واقعا کسی انتظار نداشت نایت کینگ یکی از بزرگترین ویلین های تاریخ سریال های تلویزیونی نایف بشه. نوووووووووب
واقعا کسی انتظار نداشت نایت کینگ یکی از بزرگترین ویلین های تاریخ سریال های تلویزیونی نایف بشه. نوووووووووب
آریا : بگیر این خنجر رو
سانسا : بلد نیستم باهاش کار کنم
آریا : نوکش رو فرو کنن تو بدنشون
قسمتی از متن انشای محمد 5 ساله از کتاب دلفین ها پرواز میکنن
نایت کینگ ویلن اصلی سریاله . چیزی که چند فصله تو سریال گفته شده . حالا این ترکید 3 قسمت اینده بشینیم ببینیم جان یا خالسی یا x بشن شاه !!دقیقا همین تئوری ها گند زده به سریال. هزارجور تئوری پیچیده سر هم میکنن بعد که یهو میبینیم نایت کینگ به این راحتی شتک میشه همه میخوره تو ذوقشون قسمت هنوز تموم نشده باز تئوری های قسمت بعدی شروع شده الان دوستمون گفت نایت کینگ خودشو انتقال داد به برن جمع کنین خدایی من که دیگه یوتیوب نمیرم
قسمت خیلی قشنگی بود فقط شب بود نصف قسمتو نفهمیدیم چی شد
شخصا دوس داشتم توی این قسمت جان شکست بخوره و نبرد بعدی جبران کنه. توی ی قسمت کلشونو کشتن
اون ژنرال هاشم ک عملا هیچ کاری نکردن.ی جنگ تن ب تن میتونست جذاب ترش کنه
2 تا سوال: این نایت کینگ با آتش هیچی نشد ولی با شیشه اژدها راحت مرد؟
اژدهای دوم دنریس هم ب فنا رفت؟ کلا یکی براش موند؟
تا زمانی که تیریون باباشو می کشه جذاب ترین شخصیت این سریال برای من و احتمالا خیلی های دیگه بود! دیالوگ های نابی می گفت که آدم با شنیدنش حال می کرد. بعد از اون کاراکترشو یه مقدار خنگ کردن! سر و زبون قبل هم دیگه نداره ! شاید می خواستن باورپذیرترش کنن! شاید هم می خواستن جذاب ترین شخصیت سریال واگذار کنن به جان اسنو یا دنریس!1 ساعتش رو فعلا نگاه کردم تا الان هیچ کدوم از شخصیت های اصلی نمرده! آخه انقدر آبگوشتی؟
تیریونی که وقتی همه شمشیر داشتن از بمب اتمی علیه استنیس استفاده کرد الان باید میرفت تو زیر زمین قایم میشد؟
ولی من میگم این نایت کینگ به همین راحتی نمرده ، دوستان عجله نکنید .
جریان نایت کینگ احتمالا سورپرایز اخر سریال هست. اون جریان وارگ کردن برن توی کلاغ ها و رفتن کلاغ ها به سمت نایت کینگ مطمئنا داستان هایی داره که گزاشتنش واسه اخر سریال . جایی که همه چی رو به خوبی و خوشی نشون میدن ، اما بعد دستشون رو رو می کنن.
از مارتین همه چی بر میاد جز happy ending .
stick them with the pointy end ...آریا : بگیر این خنجر رو
سانسا : بلد نیستم باهاش کار کنم
آریا : نوکش رو فرو کنن تو بدنشون
قسمتی از متن انشای محمد 5 ساله از کتاب دلفین ها پرواز میکنن