شخصیت اصلی بازی سایههای جهنمی، گارسیا هاتسپر، در سال ۲۰۱۱ معادل کلمه باحال و خفن شناخته میشد. در این زمان سریال فرزندان آشوب هم به اوج خودش رسیده بود و کینگز آو لئون و آرکتیک مانکیزهم به این اوجگیری کمک کرده بودند. گارسیا اسم فوقالعاده، ژاکت چرمی، موتورسیکلت و تتوهای خفنی داشت و حاضر بود درهای جهنم را در هم بشکند و به دل جهنم بزند تا دوستدخترش را پس بگیرد. تصادفی نیست که فیلم روحسوار: روح انتقام هم در سال ۲۰۱۱ منتشر شد؛ انگار جانی بلیز و گارسیا میتوانستند دوقلو باشند. البته در چشم به هم زدنی ۱۰ سال گذشت و تعریف ما از کلمه باحال و خفن کاملاً تغییر کرد، اما گارسیا هاتسپر میتوانست به عنوان یک مرد کامل بر روی پوسترهای دهه ۲۰۱۰ ظاهر شود.
البته اشارههای جنسی در هم پس این بازی وجود داشت. خب، ما میگوییم اشاره، اما اینقدر به این چیزها اشاره میشد که دیگر میشد آنها را گستاخانه و بیادبانه حساب کرد. برای مثال شخصیت بد اصلی داستان یعنی فلمینگ میگوید: «گلولههای تو... به من نفوذ نمیکنند». از طرفی شیطان همراه گارسیا، جانسون را هم داریم. شیطانی که میتوانستید از آن به عنوان موتورسیکلت استفاده کنید، یا به عنوان مشعل یا در بیشتر مواقع از او به عنوان یک اسلحه کمک بگیرید. بازی سایههای جهنمی توانست با موفقیت، این حقیقت را مخفی کند که شما در بازی فقط سه اسلحه نسبتاً عادی دارید و این کار را با گذاشتن نامهایی مثل هاتبونرروی این سلاحها انجام داد.
قبل از این کمتر پیش آمده بود انسانهایی باهوش و توانا، چنین چیز نوجوانانهای خلق کنند. میتوانید از سودا ۵۱ (گوئیچی سودا)، کارگردان اجرایی بازی No more heroes انتظار چنین بازیای را داشته باشید، کسی که بعدها بازی deadly premonition را ساخت. اما چنین بازیای را از طرف شینجی میکامی، پدر بازیهای ژانر ترسناک و مدیر خلاقیت بازی سایههای جهنمی انتظار ندارید. از شنیدن اسم آکیرا یامائوکا هم قطعاً برق از سرتان میپرد، همان کسی که با آهنگ بازی سایلنت هیل حسابی با اعصاب ما بازی کرد و حدود ۳۰ نوع مختلف از موسیقی را از همین آهنگ خلق کرد.
این افراد دور هم جمع شدند تا بازیای بسازند که که احساسات خشن و گستاخانه آن کاملاً جلوی چشم همه باشد. شخصیت ویلیام تکچشم را در نظر بگیرید که در این دسته قرار نمیگرفت، چون سودا از شخصیتهای عجیب و در عین حال جالب خوشش میآمد. در این بازی با نوشیدن ابسنت (نوعی نوشیدنی الکلی) و هاتسیک میتوانید سلامتی خود را دوباره بدست بیاورید (که البته این نوشیدنیها در دستگاههای فروشِ نوشیدنی در جهنم موجود بودند). مینیگیمها هم در کنار بخش کمپین بازی قرار میگرفتند که در آنها، باید بعضی از بخشهای بازی را در یک محیط دوبعدی پیمایشی بازی میکردید.شاید به دلایل متعدد شک داشته باشید که سایههای جهنمی امروزه بتواند مورد قبول واقع شود. این بازی آنقدر عجیب است که نمیتواند شروعکننده یک فرانچایز باشد و احتمالاً حدس میزنید که استودیوهای بزرگ بازیسازی بر سر موفقیت آن خیلی خوشبین و مایل به ریسک نیستند. و این بازی با آن قلابچهماهیهایش، درهای به شکل بز و سر نوزادان در حال فریادش چندان در ذهن باقی نمیماند.
اما از همه مهمتر - این حرف را از کسی میشنوید که سایههای جهنمی را از ته دلش دوست دارد - این بازی یک وجهه بهشدت زشت دارد. داستان دوشیزه درمانده این بازی که در آن مجبورید برای پیدا کردن شریک زندگیتان، پائولا از جهنم بگذرید، بیش از حد رکوراست است. اگرچه پائولا لحظه آخر بازی به رستگاری میرسد و هویتی جدید به شکل یک شکارچی شکستناپذیر پیدا میکند، اما هیچ تلاشی برای شخصیت بخشیدن به او صورت نمیگیرد. او شبیه یک توپ است که بین شما (در نقش گارسیا) و فلمینگ، شخصیت بد اصلی بازی، دستبهدست میشود و شما این توپ را به سمت همدیگر پرت میکنید؛ با این تفاوت که این توپ فوتبال لباس زیر به تنش دارد. همچنین پائولا برای لذت بردن فلمینگ مورد شکنجه مداوم قرار میگیرد. فلمینگ بدن او را قطع کند و فقط سر و بالاتنه او را نگه میدارد و همان کارهایی را میکند که انتظارش را داید. وقتی هم که فلمینگ، پائولای از گردن به پایین فلج را در زیر شنل خود پنهان میکند، به جز داشتن احساس مشمئزکنندهای، کار دیگری از دست ما بر نمیآید.
بله، سایههای جهنمی دیگر این روزها ساخته نمیشود. اما چیزهایی زیادی در این باره ناراحتکننده هستند. این بازی از همه نظر از جهنم گذشت تا خلق شود؛ استودیوهای بازیسازی سعی میکردند آن را به صورت یک بازی وسترن در بیاورند که مورد علاقه غربیها قرار بگیرد، اما نتیجه نهایی چیز دیگری بود. این بازی هنوز هم بسیار عجیب و به سبک سودا۵۱ است.شخصیتهایی هم هستند که با آنها برخورد میکنید و بین ظاهر این شخصیتها و صدای آنان، تضاد زیادی وجود دارد. کریستوفر، یک شیطانِ وحشتناک با سرِ بز که درون بازی به عنوان فروشنده فعالیت دارد، هیولایی بزرگجثه است که با لهجهای شیرین و لندنی صحبت میکند. :هیدیهو!" خوشامدگویی او به شماست هروقت که از نزدیکی او رد میشوید، آن را میشنوید. عاشق وقتهایی هستیم که دشمنان بعد از مردن، دریایی از جواهرات و کریستالها را به شما میدهند، انگار در حال بازی Match-3 هستید. این بازی کاملا ویژگیهای بصری دوزخ دانته، جایی که همه چیز وحشتناک و تیرهوتاریک است، را تضعیف میکند ولی حس میکنید از بازی کردن لذت میبرید.
با بازی کردن سایههای جهنمی در زمان حاضر، حس میکنید این بازی اصلا تغییری نکرده است. مشخص است که سایههای جهنمی روی موج بازی رزیدنت اویل ۴ سوار شده است (که این بخاطر تاثیر شینجی میکامی در خلق این بازی) است، چرا که بازی کمی بیش از حد روی عنصر اکشن تکیه کرده است. ممکن است در یک گوشه از بازی گیر بیفتید و شیاطین در حال چنگ زدن به صورت شما باشند و شما هم نمیتوانید کوچکترین چیزی را مشاهده کنید. گارسیا سریع نیست و براب همین در مناطقی که باید با دویدن از آن رد شوید، لنگلنگان آن منطقه را پشت سر میگذارید. همچنین از لحاظ گرافیکی، بازی کمی خشن است، چرا که شخصیتهای آن چشمهایی گشاد و ظاهری شبیه به عروسکهای جنسی دارند - که حدس میزنیم - هدف طراحان بازی نیز چنین چیزی بوده است.
اما تجربه این بازی در زمان حاضر هم باعث میشود تجربه خاص این بازی بر روی ایکسباکس فراموش نشود. سایههای جهنمی با مفهومی به نام تاریکی بازی میکند، وقتی که شما هر از گاهی به یک واقعیت جایگزین تیرهشده سقوط میکنید که در آن دشمنان سرسختتر هستند و در طول زمان سلامتی شما کمتر میشود. نباید زمان زیادی در این واقعیت بگذرانید، برای همین هم پازلها ظاهر میشوند. شما باید از گلولههای درخشان خود استفاده کنید تا به سر گارگویلهای بز مانند شلیک کنید و تاریکی را از بین میبرند، اما هدفگیری و پیدا کردن آنها را سخت میکند. شاید هر از گاهی مکانی امن، مثل آن قلابچهماهی که به آن اشاره کردیم، پیدا کنید که باید آن را دنبال کنید و همینطور باسهای زیادی هستند که با این تاریکی بازی میکنند تا در عین کمتر شدن سلامتتان، شما را به وحشت بیندازند.
در کل، باسهای بازی سایههای جهنمی فقط برای جلب رضایت مخاطبان طراحی شدهاند. این باسها، بزهای درشتاندام، فوارههایی با سر آدمیزاد، فرانکاشتاینهایی که اطراف بازارهای با محیط باز میگردد، هستند و همه این باسها، فراموشنشدنی هستند. آنها را بکشید تا با دریایی از جواهر روبرو شوید، که به شما این فرصت را میدهد تا تجهیزات خود را ارتقا دهید که این خود محشر است. اسلحههای بازی، که فقط شامل تپانچه، شاتگان و مسلسل خودکار است، میتوانند با استفاده از این جواهرات ارتقا پیدا کنند.
شاید جای تعجب نداشته باشد که سایههای جهنمی بعد از انتشار، درآمد بسیار کمی کسب کرد. در هفته اول، فقط ۲۴ هزار نسخه از این بازی فروش رفت و این تعداد هم شامل نسخههای پلیاستیشن ۳ و هم ایکسباکس ۳۶۰ بود. باید دلیل دیگری وجود داشته باشد که این بازی متوسط تریپل-اِی دیگر ساخته نمیشود. اما این بازی آنقدر ایدههای عجیب و جدید در خودش جا داده بود و میخواست دقیقاً برعکس هنجارهای فرهنگی عمل کند که باعث افسوس است دیگر چنین بازیهایی ساخته نمیشوند.بعضی وقتها، اگر از حجم زیاد کلاشنیکفها و موشکاندازها در بقیه بازیها خسته شدید، شاید دلتان بخواهد تجربه به دست گرفتن یک هاتبونر را تجربه کنید.