معرفی ریمیک نسخه اول تریلوژی Sands of Time دلیلی شد تا برای جشن گرفتن، تو یک ماراتن پنج روزه، این سه گانه رو برای چندمین بار تموم کنم. شاید مشکل منه بازی که از آخرین نسخش حدود 15 سال میگذره چنان حس لذتی به من میده که خیلی از گیمای الان با گرافیک فوتورئلیستیک از انجامش عاجز هستن. بین این سه نسخه، شماره دوم یعنی Warrior Within با این که اصلا و ابدا بازی کم اشکالی نیست، برای من و خیلی های دیگه جایگاه خاص خودش رو داره. عنوانی که گیمپلی، داستان، پلات تویست ها، اتمسفر و لول دیزاین این سری رو چندین لول از Sands of Time فراتر برد تا جایی که نسخه سوم که سازنده ها سعی کردن راه خودشونو از Warrior Within جدا کنن و بیشتر ادامه دهنده Sands of Time باشن یک عقبگرد فاحش و غیرقابل بخشش برای اکثر طرفدارها به حساب میاد.
داستان هایی که به نوعی به سفر در زمان و پیچیدگی های اون مربوط میشن هیچوقت بدون اشکال نبودن، Warrior Within هم از این قاعده مستثنی نیست، برعکس اگر کمی دقت کنیم پر از اشکال ها و پلات هول های وحشتناک هست که نویسنده ها نمیخواستن زیاد وقت خودشون و بازیکن رو با جواب دادن به اون ها در طول بازی تلف کنند. تو این زمینه به یک پست که حدود یک سال پیش تو سایت Quietschisto فرستاده شده و تا حدود زیادی سعی کرده به ابهامات داستانی جواب بده برخوردم که نظرمو جلب کرد. امیدوارم لذت ببرید.
چندین سال از وقایع Sands of Time گذشته است.شاهزاده (Prince) که در اوان میانسالی خود قرار دارد اکنون به یک استاد شمشیرزنی تمام عیار تبدیل شده، تاجایی که او را King of Blades مینامند. اما وی پس از واقعه Grand Rewind (در پایان نسخه اول شاهزاده بار دیگر خنجر زمان را در ساعت شنی فرو کرد و زمان را در مقیاسی عظیم به عقب برد و تقریبا تمام اتفاقات این نسخه را خنثی کرد) دیگر یک روز خوش ندیده است. هیولایی وحشتناک که نه کسی از ماهیت و نه از هدف او خبر دارد خود را وقف شکار شاهزاده کرده است و به راستی چه چیزی خطرناک تر از مقابله با ناشناخته هاست؟
اولین مواجه شاهزاده با Dahaka که باعث کشته شدن داریوش یکی از فرماندهان سپاه پارس برای نجات او شد و این هیولا اولین قربانی خود را بدست آورد. این واقعه سرآغاز ماجراجویی های شاهزاده برای یافتن راه حلی برای تغییر سرنوشت خود بود که درنهایت پای او را به Island of Time محل تولد شن های زمان باز کرد.
Island of Time محل تولد شن های زمان و تمام مشتقات آن از قبیل ساعت شنی (The Hourglass)، خنجر زمان (The Dagger of Time) و مدالیون زمان (The Medallion of Time). پیش از وقایع Sands of Time ماهاراجه (Maharajeh) هند و افرادش با یورش به این جزیره، ساعت شنی و دیگر مصنوعات ساخته شده از شن ها را با خود به هندوستان آوردند که با حمله سپاه پارس در نهایت به وقایع نسخه اول بازی ختم شد.
مسئله آزاردهنده دیگر این است که شاهزاده چگونه توانسته برای چندین سال از دست داهاکا بگریزد؟ نگهبان زمان شکارچی سر سخت است و نمیتوان خستگی و ناتوانی او را حتی برای یک لحظه تصور کرد. تا جایی که ما میدانیم و خود بازی برای ما مشخص میکند، تنها نقطه ضعف او آب است و شاهزاده در جزیره زمان تنها هنگامی به این موضوع پی میبرد که مانعی پرده مانند از جنس آب در میان او و داهاکا قرار میگیرد. پس قبل از آن راه حل شاهزاده برای فرار از او چه بوده؟ همچنین آیا این به این معنی است که باران مانعی برای این موجود به حساب می آید؟
سوالی دیگر: پیرمرد مرموز چگونه از وجود داهاکا خبر دارد؟ اگر تنها هدف این موجود افسانه ای نابودی کسانی است که شن ها را آزاد کرده اند، پس میشود چنین برداشتی کرد که این اولین ماموریت او برای کشتن یک فرد (شاهزاده) است، زیرا تا قبل از این که دست ماهاراجه و افرادش به ساعت شنی برسد، ساعت و محتویات شنی آن برای مدت زمان درازی پس از خلقت شن های زمان دست نخورده در جزیره زمان قرار داشته اند و کسی آن هارا نگشوده است. دوباره یکی از سوالات اساسی خود را به نحوی دیگر بازگو میکنیم: اگر هدف داهاکا مجازات کسانی است که زمان را بازیچه خود قرار میدهند بهتر نیست به دنبال آن باشد که جزیره زمان و تمام موجودات روی آن را غرق کند؟
مدالیون زمان که شاهزاده از فرح (Farah) در نسخه اول به یادگار دارد و همیشه به همراه اوست.
پدید آمدن شن های زمان
لازم است این نکته را یادآور شوم که شن های زمان آن گونه که در بازی توضیح داده شد همیشه با مرگ امپراطور زمان(Empress of Time)، کالینا(Kaileena) که منبع اصلی و سرچشمه قدرت شن ها است به وجود می آیند. به همین دلیل بود که در ابتدای نسخه سوم، وزیر(The Vizier) با به قتل رساندن کالینا به وسیله خنجر زمان شن ها را آزاد کرد و خود نیمه جاویدان شد.
در مورد خلقت شن های زمان، بعد از مرگ کالینا و آزاد شدن شن ها، چه کسی آن هارا در ساعت شنی قرار داده است؟ قطعا شاهزاده نمیتواند چنین کسی باشد، او حتی تا اواسط بازی خبر نداشت که شن ها را آزاد کرده است. از طرفی بسیار بعید است که جمع آوری شن ها کار یکی از موجودات شنی ساکن در جزیره باشد، آن ها اختیاری از خود ندارند. آیا داهاکا چنین کاری انجام داده است یا فردی ناشناخته که ما هیچ چیز از او نمیدانیم؟ دیگر وسایل مربوط به شن های زمان ( خنجر زمان و عصایی که در اختیار وزیر در بازی اول قرار داشت) کجا هستند؟ در نسخه سوم میفهمیم که این اشیا در حین وقایع بازی دوم وجود داشته اند. با این که این وسایل تاثیری در پیشبرد داستان شماره دوم ندارند ولی بهتر نبود به آن ها اشاره ای هرچند کوچک میشد؟
خلقت شن ها مقداری گیج کننده است. آیا به صورت کلی آن ها همیشه با کشتن کالینا به دست شاهزاده به وجود می آیند؟ و آیا به وجود آمدن شن ها به وسیله شاهزاده و کالینا یک چرخه است که تا ابد ادامه دارد؟ چرا نسخه ای از شاهزاده که بازیکن وظیفه کنترل او را به عهده دارد توانست این چرخه ابدی را بشکند؟ Mask of the Wraith نمیتواند دلیل قانع کننده ای باشد زیرا Snadwraith در تمام خط های زمانی حضور دارد و نمیتواند تفاوتی در آن ها ایجاد کند.
خط داستانی Sandwraith و طرز پیشبرد آن در طول بازی تحسین برانگیز است و هم بر گیمپلی و هم بر داستان بازی تاثیر مثبت دارد. به طوری که او به عنوان یک دشمن و شخصیت منفی به بازیکن معرفی میشود و انتظار آن میرود که شاهزاده در پایان بازی مبارزه ای حماسی با او داشته باشد، سپس داهاکا به صورت غیر منتظره ای اورا میکشد و پلیر هیچ کاری به جز کمی حسرت خوردن بخاطر از دست دادن یک باس فایت فوق العاده نمیتواند بکند. تا این که خود بازیکن به مقبره ای که نقاب در آن قرار دارد میرسد و این واقعیت به شکل یک سیلی به صورت او میخورد: در تمام این مدت Sandwraith کسی نبوده به جز خود تو.
همانقدر که ایده Sandwraith عالی بنظر میرسد، Mask of the Wraith سوالات بی پاسخ دیگری را بوجود می آورد.چه کسی آن را به وجود آورده است؟ چنین کسی قطعا کالینا نیست، زیرا در غیر این صورت خود از آن برای تغییر سرنوشت خویش استفاده میکرد. کالینا حتی از وجود نقاب بی خبر است زیرا نقاب در شبکه ای غار مانند دقیقا در پشت تالار پادشاهی قرار دارد. پس میتوان چنین نتیجه ای گرفت که کاخ روی جزیره زمان (که داستان بازی در آن اتفاق می افتد) و نقاب پیش از تبدیل شدن کالینا به امپراطور یا حتی قبل از تولد او ساخته شده اند. سوالی دیگر: آیا کالینا قدرت شن های زمان را از بدو تولد به همراه داشته است یا به گونه ای به او ارث رسیده است؟
و اگر این قدرت از ابتدای تولد با او بوده است ولی کاخ سلطنتی توسط او ساخته نشده است، پس چگونه ممکن است پرتال هایی که با شن های زمان فعال میشوند در سرتاسر جزیره وجود داشته باشند؟ درست است که تمام موجودات درون قصر با قدرت کالینا که از شن ها سرچشمه میگیرد، به وجود می آیند، ولی به سختی میتوان دلیل وجود پرتال هارا به امپراطور زمان (کالینا) نسبت داد.
یکی از پرتال های زمان
تالار پادشاهی
احتمالا سوالات دیگری نیز وجود دارد که من آن ها را نادیده گرفته ام، اما برای آن هایی که اشاره کرده ام بهتر است پیش زمینه بیشتری به بازیکن درباره داستان این نسخه از سری و جهانی که بازی در آن جریان دارد داده شود. چیزی که من به آن رسیده ام این است:
(ادامه متن برداشت شخصی نویسنده است)
هنگامی که جهان و زمان خلق شد، سلسله نگهبانان زمان(Guardians of Time) که از قدرت شن های زمان برخوردار بودند نیز پا به عرصه وجود گذاشتند. آنان قصر را بر روی جزیره زمان همراه با چندین پرتال زمان که در سرتاسر جزیره قرار داشتند بنا کردند. هدف آنان از این کار جمع آوری اطلاعات و تلاش برای اطمینان از رسیدن به بهترین آینده از میان آینده های ممکن بود. تنها محدودیتی که برای مسافرین زمان وجود داشت این بود که آنان نمیتوانستند به زمانی سفر کنند که یک نسخه از آنان در آن زمان وجود داشته باشد. (دو فرد یکسان در یک زمان). آنان همچنین برای دور زدن این محدودیت در شرایط خاص Mask of the Wraith را بوجود آوردند که استفاده کننده از آن را به شخصیتی دیگر تبدیل میکرد، در نتیجه فرد میتوانست همزمان با نسخه ای دیگر از خود در محدوده زمانی مشترک وجود داشته باشد.
نگهبانان داهاکا را نیز خلق کردند تا از دستورات آنان پیروی کند. از آنجایی که داهاکا ساخته شن است، مانند دیگر موجودات شنی نسبت به آب ضعف دارد. اما داهاکا چیزی نبود جز موجودی وحشتناک که تنها یک هدف ساده دارد: پیدا کردن و نابودی تمام کسانی که خارج از خط و محدوده زمانی خود قرار دارند. متاسفانه این تعریف از نظر او که فقط به دنبال انجام وظیفه خویش است، نگهبانان زمان (خالقان خود داهاکا) را هم در بر میگرفت. هر زمان که نگهبانان از پرتال ها استفاده میکردند، داهاکا به صورت بیرحمانه ای آن ها را شکار و از محدوده زمانی که به آن تعلق نداشتند حذف میکرد. در طول زمان نگهبانان دریافتند که از ساخته دست خود باید بیش از هرچیزی بترسند و پس از آن استفاده از پرتال ها را به صورت کامل متوقف کردند. به مرور زمان جزیره زمان و راز های آن از یاد جهانیان رفت و حالتی افسانه وار به خود گرفت. در نهایت نگهبانان، قدرت های خود را کنار گذاشتند و جزیره را ترک کردند. تنها کالینا باقی ماند که شن های زمان و قدرت های آن را به ارث ببرد و از راز های آن محافظت کند.
نگهبانان قبل از ناپدید شدن دیگر ساخته های زمان را خلق کردند، که مهم ترین آن ها ساعت شنی بود. کارکرد این وسیله این بود که در صورت مرگ کالینا، شن ها را جمع آوری و آن هارا مهر و موم کند. تنها خنجر زمان، دیگر ساخته نگهبانان میتوانست به عنوان کلید آزاد کردن یا زندانی کردن دوباره شن ها در ساعت عمل کند. اگر شن ها باری دیگر آزاد می شدند، وظیفه یکی از نگهبانان بود تا هر طور که شده خنجر را به دست بیاورد و دوباره شن ها را در ساعت شنی جمع کند. برای انجام این وظیفه آنان چندین مدالیون زمان ساختند که آنان را در برابر اثرات شن ها که انسان های عادی را تبدیل به موجودات شنی میکرد در امان نگه میداشتند.
به شخصه ترجبح میدم که عصای زمان (The Staff of Time) را در داستان نگنجانم، زیرا تنها کار آن در طول سه نسخه فقط حفاظت از وزیر در مقابل آزاد شدن شن ها در ابتدای نسخه اول بازی است و او را از داشتن مدالیون زمان بی نیاز میکند. ولی با توجه به این که عصا در نسخه اول و سوم وجود دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت، اینطور برداشت میکنیم که یکی از نگهبانان زمان آن را کنار اشیا دیگر مثل مدالیون، خنجر و ... به خاطر باحال بودن قرار داده است
حال چند هزار سال جلو تر میرویم. کالینا به دلیل یکی از چندین حمله و تصرف دزدان دریایی یا یاغی ها به جزیره کشته شده است، در نتیجه شن ها آزاد گشته و بیشتر افراد حمله کننده به جزیره تبدیل به موجودات شنی میشوند و فقط افراد کمی با غنیمتی موفق به فرار از جزیره میشوند. بعد از مدتی، ساعت شنی به وظیفه خود عمل میکند و به صورت خودکار شن ها را در خود جمع میکند.
چند صد سال بعد وزیر ماهاراجه هند از طریق کتابی قدیمی پی به وجود جزیره زمان و شگفتی های آن میبرد و ماهاراجه را برای حمله به آنجا به همراه لشکرش و به دست آوردن گنجینه های آن مکان افسانه ای ترغیب میکند. هنگام لشکرکشی به جزیره، آن ها پرتال های زمان را پیدا میکنند و آن ها را فعال کرده و به گذشته سفر میکنند. سربازان ماهارجه به قصر حمله کرده ولی به جای یک فتح الفتوح آسان، با هزارتویی پر از تله های مرگبار و هیولا های شنی مواجه میگردند. داهاکا نیز به دلیل استفاده از پرتال ها و سفر به گذشته در حال شکار آن ها است. بسیاری از سپاهیان ماهاراجه قتل عام میشوند و تعداد کمی به کمک یکی از افراد ماهاراجه که Mask of the Wraith به صورت زده بود موفق به فرار میشوند و ساعت شنی، خنجر، مدالیون و عصای زمان را به هندوستان میبرند وفردی که از Mask of the Wraith استفاده کرده بود با فداکاری، خود و نقاب را در یکی از غارهای مخفی پشت تالار سلطتنتی در جزیره زمان دفن میکند.
مدت زمان زیادی از حمله ماهاراجه به جزیره و بازگشت آنان نگذشته است که سپاه پارس به فرماندهی شارامان(Sharaman) پادشاه ایران و پسرش به هندوستان حمله میکند و ساعت شنی و دیگر غنیمت های جزیره زمان را به دست می آورند. سپس به سرزمین آزاد (Azad) که یکی از متحدین پارس است سفر میکنند و غنیمتی ها را به سلطان آن سرزمین تقدیم میکنند. با نیرنگ وزیر، شاهزاده خنجر را در ساعت فرو میکند و همه ساکنان قصر تبدیل به مخلوقات شنی میشوند و این گونه وقایع نسخه اول بازی رقم میخورد. در پایان بازی نخست، شاهزاده با دوباره فرو کردن خنجر در ساعت شنی زمان را در مقیاسی بزرگ به قبل از حمله سپاه ایران به هندوستان باز میگرداند و با انجام این کار، قانون عدم انتقال به محدوده زمانی که نسخه ای از خود فرد وجود دارد را میشکند و یک خط زمانی کاملا متفاوت ایجاد میکند (Grand Rewind).
انجام این کار و زیر پا گذاشتن این قانون اولیه، بار دیگر داهاکا را بیدار میکند و میفهمد تمام کسانی که به نحوی در وقایع نسخه اول نقش داشته اند، اکنون در خط زمانی اشتباهی قرار دارند و باید از بین بروند. به همین دلیل کار داهاکا در قصر ماهاراجه، سرزمین آزاد و بابیلون آغاز میگردد و در سال های بین نسخه اول و دوم نگهبان زمان مشغول شکار قانون شکنان میشود، ولی از آنجایی که تعداد آن ها بسیار زیاد است و در سراسر جهان پراکنده هستند و داهاکا موجودی ساخته دست انسان ها است و از هوش فراوانی برخوردار نیست، در انجام وظیفه خود زیاد موفق نیست و شاهزاده برای هفت سال تمام از دست او میگریزد. البته هر بار که پرنس از دست وی فرار میکند، شخص بدشانس دیگری گرفتار خشم نگهبانان زمان میشود.
شاهزاده سپس به وجود جزیره زمان پی میبرد و تصمیم میگیرد برای تغییر سرنوشت خود به آنجا سفر کند و از خلقت شن های زمان جلوگیری کند. از آنجایی که وی با انجام Rewind یک خط زمانی کاملا جدید و متفاوت به وجود آورده، اکنون این جزئی از سرنوشت او گشته که از طریق پرتال ها به گذشته سفر کند و کالینا را بکشد و باعث به وجود آمدن شن های زمان شود. بخاطر این است که داهاکا همیشه در طول بازی دوم در زمان حال به دنبال شاهزاده است نه گذشته، زیرا او اکنون به زمان گذشته تعلق دارد، نه حال. فقط هنگامی که شاهزاده Mask of the Wraith را به صورت خود میزند و به خط زمانی میرود که نسخه ای دیگر از او وجود دارد، داهاکا متوجه میشود که یکی از این دو شاهزاده نباید در گذشته وجود داشته باشد در نتیجه یکی از آن ها را میکشد.
بقیه داستان تقریبا بدون تغییر ادامه پیدا میکند. پس از ورود به جزیره، شاهزاده شادی(Shadee) را میکشد، از کالینا فریب میخورد و فکر میکند که وی هم پیمان و دوست اوست، سپس شاهزاده کالینا را در تالار شاهی میکشد و شن های زمان را آزاد میکند و تقریبا نمیتواند در این خط زمانی سرنوشت خود را تغییر دهد. با پیدا کردن Mask of the Wraith شانسی دوباره به او داده میشود، ولی به نظر می آید که شاهزاده باز هم در تغییر سرنوشت خود شکست خواهد خورد و چرخه دوباره تکرار خواهد شد، اما از آنجایی که زمان همانند دریایی طوفانی است و چیزی ثابت نیست، او موفق به شکستن چرخه میشود و با آوردن کالینا به زمان حال از طریق یکی از پرتال ها و کشتن داهاکا به وسیله Water Sword، سرنوشت خود و کالینا را تغییر میدهد و از خلقت شن ها جلوگیری میکند.
داستان هایی که به نوعی به سفر در زمان و پیچیدگی های اون مربوط میشن هیچوقت بدون اشکال نبودن، Warrior Within هم از این قاعده مستثنی نیست، برعکس اگر کمی دقت کنیم پر از اشکال ها و پلات هول های وحشتناک هست که نویسنده ها نمیخواستن زیاد وقت خودشون و بازیکن رو با جواب دادن به اون ها در طول بازی تلف کنند. تو این زمینه به یک پست که حدود یک سال پیش تو سایت Quietschisto فرستاده شده و تا حدود زیادی سعی کرده به ابهامات داستانی جواب بده برخوردم که نظرمو جلب کرد. امیدوارم لذت ببرید.
شاهزاده فراری
چندین سال از وقایع Sands of Time گذشته است.شاهزاده (Prince) که در اوان میانسالی خود قرار دارد اکنون به یک استاد شمشیرزنی تمام عیار تبدیل شده، تاجایی که او را King of Blades مینامند. اما وی پس از واقعه Grand Rewind (در پایان نسخه اول شاهزاده بار دیگر خنجر زمان را در ساعت شنی فرو کرد و زمان را در مقیاسی عظیم به عقب برد و تقریبا تمام اتفاقات این نسخه را خنثی کرد) دیگر یک روز خوش ندیده است. هیولایی وحشتناک که نه کسی از ماهیت و نه از هدف او خبر دارد خود را وقف شکار شاهزاده کرده است و به راستی چه چیزی خطرناک تر از مقابله با ناشناخته هاست؟
اولین مواجه شاهزاده با Dahaka که باعث کشته شدن داریوش یکی از فرماندهان سپاه پارس برای نجات او شد و این هیولا اولین قربانی خود را بدست آورد. این واقعه سرآغاز ماجراجویی های شاهزاده برای یافتن راه حلی برای تغییر سرنوشت خود بود که درنهایت پای او را به Island of Time محل تولد شن های زمان باز کرد.
نگهبان زمان
چرا داهاکا خواهان نابودی شاهزاده است؟ در ابتدای بازی پیرمردی مرموز به شاهزاده میگوید هرکس شن های زمان را آزاد کند محکوم به فنا و نابودی است، اما برای چه؟ چه کسانی یا چیز هایی مخالف بازیچه قرار دادن زمان هستند؟ و اگر نمیخواهند که خط زمان تغییر پیدا کند، چرا هیچ نگرانی بابت جزیره زمان ندارند؟ پرتال های زمانی در این جزیره وجود دارند که میتوان به وسیله آن ها به راحتی بین زمان های مختلف منتقل شد. حتی نقابی (Mask of the Wraith) در این جزیره جا خوش کرده است که به فرد توانایی تغییر سرنوشت خود را میدهد!
مسئله آزاردهنده دیگر این است که شاهزاده چگونه توانسته برای چندین سال از دست داهاکا بگریزد؟ نگهبان زمان شکارچی سر سخت است و نمیتوان خستگی و ناتوانی او را حتی برای یک لحظه تصور کرد. تا جایی که ما میدانیم و خود بازی برای ما مشخص میکند، تنها نقطه ضعف او آب است و شاهزاده در جزیره زمان تنها هنگامی به این موضوع پی میبرد که مانعی پرده مانند از جنس آب در میان او و داهاکا قرار میگیرد. پس قبل از آن راه حل شاهزاده برای فرار از او چه بوده؟ همچنین آیا این به این معنی است که باران مانعی برای این موجود به حساب می آید؟
سوالی دیگر: پیرمرد مرموز چگونه از وجود داهاکا خبر دارد؟ اگر تنها هدف این موجود افسانه ای نابودی کسانی است که شن ها را آزاد کرده اند، پس میشود چنین برداشتی کرد که این اولین ماموریت او برای کشتن یک فرد (شاهزاده) است، زیرا تا قبل از این که دست ماهاراجه و افرادش به ساعت شنی برسد، ساعت و محتویات شنی آن برای مدت زمان درازی پس از خلقت شن های زمان دست نخورده در جزیره زمان قرار داشته اند و کسی آن هارا نگشوده است. دوباره یکی از سوالات اساسی خود را به نحوی دیگر بازگو میکنیم: اگر هدف داهاکا مجازات کسانی است که زمان را بازیچه خود قرار میدهند بهتر نیست به دنبال آن باشد که جزیره زمان و تمام موجودات روی آن را غرق کند؟
مدالیون زمان که شاهزاده از فرح (Farah) در نسخه اول به یادگار دارد و همیشه به همراه اوست.
پدید آمدن شن های زمان
در مورد خلقت شن های زمان، بعد از مرگ کالینا و آزاد شدن شن ها، چه کسی آن هارا در ساعت شنی قرار داده است؟ قطعا شاهزاده نمیتواند چنین کسی باشد، او حتی تا اواسط بازی خبر نداشت که شن ها را آزاد کرده است. از طرفی بسیار بعید است که جمع آوری شن ها کار یکی از موجودات شنی ساکن در جزیره باشد، آن ها اختیاری از خود ندارند. آیا داهاکا چنین کاری انجام داده است یا فردی ناشناخته که ما هیچ چیز از او نمیدانیم؟ دیگر وسایل مربوط به شن های زمان ( خنجر زمان و عصایی که در اختیار وزیر در بازی اول قرار داشت) کجا هستند؟ در نسخه سوم میفهمیم که این اشیا در حین وقایع بازی دوم وجود داشته اند. با این که این وسایل تاثیری در پیشبرد داستان شماره دوم ندارند ولی بهتر نبود به آن ها اشاره ای هرچند کوچک میشد؟
خلقت شن ها مقداری گیج کننده است. آیا به صورت کلی آن ها همیشه با کشتن کالینا به دست شاهزاده به وجود می آیند؟ و آیا به وجود آمدن شن ها به وسیله شاهزاده و کالینا یک چرخه است که تا ابد ادامه دارد؟ چرا نسخه ای از شاهزاده که بازیکن وظیفه کنترل او را به عهده دارد توانست این چرخه ابدی را بشکند؟ Mask of the Wraith نمیتواند دلیل قانع کننده ای باشد زیرا Snadwraith در تمام خط های زمانی حضور دارد و نمیتواند تفاوتی در آن ها ایجاد کند.
خط داستانی Sandwraith و طرز پیشبرد آن در طول بازی تحسین برانگیز است و هم بر گیمپلی و هم بر داستان بازی تاثیر مثبت دارد. به طوری که او به عنوان یک دشمن و شخصیت منفی به بازیکن معرفی میشود و انتظار آن میرود که شاهزاده در پایان بازی مبارزه ای حماسی با او داشته باشد، سپس داهاکا به صورت غیر منتظره ای اورا میکشد و پلیر هیچ کاری به جز کمی حسرت خوردن بخاطر از دست دادن یک باس فایت فوق العاده نمیتواند بکند. تا این که خود بازیکن به مقبره ای که نقاب در آن قرار دارد میرسد و این واقعیت به شکل یک سیلی به صورت او میخورد: در تمام این مدت Sandwraith کسی نبوده به جز خود تو.
همانقدر که ایده Sandwraith عالی بنظر میرسد، Mask of the Wraith سوالات بی پاسخ دیگری را بوجود می آورد.چه کسی آن را به وجود آورده است؟ چنین کسی قطعا کالینا نیست، زیرا در غیر این صورت خود از آن برای تغییر سرنوشت خویش استفاده میکرد. کالینا حتی از وجود نقاب بی خبر است زیرا نقاب در شبکه ای غار مانند دقیقا در پشت تالار پادشاهی قرار دارد. پس میتوان چنین نتیجه ای گرفت که کاخ روی جزیره زمان (که داستان بازی در آن اتفاق می افتد) و نقاب پیش از تبدیل شدن کالینا به امپراطور یا حتی قبل از تولد او ساخته شده اند. سوالی دیگر: آیا کالینا قدرت شن های زمان را از بدو تولد به همراه داشته است یا به گونه ای به او ارث رسیده است؟
و اگر این قدرت از ابتدای تولد با او بوده است ولی کاخ سلطنتی توسط او ساخته نشده است، پس چگونه ممکن است پرتال هایی که با شن های زمان فعال میشوند در سرتاسر جزیره وجود داشته باشند؟ درست است که تمام موجودات درون قصر با قدرت کالینا که از شن ها سرچشمه میگیرد، به وجود می آیند، ولی به سختی میتوان دلیل وجود پرتال هارا به امپراطور زمان (کالینا) نسبت داد.
یکی از پرتال های زمان
تالار پادشاهی
احتمالا سوالات دیگری نیز وجود دارد که من آن ها را نادیده گرفته ام، اما برای آن هایی که اشاره کرده ام بهتر است پیش زمینه بیشتری به بازیکن درباره داستان این نسخه از سری و جهانی که بازی در آن جریان دارد داده شود. چیزی که من به آن رسیده ام این است:
(ادامه متن برداشت شخصی نویسنده است)
نگهبانان داهاکا را نیز خلق کردند تا از دستورات آنان پیروی کند. از آنجایی که داهاکا ساخته شن است، مانند دیگر موجودات شنی نسبت به آب ضعف دارد. اما داهاکا چیزی نبود جز موجودی وحشتناک که تنها یک هدف ساده دارد: پیدا کردن و نابودی تمام کسانی که خارج از خط و محدوده زمانی خود قرار دارند. متاسفانه این تعریف از نظر او که فقط به دنبال انجام وظیفه خویش است، نگهبانان زمان (خالقان خود داهاکا) را هم در بر میگرفت. هر زمان که نگهبانان از پرتال ها استفاده میکردند، داهاکا به صورت بیرحمانه ای آن ها را شکار و از محدوده زمانی که به آن تعلق نداشتند حذف میکرد. در طول زمان نگهبانان دریافتند که از ساخته دست خود باید بیش از هرچیزی بترسند و پس از آن استفاده از پرتال ها را به صورت کامل متوقف کردند. به مرور زمان جزیره زمان و راز های آن از یاد جهانیان رفت و حالتی افسانه وار به خود گرفت. در نهایت نگهبانان، قدرت های خود را کنار گذاشتند و جزیره را ترک کردند. تنها کالینا باقی ماند که شن های زمان و قدرت های آن را به ارث ببرد و از راز های آن محافظت کند.
نگهبانان قبل از ناپدید شدن دیگر ساخته های زمان را خلق کردند، که مهم ترین آن ها ساعت شنی بود. کارکرد این وسیله این بود که در صورت مرگ کالینا، شن ها را جمع آوری و آن هارا مهر و موم کند. تنها خنجر زمان، دیگر ساخته نگهبانان میتوانست به عنوان کلید آزاد کردن یا زندانی کردن دوباره شن ها در ساعت عمل کند. اگر شن ها باری دیگر آزاد می شدند، وظیفه یکی از نگهبانان بود تا هر طور که شده خنجر را به دست بیاورد و دوباره شن ها را در ساعت شنی جمع کند. برای انجام این وظیفه آنان چندین مدالیون زمان ساختند که آنان را در برابر اثرات شن ها که انسان های عادی را تبدیل به موجودات شنی میکرد در امان نگه میداشتند.
به شخصه ترجبح میدم که عصای زمان (The Staff of Time) را در داستان نگنجانم، زیرا تنها کار آن در طول سه نسخه فقط حفاظت از وزیر در مقابل آزاد شدن شن ها در ابتدای نسخه اول بازی است و او را از داشتن مدالیون زمان بی نیاز میکند. ولی با توجه به این که عصا در نسخه اول و سوم وجود دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت، اینطور برداشت میکنیم که یکی از نگهبانان زمان آن را کنار اشیا دیگر مثل مدالیون، خنجر و ... به خاطر باحال بودن قرار داده است
حال چند هزار سال جلو تر میرویم. کالینا به دلیل یکی از چندین حمله و تصرف دزدان دریایی یا یاغی ها به جزیره کشته شده است، در نتیجه شن ها آزاد گشته و بیشتر افراد حمله کننده به جزیره تبدیل به موجودات شنی میشوند و فقط افراد کمی با غنیمتی موفق به فرار از جزیره میشوند. بعد از مدتی، ساعت شنی به وظیفه خود عمل میکند و به صورت خودکار شن ها را در خود جمع میکند.
چند صد سال بعد وزیر ماهاراجه هند از طریق کتابی قدیمی پی به وجود جزیره زمان و شگفتی های آن میبرد و ماهاراجه را برای حمله به آنجا به همراه لشکرش و به دست آوردن گنجینه های آن مکان افسانه ای ترغیب میکند. هنگام لشکرکشی به جزیره، آن ها پرتال های زمان را پیدا میکنند و آن ها را فعال کرده و به گذشته سفر میکنند. سربازان ماهارجه به قصر حمله کرده ولی به جای یک فتح الفتوح آسان، با هزارتویی پر از تله های مرگبار و هیولا های شنی مواجه میگردند. داهاکا نیز به دلیل استفاده از پرتال ها و سفر به گذشته در حال شکار آن ها است. بسیاری از سپاهیان ماهاراجه قتل عام میشوند و تعداد کمی به کمک یکی از افراد ماهاراجه که Mask of the Wraith به صورت زده بود موفق به فرار میشوند و ساعت شنی، خنجر، مدالیون و عصای زمان را به هندوستان میبرند وفردی که از Mask of the Wraith استفاده کرده بود با فداکاری، خود و نقاب را در یکی از غارهای مخفی پشت تالار سلطتنتی در جزیره زمان دفن میکند.
مدت زمان زیادی از حمله ماهاراجه به جزیره و بازگشت آنان نگذشته است که سپاه پارس به فرماندهی شارامان(Sharaman) پادشاه ایران و پسرش به هندوستان حمله میکند و ساعت شنی و دیگر غنیمت های جزیره زمان را به دست می آورند. سپس به سرزمین آزاد (Azad) که یکی از متحدین پارس است سفر میکنند و غنیمتی ها را به سلطان آن سرزمین تقدیم میکنند. با نیرنگ وزیر، شاهزاده خنجر را در ساعت فرو میکند و همه ساکنان قصر تبدیل به مخلوقات شنی میشوند و این گونه وقایع نسخه اول بازی رقم میخورد. در پایان بازی نخست، شاهزاده با دوباره فرو کردن خنجر در ساعت شنی زمان را در مقیاسی بزرگ به قبل از حمله سپاه ایران به هندوستان باز میگرداند و با انجام این کار، قانون عدم انتقال به محدوده زمانی که نسخه ای از خود فرد وجود دارد را میشکند و یک خط زمانی کاملا متفاوت ایجاد میکند (Grand Rewind).
انجام این کار و زیر پا گذاشتن این قانون اولیه، بار دیگر داهاکا را بیدار میکند و میفهمد تمام کسانی که به نحوی در وقایع نسخه اول نقش داشته اند، اکنون در خط زمانی اشتباهی قرار دارند و باید از بین بروند. به همین دلیل کار داهاکا در قصر ماهاراجه، سرزمین آزاد و بابیلون آغاز میگردد و در سال های بین نسخه اول و دوم نگهبان زمان مشغول شکار قانون شکنان میشود، ولی از آنجایی که تعداد آن ها بسیار زیاد است و در سراسر جهان پراکنده هستند و داهاکا موجودی ساخته دست انسان ها است و از هوش فراوانی برخوردار نیست، در انجام وظیفه خود زیاد موفق نیست و شاهزاده برای هفت سال تمام از دست او میگریزد. البته هر بار که پرنس از دست وی فرار میکند، شخص بدشانس دیگری گرفتار خشم نگهبانان زمان میشود.
شاهزاده سپس به وجود جزیره زمان پی میبرد و تصمیم میگیرد برای تغییر سرنوشت خود به آنجا سفر کند و از خلقت شن های زمان جلوگیری کند. از آنجایی که وی با انجام Rewind یک خط زمانی کاملا جدید و متفاوت به وجود آورده، اکنون این جزئی از سرنوشت او گشته که از طریق پرتال ها به گذشته سفر کند و کالینا را بکشد و باعث به وجود آمدن شن های زمان شود. بخاطر این است که داهاکا همیشه در طول بازی دوم در زمان حال به دنبال شاهزاده است نه گذشته، زیرا او اکنون به زمان گذشته تعلق دارد، نه حال. فقط هنگامی که شاهزاده Mask of the Wraith را به صورت خود میزند و به خط زمانی میرود که نسخه ای دیگر از او وجود دارد، داهاکا متوجه میشود که یکی از این دو شاهزاده نباید در گذشته وجود داشته باشد در نتیجه یکی از آن ها را میکشد.
بقیه داستان تقریبا بدون تغییر ادامه پیدا میکند. پس از ورود به جزیره، شاهزاده شادی(Shadee) را میکشد، از کالینا فریب میخورد و فکر میکند که وی هم پیمان و دوست اوست، سپس شاهزاده کالینا را در تالار شاهی میکشد و شن های زمان را آزاد میکند و تقریبا نمیتواند در این خط زمانی سرنوشت خود را تغییر دهد. با پیدا کردن Mask of the Wraith شانسی دوباره به او داده میشود، ولی به نظر می آید که شاهزاده باز هم در تغییر سرنوشت خود شکست خواهد خورد و چرخه دوباره تکرار خواهد شد، اما از آنجایی که زمان همانند دریایی طوفانی است و چیزی ثابت نیست، او موفق به شکستن چرخه میشود و با آوردن کالینا به زمان حال از طریق یکی از پرتال ها و کشتن داهاکا به وسیله Water Sword، سرنوشت خود و کالینا را تغییر میدهد و از خلقت شن ها جلوگیری میکند.