گفتگو درباره سریال های شرقی

sepehr_100

کاربر سایت
Mar 16, 2017
111
درود.دوستان سریال تاریخی کره ای که به کیفیت جومونگ برسه سراغ دارید؟
همین سریال My Country رو میتونید نگاه کنید دو سه روز پیش تمام شد و 16 قسمته ...

اگه هم سریال با تعداد قسمت بالا میخواید سریال Dae Jo Yeong اثر خوبیه.
سپاس از پیشنهادتون
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: HIGH VOLTAGE

shakib zero

کاربر سایت
Oct 17, 2012
535
نام
hακιβ$
درود.دوستان سریال تاریخی کره ای که به کیفیت جومونگ برسه سراغ دارید؟
همین سریال My Country رو میتونید نگاه کنید دو سه روز پیش تمام شد و 16 قسمته ...

اگه هم سریال با تعداد قسمت بالا میخواید سریال Dae Jo Yeong اثر خوبیه.
 

reydge

کاربر سایت
Feb 19, 2012
1,010
نام
محمد
Empress Ki
143553



کارگردان: Han Hee , ( Lee Sung Joon )
نویسنده: Jang Young-chul با همراهی همسرش Jung Kyung-soon
شبکه: MBC
بازیگران اصلی: Ha Ji Won - Ji Chang Wook - Joo Jin Mo - Kim Young Ho - Jin Yi Han - Jun Gook Hwan - Jo Jae-yoon

درام سیاسی شاهکار و لوکس و پر زرق و برق MBC که اسم اولیه اش Hwatu بود و بعدا به Empress Ki تغییر کرد از اکتبر 2013 تا اپریل 2014 در تایم اسلات دوشنبه سه شنبه در ساعت 22 پخش شد و تونست در آخرین قسمتش در سئول 33.9 و در کل کره 28.3 رو از نظر TNmS ثبت کنه[حقش بیشتر بود ولی مقدار زیادی المان عام فرار ده مثل خشونت بالا و ....مانع شد] و در جهان هم سریال بسیار پرطرفدار و تحسین شده ایه که نشان از موفقیت فوق العاده اش داره.داستان سریال در مورد دختری به نام کی نیانگ[KI Nyang]هست.دختر یکی از فرماندهان رده پایین نظامی گوریو که سر از دربار امپراتوری یوئن ( حکومت مغولی چین=Yuan dynasty ) و ......
بذارید قبل از همه چیز این مورد رو حل کنیم.شاید به زور 20 درصد سریال براساس تاریخ واقعی باشه.باقیش ساخته ی ذهن نویسندگان سریاله بخاطر همین هم پر از تحریف تاریخ و دروغه.اما شاکله ی اصلی سریال واقعیت داره.امپرس کی با نام مغولی اولجی ختوک [Öljei Khutuk] دختر یکی از افسران رده پایین گوریو بود که به عنوان کنیزهایی که بخشی از خراج گوریو به یوئن بودن به دربار امپراتوری رفت و بعد مورد توجه و علاقه ی بسیار زیاد امپراتور تگون تمور قرار گرفت و به عنوان صیغه ی سلطنتی انتخاب شد و بعد از خلع دو امپرس به این مقام رسید و بعد از سقوط یوئن در دشت مرکزی و استقرار یوئن شمالی ؛ پسرش آیوشیریدارا بعد از پدرش به پادشاهی رسید.باقی موارد موجود در سریال وفاداری بسیار کمی به تاریخ دارند از جمله شخصیت وانگ یو که تمام اطلاعاتی که داریم بهمون میگه این آدم باید چونگ هه فرمانروای درب و داغون گوریو باشه اما خب کوچکترین شباهتی بهش نداره اتفاقا بخاطرهمین تغییرات و انتقادهایی که به تغییرات شد هم بود که به جای چونگ هه از اسم وانگ یو استفاده کردن.خود سریال هم میگه این یک fictionalized account هستش در نتیجه ما اینجا کاری با تاریخ واقعی نداریم.
سریال با نمایی cgi وار از دادو و تصاویری هوایی از سایت فیلم برداری چین کار خودشو شروع می کنه.بعد از اون سریال به سرعت شخصیت های اصلی رو بهمون نشون میده و ما شاهد گفت و گوی نچندان دوستانه ی بین شخصیت های مرد سریال هستیم و بعد از اون میریم به اتاقی که امپرس در حال حاضر شدن برای مراسم تاجگذاریه.خیلی طول نمیکشه در بین مراسم تاجگذاری چشم امپرس قرمز پوش ما به چشم های پادشاه گوریو بیفته و ما شاهد گریه ی امپرس و فلش بک به سال های دور باشیم.
همین اول کار گرون بودن و لوکس بودن از تمام لحظات سریال میزنه بیرون.امپرس کی یک سریال بسیار گران و پرزرق و برقه.سکانس های بسیار زیادی در سایت فیلم برداری تاریخی چین گرفته شده.لباس ها مخصوصا لباس های نیانگ در نهایت جزئیات دوخته شده اند که بعد بیشتر در موردش می گم.در همین اول کار، سریال بهمون میگه که من لوکیشن های متفاوتی دارم.از داخل دربار یوئن تا دربار گوریو جنگل های گوریو دشت ها و جزیره و .... که به همین ها هم محدود نمیشه و بعد تعدادشون بیشتر هم میشه.از همین اول سریال بازی های بسیار خوبی رو داریم می بینیم.یه قسمت طول میکشه که شخصیت های اصلی سریال کامل بشن.حالا ما می دونیم با سه شخصیت اصلی طرف هستیم نیانگ-تاهوان-وانگ یو
جرقه ی بسیاری از اتفاقات زده شده وابستگی تاهوان به نیانگ و علاقه ی وانگ یو به نیانگ در حالی که هردو فکر می کردن پسره و یک سکانس بسیار مهم و شخصیت های بسیار مهمی معرفی شدن صحنه های اکشن خوبی داریم که معمولا در MBC نمی بینیم.موسیقی در بهترین حالت ممکن قراره داره.موسیقی هایی که در موارد لازم هیجان و در مواقع لازم آرامش بخش میشن.کارگردانی رفته رفته بهتر میشه و بعد از دو سه قسمت کاملا تمام امور رو کنترل می کنه و به لطف همین کارگردانی کنترل شده ریتم سریال بعد از زمنیه سازی های ابتدایی برای ادامه سریال کم کم زیاد میشه در این بخش ما شاهد خداوندگار کاریزمای سریال یعنی ال تیمور با بازی بی نظیر Jun Gook Hwan هستیم.اصولا هر اثر موفقی نیاز به یک قطب منفی گردن کلفت داره ولی قطب منفی ما اینجا به اون حد گردن کلفت هست که جمع باقی کارکتر های سریال با هم؛ بازهم نمی تونن موازنه بین مثبت و منفی رو برقرار کنن.در نهایت این بخش که مقداری کلیشه قاطیش هست ما مرگ پدر نیانگ و خیانت تاهوان برای نجات زندگیش ،نفرت نیانگ از تاهوان برای اینکار و همچنین خلع وانگ یو و بردنش به دادو رو می بینیم.
.
مسافرت بدون برگشت نیانگ شروع شد.خیلی زود دختر بودنش لو میره و اینجاست که سریال استارت داستان های موازی رو میزنه.داستان های موازی که در نقاط زیادی همدیگه رو قطع می کنن.حالا یک نفر دیگه هم به علاقه مندان نیانگ اضافه شده ولی این علاقه مندی بیشتر به عقده شبیهه.لوکیشن های جدید و شخصیت های جدیدی می بینیم.بازهم لوکس بودن سریال به چشم میاد.لباس پر زرق و برق با طرح یوئن که طرح بکر و تازه ای هست نسبت به طراحی های کره ای و لوکیشن های جذاب.رنگ بندی های غالبا غلیظ سریال یه حس تازه رو نسبت به باقی سریال تاریخی به بیننده میده
ریتم از بخش قبلی کمی تندتره ولی در مجموع باز هم ریتم تندی نمی بینیم.سریال در بخش قبلی زمینه سازی ها رو انجام داده بود حالا سعی می کنه ساختمان زیرین قصه رو بریزه ، ساختمانی که لایت ترین بخش از کل سریاله.شخصیت ها تقریبا مشخصه های خودشون رو گرفتن و بازی بازیگران بیشتر روی نقش ها نشسته و باعث شده کیفیت بازی ها نسبت به قبل بسیار بالاتر باشه.توازن مثبت و منفی سریال در یک طرفه ترین حالت ممکن به سمت قطب منفی قرارداره که مدیون شخصیت فوق العاده ی ال تیمور و بازیگرشه و باز هم می بینیم که جمع قوای مثبت سریال حتی نزدیک ال تیمور هم نمیرسه
با گذاشت زمان به مرور میزان لایت بودن سریال کم میشه.سریال حالت جدی تری به خودش می گیره و در نهایت به جایی می رسیم که همه چیز خراب میشه ، تمام تلاش های تاهوان در اوج حسادت وانگ یو برای نگه داشتن نیانگ به نتیجه نمیرسه و با حقه ای که زده شد و خراب شدن دومینو وار نقشه ها ؛ نیانگ از چنگ تاهوان در میره حالا همه چیز به نفع وانگ یوئه
نیانگ از دست تاهوان در رفت و حالا در جاییه که خوشحاله.اولین پیامد این واقعه از کنترل خارج شدن تاهوان و کشیدن نقشه ی قتل ال تیمور و کشیدن پای وانگ یو به ماجراست.صحبت ما در مورد ال تیموریه که تاهوان با دیدنش به طور اتوماتیک مثل بید به خودش میلرزه.این مورد نشون میده نیانگ برای تاهوان چه معنایی داره.این حمله ی رادیکال گونه جذابیت فوق العاده ای به سریال میده خارج کردن دو قسمتی ال تیمور از سریال مساوی است با ایجاد خلع قطب منفی.سریال به یکباره توازن رو به سمت قطب مثبت برد.بخاطر همین هم شخصیت های فعلا مثبت ما فضایی برای نفس کشیدن وعرض اندام پیدا می کنن در همین بین سریال دوباره توازن رو به سمت قطب منفی می بره که نتیجه اش میشه بر باد رفتن تمام زحمات کشیده شده. یه خواستگاری نصفه و نیمه هم می بینیم ولی به وضوح چیزی وجود داره که زیاد درست به نظر نمی رسه.نیانگی که با تمام توان از دست تاهوان فرار کرد حالا بعد از خواستگاری وانگ یو به یاد تاهوان می افته ولی به هر شکل کار خودش رو پیش می بره و بعد از رفتن وانگ یو به دردسر می افته اما تاهوانی هست که نجاتش بده
کارگردانی سریال همچنان خوبه و ریتم حالا به طور جدی در حال زیاد شدنه.جدی بودن به طور کامل وارد تک تک سکانس ها شد.
اینجا جومونگ نیست ، خبری از گل و بلبل هم نیست ، برگرداندن سر مساوی است با بریده شدنش.سریال با یک قتل عام شیک و مجلسی وارد فاز دوم خودش میشه.بعدش هم که شاهد از دست رفتن بچه ی نیانگ و به بردگی گرفته شدنش و پخش شدن خبر مرگش هستیم.واکنش های تاهوان و وانگ یو خودش حرف های بسیاری داره.مرگ نیانگ برای تاهوان برابر بود با نابودی آخرین و تنها امید زندگیش و در نتیجه ناتوانی اون اما برای وانگ یو اینطور نبود
با قبول ازدواج از طرف وانگ یو رگبار دارکیت رو حس می کنیم .این بخش به وضوح میگه که اینجا در لایت ترین حالت های ممکن هم دارک بودن در جلوی چشمتونه.جو کاملا جدیه و اصلا شوخی بردار نیست.داستان های موازی با قدرت ادامه دارند
نیانگ زمانی که قصد رفتن به سمت گوریو و وانگ یو رو داشت از ازدواجش مطلع میشه و بعد از تغییر عقیده ؛ برای گرفتن انتقام با کمک تال تال و بایان برای انتخاب صیغه آماده و راهی دادو میشه.
مرگ نیانگ برای زندگی وانگ یو تفاوت زیادی نداشته فقط یه غم و هدف کنار باقی اهدافش اضافه کرد اما برای تاهوان مساوی بوده با نابودی کامل زندگیش.به هر شکل نیانگ برای مراسم به قصر میره و تاهوان می بینتش و کمی از شوک بیرون میاد.دیر نیست که دوباره دچار شک میشه وقتی می فهمه فقط در حد یک ابزاره ؛ فقط یک وسیله برای گرفتن انتقام نه چیزی بیشتر.با هر مشکل این انتخاب انجام میشه.به هر حال این سیاستی بود که نیانگ از قبل انتخاب کرده بود.تشنه نگه داشتن.
داستان های موازی ما کم کم دارن به تقاطع مورد نظر نزدیک میشن
بالاخره نبرد شروع میشه.یک شطرنج در مقیاس بزرگ.در آغاز توازن قوا مثل 99 درصد تایم سریال به سمت منفیه و جمع کل مثبت های سریال توانایی برابر شدن رو ندارن.زمانی این تغییر توازن اتفاق می افته که تاهوان شروع به افزایش توان می کنه اون هم بعد از اینکه متوجه میشه در نظر نیانگ[ حداقل به ظاهر]هیچی نیست.ریتم مناسب سریال این اجازه رو میده که ما کامل زمینه سازی ها رو ببینیم.تم دارک و جدی سریال که قبلا شروع شده بود نقش بزرگی در ماجرا داره.وقوع پشت سر هم اتفاقات مثل شکستن کناره گیری و درخواست بازگشت قدرت به همراه مرگ های سریال نیروی محرکی میشه که با تلاش برای ترور به انفجار می رسه اکشن هایی رو می بینیم که از MBC برنمیاد معمولا.این درجه از خشونت معمولا در KBS استفاده میشه تا در MBC. MBC در بیشتر مواقع سعی کرده جو رو گل و بلبلی نشون بده یا تا حد امکان ازش قدر مطلق بگیره اما امپرس کی به نظر استثناست.ما در این بخش قسمت های لایتی داریم که وطیفه ی تلطیف جو به میزان کم رو دارند و قرار نیست جو جدی و دارک سریال رو بشکنن.بخاطر همین ؛ ماجرا تا مرز گرفتار شدن نیانگ پیش می ره.ایده ی استفاده از مسائل ماورا الطبیعه از اوایل سریال درش وجود داشت اما برای ایجاد حس تازگی این بار به صورت کامل از استفاده میشه تمام بخش های سریال به خوبی با هم مچ شدن از موسیقی و تصویر برداری تا گریم و دکوراسیون فوق العاده عالی سریال.
و بالاخره موازنه مثبت و منفی برای اولین در طول سریال به لطف تکامل شخصیتی تاهوان به سمت مثبت می چربه. همه چیز آماده است حتی داستان های موازی
قاعدتا نباید همین مقدار از خون و خون ریزی و خشونت رو در MBC ببینیم ولی انگار برای یکبار هم که شده بی خیال همه چیز شدن و به امپرس کی اجازه دادند کار خودشو بکنه.سریال تا جایی که تالاها به یک قدمی تاهوان برسه جلو میره و بالاخره ال تیمور سقوط می کنه.باز هم می گم از MBC انتظار همچین چیزی نمی رفت حقیقتش ، ولی انگار امپرس کی جزو این داستان ها نبود که تونست خیلی راحت سکانس خفه شدن ال تیمور رو نشان بده. سریال در اوجه و زمینه سازی ها جواب داده
دوران پسا ال تیمور جایی که که تمام جبهه بندی ها عوض میشه به طوری که سریال عملا به مرحله ای می رسه که فاقد قطب مثبت میشه.اینجا ما با شخصیت هایی طرف هستیم که کمتر یا بیشتر منفی هستن بخاطر همین منفی بودن کل سریال،این اجازه به شخصیت ها داده میشه که خودشون رو آماده کنن.بخاطر همین انواع خیانت های سیاسی از طرف شخصیت های سابقا متحد در برابر ال تیمور به هم رو می بینیم.حالا جبهه ی جدیدی داریم نیانگ در برابر بایان و ملکه ی مادر.سریال به خوبی نشون میده فقط زمانی که تهدیدی بسیار خطرناک وجود داشته باشه تمام افراد متحد میشن برای پایین کشیدنش و به محض از بین رفتن تهدید همون متحدها به دشمن خونی تبدیل میشن
ریتم سریال تا حد بسیار زیادی کم میشه تا این تغییرات به خوبی در تم سریال اعمال بشه دوران پسا ال تیمور جایی که کارگردان و نویسندگان سعی می کنن با سست کردن رابطه ی بین تاهوان و نیانگ به استقبال فاز بعدی سریال برن.حالا دیگه کمتر مکان های مفرح و جذاب سایت چینی دیده میشه.قراره حتی نکات فرعی که باعث تلطیف جو میشن از بین برن.داستان های موازی همچنان ادامه دارن
تاهوان دیگه تاهوان سالم نیست ، اون پسرک شوخ و شاد خیلی وقته که مرده و جاش رو پدری گرفته زیاد حال خوبی نداره و همسرش شده هم دردش و هم درمانش.
نیانگ دیگه اون دختر سرزنده نیست حالا مادر یه پسر و همسریه که رابطش با شوهرش زیاد تعریفی نداره.شغال دوست داشتتنی مرده و جاش یه گرگ درنده ظاهر شده.
دوستان قدیمی تبدیل به دشمن شدن.با این تفاوت که اینبار قطب مثبتی وجود نداره و بحث کمتر منفی بودنه.ال تیمورها به جان هم افتادن.
ریتم به سرعت برمیگره به روال قبل از سقوط ال تیمور تا داستان بتونه پیشروی کنه.داستان های موازی ما حالا دیگه تقریبا در داستان اصلی ادغام شدن حالا یکی زودتر و یکی دیرتر.جو به حدی سنگین و مرده است که که به جز یک یا دو مورد در این بخش خبری از روشنایی نیست.خشونت بالا رفته و هیچ کس از این جو در امان نیست حتی ماها.پسر واقعی نیانگ و وانگ یو که به وسیله ی تاناشیری به قصر آورده شده بود.حس نفرت بین شخصیت ها مشخصه و اوجش هم حس نفرت ماها از پدر و مادرشه.قرار نیست هیچ چیزی متوقف بشه به بهای مرگ ماها به سرعت امپرس دوم هم به پایین کشیده میشه قراره تاریخ دوباره تکرار بشه قرار نیست دشمن ها از هم بگذرن قرار نیست با هم کنار بیان قراره یکی حذف بشه.سریال هیچ فضای مثبت و لایتی نداره در این لحظات همه به نوعی منفی هستند بخاطر همین گستره ی وسیعی از اعمال رو انجام میدن یکی از طرفین به شوهرش داروی خواب آور میده و طرف دیگر هم برای قتل برنامه ریزی می کنه.تاریخ تکرار میشه ولی نتیجه کمی غیر قابل تصوره یکی از طرفین کشته میشه و طرف دیگر هم به معبد فرستاده میشه تا اینجا ، جنگ دو سر باخت بوده.غافل گیری بزرگی هم در انتظارمون بود.تصویر بردارها و تیم دکور و گریم و تیم طراحی صحنه و لوکیشن سریال تمام تلاششونو کردن تا هیچ حس زنده بودن و شادابی در بخش وجود نداشته باشه
نیانگ به قصر برمیگرده ولی سعی می کنه کمتر در مسائل قاطی بشه ولی پیامد حوادث گذشته همچنان باقیه جو نسبت به بخش قبل تلطیف شده ولی هنوز بوی مرگ احساس میشه.حالا وقت افشای رازهاست.اینجا فاز نهایی سریاله باید تکلیف ها مشخص بشه.قربانی اول تنکیشیه.کسی که در تمام طول سریال یه حس عقده وار نسبت به نیانگ داشته شلیک نهایی رو انجام میده و راز بزرگ فاش میشه.رازی که نباید فاش بشه.رازی که برای افرادی که اونو می دونن حکم مرگه و وانگ یو هم از این ماجرا جدا نیست.وانگ یو باید بمیره و می میره.به نظر همه چیز حل شده اما هنوز تهدیدات وجود دارند.تاهوان برای حذف تهدیدات خودشو قربانی می کنه و این حذف با موفقیت کامل انجام میشه.حقیقتا درصد خشونت و مرگ و میر بالای سریال هیچ نسبتی با سریال های MBC نداره.دو قسمت پایانی به اندازه چند سریال MBC با هم مرگ و میر و خونریزی و خشونت داشته و ما هم منتظر که بدونیم MBC چطور راضی شده به این کار؟
بعد از حذف تمام تهدیدات رابطه ی نیانگ و تاهوان که به نسبت قبل بسیار بهتر شده باز هم بهتر میشه حتی بهتر از دوران خوششون.تکلیف همه مشخص شده و سال های سال بعد نوبت به مشخص شدن تکلیف تاهوان و نیانگه.من هم دوستتون دارم ،صادقانه،از ته دل .دوستتون دارم ؛ تیر خلاص سریال به بیننده است شغال قصه ی ما بالاخره کوتاه میاد و طبق قولی که داده بود ((یه زمانی،وقتی ما پیر و خاکستری شدیم؛اون وقت بهتون می گم )) علاقه ای که سال ها به تاهوان داشته رو به زبون میاره نحوه ی کارگردانی سکانس های پایانی بسیار عالیه این مورد به همراه بازیگران فوق العاده با تمام توان احساساتی رو که قراره به بیننده منتقل کنن رو منتقل می کنن
مستقیم برمی گردیم به همون یک سکانس بسیار مهم ، جایی که قرار نیانگ انتخاب کنه سوار کدوم اسب و پیش کدوم اسب سوار باشه.همه چیز از همینجا شروع شد همه چیز از زمانی شروع شد که در اولین باری که نیانگ مجبور به انتخاب بود تاهوان انتخاب شد و ما می دونیم اگر بارها این اتفاق تکرار بشه بازهم تاهوان انتخاب میشه چون انتخاب کننده همیشه نیانگه.این انتخابی بود که هزینه های زیاد برای همه و شخص نیانگ داشت.انتخابی بود که چیزهای زیادی رو از نیانگ گرفت در عوض انتخابی بود که چیزهای زیادی هم به نیانگ داد.در واقع میشه گفت سکانس انتخاب اسب سوار و سواری بعدش ، ورژن خلاصه شده ای از کل سریاله.در اون سکانس بعد از سوار شدن نیانگ همراه با تاهوان و شروع اسب سواری ؛ هر چقدر که سرعت اسب و فاصله ی بین اون ها و وانگ یو بیشتر میشد نیانگ محکم تر تاهوان رو نگه میداشت و فقط یکبار به عقب نگاه کرد و جا موندن وانگ یو رو دید.در حقیقت هم همینطور بود بعد رفتن نیانگ پیش تاهوان،فاصله ی بین اون دوتا و وانگ یو فاصله افتاد و هر چقدر نیانگ محکم تر تاهوان رو نگه میداشت این فاصله بیشتر میشد.
این فقط یک انتخاب برای سواری نبود انتخابی بود برای تمام آینده. انتخاب سرنوشت........
بعد از سکانس مرگ تاهوان دیگه خبری از سکانس انتخاب اسب سوار و وانگ یو نیست و اینبار ما شاهد اسب سواری نیانگ و تاهوان در کنار هم بدون حضور وانگ یو زمانی که در گوریو بودن هستیم.این سواری کنار ساحل باز هم به ما میگه سرنوشت عجیب و غریب نیانگ از کجا و چطور شروع شده ؛ همه چیز با دیدن تاهوان شروع شد و بعد ما صدای یه پسر رو میشنویم که مادرشو صدا میزنه، صدای آیو که حالا تقریبا تقریبا نوجوانه.همزمانی این دو موضوع این رو به ما می فهمونه که تاهوان به وعده ای که داد عمل کرد ؛ زمانی که بعد حذف تمام تهدیدها به نیانگ نگران گفت ((ممکنه هرچیزی شنیده باشی اما من هرگز ترکت نمی کنم.ما برای مدتی طولانی با هم خواهیم بود.تو،من و آیو.مرگ مجبوره صبر کنه)) و همینطور این موضوع رو که کل این ماجرا یه گفت و گو بین یه پسر و مادرشه.داستانیه که یه مادر بعد از مرگ شوهرش داره برای پسرش تعریف می کنه.درسته ، نیانگ داشته داستان زندگی خودشو برای پسرش ،آیو، تعریف می کرده.داشته براش تعریف می کرده که مسیری طولانی طی شده مسیری که نشون میده چطور بزرگ شده ، چطور با شوهرش که پدرآیو باشه آشنا شده ، چطور مشکلات رو گذروندن ، چطور امپرس شده و....
آیو سوال نهایی رو از مادرش می پرسه که(( اون اهل کدوم کشوره.مردم گوریو میگن اون یوئنیه و مردم یوئن میگه اون یه گوریوییه)).در آخر نیانگ جواب میده که ((مهم نیست یوئنیم یا گوریویی.من جنگیدم و پیروز شدم بخاطر مردمم [گوریو ، یوئن ، اطرافیانش ،دوستانش ، افرادی که دوستشون داره] ))
این چیز عجیب و غریبی که خوندید و دیدید واقعیت داره.ماجرا از این قراره که قسمت آخر سریال در تاریخ 29/4/2014 پخش میشه با اندینگ شماره ی یک. در پخش مجدد قسمت آخر سریال در تاریخ 4/5/2014 ما حدود 5 دقیقه ادیت تازه به همراه کم و زیاد شدن سکانس داریم که نتیجه اش میشه اندینگ شماره ی دو.اینکه علت دقیق این ادیت دوباره ی MBC چی بوده مشخص نیست فقط گفته شده MBC و تیم تهیه نتونستن این ادیت رو به پخش اصلی برسونن چون تا روز پخش قسمت آخر داشتند فیلمبرداری می کردند.ولی اگه به من باشه میگم تلطیف اندینگ سریال بخاطر جو منفی علیه اندینگ قبلی و همینطور نفهمیدن دلیل قرار دادن سکانس انتخاب اسب سوار و اشتباه فهمیدنش توسط بیننده ها [واقعا هم در نگاه اول غلط اندازه] باعث این تغییرات شد.با اینکه MBC شماره ی دو رو به عنوان پایان رسمی میشناسه اما این حرکت ها آنچنان سودی نداشت چون این تغییرات آنچنان خبری نشد و عموم افراد از وجود همچین چیزی بی خبر هستند.اغلب سایت های استریم ورژن قبلی رو در آرشیوشون دارن و حتی در سایت های تخصصی سریال های شرقی [به جز یک یا دو مورد] و همینطور ویکی پدیای انگلیسی سریال هم حرفی از وجود همچین تغییراتی به میون نیومده. تغییراتی که در بعضی از سکانس ها و توضیحات و همینطور موسیقی پایانی و شات های هم انتهایی به وجود اومده.
قبل از نگاه کلی باید بگم هیچ اثری در طول تاریخ بی نقص نبوده .یک اثر می تونه به میزان کمتر از آثار دیگه نقص داشته باشه.همون طور که گفتم سریال زیاد به تاریخ وفادار نیست گذشته از اون بعضی مواقع سوتی هایی می بینیم که ربط مستقیم به مدیریت صحنه و تدوین داره.به عنوان نمونه سکانس تاجگذاری در قسمت یک و قسمت پنجاه تفاوت هایی با هم دارند البته این مشکلیه که بزرگان تاریخ سینما و سریال هم دارنش و قابل چشم پوشیه.بعضی مواقع شات ها و کات های عجیبی می بینیم.فیلمنامه در بعضی موارد با اتفاق پیش میره که خب ایکاش وجود نداشت.در مورد ال تیمور هم اگر یک مقدار به هوشش اضافه میشد نتیجه از اینی که هست بهتر از آب در میومد و اینکه سریال در بعضی مواقع برای چند سوال جواب صد در صد قانع کننده ای نداد مثلا چرا ال تیمور که همیشه می گفت قدرت ملکه ی مادر با من برابر هیچ وقت سعی نکرد بکشتش و به طور کامل حذفش کنه[البته سریال به ما میگه چون ال تیمور دنبال کارهای خودش بوده ولی چون صد در صد قانع کننده نیست اجازه بدید قانع نشم.] و یا در زمان هایی بعضی از اتفاقات فرعی زیاد پیگیری نمیشه مثلا مرگ یون هُوا.گاهی بعضی از وقایع مصنوعی به نطر می رسه مثل سکانس مرگ تنکیشی.در مجموع سریال یکسری مشکلات فیلمنامه داره.
در آخر ایرادهایی به سریال وارده که با توجه به اینکه سریال بیگ پروداکته و 1+50 قسمتی بودنش و همینطور مقیاس ساختش قابل چشم پوشی و گذشته.
نویسنده های سریال همون هایی هستند که ته جویونگ رو نوشتند.این یعنی با افراد قابلی طرف هستیم.بخاطر دقایق ابتدایی قسمت اول تقریبا 95 درصد سریال به طور فلش بک روایت میشه.این مورد در بیشتر مواقع باعث از بین رفتن جذابیت سریال میشه ، اما اگر نویسنده کارشو بلد باشه می تونه به یک ابزار هیجان بخشی هم تبدیل بشه.سکانس های آغازین سریال نه تنها از جذابت سریال کم نکردن بلکه باعث شدن بیننده در تمام طول سریال به دنبال اون سکانس ها بگرده و منتظرش باشه.از بزرگترین نکات قوت سریال توانایی فوق العاده ی لینک کردن اتفاقات و وقایع به زمان های مناسب خودشه که به لطف نویسنده های خوب سریال ممکن شده.شخصیت پردازی ها به خوبی انجام شده مخصوصا تکامل شخصیتی تاهوان و نیانگ به بهترین حالت ممکن انجام شده.شخصیت وانگ یو به طور کامل خلق شده و از اول تا آخر سریال تغییر آنچنانی نداشته و فقط جزئیاتی بهش اضافه شده.باقی کارکترها به بهترین نحو به کارگرفته میشن مخصوصا شخصیت تال تال با بازی فوق العاده ی Jin Yi Han شخصیتی مرموز که ترکیب های مختلفش با نیانگ و بایان دیالوگ ها و جذابیت های زیادی خلق می کنه.سریال نکات بسیار زیادی رو در خودش جا میده که غالبا با یکبار دیدن نمیشه متوجهش شد مخصوصا هینت هایی میده که رد شدن ازشون خیلی راحته.یعنی هرچقدر بیشتر سریال رو می بینم ارزشش برام بیشتر میشه طوری که مجبورم می کنه نکته های بیشتری ازش بکشم کمتر سریالی وجود داره که اینطور باشه [به عنوان نمونه Queen Seondeok تو همین فرم و تم که هرچی بیشتر می دیدم ارزشش پایین تر می اومد]باید از تک تک نورون های نویسنده های سریال رو تشکر کرد.مورد بعدی اینکه در خیلی از موارد[به طور خاص رابطه ی تاهوان و نیانگ]اصلا لازم نیست دیالوگ خاصی گفته بشه بیننده خودش متوجه وقایع و اتفاقات میشه.به عنوان نمونه بیان جمله ی دوستت دارم از زبان تاهوان فقط در قسمت 51 اتفاق می افته ولی ما با رفتارش در تمام 50 قسمت قبل می فهمیم که چقدر نیانگ رو دوست داره.جدای از اون از یه جایی به بعد عملا دیگه شخصیتی با رفتار تماما مثبت در سریال نمی بینیم.اینکه سیر وقایع و اتفاقات در شخصیت ها اعمال میشه از بزرگترین نقاط قوت سریاله و باعث شده روابط دائمی نباشه [به جز چند مورد] و در آخر اینکه سریال با یک پایان بندی دو بخشی رو به مخاطب نشون میده که در بخش دوم با دو پیشنهاد طرفیم.
بخش اول ثابت که تاثیر گذار و به بهترین وجه ممکن کار رو به سرانجام می رسونه اون هم در جایی که خیلی از سریال های بسیار خوب هم در پایان بندی ضعف دارند و این ضعف به طوریه که کل سریال رو تحت شعاع قرار میده. در عین حال قابل قبول ترین پایان ممکنه بود و ازش راضیم
بخش دوم انتخابی که به مخاطب این شانس رو میده جمع بندی نهایی مطابق سلیقه ی خودش رو انتخاب کنه[وضعیتش رو توضیح دادم] و طوریه که هرکدوم سریال رو به یه مرحله ی متفاوت از روایت میبرن.
من هر دو حالت پایان بندی رو دوست داشتم و برام قابل قبول و جذاب و پر نکته و متفاوت بود.
همون طور که قبلا گفته بودم کارگردانی سریال بعد از چند قسمت کامل روی دور می افته و تا پایان سریال بهترین ارائه ی ممکن رو میده.لوکیشن های بسیار متنوع باعث شده تنوع خوبی داشته باشیم و پیاپی ماجرا ها رو در یک لوکیشن خاص دنبال نکنیم.اینکه بخش زیادی از سریال با توجه به موضوعش در سایت های تاریخی چین فیلم برداری شده این مورد رو ممکن کرده که وجه تمایز بسیار بسیار خوبی با باقی سریال های تاریخی کره داشته باشیم.تیم دکوراسیون فوق العاده سریال به بهترین حالت ممکن ستینگ یوئنی رو پیاده کرده و این به جذابیت های بصری سریال خیلی کمک کرده.در اغلب موارد قاب های طوری انتخاب شدن که بهترین حالت ممکن رو نشون بدن که باید از تیم تصویر برداری سریال هم تشکر کرد.کارگردانی لحظات اکشن هم تا اونجایی که ممکن بوده خوب انجام شده به طوری که از استانداردهای MBC فرسنگ ها جلوتره.موسیقی ها کاملا با حال هوای سکانس ها مطابقت دارند و تاثیرگذاریه دیالوگ ها و نماها رو کامل می کنن و این باعث خوشحالیه.
همون طور که بارها گفتم امپرس کی سریال بسیار لوکس و پر زرق و برقیه استفاده از بودجه ی زیاد لازما به بی نظیر بودن ختم نمیشه به عنوان نمونه The King's Dream سریال بسیار پر خرج KBS که چند ماه قبل از شروع امپرس کی پخشش تمام شد.سریال یک لشکر ستاره بزرگ و کوچک داشت و تاخرخره براش پول خرج شد ولی هیچ جای سریال لوکس بودن و پر زرق و برق بودنش به چشم نیومد و اونقدر بد بود که بزرگترین فیل دهه شد و کمر KBS رو شکوند.علت موفقیت امپرس کی استفاده از بهترین ها برای رسیدن به بهترین ها بود.
اماگفتم در مورد تیم طراحی لباس جدا حرف می زنم.حالا وقتش رسیده.تیم طراحی لباس به همراه تیم گریم سریال عملکرد تحسین برانگیزی داشتن به طوری که لباس ها و گریم های سریال در خیلی از موارد به عنوان خط شکن عمل می کنن و جلوتر از دیالوگ ها وضعیت شخصیت ها رو مشخص می کنن مخصوصا در مورد شخصیت نیانگ که لباس و گریمش مکمل شخصیت پردازیشه.همینطور بالاتر هم گفت بودم ستینگ یوئنی باعث شده لباس هایی رو ببینیم که تا حالا ندیده بودیم و نتیجه این مورد اینکه از لباس های به تکرار افتاده ی کره فاصله بگیریم.جزئیات لباس ها و گریم ها هم به خوبی اعمال شده به عناون نمونه در قسمت 24 و25 و26 می بینیم که هر کدوم از گزینه های پیشنهادی برای انتخاب همسر که از ایالت های متفاوتی هستند فرم و رنگ لباس-استایل مو-نوع جواهرات و گریم هاشون باهم فرق می کنه.بی نظیره واقعا.این هم قابل ذکره که لباس های سریال جلوه ی دیگه ای از لوکس و پرزرق و برق بودنش هستن.ست کامل لباس قرمز نیانگ در مراسم تاجگذاری به عنوان امپرس[ همین ستی که در عکس بالاست] یک میلیون دلار برای MBC آبخورده و تماما دست دوزه با الیاف به شدت گرون و فقط همون یه دست ازش موجود بوده که عوامل مجبور بودن مثل چشمشون ازش مراقبت کنن.در همون مراسم لباس تاهوان یه مقدار کمتر از لباس نیانگ خرج برداشته که خودش رقم بالاییه به جز اون برای هر ، یک از دست لباس های نیانگ که بنا برگفته طراح لباس مجبور شدن ترکیبی از فرم لباس خاندان تانگ و خاندان سونگ رو براش پیاده کنن بیشتر از ده هزار دلار و یک دست از لباس های تاهوان جدود ده هزار دلار از دستشون در رفته و نکته هم اینجا که لباس های درون قصر نیانگ تنوع به شدت بالایی داره و برای فیلمبرداری باید تعداد زیادی ازشون دوخته میشده.این مورد در مورد لباس های تاهوان هم صادقه.
در مورد بازیگران اصلی سریال جدا حرف می زنم اما باقی بازیگران غالبا بهترین عملکرد کل دوران بازیگرشون رو داشتن شاید در یکی دو قسمت ابتدایی مقداری اغراق در بازی بعضی از شخصیت ها وجود داشت اما به مرور حل شد.بازی فوق العاده ی Jun Gook Hwan باعث ارائه ی بی نظیر شخصیت ال تیمور شده از اون طرف Jin Yi Hanتال تالی بسیار هوشمند و مرموز رو به نمایش میذاره.تال تالی که کم کم به وزنه ای مهم و تاثیر گذار تبدیل میشه انگار این آدم به دنیا اومده تا فقط تال تال باشه.نحوه حرف زدنش و ارامشش قطعا یکی دو مرحله شخصیت تال تال رو ارتقا داده.بایان با بازی Kim Young Ho هم یکی از ستون های سریاله و به خوبی نمایش نحوه ی تکاملیش نشان داده میشه.در اینجا باید به Jo Jae-yoon هم اشاره کنم که یکی از بی نقص ترین بازی های سریال برای ایشون بوده که نقش گولتا که خدمتکار تاهوان هستش رو بازی کرده.یکی از مشخصه های یک شاهکار اینکه بازیگران سطح پایینشون هم بهترین عملکرد ممکنه رو ارائه میدن.در امپرس کی هم این مورد صادقه و باقی بازیگران هم نهایت تلاششون برای ارائه ی هر چه بهتر نقششون رو داشتن
من انقامم رو می گیرم...

نیانگ با بازی عالی ها جی وانه که بخاطرش جایزه ی بزرگ MBC رو هم گرفت اولین بازیگر انتخاب شده برای مثلث اصلی سریال بود.سیر تکاملی شخصیت نیانگ از یه دختر بچه ی بی پناه تا تبدیل شدن به مادر ولیعهد و در آخر امپرس به بهترین حالت ممکن نوشته شده و توسط ها جی وان هم به تصویر کشیده شده.شخصیت مثبت نیانگ از جایی به بعد به طرف منفی شدن میره تا جایی که دست کمی از شخصیت های منفی نداره.شخصیتی مغرور و مصمم و با اراده در عین حال باهوش که می تونه بسیار بی رحم و یا بسیار احساساتی باشه.
مادرش رو خیلی زود از دست میده و بعد هم پدرش رو در راه محافظت از تاهوان از دست میده بعد از اون همه بدبختی هم خیانت تاهوان رو می بینه.بعد از مدتی هم بچه شو از دست میده و چون خودش رو مقصر در قتل عام دوستانش می دونه وارد جنگی تمام عیار میشه جنگی که لازمه ی اون دست کشیدن از کسیه که قراره باهاش ازدواج کنه.جنگی که لازمه همراه خودش باعث دگرگونی شخصیت تاهوان هم بشه.ها جی وان هم تمام نکات شخصیتی نیانگ رو تونسته پیاده سازی کنه از نفرتش تا ارامش هاش.برای این شخصیت صرفا یه بازیگر زیبا لازم نبود بازیگری لازم بود که بتونه اون حس نفرت یا منفی بودن رو منتقل کنه و چهره ی پلاستیکی یا صد در صد بی بی فیس نداشته باشه به علاوه ی اینکه خود امپرس کی نسبت به امپراتور هویزنگ از نظر سنی چند سالی بزرگتر بوده.در نتیجه ها جی وان بهترین گزینه برای این نقش بود.فقط کافی شیمی وحشتناک عالی که با ووکی داشته رو ببینید تا بفهمید چه زوج خفنی بودن.
موردی جالبی در مورد شخصیت نیانگ هست و اون هماهنگی مستقیمی که بین لباس و استایل مو و میکاپ صورتش با جهت گیری شخصیتیش و مقدار عصبانیتش وجود داشت یعنی هر چقدر به سمت منفی شدن پیش می رفت و یا عصبانی تر میشد لباس های پرزرق و برق تر و با رنگ هایی غلیظ تر با جلوه بیشتر و درخشان و متالیک و میکاپی غلیظ تر و افراطی تر و استایل موی پر تر داشت چند مورد به عنوان نمونه
زمانی که به عنوان شغال شناخته میشد شخصیتی تمام مثبت و شاد و سرحال بود یک لباس پسرونه ساده و استایل موی پسرونه و میکاپی ساده داره
زمانی که به عنوان خدمتکار داشت کار می کرد و حس نفرت داشت یک لباس ساده خدمتکاری با استایل موی معمولی و میکاپ سرد داشت
زمانی که به عنوان یکی از گزینه های پیشنهادی بود و برای انتقام اومده بود یک لباس سفید بلند و پر زرق و برق و استایل موی یک طرفه و میکاپ بیشتر داشت
یا
زمانی که ال تیمور به پایین شیده شد یک لباس قرمز تیره با گل های طلایی و قرمز به همراه میکاپ غلیظ و استایل موی جمع شده به بالا داشت
زمانی که امپرس دوم خلع میشه یک لباس سفید و قرمز با استایل مویی کامل جمع شده به بالا و میکاپ غلیظ تر داشت
زمانی که مشکلاتش با همسرش حل شد و حالا کمتر منفیه یک لباس مشکی با میکاپ متوسط و استایل موی بالاتر داشت
و در سکانس پایانی همون لباس مشکی با همون میکاپ متوسط اینبار با استایل موی باز شده رو داشت

من هرگز ولت نمی کنم...

تاهوان با بازی مثال زدنی جی چانگ ووک قطعا پیچیده ترین و چند لایه ترین شخصیت سریاله همینطور تکامل شخصیتی پیچیده تری داره.بالاتر هم گفتم که امپرس کی نسبت به امپراتور هویزنگ از نظر سنی چند سالی بزرگ تر بوده بخاطر همین برای این نقش باید شخصی انتخاب میشد که از نظر سنی از ها جی وان کوچکتر باشه.جالبه بدونید که ووکی اولین انتخاب عوامل سریال برای نقش تاهوان نبوده.گزینه ی اول عوامل Jang Geun Suk همبازی جی وان در هوانگ جینی بود و تیم کستینگ تلاش بسیار زیادی کردن که بتونن بیارنش اما اون بخاطر بازی درPretty Man این پیشنهاد رو رد کرد [بدا به حالش وخوشا به حال ما!حتی تصور فرد دیگه ای به جز ووکی در نقش تاهوان غیر ممکنه].بعد از انتخاب ووکی به عنوان سومین فرد از مثلث اصلی که دیرهم اتفاق افتاد و پس از شروع چند هفته ای فیلمبرداری سریال بود هم مثل اینکه عوامل تهیه و نویسندگان زیاد بهش با دید مثبت نگاه نمی کردن اما بعد از دیدن کارش کاملا بهش اطمینان پیدا کردن.اما این همه ی ماجرا نبود.شخصیت تاهوان از اول به عنوان شخصیت مرد دوم و مکمل نوشته و بخاطرش ووکی انتخاب شده بود.اما بعداز پرفرمنس فوق العاده ی ووکی و محبوبیت عجیب و غریبش در بخش ابتدایی سریال و همینطور شیمی بسیار بسیار عالیش با جی وان تیم سازنده مجبور شدن از مکملی و دوم بودن درش بیارن و جایگاه یکسان با وانگ یو براش در نظر بگیرن[یه همچین اتفاقی برای کیم نام گیل و شخصیت بیدامش در Queen Seondeok هم اتفاق افتاده بود] و حتی مجبور شدن بگن شخصیت مکمل و دوم نداریم و هر سه شخصیت اصلی هستن !!.اما با ادامه ی روند محبوبیت و پرفرمنس ووکی ، بدون تغییر در روند کلی داستان[یعنی با زیاد کردن زمان حضورش نه با دستکاری کردن کلی اتفاقات،روند اصلی اتفاقات کل سریال از قبل تثبیت شده بود] شخصیت تاهوان به جای وانگ یو عنوان نقش اصلی مرد رو گرفت!
تاهوان شخصیتی وابسته و تنها داره اما بخاطر نیانگ کم کم شروع به تغییر می کنه فردی بی قدرت که نمی تونه به هیچ کس اعتماد کنه و هیچ کس هم کنارش نیست و حتی بعد از امپراتوری هم هر لحظه ممکنه کشته بشه.شخصیتی با معایب بسیار زیاد که انتخاب های اشتباه زیادی داره و فاقد کاریزماست.تاهوان شخصیتیه که بعد از خیانت اجباریش به نیانگ در بدترین حالات ممکن هم اولویت اولش به نیانگ تبدیل میشه اما بخاطر نداشتن قدرت باز هم از دستش میده و وقتی که دوباره به دستش میاره اینبار با تمام قدرتش و تا آخر نگهش میداره.جمله ی من هيچوقت رابطمو باهات تموم نمي کنم که قبل از اون سکانس نیمچه تجاوز به همسر]هنوز برام جای سواله MBC چطور این سکانس هایی که با خط قرمز سریال های تاریخیش کیلومترها فاصله داره رو بیخیال شده![ از زبونش بیرون میاد در زمانیه که پنج سال براش نامه های عاشقانه ی رد و بدل شده بین همسرش و وانگ یو رو آوردن اما در همین زمان هم تحمل شنیدن کوچکترین حرف بد نسبت به همسرش رو نداره.تکامل تاهوان جوریه که از پسری که مقابل ال تیمور مثل یه بید از ترس می لرزه میرسه به جایی که بعد از کشتن تنکیشی خود نیانگ از چهره ی عصبانی و نگاه ترسناکش میترسه و در آخر هم برای همسر و پسرش از سلامتی خودش میگذره و حمام خون راه میندازه.این یه راه بسیار طولانیه که به درستی شخصیت پردازی شده
نکته ای که در مورد لباس های نیانگ گفته شد در مورد لباس های تاهوان صادقه.هر زمان حال و اوضاعش خوب نباشه و رو مد بدی باشه تم لباسش رو رنگ های تند می گرده و هر موقع حال و اوضاعش رو به راه باشه و رو مد خوبی باشه تم لباسش رو رنگ های سرد می گرده و هر موقع قراره شمه هایی از یه امپراتوری و اقتدار رو نشون بده تم لباس رنگ طلایی به همراه سفید یا مشکیه.بازی ووکی با اینکه دردو سه قسمت اول شبیه به جنگجو بک دونگ سو بود اما کم کم به نقشش مسلط شد تا جایی که سخت ترین نقش کل سریال که شخصیتی بود که هم باید احمق باشه هم باید خوشگذران و داغون باشه هم باید خشن و بی رحم باشه هم باید نقشه کش باشه هم باید دیوانه باشه هم باید با تمام وجود عاشق باشه رو به بهترین حالت ممکن تحویلمون داد عملکرد بی نظیری داشت ووکی
تاهوان شاید امپراتوری آنچنان خوبی در بین کِی دراماهای تاریخی نباشه و شاید اشتباهات زیادی داشته باشه ولی با کیلومترها فاصله بهترین امپراتور شوهری هستش که در تاریخ کِی دراماهای تاریخی وجود داشته

باید تاج و تختم رو پس بگیرم...

وانگ یو با بازی جو جین مو شخصیتی که 90 درصد ویژگی هاش ساختگیه ولیعهد و پادشاه گوریو.
جو جین مو دومین فردی بود که برای مثلث اصلی انتخاب شد و از ابتدا به عنوان شخصیت اصلی مرد در نظر گرفته شده بود[ماجراش رو بالاتر گفتم].البته فکر کنم هیچ کس فکرش رو نمی کرد که وانگ یو و جو جین مو انقدر زیاد زیر سایه ی تاهوان و ووکی برن تا جایی که حتی تیم ایجنت جو جین مو هم مجبور به واکنش شد.
وانگ یو شخصیتی که از ابتدا نسبتا کامل خلق شده و زیاد تکامل شخصیتی نداره.شخصیتی که سریال در هر نقطه ای هست از تمام شخصیت ها مثبت تره.این به این معنا نیست که وانگ یو هیچ وقت رفتار منفی نداره نه رفتارش در مقایسه با باقی شخصیت ها مثبت تره.هدف اصلیش کشورش و مردمش هستند بخاطر همین از زمان نوجونیش زیاد دلخوشی از مغول ها نداره. در اغلب موارد سعی داره به نیانگ کمک کنه و بخاطر نیانگ میونه ی خراب بین اون و تاهوان چند ده برابر بدتر شده.دامنه ی حضور وانگ یو از دو شخصیت دیگه خیلی بیشتره.وانگ یو بیشتر با شخصیت های مختلف و یا لوکیشن های متفاوت رو به رو میشه.جو جین مو کاملا فیت شخصیت وانگ یو بوده و خوب تونسته از پس نقشش بر بیاد.پادشاهی مخلوع که باید تاج و تختش رو پس بگیره و نگرانی ها و دغدغه های متفاوتی داره.وانگ یو قطعا از تاهوان حاکم بهتریه با فاصله ی بسیار زیاد کاریزما و شخصیت بهتری داره با فکرتره و بیشتر به مردم و کشورش اهمیت میده اما در مقام مقایسه به لحاظ شوهر بودن حتی نزدیک تاهوان هم نمیشه
در مورد رفتار وانگ یو نسبت به نیانگ بالاتر توضیح دادم و گفتم که موضع تاهوان نسبت به نیانگ به عنوان آخرین امید زندگیشه ولی برای وانگ یو اینطور نبود وانگ یو کسی بود که چندین ماه نیانگ رو ول کرد و برای حل مشکلاتش کشورش رفت به طوری که حتی خبر درست و حسابی هم ازش نگرفت و زمانی به فکر افتاد که دیر شده بود اون قدر بخاطر هدفی هایی که داشت که در ادامه به اون مرگ نیانگ هم اضافه شد مصمم بود که به سرعت مراسم ازدواج رو ترتیب داد تا کارهاش رو پیش ببره و خبر همین ازدواج بود که رابطه ی بین وانگ یو و نیانگ رو تموم کرد.وانگ یو شخصیت زیادی مثبتیه ولی در طول سریال دیدیم که ممکنه دست به هر کاری بزنه مثل سوء استفاده ای که از اعتماد کامل نیانگ به خودش کرد و خودشو نجات داد ولی رابطه ی بین نیانگ و تاهوان رو بدتر کرد.یا در قسمت های پایانی با اینکه به راحتی می تونست با فرستادن یک نامه به دوستانش در قصر خبر کمین رو بده صبر کرد و پس از شروع حمله وارد عمل شد تا بتونه بخاطرش حکم پادشاهیشو بگیره.وانگ یو کارهای زیادی برای نیانگ انجام میده در مواقع بسیاری جونشو نجات میده ولی هیچ وقت کارهاش صرفا بخاطر نیانگ نیست همیشه چندین و چند دلیل دیگه مثل تاج و تختش و یا گوریو پشتش هست و یا ماجرا طوریه که خودش دردسر رو به وجود آورده و یا طوریه که بعدش دوباره خودش اونو تو دردسر میندازه.وانگ یو هیچ وقت باور نکرد که نیانگ تاهوان رو دوست داره بخاطر همین هم وقتی در قسمت 47 که تاهوان بی هوش میشه و چهره ی پر از نگرانی و ترس نیانگ رو می بینه تعجب می کنه و بهش خیره میشه[احتمالا این مورد از مهم ترین دلایلی بود که باعث میشد وانگ یو هیچ وقت نتونه جدایی بین خودش و نیانگ رو هضم کنه] البته وانگ یو هیچ وقت هم نفهمید که نیانگ برای تاهوان چه معنایی داره و براش چی کار کرده مثلا در قسمت 50 و قبل از مرگش در مکالمه ای که با تاهوان داره ((شما براش چیکار کردید.....گفتيد عاشقش هستيد؟باشه، مرگ من ثابت مي کنه..[تاهوان بی معطلی و بدون کوچکترین درنگ شمشیر رو در بدن وانگ یو فرو می کنه]تو منو کُشتي .ديگه هیچ وقت دوباره به سونگ نیانگ صدمه نزن))به عبارتی وانگ یو فکر می کرد که نیانگ برای تاهوان یک اسباب بازیه و تاهوان بخاطر مشکلی که با اون داره نگهش داشته و مرگش قراره این رو ثابت کنه و همینطور مرگ اون صدمه ایه که قراره تاهوان به نیانگ بزنه در حالی که نیانگ برای تاهوان یه مرحله از خودش بالاتره و در هر شرایطی تاهوان تمام قدرتی که داره رو برای حفظ و نجاتش میذاره بخاطر همین بر خلاف اونچیزی که فکر می کرد مرگش کاملا نتیجه ی عکس داد.
در مورد رفتار تاهوان با نیانگ هم اشاره های زیادی کردم.بنا بر گفته ی خود تاهوان ، نیانگ اولین کسیه که بعد از شکستن پوستش دیده.مهم نیست که امپراتوره بازی های بچگانی در میاره تا بهش نزدیک بشه، در زمانی ناراحتیش سعی می کنه حالشو خوب کنه و با وجود امپراتور بودن[حداقل در اسم] با عجز و ناتوانی از یک خدمتکار می خواد که پیشش بمونه و نره.نیانگ تنها نقطه ی روشن در زندگی تاهوانه به همین علت هم به یه جایی در کنار وانگ یو در قلب نیانگ هم راضیه.اهمیت نیانگ برای تاهوان غیر قابل تصوره بخاطر همین هم بعد از از دست دادنش در یک حرکت دیوانه وار و رادیکالی هر چند که درآخر نتیجه نداشت مستقیما میره برای ال تیمور به همین علت هم بعد از شنیدن خبر مرگش امیدش خراب میشه و به اون وضع می افته میدونه حسی که به نیانگ داره دو طرفه نیست[در ظاهر] و اون باهاش خیلی بد برخورد می کنه اما باز هم براش مهم نیست و بهش می گه هیچ وقت نمیذاره که بره.براش مهم نیست که ازش به عنوان ابزار انتقام استفاده کنه.تنها چیزی که براش مهمه نیانگه.اونقدر براش اهمیت داره که بعد از ازدواج ماه ها صبر می کنه تا نیانگ با میل و رضایت خودش قبولش کنه و بره پیشش.اونقدر عشقش بی قید و شرطه که با اینکه پنج سال نامه های خیانت همسرش به دستش می رسید تنها کاری که انجام داد از بین بردن نامه ها و خود تخریبی کامل بود.فهمیده بود کسی داره بین اونا سم می پاشه اما بخاطر رفتار نیانگ مشکوک هم بود اما ولش نکرد و کلمه ای بهش نگفت که یوم بیونگ سو اینطور واکنش نشون میده:
((Five years driving a wedge between them he still won't send Lady Ki away and not a word all this time)).
البته شک بی جایی هم نبود.شخص مورد نظر وانگ یوئه کسی که دقیقا برعکس خودشه و هرچیزی که خودش نداره رو اون کاملترین شکلش رو داره.از نظر تاهوان کسیه که نیانگ بخاطر اون یکبار ولش کرده و کسیه که وقت و بی وقت ازش دفاع می کنه و قاطی مسائلش میشه و مستقیما در موردش گفته ازش کمک گرفتم با این وجود حسش نسبت به نیانگ شکایت بود همین و تنها چیزی که ازش می خواست توجه بیشتر بود اما با همه ی این ها هم حاضر نبود که ولش کنه دیالوگش در اون سکانس نیمچه تجاوز به همسر در جواب به نیانگ که بهش گفت می تونه رابطشو با اون تموم کنه اون هم در حالی که در بدترین دوران بعد از ازدواجشون بودن (( من هيچوقت رابطمُ باهات تموم نمي کنم هرگز اين کارُ نمي کنم )) خیلی چیزها رو نشون میده.اولویت اول تاهوان حتی خودش هم نیست بلکه نیانگه مهم نیست که کار درستی می کنه یا اشتباه باز هم طرفشه می دونه داره ازش سوء استفاده می کنه باز هم طرفشه حتی زمانی که بخاطر کشتن بایان قراره تنبیه هم بشه باز هم طرفشه چون راحت می تونست راحت دستور اعدام بده اما میفرستدش به معبد.نمیشه گفت ولش می کنه بیشتر میشه گفت سعی کرد یکم کنترلش کنه چون اگه قرار به ول کردن بود دیگه دلیلی نداشت اونقدر بی قرار بشه . بعد از رفتن به معبد و شنیدن دعاها و صداقت نیانگ و کنار گذاشتن بخش بزرگی از مسئولیت ها توسط اون خیالش تا حدود زیادی راحت میشه اما خیلی طول نمی کشه که پتک بعدی با قدرت بیشتر می خوره تو سرش.دختری که دوستش داشته از کسی که بیشتر از همه بدش میاد پسر داشته و اون انتخاب دوم بوده[که البته نبوده].اون هم چه پسری ! پسری که چندین سال به عنوان پسرخودش از دختر بزرگترین دشمنش بزرگ شده و آیینه ی عذابش بوده اما باز هم تنها کاری که می کنه حل مساله با حذف عواملش از جمله وانگ یوئه (( از دستم شاکی نباش هرکاری که می کنم برای توئه))تاهوان بالاخره می فهمه همسرش بهش خیانت نکرده و همش نقشه بود[نیانگ هرکاری تونست در برابر تاهوان انجام داد دروغ گفت کلک زد چوب لای چرخش گذاشت عصبانیش کرد خیانت سیاسی کرد دارو به خوردش داد اما بیشتر این کارها رو بخاطر خود تاهوان انجام داد همینطور هیچ وقت در زندگی مشترکشون بهش خیانت نکرد و همیشه بهش وفادار بود] در نهایت هم برای حفظ همسر و پسرش از همه ی خطرات خودشو قربانی کرد.لیاقتش رو داشت بعد از همه ی این ماجراها چندین سال بدون بدبختی با نیانگ زندگی کنه.هر چند از خیلی وقت پیش فهمیده بود که نیانگ هم به اندازه ی خود اون دوستش داره اما شنیدن این مورد از زبان نیانگ بزرگترین خواسته اش بود و در آخر اونچیزی که دوست داشت و دنبالش بود رو از نیانگ شنید اون هم زمانی که تا آخرین لحظه ی زندگیش دست نیانگ رو محکم گرفته و با این کار به حرفی هم که زده بود عمل کرد.تاهوان تا زمان زنده بودنش هیچ وقت نیانگ رو ول نکرد...
نیانگ از اول هم با تاهوان راحت بود دوست داشت پیش اون باشه چون انتخاب ناخودآگاهش تاهوان بود چیزی که در سکانس انتخاب اسب سوار یعنی اولین باری که نیانگ مجبور به انتخاب شد هم دیدیم اما زمینه ی فکریش بخاطر اتفاقاتی که برای مادرش افتاد بود نسبت به مغول ها و همینطور نفرتش از تاهوان بخاطر مرگ پدرش و همینطور خیانت تاهوان و ماجراهای مسافرتش به سمت وانگ یو رفت.یه جورایی میشه گفت حس نفرت شدیدش از تاهوان بیشتر بخاطر این بود انتظار نداشت انتخاب ناخودآگاهش و کسی که باهاش راحته یا حتی یه مرحله بالاتر کسی که ناخواسته دوستش داره اینطور بهش خیانت کنه در واقع هر چقدر یک فرد رو بیشتر دوست داشته باشید هضم خیانتش سخت تر و نفرت ایجاد شده بیشتره.شاید بخاطر همین هم بود که بعد از خیانت های وانگ یو نفرت آنچنانی بعدش نداشت به علاوه هرچی باشه وانگ یو پادشاه نیانگ ناجیش دوستش و هموطنش محسوب میشه اما با همه ی این مسائل باز هم زمانی که اون گل سر رو از وانگ یو گرفت فکرش رفت به سمت تاهوان و مشخص شد باز هم جایی در قلبش برای تاهوان وجود داشت برخلاف گفته اش به اون که جایی براش نداره و به همین خاطر گه گاه ازش فراری بود یا مثل زمانی که قبل از تموم کردن کامل رابطه اش با وانگ یو با شنیدن خبر ازدواجش ، خبر مشکل عصبی تاهوان رو شنید و کل صورتش پر از نگرانی شد.
بخاطر اون اتفاقات و همینطور شنیدن خبر ازدواج وانگ یو با اقوام ال تیمور تصمیم گرفت بخاطر انتقام بره چون در اونجا هم با دشمنانش نزدیک تره هم می دونه تاهوانی هست که به شدت دوستش داره و به هر قیمتی کمکش می کنه.البته با سیاست تشنه نگه داشتن رفته بود جلو و چندین بار هم بهش گفت که هیچ ارزشی براش نداره که البته دروغی بیش نبود.چطور کسی که می گه فردی هیچ ارزشی براش نداره بابت رفتار اون فرد عصبانی میشه و می خواد اصلاحش کنه؟نیانگ کاملا می دونه تاهوان چقدر دوستش داره بخاطر همین از این جمله بیشتر برای تحریک تاهوان کرد.اما در هر صورت تفاوت زیادی بین Loved و In Loved بودن وجود داره ممکنه شما فردی رو دوست نداشته باشید ولی در زندگی مشترک عشق و علاقه ایجاد بشه و روز به روز به بیشتر بشه چه رسد به این ماجرا که نیانگ از همون اول هم به سمت تاهوان غش کرده بود و بخاطر یه سری حوادث داشت همه چیز رو سرکوب می کرد بخاطر همین تفاوت جرقه ی مشخص شدن رسمی[این احساس متقابل از قبل هم وجود داشته کم و زیاد شده ولی مشخص نبوده و سرکوب شده] احساس متقابل نیانگ در قسمت 29 زده شد و در قسمت 33 گفت که(( احساس ترس می کنم)).دیالوگ ها به ما نمی گن ولی ما می دونیم که ترسش از اینه که اون هم اونقدر به تاهوان علاقه مند شده باشه که دیگه نتونه کامل سرکوبش کنه ولی خب خیلی دیر شده بود.این خود نیانگ بود که بعد از گذشت مدت بسیار طولانی بعد از ازدواج اون هم بدون داشتن هیچ رابطه ای با رضایت قبولش کرد و برای داشتن رابطه پا پیش گذاشت.نیانگ شاید در کارها به تاهوان اعتماد نداشته باشه ولی به طور کامل می دونه در هر حالت تاهوان طرف اونه می دونه چقدر تاهوان دوستش داره و همین هم عامل قدرت و اعتماد به نفسشه بخاطر همین می تونه تا هرکجا خواست پیش بره ولی زیادی روی می کنه و در بیشتر مواقع با تاهوان بد تا می کنه[اما دلیل همین بد تا کردنش هم کمک به شوهر و پسرشه] تا اونجایی که میشه گفت ازش سوءاستفاده می کنه و در بعضی مواقع خیانت سیاسی هم می کنه مثلا میدونه تاهوان به وانگ یو آلرژی داره[مقدار و شدتش رو نمی دونست] اما مخفیانه و در پشت سر تاهوان با وانگ یو همکاری می کنه و به قیمت از دست رفتن بیشتر اعتماد بین خودش و تاهوان نجاتش میده و همکاری بین خودشون رو ناخواسته و با بدترین نحوه بیان افشا می کنه که مثل کوبیدن مشت تو صورت شوهرشه[شاید چون فکر می کرد همینکه نتیجه به نفع تاهوان و پسرش باشه کافیه] البته بعدش فهمید که وانگ یو گناهاره و از اعتمادش سوء استفاده کرده.با اینکه می دونه رابطشون شکرآبه و رفتار تاهوان باهاش عوض شده و بخاطر همین هم خیلی ناراحته اما بخاطر غرور و نوع شخصیتش سعی می کنه علاقه ای که هر روز زیاد تر میشه رو پنهان کنه.به عنوان نمونه در اون سکانس نیمچه تجاوز به همسری که بین این دوتا اتفاق افتاد به وضوح غرورش و اعتماد صد در صد به عشق تاهوان نسبت به خودش مشخصه اونجایی که می گه ((اگه مي خوايد همه چيزُ باهام تموم کنيد.زود باشید باهام تموم کنيد)) اما در ادامه ی همون سکانس در حالی که از اتفاقی که افتاده ناراضی نبود و بیشتر نگران وضع سلامتی شوهرش بود ؛ زمانی که تاهوان خوابه میگه ((شما بزرگترین ترس منو نمی دونید ، بزرگترین ترس من اينکه شما رابطتتونُ با من تموم کنيد)) و بعد از اون می بینه شوهرش بخاطر اتفاق پیش اومده پشیمونه.به حدی این رابطه جلو رفته که نیانگ از ترس از عاشق شدن رسیده به اینکه حالا یه پسر داره و می ترسه که نکنه رابطش با شوهرش تموم بشه و به طور طبیعی زیاد نگران سلامتی شوهرش میشه.این رابطه اونقدر پیشرفت کرده که وقتی بعد از کشتن بایان ،تاهوان برای تنبیه می فرستدش به معبد انتظارش رو نداره ، نارحت میشه و می ترسه و اشک میریزه چون بالاخره بزرگترین ترسش به سراغش اومد و تاهوان [هرچند خیلی کوتاه] ولش کرد [تاهوان و ول کردن نیانگ؟اصلا داریم همچین چیزی؟وقتی صحبت راجب نیانگ باشه تاهوان استاد تهدید های توخالی میشه !!!] با این حال در همون معبد برای سلامتی شوهر و پسرش دعا می کنه که همین حرکت کوچکش خیال تاهوان رو به مقدار بسیار زیاد راحت می کنه.اما اوجش در زمان مرگ وانگ یوئه.احساس نیانگ به وانگ یو بعد از ازدواجش با تاهوان بیشتر از اینکه به علاقه اش به وانگ یو ربط داشته باشه به احساس گناهش نسبت به وانگ یو ربط داشت به هر حال وانگ یو کسی بود که قرار بود زندگیشون رو با هم بگذرونن ، آرزوهای زیادی داشتن و و اینکه پدر پسر حداقل در ظاهرمرده اش بود..فراموش کردن کامل همچین فردی بسیار سخته و خاطرات دردناکش باقی می مونه و بعد از فهمیدن اینکه وانگ یو هنوز نتونسته مساله رو کامل هضم کنه و هنوز باهاش مشکل داره احساس گناه بیشتری به سراغش اومد مثل گریه هاش در مراسم تاجگذاری[برعکس ظاهرش گریه هاش بعد از اولین باری که خبر مرگ وانگ یو رو شنید فقط بخاطر مرگ وانگ یو نبود بخاطر اوضاع سخت و وضعیت خراب شوهرش هم بود یه جورایی از روی خستگی و استیصال بود بیشتر] با این حال هیچ وقت انتظارش رو نداشت و فکرشو نمی کرد که اواضع به شکلی خراب بشه که شوهرش شخصا بره وانگ یو رو بکشتش.بخاطر احساس دینش دوست نداشت که وانگ یو بمیره بخاطر همین هم بود که اون حرف ها رو بالاسر جنازه ی وانگ یو زد که در زندگی بعدی فراموشش کنه[ بیخیال من شو هم به نفع خودته و هم من خودم یه تاهوان دارم...] و تمام لطف هاش[جبران لطف و نه علاقه،این هم تاکید مستقیم نیانگ به نوع رابطه اش با وانگ یو] رو در زندگی بعد جبران می کنه و با عصبانیت رفت به سراغ تاهوان ولی بعد از صحبت با تال تال فهمید شوهرش می دونه که پسر داشته اون هم پسری که چند سال به عنوان پسر خودش بزرگ شده ولی این مورد رو حتی به روش هم نیاورده.فرم صورت نیانگ در این سکانس به راحتی به ما میگه نیانگ داره با خودش فکر می کنه که الان باید چیکار کنه [قشنگ تو فاز الان باید چه گلی به سر بگیرم بود !!] و چطور به این ماجرا واکنش نشون بده[در مورد مساله ی ماها و همینطور واکنش نیانگ بعد از صحبت با تال تال ؛ بعدا به طور مفصل بهش میرسیم]..دقیقا اینجا همونجایی بود که مرگ وانگ یو برخلاف فکر خودش کاملا نتیجه ی عکس داد و نیانگ حتی همون خاطرات دردناک و حس گناهی که نسبت به وانگ یو داشت رو هم سعی کرد بیخیال بشه و عشقش رو از حالت پنهان دربیاره و بیشتر بروز بده.در نهایت هم به دیالوگ(( من هم دوستتون دارم ،صادقانه،از ته دل ... )) می رسیم این یه جمله ی عادی نیست این رو باید در نظر داشت که نیانگ از نفرتی که انگیزه قتل تاهوان رو بهش می داد رسیده به این جمله و این مرحله از علاقه.گریه ی نیانگ برای تاهوان با اینکه مثل گریه اش برای وانگ یو پر سر و صدا و پر اشک نبود اما هزاران بار غم بار تر ، عمیق تر و ناراحت کننده تر بود.به هر حال شوهرش که نیانگ خیلی هم دوستش داره وقت زیادی نداشت و اون خیلی خوب این موضوع رو می دونست اما باز هم نمی خواست این اتفاق بیافته.گریه ی نیانگ برای تاهوان گریه ای از روی شوک سنگین و عدم پذیرش اتفاق افتاده بود چون نیانگ مهم ترین فرد زندگیش یعنی شوهرش رو اون هم روی پاهاش از دست داده بود.
مجموع مساله ی ماها دقیقا عالی ترین حالت ضعف تاهوانه با این حال نحوه ی هندل کردن موضوع و فرم دمیج کنترلی که تاهوان برای این ماجرا اعمال کرد خیلی خوب و مناسب بود.ماها بچه ی نیانگ و وانگ یو که چند ساعت بعد از تولدش به ظاهر کشته شد و بعد به دست تاناشیری اتفاد و به عنوان پسر تاهوان و تاناشیری بزرگ شد.با توجه به ابعاد مساله ی ماها که افراد زیادی درگیرش بودند و اتفاقات دورش جمع شدن آروم و گل و بلبلی موضوع غیرقابل تصور بود.اول ابعادشو از نگاه این سه شخصیت باز کنم
اول و مهم تر از همه نیانگ هستش.نیانگ پسر تازه به دنیا اومده ی خودشو از دست داد البته باید به این هم توجه کرد سر همین بارداری بود که فرصت برای قتل عام بانو پارک باردار و بانو دربار نوه و تعداد زیادی از خدمه فراهم شد.به نظر، نیانگ سه دیدگاه و رفتار مختلف در مورد مطرح کردن مساله ی ماها با تاهوان داشت
1.پنهان کردن کامل ماجرا در جایی که هدفش برای برگشتن به قصر انتقامه جایی که افراد زیادی از ماجرا مطلع نیستن و همین طور ماها[بیول]هم مرده بوده پس دلیلی نداشت که این موضوع با تاهوان در میان گذاشته بشه چون موضوع به شدت حساس و خطرناکه
2.بعد از گرفتار شدنش در رابطه با تاهوان که حالا به دلایل قبلی خود تاهوان هم اضافه شده.به نظر نوع فکرش اینطوری بوده که حالا که همه چیز دفن شده صدمه زدن به شوهرش درست نیست یعنی با خودش گفته چه دلیلی داره که مطرحش کنه وقتی تاهوان قرار نیست هیچ وقت از ماجرا مطلع بشه در نتیجه اینبار باید جدی تر باکره نبودش[یادتون بیاد که وقتی خودش رفت به سمت تاهوان ازش خواست چراغ ها رو خاموش کنه] و بارداری قبلیشو رو مخفی کنه به علاوه ی اینکه بعد از این زمان ، حساسیت و خطرناک بودن ماجرا بخاطر آیو چند ده برابر هم شده
3.بعد از باخبر شدن از زنده بودن ماها که ماجرا در اوج خطرناکی و حساسیته به علاوه ی اینکه رابطه ی خود نیانگ و تاهوان هم تعریف آنچنانی نداره همینطور نیانگ میترسه تاهوان ولش کنه و در میون گذاشتنش حداقل با خود تاهوان جدا از صدمه ی بیشتری که به نسبت قبل به تاهوان میزنه فقط باعث خراب تر شدن اوضاع میشه.به همین دلیل خارج کردن سریع ماها از یوئن بهترین راهی بود که به ذهنش رسید.
بعد میرسیم به وانگ یو.وانگ یو اصلا از بارداری نیانگ هم مطلع نبود چه برسه با باقی ماجراها. در حالی که میدونه این موضوع چقدر خطرناکه و بردن هر اسمی از نیانگ حکم قتل همه ی افراد درگیر رو صادر می کنه اما بعد از مطلع شدن با بی مسئولیتی و سهل انگاری کامل خودش و گروهش ماجرا درز پیدا می کنه اون هم در حالی که نقشه داشت بعد از رسیدن به گوریو به ماها بگه که اون پدرشه و نیانگ مادرش.
در آخر هم تاهوان رو داریم.اگر نیانگ مهم ترین فرد در این مساله باشه تاهوان تعیین کننده ترین عامله.با اینکه نیانگ میدونست ماها پسر تاهوان نیست[نمی دونست که ماها همون بیوله] اما بخاطر نقشه ای که داشت اون رو در تاریکی نگه داشت و ماها به عنوان پسر تاهوان از دختر ال تیمور در نفرت کامل تاهوان بزرگ شد و بعد از سال ها و درحالی که نیانگ اینبار میدونست ماها پسر خودشه حقیقت پیدا شدنش به دست تاناشیری رو مطرح کرد.تا همینجاش مساله ی ماها باعث از بین رفتن بیشتر دیوار اعتماد بین تاهوان و نیانگ شده بود.اما بعد از لو رفتن هویت کامل ماها ،کل ماجرا برای تاهوان وارد فاز جدیدی شد.بالا هم گفتم مساله ی ماها عالی ترین حالت ضعف تاهوانه چرا چون می تونه مهر تاییدی باشه بر احساس ناامنی و حسادتی که نسبت به نوع رابطه ی نیانگ و وانگ یو داره و و حس بی اعتمادی و خیانتی که نسبت به نیانگ داره.شاید اگر نیانگ در همون زمان ورود دوباره اش به قصر یا قبل از به دنیا اومدن آیو حتی قبل از خراب شدن رابطش با تاهوان این مورد رو باهاش حل می کرد آسیب کمتری به تاهوان وارد میشد چون این جور مسائل بخاطر ماهیت پنهانکاری که در خودشون دارن با گذشت زمان مقدار دمیجی که میزنن زیادتر میشه.
بعد از مشخص شدن ابعاد حالا بریم برای روند حل مساله.به هر شکل این ماجرا به تاهوان میرسه اون هم با فرمول تنکیشی که ((اگه من نداشته باشمت نمیذارم کس دیگه هم داشته باشتت)).در واقع بر اساس فکر تنکیشی این آخرین و اساسی ترین ضربه ای بود[واقعا هم همینطور بود] که میشد با توجه به خراب بودن رابطه ی نیانگ و تاهوان بهش زد حتی سعی کرد تا اونجایی که در توانشه خود تاهوان رو هم تحریک کنه اما بزرگترین متغیری که تنکیشی در نظر نگرفت این بود که فرد تصمیم گیرنده تاهوانه و زمانی فهمید نقشش فیل شده که شمشیر تاهوان از گردنش رد شده بود.تاهوان خوب می دونست اینبار فقط صحبت از ناامنی و حسادت و نفرت خودش از وانگ یو و یا وجود رابطه ی قبلی بین نیانگ و وانگ یو نیست بحث سر زندگی فعلی نیانگ و پسرشه به طوری که اگه ماجرا بیشتر از این درز پیدا کنه با وجود زنده بودن وانگ یو به هیچ شکل نمیشه نیانگ رو نجات داد.علتش هم مشخصه کسی که قراره صیغه ی سلطنتی در مرحله ی بعد مادر ولیعهد و در مرحله ی بعد امپرس بشه باید پاک و باکره باشه.نیانگ باکره نبود ولی تونست این موضوع رو مخفی کنه و تاهوان هم می تونست تا این مرحله رو جمع کنه اما بچه داشتنش از پادشاه زنده و مخلوع یکی از خراجگذارهای یوئن به هیچ وجه جمع شدنی نیست و حتی کوچکترین شایعه درباره ی اون باعث میشه کار همه ی افراد درگیر تموم شده حساب بشه مردن افراد درگیر چیزی بود که خود اطرافیان وانگ یو هم ازش باخبر بودن مثلا در قسمت 36 می بینیم که موسونگ در این مورد میگه ((این طوری نمیشه...اگر این موضوع درز کنه،پادشاه و سونگ نیانگ مرده محسوب میشن)) حتی بعد از مرگ یون هُوا ،دوکمن یه تهدید نصف و نیمه با این موضوع رفت.فکر کنید ماها فقط بخاطر شهادت مطلع درجه ی دوم پرت شد بیرون.با این حال شکل و نحوه ی مدیریت بحران تاهوان خیلی خوب بود.به دور از مسائل حاشیه ای مستقیما خطر اصلی یعنی زندگی و سلامت همسر و پسرش رو در نظر گرفت.بعد به شیوه ای کاملا نیانگی ماجرا رو پیش برد دقیقا همون رفتاری که نیانگ داشت رو پیاده کرد در تاریکی نگه داشتن و پیش برد نقشه در پشت سر یه جورایی لطف نیانگ رو تمام و کمال جبران کرد که البته تصمیم درستی هم بود چون زمان زیادی از درست شدن کم و بیش رابطشون نگذشته بود و وارد کردن نیانگ نه تنها می تونست که رابطه ی تازه ترمیم شدشونو دوباره خراب کنه بلکه می تونست اوضاع رو بیشتر از کنترل خارج کنه.به هر شکل تاهوان بعد از تایید صحت موضوع به فکر جمع کردن موضوع افتاد.راه حلش هم ساده بود هر کسی که میدونه باید بمیره از جمله شخص اصلی وانگ یو.حتی خود وانگ یو بعد از فهمیدن مطلع بودن تاهوان به خوبی متوجه شد که اوضاع چطوریه.قدرناشناسانه هم نبود چون کارهایی که وانگ یو انجام داد هیچ وقت صرفا بخاطر تاهوان و یا نیانگ نبوده و همیشه حالت معامله داشته[به عنوان نمونه وانگ یو، نیانگ و تاهوان رو نجات داد تا بتونه حکم پادشاهیشو بگیره بعد از اون هم مسیرش رو گرفت و رفت به گوریو و کاری با خانه ی عقاب نداشت] وبالاخره تاهوان هرکسی رو که می دونست از ماجرا مطلع هست رو حذف کرد البته تعداد زیادی هم موندن که تاهوان از وجودشون با خبر نشد اما اون ها خطر آنچنانی ندارن چون نه قصدش رو دارن و نه قدرتشو به علاوه ی اینکه فرد اصلی یعنی وانگ یو دیگه موجود نیست.جدا از حسادت و یا حس ناامنی و یا حتی اینکه خود وانگ یو منبع درز بوده برداشت تاهوان نسبت به ماجرا درست بود و فقط ساکت شدن وانگ یو تضمین قطعی سلامت نیانگ بود.واقعیت اینکه با همه ی پنهانکاری این موضوع به گوش وانگ یو رسید،با همه ی پنهانکاری به گوش تنکیشی و در آخر تاهوان رسید پس به وضوح میشه دید با همه ی پنهانکاری باز هم پخش شده و مهم تر از اون این موضوعه که وانگ یو دشمن یوئن محسوب میشه و هرکاری برای گوریو می کنه.نیانگ هم امپرس کشور دشمنه این که نیانگ رو دوست داره باعث این نمیشه این واقعیت ها تغییر کنن چون سابقه داشته که بخاطر گوریو اونو مثل ماجرای فروش مواد منفجره تو خطر بندازه پس باز هم ممکنه این اتفاق بیفته و وانگ یو باعث به خطر افتادن نیانگ بشه و یا در آینده بخاطر همین موضوع ازش باج گیری کنه
واکنش نیانگ در بالای جنازه ی وانگ یو به خوبی میزان احساس گناهش رو نسبت به وانگ یو نشون می داد.عصبانیت شدیدش از دست تاهوان بعد از برگشتش به قصر و قصدش برای دعوای اساسی با اون احتمالا بخاطر این فکر بوده که بخاطر دشمنی قدیمیش و مشکلش با وانگ یو کشتتش.البته تاهوان دلایل بی شماری برای کشتن وانگ یو داشت اما هیچ کدوم از اون دلایل باعث نشدن که تاهوان با به جان خریدن همه چیز از جمله سرزنش و عصبانیت احتمالی نیانگ و بدون اینکه کسی یا چیزی جلوش رو بگیره شخصا بره و مطمئن بشه که وانگ یو حتما حذف میشه ((اگه این موضوع درست باشه کس دیگه ای نباید بدونتش.هر طور که شده)).این جملاتیه که تاهوان بعد از ، از شوک بیرون اومدن و کم شدن عصبانیتش و همینطور بررسی عقلانی و به دور از احساس موضوع به زبون آورد. بخاطر همین انتظارشو نداشت که علتش مساله ی ماها و سلامتی اون باشه.
در هر صورت مساله ی ماها دمیج مورد نظر رو به تاهوان زد و خود نیانگ هم به خوبی این موضوع رو فهمید و متوجه شد که چقدر هضم همه ی این مسائل برای تاهوان اون هم به تنهایی سخت بوده در حالی که تاهوان حتی کوچکترین حرفی بهش نزده به همین دلیل تلاش کرد تا شاید بتونه از تاهوان عکس العملی ، حرفی یا عصبانیتی بیرون بکشه ((چه چیزی براتون مشکل درست کرده که نمي تونید بخوابيد؟)) اما جواب ((این اواخر حال خوشی ندارم )) تاهوان رو جلوی خودش دید دوباره سعی کرد ((شما اسم منو صدا مي زديد)) اما ((توی خوابم دنبالت می گشتم)) شنید جالب اینجاست که باز هم بیخیال نشد و این بار با بغل کردنش سعی کرد که ببینه آیا تاهوان ازش دوری می کنی یا نه ((همینطوری بمونید)).نیانگ از کل این سوال و جواب و اون مرحله ی آخر یعنی همون بغل کردن دو هدف داشت
نیانگ خیلی دلش می خواست تاهوان در مورد ماها و باقی مسائل باهاش حرف بزنه تا شاید میزان دمیج خورده شده ی تاهوان کمتر بشه پس هدف اولش به حرف درآوردن تاهوان در مورد اتفاقات افتاده بود.مورد بعد اینکه نیانگ از خودش مطمئن بود که چقدر تاهوان رو دوست دارهاما تاهوان اون هم بعد از فهمیدن مساله ی ماها چی؟ دومین هدفش این بود که ببینه آیا تاهوان بعد از همه ی این ماجراها و بعد از دونستن اینکه اون قبلا رابطه داشته و نتیجه ی رابطه اش هم یه پسر بوده و این مورد رو ازش پنهان کرده ، ازش دوری می کنه یا نه و آیا هنوزهم مثل سابق دوستش داره و قبولش می کنه؟یه جورایی داشت از تاهوان تست اطمینان از دوست داشتن خودشو می گرفت. که با دیدن رفتار تاهوان و اینکه به آرومی نوازشش کرد و خیلی آروم و از سر دوست داشتن دو سه باری زد به پشتش [دیدید دیگه وقتی دو نفر همدیگه رو بغل می کنن از سر رفقات و یا دوست داشتن چند باری خیلی آروم میزنن به پشت همدیگه،همون شکلی] به خوبی فهمید که تاهوان هنوز هم خیلی خیلی دوستش داره و نمی خواد حرفی از این ماجراها و گذشته به میون بیاد و می خواد همه چیز مسکوت بمونه.بخاطر همین هم در رفتارش تجدید نظر کرد،سعی کرد احساس پنهانش رو بروز بده و شوهرش رو آروم کنه و بهش دلداری بده.
میشه گفت شیوه ی برخورد تاهوان با مساله ماها که نتیجه گرفت هرچیزی که بوده مربوط به گذشته است و به نفع خودش و نیانگه که کل این ماجرا بین خودشون دفن بشه و هیچ کدوم حرفی ازش نزنن چون ادامه ی این ماجرا و صحبت ازش به حرف نحو فقط باعث آسیب زدن بیشتر بهشون میشه و این موضوع که مهم اینه همسری که در حال حاضر در کنارشه و دوستش داره در سلامت کامل باشه باعث تحکیم بیشتر رابطه اش با نیانگ شد.
قبل از رابطه ی تاهوان و نیانگ اول باید تکلیف رابطه ی وانگ یو و نیانگ بعد از ازدواج نیانگ رو مشخص کرد چون باقی موارد قبلا گفته شده. شاید بهترین نمونه ای که کامل تکلیف نوع رابطه ی نیانگ و وانگ یو بعد از ازدواج نیانگ رو مشخص می کنه دیالوگ های بعد از سوال((آیا وانگ یو فقط یه متحده؟)) بی سو باشه.بی سو آنچنان نیانگ رو نمیشناسه اما با این پیش فرض ذهنی جلو اومد که چون نیانگ پشت سر تاهوان نقشه میکشه و چپ و راست با وانگ یو ملاقات می کنه پس حتما خبریه و بخاطر همین هست که وانگ یو نمی تونه از فکر نیانگ بیرون بیاد و اونو قبول کنه.نیانگ در جوابش دو نکته رو مشخص کرد که اولیش این بود که اون الان صیغه ی سلطنتیه و دومیش هم اینکه این سوال بی ادبانه و نا به جاست.بخش اول جوابش نشون دهنده ی اینکه اون الان ازدواج کرده و شوهر داره و بخش دومش هم اشاره به این داره که این سوال داره اونو متهم به خیانت به شوهرش می کنه.از نظر نیانگ این موضوع اونقدر واضحه و این سوال اونقدر بی معنیه که حتی نمی خواد جوابی مستقیم بهش بده.این گفت و گو این رو هم نشون داد که نیانگ دوست نداره به رابطه کاری فعلی که با وانگ یو داره و هرچیزی که گذشته رو به میون میاره فکر کنه و دوست داره هرچیزی که درگذشته بوده و اتفاق افتاده درهمون گذشته هم باقی بمونه.اما بعد از فهمیدن این موضوع که وانگ یو نتونسته با این موضوع کنار بیاد[به نظرم مورد کاملا به جایی هم هست که نتونه کنار بیاد چون خودش کسی بوده که نتونسته از نیانگ مراقبت کنه] احساس گناه سابقی که داشت به مقدار زیادی بیشتر شد چون بعد از اتفاقاتی که افتاد و عدم واکنش وانگ یو فکر می کرد همه چیز حل شده.
بعد از مورد بالا میرسیم به تانیانگ.رابطه ی تاهوان و نیانگ رابطه ی جالب و پیچیده ایه.نحوه برخوردشون.کششی که بینشون بود.نفرتی که بینشون به وجود اومد ملاقات دوباره ی اون ها ،نیازی که به هم داشتند شروع دوباره ی عشقی که به هم داشتن و گذروندن سال ها در کنار هم و رد شدن از بدبختی ها و مشکلات بسیار زیاد.
تاهوان و نیانگ تکمیل کننده ی هم هستن و همدیگه رو به ثبات میرسونن دقیقا همین هم عامل کشش سنگین این دوتا نسبت به همدیگه است دقیقا مثل یک واکنش یونی با حضور یون مثبت و منفی برخلاف شخصیت نسبتا کامل و پرفکت وانگ یو.هم نیانگ و هم تاهوان ضعف های شخصیتی زیادی دارن و مچ شدنشون این نواقص اون ها رو برطرف می کنه.شاید علت فروپاشی سریع رابطه ی وانگ یو و نیانگ در عین نسبتا پرفکت بودن وانگ یو و تمایل نیانگ به تاهوان در گذشته و محگم و پایداربودن دائمی رابطه اش با اون با وجود همه ی مشکلات همین باشه.
نکته ی جالب دیگه اینکه بزرگترین ترس هردو از ول شدن به دست دیگریه.بر خلاف ظاهر بدش ؛ مجموع اون سکانس نیمچه تجاوز به همسر قسمت 45 که بین تاهوان و نیانگ اتفاق می افته حرف های زیادی پشتشه.داره میگه حتی این دوتا رابطه بینشون تا این حد هم خراب بشه اما کاملا از بین نمیره و اونقدر همدیگه رو دوست دارن و به هم وابسته هستند که باز هم نه تاهوان حاضره همسرشو ول کنه نه نیانگ می تونه بیخیال شوهرش بشه بخاطر همین هم هست که هم تاهوان میترسه نیانگ ولش کنه و هم نیانگ میترسه که تاهوان ولش کنه.اینکه چرا تاهوان میترسه که مشخصه و دقیقا همین هم دلیل این بود که با وجود دردناک بودن اون نامه ها براش هیچ وقت این مساله رو مطرح نکرد.اما شاید ترس نیانگ از ول شدن عجیب به نظر بیاد در حالی که اصلا اینطور نیست و کاملا طبیعیه.نیانگ مادرشو در بچگی از دست داده ، به تنهایی بزرگ شده.پدرش رو به اون شکل فجیع از دست داده ؛ بعد از ازدست دادن بچش ، نامزدش[؟] هم ولش کرد.با همه ی این مسائل ،تاهوان براش یه فرصت دوباره ی ناخواسته بود.فرصت دوباره ای بود که اینبار به طور کامل همسر باشه فرصت دوباره ای بود که مادر باشه و اینبار بتونه از پسرش مراقبت کنه بخاطر همین ها هم تونست با همه ی مشکلات از سرگرونی در بیاد و تکلیف مشخصی داشته باشه و زندگی و شوهرش و پسرش رو دوست داشته باشه.ریشه ی شروع احساس این ترس هم احتمالا برمیگرده به زمان انتخاب امپرس جدید ،جایی که تاهوان مجبور شد بره پیش امپرس جدید و نیانگ ناراحت و نگران[شاید هم حسادت؟!این سکانس از اون سکانس هاییه که ثابت می کنه نیانگ بدجور گرفتار تاهوان شده] شب رو گذروند[ هرچند تاهوان فقط رفت که رفته باشه واتفاقی نیفتاد اما این قضیه رو با خواهش و التماس و تحقیر امپرس جدید جبران کرد و برتر و مهم تر بودن نیانگ رو نشون داد و غرور نیانگ رو در مقابل امپرس جدید به بالاترین حد رسوند].در واقع میشه گفت تنها چیزهایی که واقعا داشت شوهرش که مهم ترین فرد زندگیش بود و پسرش که عزیزترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگیش بود ؛ بودن نه قدرت و جایگاه.ول شدن از سمت تاهوان برای نیانگ مساوی بود با از دست دادن دوباره ی افراد باارزش زندگیش و برگشتن به نقطه ای حتی بدتر و عقب تر از زمانی که دوباره به قصر برگشته بود.دقیقا همین علتی بود که بعد از پیدا شدن دوباره وانگ یو و دیدن قاطی کردن دوباره تاهوان ، نیانگ قبل از هر چیز سعی کرد با تاهوان صحبت کنه تا جلوی هر مشکل و سوءتفاهم احتمالی رو درست بعد از بهتر شدن رابطشون بگیره بخاطر همین هم خواست بدونه که علت عصبانیت تاهوان بخاطر وانگ یوئه یا نه ((ن=می خوام یه چیزی بگم -- ت=امروز خیلی خستم – ن=اگه این درباره وانگ یوئه ...)) که تاهوان کلا بحث رو می پیچونه. نوع نگاه نیانگ به تاهوان و قیافه اش در کل این گفت و گو و بعد از تموم شدنش جالبه،به راحتی میشه نگرانی و استرس رو در چهره و نگاهش دید [احتملا پیش خودش می گه من که می دونم داری یه چیزی رو مخفی می کنی و اوضاع به راه نیست !!!] و بخاطر همین هم بود که بعد از افشای مساله ی ماها و مرگ وانگ یو سعی کرد که ببینه آیا تاهوان هنوز هم مثل قبل قبولش می کنه و دوستش داره یا نه.
جدا از این موارد بالاتر هم گفتم عامل اصلی پیشروی و قدرت و اعتماد به نفس نیانگ اینکه می دونه تاهوان به صورت پیشفرض در هر حالت پشتشه و مراقبشه.قسمت 48 به خوبی نشون میده اگه تاهوان لحظه ای نباشه ، نیانگ به چه سادگی تیکه پاره میشه و قسمت 49 سریال به خوبی این موضوع رو نشون میده که وفاداران به نیانگ یا قدرتی که با کمک های وانگ یو به دست آورده سر سوزنی ارزش ندارن اگه تاهوان پشتش نباشه.
نکته ی دیگه ای هم هست اینکه بین تاهوان و نیانگ علاقه ی دو طرف و به یک میزان وجود داره اما بخاطر تفاوت شخصیتی از سمت نیانگ زیاد به چشم نمیاد. هردو کارهایی رو انجام میدن که فکر می کنن به نفع دیگریه اما نیانگ سعی می کنه پنهانی این کارها رو انجام بده یا عشقش رو ابراز کنه در حالی که تاهوان کامل واضح و مشخص این کار رو می کنه.جالبه که بدونیم زمانی تونستن از مشکلات و سوء تفاهم های بینشون رد شن که نیانگ رفتار شبه تاهوانی و تاهوان رفتار شبه نیانگی ازخودشون بروز دادن که این نشان دهنده ی اینکه به مرور زمان در حالی که کنار هم بودن تاثیرپذیری از هم داشتن و تونستن یه مقدار شخصیت طرف مقابل رو درک کنن.مورد صحبت نیانگ بعد از حضور مجدد وانگ یو در مورد اینجا هم صادقه.نیانگ بالاخره فهمیده آلرژی شوهرش نسبت به وانگ یو چه شدت و مقدار بالا و خطرناکی داره بخاطر همین سعی کرد فاصله اش رو از اون حفظ کنه.
((تو همیشه انتخاب دوم سونگ نیانگ خواهی بود...رقت انگیز)).این جمله یکی از آخرین جملات تنکیشیه.بالاتر در مورد مساله ی ماها توضیح دادم.این جمله همون جمله ایه که برای تحریک تاهوان استفاده شد.به طور کلی بخوایم حساب کنیم این جمله درست نیست.در قسمت مربوط به نیانگ به طور نسبتا کاملی گفته شد چرا تاهوان انتخاب اول بوده اما به عنوان نمونه تاهوان انتخاب اول نیانگ در اولین باری که مجبور به انتخاب شد بود یا نیانگ باهاش راحت تر بود و ...اما بیایم یکم بیشتر وارد عمقش بشیم و از یه زاویه ی دیگه بهش نگاه کنیم.یه جورایی این دوم شدنه درست به نظر میاد و تاهوان چه بخواد و چه نخواد باید این قضیه رو قبول کنه که وانگ یو یه تعداد از اولین های نیانگ [حالا زیاد وارد بعضی از این اولین ها نمیشیم !!!] رو به اسم خودش ثبت کرده.به عنوان نمونه وانگ یو اولین کسی بود تونست جواب مثبت بگیره [تو این بحث خاص ما کاری به اینکه چرا و چطور جواب مثبت نیانگ رو گرفت یا آیا اصلا تونست جواب مثبت صد در صد بگیره یا نه ؛نداریم.] یا اولین بچه ی نیانگ بخاطر وانگ بوده ویا اولین تجربه ی مادر بودنش بخاطر وانگ یو بوده ویا اولین تجربه ی به دنیا آوردن بچه اش بخاطر وانگ یو بوده و ...با توجه به کلیت و حال و هوای بحث و همینطور این موضوع که انتظار زیادی از شخصیت تنکیشی نمیره ، احتمالا منظورش ؛ دوم بودن در همون مواردی بود که زیاد واردش نشدیم و گفتن رقت انگیز ته جمله بیشتر این موضوع رو اثبات می کنه.در مورد واکنش تاهوان به این موضوع در بخش مساله ی ماها کامل حرف زده شد که خلاصه اش این بود که با وجود دمیج زدن این مورد بهش نتیجه گرفت که بیخیال گذشته و روابط قبلی ، مهم خود نیانگه.اما میشه باز هم از یه زاویه ی دیگه بهش نگاه کرد.البته چند خط بالاتر بهش اشاره شد،شاید وانگ یو یه بخشی از اولین های نیانگ رو به اسم خودش زده باشه اما در مورد همون ها هم این تاهوان بود که نهایی و کاملترین ها رو برای خودش برداشته.به عنوان نمونه این تاهوان بوده که تجربه ی کامل مادر بودن رو به نیانگ داده.در آخر اینکه با وجود همه ی این نکات میشه گفت که تاهوان انتخاب اول بوده اما در بعضی از موارد دوم شده.با این حال این دوم شدنه تفاوتی در اصل ماجرا که اون برنده ی پایانی و دائمی نیانگه[چیزی که خودش هم فهمید] نمی کنه.
((اگر چیزی نداشتید آیا امپرس قلبش رو بهتون میداد؟)) این سوال گولتا یک سوال اساسیه.در ظاهر شاید اینطور برسه که حرف گولتا درسته اما در واقع اینطور نیست.تاهوان در زمان تبعید هیچ چیزی نداشت هیچ چیزی.یه پسر جوون تبعید شده که همه قصد کشتنشو دارن مبارزه بلد نیست تیراندازی بلد نیست سواد هم نداره شخصیت افتضاحی داره مثل بچه ها می مونه خود خواهه خود پسنده و به صورت خلاصه هیچ چیز مثبتی در موردش وجود نداره با این حال باز هم متمایل شدن نیانگ به سمت تاهوان رو دیدیم
یه نکته ای هم وجود داره که سریال سعی می کنه عدالت رو بین تاهوان و نیانگ برقرار کنه هر چقدر در اوایل و اواسط سعی تاهوان در اثبات عشقش به نیانگ با شیوه ی خودش رو دیدیم در اواخر سریال سعی نیانگ در اثبات عشقش به تاهوان رو با شیوه ی خودش می بینیم .که در نهایت و قبل از اعتراف مستقیمشون به همدیگه می فهمیم که هردو می دونن طرف مقابل چه احساسی داره
فرم رابطه ی تاهوان و نیانگ عشق/نفرته که مرز بسیار باریکی بینشونه بخاطر همین بعد از آشنایی چیزی مثل عدم وجود احساس بین این دو نداریم به نداریم.در مورد روند احساس نیانگ نسبت به تاهوان بذارید اینجوری نشون بدم
آشنایی >> 0 >> وقت گذرونی در جزیره >> 20 >> بعد ازخیانت تاهوان >> 30- >> شروع رابطه ی دوباره به عنوان خدمتکار >> 20- >> موندن در قصر >>10- >> بعد از سرزنش تاهوان بخاطر مرگ پدرش >> 10 >> بعد از خواستگاری وانگ یو >> 20 >> بعد از انتخاب شدن به عنوان صیغه >> 40 >> بعد از ماجرا شکارگاه >> 80 >> بعد از مشخص شدن بارداریش >> 100
در نهایت باید ممنون جی وان و ووکی باشیم که همچین زوج خفنی رو با همچین درصد بالایی از کامل و بی نظیر بودن در شیمی رو برامون ساختن.
رابطه ی نیانگ با تاهوان نسبت به رابطه با وانگ یو چند تفاوت بزرگ داشت
1.کل رابطه ی نیانگ و وانگ یو در چند ماه خلاصه میشه در حالی که رابطه ی نیانگ و تاهوان نتیجه ی تکامل چندین ساله و گذشتن از مشکل ها و بدبختی ها بود.جایی که نفرت کامل تبدیل به عشق صادقانه شد
2.اولویت های تاهوان و وانگ یو با هم متفاوت بود.اولویت اول تاهوان نیانگ بود ولی اولویت اول وانگ یو کشورش.عشق بی قید و شرط تاهوان در مقابل دقدقه های فکری مهم تر از نیانگ وانگ یو
3.رابطه ی نیانگ و تاهوان حتی در بدترین حالتش از هم نپاشید برعکس وانگ یو و نیانگ که بعد از رفتن وانگ یو به گوریو ، به جز یکی دوتا نامه ؛ وانگ درست و حسابی از نیانگ خبر نگرفت و تقریبا یادش یه نیانگی هم هست و بعد با اولین مشکل بزرگ رابطشون از هم پاشید
4.نیانگ هیچ وقت به وانگ یو اعتراف نکرد چون احتمالا چیزی برای اعتراف وجود نداشت در حالی که اعتراف صادقانه اش به تاهوان رو دیدیم
5.در اوج رابطه با وانگ یو نیانگ به یاد تاهوان افتاد یعنی وانگ یو در اوجش هم نتونست کامل احساس نیانگ رو داشته باشه اون هم زمانی که نیانگ تمام تلاششو می کرد تا از تاهوان متنفر باشه.دقیقا بخاطر همین بود که نیانگ در بعضی موارد از تاهوان فرار می کرد شاید چون با وجود تاهوان رابطه ی پایداری نمی تونست تصور کنه
داستان از چه قراره ؟ از این قرار که یکی از پاتنرهای MBC در ساخت سریال ، برند Northcape بود.نوع قرار بین این دو مشخص نیست اما در هر صورت در میانه های سریال بود که شایعه ای به گوش رسید که این برند قصد داره برای سریال یه اپیلاگ بسازه.در اواخر سریال ساخت این اپیلاگ قطعی شد و جی وان و ووکی درش حاضر شدن.داستان این اپیلاگ تقریبا سه دقیقه ای 650 سال بعد از وقایع قسمت آخر اتفاق می افته.درسته که این اپیلاگ یه اپیلاگ واقعی نیست ولی دیدنش خالی از لطف نیست و بسیار تم جالبی هم داره !
شاهکار Empress Ki قطعا یکی از بهترین ساخته های کره و شرق آسیاست سریالی سطح بالا با دقت جزئیات باور نکردنی و داستانی درگیر کننده.سریالی که با چهارچوب ها و قوائد شبکه ی سازنده یعنی MBC متفاوته.بسیار پشیمونم که چرا زودتر به سراغش نرفتم.جالبه بدونید من به شدت در مقابل دیدنش مقاومت می کردم[علتش بماند] وبعد از دیدنش هم دید جالبی بهش نداشتم ! اما بخاطر زیرنویس فارسی فاجعه دوباره دیدمش و از اونجا بود که کم کم همه چیز برام روشن شد و تونستم اوج هنر امپرس کی رو ببینم. بخاطر همین هم مستقیما وارد لیست TOP 5 کِی دراماهای من ، یکی از سریال هایی که برام دوست داشتنیه و همینطور پای ثابت اکثر لیست هام شد.

پ.ن 1: با توقع متوسط برید سراغش.چون بهترین اثر دنیا رو هم با توقع بسیار بالا برید سراغش نامیدتون می کنه.
پ.ن 2: زیرنویس فارسی سریال به شکل وحشتناکی بده پر از غلط های ترجمه ایه که گاهی مفهوم سکانس ها رو هم تغییر میده.ترجیحا از زیرنویس انگلیسی استفاده کنید!
پ.ن 3: سریال تو شبکه ی GEM دوبله شده اون هم چه دوبله ای ! به حدی فاجعه و غیر قابل تحمله که حال بیننده به هم می خوره.فرض بگیرید دوبله نداره !
پ.ن 4: نکات و مطالب بسیار بیشتر بود که مجبور شدم یا خلاصه اشون کنم و یا حذفشون کنم ولی سعی کردم کامل و همه جانبه باشه اما همون طور که تو خود متن هم گفتم با هر بار دیدنش نکات بسیار بیشتر و هینت های جالبی تری ازسریال میشه کشید بیرون بخاطر همین ممکنه مطالب بسیار بیشتری علاوه بر موارد گفته شده و یا حذف شده دیده بشه.​
 
آخرین ویرایش:

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,353
نام
محمد
سریال HELLBOUND
تاریخ پخش : جمعه 28 آبان
خودم که به شدت منتظرشم .

View attachment 229731

@Arima Kishou ,
قشنگ تا دیدم میخواستم بگم تاپیک زیر خاکی رو بالا کشیدی.
الانم دیدم منو تگ کردی.:))
والا زیاد علاقه مند نیستم چون با کار های CGI کره ایی حال نمیکنم. حالا مگه بیاد خودش خوب باشه.

اتفاقا همین الان بعد Squid Game و My Name بیشتر هوس کار های شرقی کردم، دارم
Alice in Borderland رو میبینم.

یا خود خدا، بعد قرن ها صنعت تی وی و سینمای ژاپن یک اثر در حد خوب داده!
بعنوان لایو اکشن اونم از ژاپن مخصوصا بعد این افول وحشتناکی که داشتن بد نیست. البته خدایی هست...این کنشین ها هم خوبن! :-"
 

Irisviel Ackerman

کاربر سایت
Aug 26, 2011
3,338
نام
امیر
چیز مال دیگه ایی از کره نیومده پیشنهاد بدی؟
ماشالا نگاه میکنم اکثرا کار های رومنس ان، باب دل نیستند.:(
The Veil رو خیلی تعریفش رو شنیدم ، پخشش هم تموم شده و همش 12 قسمته.
البته یه اسپین آف هم داره که هنوز پخش نشده (بصورت فیلم تلویزیونی هست فکر کنم).
Taxi Driver هم اگه ندیدی حتما ببین ، پرونده هایی که توش می‌بینیم اکثرشون نمونه واقعی دارن و برای ساختشون از اونها برداشت شده .

The Devil Judge هم توصیه می‌کنم ببینیش .

کارگردان Hellbound که تیزرش رو گذاشتم ، همون کارگردان قطاری بسوی بوسانه.
 

Irisviel Ackerman

کاربر سایت
Aug 26, 2011
3,338
نام
امیر
قشنگ تا دیدم میخواستم بگم تاپیک زیر خاکی رو بالا کشیدی.
دیگه دیدم به تریج قبای یکسری از دوستان برخورده که تو تاپیک سریال در مورد یه سریال کره ای صحبت شده ، گفتم تو تاپیک مخصوص شرق بگذارم بهتره
 

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,353
نام
محمد
The Veil رو خیلی تعریفش رو شنیدم ، پخشش هم تموم شده و همش 12 قسمته.
البته یه اسپین آف هم داره که هنوز پخش نشده (بصورت فیلم تلویزیونی هست فکر کنم).
Taxi Driver هم اگه ندیدی حتما ببین ، پرونده هایی که توش می‌بینیم اکثرشون نمونه واقعی دارن و برای ساختشون از اونها برداشت شده .

The Devil Judge هم توصیه می‌کنم ببینیش .

کارگردان Hellbound که تیزرش رو گذاشتم ، همون کارگردان قطاری بسوی بوسانه.
اوکی میزارمش توی برنامه.

راننده تاکسی در حد اوکی برای من بود.

این Devil Judge اگه پایان اش بخوبی Mouse بهتر در میومد. بنظرم به پتانسیل واقعی اش نرسید.

اوکی براش هایپ شدم.:D
----
این Alice in Borderland هم رفت توی زباله دونی. کلا ژاپنی استعدادی توی لایو اکشن نداره:D
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Irisviel Ackerman

dizzy

کاربر سایت
Dec 24, 2017
614
این Alice in Borderline هم رفت توی زباله دونی. کلا ژاپنی استعدادی توی لایو اکشن نداره:D

وقتی انیمه هست چرا لایو اکشن :D . شاید به جز چند مورد معدود اکثرن اصلن به خوبی منبع اقتباسش در نمیارن و همان فرمت انیمه و مانگا ( حتی بازی ) به نظرم خیلی بهتره .
 

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,353
نام
محمد
وقتی انیمه هست چرا لایو اکشن :D . شاید به جز چند مورد معدود اکثرن اصلن به خوبی منبع اقتباسش در نمیارن و همان فرمت انیمه و مانگا ( حتی بازی ) به نظرم خیلی بهتره .
والا بعد Squid Game چندجا تعریف اش رو شنیدم گفتم لابد خوبه که پیشنهادش میدن!

من بزرگترین مشکلم با کارهای ژاپنی فیلمبرداریه اشون، قشنگ انگار دادن به یک آدم معمولی دوربین رو گرفته. خیلی کاراشون Low Effortـه:|
 
  • Like
Reactions: dizzy

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,353
نام
محمد
The Veil رو خیلی تعریفش رو شنیدم ، پخشش هم تموم شده و همش 12 قسمته.
البته یه اسپین آف هم داره که هنوز پخش نشده (بصورت فیلم تلویزیونی هست فکر کنم).
Taxi Driver هم اگه ندیدی حتما ببین ، پرونده هایی که توش می‌بینیم اکثرشون نمونه واقعی دارن و برای ساختشون از اونها برداشت شده .

The Devil Judge هم توصیه می‌کنم ببینیش .

کارگردان Hellbound که تیزرش رو گذاشتم ، همون کارگردان قطاری بسوی بوسانه.
خدا خیرت بده عجب این The Veil خوبه!
بعد 6 قسمت خیلی حال کردم.:D
 
  • Like
Reactions: Irisviel Ackerman

Irisviel Ackerman

کاربر سایت
Aug 26, 2011
3,338
نام
امیر
نسخه کره ای Money Heist هم امروز اومد، زیرنویس هر 6 قسمت هم آمادست و می تونید برید تو کارش.
_________________________________

@Arima Kishou این سریال زامبی دار نتفلیکس رو دیدی؟ چطوره؟ اسمش فکر کنم all of us are dead بود.
من از اسکوئید گیم، مای نیم و هلباند خوشم اومد.
 

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,353
نام
محمد
نسخه کره ای Money Heist هم امروز اومد، زیرنویس هر 6 قسمت هم آمادست و می تونید برید تو کارش.
_________________________________

@Arima Kishou این سریال زامبی دار نتفلیکس رو دیدی؟ چطوره؟ اسمش فکر کنم all of us are dead بود.
من از اسکوئید گیم، مای نیم و هلباند خوشم اومد.
بسی براش هایپ بودم خوب شد گفتی!:D
---
آره، خیلی کشش میدند، پایانشم زیاد خوشم نیومد.
متوسطه کلا!
 
  • Like
Reactions: Irisviel Ackerman

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر