این داستان فقط یه نویسنده داره وبس دوستان با کمال احترام خواهش میکنم داستان رو تغییر ندید پست انتقامی و توهین آمیز نزارین. خیلی ممنون خواهش میکنم چیزی اگه میخواین به داستان اضافه کنید لطف کنید پیغام بدید
مرام همقطار ها اینه که هوای همدیگه رو داشته باشن .اگه تو هم بازی خوری مرامت رو حفظ کن
ممنون
بله دوستان ..............این بود ماجرای اولین ماموریت .اما بشنوید از سرنوشت ماموران ما .بعد از اون عملیات خارق العاده دوستان:biggrin1: که با فضاحت تمام به پایان رسید. رئسا تصمیم گرفتن همه اونا رو اخراج کنن.با اینکه مامور مخفی تمتم تلاشش رو کرد تا مامورین رو اخراج نکنن اونا کار خودشون رو کردن. حالا دیگه دوستان ما از کار بی کار شده بودن و همچنان مامور 1 با حفظ سمت نقش خانوم رو هم به دوش میکشید . هیچکس دیگه دل ودماغ کار کردن نداشت و همه رفته بودن خونه هاشون تا در این مدت یکم ps3 بازی کنن ولی چون ps3 گرون بود واونا حقوقی نگرفته بودن مجبور شدن دم مامور 11 رو ببینن :biggrin1: مامور 11 اول قبول نمیکرد تا اینکه همه ریختن سر مامور 11 و به زور دستگاه رو ازش گرفتن و د فرار رفتن خونه تک تیرانداز شبا تا صبح بازی میکردن تا اینکه مامور مخفی اومد در خونه تک تیرانداز و از اون خواهش کرد تا مامور 11 رو هم راه بدن .خلاصه همینطور زمان سپری شد تا اینکه یه شب مامور پشتیبانی یه فکری زد به سرش میدونید چی بود.؟رو به جمع گفت بچه ها چرا ما خودمون یه سازمان تاسیس نکنیم اسمش رو هم میزاریم .... سازمان S.A.F... خانوم گفت : این اسم مخفف چیه و تک تیر انداز گفت : تک تیرانداز و دوستان ( SNIPER and FREINDS ) همه زدن زیره خنده ولی بعدش همه قبول کردن. مامور 1 گفت : پولش رو از کجا بیاریم .........و همه رفتن تو فکر. اپراتور که تو اتاق بود باز از روی عادت دیرینه گوشیه خونه تک تیرانداز رو گرفت تو دستش و گفت : ما که هیچکدوم پول نداریم چیکار کنیم. همه یه نگاه بهش کردن و اپراتور خیلی آروم گوشی رو گذاشت زمین و هیچ حرفی نزد.در همین لحظه مامور 11 گفت : اه بازم سوختم ( داشت بازی میکرد) که همه در یک لحظه دقیقا در یک لحظه به اون نگاه کردن و یه لبخند شیطانی زدن:biggrin1: . مامور 11 یه نگاه به جمع کرد دید همه با چشمای شیطا نیشون به اون خیره شدن دوزاریش افتاد که چه نقشهای کشیدن دو دستی PS3 رو بقل کرد و گفت : محاله بزارم اینو بفروشین نه نمیزارم . مامور مخفی با یه لحن دوستانه گفت : به آینده فکر کن به اینکه چه چیزای خوبی در اتظارمونه و گولش زد صبح اول وقت رفتن و دستگاه رو فروختن ( چقدر سریع)و رفتن سازمان رو به ثبت رسوندن .کارت ها رو درست کردند .دیگه ظهر شده بود دسته جمعی رفتن پیتزا بخور بخور و یه مینی پیتزا گرفتن واسه کل جمع وعین قحطی زده ها شروع کردن به خوردن که صاحب مغازه دید اینا خیلی زائع هستن پرتشون کرد بیرون. خلاصه رفتن کنار رود خونه جعفر آباد با کارتون و نایلون فریزر یه ساختمون 2 طبقه زدن ( باور کنین ) . جاسوسا رفتن دنبال جاسوسی. بچه ها هم که تو سازمان جا نمیشدن نوبتی میرفتن توش میشستن.تا اینکه جاسوسا خبر آوردن دختر رئیس جمهور کور غلام لام لام پور :biggrin1: رو دزدیدن و این بهترین موقعیت بود تا با نجات دختر رئیس جمهور کور غلام لام لام پور زندگیشون عوض بشه. اونا چون پولی نداشتن تا تجهیزات بخرن یه شب رفتن پیشه فامیل رئیس سابقشون و گفتن قراره برن اردو و بدونه تو حال نمیده بیا بریم. بهد ( اینجا داشتم میخندیدم که نوشته شد بهد) هم هرچی تونستن تجهیزات ازش گرفتن :biggrin1: ( تابلو ها ) و راهی سفر شدن.همه خوشحال خندان راه افتادن تا به دومین ماموریت خودشون برن به روستای در................
............................................................................................ سلام همشهری ....................................................................................
ادامه دارد
مرام همقطار ها اینه که هوای همدیگه رو داشته باشن .اگه تو هم بازی خوری مرامت رو حفظ کن
ممنون
بله دوستان ..............این بود ماجرای اولین ماموریت .اما بشنوید از سرنوشت ماموران ما .بعد از اون عملیات خارق العاده دوستان:biggrin1: که با فضاحت تمام به پایان رسید. رئسا تصمیم گرفتن همه اونا رو اخراج کنن.با اینکه مامور مخفی تمتم تلاشش رو کرد تا مامورین رو اخراج نکنن اونا کار خودشون رو کردن. حالا دیگه دوستان ما از کار بی کار شده بودن و همچنان مامور 1 با حفظ سمت نقش خانوم رو هم به دوش میکشید . هیچکس دیگه دل ودماغ کار کردن نداشت و همه رفته بودن خونه هاشون تا در این مدت یکم ps3 بازی کنن ولی چون ps3 گرون بود واونا حقوقی نگرفته بودن مجبور شدن دم مامور 11 رو ببینن :biggrin1: مامور 11 اول قبول نمیکرد تا اینکه همه ریختن سر مامور 11 و به زور دستگاه رو ازش گرفتن و د فرار رفتن خونه تک تیرانداز شبا تا صبح بازی میکردن تا اینکه مامور مخفی اومد در خونه تک تیرانداز و از اون خواهش کرد تا مامور 11 رو هم راه بدن .خلاصه همینطور زمان سپری شد تا اینکه یه شب مامور پشتیبانی یه فکری زد به سرش میدونید چی بود.؟رو به جمع گفت بچه ها چرا ما خودمون یه سازمان تاسیس نکنیم اسمش رو هم میزاریم .... سازمان S.A.F... خانوم گفت : این اسم مخفف چیه و تک تیر انداز گفت : تک تیرانداز و دوستان ( SNIPER and FREINDS ) همه زدن زیره خنده ولی بعدش همه قبول کردن. مامور 1 گفت : پولش رو از کجا بیاریم .........و همه رفتن تو فکر. اپراتور که تو اتاق بود باز از روی عادت دیرینه گوشیه خونه تک تیرانداز رو گرفت تو دستش و گفت : ما که هیچکدوم پول نداریم چیکار کنیم. همه یه نگاه بهش کردن و اپراتور خیلی آروم گوشی رو گذاشت زمین و هیچ حرفی نزد.در همین لحظه مامور 11 گفت : اه بازم سوختم ( داشت بازی میکرد) که همه در یک لحظه دقیقا در یک لحظه به اون نگاه کردن و یه لبخند شیطانی زدن:biggrin1: . مامور 11 یه نگاه به جمع کرد دید همه با چشمای شیطا نیشون به اون خیره شدن دوزاریش افتاد که چه نقشهای کشیدن دو دستی PS3 رو بقل کرد و گفت : محاله بزارم اینو بفروشین نه نمیزارم . مامور مخفی با یه لحن دوستانه گفت : به آینده فکر کن به اینکه چه چیزای خوبی در اتظارمونه و گولش زد صبح اول وقت رفتن و دستگاه رو فروختن ( چقدر سریع)و رفتن سازمان رو به ثبت رسوندن .کارت ها رو درست کردند .دیگه ظهر شده بود دسته جمعی رفتن پیتزا بخور بخور و یه مینی پیتزا گرفتن واسه کل جمع وعین قحطی زده ها شروع کردن به خوردن که صاحب مغازه دید اینا خیلی زائع هستن پرتشون کرد بیرون. خلاصه رفتن کنار رود خونه جعفر آباد با کارتون و نایلون فریزر یه ساختمون 2 طبقه زدن ( باور کنین ) . جاسوسا رفتن دنبال جاسوسی. بچه ها هم که تو سازمان جا نمیشدن نوبتی میرفتن توش میشستن.تا اینکه جاسوسا خبر آوردن دختر رئیس جمهور کور غلام لام لام پور :biggrin1: رو دزدیدن و این بهترین موقعیت بود تا با نجات دختر رئیس جمهور کور غلام لام لام پور زندگیشون عوض بشه. اونا چون پولی نداشتن تا تجهیزات بخرن یه شب رفتن پیشه فامیل رئیس سابقشون و گفتن قراره برن اردو و بدونه تو حال نمیده بیا بریم. بهد ( اینجا داشتم میخندیدم که نوشته شد بهد) هم هرچی تونستن تجهیزات ازش گرفتن :biggrin1: ( تابلو ها ) و راهی سفر شدن.همه خوشحال خندان راه افتادن تا به دومین ماموریت خودشون برن به روستای در................
............................................................................................ سلام همشهری ....................................................................................
ادامه دارد