نداره و به مایک پاسخی نمیده. این اوضاع به صورت ناخواسته توسط Richard Braintree عوض میشه. اون مایک رو مورد ضرب و شتم قرار میده و لباسهاش رو به سمتی پرتاب میکنه. بعد از این واقعه مایک دیگه جرات نداشت پاش رو اون سمت ها بذاره. 2 سال نیم پیش مایک صداهای عجیبی از اتاق ژورنالیستی که به اون یه مجله نادر پو*ن داده بود, میشنوه. یه اتفاقات عجیبی توی اتاق 302 داره رخ میده. در سایلنت هیل 4 ما میتونیم دفترچه خاطرات مایک را در دنیای والتر پیدا کنیم. این چه معنی داره؟ امیداوارم کسی نگه این فقط جزء تخیلات والتر ـه. بدیهی هست که این دفترچه خاطرات واقعی نبود, بلکه تنها بازتابی از خاطرات یک شخص در دنیای والتره. اما خاطرات چه کسی؟ مطمئناََ والتر نیست چون اون نمیتونسته دفترچه خاطرات مایک را دیده باشه - زمانی که شرایبر ناپدید شد, والتر مرده بوده) پس اگر این خاطرات والتر نیست, خاطرات مایک ـه. خب بیاید در این مورد فکر کنیم که چگونه این خاطرات میتونند در دنیای والتر نمایان بشند. در سایلنت هیل 3, خاطرات هری در دنیای آلسا باقی موندند. به همین ترتیب در سایلنت هیل 4, یادداشت های قرمز رنگی که زیر در پیدا میکنیم در واقع بازتابی از تفکرات جوزف ـه. این نشون میده که مایک در واقع در دنیای والتر ـه. خب این تعحب آور نیست, چون اون در اتاقیm, کنار اتاق 302 زندگی میکنه و تحث تاثیر انرژی روانی قدرتمند والتر قرار گرفته. در اون زمان جوزف به درون دنیای والتر کشیده شد, شاید مایک هم برای مدت کوتاهی به دنیای والتر کشیده شده باشه.بر روی دفترچه خاطراتی که از مایک پیدا میکنیم, دو تاریخ 1 و 2 جولای نوشته شده. اما بر روی اون اتفاقات 28 سال و دو و نیم سال پیش نوشته شده. این موضوع به خاطر اینه که, دفترچه خاطرات مایک که در دنیای والتر پیدا میکنیم, بر اساس افکار کوتاه مدت مایک ساخته شده - وقتی که پا در این دنیا گذاشته, ذهنش مغشوش شده و وقایعی که در زمان های مختلف رخ داده با هم دیگه مخلوط شده.
============================
اتاق 304
زن و شوهری پیر. به آپارتمانشون یه نگاهی بندازید. یه حس عجیب و غریب....آرامش وجود داره. توی راهرو, دو کتاب مقدس هست...به نظر من این دو نفر برای مرگ آماده شدند و منتظر پایان هستند. اونها در آرامش منتظر مرگ هستند. به هر حال, اگر این اتفاقات مربوط به 28 سال پیش باشه, پس اونها دیگه تا حالا مردند و خاطراتشون در دنیای والتر به زندگی داره ادامه میده.
============================
همانطور که میبنیم, تم اصلی ساکنان اشفیلد جنوبی, تنهایی و پوچی ست. اونها تمام در اتاقهاشون زندانی هستند و به زندگیشون ادامه میدند و به اعماق دنیای خودشون فرو میرند-دنیای سرگرمی های عجیب و غریب ( گربه ها-اسلحه ها-بازی ها) نمیتونند در زندگیشون تغییری به وجود بیارند و به آرامی در خودشون در حال مرگ هستند. آیا والتر میتونه این دنیا رو تغییر بده؟ در پایان 21 Sacraments, نفوذ قدرت والتر به سطح باور نکردنی میرسه و باعث میشه که ساکنین اشفیلد جنوبی در قلبشون احساس درد بکنند. SH1 رو به یاد بیارید, و این حقیقت که هرکی به دنیای کسی کشیده میشد, سر انجام بر اثر حمله قلبی میمرد, ما میتونیم بفهمیم که قدرت والتر شروع به تحت تاثیر قرار دادن کل ساختمان میکنه. آیا قدرت ذهن والتر میتونه کل شهر رو تحت تاثیر قرار بده؟

Room106.jpg
Room203.jpg
Room205painting.jpg
Room206.jpg

Room301.jpg
Room304.jpg
Room204.jpg
 

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
ممنون واقعا عالی ولی یه سوال
اینا چه ربطی به سایلنت هیل داره یا یه جور کمیک یا چیزی بوده که شما ترجمش کردید؟؟///:)
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
1- مطلبتون بی نظیر بود :d
ممنون
2- welcome to the world of lonely girls
هاووووووووووووون:-o
Midwich Elementary School
Sewers
Alchemilla Hospital

مقدمه : در وصف Alchmeilla Hospital همین بس که با آنچنان استقبالی روبه‌رو شد که تیم سایلنت توی تمام شماره‌های بعدی یه لوکیشن بیمارستان گنجوند !

پیدایش : SH1

حضور : SH1 ، SH0

تعداد طبقات : سه طبقه به همراه زیرزمین - البته توی حضور اول وقتی طبقه اول و زیرزمین رو میگردین و به طبقه دو و سه هم نمیتونین وارد بشین یه طبقه چهار هم به طبقات داخل آسانسور اضافه میشه که فقط یه راهیه برای رسیدن به طبقات پایین و اتفاق دیگه ای داخلش نمیفته
جداً چرا مكان‌هايي كه بايد سرشار از زندگي باشند اينجوري ميشن. اين خودش ميتونه موضوع يه مقاله كامل باشه.
همانطور که میبنیم, تم اصلی ساکنان اشفیلد جنوبی, تنهایی و پوچی ست. اونها تمام در اتاقهاشون زندانی هستند و به زندگیشون ادامه میدند و به اعماق دنیای خودشون فرو میرند-دنیای سرگرمی های عجیب و غریب ( گربه ها-اسلحه ها-بازی ها) نمیتونند در زندگیشون تغییری به وجود بیارند و به آرامی در خودشون در حال مرگ هستند. آیا والتر میتونه این دنیا رو تغییر بده؟ در پایان 21 Sacraments, نفوذ قدرت والتر به سطح باور نکردنی میرسه و باعث میشه که ساکنین اشفیلد جنوبی در قلبشون احساس درد بکنند. SH1 رو به یاد بیارید, و این حقیقت که هرکی به دنیای کسی کشیده میشد, سر انجام بر اثر حمله قلبی میمرد, ما میتونیم بفهمیم که قدرت والتر شروع به تحت تاثیر قرار دادن کل ساختمان میکنه. آیا قدرت ذهن والتر میتونه کل شهر رو تحت تاثیر قرار بده؟
انسان ذاتاً تنهاست. تنها مياد و تنها ميره. اين تز اصلي تفكراتي مثل شينتو و تفكرات غير دينيه.
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
میگم اینجا یه کمی ساکت نشده :-/ من یه موضوع جالب بدم برا صحبت کردن :d
other world شما چه شکلیه؟
خیابون های خالی توی نیمه شب؟ یه دنیای مشتعل (مثل آنجلا)؟ یه محل یخ زده (مثل ادی)؟ در حال غرق شدن در آب (مثل مورفی)؟ و یا هر جوری که فکر میکنید هست ;)
من اول میگم :d
other world شماره یک من: یه سرداب نم زده که توش گیاه های بزرگی روییدن و پر از عنکبوته :-s :((
 
آخرین ویرایش:

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
میگم اینجا یه کمی ساکت نشده :-/ من یه موضوع جالب بدم برا صحبت کردن :d
other world شما چه شکلیه؟
خیابون های خالی توی نیمه شب؟ یه دنیای مشتعل (مثل آنجلا)؟ یه محل یخ زده (مثل ادی)؟ در حال غرق شدن در آب (مثل مورفی)؟ و یا هر جوری که فکر میکنید هست ;)
من اول میگم :d
other world شماره یک من: یه سرداب نم زده و که توش گیاه های بزرگی روییدن و پر از عنکبوته :-s :((

اسم تابیک سایلنت هیله باید هم ساکت باشه :d
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر