بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,572
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

ASYLUM MANAGER

کاربر سایت
Mar 17, 2011
1,329
نام
Milad
راستی بچه ها کسی از Arth@s خبری نداره...! :-/

احتمالا داره سند و مدرک جور میکنه واسه بحث جدید :))

حتماً‌، البته با شبیه‌ساز یه خورده بد اجرا میشه. آهنگ‌ها تند و کند میشن. تصاویر بعضی لحظه‌ها اسلوموشن میشن. کنترل بازی هم که خیلی بد هستش.

همین اولش بی هیچ مقدمه‌ای آلسا رو سوخته تحویل میدن. راستش از شروعش چندان خوشم نیومد. مخصوصاً وقتی با شروع 1و2 مقایسه می‌کنمش.

پس،از این شبیه سازهای نامرده!!

در مورد شروع بازی هم موافقم،خیلی مصنوعی به نظر میرسه،کاراکتر هم که نگو...بلا بگو!!!

ولی اینکه چرا لباس مدرسه واقعاً‌ خودم هم هنوز دلیلی براش پیدا نکردم.

هر چی بررسی میکنم فقط به یه نتیجه میرسم:اون توی هفت سالگی سوزانده شده درسته؟ پس میشه نتیجه گرفت که بعد از اون اتفاق از طرف فرقه پذیرفته شده...حالا اون (السا) بعد از چند سال باز هم خودش رو به شکل همون دختر مدرسه ای معصوم فرض میکنه(یا میخواد که به این شکل باشه) و اگه اینطور باشه میشه نتیجه گرفت که مخالف اعتقادات فرقه هست یا حداقل سعی میکنه که این طور باشه.

در مورد رنگ ابی هم یه فرضیه دارم:لباس اکثر دانش جو ها و دانش اموزا توی ژاپن این شکلی هستش: استینها و یقه ی سفید به همراه تنه ی سورمه ای (یا ابی تیره):

schoolgirls.jpg
JapanesestudentsEdogawaFeb08.jpg

حالا این احتمال وجود داره که در طراحی کردن لباس السا از ذهنیت بومی خودشون استفاده کرده باشن...نظر شما چیه؟
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Emperor visari

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
خوب اول بگم از لطف دوستان ممنونم که گزارش مفصلی از رخ دادهای این چند وقت تاپیک ارائه کردند.:)

در ضمن در مورد بحث:
دقیقاً بنده هم با فرضیه آقا میلاد موافقم.
به نظر من آخرین وضعیتی که آلسا قبل از سوزانده شدنش داشته با همین لباس‌های دانش آموزی بوده، پس همون استایل رو حفظ کرده.

خوب در مورد رنگ لباس:
رنگ آبی نماد آرامش و امنیت و آسودگی هست. همچنین رنگ آبی تیره به معنای حقیقت و اعتدال هست. در برخی از عقاید هم رنگ آبی نشانه حکمت و رهبری هست. البته رنگ آبی رو در مسائل اعتقادی بیشتر نشانه‌ای بر پاکی و یادآوری ایمان و یا حتی قداست می‌دونند.( این فرضیه در ادیان الهی هم قابل مشاهده هست، مثلاً دیواره کلیساها بیشتر به رنگ آبی مشاهد می‌شه یا حتی در معماری اسلامی رنگ آبی بسیار کاربرد داره(رنگ کاشی‌ها و طرحهای اسلیمی).)
به نظر بنده هم رنگ لباس آلسا یادآور همین صفت آلسا است، یعنی نشانی بر پاک بودن. این رنگ همراه با لباس مدرسه یادآور ذات حقیقی این دختر هست. لباس مدرسه نشانه‌ای بر تفاوت روحیات و شخصیت آلسا قبل از این حادثه است و رنگ آبی نشان دهنده فطرت پاک و بی‌گناه بودن آلسا هست. کسی که پیام آور ایمان حقیقی هست. البته این فقط یک نماد ظاهری هست. واضح هست که باطن آلسا به مرور زمان و بر اثر حوادث پیش آمده تغییر کرده.

در مورد بقیه سؤالات کم و بیش( و استثناً) با نظرات دوست خوبمون جناب نامعلوم(آرتاس عزیز) موافقم.

بله هست! اما درباره پدر: بر طبق یه فرقه از آیین هایه شیطان پرستی؛ معتقدترین فرد مؤنث در فرقه انتخاب میشه! و مذکرهایه برتر فرقه با رابطه داشتن با ایشون؛ موجب باردار شدنش میشن!
در ادامه صحبتهایه قبلیم: پیروان این آیین، طبق طلسم ها و روش هایه خودشون باعث بدنیا اوومدن فرزند مؤنثی از ایشون میشن و فرزند ایشون هم توسط بختک باردار میشه و مادر خدا میشه! از نظر این بنده حقیر در اصل این فرقه بوده که تعیین کرده دالیا دارای چنین شرایطی هست و فرزند دالیا موجب بدنیا آمدن خدا خواهد شد...
خوب البته در این مورد زیاد با شما موافق نیستم، چون نمیتونم در مورد نطفه آلسا اینجوری فکر کنم! به نظر من پدر آلسا فقط یک نفر هست، البته اصلاً هیچ اشاره‌ای به وجود این شخص نشده. زیاد تمایل ندارم در این مورد بحث کنم ولی با این فرضیه هم موافق نیستم.
به نظر من دالیا، آلسا رو انتخاب میکنه چون 1- واقعاً به واسطه توانایی‌های موجود در آلسا این پتانسیل رو داشته که مادر خدا باشه. 2- آلسا نزدیک ترین فرد به دالیا هست، پس دالیا اون رو انتخاب میکنه تا خودش نقش بسیار مهمی در تحقق اهداف فرقه داشته باشه.


خب ببین از نظر من این جهنم در اصل آسیب پذیر نبود!!! و اتفاقاتی که افتاد با خاسته خود آلساست! به همون دلیل تئوریه خودم درباره آلسا که نیروی سیاهی در اون غلبه کرده و ایشون هم خودش خواستار بدنیا آوردن سامائیل هست.
مخالفم، به نظرم آلسا تمایل درونی برای این کار نداشته و اگر هم تن به این کار داده به واسطه اجبار عوامل بیرونی هست. در ضمن به نظر من هیچ روزنه و سوراخی در این "جهنم" وجود نداره، و همه چیز همان طور که باید صورت می‌گیره، تحت کنترل یک قدرت پشت پرده(آلسا).
بقیه قسمت‌های که نقل نکردم با نظر آرتاس جون موافقم.(:d)

در مورد سؤال آخر مسعود:
چرا آلسا در 7 سالگی برای اجرای مراسم سوزانده شد یعنی چند سال قبل از آمادگی برای تولید مثل؟ آیا دالیا از قبل آمادگی عکس‌العمل آلسا رو داشت؟
به نظر من این موارد همه از قبل با تفکر کامل برنامه ریزی شده بود والبته جواب هم داد. بله دالیا خوب می‌دونست که چه کار می‌کنه، اهداف مشخصی داشت و تصمیم درستی با توجه به اهدفش گرفت.


راستی بچه ها کسی از Arth@s خبری نداره...!
فکر کنم این عزیز دل برادر، اینقدر فلسفه سایلنت هیل رو زیر سؤال برد تا بالاخره توسط شهر فراخوانی شد، الآنم داره با کله هرمی گل کوچیک میزنه!:d

این رو فقط آرتاس عزیز بخونه:
آرتاس خان ناراحت نشیا؟! فقط سخنم جنبه مزاح داشت، البته می‌دونم همین جوری هم به خون من تشنه‌ای! ولی بیا با هم دوست باشیم>:d< آشتی دیگه؟;;) :d
 
آخرین ویرایش:

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
ببخشید حتی فرا خواندن شریل؟
فراخوانی شریل بر اثر فشارهای روانی دالیا بر آلسا صورت گرفت.
یعنی فراخوانی توسط آلسا بود ولی مسببش دالیا بود، چون دالیا برای تکمیل کار خود به نیمه مثیت آلسا( شریل) احتیاج داشت.
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
ببخشید که از بحث اصلی دور شدید.
یعنی این نبوده که آلسا با نشانه هایی خواسته که مانع ورود شریل بشه؟
چرا، خوب نشانه‌ای مثل ظاهر شدن ناگهانی آلسا روبه‌روی ماشین هری و به وجود آمدن تصادف، دلیلی بر تلاش آلسا برای جلوگیری از ورود شریل به شهر هست، آلسا نمیخواست که نیمه روشن و مثبتش گرفتار این عذاب بشه. ولی همان طور که گفتم این فراخوانی از جانب آلسا به اختیار نبود و بر اثر فشارهای روحی دالیا بود، پس تلاش آلسا برای جلوگیری از ورود هری و شریل به شهر بدیهی هست.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
آقای مسعود خان... شما اجازه صادر کن... من این Origins رو با ملزومات لازم برات بیارم... اذیت نکن دیگه اخوی... می دونم فقط Orginal بازی می کنی... خب Orginal برات میارم... اصلا همش مال خودت...
در ضمن راجع به SH1 یه ذره با تأخیر صحبت کنید بابا... این 2 - 3 روز فرصت نکردم بازی کنم... هنوز تو Midwich دارم پرسه می زنم... تا رسیدم به مدرسه... یاد فیلمش افتادم... چه حالی داد....
شما لطف داری عزیزم. ممنون. :-*
البته مدرسه یکی از خاطرات فراموش نشدنی مثل تو کل بازی‌هایی هست که بازی کردم. حسابی از محیط خوفناکش لذت ببر. شاید دیگه نشه تو همچین محیطی پرسه زد.
==============================================================================================
خب در مورد لباس و سن آلسا به یه نتیجه‌ای رسیدم.
تا 7سالگی آلسا بیشتر شکنجه دیده. اون هیچ آموزشی ندیده. در ابتدا سوزانده میشه تا اولین درس مادر خدا بودن رو یاد بگیره. آتش؛ عنصری که خلقت شیطان به اون نسبت داده میشه. اون آتش رو لمس می‌کنه تا بتونه خدای فرقه رو درک کنه. تا بدونه سامایل به چه محیطی نیاز داره. محیطی آکنده از شعله‌های خشم و نفرت. اون باید یاد بگیره از نیروی ذاتیش استفاده کنه. پس اون الان یه دانش‌آموز به حساب میاد. اما چیزی که معلوم هست اینه که آلسا به طور قطع تو مدرسه بوده. ما تو شهر از دبستان بالاتر نمی‌بینیم یا من ندیدم. اولین محلی که غیر از خونه پذیرای آلسا شده (جدای از بحث خوب یا بد بودنش) مدرسه بوده. (مثل همه‌ی ما) پس لباس رو میشه اینجوری توجیه کرد.
خب این فرضیه رو کنار این باور قرار بدید؛ روح افرادی که در اثر سانحه و به سرعت کشته میشن تا مدت‌ها تو محل حادثه سرگردان میشه. البته آلسا نمرد ولی واقعاً نمیشه گفت زنده موند.
=============================================================================
در مورد آرتاس یه مطلبی بگم؛‌آخرین باری که دیده شده حوالی سرزمین عجایب بوده.
جدی گفتم. چرا اینجوری نگام می‌کنین
 
آخرین ویرایش:

abouzar337

کاربر سایت
Jul 2, 2009
687
چرا، خوب نشانه‌ای مثل ظاهر شدن ناگهانی آلسا روبه‌روی ماشین هری و به وجود آمدن تصادف، دلیلی بر تلاش آلسا برای جلوگیری از ورود شریل به شهر هست، آلسا نمیخواست که نیمه روشن و مثبتش گرفتار این عذاب بشه. ولی همان طور که گفتم این فراخوانی از جانب آلسا به اختیار نبود و بر اثر فشارهای روحی دالیا بود، پس تلاش آلسا برای جلوگیری از ورود هری و شریل به شهر بدیهی هست.

خوب می خوام ببینم حالا میشه نتیجه گرفت دنیایی که آلسا درست کرد ضربه پذیر بوده؟ (حتی بادر نظر گرفتن اینکه او هنوز مادرشو دوست داشت و مادرش دنبال اعداف دیگه ای بود؟)
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,296
نام
shahab
بله دنیایی که السا داشت ضربه پذیر هست از طرف شهر نیرو های زیادی بر او وارد بود ونتوانست جلوی امدن هری را به شهر بگیرد
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
یه سوال هم واسه من پیش اومد... مگه شریل همون Heather خودمون تو SH3 نبود...؟ من SH1 رو کامل بازی نکردم ولی از روی چیزی که از SH3 فهمیدم... شریل همون Heather بوده...
خب نه دقیقاً. بازی رو که تموم کنی‌ (البته تو پایان Good) همه‌چیز برات روشن میشه.
خوب می خوام ببینم حالا میشه نتیجه گرفت دنیایی که آلسا درست کرد ضربه پذیر بوده؟ (حتی بادر نظر گرفتن اینکه او هنوز مادرشو دوست داشت و مادرش دنبال اعداف دیگه ای بود؟)
بله دنیایی که السا داشت ضربه پذیر هست از طرف شهر نیرو های زیادی بر او وارد بود ونتوانست جلوی امدن هری را به شهر بگیرد
خب اینکه دنیای آلسا ضربه‌پذیر بوده قطعی هست چون که خود هری بهش ضربه می‌زنه با این؛
flauros.jpg
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
سلام ;;)در ادامه اقا مسعود چند تا سوال مطرح کردن که اقا ارتاس جواب چند تا رو داد و من روفوزه شدم :">
راستی بچه ها کسی از Arth@s خبری نداره...! :-/
احتمالا داره سند و مدرک جور میکنه واسه بحث جدید :))
فکر کنم این عزیز دل برادر، اینقدر فلسفه سایلنت هیل رو زیر سؤال برد تا بالاخره توسط شهر فراخوانی شد، الآنم داره با کله هرمی گل کوچیک میزنه!:d
سلام
در مورد آرتاس یه مطلبی بگم؛‌آخرین باری که دیده شده حوالی سرزمین عجایب بوده.
خب اولاً یه چاق سلامتی حسابی خدمت همه!!!! بالاخره از این خلصه ای که واسم پیش اوومده بود کمابیش اوومدیم بیرون :D
تک تک شما عزیزان لطف دارید که اسپمر تاپیکتون رو فراموش نکردید! ممنونم :D
آقا میلاد میخواستی درسات رو خوب بخونی، انقدر نری تو Wasteland و Radio Galaxy چرخ بزنی تا روفوزه نشی :p :D
تازه مدارکم هم مربوط به درسمه و جز تمرین در خانه ست :D
داش علی چرا گل کوچیک؟! الک دولک پس چیه؟! :D جات خالی من بودم و ماری و مری و ادی و لورا و با یه چندتا نخودی دیگه (مثل پیرامیدهد :p)!!! آخه هی به این پیرامیدهد میگفتید باید چوبو رو هوا بگیری هی با نیزش رو هوا میزدش =))
استاد مسعود داشتیم!!!! :D خب الان یکی که وجود خارجی نداره بیاد اینو بخوونه که فکر میکنه من High شدم :D =))
__________________________________________________________
خب برم ببینم به کی چه جوابی میتونم بدم تا یه کم تبادل اطلاعات کنیم :D

---------- نوشته در 09:17 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:18 PM ارسال شده بود ----------

در مورد بقیه سؤالات کم و بیش( و استثناً) با نظرات دوست خوبمون جناب نامعلوم(آرتاس عزیز) موافقم.
خوب البته در این مورد زیاد با شما موافق نیستم، چون نمیتونم در مورد نطفه آلسا اینجوری فکر کنم! به نظر من پدر آلسا فقط یک نفر هست، البته اصلاً هیچ اشاره‌ای به وجود این شخص نشده. زیاد تمایل ندارم در این مورد بحث کنم ولی با این فرضیه هم موافق نیستم.
به نظر من دالیا، آلسا رو انتخاب میکنه چون 1- واقعاً به واسطه توانایی‌های موجود در آلسا این پتانسیل رو داشته که مادر خدا باشه. 2- آلسا نزدیک ترین فرد به دالیا هست، پس دالیا اون رو انتخاب میکنه تا خودش نقش بسیار مهمی در تحقق اهداف فرقه داشته باشه.
مخالفم، به نظرم آلسا تمایل درونی برای این کار نداشته و اگر هم تن به این کار داده به واسطه اجبار عوامل بیرونی هست. در ضمن به نظر من هیچ روزنه و سوراخی در این "جهنم" وجود نداره، و همه چیز همان طور که باید صورت می‌گیره، تحت کنترل یک قدرت پشت پرده(آلسا).
خب
من حرفی که درباره پدر آلسا بیان کردم رو طبق این حرف زدم که این آیین به هرحال آیین شیطانی هست! (قبوله؟!) و کلاً اگه دقت کنی من هم از یه آیین شیطان پرستی صحبت کردم!!! و از اونجا هم که بازی زیاد تلمیح داره به این آیین گفتم نطفه آلسا به اون شکل هست (گرچه جلوتر مسعود عزیز یه نظر داده که اونم جلوتر میگم)، آلسا هم باز طبق همین تئوری میگم انتخاب شد!
البته یه حرفی هم ناگفته بیان کردم و مسعود هم ناگفته نظرش رو عنوان کرده (تله پاتی هست دیگه :D)
درمورد آلسا هم اوکی، منم منظورم اینه که بهر حال جنبه شیطانیش دیگه بهش غالب شده (حالا میخواد تحت فشارهایه دالیا باشه، یا اصلاً اختیاری...)
سلام
خب در مورد لباس و سن آلسا به یه نتیجه‌ای رسیدم.
تا 7سالگی آلسا بیشتر شکنجه دیده. اون هیچ آموزشی ندیده. در ابتدا سوزانده میشه تا اولین درس مادر خدا بودن رو یاد بگیره. آتش؛ عنصری که خلقت شیطان به اون نسبت داده میشه. اون آتش رو لمس می‌کنه تا بتونه خدای فرقه رو درک کنه. تا بدونه سامایل به چه محیطی نیاز داره. محیطی آکنده از شعله‌های خشم و نفرت. اون باید یاد بگیره از نیروی ذاتیش استفاده کنه. پس اون الان یه دانش‌آموز به حساب میاد. اما چیزی که معلوم هست اینه که آلسا به طور قطع تو مدرسه بوده. ما تو شهر از دبستان بالاتر نمی‌بینیم یا من ندیدم. اولین محلی که غیر از خونه پذیرای آلسا شده (جدای از بحث خوب یا بد بودنش) مدرسه بوده. (مثل همه‌ی ما) پس لباس رو میشه اینجوری توجیه کرد.
خب این فرضیه رو کنار این باور قرار بدید؛ روح افرادی که در اثر سانحه و به سرعت کشته میشن تا مدت‌ها تو محل حادثه سرگردان میشه. البته آلسا نمرد ولی واقعاً نمیشه گفت زنده موند.
کلاً تا 90% با این حرفات موافقم! اون 10% هم چون دلیلی واسه اینکه اون نظریه خودم هم نقض بشه وجود نداره :D
ببین آلسا 99.99% نمرده! چون یه مرده نمیتونه مادر خدا باشه، البته یه نظریه هم هست (که الان اسمش رو یادم نیست :D) که میگه از دل بعضی مرده ها شیاطین زاده میشن ولی تو بازی نه تنها مدرکی بر شک زنده بودن آلسا نیست بلکه کاملاً روشن که زنده بوده (مدارک بازی شماره 3 دفترچه خاطرات هری و نوشته هایه کلودیا)
اما اونجایی که بولدش کردم؛ نمیدنم چرا عنوانش کردی ولی 100% موافقم باهات!!!! همچین چیزی هم تو نظریه آشوب هست و هم خوده بازی تأییدش میکنه! کجا؟ بازم برید سراغ شماره 3 و کتابچه ای که تو مترو پیداش میکنید...
سلام
خب نه دقیقاً. بازی رو که تموم کنی‌ (البته تو پایان Good) همه‌چیز برات روشن میشه.
خب اینکه دنیای آلسا ضربه‌پذیر بوده قطعی هست چون که خود هری بهش ضربه می‌زنه با این؛
flauros.jpg
درباره پایان شماره 3 که بله، مطمئناً شریل و هیثر باهم فرق دارن! چون هیثر تو همون پایان وقتی میفهمه که شریل در اصل فرزند هری بوده، میگه از این به بعد اسم من شریل هست...
آممماااااااااااااااااااااااااااااااا... جسارت ما رو پیشاپیش ببخش!!! :D مسعود عزیزم، من نمیدونم چرا شما و برخی دیگه میگید دنیایه آلسا ضربه پذیر بوده؟! یک: از نظر فلسفه بازی که بنظرم داره دنیایه شر رو غالب نشون میده به همه چی، اشتباهه که همچین باگی تو بازی بزارن!!!!!! دو: اینی هم که در اصل عنوان کردید، هری به خوده سامائیل یا بهتر بگم آلسا ضربه میزنه! نه به اون اتمسفریک سایلنت هیل (البته اگه درست منظورتون رو متوجه شده باشم)
سلام
به نظر بنده آلسا فرزند دالیاست. من نظرم اینه که آلسا و کلودیا خواهر هستن ولی خودشون نمی‌دونن. حتی دوقلو. قبلاً یه نظریه خونده‌بودم که وقتی آلسا به دنیا میاد، دوقلو بوده. برای همین سران فرقه او رو انتخاب و قل دوم رو رها می‌کنند. خیلی‌ها معتقد بودن که این قل دوم همون شریل بود که بعد از رها شدن، بهش احتیاج پیدا کردن و احضار شد. اما به نظر من این قل دوم کلودیا بود. آلسا و کلودیا فرزندان دالیا و لئونارد بودند. وقتی دوقلو از آب در اومدن از هم جداشون کردن. اون دوتا با هم بزرگ شدن و نسبت به هم احساس خواهرانه داشتن. دقت کنید کلودیا هم از قدرت ذهنی بی‌بهره نیست. اون این امکان رو داره که وقتی هدر جنین خدا رو بیرون میندازه، به اون دوباره شرایط بارور شدن رو بده. وقتی به صورت آلسا و کلودیا نگاه می‌کنم شباهت‌های زیادی رو می‌بینم.
alessa.jpg
claudia.jpg
درمورد تداخل دنیای دالیا و آلسا هم معتقدم بحث تداخل نیست. سایلنت‌ هیل بر مبنای نظریه‌ی دنیاهای موازی بنا شده.
اما چرا با لباس مدرسه؟ اگه فیلم آواتار رو دیده باشید،‌ اونجا یه آدم هستش که از دو پا فلجه اما وقتی میره تو قالب جدیدش می‌تونه پرواز کنه. اون قالب جدید یا آواتار آبی رنگه.
014g.jpg
008b.jpg
آلسا تو 7سالگی سوزانده شده یعنی سنی که شروع مدرسه هستش. حالا سوال اینه که چجوریه که لباس مدرسه به تن داره؟
البته تو یه سکانس آلسا با این لباس دیده میشه.
015c.jpg
ببخشید یه کم طول کشیدا، 2باره نزدیک بود غیبم بزنه :D
این بحث قشنگه :D >:)
دونه دونه!
اول سر 2قلو بودن آلسا و کلودیا: من قبول نمیکنم این قضیه باید انقدر تو در تو بشه؛ چرا؟! دلیلم LMـه! تو اونجا گفته شده که این 2تا با هم دوست (صمیمی؟!) بودن... اون نظریه هم منم به گمونم تو همین بی سی خوندم ولی بهر حال من LM رو قبول دارم، چون اگه 2قلو باشن چند تا سؤال خیلی مورد دار پیش میاد: 1- چرا ما تو شماره یک فقط آلسا رو میبینیم؟! 2- اگه این قل رها شده چطوری مسیر خودش رو به سمت فرقه پیدا کرده؟! 3- اگه رها نشده منطقی نیست که تو شماره یک اثری ازش نباشه و دالیا حداقلش اینه که باید از ایشون نگهداری میکرده! 4- شماره 3 رو به هیچ وجه نمیشه نادیده گرفت!!! و داستان بین هیثر و کلودیا و آلسا!!! میگیم تو شماره 1 قصد اینو نداشتن که یه خواهر 2قلو واسه آلسا بتراشن، تو LM یا نسخه سوم باید یه نکته شک برانگیزی باشه دیگه (که احتمال میدم هست و من بی خبرم، چون میدونم حرفات بیشتر از یه حدس و گمانن)
فقط مسئله قدرت ذهنیه کلودیاست! بله ایشون از قدرت ذهنی برخوردار هستن ولی به مراتب کمتر از آلسا و دالیا... من کلاً یه نظریه خاص دارم درباره کلودیا که اگه تو ادامه لازم شد عنوانش میکنم (کلاً فکر کنم بخوایم درباره کلودیا بحث کنیم خارج بشیم از بحث اصلی، فعلاً این بحث شخصیتایه شماره1 رو تموم کنیم فکر کنم بهتره)

اون قسمت قرمز!!!! وای من فکم خورد زمین! من چیو از دست دادم؟!!! این لئونارد کی هست اصلاً؟! طبق چه مدرکی میگی شوهر دالیاست؟! جواب این از همه واجبتره که دارم له له میزنم واسش :D

درباره رنگ آبی هم عزیزم انقدر مانور نده روش دیگه خودت بهتر از من میدونی که هم تو آواتار هم تو شماره یک این یه سمبله... حالا بماند... :D

درباره لباس مدرسه هم خوب من با نظر اون دوست عزیزمون که تبعید شده به Wasteland (میلاد :D) هم عقیده هستم...
 
  • Like
Reactions: ASYLUM MANAGER

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
این بحث قشنگه :D >:)
دونه دونه!
اول سر 2قلو بودن آلسا و کلودیا: من قبول نمیکنم این قضیه باید انقدر تو در تو بشه؛ چرا؟! دلیلم LMـه! تو اونجا گفته شده که این 2تا با هم دوست (صمیمی؟!) بودن... اون نظریه هم منم به گمونم تو همین بی سی خوندم ولی بهر حال من LM رو قبول دارم، چون اگه 2قلو باشن چند تا سؤال خیلی مورد دار پیش میاد: 1- چرا ما تو شماره یک فقط آلسا رو میبینیم؟! 2- اگه این قل رها شده چطوری مسیر خودش رو به سمت فرقه پیدا کرده؟! 3- اگه رها نشده منطقی نیست که تو شماره یک اثری ازش نباشه و دالیا حداقلش اینه که باید از ایشون نگهداری میکرده! 4- شماره 3 رو به هیچ وجه نمیشه نادیده گرفت!!! و داستان بین هیثر و کلودیا و آلسا!!! میگیم تو شماره 1 قصد اینو نداشتن که یه خواهر 2قلو واسه آلسا بتراشن، تو LM یا نسخه سوم باید یه نکته شک برانگیزی باشه دیگه (که احتمال میدم هست و من بی خبرم، چون میدونم حرفات بیشتر از یه حدس و گمانن)
فقط مسئله قدرت ذهنیه کلودیاست! بله ایشون از قدرت ذهنی برخوردار هستن ولی به مراتب کمتر از آلسا و دالیا... من کلاً یه نظریه خاص دارم درباره کلودیا که اگه تو ادامه لازم شد عنوانش میکنم (کلاً فکر کنم بخوایم درباره کلودیا بحث کنیم خارج بشیم از بحث اصلی، فعلاً این بحث شخصیتایه شماره1 رو تموم کنیم فکر کنم بهتره)
اون قسمت قرمز!!!! وای من فکم خورد زمین! من چیو از دست دادم؟!!! این لئونارد کی هست اصلاً؟! طبق چه مدرکی میگی شوهر دالیاست؟! جواب این از همه واجبتره که دارم له له میزنم واسش :D
درباره لباس مدرسه هم خوب من با نظر اون دوست عزیزمون که تبعید شده به Wasteland (میلاد :D) هم عقیده هستم...
چه عجب! چشم ما روشن.
یه چیزی رو همین اول بگم؛ منابع تحلیلی ما درباره‌ی سایلنت هیل اول خود بازی‌ها از شماره 1 تا 4 و بعد از اون کتاب LM و توضیحات تیم اصلی سازنده اون قسمت‌ها هستش. باقی مطالب یا تحلیل منطقی هستن یا حدسیات و نظریه‌ها.
1- آلسا سوزانده میشه ولی اون موقع به طور حتم کلودیا در جریان نبوده.
2- این که میگم رها شده، منظور این بوده که از مقام مادر خدا بودن رها شده وگرنه تو فرقه بوده.
3- خب به نظر من اون موقع هنوز قصدی برای ساخت ادامه این قسمت در کار نبوده. میدونیم ساخت شماره 4 همزمان با شماره 3 شروع شده. تو شماره 2 هم وقتی اطلاعاتی درباره والتر داده میشه این احتمال رو تو ذهن تقویت می‌کنه که هدف تیم اصلی ساختن The Room به عنوان شماره بعدی بوده. حدس من اینه که کلودیا بعداً به داستان اضافه شده.
4- بر اساس نظریه ماشین و پمپ‌بنزین،‌ شماره 3 از نظر زمانی با شماره 2 یکی بوده. حتی از همون نقشه و مدل‌های شماره 2 استفاده شده.
و همه اینها به نظر من بر اثر فشار کونامی به تیم سازنده بوده و شاید به همین دلیل هم اونها بعد از شماره 4 دیگه ساخت رو ادامه ندادند.
 

ASYLUM MANAGER

کاربر سایت
Mar 17, 2011
1,329
نام
Milad
خب اولاً یه چاق سلامتی حسابی خدمت همه!!!!

hey there ببینید کی اینجاست!! :-o

راستشو بگو ببینم :d مدارک رو جور کردی؟ این بار نوبت کیه :)) کیو میخوای محاکمه کنی :d نقشه ات چیه!!

من نمیدونم چرا شما و برخی دیگه میگید دنیایه آلسا ضربه پذیر بوده؟! یک: از نظر فلسفه بازی که بنظرم داره دنیایه شر رو غالب نشون میده به همه چی، اشتباهه که همچین باگی تو بازی بزارن!!!!!! دو: اینی هم که در اصل عنوان کردید، هری به خوده سامائیل یا بهتر بگم آلسا ضربه میزنه! نه به اون اتمسفریک سایلنت هیل (البته اگه درست منظورتون رو متوجه شده باشم)

اهان!! اون وقت از کی تا حالا فلسفه ی بازی برای شما مهم شده! کی بود میگفت سایلنت هیل غلت کرده جیمز مقدس رو احظار کرده & واکنش های سایلنت هیل همیشه مبنای تصمیم گیری نیست...بعدش هم ضربه پذیر نبودن دنیای السا چه ربطی به غالب شدن نیروی شر داره :-/ ...به نظر من، نمیشه السا رو عضو فرقه

تلقی کرد،چیزی که ما ازش میبینیم تصویر یه تسخیر شده است که هنوز هم به رستگاری خودش امید داره و با این توصیف دنیایی که خلق میکنه از سوی نیروهای دیگه مداخله میشه و در نهایت این دنیا،این افکار،این خواسته ها(ی السا)اسیب پذیر-قابل تغییر و موازی با فاکتورهای دیگه ست.

خب در مورد لباس و سن آلسا به یه نتیجه‌ای رسیدم.

مطمئنم اگه بخوایم تمام گره های موجود رو باز کنیم،سر از asylum در میاریم :))

درباره لباس مدرسه هم خوب من با نظر اون دوست عزیزمون که تبعید شده به Wasteland (میلاد :biggrin1:) هم عقیده هستم...

هم عقیده!!!؟ ارتاس!!!؟ این تویی؟...این دفعه رو ندید میگیرم!! :d...

دیدی خودت نیستی!! برادر جان، الان چند روزی هست که از ویستلند تبعیدم کردن به اسکایریم...نیستی که ببینی :((
 

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
سلام
چه عجب! چشم ما روشن.
یه چیزی رو همین اول بگم؛ منابع تحلیلی ما درباره‌ی سایلنت هیل اول خود بازی‌ها از شماره 1 تا 4 و بعد از اون کتاب LM و توضیحات تیم اصلی سازنده اون قسمت‌ها هستش. باقی مطالب یا تحلیل منطقی هستن یا حدسیات و نظریه‌ها.
1- آلسا سوزانده میشه ولی اون موقع به طور حتم کلودیا در جریان نبوده.
2- این که میگم رها شده، منظور این بوده که از مقام مادر خدا بودن رها شده وگرنه تو فرقه بوده.
3- خب به نظر من اون موقع هنوز قصدی برای ساخت ادامه این قسمت در کار نبوده. میدونیم ساخت شماره 4 همزمان با شماره 3 شروع شده. تو شماره 2 هم وقتی اطلاعاتی درباره والتر داده میشه این احتمال رو تو ذهن تقویت می‌کنه که هدف تیم اصلی ساختن The Room به عنوان شماره بعدی بوده. حدس من اینه که کلودیا بعداً به داستان اضافه شده.
4- بر اساس نظریه ماشین و پمپ‌بنزین،‌ شماره 3 از نظر زمانی با شماره 2 یکی بوده. حتی از همون نقشه و مدل‌های شماره 2 استفاده شده.
و همه اینها به نظر من بر اثر فشار کونامی به تیم سازنده بوده و شاید به همین دلیل هم اونها بعد از شماره 4 دیگه ساخت رو ادامه ندادند.
سلام از ماست ای سایلنتیلیزه شده :D
بابا چرا به اصلی ترین سؤالم جواب ندادی؟! من این وقت شب اوومدم که جوابش رو ببینیم :D:

وای من فکم خورد زمین! من چیو از دست دادم؟!!! این لئونارد کی هست اصلاً؟! طبق چه مدرکی میگی شوهر دالیاست؟! جواب این از همه واجبتره که دارم له له میزنم واسش :biggrin1:
درباره این مواردی هم که گفتی به هرحال اگه بخوایم از نظر داستانی بررسی کنیم، تا حدودی حرفت درسته و الان که فکر میکنم میبینم که جذابتر هم میشه داستان ولی از نظر خود خطی که بازی بهمون میده نمیشه اصلاً به این نتیجه رسید آخه :D سایلنت هیل 3 حدود 4سال بعد از سایلنت هیل یک ساخته شده، بهر حال باید نویسنده ها یه ردی میزاشتن که بشه بحث کرد دربارش...
با این که واقعاً از این بحث داره خوشم میاد ولی حالا بیخیال اون سؤالم رو یکی جواب بده که من مُردم!!!!!!!!!!! :D

---------- نوشته در 03:56 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 03:38 AM ارسال شده بود ----------

hey there ببینید کی اینجاست!! :-o
راستشو بگو ببینم :d مدارک رو جور کردی؟ این بار نوبت کیه :)) کیو میخوای محاکمه کنی :d نقشه ات چیه!!
اهان!! اون وقت از کی تا حالا فلسفه ی بازی برای شما مهم شده! کی بود میگفت سایلنت هیل غلت کرده جیمز مقدس رو احظار کرده & واکنش های سایلنت هیل همیشه مبنای تصمیم گیری نیست...بعدش هم ضربه پذیر نبودن دنیای السا چه ربطی به غالب شدن نیروی شر داره :-/ ...به نظر من، نمیشه السا رو عضو فرقه

تلقی کرد،چیزی که ما ازش میبینیم تصویر یه تسخیر شده است که هنوز هم به رستگاری خودش امید داره و با این توصیف دنیایی که خلق میکنه از سوی نیروهای دیگه مداخله میشه و در نهایت این دنیا،این افکار،این خواسته ها(ی السا)اسیب پذیر-قابل تغییر و موازی با فاکتورهای دیگه ست.
هم عقیده!!!؟ ارتاس!!!؟ این تویی؟...این دفعه رو ندید میگیرم!! :d...

دیدی خودت نیستی!! برادر جان، الان چند روزی هست که از ویستلند تبعیدم کردن به اسکایریم...نیستی که ببینی :((
سلام از ماست بر تو ای اسکاریمیزه شده :D
اووووووووه!!!!!! بابا پیاده شو با هم بریم! هوا به این خوبی!!! :D گاماس گاماس:
من فلسفه بازی فقط تو شماره یک مدنظرم بود و گرنه شما شماره 2 رو که هیچ 3 و 4 رو هم بکشی وسط اندازه شماره یک حضور نیرویه شر غالب نیست...
درباره دنیایه آلسا و ضربه پذیر بودنش و نیرویه شر باید بگم که: قبول دارید که تو شماره یک اتفاقات سایلنت هیل مربوط به فکر آلسا هست دیگه؟! بعد این سایلنت هیل توش حوری و پری نیست که:D دنیایه کاملاً سیاهی هست و آمیخته شده با موجوداتی اهریمنی! از این رو اون حرف رو مطرح کردم؛ البته شما حق داری، من باید تو همون اول درست توضیح میدادم...
ما هم صحبتی از اینکه آلسا عضو فرقه هست نکردیم! اما درباره اون قسمتی که بولد کردم شما هم یه توضیح مختصری بده که طبق چه چیزی این برداشت رو داری؟!
یادمه خودت بودی که باهام هم فکر بودی که سایلنت هیل مثه فال اوت یکی از قشنگیاش نبود عنصر رستگاری هستا... :-/ :D
درضمن هنوز هم بنده وکالت جیمز رو بر عهده دارم :D
اون اشتباهی هم که بهش اشاره کردی باید بگم، من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود، آستینم واسه کتم بود کتم واسه بابام بود... :D
گرفتی ما رو؟! من اصلاً نمیدونم اسکایریم چی هست :(( :D
ما اگه سیستم مایه داری داشتیم که بتونیم مثه بعضیا اسکایریم رو بازی کنیم که نمیرفتیم سربازی :D =))
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر