بالاخره بده یا نه؟:d
اما آیا این همون ایرادی نیست که بعضی افراد از بازی نیکلسون می گیرن؟
در استایل بازیگری در فیلمهای کوبریک معمولا به یجور تکلف گرایی یا Mannerism خاصی وجود داره و معمولا نوعی حالت Idiosyncratic و گروتسک رو در بازیگری ترجیح می ده. دیوید ممت هم چیزی شبیه به این رو به شکل جالبی در فیلمهاش بکار می گیره. این حالت استایلیش در بازیگری باعث دو قطبی شدن بیننده ها می شه. هم ازش انتقاد شده و هم تحسین شده. کوبریک در نپذیرفتن بازیهایی که کاملا باورکردنی هستند اما به اندازه کافی "جالب" نیستند معروفه و در همین زمینه توضیح می ده که استانیسلاوسکی یه بار به یک بازیگر می گه که درک درستی هم از کاراکتر و هم از موضوع نمایش داره و اینکه نتیجه کار هم کاملا قابل باوره, با وجود این خوب نیست چون "جالب" نیست. کوبریک به رئالیسم بی علاقه بود و استایل فیلمسازیش بعنوان هایپرناتورالیسم شناخته می شه. ترکیبی از رئالیسم مستند گونه و متافیزیکال. بعنوان مثال حتی استرنجلاو با تمام جنبه های کاریکاتوریش دارای لحظاتی فرا واقعگراست. از این نظر بیشتر به کسی مثل جیمز جویس شباهت داره تا ویکتور هوگو یا امیل زولا. جویس هم همینطور به جزئیات واقعگرا در کارهاش توجه زیادی می کرد اما همینطور رویکردی داشت که از واقعگرایی صرف فراتر می رفت.
اگه رئالیسم, اکسپرسیونیسمِ ملودراماتیک و انتزاع کامیک رو بعنوان ویژگی های اصلی استایل های بازیگری درنظر بگیریم اونوقت یکی از ویژگی های خاص بازی ها در فیلمهای کوبریک اینه که نسبت به بازی های بیشتر متعارف این سه با تناسب بیشتری با هم ترکیب شدن. انگار که هر لحظه در فیلمهاش هم رئالیستیکه, هم اکسپرسیونیستیکه وهم کامیک. این شاید تا حدی توضیح بده که چرا فیلمهای کوبریک انقدر حسی غیرعادی و uncanny دارن و اینکه چرا انقدر مشاجره انگیز هستن. بیننده ها عادت کردن که با رئالیسم , اکسپرسیونیسم و انتزاع به شکلی مستقیم ارتباط برقرار کنن.
مثل خوندن رمان های کافکا, فیلمهای کوبریک رو به بهترین شکل می شه درک کرد اگر این رو پذیرفت که در یک جور "twilight zone" قرار دارن. به همون شکلی که مثلا "گرنیکا"ی پیکاسو رو فقط با پذیرفتن ترکیب المان های رئالیستیک, اکسپرسیونیستیک و انتزاعیش می شه درک کرد و لذت برد.
بنظر من قسمتی از قدرت فیلمهای کوبریک ناشی از همین نحوه ی هدایت بازیگرانشه و اینکه چطور اونها رو در فیلم قرار می ده و این حرکات و ژست های خاص رفتاری و بدنی رو ازشون می گیره. بازی ها طبیعی نیستن ولی خیلی "جالب" هستن. فیلمها شاید سبک بازیگری رئالیستیک رو به نمایش نذارن اما بنظر می رسه یک جور رئالیسم روانشناختی وسیع تر رو بدست میارن. نکته جالب در مورد شلی دووال بنظر من همین ویژگی نامتعارف و غیر عادیشه. نحوه حرف زدنش, نحوه حرکت کردنش, نحوه عملکرد سیستم عصبیش. بنظر من همین ویژگی های نامتعارف جالب ترین بازیگرهاست که باعث می شه بازی هاشون جالب باشه.
فکر میکنم اینکه بد بازی کرده یا نه توی فیلم بیشتر Partical و مدت دار باشه! سکانسهایی بد و سکانسهایی خوب اما در مجموع نه چندان دلچسب...
شاید هم بازی دووال زیر سایه نیکلسون قرار گرفته باشه و اجازه عرض اندام به بازیگر نسبتا بی تجربه تری به نام شلی دووال رو نده.
البته به نظر من خیلی نمیشه استایل خاصی رو برای کارهای کوبریک در نظر گرفت ولی مشخصه که در خیلی از فیلمهاش از جمله همین شاینینگ بیشتر به سمت رئالیسم متمایل شده.
مهمترین دلیلی هم که میتونم بیارم اینه که هیچ چیز غیر عادی یا خلاف قوانین فیزیک (!) توی فیلم دیده نمیشه. در صورتی که کوبریک میتونست با قراردادن این المان ها فیلمش رو ترسناک تر کنه.
مشکل همینجاست ، در واقع کوبریک خواسته با انتخاب یک فرد عادی از لحاظ چهره (که شبیه به بازیگران زن معروف اون زمان نبوده) بیشتر به سمت این رئالیسم ایده آل ببره و به نظرم بیشتر به
جنبه های ظاهری توجه کرده. در عوض دووال کار خودشو خیلی خوب به پایان نرسوند. یک چیز دیگه هم که نمیشه منکرش شد و نیازی به - به کار بردن ایسم نداره (!) اینه که دووال بازیگر با تجربه ای
نبوده و مسلما ریزه کاری های کوبریک و برداشت های مکررش مسلما خیلی روی اعصاب و تمرکز شلی دووال اثر گذاشته و حتما نتیجه نهایی اون چیزی که باید میشده نشده.
خود کوبریک هم بارها سکانس های فیلم رو به خاطر دووال تکرار کرده. اگرچه نمیشه ریزبینی کوبریک رو منکر شد ولی مسلما اگه دووال اون تجربه لازم رو داشت و ایده آل تر بازی می کرد این قدر صحنه ها
تکرار نمشد چون ما توی هیچ یک از فیلمهای دیگه کوبریک به این اجازه تکرار های سکانس ها رو نمیبینیم.
اما در کل مسلما بخشی از صحبت های تو هم درسته چون ظاهرا دووال انتخاب اول برای بازی وندی بوده (البته ظاهرا بهترین انتخاب میتونسته باشه) و اسنتلی کوبریک هم بعیده بی دلیل منسجمی یک باره
بیاد و از یک بازیگر تازه کار استفاده کنه...
نکته آخر اینکه مسلما پسندیدن بازی یک بازیگر یا نپسندیدن اون یک موضوع کاملا سلیقه ای هست. شاید حرف شما درست باشه و من نتونسته باشم با لایه های عمیق تر فیلم و اهداف کارگردان و بازی خاص
و ظاهرا (البته ظاهرا!) کلیشه ای دووال ارتباط برقرار کرده باشم. ولی به نظرم چون این موضوع سلیقه ای هست دلیل نمیشه کسی رو به چیزی متهم کرد چون همه چیز نسبی هست و فرمول دقیقی برای اینکه
بازی یک اکتور رو خوب بدونیم یا بد وجود نداره و از نظر عقلانی هم صحیح نمیاد کسی رو برای چیزی که قانون خاصی نداره متهم کنیم...