داستان بازی spoiler!!!!- Darksiders: Wrath of War

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
درود بر همه دوستان بازیسنتر با توجه به پیشنهاد بعضی از دوستان و همچنین در پیش بودن قسمت دوم این عنوان , تصمیم گرفتم داستان شماره اول این بازی رو بنویسم تا اگر ابهامی برای دوستان وجود داره رفع بشه . قبل از این , من مقداری از داستان رو در تاپیک شماره دوم این بازی نوشتم که به این تاپیک منتقل و کامل خواهد شد .

داستان و ترجمه دیالوگ های بازی Darksiders II

خطر لو رفتن داستان (spoiler)
برای دیدن تصاویر در سایز بزرگ روی آنها کلیک کنید
آپدیت: تصاویر مربوط به تاپیک بعد از مدتی مطابق معمول از سرور آپلود سنترهای مختلف حذف میشود و اگر مشاهده میکنید که جمله ای در وسط صفحه نوشته شده و بعضا بی ربط هم به نظر می رسد, آن متن مربوط به تصویری میباشد که قبلا گذاشته شده بود. در آینده سعی میکنم تصاویر قبلی رو دوباره آپلود و جایگزین کنم. موفق باشید.

شروع



جنگ با استراگا روبرو میشود

طبق یک پیمان الهی در روز قیامت دو ارتش بهشت و جهنم برای ایجاد تعادل به زمین میان و شروع به نبرد با همدیگه میکنن . در این بین یک گروه میانجی به نام شورای سوخته ( charred council ) که یک وجود معنوی و الهی میباشد بین آنها میانجی گری میکند. شورای سوخته این کار رو با فرستان 4 سوار آخر و زمانی به نام های جنگ . مرگ . قحطی و فتح انجام میدهد. به این ترتیب بین دو ارتش یک آتش بس موقت اعلام میشود. بعد از این هفت مهر مقدس شکسته میشود و یک انسان پا به زمین میگزارد و نقش تعیین کننده ای را در نبرد نهایی و تعادل بین سه دنیای جهنم (hell ) بهشت ( white city) و زمین بازی میکند. در روز موعود جنگ به زمین احضار میشود اما بعد از مدتی متوجه میشود سه برادر آخرزمانی دیگر هنوز نیومده اند و مهر هفتم هم هنوز شکسته نشده. دو ارتش بهشت و جهنم وارد نبرد شده اند و این نبرد زمین را به کلی نابود کرده. در ادامه جنگ با abaddon رهبر ارتش بهشت روبرو میشود. در این بین شیطانی به نام استراگا با abaddon نبرد میکند و او را به قتل میرساند و جنگ هم در نبرد با اون شکست میخورد و در شرف مردن به پیشگاه شورای سوخته برده میشود.


پیشگاه شورای سوخته (charred council)

شورای سوخته جنگ را متهم به عامل ایجاد آخرزمان زودتر از موعد و همچنین مرگ abaddon میشناسد و حکم به مرگ او میدهد. جنگ تقاضای یک شانس دیگر میکند تا عامل اصلی این توطئه را پیدا کند. شورای سوخته با این شرط قبول میکند که شیطانی به نام watcher ( مراقب ) را هم با جنگ همراه کند. watcher زیر پوست دست جنگ جای میگیرد و به این خاطر با اون فرستاده میشود تا هر وقت جنگ از مسیر اصلی ماموریتش منحرف شد او را بکشد. جنگ متوجه میشود که حالا زمین توسط یک شیطان بزرگ به نام ویرانگر ( destroyer) اداره میشود و باید او را پیدا و نابود کند. جنگ به زمین فرستاده میشود. آز آخرین باری که جنگ روی زمین بوده چند قرن گذشته. حالا زمین به کلی نابود شده و انسانها هم یا کشته شده اند یا به موجودات زامبی مانند تبدیل شده اند.



watcher همراه همیشگی جنگ

جنگ به زمین فرستاده شده تا عامل اصلی توطئه یعنی ویرانگر ( ظاهرا ) را پیدا کند. لازم به ذکر است بعد از کشته شدن aboddon , زنی فرشته به نام اوریل ( uriel) رهبری ارتش بهشت را بر عهده گرفته است. در ابتدا جنگ با یک شیطان تاجر به نام vulgrim برخورد کرد. vulgrim بوسیله ویرانگر طرد شده بود. او به جنگ گفت ویرانگر در قلعه سیاه ( black tower) اقامت دارد. راه ورود به قلعه سیاه را فقط یک نفر میداند و نام او سامائل ( samael) میباشد. جنگ پس از کمی جستجو سامائل را پیدا کرد. او حالا توسط ویرانگر با یک طلسم مخصوص زندانی بود و قدرتهایش را هم از دست داده بود. او به جنگ گفت قلعه سیاه به وسیله چهار شیطان برگزیده که زیر دست ویرانگر میباشند محافظت میشود. برای ورود به قلعه بایستی آنها را از بین برد. نام این 4 شیطان tiamat (شبیه یک خفاش غول پیکر میباشد ) , griever (هیولایی شبیه هشت پا که از دهانش امواج آتشین بیرون میآید ) , strygian (کرم غول پیکر) و slithia (عنکبوت غول پیکر که قدرت نامرئی شدن دارد) میباشد. او از جنگ خواست آنها را نابود کند و قلب آنها را برای او بیاورد , در این صورت او راه ورود به قلعه سیاه را به او نشان خواهد داد .


سامائل

جنگ عازم نابود کردن این چهار شیطان شد که هر کدام در منطقه ای خاص زندگی میکردند. در خلال پیدا کردن محافظ دوم جنگ با شخصی به نام ulthan برخورد کرد. مردی قوی هیکل با یک پتک بزرگ که بجز خودش کسی حتی نمیتوانست آن پتک را تکان دهد. او به جنگ کمک کرد تا griever را پیدا کند. در این بین هر از گاهی اوریل و سپاه بهشتیان صد راه جنگ میشدند و با او نبرد میکردند. آنها جنگ را مسئول کشته شدن فرمانروای سابقشان abbodon و آخرزمان زودتر از موعد میدانستند. در خلال نابود کردن محافظ چهارم یعنی slithia , جنگ یک حقیقت را فهمید , اینکه این چهار شیطان برگزیده هرگز محافظ قلعه سیاه نبوده اند و در واقع ماموریت اصلی آنها جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد ساموئل بوده است و ساموئل در این باره به جنگ دروغ گفته. جنگ بعد از یک نبرد, slithia را نابود کرد و قلب او را از سینه اش خارج کرد.


اوریل (uriel)

جنگ بعد از اینکه هر 4 شیطان را نابود کرد پیش سامائل برگشت. جنگ از او دلیل دروغ گفتنش را پرسید و سامائل هم به او گفت این موضوع زیاد اهمیت ندارد, مهم در معامله ما این بود که تو هر 4 قلب را برای من بیاوری و من هم راه ورود به قلعه سیاه را به تو نشان بدهم. ( حقیقتاً برای جنگ هم زیاد دروغ گفتن او مهم نبود و او فقط به هدف خود می اندیشید) بعد از اینکه ساموئل چهار قلب را نوش جان کرد دوباره قدرتهایش را بدست آورد و از بند طلسم آزاد شد. او مطابق قولش باید راه ورود به قلعه را به جنگ نشان میداد. او یک پورتال ( دریچه) باز کرد, این دریچه جنگ را به داخل قلعه سیاه رساند.


عزرائیل (Azreal)

جنگ بعد از کمی پیشروی در قلعه سیاه با عزرائیل (azreal ) فرشته مرگ روبرو شد. او حالا در این قلعه زندانی شده بود. ویرانگر چون میدانست عزراییل برای او تهدیدی به شمار میرود, قویترین شیطان برگزیده خود یعنی استراگا (straga ) را برای مقابله با او فرستاد . عزرائیل در این نبرد شکست خورد و حال در بند میباشد ( البته به صورت یک طلسم ). او از جنگ در خواست کمک کرد.برای آزاد شدن او بایستی جنگ استراگا را نابود میکرد. برای راه یافتن به تالار اقامت استراگا جنگ بایستی بوسیله سه پرتو نور , سه شیء مخصوص را که عزراییل را احاطه کرده بود از بین میبرد. جنگ بعد از رساندن هر سه پرتو, جنگ با کمک عزراییل موفق میشود تالار مخفی استراگا را پیدا کند. عزراییل به او گفت: قلعه و استراگا یک پیکر واحد میباشند و در صورتی که تو استراگا را از بین ببری قلعه هم نابود خواهد. جنگ به سمت استراگا روانه شد. جنگ قبلا یکبار از او شکست خورده بود و حالا حس انتقام تمام وجودش را در برگرفته بود. او در یک نبرد نفس گیر استراگا را نابود کرد. بنا به پیشبینی عزراییل , قلعه شروع به متلاشی شدن کرد, در این لحظه عزراییل سر رسید و بایک پرتال توانست جنگ را از آن مخمصه نجات دهد. آنها به بهشت منتقل شدند. اما حالا بهشت به کلی به دست نیروهای ویرانگر به خرابه تبدیل شده بود و چیز زیادی از آن باقی نمانده بود. عزراییل به جنگ گفت تنها کسی که که میداند چطور میتوان ویرانگر را شکست داد درخت بصیرت ( tree of knowledge) میباشد. جنگ به دیدار درخت رفت. درخت حقایقی را برای جنگ آشکار کرد , حقایقی غیر منتظره : طبق گفته درخت زمانی که abaddon کشته شد مستقیما به جهنم برده شد , در آنجا ندایی از یک زن ناشناس بر او رسید و از او پرسیده شد : آیا میخواهی برای همیشه به بهشت خدمت کنی یا بر جهنم فرمانروایی کنی ؟ abaddon دومی را انتخاب کرد یعنی فرمانروایی بر جهنم. از آن پس abaddon به ویرانگر تغییر شکل داد و در ادامه مهر هفتم را پیدا کرد و حالا از او محافظت میکند. او قصد داشت بهشت را تحت سلطه خود در بیاورد. او uriel را به عنوان فرمانده ارتش بهشت (heaven) برگزید و در ادامه در نبردی او را شکست داد.


abaddon

شورای سوخته ( charred council) این وقایع را پیشبینی کرده بود , اما نمیخواست برای مبارزه با ویرانگر خود وارد عمل شود و شان و منزلت خود را تا جایگاه یک قاتل پایین بیاورد, بنابراین نقشه کشیدند و اجازه دادند آخرزمان آغاز شود, آنها جنگ را احضار کردند و در ادمه او را متهم به خیانت کردند, آنها میدانستند جنگ قدرت این را دارد که برای پاک کردن نام خود از خیانت , با ویرانگر مبارزه کند, آنها wather را با او همراه کردند تا مواظب جنگ باشد و به نوعی افسار او را در دست بگیرد. جنگ در طوتئه ای عظیم گرفتار شده بود و با او به مانند یک آلت دست بازی شده بود. در ادامه درخت بصیرت (tree of knowledge ) به جنگ میگوید تنها راه نابود کردن ویرانگر , استفاده از یک شمشیر مخصوص به نام شمشیر آخر زمان است (Armageddon Blade), یک شمشیر افسانه ای. اما در حال حاضر این شمشیر تکه تکه شده است و هر تکه آن در منطقه ای خاص قرار دارد. پس جنگ عازم پیدا کردن تکه های شمشیر میشود. عزرائیل به او گفت جنگ برای پیدا کردن این تکه ها بایستی از یک ماسک مخصوص استفاده کند(Mask of Shadows) , این ماسک توانایی مشاهده در قلمرو سایه را به جنگ میدهد و این تکه های شمشیر تنها در قلمرو سایه قابل مشاهده و کشف هستند. جنگ موفق به پیدا کردن همه تکه های شمشیر میشود. در این بین جنگ یکبار دیگر با اوریل روبرو میشود, اوریل جنگ را به مبارزه میطلبد , اوریل با جنگ پیمان میبندد که بازنده محکوم به مرگ خواهد بود . جنگ یکبار دیگر اوریل را شکست میدهد , ولی علی رغم اصرار watcher , از کشتن اوریل خودداری میکند. جنگ از حقایق پرده برمیدارد و برای اوریل روشن میکند که ویرانگر (destroyer) در حقیقت خود abaddon میباشد . اوریل از شنیدن این حرف ها بسیار غمگین و ناامید می شود , او تمام عمرش را صرف دفاع از آرمان ها و راه abaddon کرده است , اما حال فهمیده که او هم یک آلت دست بوده است. جنگ به او قول میدهد که در آینده مرگ او فرا خواهد رسید, اوریل میرود تا ارتش بهشتیان را برای نبرد با ویرانگر (abaddon) آماده کند.


التان شمشیر آخر و زمانی را بوسیله تکه های پیدا شده یکبار دیگر میسازد

جنگ با همه تکه های شمشیر نزد التان (ulthan) باز میگردد تا او در آهنگریش یکبار دیگر شمشیر آخر وزمانی را بازیافت کند . التان برای او شمشیر آخر و زمانی را میسازد و به او میدهد.


ویرانگر در فورم شیطانی

در این بین اوریل به همراه ارتش بهشتیان یکبار دیگر به ویرانگر (abaddon) حمله میکنند اما باز هم ناکام میمانند و شکست میخورند. جنگ هم خودش را به آنجا می رساند و با ویرانگر روبرو می شود. ویرانگر به او پیشنهاد میکند به او ملحق شود و قدرت و سعادت ابدی را برای خود به ارمغان آورد, اما جنگ خواسته او را رد میکند و با وی وارد نبرد می شود. در یک مبارزه سخت و نفس گیر جنگ موفق میشود ویرانگر را در فورم شیطانی اش شکست دهد, ویرانگر به شکل واقعی اش یعنی abaddon باز می گردد. جنگ یکبار دیگر او را این بار در ظاهر فرشته گونه اش مغلوب می کند. abaddon از اوریل درخواست کمک میکند اما اوریل به او جوابی نمیدهد, در چشمان اوریل خشم و نفرت نسبت به abaddon موج میزند. اوریل به جنگ اجازه میدهد که abaddon را به قتل برساند, جنگ مهر هفتم را بدست می آورد , اما به یکباره توسط watcher متوقف میشود, او بعد از زجر دادن جنگ, مهر هفتم را از او میدزدد. بله این طرح و نقشه از قبل برنامه ریزی شده شورای سوخته است, آنها آگاه بودند که جنگ در صورت بدست آوردن تمام قدرتهایش برای آنها یک تهدید جدی به حساب می آید و بایستی هر طور شده از بین برود. اما اوریل به جنگ کمک می کند و با شمشیر آخر و زمانی مهر هفتم را می شکند, با انجام این فرآینده یکبار دیگر جنگ تمام قدرتهایش را بدست می آورد و از کنترل و طلسم watcher رها میشود. جنگ صورت watcher را له میکند و او را میکشد.به یکباره اوریل شمشیر آرماگیدونی را به دست میگیرد و به منظور تکمیل شدن رسم و آیین باستانی از پشت در بدن جنگ فرو میکند. سپس با استفاده از شمشیر دستهای watcher را قطع میکند و با شمشیر آخر و زمانی مهر هفتم را می شکند, با انجام این فرآینده یکبار دیگر جنگ تمام قدرتهایش را بدست می آورد و از کنترل و طلسم watcher رها میشود. جنگ صورت watcher را له میکند و او را میکشد. با شکستن مهر هفتم همه سوار کاران آخر و زمانی برای انجام وظیفه خود احضار میشوند.


اوریل به او می گوید حالا به خاطر کشته شدن watcher همه کائنات در پی انتقام گرفتن از او خواهند بود. اوریل به او هشدار میدهد اگر شورای سوخته از او بخواهد, بنابه وظیفه اش بر علیه جنگ خواهد ایستاد. اوریل به او میگوید حالا فرشته ها و همه جهنمیان از طرف شورای سوخته در جستجوی شکار کردن او هستند و او در این راه یکه و تنها می باشد. اما جنگ به او میگوید: " من تنها نیستم " و سپس به سه سنگ آسمانی نورانی اشاره میکند که در حال نزول به زمین هستند. این نشانه این است که با شکسته شدن مهر هفتم, سه سوار آخر و زمانی دیگر هم به زمین وارد شده اند.

The End
 
آخرین ویرایش:

Behnam_Yakuza

کاربر سایت
Feb 28, 2011
3,073
نام
بهنام
ممنون دوست عزیز. خیلی زحمت کشیدی. این هم مثل داستان کرایسیس بسیار عالی و روان نوشتی.
اتفاقا من هم خیلی وقت بود دنبال داستان کامل و با جزئیات این بازی میگشتم که امروز اینجا پیداش کردم. داستان قشنگی داشت واقعا.
 

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
ممنون دوست عزیز. خیلی زحمت کشیدی. این هم مثل داستان کرایسیس بسیار عالی و روان نوشتی.
اتفاقا من هم خیلی وقت بود دنبال داستان کامل و با جزئیات این بازی میگشتم که امروز اینجا پیداش کردم. داستان قشنگی داشت واقعا.

داستان این بازی فوق العاده جذابه، انتخاب خوبی بود!.

خواهش میکنم , ممنون
 

Acatalectic

کاربر سایت
Apr 5, 2010
469
البته داستان این بازی به هیچ وجه ارجینال نیست و کاملا وام گرفته داستانهای مذهبی و افسانه ای.

درست میگید به این نوع ادبیات، حماسه مصنوع میگند که از نظر ارزشی و اصالت به پای حماسه های طبیعی نمی رسند اما برای سرگرمی خیلی جذاب و خوندنی هستند.
منتظر پارت های بعدی هستیم...
 

MOHAMMD J

کاربر سایت
Dec 3, 2011
3
قدر دانی و خاطره

با سلام
خیلی تشکر _به خاطر نوشتن داستان به صورت فارسی
اما خاطره ای از این بازی :
من تا مرحله شنزار(همون کرم بزرگ)پیش رفتم و وارد گودی شدم برای به دست آوردن اسب تمام دشمنان رو کشتم تا اون اسب سوار اصلی اومد که اگه اون رو می کشتی اسب مال تو می شد _ وقتی از اسب مینداختمش پایین همون لحظه از بازی بیرون می یومد بالای 23بار من این مرحله رو تکرار کردم فایده ای نداشت ونیو گیم زدم و از اول شروع کردم تا همون مرحله و 2 باره از بازی می یومد بیرون بازی رو پاک کردم و 2باره نصب کردم(من 3 دی وی دی بود) بازم همون جا از بازی بیرون می رفت خیلی عصبی بودم وغمگین تا اینکه به صورت کاملا اتفاقی وقتی از اسب انداختمش پایین دکمه وی رو زدم چندین بار و در عین نا امیدی از بازی نرفت بیرون و من اسب رو گرفتم و
در اون لحظه خوشحالی و شیرینی به من دست داد که با هیچ قابل وصف نبود .
 
  • Like
Reactions: Behnam_Yakuza

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
ممنون واسه داستان
مدت ها بود می خواستم داستان بازی رو بدونم
[h=2]قدر دانی و خاطره[/h]
با سلام
خیلی تشکر _به خاطر نوشتن داستان به صورت فارسی
اما خاطره ای از این بازی :
من تا مرحله شنزار(همون کرم بزرگ)پیش رفتم و وارد گودی شدم برای به دست آوردن اسب تمام دشمنان رو کشتم تا اون اسب سوار اصلی اومد که اگه اون رو می کشتی اسب مال تو می شد _ وقتی از اسب مینداختمش پایین همون لحظه از بازی بیرون می یومد بالای 23بار من این مرحله رو تکرار کردم فایده ای نداشت ونیو گیم زدم و از اول شروع کردم تا همون مرحله و 2 باره از بازی می یومد بیرون بازی رو پاک کردم و 2باره نصب کردم(من 3 دی وی دی بود) بازم همون جا از بازی بیرون می رفت خیلی عصبی بودم وغمگین تا اینکه به صورت کاملا اتفاقی وقتی از اسب انداختمش پایین دکمه وی رو زدم چندین بار و در عین نا امیدی از بازی نرفت بیرون و من اسب رو گرفتم و
در اون لحظه خوشحالی و شیرینی به من دست داد که با هیچ قابل وصف نبود .​
خواهش میکنم ممنون . به امید شماره دوم . حتما داستانشو میزارم.
 
آخرین ویرایش:

Loghman

زمان تنها چیزیست که به عدالت بین همه تقسیم شده است
کاربر سایت
Apr 1, 2010
2,596
نام
لقمان
عالی بود کسری جان دمت گرم
من این بازی رو که انجام دادم یاد تجربه های خوب گذشته افتادم
واقعا عالی بود
آخرین trailerی که از شماره دوم امد خیلی هیجان انگیز بود شما رو نمیدونم ولی من واقعا خوشم اومد
بی صبرانه منتظر شماره بعدی این بازی هستم
 

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
عالی بود کسری جان دمت گرم
من این بازی رو که انجام دادم یاد تجربه های خوب گذشته افتادم
واقعا عالی بود
آخرین trailerی که از شماره دوم امد خیلی هیجان انگیز بود شما رو نمیدونم ولی من واقعا خوشم اومد
بی صبرانه منتظر شماره بعدی این بازی هستم
ممنون لقمان جان . آره تریلر رو دیدم, همون cg رو میگی که سطح بدن death رو نشون میده؟! منم شدید در انتظار شماره دوم هستم .
 

( Layken )

عضو تحریریه
Nov 29, 2009
3,049
نام
حامد
دقیقا همینطوره, البته داستان این بازی به هیچ وجه ارجینال نیست و کاملا وام گرفته داستانهای مذهبی و افسانه ای .

سلام ببخشید من تاپیکو میارم بالا ولی یه سوالی تو ذهنم پیش اومد....
این که داستانش اورجینال نیست یکی دو تا بازی میتونید اسم ببرید که داستانش اورجینال باشه وام گرفته نباشه مثلا
نه مثلا مثل heavy rain و اینا تو همین مایه های این سبک بازی....خیلی ممنون
 

Kasra-M

The phoenix must burn to emerge
کاربر سایت
Sep 15, 2010
1,659
نام
Kasra
سلام ببخشید من تاپیکو میارم بالا ولی یه سوالی تو ذهنم پیش اومد....
این که داستانش اورجینال نیست یکی دو تا بازی میتونید اسم ببرید که داستانش اورجینال باشه وام گرفته نباشه مثلا
نه مثلا مثل heavy rain و اینا تو همین مایه های این سبک بازی....خیلی ممنون

ببین دوست عزیز الهام گرفتن از یه اثر با کپی کردن فرق داره. مثلا شما یه بازی مثل سری mass effect رو در نظر بگیرید, مطمئنا سازنده ها از آثاری مثل جنگ ستارگان یا سری رمان های آیزک آسیموف ایده گرفتن, ولی دنیا و کارکترهای خودشونو خلق کردن و قوانین و شرایط منحصر به فردی دارن. ولی ما در darksiders چیزایی رو میبینم که از قبل نوشته شده , شخصیت هایی مثل azreal یا چهار سوار آخرزمانی و شرایط آخر زمانی تا دلت بخواد واسش داستان و روایت وجود داره. درسته که نویسنده بازی که joe madureira هستش یه خط داستانی جدید نوشته ولی چهارچوب کلی اثر بر مبنای همون روایتهای افسانه ای هستش. نمیدونم تونستم منظورمو درست برسونم !!
 

( Layken )

عضو تحریریه
Nov 29, 2009
3,049
نام
حامد
ببین دوست عزیز الهام گرفتن از یه اثر با کپی کردن فرق داره. مثلا شما یه بازی مثل سری mass effect رو در نظر بگیرید, مطمئنا سازنده ها از آثاری مثل جنگ ستارگان یا سری رمان های آیزک آسیموف ایده گرفتن, ولی دنیا و کارکترهای خودشونو خلق کردن و قوانین و شرایط منحصر به فردی دارن. ولی ما در darksiders چیزایی رو میبینم که از قبل نوشته شده , شخصیت هایی مثل azreal یا چهار سوار آخرزمانی و شرایط آخر زمانی تا دلت بخواد واسش داستان و روایت وجود داره. درسته که نویسنده بازی که joe madureira هستش یه خط داستانی جدید نوشته ولی چهارچوب کلی اثر بر مبنای همون روایتهای افسانه ای هستش. نمیدونم تونستم منظورمو درست برسونم !!

بله فهمیدن مرسی
پس خدای جنگ هم جز این بحث قرار میگیره دیگه...؟ داستانش الهام گرفته شده هستش
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر