Skyfall
-----------
James Bond film series
هر وقت فرنچایز باند reset می شه و بازیگر جدیدی انتخاب می شه, ماشین تبلیغاتی باند ادعا می کنه که فیلم جدید به جهات جدیدی می ره و متفاوت, بی باک تر , خشن تر, واقعگراتر و ... خواهد بود و هر دفعه هم بیننده ها این رو قبول می کنن تا اینکه متوجه می شن این فیلمها هیچوقت به معنای واقعی قرار نیست تغییر کنن فقط روش های فیلمسازی رایج و متداول روز رو به خودشون جذب می کنن.
باند بنظرم همیشه مثل یک محصول یه بار مصرف بوده. بدون هیچ تاریخچه ای از کاراکتر و شخصیتی که فقط از حرکات رفتاری خاص خودش تشکیل شده, جیمز باند همیشه نمونه ای از سینما بعنوان یک کالای دورانداختنی بوده. فیلم رو می بینی و از لحظه تموم شدن تیتراژ پایانی منتظر ورژن بعدی هستی. موفق ترین قهرمان فیلمها و فرنچایز سینما از نظر فروش نه فقط از جایگزین کردن محصولات جدید در هر فیلم پر شده بلکه خود فیلمها بعنوان یجور تبلیغ خیلی پیچیده برای برند جیمز باند عمل می کنن. اون ها باید همزمان هم سنت سری فیلم ها رو حفظ کنن و همینطور وعده چیزی جدید رو بدن. اما چون اون چیز جدید همیشه وابسته به سنته هیچوقت چیز واقعا جدیدی دیده نمی شه فقط تغییرات جزئی از همون چیز قدیمی. فرنچایز دائما گذشته اش رو نابود ولی همزمان احیاش میکنه.
باند همیشه درباره فانتزی های غیر واقع بینانه قدرت بوده. همه فیلمها افراد زیبایی رو نمایش می دن که به شکلی سرد و منطقی با خشونت رفتار می کنن در حالیکه به شکلی افراطی بهترین چیزهایی رو که جامعه می تونه براشون تهیه کنه رو در فرم کشتی ها, اتومبیلها, غذاها و هتل های گرون قیمت مصرف می کنن. به روابط احساسی توجه خیلی کمی می شه. باند همیشه پیروز می شه(معمولا از طریق روش های غیر اخلاقی), تمام زنهایی که می خواد رو بدست میاره. Bond girl همیشه کشته می شه و طرز تفکر جامعه ای شدیدا سلسله مراتبی و کنترل شده از "بالا" همیشه فراهم می شه.
و البته ساختار روایتی همه فیلمهای باند شبیه هم هستن. سکانس اکشن آغازین و مقدماتی, آشکار سازی ماموریت, معرفی آدم بد فرعی, سفر به مکانی بیگانه, ملاقات با زن فیلم, سکانس های اکشن میانی, اسارت باند توسط آدم بد اصلی, نجات یافتن باند و سکانس اکشن اوج فیلم که در اون معمولا آدم بد کشته می شه. به این ترکیب قمارها, ورقبازی ها, مکان های بیگانه, تیر و تیراندازی, تعقیبات اتومبیل خطرناک و... هم اضافه می شه.
فیلمهای باند همیشه به شکلی وظیفه شناسانه از الگوی خودشون پیروی کردن و برای تقریبا پنج دهه سکانس های خودشون رو تکرار کردن. به همین دلیله که Eon Productions, کمپانی که فیلمهای باند رو تولید می کنه همیشه کارگردانانی متوسط رو استخدام می کنه و هیچوقت نمی ذاره مولف ها به سری نزدیک بشن(بهترینشون سم مندزه). هیچکس اجازه نداره با عناصر باند ور بره. هیچکس...
بهتر از Quantum of Solace, کلیشه های معمول جیمز باند, Berenice Marloheه کم استفاده شده, خاویر باردم کم پرداخته شده, صحنه های اکشن فان اما غیر اصیل. از نظر فیلمبرداری اسکایفال شاید یکی از کارهای بهتر در سری باشه اما بنظرم مثل اکثر این نوع فیلمها, فیلم برای چشم خوب عمل می کنه و برای خاطره بد. به یاد ماندنی ترین قسمت فیلم شاید ترانه ادل باشه.
7/10