Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
Sep 25, 2005
3,040
نام
Gwynbleidd Darkfield
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 

bayern_vahid

کاربر سایت
Dec 9, 2009
5,639
نام
وحید
View attachment 134161

The Platform

(El hoyo)

۹/۱۰
فقط میتونم بگم که پشمی برام باقی نمونده بعد از دیدن فیلم!:D:| نمی تونم به هرکسی پیشنهاد بکنم ببینش (خودمم همینطوری رفتم سراغش:D)، اما اگر به فیلم های اسپانیایی علاقه دارید و کلا از فیلم های اروپا خوشتون میاد، حتما و حتما برید سراغش.:|:D





فیلم بسیار زیبا و پر مفهومی هست دیشب دیدمش و لذت بردم حیف که اخرش رو اصغر فرهادی طور کار کرده البته هدف کارگردان از ساختش چیز دیگری بوده
ولی اگر اخرش با سلیقه م جور بود جا داشت بهش 9 بدم
 

peyman_eun

کاربر سایت
Mar 18, 2020
108

p13238_v_v8_aa.jpg


Barton Fink

اون چیزی که بیش از هر چیز در این فیلم روش کار شده، مفاهیم و نمادهای اون هست و به نظرم داستان شاهکاری داشت. بعد از اون میتونم به بازیگری‌های عالی به خصوص بازیگری بسیار عالی "جان گودمن" در نقش چارلی اشاره کنم و باید بگم واقعأ بازیگر بزرگیه! من چند تا نقش عالی دیگه هم ازش دیدم ولی در این فیلم شاهد اوج هنرنمایی بازیگریش بودیم. بازی "جان تورتورو" در نقش بارتون هم واقعأ ماندگار بود.
گاهی اوقات یک جرقه باعث "تغییر" و جنب و جوش میشه... چیزی که بهت فرصت میده تا حرکت کنی، تا این طلسم لعنتی رو بشکنی و دست به قلم بشی!
اون موقعی درد و رنج و گریه و زاری‌های مردم عادی رو میفهمی که با مشکلاتشون روبرو بشی. به نظرم مفاهیم اجتماعی/سیاسی زیادی در این فیلم نهفته‌ست، یه مثال ساده بزنم... پادشاهی رو در نظر بگیرید که ادعا میکنه همه کارهایی که انجام میده به خاطر مردم هست و اونا رو درک میکنه درحالی که حتی حاضر نیست پای حرفاشون بنشینه و اجازه بده گرفتاری‌ها و درد و رنج زندگی‌شون رو تعریف کنن.
ماجرای بارتون این نویسنده معروف هم همینه. اون ادعا میکنه که داستان‌هاش زندگی مردم عادی رو نشون میده ولی صرفأ یک ادعاست و حتی حاضر نیست داستان زندگی‌شون رو بشنوه.
بارتون وقتی اونا رو درک میکنه که وارد داستان زندگی‌شون میشه، یک زندگی عادی سرشار از سکوت، وقتی وارد زندگی‌ این مردم بدبخت میشه به جای اینکه درک‌شون کنه و پای داستانِ زندگی‌شون بنشینه، از سر و صدای گریه‌هاشون شکایت میکنه!! اجازه نمیده صدای ناله این مردم عادی بالا بیاد.
گرما باعث میشه عرق کنیم و چرک و کثافت از سر رو رومون بیرون بیاد! آنچه مخفی کردیم! توی فیلم نمادهای واضحی دیده مبشه مثل اینکه گرما باعث میشه کاغذ دیواری باز بشه و مایع چسبناک کثیف پر چرکی که پشتش مخفی بوده آشکار بشه و بارتون سعی میکنه اون رو ببنده و این ماهیت کثیف رو بپوشونه اما دوباره و بارها و بارها آشکار میشه. همونطور که گفتم بارتون وقتی مردم عادی رو درک میکنه که وارد زندگی‌شون میشه... حالا نوبت گریه‌ها و زار زدن بارتون میرسه!!

این فیلم پر از نمادهای مختلف هست که همه در راستای مفاهیم داستان هستن. سرما همراه با بی‌تحرکی و سکون هست و گرما همراه با تحرک و جنب و جوش. چی باعث میشه که بارتون دست به قلم بشه؟ جز گرمای وجود چارلی که همیشه عرق‌کرده‌ست؟ یا اون تابلو نقاشی که نماد این هست که هنر وقتی شکوفا میشه که زندگی رو نشون بده و بارتون به این تابلوی ساده خیره شده، زندگی مثل یک تابلوی نقاشیه... داستان بارتون وقتی بازخورد پیدا میکنه که از زندگی مردم عادی حرف میزنه...
فیلمبرداری این فیلم رو هم خیلی دوست داشتم و به نظرم دقایق انتهایی فیلم بسیار درگیرکننده بود. به طور کلی کارگردانی هم خوب بود و به نظرم این فیلم کاملأ ارزش دیدن رو داشت.


امتیاز من: 8.1/10

توصیه اکید به تماشای این فیلم دارم... کاملأ لایق جوایزی که در سال اکرانش برده بوده هست.​
 
آخرین ویرایش:

Changed_Man 50

کاربر سایت
Jul 6, 2016
4,400

p13238_v_v8_aa.jpg


Barton Fink

اون چیزی که بیش از هر چیز در این فیلم روش کار شده، مفاهیم و نمادهای اون هست و به نظرم داستان شاهکاری داشت. بعد از اون میتونم به بازیگری‌های عالی به خصوص بازیگری بسیار عالی "جان گودمن" در نقش چارلی اشاره کنم و باید بگم واقعأ بازیگر بزرگیه! من چند تا نقش عالی دیگه هم ازش دیدم ولی در این فیلم شاهد اوج هنرنمایی بازیگریش بودیم. بازی "جان تورتورو" در نقش بارتون هم واقعأ ماندگار بود.
گاهی اوقات یک جرقه باعث "تغییر" و جنب و جوش میشه... چیزی که بهت فرصت میده تا حرکت کنی، تا این طلسم لعنتی رو بشکنی و دست به قلم بشی!
اون موقعی درد و رنج و گریه و زاری‌های مردم عادی رو میفهمی که با مشکلاتشون روبرو بشی. به نظرم مفاهیم اجتماعی/سیاسی زیادی در این فیلم نهفته‌ست، یه مثال ساده بزنم... پادشاهی رو در نظر بگیرید که ادعا میکنه همه کارهایی که انجام میده به خاطر مردم هست و اونا رو درک میکنه درحالی که حتی حاضر نیست پای حرفاشون بنشینه و اجازه بده گرفتاری‌ها و درد و رنج زندگی‌شون رو تعریف کنن.
ماجرای بارتون این نویسنده معروف هم همینه. اون ادعا میکنه که داستان‌هاش زندگی مردم عادی رو نشون میده ولی صرفأ یک ادعاست و حتی حاضر نیست داستان زندگی‌شون رو بشنوه.
بارتون وقتی اونا رو درک میکنه که وارد داستان زندگی‌شون میشه، یک زندگی عادی سرشار از سکوت، وقتی وارد زندگی‌ این مردم بدبخت میشه به جای اینکه درک‌شون کنه و پای داستانِ زندگی‌شون بنشینه، از سر و صدای گریه‌هاشون شکایت میکنه!! اجازه نمیده صدای ناله این مردم عادی بالا بیاد.
گرما باعث میشه عرق کنیم و چرک و کثافت از سر رو رومون بیرون بیاد! آنچه مخفی کردیم! توی فیلم نمادهای واضحی دیده مبشه مثل اینکه گرما باعث میشه کاغذ دیواری باز بشه و مایع چسبناک کثیف پر چرکی که پشتش مخفی بوده آشکار بشه و بارتون سعی میکنه اون رو ببنده و این ماهیت کثیف رو بپوشونه اما دوباره و بارها و بارها آشکار میشه. همونطور که گفتم بارتون وقتی مردم عادی رو درک میکنه که وارد زندگی‌شون میشه... حالا نوبت گریه‌ها و زار زدن بارتون میرسه!!

این فیلم پر از نمادهای مختلف هست که همه در راستای مفاهیم داستان هستن. سرما همراه با بی‌تحرکی و سکون هست و گرما همراه با تحرک و جنب و جوش. چی باعث میشه که بارتون دست به قلم بشه؟ جز گرمای وجود چارلی که همیشه عرق‌کرده‌ست؟ یا اون تابلو نقاشی که نماد این هست که هنر وقتی شکوفا میشه که زندگی رو نشون بده و بارتون به این تابلوی ساده خیره شده، زندگی مثل یک نقاشیه... داستان بارتون وقتی بازخورد پیدا میکنه که از زندگی مردم عادی حرف میزنه...
فیلمبرداری این فیلم رو هم خیلی دوست داشتم و به نظرم دقایق انتهایی فیلم بسیار درگیرکننده بود. به طور کلی کارگردانی هم خوب بود و به نظرم این فیلم کاملأ ارزش دیدن رو داشت.


امتیاز من: 8.1/10

توصیه اکید به تماشای این فیلم دارم... کاملأ لایق جوایزی که برده بوده هست.​


اتفاقا منم چند روز پیش دیدمش، واقعا فیلم عجیبی بود. البته فیلم کاملا راز الود هست و همونطور که خود کوئن ها گفتن نمیشه یک پیام واحد مشخص ازش برداشت کرد، اما مشخصا چندتا theme داره که یکیش همین اختلاف و تضاد بین قشر انتلکچوال و مردم عادی است.
 

peyman_eun

کاربر سایت
Mar 18, 2020
108

uwuajac97myv8aeoho55.jpg


Edge of Tomorrow

پس از دیدن فیلم "لبه فردا" اولین چیزی که در ذهن بسیاری از بینندگان القا میشه مسئله تقلید هست، اما سوال اینجاست: آیا تقلید همیشه بد هست؟ این فیلم ثابت میکنه که میشه با یک تقلید هوشمندانه فیلمی بسیار جذاب تر و ارزشمندتر از فیلم‌های مشابه قبلی ساخت.
واضح است که ایده اصلی این فیلم تقلیدی از فیلم "Source Code" و سری فیلم‌های "Back to The Future" هست اما اینطور نیست که فیلمنامه‌ی آن روایتی صد در صد تقلیدی از محتوای این دو فیلم باشد بلکه ایده‌هایی در فیلمنامه ی آن وارد شده که آن را از این دو فیلم و سایر فیلم های مشابه متمایز میکنه. همچنین برتری‌های زیادی در زمینه‌های دیگر از جمله جلوه‌های ویژه و تدوین، کات‌های به‌ موقع و سیر روایتی بهتر نسبت به "سورس کد" داره.
فیلم در ابتدا به خوبی هرچه تمام‌تر روایت میشه و با کات‌های به موقع و همینطور با تدوین مناسب به خوبی ادامه پیدا میکنه. ریتم فیلم تا حدود یک ساعت ابتدایی ایده‌آل هست اما مشکل اساسی عجله در پایان بندی‌ست، توجه شود که منظور از پایان‌بندی تنها در سکانس پایانی خلاصه نمیشه بلکه سکانس پایانی این فیلم تقریبأ مناسب هست ولی وقایع و جمع‌بندی نیم ساعت پایانی عجولانه هست. جلوه‌های ویژه و فیلمبرداری این فیلم خارق العاده هست و بی‌شک در این زمینه تمام بیننده‌هایش را راضی میکنه و این از ویژگی‌های بسیاری از فیلم‌های این کارگردان توانا یعنی "داگ لیمان" هست. از دیگر ویژگی‌های این فیلم قابلیت وفق دادن بیننده با محیط‌های مختلف فیلم هست، به طوری که در صحنه‌های جنگی بیننده دچار فیلم‌زدگی نمیشه!
تأثیر موسیقی متن فیلم درجایی که باید حس ترس در بیننده القا شود کاملأ حس میشه و مورد تحسین است.
بازیگری ها همگی فوق العاده بوده و میشه ادعا کرد که تام کروز و امیلی بلانت یکی از بهترین تجربه‌های سینمایی خودشون رو رقم زدن و اینطور احساس میشه که کاراکتر ریتا وِراتاسکی (تمام فلزی!!) به خوبی در فیلم جا افتاده است.
همه این ویژگی‌های بسیار خوب به همراه فیلمنامه جذاب آن قطعأ بینندگان بسیاری را راضی خواهد کرد. اوسط فیلم چند سکانس طلایی وجود دارد، سکانس های پایانی نیز به شدت غافلگیرکننده هستند و من هم قصد ندارم سکانس اصلی آن را لو بدهم فقط دوست دارم به این نکته اشاره کنم که بعد از منقرض شدن نسل میمیک‌ها و تمام شدن این جنگ میبینیم باز جنگی دیگر در پیش است! و این نشان می دهد که بشر همیشه به دنبال جنگ است و همیشه بهانه‌ای برای شروع جنگ دارد.
این فیلم حقیقتأ شبیه یک بازی کامپیوتری هست که تمام وقایع از قبل برنامه ریزی شده و معین هستن، حالا بریم چپ حالا بریم راست، جاخالی بده، شلیک کن ، گیم‌ اُوِر... دوباره از اول... اما آیا این یک عیب برای این فیلم محسوب میشه؟ اگر کمی دقت کنید زندگی هم شبیه یک بازی کامپیوتری بسیار پیشرفته هست، ما هیچ وقت در شرایط صد در صد مشابه با وضعیت قبلیمان قرار نگرفتیم پس نمیتونیم قضاوت کنیم که اگر تمام شرایط یکسان باشن افکارمان متفاوت یا یکسان با وضعیت قبلی خواهد بود. بگذارید یک مثال جالب بزنم، بازی‌ The Neverhood بازی هست که میتونی آخرش را به انتخاب و اختیار خودت تغییر بدی! (به دلایلی بازی‌های Heavy Rain یا Red Dead Redemption 2 مثال‌های چندان مناسبی برای این موضوع نیستن ولی در آنها نیز گیمر میتونه با انتخاب‌های قبلی‌اش پایان‌های متفاوتی رقم بزنه) در بازی نورهود تو میتونی در انتها تاج را بر سر خودت بذاری و پادشاه بدی باشی و به مردم ستم کنی! و میتونی پادشاه حقیقی رو نجات بدهی و تاج رو بر روی سر اون بگذاری! یعنی یک بازی که تمام وقایع آن از قبل برنامه‌ریزی شده و خطی جلو میره ولی قابلیت تغییر داره. زندگی شبیه یک بازی پیشرفته‌ست، یعنی تعداد انتخاب ها و تغییراتی که فرد میتونه انجام بده محدود نیستن ولی همگی از قبل برنامه‌ریزی شده هستن. بعضی از کارها را اگر در زمانی انجام بدهی ممکن هست فوایدی را برایت داشته باشن و اگر همان کارها را در شرایط دیگری انجام بدهی ممکن است فقط ضرر داشته باشن. برای زندگی بینهایت شرایط وجود دارد که هیچگاه یک فرد نمیتونه ادعا کنه که در دو زمان متفاوت در شرایط صد در صد مشابه قرار گرفته بوده.
فیلمنامه این اثر خوبه اما میتونست پایان‌بندی خیلی بهتری داشته باشه. نمیشه بدون دلیل ایراد وارد کرد:
در جایی از فیلم متوجه میشویم که "بیل کیج" حقیقتی را از زبان "ریتا وِراتاسکی" بیرون میکشه و آن نام وسطی "رز" هست اما در پایان بندی فیلم هیچ استفاده‌ای از این حقیقتی که به زور یافته شده! نمیشه. همانطور که در فیلم های مشابه همچون "اینسپشن" مشاهده کردیم که حقیقتی از درون خواب های تو در تو (خوابی درون خوابی دیگر) یافته میشد و کارگردان از این حقیقت در طول فیلم استفاده میکرد. اما بد نیست از یکی از سکانس‌های پایانی مناسب این فیلم نیز یادی کنیم‌، آنجا که مفاهیمی مانند ریخته شدن خون یک آلفای خاص بر روی بدن باعث میشد که در صورت مرگ شخص به نقطه ی آغازین برگردد و کارگردان از این حقیقت که در اواسط فیلم فهمیده میشه در انتهای اثر به خوبی بهره برده.
امتیاز من: 7.5/10



80095365_800x450.jpg


La La Land

از لحاظ بصری این فیلم بسیار زیبا و لذت‌بخش هست. طراحی شگفت انگیز صحنه بیننده رو میخکوب میکنه...از ویژگی‌های جالب این فیلم سکانس‌های طولانی همراه با فیلمبرداری بدون توقف هست. اما تعجب کردم از کارگردانی که فیلم بسیار خوب ویپلش رو ساخته بوده اینقدر پسرفت داشته باشه. فیلم بجز در سکانس‌های پایانی، از نظر مفهومی یکم ضعیف عمل کرده و میتونم بگم تمام مفهوم فیلم در یکی از سکانس‌های پایانی شکل میگیره. اونجاست که فیلم با زبان موسیقی با مخاطب حرف میزنه. تأکید میکنم فیلم از نظر طراحی صحنه عالی عمل کرده، بازیگری‌ها خیلی خوبه و نحوه‌ی بیان دیالوگ‌ها بامزه‌ست. فیلم درگیر کننده‌ست ولی بسیاری از سکانس‌ها عادی و تینیجری هست.
موسیقی خوبه ولی بعد از مفهوم و داستان، بزرگترین ضعف این فیلم (از اونجایی که یک فیلم موزیکال هست) ترانه‌هاش هست، جان لجند برای این فیلم انتخاب خوبی نبود، بجز یکی دو مورد بقیه‌ی ترانه‌ها اصلأ جذبم نکردن (دو سه تا از آهنگ‌ها مربوط به این فیلم نبود مثل آهنگ بند A-ha و دقیقأ آهنگی که بعدش پخش میشه اون هم یک کاور بود با اندکی تصرف در لیریک!) و اگه طراحی صحنه‌ی فوق العاده‌ی فیلم نبود شاید اصلأ از فیلم خوشم نمیومد. فکر کنم فیلم خیلی اصرار داشت ارجاع بده به فیلم کازابلانکا! برخلاف ترانه‌ها، موسیقی و تدوین خوب بود، رایان گاسلینگ عالی بازی کرده بود هم طرز حرف زدنش جالب بود هم پیانو زدنش. در کل به نظرم کارگردان پسرفت داشته و لالالند بسیار ضعیف تر از فیلم ویپلش (ساخته همین کارگردان) هست. تأثیرگذاری که ویپلش داشت کجا و لالالند کجا...
امتیاز من: 7/10


Capture5.PNG


Death Note 2017

این فیلم بسیار خوش ساخت و جذاب هست ولی با روح و روان طرفداران انیمه‌اش بازی کرد و تخیلی‌تر از انیمه بود. اینقدر این داستان (داستان انیمه یا مانگا) پتانسیل بالایی داره که هر جوری تغییرش میدادن بازم جذاب میبود.
فیلمنامه‌نویس این فیلم به خیال خودش خیلی کارش نوآورانه و ابتکاری بود در حالی که واقعأ کارش افتضاح بود و تغییرات بسیار مسخره‌ای در قوانین داستان ایجاد کرده بود. به عنوان مثال اینکه قبل از کشتن یک شخص بتونی به مدت دو روز مانده به مرگش، طرف رو کنترل کنی و یک داستان دراز براش بنویسی، واتاری رو عین بازی کامپیوتری و عین یک ربات اینور و اونور بفرستی...واقعأ مسخره‌ست... از این مسخره‌تر اینکه سه چهار تا سکانس فاجعه نشون بدی و در انتها یک داستان ببافی که همه‌ی این سکانس‌ها رو یکجا توجیه کنی... نحوه‌ی کشته شدن یک فرد رو باید توی دفترچه مرگ نوشت نه اینکه با این دفترچه داستانِ راستان بنویسی؛ نه اینکه دو روز باهاش بازی کنی بعد طرف رو بکشی. خلاصه و در یک کلام، داستان رو نابود کرد.
انیمه Death Note روانشناختیه، کلی مفهوم داره؛ حالا شما بگید این فیلم روانشناختیه؟! پوچ گرایی محضه (این مفهوم رو خوب رسوند)، فیلمنامه‌نویس سعی کرده پایان داستان رو جذاب‌تر کنه ولی به قیمت نادیده گرفتن بسیاری از مفاهیمی که در انیمه دیده میشد! مفهوم پوچ‌گرایی فقط مربوط به یک بخش از داستانه که توی انیمه هم دیده میشد. انیمه از نظر مفهومی یک سر و گردن بالاتر بود.
این نکته را هم باید در نظر بگیریم که ساخت یک فیلم سینمایی تک قسمته برای Death Note خیلی کار دشواری هست چون انیمه پر از زمینه‌چینی بود و تعداد قسمت‌هاش هم زیاد بود و اگر فیلم میخواست همه‌ی اون زمینه‌چینی‌ها و کل داستان رو پوشش بده شاید نیازمند مدت زمانی بیش از 3-4 ساعت میبود.
و اما میرسیم به کاراکترها. به نظر من بازیگر نقش لایت خوب انتخاب نشده بود ولی نقشش رو خوب بازی کرد. حداقل روی اعصاب نبود و ازش زده نشدم. اما خیلی مشنگ و شنگول بود!
کاراکتر ریوک افتضاح از آب دراومده ولی صداپیشه‌ی خوبی داشت. بازیگر نقش میسا بازی قابل قبولی ارائه کرده بود. بازیگر نقش جناب یاگامی پدر (پدرِ لایت) به نظر من به بهترین شکل ممکن انتخاب شده بود.
و فاجعه‌ترین بازیگر هم با اختلاف خیلییییی زیاد بازیگر نقش ال بود! اولأ که سیاه پوست! دومأ که یک بازیگر فوق العاده ناشی! سومأ کجای انیمه ال اینقدر ترسو و بزدل بود؟! اینقدر خنگ و بی اعصاب بود؟!! اینطور تصمیمات احمقانه میگرفت؟!!! فیلم اصلأ به این شخصیت نپرداخت یهو ظاهر شد بدون هیچگونه مقدمه چینی که این شخص چقدر ابهت داره و چقدر ازش حساب میبرن چقدر معروفه و ... توی فیلم کاملأ برعکس بود اصلأ ازش حساب نمیبردن! اینقدر نقشش مزخرف از آب در اومده بود که جزو کاراکترهای فرعی شده بود. یکی از بهترین کاراکترهای انیمه‌ای تاریخ رو اینطوری نابود کنی قابل بخشش هست؟
جدای از اینکه کدوم بازیگر خوب یا بد بازی کرد باید بگم که هیچکدوم کاراکترها به خوبی شخصیت‌پردازی نشده بودن. هیچکدوم.
اون سکانس‌های فاجعه‌ای که در انتهای فیلم دیده میشن مثل پرواز کردن یک برگه از دفترچه و افتادنش در آتش یا اینکه یک شخص میاد و دفترچه رو از دریا میکشه بیرون و میاد تقدیم لایت میکنه و ... که چشم‌هاتون رو از حدقه میزنه بیرون رو بی‌خیال! بالاخره برای همه‌ی اینها با یک داستان‌سرایی مضحک توجیه میاره. اما اینجا رو کجای دلم قرار بدم:

Capture.PNG

جناب لایت! شما مگر به دنبال کشتن ال نبودی؟ مگه خودت رو به در و دیوار نزدی تا اسمش رو پیدا کنی و جونش رو بگیری؟ پس چرا وقتی میبینی جلوی چشم‌هات هست و افتاده زمین و بیهوش شده و تفنگش رو هم برمیداری، چرا نکشتیش؟ یک ثانیه بیشتر زمان نمیبرد! من این سکانس رو فاجعه‌بارترین سکانس کل فیلم میدونم. شخصی که راحت اینهمه آدم رو میکشه تا خودش ناشناخته بمونه چرا دشمن اصلیش که در تمام مدت به دنبال کشتنش بود رو نکشه؟ میتونست تفنگ رو هم پرت کنه تو دریا یا یک جای دیگه و اثر انگشتش رو هم پاک کنه (آخرش هم هرچند ال رو نکشت ولی تفنگ رو پرت کرد توی دریا! یعنی واقعأ به ضریب هوشی فیلمنامه‌نویس دارم شک میکنم!)... چرا ریسک کنه و زنده‌اش بذاره که بعدأ توسط همین ال کشته بشه؟
کارگردان اصلأ به جزئیات دقت نکرده. مثلأ اصلأ به این موضوع پرداخته نشد که ریوک فقط میتونه سیب بخوره و از سیب خوشش میاد. سیب رو خورد بدون هیچ حرفی. همین!

فیلمنامه‌نویس مثلأ خیلی مبتکر و خلاقه که داستان رو زیر و رو کرده...اینها همه حرف دل یک طرفدار هست وگرنه اگر انیمه رو ندیده باشید احتمالأ از دیدن فیلمش لذت میبرید چون فضای فیلم خوبه و فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه‌ی خوبی هم داره و سراسر هیجان هست.
امتیاز من: 3/10



Capture6.PNG


Blade Runner - 1982

زندگی در ترس زیباست. درسته؟
به همین خاطر همیشه یه برده‌ای
.
.
.
من یه چیزایی دیدم
که شما انسان‌ها نمیتونستید باور کنید...
سفینه‌های جنگی كه در شانه‌ی کمربند "اوریون" در آتش می‌‌سوختند.
شاهد درخشش اشعه‌های C در تاریکی، نزدیک دروازه‌ "تانهاسر"...
پرنده‌هایی دیدم...
که در آسمان‌های تاریک می‌درخشیدند...
ولی تمام اون لحظه‌ها... در گذر زمان... مثل قطره اشکی در باران گم میشن.
زمان مرگ فرا رسیده!



این بخش Tears in rain جزو بهترین مونولوگ‌های تاریخ سینماست. دوست دارم توجه‌تون رو به سال ساخت این فیلم (1982) جلب کنم تا به ماندگاری این اثر پی ببرید. باور کنین من بی‌خودی نمیخوام فیلمی رو بزرگ جلوه بدم ولی نظر واقعیم رو راحت میگم و وقتی عظمت یک فیلم رو ببینم انکارش نمیکنم. این فیلم از نظر پروداکشن عظیم و آینده‌نگرانه هست و نشان از روشنفکری کارگردان (ریدلی اسکات) داره. کارگردانی که بزرگ فکر میکنه. تیم بازیگری این فیلم به خصوص "هریسون فورد" و "روتخر هاور" همگی عالی ظاهر شدن. موسیقی این فیلم بی‌نظیره و جزو بهترین آلبوم‌های ساند ترک فیلم‌ها هست که تا به حال شنیدم. ریدلی اسکات جوری این فیلم رو ساخته که به شدت تأثیرگذار و خلسه‌آوره! حتی لازم نیست دیالوگی رد و بدل بشه. تصاویر و موسیقی خودشون با شما حرف میزنن! از نظر داستانی غافلگیری‌های خوبی داره و مفاهیم جالبی هم داره که باعث شده این فیلم ماندگار بشه. فیلمبرداری و کیفیت تصاویر درجه یک هست و با توجه به زمان ساخت، این فیلم علمی-تخیلی یک "تحول" در تاریخ سینما به وجود آورده. حتی از منظر زیباشناختی و معماری هم بسیاری از فیلم‌ها و انیمه‌ها از ساختمان‌ها، سفینه‌ها و پس زمینه‌های این فیلم الگوبرداری کردن. تم فیلم به شدت بارانیه! و این بارون هم در راستای هرچه بیشتر کردن خلسه‌ی فیلم هست.

داستان: 6.5/10
فیلمبرداری و کیفیت تصاویر (با توجه به سال ساخت): 8/10
موسیقی (ونجلیس): 9/10
بازیگری‌ها: 7/10
لذت‌بخشی: 6/10

به طور کلی امتیاز من: 7.3/10



Capture8.PNG


Blade Runner 2049

بعضی وقت‌ها برای دوست داشتن یک شخص...
باید براش غریبه باشی!


فقط باید سکانس آخر رو دید و به احترام نویسندگان داستان از جا بلند شد! واقعأ از داستانش حض بردم و غافلگیرم کرد. برام داستان و مفهوم خیلی مهم هست و این فیلم کاملأ انتظاراتم رو برآورده کرد. به نظر من این فیلم یکی از موفق‌ترین دنباله‌هاست. ریدلی اسکات هم جزو نویسندگان بوده و از طولانی بودن فیلمش انتقاد کرده بوده. آره خیلی طولانی بود (حدود دو و نیم ساعت) ولی باورتون میشه اصلأ دوست نداشتم تموم بشه. به نظر من این فیلم از نظر کارگردانی (دنی ویلنوو) و پروداکشن در سایه قسمت اول فیلم که ریدلی اسکات ساخته بود قرار میگیره یعنی به نظرم دنیس ویلنوو به اندازه ریدلی اسکات بزرگ فکر نمیکنه اما فیلم لذت‌بخش‌تری ساخته. متأسفانه موسیقی هانس زیمر در این فیلم هم به شدت در سایه موسیقی ونجلیس در قسمت قبلی قرار میگیره. جالب اینکه فیلم با آهنگ‌های کلاسیک قدیمی (مثل آهنگ‌هایی از فرانک سیناترا و الویس پرسلی) هم به طرز جالبی خاطره‌بازی کرد. اگر دقت کنید فیلم فقط یکی دو جا معابر و خیابان‌های شهر رو نشون میده و بیشتر داخل ساختمان‌ها، سفینه و محیط باز رو نشون میده و به طور کلی بسیاری از پس‌زمینه‌ها ساختگی و جلوه‌های رایانه‌ای هستن البته طراحی صحنه‌ها بسیار خوب هست. میخوام بگم که پس از 35 سال این کارگردان نتونسته فضا و جهان فیلم ریدلی اسکات رو تکرار کنه! و اما در مورد بازیگران باید بگم که تمام بازیگران از جمله "رایان گاسلینگ" عالی بازی کردن بجز "جرد لتو" که فاجعه ظاهر شده و اصلأ نتونست یک بدمن به خوبی نقشی که "روتخر هاور" در قسمت قبلی بازی کرد رو تکرار کنه. متأسفانه جرد لتو مدتی هست که فرصت‌سوزی میکنه و تمام کاراکترهای مهمی که بهش پیشنهاد میشه رو نابود میکنه (نقش جوکر رو هم خراب کرد). این فیلم دقیقأ مثل قطعات یک پازل میمونه که کارگردان به تدریج و یکی یکی این قطعات رو سر جاشون قرار میده و برای همین هست که مخاطب وقتی حقیقت ماجرا رو میفهمه از درون احساس لذت میکنه!

داستان: 9/10
فیلمبرداری و کیفیت تصاویر: 8/10
موسیقی (هانس زیمر): 5/10
بازیگری‌ها: 6/10
لذت‌بخشی: 9/10


به طور کلی امتیاز من: 7.4/10


looke_4001.jpg


Wonder

فیلم "اعجوبه" میتوانست روانشناسانه‌تر و مفهومی‌تر باشه اما بسیار خوش ساخت بود و از نظر مفهومی هم یک فیلم ارزشمند و انسانی بود. برای همین فیلمش حداقل برای من دلنشین بود و اواخرش مخاطب رو احساساتی میکرد.
تعدادی از بازیگران همچون نقش‌‌های "ویا" (خواهر آگی)، "آگی"، "ایزابلا" (مادر آگی) و ... در نقش خود خوب ظاهر شده‌اند و در کل عملکرد تیم بازیگران قابل قبول بود. متأسفانه اون ویلسون نقشش را خیلی عادی بازی کرده بود ولی همیشه "بودنش" توی هر فیلمی باعث میشه فیلم لذت‌بخش و دوست داشتنی بشه و این فیلم هم مستثنا نیست. در کل اگر سخت‌گیری را کنار بگذاریم، شخصیت‌پردازی کاراکترها قابل قبول بود.
این فیلم مفهوم پیچیده‌ای ندارد اتفاقأ مفهوم ساده و واضحی دارد اما همین مفهوم ساده را با لحن درستی به مخاطب منتقل میکند. دوست دارم به این مطلب اشاره کنم که ابتدای فیلم تمرکز بر روی یک شخصیت بود اما رفته رفته فیلم از روایت تک بعدی فاصله میگیره و "اعجوبه"های متعددی رو معرفی میکنه. این یعنی "آگی" تنها اعجوبه‌ی داستان نبوده. حقیقتأ یکی از دلایلی که از این فیلم خیلی خوشم اومد این بود که این فیلم بسیار شبیه به فیلم‌های "جان هیوز" بود! در فیلم‌های جان هیوز شخصیت‌پردازی‌ها حرف اول رو میزنن و مشخص میشه رفتارهای هر کسی به گذشته‌اش برمیگرده. توی فیلم‌های جان هیوز شخصیت‌ها متحول میشن. به عبارت دیگر، فیلم‌های او هم نقد میکنند هم اصلاح! حالا میرویم سراغ فیلم "اعجوبه" به کارگردانی "استیون شباسکی"، فیلمی که در درجه اول روانشناسانه هست. در این فیلم شخصیت‌ها تقسیم‌بندی میشوند. عده‌ای از بچه‌های مدرسه شر و فضول هستند و بچه‌های دیگر رو آزار میدن و عده‌ای مهربان، آرام، خجالتی و توسری خور! هستند. این فیلم همین طرز برخوردها، اعتقادات، رفتارها و قضاوت‌ها را به نقد میکشد. این فیلم میگوید کسی که قادر به تغییر دادن چیزی نیست سزاوار سرزنش و مسخره شدن نیست. همه‌ی این رفتارها به گذشته‌ی این کاراکترها برمیگرده، کسی که آگی رو اذیت میکرد معلوم میشه در خانواده‌ای بزرگ شده که چنین اعتقادات و رفتارهای نابجایی را به او منتقل کردن. همونطور که گفتم این فیلم هم نقد میکند و هم اصلاح. شخصیت‌های داستان متحول میشن و طرز فکر و رفتارهای خودشون رو تغییر میدن. در کل فیلمیه که برای ساعاتی وجدان و احساسات مخاطب رو به کار میگیره. دیدنش پیشنهاد میشه.
امتیاز من: 6.8/10



audience_1280_1.png


Ferris Bueller's Day Off

نام جان هیوز با "شخصیت پردازی" گره خورده. کاراکترهای فیلم‌هاش به زیباترین شکل ممکن تعریف میشن. همه کاراکترهای این فیلم "مریض" هستن! این فیلم ابتدا این مریضی را تعریف میکنه و سپس برای بهبود آن راه‌حل‌هایی پیشنهاد میکنه. واژه‌ی مریضی در این فیلم به چندین مفهوم برمیگرده ولی بارزترین مفهومی را که تداعی میکنه "ترس" هست! همه‌ی ما انسان‌ها از چیزی میترسیم، اما سوال اینجاست: آیا باید از آن ترسید؟ این فیلم از لحاظ مفهومی و جهت‌دهی به افکار فوق العاده عمل کرده. جان هیوز عجول نیست و مخاطب رو تشنه‌ی مفهوم میکنه و سپس عطش اون رو برطرف میکنه. جان هیوز میگه مشکل "خود ما" هستیم وگرنه "مشکلی" وجود نداره! ویژگی مهمی که در اکثر فیلم‌های او وجود داره اینه که کارگردان برای حل این مشکلات راه‌حل‌هایی پیشنهاد میکنه و در اکثر فیلم‌های او کاراکترهای فیلم‌هایش به سمتی میرن که مشکل را حل کرده و خودشون رو تغییر میدن. این فیلم هم جذاب است و هم مفهومی و این تحسین برانگیز هست که جان هیوز گنده‌گویی رو کنار گذاشته و فیلمی سرگرم‌کننده با مفاهیم مهم و قابل تأملی که آنها را زیر پا گذاشته‌ایم مهیا کرده. این فیلم یک کمدی سیاه هست ولی تفاوتی که با فیلم‌های دیگر داره در اینه که اکثر آنها مشکلات جامعه را هدف گرفتن ولی این فیلم "مشکلات درون خودمون" و "نادرستی عقیده‌ها" رو هدف گرفته.
فیلمبرداری این فیلم بسیار دوست داشتنی و کیفیت تصاویر آن بسیار شبیه سری فیلم "بازگشت به آینده" هست. بازیگران نیز همگی فوق‌العاده ظاهر شدن تا باعث شود که این فیلم همانند کارهای دیگر جان هیوز از نظر شخصیت‌پردازی در کمال باشه.
همچنین آهنگ‌‌ها و موسیقی‌های این فیلم بسیار عالی و پر نشاط هستن.
یکی از مهمترین مفاهیم فیلم این است که با وجود تمام مشکلات هم میشه حال آدم "خوب" باشه و از درون احساس نشاط کنه.
داستان از جایی شروع میشه که "فریس" خودش رو به مریضی زده تا به مدرسه نره (به ظاهر این یک مریضی ساختگی هست درحالی که در حقیقت واقعأ مریض هست! و این بستگی به این دارد که ما چه چیزی را "مریضی" تعریف کنیم و به چه کسی "مریض" اطلاق کنیم) و سپس شخصیت‌ها یکی پس از دیگری معرفی میشن: "فریس بیولر" شخصیتی هنجار شکن، کله شق، بلند پرواز و شجاع هست و آن کاری که دوست دارد انجام بدهد را بدون ترس انجام میده اما او نیز از این "مریضی ترس" در امان نیست و او نیز از پدر و مادرش میترسه. همه چیز برای او خوب پیش میره و همیشه حال اون خوبه.

Screenshot_2015_08_04_15_45_57.png


"کمرون فرای" دوست صمیمی فریس، همیشه از پدرش میترسه و همیشه ترس را بالای سر خود حس میکنه و همین باعث میشه از زندگی و اتفاقات خوش هم لذت نبره، زندگی با ترس شیرین و لذت بخش نیست. ترس یک جور مریضی‌ست و کمرون همیشه مریضه! کمرون حس میکنه که نمیتونه هیچ کاری رو درست انجام بده و نمیدونه میخواد چکار کنه. سخت‌ترین قسمت هر عملی شروع اون هست و اگر این شروع همراه با ترس باشه انسان از ادامه و حتی شروع اون عمل باز میمونه. کمرون به هیچ چیز علاقه‌ای نداره چون ترس در وجودش حاکم هست، ترسی که علاقه‌هایش رو خاموش و کور میکنه. این ترس باعث میشه انجام عمل دیوانگی به نظر بیاد و وقتی که کمرون شجاعت و کله شقی فریس رو میبینه بههش میگه: "تو دیوانه‌ای". ترس به همراهش نگرانی و دلهوره میاره و به همین دلیل هست که کمرون مدام نگران خراب شدن ماشین پدرش هست. او هیچ وقت معنی "روز خوش" رو نمیفهمه، هیچ وقت عاشق نمیشه چون میترسه و کسی نیز عاشق او نمیشه چون انسان‌های ترسو و بی شهامت، خسته‌کننده هستن و به همین دلیل شخصیت او همیشه خسته به نظر میاد.
"مدیر مدرسه" شخصیتی ترسناک و در عین حال ترسو! ، دست و پا چلفتی و انتقام جو هست. همیشه یک ترسو به دنبال ترساندن دیگران هست!
"پدر" و "مادر" فریس، از فرزندشان و مشکلاتش شناختی ندارن و از مریضی‌هایی که جوانان درگیر آن میشن اطلاعی ندارن و به همین دلیل تنها شخصیتی زودباور و نگران هستن. اونا تنها نگران درس و مدرسه‌ی پسرشان هستن و از آینده‌ی پسرشون میترسن، در حقیقت پدر و مادر فریس نیز مریض هستن!
حال کاراکترهای فیلم جهت گیری خود را تغییر میدن و میخواهند "مشکل" را حل کنن و "خودشون" رو تغییر بدن. کمرون دیگر از ترسو بودن خسته شده و تصمیم میگیره دیگر از پدرش بی جهت نترسه، این "مشکل" درونی رو حل کنه و با وجود تمام اتفاقات بد، حالش رو "خوب" نگه داره.

زندگی خیلی سریع میگذره، اگه ایست نکنی و به دور و برت نگاهی نکنی ممکنه از دستش بدی!!
فیلم سکانس‌های غافلگیرکننده زیاد داره و در مجموع این فیلم یک فیلم بی‌ادعا و بسیار حال خوب کن هست.
امتیاز من: 7.2/10
 
آخرین ویرایش:

saeed_sg

کاربر فعال
Jun 7, 2010
1,113
نام
محمدسـعید
134301

6.5/10 - Bad Boys For Life

من خودم طرفدار دو قسمت اول این مجموعه بودم.
طنز این قسمت بنظرم در همون سطحه و اونجاهاش که این دوتا با همن و دیالوگ میگن یا تک به تک اینور اونور میچرخن خوبه ،ولی اکشنش اونجاهاش که شبیه به فیلم اکشن های امروزی میشه دوست نداشتم (+اون "گروه" خوش تیپ ها که انگار به این دوتا آویزون شدن که داستان امروزی تر بشه، خیلی رو تخصص و گروه بودشون تاکید زیادی بود) . داستان این سری همیشه یه ربطی به مبارزه به مخدر داشت این قسمت هیچ ربطی نداشت! این نکته بهمراه اینکه بیس داستان دیگه خیلی کلیشه ای بود ( بحث گذشته مایک و مورد انتقام قرار گرفتن و اینا) ، در کل خوب بود که ادامه این فیلمو میدیدم لذت بردم ولی انتظارم بیشتر همون کلاسیکش بود. جایگاهش برام در حد اون دوتا نیست. نمیگم منطق قبلی ها خدا بود ولی قالب و تم اکشن و داستان اون دو قسمت یه چیز دیگس!
 

rabin88

کاربر سایت
Dec 18, 2018
699
سه تا فیلم دیدم تو این یکی دو روزه:
the interview 2014
یادمه زمان خودش چون توی نت پخش شده بود خیلی بولد شده بود ولی به شدت مزخرف بود!گفتم کمدی ببینم حال و هوام عوض بشه بدتر شد انقدر بی مزه بود
از ست روگن خوشم میاد بامزست ولی واقعا جیمز فرانکو بی مزست!
2/10

yesterday 2019
عالی بود.واقعا باهاش حال کردم یه ایده ناب و سینمای دنی بویل که خب همیشه حرفی برای گفتن داره
8/10

the gentleman 2019
بسیار خوش ساخت ولی کسی که فیلمهای قبلی گای ریچی رو دیده باشه میتونه داستان رو تا حدی حدس بزنه.خیلی مشابه اسنچ بود ولی لذت بردم.مخصوصا از بازی آقا کالین فرل!
 

Origami 2008

عضو تحریریه
Oct 2, 2014
5,391
نام
سپهر
امتیازات کاربران بازی سنتر به فیلم های جدید

Invisible Man 2020

Animore 9.5/10
Evil 8.5/10
mostafaskip 8.5/10
bayern_Vahid 8/10
barneysawyer 8/10
mehdi_xbox 8/10
Payman_eun 7/10

Origami 2008 6/10

Score: 7.93


1917

kurt117 9/10
barneysawyer 9/10
Majidred 2011 8.5/10
Mobin/hb96 8.5/10
Origami 2008 8/10

Ali Venom 5.5/10
Mgplayer 5/10


Score: 7.6
 

Hamid Payne

کاربر سایت
Jun 29, 2012
3,703
نام
حمیدرضا
It Chapter Two
220px-ItChapterTwoTeaser.jpg


قسمت اول It به نظرم یه فیلم تینیجری خوب بود، اما تو قسمت دوم اومدن دقیقا همون چیزی که قسمت اول رو قابل تحمل می کرد رو حذف کردن، یعنی ماجراجویی های یه سری نوجوون که به نظرم جالب بود.

It 2 یه فیلم افتضاح بود.

1/10
 

bayern_vahid

کاربر سایت
Dec 9, 2009
5,639
نام
وحید
1917
134581

خیلی وقته دیدمش ولی یادم نبود نمره نذاشتم اینجا
شاید بخاطر اینکه انتظار یه روایت جذاب مثل نجات سرباز رایان یا سه تیغ اره ای یا غلاف تمام فلزی داشتم که کلا نامیدم کرد
این فیلم از نظر تکنیکی سینما رنک بسیار بالایی داره و حرفی درش نیست
ولی داستانش اصلا چیز جالب و جذابی نیست بجز بازیگرای اصلی باقی نفرات هم نقش هویج رو ایفا کردن
کلا فیلمی نیست که توی خاطرات من نویی به عنوان یک فیلم شاهکار بمونه

6.5/10
 

mobin.hb96

کاربر سایت
Feb 12, 2019
2,187
نام
مبین
Gentlemen 7.5/10
راستش رو بگم اون ۲ فیلم معروف اولی گای ریچی رو نتونستم خیلی دوس داشته باشم.
ینی اسنچ خوب بود.در حد ۶ مثلا ولی لاک،استاک و ... دربهترین حالت معمولی بود برام.
به نظرم خیلی ناشیانه سعی کرده بود از موجی که ترانتینو تو دهه ۹۰ با پالپ فیکشن و سگ های انباری ایجاد کرده بود پیروی کنه ولی نتیجه فیلمای شلخته ای شده بودن و برخلاف پالپ فیکشن، وراجی هاشون اصلا منسجم نبود.

بعدشم که زد تو خط شرلوک هولمز های اکشن که برا طرفدارای هولمز مثل سم بودن و درنهایت همین لایو اکشن علاالدین(که در کمال تعجب خیلی حال داد بهم).
ولی جنتلمن عالی بود.بدای من بهترین فیلمش . اتفاقا کاملا در ادامه همون ۲ فیلم اولش ساخته شده ولی برخلاف اونا روپای خودش وای میسته و کورکورانه دنبال پالپ فیکشن نمیره. ریتم عالی وروایت منسجم و بدون دیالوگ گویی های الکی.
یه کم گره گشایی های اخرش و تغییر پینگ پونگی شرایط سریع رخ داد و یه کم‌ داستان منسجم فیلم افت کرد ولی خب چیزی نیست که کلا بزنه خراب کن کار رو
مک کوناهی نقشش اجازه اون بازی خاص همیشگی پرطرفدارش رو نمیده بهش و یه مقدار حالت جدی و خشکی داره تو فیلم ولی در سطح خوبی باقی میمونه.
چارلی هانام خوب بود و کالین فارل بهترین بازیگر(با وجود نقش محدود)
 
آخرین ویرایش:

Origami 2008

عضو تحریریه
Oct 2, 2014
5,391
نام
سپهر
134639

Welcome to Collin-wood 2002
7/10

هرگز یادم نمی رود که نخستین بار این فیلم را در 28 اسفند سال 1387 دیدم و اون موقع دیر شبکه یک را گرفتم و دیدم سکانس پایانی فیلم بود. یک سال بعد هم این فیلم را شبکه یک پخش کرد که اینبار متاسفانه سکانس پایانی فیلم رسیدم. حسرتی بود که دنبال اسم این اثر بگردم که بالاخره بعد از دوازده سال هم اسم اثر را یافتم و همان نام بازیگری که نقش پیرمرد بامزه را ایفا می کرد. مایکل جفر که متاسفانه فهمیدم که مرده است و شاید یکی از بازیگرانی بود که از وضعیت حیاتی وی خبر نداشتم. کمدین بااستعدادی است و کل بار طنز فیلم بر دوش وی است. البته سم راکول هم خیلی خوب بازی کرده است. فیلم خنده داری است و از آن فیلم هایی است که باید با هشتگ #در_خانه_بمانیم در لیست فیلم های مختص قرنطینه گذاشت. دوبله فیلم هم عالی است و پیشنهاد می کنم با دوبله ببینید.

نکته: این اولین فیلم برادران روسو است.
این آخرین هنرنمایی مایکل جفر در دوران حیاتش بوده است. او در سال 2003 درگذشت.​
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر