به نظر نمیاد دنریس راضی شه قدرت رو ول کنه. اگه دقت کنین اولش وارد شمال شد از قیافه مردم و نحوه نگاه کردن مردم به خودش نگران بود ولی وقتی اژدهاها اومدن و مردم ترسیدن، خندید یه حالت غرور به خودش گرفت.
سریال Game Of Thrones [ اسپویل تا آخرین اپیزود پخش شده آزاد میباشد ]
- Thread starter Horror
- تاریخ آغاز
ببینید هایپ سریال چقدر بالاست که ملت به اپیزود اول اینجوری نمره دادن :
در کل به عنوان مقدمه چینی اپیزود خوبی بود واقعا انتظار واسه اینکه تهش قرار ـه چی بشه بیداد میکنه
برن لامصب واسه خودش پیشگویی شده جیمی با چه امیدی بلند شد اومد شمال از اون ور ننه اژدها رو داریم از این ور هم برن رو قشنگ بدبختش میکنن
در کل به عنوان مقدمه چینی اپیزود خوبی بود واقعا انتظار واسه اینکه تهش قرار ـه چی بشه بیداد میکنه
برن لامصب واسه خودش پیشگویی شده جیمی با چه امیدی بلند شد اومد شمال از اون ور ننه اژدها رو داریم از این ور هم برن رو قشنگ بدبختش میکنن
نظر منم همینه شاید به مشکل بخورن
از اونجایی که دنریس برای قدرت حتی برای برادرش هم انچنان سوگواری نکرد شاید برای جان هم همین اتفاق بیوفته البته شاید کار به اونجا نکشه چون جنگ در پیش هست شاید هم جان اصلا موضوع رو علنی نکنه
عاشق فیس جیمی لنیسترم خیلی خیلی خوبه تو این نقش
کلا جیمی لنیستر بعد از قطع ید کلا 180 درجه تغییر کرد و از یه شخصیت منفور به شخصیت محبوب برام تبدیل شد
این سرسی با چه سرعتی به سمت عوضی بودن پیش میره! فقط کم مونده یه پیشنهادی هم به شاه شب بده که بیا با همدیگه همکاری کنیم و بقیه رو بترکونیم! 
از اون طرف دنریس هم که همچنان به پررو بودن ادامه میده. از انتظارش برای خم و راست شدن همه جلوی ایشون تا ماجرای مرگ پدر و مادر سم که جوری بهش گفت که انگار داره دستور پخت کیک میده! حالا مصیبت اصلی وقتی شروع میشه که بفهمه معشوقش (البته جدیدترین معشوقش، چون 30،40 تا داشته) در حقیقت کی هست!
اون تیکه که یارو به ریش قرمزی و دوستان رسید و گفت این چشم‌هاش آبیه عالی بود!
سکانس آخر اپیزود هم خیلی خوب بود! ملاقات دوباره جیمی لنیستر و برن بعد از سال‌ها، در حالی که جیمی توبه کرده و از اون شخصیت حال بهم زن تبدیل شده به یه درویش مهربون، از اون طرف هم برن از یه بچه فضول تبدیل شده به پیشگو و فالگیر با اون قیافه ترسناکش! لامصب یه جوری نشسته اون کنار و با قیافه وحشتناکش به همه نگاه میکنه که باید تعداد دستشویی‌های منطقه رو چند برابر کنن!
از اون طرف دنریس هم که همچنان به پررو بودن ادامه میده. از انتظارش برای خم و راست شدن همه جلوی ایشون تا ماجرای مرگ پدر و مادر سم که جوری بهش گفت که انگار داره دستور پخت کیک میده!
حالا مصیبت اصلی وقتی شروع میشه که بفهمه معشوقش (البته جدیدترین معشوقش، چون 30،40 تا داشته) در حقیقت کی هست!اون تیکه که یارو به ریش قرمزی و دوستان رسید و گفت این چشم‌هاش آبیه عالی بود!
سکانس آخر اپیزود هم خیلی خوب بود! ملاقات دوباره جیمی لنیستر و برن بعد از سال‌ها، در حالی که جیمی توبه کرده و از اون شخصیت حال بهم زن تبدیل شده به یه درویش مهربون، از اون طرف هم برن از یه بچه فضول تبدیل شده به پیشگو و فالگیر با اون قیافه ترسناکش!
لامصب یه جوری نشسته اون کنار و با قیافه وحشتناکش به همه نگاه میکنه که باید تعداد دستشویی‌های منطقه رو چند برابر کنن!
واسه چی باید بدبختش کنن؟برن لامصب واسه خودش پیشگویی شده جیمی با چه امیدی بلند شد اومد شمال از اون ور ننه اژدها رو داریم از این ور هم برن رو قشنگ بدبختش میکنن
تو کینگز لندینگ مگه توافق نکردن که صلح کنن فعلا و لنیسترها هم نیروشون رو بفرستن شمال؟ حالا درسته تو پروموی قسمت بعد جوری نشون دادن که انگار دارن محاکمش میکنن ولی در اصل نباید همچین چیزی باشه چون توافق کردن که صلح کنن؛ و باز هم با اینکه سرسی قول شکنی کرد ولی جیمی پای قولش موند!برن هم که به سم گفت منتظر یه دوست قدیمی هستم منظورش همون جیمی بود فکر کنم.
برن هم کاریش نداره صددرصدفقط اونجاش که کایبرن گفت یکی از اون دخترا بیماری داره بعد بران ترسید گفت کدومشوناون تیکه که یارو به ریش قرمزی و دوستان رسید و گفت این چشم‌هاش آبیه عالی بود!
آخه مگه تو کتابا یا حتی خود سریال اشاره نشده که فقط تارگرین میتونه اژدها رو برونه؟ یعنی هیشکی شک نکرد؟! ( البته واریس چشماش 4تا شده بود جان رو پشت دراگون دید
)در کل من فقط منتظر اون لحظه‌م که جان به اژدها بگه " دراکاریس "
از همه موارد که گفتید بگذریم ، تیتراژ چه جذاب شده...!!!!
خب اپیزود اول هم بعد از مدت های انتظار دیدیم
قبل از اینکه بخوام نقدی وارد کنم دو تا مورد رو عنوان میکنم
اولی اینکه این سریال رو در جایگاه خودش نقد میکنیم. بدون شک معتقدم که گات بهترین سریال تاریخه و به عنوان بهترین هم بهش نقد وارد میکنم نه به عنوان یک سریال چیپ پس سوء تفاهم نشه.
دومی هم اینکه گفته های من صرفا نظر شخصی و لطفا نابودم نکنید
طرح فیلم نامه کلی اپیزود اول رو دوست داشتم
یکم مارو برد به فضای گذشته اللخصوص اپیزود اول فصل اول که چقدر اون زمانا سریال قوی تر پیش میرفت
اما چیزی که به این تجربه صدمه قابل توجهی زد بازی ضعیف بازیگر های اصلی فعلی سریال در مقابل بازیگر های اصلی اپیزود اول فصل یک بودن
وقتی بازی بازیگر شخصیت هایی مثل ند استارک و رابرت باراتیون و سرسی لنیستر و کتلین استارک رو بذارید جای جان اسنو و سانسا و آریا خب واقعا وقتش شده یخورده ناامید بشیم که از این بچه هاای استارکی آخر سر بازیگر درست حسابی در نمیاد که نمیاد. هنوزم اون استیل بچه گونه و فانتزی تو بازی مسی ویلیامز و سوفی ترنر موج میزنه و همین باعث شد که سکانس هایی که میتونستن فوق العاده تاثیر گذار و هیجان انگیز باشن خیلی ساده و لوس از آب در بیان مثل دیدار دوباره جان اسنو و آریا که شخصا انتظار خیلی خیلی بیشتری ازش داشتم.
تقابل دنریس با خاندان های اشرافی شمالی هم یجورایی احمقانه به نظر میرسه. یک موجود مخوف و وحشی از ترسناک ترین افسانه هاشون اومده بیرون میخواد بزنه همه رو پر پر کنه بعد این جماعت به فرد اسم و عناوین و این مزخرفاتن ! بعضا تصور میکنیم کارکتر های عام سریال واقعا از نظر مغزی دچار مشکل هستن. فراموش نکنید اینا کارکتر هایی هستن که خودشون اکثرا با چشم خودشون تو شمال مرده های زنده شده رو دیدن.
از این سکانس های نوستالژی وار و تجدید خاطرها که بگذریم به نظرم مهمترین بحثی که بعد از این اپیزود شکل میره تو سکانس مربوط به اون پسرک بدشانس خاندان آمبرهاست
به مسافتی که جیمی لنیستر طی کرد تا رسید به وینترفل دقت کنید. از جنوب وستروس رسید اما جالب نیست که شاه شب با ارتشی که رسما زنده نیستن و خستگی و گرسنگی براشون مفهومی نداره هنوز نرسیده ؟
عوضش میاد اون طرح عجیب و غریب رو درست میکنه
احساس میکنم کینگ نایت همش داره سعی میکنه با انسان ها ارتباط برقرار کنه و حرفی برای گفتن داره
از اپیزود اول فصل اول هم چنین طرح هایی رو شاهد بودیم الانم داریم میبینیم
در این رابطه تئوری های زیادی میشه مطرح کرد مثل داستان قلعه نایت فورت و بحث تبادل بچه ها که نتیجه آخرش میشه سم کوچولو پسر گیلی که از چنگ آدرها درش آوردن
تا شاید حتی تئوری دیوانه وار کویین نایت دفن شده تو سرداب وینترفل !
در آخر هم که سکانس فوق العاده باحال رو در رو شدن جیمی با برن بود که انصافا باید اعتراف کرد بازی سرد و بی روح برندون تو این فصل خیلی تاثیرگذار تر از قبل شده و همین باعث شد حسابی صبرمون رو برای دیدن قسمت دوم لبریز کنه.
قبل از اینکه بخوام نقدی وارد کنم دو تا مورد رو عنوان میکنم
اولی اینکه این سریال رو در جایگاه خودش نقد میکنیم. بدون شک معتقدم که گات بهترین سریال تاریخه و به عنوان بهترین هم بهش نقد وارد میکنم نه به عنوان یک سریال چیپ پس سوء تفاهم نشه.
دومی هم اینکه گفته های من صرفا نظر شخصی و لطفا نابودم نکنید
طرح فیلم نامه کلی اپیزود اول رو دوست داشتم
یکم مارو برد به فضای گذشته اللخصوص اپیزود اول فصل اول که چقدر اون زمانا سریال قوی تر پیش میرفت
اما چیزی که به این تجربه صدمه قابل توجهی زد بازی ضعیف بازیگر های اصلی فعلی سریال در مقابل بازیگر های اصلی اپیزود اول فصل یک بودن
وقتی بازی بازیگر شخصیت هایی مثل ند استارک و رابرت باراتیون و سرسی لنیستر و کتلین استارک رو بذارید جای جان اسنو و سانسا و آریا خب واقعا وقتش شده یخورده ناامید بشیم که از این بچه هاای استارکی آخر سر بازیگر درست حسابی در نمیاد که نمیاد. هنوزم اون استیل بچه گونه و فانتزی تو بازی مسی ویلیامز و سوفی ترنر موج میزنه و همین باعث شد که سکانس هایی که میتونستن فوق العاده تاثیر گذار و هیجان انگیز باشن خیلی ساده و لوس از آب در بیان مثل دیدار دوباره جان اسنو و آریا که شخصا انتظار خیلی خیلی بیشتری ازش داشتم.
تقابل دنریس با خاندان های اشرافی شمالی هم یجورایی احمقانه به نظر میرسه. یک موجود مخوف و وحشی از ترسناک ترین افسانه هاشون اومده بیرون میخواد بزنه همه رو پر پر کنه بعد این جماعت به فرد اسم و عناوین و این مزخرفاتن ! بعضا تصور میکنیم کارکتر های عام سریال واقعا از نظر مغزی دچار مشکل هستن. فراموش نکنید اینا کارکتر هایی هستن که خودشون اکثرا با چشم خودشون تو شمال مرده های زنده شده رو دیدن.
از این سکانس های نوستالژی وار و تجدید خاطرها که بگذریم به نظرم مهمترین بحثی که بعد از این اپیزود شکل میره تو سکانس مربوط به اون پسرک بدشانس خاندان آمبرهاست
به مسافتی که جیمی لنیستر طی کرد تا رسید به وینترفل دقت کنید. از جنوب وستروس رسید اما جالب نیست که شاه شب با ارتشی که رسما زنده نیستن و خستگی و گرسنگی براشون مفهومی نداره هنوز نرسیده ؟
عوضش میاد اون طرح عجیب و غریب رو درست میکنه
احساس میکنم کینگ نایت همش داره سعی میکنه با انسان ها ارتباط برقرار کنه و حرفی برای گفتن داره
از اپیزود اول فصل اول هم چنین طرح هایی رو شاهد بودیم الانم داریم میبینیم
در این رابطه تئوری های زیادی میشه مطرح کرد مثل داستان قلعه نایت فورت و بحث تبادل بچه ها که نتیجه آخرش میشه سم کوچولو پسر گیلی که از چنگ آدرها درش آوردن
تا شاید حتی تئوری دیوانه وار کویین نایت دفن شده تو سرداب وینترفل !
در آخر هم که سکانس فوق العاده باحال رو در رو شدن جیمی با برن بود که انصافا باید اعتراف کرد بازی سرد و بی روح برندون تو این فصل خیلی تاثیرگذار تر از قبل شده و همین باعث شد حسابی صبرمون رو برای دیدن قسمت دوم لبریز کنه.
Last edited by a moderator:
دیدار مجدد هاوند با اریا هم خیلی فان بود
آریا رو دلت میاد ؟ اون صحنه تو فصول اول که بچه بود و با جفری درگیر شد جفری ر.د بخودش . یا اونجا که سربازاری جویگرید با تکنیک نووان میکشه و انتقام مادرشو میگیره .آریا درد و دردبدری که تو کل سریال کشید از همه بیشتر بود .فکر کنم اشتباه برداشت شد، منظور از بدردنخورترین شخصیت آریا استارک بود
شاهد تحقیر خواهرش و کشته شدن پدرش بود . یکی از شخصیتهایی بود که از فصلهای اول همه امید داشتن که انتقام همه رو بگیره.
بنظرم آریا شخصیتی هست که تا اخر سریال باقی میمونه و بشدت با حرف شما مخالفم . اصلا بلاک
بول شتی بیش نبود قسمت اول هیچ اتفاق خاصی نمیفته یاد فیلمای ایرانی افتادم که بهش اب میبندن
وقتی BF جدید ننه اژدها رو میبینی
===================
کل واکنش این قسمت برن
===================================
=============================
======================
سم : اینجا چیکار میکنی ؟
برن : منتظر یـ دوست قدیمیم
برن : منتظر یـ دوست قدیمیم
شروع خوبی بود اما به شخصه با توجه به اینکه کلا 6 قسمت هست انتظار داشتم یک شروع پشم ریزان پر اتفاق رو میداشتیم که برعکس کلا این اپیزود شد همون چیزایی که همه میدونستن قراره ببینم، یک مقدمه در حد OK واسه بستن سریال.
بنظرم باید از همین اول روندو تند تر کنن وگرنه اپیزودای آخر از حجم اتفاقات زیاد بهم ریخته میشه
بنظرم باید از همین اول روندو تند تر کنن وگرنه اپیزودای آخر از حجم اتفاقات زیاد بهم ریخته میشه
کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند
Google