داستان بازی Kingdom Hearts

THE THUNDER

کاربر سایت
Jul 9, 2008
311
نام
JRPG Fan Guardian
تقدیم به کسانیکه هیچ نیرو و جادویی قدرت مبارزه با روشنایی،عشق و جاودانگی قلبهای اونها رو نداره...:love::love::love:
سلام به همه! درمورد KINGDOM HEARTS اطلاعات زیادی توی همین فروم هست اما جای داستانش خیلی خالی بود که امیدوارم این تاپیک بتونه حداقل بخشی از نیازهای شما رو پر کنه. من پیشنهاد میکنم هر کسی که یه قسمت از این بازی رو رفته حتما داستان رو بخونه! چون خیلیها هستن که KH1 رو تو بازار پیدا نکردن یا CHAIN OF MEMORIES رو بخاطر سیستم جنگیدن نپسندیدن! یا حتی KH2 رو به ژاپنی زدن! KH داستان فوق العاده وسیعی داره و تا سه شماره ی بعدیش رو انجام ندیم نمیتونیم یه داستان کامل رو ازش استخراج کنیم! من اینج فقط داستانی که حول سه بازی KH1, KH2 و COM رخ میده رو نوشته م! البته برای اینکه سه قسمت بعدی رو بفهمیم حتما به این اطلاعات نیاز داریم!
قبل از هرچیز یه مقدمه ای میارم برای اینکه وقتی بریم تو داستان کمتر گیج بشیم!!! چون واقعا داستان kingdom hearts خیلی وسیعه! و هرچی بیشتر ازش بدونیم بیشتر گیج میشیم (یه چی تو مایه های castle oblivion)! اما من سعی کردم ضریب گیجی رو پایین بیارم و روند داستانی رو بدون حاشیه و پیچیدگی بنویسم. بریم سراغ مقدمه:
قبل از kh1 دانشمندی به نام ansemخردمند (این خردمند نوشتنش علت داره) در hollow bastion جوانی رو پیدا میکند که در حال مرگ بوده. اسم این مرد Xehanort بود و از گذشته اش هیچ چیزی به خاطر نداشت. Xehanort و 5 نفر دیگه به عنوان کارآموز در کنار ansemخردمند فعالیت میکنن. با گذشت زمان این 5 نفر دوستهای خوبی برای همدیگه میشن و نهایت سعیشون رو میکنن تا کار تحقیقاتی رییسشون(که درمورد قلب انسانهاست) پیشرفت کنه. Ansem خردمند متوجه میشه هر دنیایی قلبی داره. اون اطلاعاتی درمورد 7 پرنسس قلبها و kingdom hearts به دست میاره. و متوجه میشه که kingdom hearts جاییه که تمام قلبها از همه ی دنیاها به اونجا برمیگردن. و میفهمه که دختری به نام kairi (کایری) هفتمین پرنسس قلبهاست. کایری در hollow bastion زندگی میکنه و به درخواست ansem خردمند برای پیدا کردن keyblade به دنیاها فرستاده میشه. کایری با یک شهاب سنگ به سرزمین destiny island میره و با riku و sora دوست میشه. مدتی بعد پادشاه میکی، پادشاه قصر disney به ملاقات ansem خردمند میره و به اون اخطار میده که دنیا در حال نابود شدنه! بعد از ansem خردمند میخواد تا همه ی اطلاعاتی رو که به دست آورده پاک کنه و به تحقیقاتش خاتمه بده. Ansem خردمند حرف پادشاه رو قبول میکنه و تمامی اتاقهای کارگاه رو قفل میکنه. وقتی Xehanort متوجه تصمیم رییسش میشه همراه با 5 دوستش نقشه هایی میکشن اما نهایتا اون خودش و 5 دوست دیگرش رو به nobody و heartless تبدیل میکنه. Nobodyای که از اون بوجود میاد اسمش xemnas میشه و اسم heartless اون هم ansem است! از طرفی اون 5 نفر هم nobody خودشون رو به فرم انسانها درمیارن و اسم گروهشون رو میذارن Organization!
لیست اسم این 5 نفر و تبدیلشون به NOBODY:
Xenohar = xemnes
Braig = xigbar
Dilan = xaldin
Even = vexen
Aeleus = lexaeus
از طرفی ansem (همون heartlessهه) به دنبال اطلاعات بیشتری درمورد ماهیت heartlessها میگرده و یافته های خودش رو در قالب دست نوشته هایی به اسم "ansem reports" قرار میده که سورا در طول بازی اونها رو پیدا میکنه.
خب تا اینجا رو لازم بود بدونین حالا بریم سراغ ماجراهای kh1،chain of memories و نهایتا kh2:
v soraبه همراه محبوبش kairi و دوست دوران کودکیش riku قصد دارن از سرزمینشون یعنی destiny island به جاهای دیگه سفر کنن. داستان از یک شب طوفانی شروع میشه.موجوداتی به اسم heartless به جزیره حمله میکنن و قصد دارن اون رو در تاریکی فرو ببرن.سلاحی به اسم keyblade در دستان sora ظاهر میشه و اون به کمک این سلاح میتونه با تاریکیها مبارزه کنه. اما تلاش اون برای نجات سرزمین و دوستانش بی فایده میمونه و همه ی اونها در تاریکی غرق میشن.
v ملفسنت (maleficent) ساحره ی سیاهپوش و شخصیت منفی در انیمیشن زیبای خفته، تصمیم داره قلب 7 پرنسس دنیای – کارتونهای- دیزنی که kairi هم جزو اونها محسوب میشه رو بدست بیاره.او میخواست با کمک نیروی قلبی آنها، دروازه ی Kingdom Hearts رو( که منشا تمام روشناییهاست) باز کنه تا بتونه اون رو از آن خودش کنه! بنابراین تمام شخصیتهای منفی رو احظار میکنه و keyblade رو بهونه ای قرار میده تا قلب riku رو نسبت به sora رنجیده خاطر کنه.
v Donald duck جادوگر دربار و goofy کاپیتان شوالیه های قصر Disney نامه ای از پادشاه micky پیدا میکنند. پادشاه در نامه اخطار داده بود که ستاره ها کم سو شده اند و دنیا در خطره! و در نهایت از آنها خواست که به دنبال کسی بگردن که کلید بقای دنیا رو به همراه داره! به همین ترتیب این دو نفر به همراه Pluto سگ وفادار پادشاه قصر رو به مقصد Travers Town ترک میکنن تا در اونجا همراه با leon ماموریت رو شروع کنن.
v در Travers Town، sora با leon و yuffie مواجه میشه. اونها sora رو به هتل میبرن و leon درمورد keyblade برای sora توضیحاتی میده از جمله اینکه heartlessها با کمک keyblade نابود میشن.در همینجا دختری به اسم aerith ، Donald و goofy رو پیدا میکنه و همون هتلی میبره که sora توش قرار داره اما به یه اتاق دیگه! نهایتا sora همراه با دو قهرمان از دنیای دیزنی با هم به دنبال گمشده هاشون میگردن.

werecompany.jpg
[FONT=Arial (Arabic)]
[/FONT]

v ماموریت آنها درحالی شروع میشه که sora به درخواست Donald و goofy سوار بر gummi ship عازم سرزمینهای مختلف دنیای کارتونهای دیزنی میشه. در هر سرزمینی keyhole یا سوراخ کلیدی وجود داره که sora باید پس از انجام ماموریتش با کمک keyblade قلب اون سرزمین رو قفل کنه تا heartlessها و تاریکیها به درون سرزمین نفوذ نکنن.
v بعد از انجام دو ماموریت و بستن دو keyhole قهرمان داستان و همراهانش riku رو همراه با یک شمشیر میبینن. Sora از او درخواست میکنه تا به گروه ملحق شه اما Donald با حرف sora مخالفت میکنه. در همین گیر و دار متوجه میشن که riku ناپدید شده...
v پس از اینکه leon اطلاعاتی درمورد ansem به sora داد، ملفیسنت تصویری از sora و دوست جدیدش رو به riku نشون میده و به او میگه که sora تغییر کرده و بجای تو دوست دیگه ای انتخاب کرده! بالاخره Riku رو متقاعد و همراه خود میکنه. به همین ترتیب رقابت riku برای بدست آوردن kairi و keyblade از چنگ دوستش آغاز میشه...
v دو دوست قدیمی چندبار مقابل هم قرار میگیرن. Riku موفق میشه جسم مدهوش و بدون قلب kairi رو بدست بیاره. حالا هدف riku بدست آوردن قلب kairi است. برای رسیدن به این هدف riku از خشم و نفرتی که از sora در قلبش بوجود آمده، قدرت میگیره و میخواد به sora بفهمونه که در هر صورت قدرت اون از sora بیشتره.
v Hollow bastion جاییه که وقتی قهرمانها به اونجا میرن با riku مواجه میشن. دیو (beast) توسط اون زخمی شده و حالا riku صاحب keyblade است. از اونجایی که ماموریت Donald و goofy همراهی کردن صاحب keyblade هست اونها sora و دیو رو تنها میذارن و همراه با riku میرن...
v اما نهایتا گروه دوباره جون میگیره و riku اینبار به پیشنهاد مردی با روپوش سیاه قدرتی دریافت میکنه تا برای مبارزه با دوستش آماده تر شه! و حالا دومین صاحب keyblade سلاحی به نام darkblade در دست داره. خاصیت این سلاح باز کردن قلبهاست(دقیقا برعکس سلاح sora)!
v وقتی sora در حال نبرد با ملیفسنت هست riku سلاحش رو به قلب او فرو میکنه. و باعث میشه تمامی سیاهیهای داخل قلب ملیفسنت رها شه... حالا sora با یک موجود جدید مواجه شده اما برای بدست آوردن قلب kairi باید این راه رو تا انتها ادامه بده و همه ی سختیها رو تحمل کنه...
v بعد از نبرد ریکو برای سورا توضیح میده که قلب کایری درون سینه ی سورا حبس شده. در طول این مدت ریکو توسط ansem کنترل میشده و در حال حاضر هم ansem داره کنترلش میکنه( مرد سیاهپوشی که ریکو قبلا او را دید ansem بوده!). ریکو برای اینکه قلب کایری رو بدست بیاره با سورا مبارزه میکنه اما سورا برنده میشه. ریکو ناپدید میشه اما سلاحش همونجا میمونه. سورا که تمام این راه رو برای بدست آوردن قلب کایری طی کرده تصمیم میگیره از سلاح ریکو استفاده کنه. سورا darkblade رو به قلب خودش فرو میبره تا قلب کایری آزاد شه و به جسم خودش برگرده.

[FONT=Arial (Arabic)][
losesheart.jpg
[/FONT]
kairiheart.jpg


کایری به طرف سورا میره تا اون رو بگیره اما سورا ناپدید میشه. (این قسمت رو بخاطر بسپارین)

[
sorafade.jpg


v به لطف darkblade (!) همه ی keyholeها باز شد و heartlessها هجوم آوردن. تلاش ansem برای اغفال کردن ریکو بی فایده ست! ریکو از Donald و goofy میخواد که کایری رو از اونجا دور کنن.
v در همین حال با یه heartless برخورد میکنن که بدنبال اونهاست و خب معلومه که کسی نیست جز سورا! یکدفعه گله ای از heartlessها حمله میکنن... کایری یکی از heartless ها رو در آغوش میگیره و اتفاقا اون Heartless همون سورا ست! در اینجا قدرت قلب اون زندگی رو به سورا و قلبش برمیگردونه!

holdingaheartless.jpg


v سورا برای کایری توضیح میده زمانی که به Heartless تبدیل شده بود در تاریکیها غوطه ور بوده. و در همین موقع صدای کایری رو میشنوه که اون رو به طرف روشنایی راهنمایی میکنه.
v aerith , leon , cid و yuffie به سورا هشدار میدن برای بازگشتن دنیا به حالت عادی میبایست ansem رو نابود کرد. نابود کردن ansem مساوی بود با نابود شدن دیواره های محافظ دنیاها. و ممکن بود سورا دیگه هرگز نتونه دوستانش رو ببینه.
v گروه راهی سرزمینی به نام "آخر دنیا" شد. "آخر دنیا" در واقع پسمانده ی سرزمینهایی بود که توسط heartlessها اشغال شده بودن. پس از رسیدن به اونجا سورا با ریکو مواجه میشه. و ansem به او توضیح میده که قلب ریکو از جسمش خیلی دورتره به همین دلیله که اون صدای بهترین دوستش رو نمیشنوه. Ansem به گروه میگه که همیشه تاریکی بر روشنایی غلبه میکنه و keyblade ی که در دست سورا قرار داره هرگز نمیتونه تاریکیها رو نابود کنه. حالا اون تصمیم داره با باز کردن دروازه ی kingdom hearts خودش رو سرشار از تاریکیها کنه. اما سورا حقیقت رو به اون میگه: kingdom hearts منبع روشناییهاست!
v پس از باز شدن دروازه ی kingdom hearts، ansem در روشناییها ناپدید میشه. سورا Donald و goofy تصمیم میگیرن دروازه ی kingdom hearts رو ببندن. در حقیقت kingdom hearts مکانیه که قلبهای همه ی موجودات دنیا و همه ی روشناییها در اون جمع آوری شدن! اما حالا لبریز از heartlessهایی شده که قصد دارن اون رو نابود کنن.
v اینجاست که پادشاه به همراه ریکو ( که هر دوشون داخل دروازه هستن)به کمک سورا و دوستانش میان. پادشاه یکی از صاحبان keyblade است و سلاح اون در این مبارزه یک keyblade شبیه keyblade سورا هست. حالا هر دو صاحبان keyblade با کمک سلاحهاشون دروازه ی kingdom hearts رو بستن.

door1d.jpg


door2.jpg


v دروازه در حالی بسته میشه که ریکو و پادشاه در داخل اون هستن ، کایری به سرزمین destiny island برمیگرده و نهایتا سورا و دوستانش میمانند با ماموریتی نا تمام...
v سورا و دوستانش حین عبور از یک مسیر مارپیچ با مردی سیاهپوش برخورد میکنن. اون سورا رو از مکانی بنام castle oblivion مطلع میکنه و از سورا میخواد به انجا بره.
v سورا، donald، goofy و jiminy راهی قصر میشن. Jiminy ژورنال رو باز میکنه و میبینه از اون همه اطلاعاتی که توش نوشته بود هیچ چی باقی نمونده.
v در قصر پسری بنام axel با سورا مبارزه میکنه و بعد به اون چند کارت میده. روی هر کارت عکس سرزمینی کشیده شده به این معنا که اون کارت کلید ورود به اون سرزمینه. طبق گفته ی axel این کارتها از خاطرات سورا و دوستانش ساخته شده اند. Axel به سورا و دوستانش هشدار میده که هر چه بیشتر سعی کنن چیزی رو بخاطر بیارن،اون رو سریعتر فراموش میکنن.
v در همین حین ریکو خودش رو در castle oblivion میبنه. صدایی مرموز به ریکو اطلاعاتی میده و اون رو راهنمایی میکنه. پس از مدتی به ریکو هم مثل سورا کارتهایی داده میشه که از خاطراتش ساخته شده ن.
v هر دو قهرمان در طول داستانهای جداگانه ای که دارن متوجه گروهی از مردان مشکی پوش میشن که اونها رو تحت نظر دارن. Marluxia مردی خوش چهره با موهای صورتی و رییس castle oblivion تصمیم داره گروه سیاهپوشها رو با کمک دختری بنام namine نابود کنه. اون با کمک قدرت جادویی namine خاطرات سورا رو دستکاری کرد و به همین دلیله که سورا مدام در خاطراتش namine رو میبینه. در صورتی که سورا اصلا namine رو نمیشناسه!!!
v از طرفی دو عضو گروه بنام zexion و lexaus کارهای marluxia رو دنبال میکنن. Vexen یکی دیگه از اعضای این گروه با ریکو مبارزه میکنه و در حین مبارزه از تواناییهای ریکو کپی برداری میکنه تا یک ریکو تقلبی بسازه. ریکوی تقلبی قدرتمندتر از ریکو هست و مهمترین تفاوت اونها اینه که ریکوی تقلبی از تاریکیها نمیترسه.
v Vexen سر راه سورا ظاهر میشه. به اون یک کارت میده و میگه این کارت از سمت دیگه ی قلب تو ساخته شده! این کارت کلید عبور به سرزمین twilight town است!!! (این قسمت رو حتما به خاطر بسپارین)
v Marluxia ، vexen رو خائن خاب میکنه چون چندین بار ریکوی تقلبی رو به جنگ با سورا فرستاده بود. از طرفی به axel یادآوری میکنه که خائنها باید از گروه حذف شن و به همین ترتیب vexen نابود میشه. Marluxia از namine میخواد که خودش رو در خاطرات ریکوی تقلبی(که فکر میکنه واقعی هست) جا کنه.
v Axel دوباره سر راه سورا و گروهش قرار میگیره و اینبار به سورا درمورد نقشه ی سوء استفاده ی marluxia از namine و همینطور خاطرات جعلی سورا آگاهی میده. و بعد به namine اجازه میده سورا رو ببینه تا خودش حقیقت رو بگه و نقشه ی marluxia نقش بر آب شه. Namine به سورا میگه تمام خاطرات اون ساخته ی دست خودشه. در واقع namine خودش رو به جای مهمترین شخص زندگی سورا(یعنی کایری) جا زده بوده. سورا از namine میخواد که بخاطر این موضوع ناراحت نباشه و در عوض اون رو به کسی برگردونه که قبلا بود؛ به همون سورای گذشته با خاطرات واقعی خودش!
v پس از نبرد با marluxia ، namine سورا و دوستانش رو به داخل یک دستگاه میبره تا در آنجا به خواب برن. وقتی آنها از خواب بیدار شن هیچ چیز از ماجراهای داخل قصر بخاطر نمیارن. jiminy در صفحه ی اول ژورنال جمله ای مینویسه تا از وقایع این مدت به یادگار بمونه: ((ممنون namine))

thank_namine.JPG


v Ansem به هر طریقی تصمیم داره دوباره کنترل ریکو را بدست بگیرد. اما هر دفعه پادشاه مانع میشه و ریکو رو از تاریکیها نجات میدهد. Zexion ریکو رو به سرزمینش میبره و در آنجا خودش را به چهره ی سورا درمیاره. Zexion ریکو رو به روشناییها پرت میکنه. Namine ( که به شکل کایری ظاهر شده) به ریکو میگه که تاریکی و روشنایی حقیقتهای یک قلب هستند. و درون هر قلب حتما تاریکی وجود داره. به همین ترتیب ریکو با کمک قدرت تاریکی که در اختیار داره zexion رو نابود میکنه.
v در twilight town ریکو متوجه میشه مردی که در تمام این مدت با چهره ی ansem ظاهر میشد و اون رو راهنمایی میکرد ansemنبوده بلکه فردی بنام diz است. Diz در واقع همون ansem خردمنده و از ریکو میخواد به قصری که در انتهای جنگل قرار داره بره و با namine صحبت کند اما ریکوی تقلبی(که حالا فهمیده نه خودش و نه خاطراتش هیچکدام ماهیت حقیقی نداشتن) جلوی قصر با ریکو مبارزه میکنه و نهایتا نابود میشه.
v در قصر ریکو با ansem مواجه میشه. او در تمام این مدت از تاریکیهای ریکو تغذیه میکرده و به همین دلیل همچنان زنده مانده. ریکو از پادشاه میخواد بیرون از دروازه ی تاریکی بماند تا اگر ریکو از پس ansem برنیامد با کمک keyblade اون را نابود کنه.
v در انتها ریکو به جنگ با ansem میره و پیروز میشه. ریکو حالا نیروی تاریکی رو میپذیرد و همراه با پادشاه راهش را از میان تاریکی و روشنایی انتخاب میکند.
داستان kh2 با پسری به اسم roxas شروع میشه! اون یه بچه مدرسه ای هست که همراه با دوستانش در تعطیلات تابستونی به سر میبرن و بزرگترین دغدغه ی اونها نوشتن تکالیفشونه! اما نهایتا اتفاقاتی میفته که زندگی roxas رو تحت الشعاع قرار میده... (البته اگه بشه بهش گفت زندگی!). حالا اینا رو گفتم تا آمادتون کنم برای اینکه از آخر به اول داستان kh2 رو پیش ببریم:
v در مدت کوتاهی که سورا تبدیل به heartless میشه ، nobody اون ساخته میشه. nobody سورا، roxas نام داشت! با اینکه خیلی زود قلب سورا به جسمش برمیگرده اما roxas همچنان زنده میمونه و نهایتا به عنوان عضو چهارم در Organization حضور پیدا میکنه. (نا گفته نماند که NAMINE هم در مدتی که قلب کایری از بدنش خارج شده بوده ساخته شد!)

sora__roxas.JPG


v در حالیکه سورا و دوستانش در یک خواب یک ساله به سر میبرن، ریکو به دستور ansem خردمند برای دستگیر کردن roxas راهی میشه و بار اول با شکست روبرو میشه و میفهمه قدرت خودش به تنهایی کافی نیست( این صحنه ها به صورت پراکنده وسط بازی پخش میشد) بنابر این با یک پارچه ی مشکی چشمهاش رو میبنده و خودش رو در قالب ansem درمیاره.
v بالاخره ریکو موفق میشه roxas رو دستگیر کنه. Ansem خردمند roxas رو به یک دنیای واقعی میفرسته (که البته این دنیا توسط خود اون ساخته شده). Roxas در twilight town مثل انسانهای واقعی زندگی میکنه و سه دوست صمیمی پیدا میکنه.
v بعد از مدتی organization XIII از غیبت ROXAS نگران میشه و axel رو به دنبالش میفرسته. Axel ، twilight town رو پیدا میکنه ولی نمیتونه از پس roxas بربیاد. Roxas به قصر namine در انتهای جنگل میره و namine به اون میگه که تو وجود خارجی نداری! کاملا درسته چون روز آخر هیچ کدوم از دوستهای roxas اون رو نمیدیدن! حتی در عکس یادگاری که انداخته بودن چهره ی roxas دیده نمیشد.
v نهایتا roxas به جایی میره که سورا و دوستانش در دستگاه خوابیده ن. اون به سورا ملحق میشه تا سورا با کمک نیمه ی دوم خودش تکمیل شه و ماجرای جدید خودش رو بعد از یک سال خواب دوباره از سر بگیره. و قبل از پیوستن به سورا جمله ای میگه که جیگر کباب میکنه: " سورا... تو خوش شانسی! انگار تعطیلات تابستونی من... تموم شده"

jegar_kabab_kon.JPG


v قهرمانهای داستان پس از بیدار شدن گشتی در سرزمین twilight town میزنن و با دوستهای roxas مواجه میشن. نکته ی قابل توجه صحنه ی بسیار زیباییه که با آهنگ فوق العاده زیبای friends in my heart پخش میشه! Heyner (بهترین دوست roxas) قبل از اینکه sora سوار قطار بشه از اون میپرسه مطمئنی ما قبلا همدیگرو ندیدیم؟ سورا هم میگه ممکنه و بعد موقع خداحافظی ناخودآگاه یک قطره اشک از چشم سورا جاری میشه! به نظر من این به این دلیله که حالا roxas هم بخشی از وجود سورا شده و الان داره سوار قطاری میشه که اون رو به دنیاهای دیگه میبره! و اصلا معلوم نیست دیگه کی دوستانش رو ببینه.
v وقتی قطار اونها رو به مقصد میرسونه، سورا و دوستانش با pete مواجه میشن و به اون میگن که ملفسنت رو قبلا از بین بردن. Yen cid (استاد پادشاه میکی) به سه فرشته(احتمالا از کارتون سیندرلا باشن!) دستور میده تا لباس سورا رو عوض کنن چون هم براش کوچیک شده و هم نیاز به لباسی داره که قابلیتهای بیشتری داشته باشه. و بعد گروه با gummi ship برای پیدا کردن پادشاه و ریکو راهی میشن.
v در طول سفرهای مختلفی که به سرزمینهای مختلف دیزنی میرن متوجه میشن ملفسنت همچنان زنده ست و با کمک pete برای تصاحب kingdom hearts تلاش میکنه. از طرفی organization xiii هم خرابکاریهایی به بار آورده و دنیاها مملو از heartlessها و nobodyها شده.
v در hollow bastion گروه با پادشاه مواجه میشه و اون همه چیز رو درمورد ansemخردمند به اونها میگه. همینطور اینکه سورا و دوستانش ansem رو که heartless بوده نابود کردن اما رییس org13 که xemnas هست رو باید نابود کنن. از طرفی سورا متوجه یکی از اعضای org13 میشه که در بعضی از سرزمینها جلوتر از سورا اونها رو از خطر آگاه میکنه. سورا حدس میزنه که اون ریکو باشه و سرزمینها رو برای پیدا کردن اون جستجو میکنه.
v نهایتا گروه به پایگاه org13 یعنی the World That Never Was میره و در اونجا با ریکو و کایری مواجه میشه. از طرفی اختراع ansem خردمند (موقعی که برای پراکنده کردن قدرت kingdom hearts ازش استفاده میکرده ) منفجر میشه و باعث نابودی اون و مختل شدن فعالیت org13میشه.
v در همین حین سورا و ریکو در طبقه ی بالا با xemnas مبارزه میکنن. اون از قدرت kingdom hearts استفاده میکنه و به یک موجود عجیب تبدیل میشه...
v پس از نابود کردن xemnas ریکو،کایری و سورا به destiny island برمیگردن و دوباره مثل قبل در کنار هم زندگی میکنن.

together_again.JPG


donald__sora.JPG


im_back.JPG


v سرانجام بازی در حالی تمام میشه که یک نامه به دست سورا و دوستانش میرسه! ما نمیدونیم این نامه از طرف کیه و اصلا چی توش نوشته شده!

king_letter.JPG


اما انگار بازی پایان دیگری هم داره که با proud mode قادر به گرفتن آن میشیم. Beginner modeها اون رو به دست نمیارن و در حالت نرمال هم باید تمامی ژورنال رو کامل کرده باشین! من به زودی به آخر بازی با PROUD میرسم ببینم جریان چیه اما میگن پایان این بازی شروعیه برای معرفی شخصیتهای اصلی birth by sleep! راستش من درمورد سه قسمت دیگه ی kh نمیتونم چیزی بنویسم چون خودم روش مسلط نیستم برای همین ممکنه بیشتر از اینی که هست گیج بشیم!!!
شما میتونین شعر آهنگ بسیار زیبای sanctuary رو از اینجا و simple & clean رو هم از اینجا مشاهده و دانلود کنین.
امیدوارم تونسته باشم ذره ای از زیبایی این شاهکار رو برای شما بیان کرده باشم!
Spacial thanks to My friends AND YOU :love:
 
آخرین ویرایش:

se.phi.roth

Give Me More Powerrr
کاربر سایت
Apr 17, 2008
4,801
نام
حسین
خیلی عالی نوشته ای :love:
فقط یک عیب بزرگی داره :confused:
سهراب مگر شما نمی دونی که کسی مقاله ای مینویسه باید حتما عکس داشته باشه بدون عکس اصلا بی روحه :-"
سریتر چندتا عکس بذار بقلش :biggrin1:
 

Genesis

کاربر سایت
Dec 20, 2007
708
عجب داستان خف خولو و خوفی شده. سهراب!!!!
داستان kh2 با پسری به اسم roxas شروع میشه! اون یه بچه مدرسه ای هست که همراه با دوستانش در تعطیلات تابستونی به سر میبرن و بزرگترین دغدغه ی اونها نوشتن تکالیفشونه! اما نهایتا اتفاقاتی میفته که زندگی roxas رو تحت الشعاع قرار میده... (البته اگه بشه بهش گفت زندگی!). حالا اینا رو گفتم تا آمادتون کنم برای اینکه از آخر به اول داستان kh2 رو پیش ببریم:
یه موضوع شگفت آور درباره موسیقی KH2 گفته شده:

اینکه اگه موسیقی اول KH2 (و یا با تصویر کیلیپ نسخه ژاپنیش) رو بصورت برعکس play کنید. بشدت به انگلیسی معنی داره!!!! و کاملا میشه فهمید و داستان رو روایت می کنه! یعنی بایست ببینید!

همون آهنگی که Yoko Shimomura خونده. Yoko Shimomura همون خواننده معروف FFXIIIversus هستش.

واقعا شگفت انگیزه و معلوم نیست چطور ساختنش! و واقعا سهراب یعنی بهترین گاردین FF!:love:
 

Konami

Administrator
Sep 22, 2005
1,048
نام
Hamed
سلام ...
ابتدا ممنونم از وقت و علاقه ای که گذاشتی برای نوشتن این متن. البته من هنوز کامل نخوندم ولی شروع زیبایی داشت و جوانب بازی را بخوبی توضیح داده بودید.

چون خیلیها هستن که KH1 رو تو بازار پیدا نکردن یا CHAIN OF MEMORIES رو بخاطر سیستم جنگیدن نپسندیدن! یا حتی KH2 رو به ژاپنی زدن
حالا به غیر از این موارد کسانی هستند که اصلا بازی را نمیشناسن و کوچکترین تلاشی برای بازی کردن این شاهکار نمیکنن بهشون توصیه میکنم از الان به بعد فقط فکر تهیه کردن بازی باشن چون کاملا دنیای متفاوتی داره.
 

Genesis

کاربر سایت
Dec 20, 2007
708
میشه یه لینک دانلود از این آهنگ بدید؟... ممنون
توی این صفحه
http://www.ffdream.com/downld-videoskh2.html
ویدوی Un Rêve رو دنلود کن. البته بعد باید inverse شدش تبدیل و نگاهش کنی.:biggrin1:
تو یوتوب هم inverse شدش بایست باشه.
002.jpg


میشه لطف کنید اسم خواننده رو به زیان ژاپنی بگید؟ منظورم به حروف ژاپنیه
عجب اینجوری:biggrin1:!!: 下村 陽子
utadahikaru_passion.jpg
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر