انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,279

Arth@s

کاربر سایت
Aug 26, 2011
1,131
نام
Arthas
به به چه عجب استارتر این تاپیک پیداش شد 😎😁
سال نو تو هم مبارک 😍
یعنی هنوز هولی شت میشی 😁🤣
مگه هنوز پلی میدی 😎😝
فکر کردم باز نشسته شدی الان ۵ تا نوه داری از سرو کولت بالا میرن 🙈

نگهبانان کهکشان چون کنسول جدید ندارم نمیتونم تجربه کنم
اما ۲ تا قسمت فیلمشو دیدم حال کردم خیلی خوب بود از اونجرز خیلی بهتر بود 💐
دمت گرم، مرسی :D
الان دیگه هیچ شتی نمیشم :D
والا به این نتیجه رسیدم که بازنشستگی از گیم برای من معنی نداره، شاید یه مدتی بریک داشته باشم، ولی باز هم برمیگرم /m\

نگهبان کهکشان؟! کنسول نسل جدید؟! فکر کنم داری اشتباه میزنی، منظورم این بازیه هااا :D
The-Guardian-Legend.jpg


بازی کماندوز کیه که نشناسه 😎
چیزی به اسم gonzo1982 رو یادتونه؟ :D
 

Deliverer

کاربر سایت
Oct 19, 2016
553
medal-of-honor-1999-screenshot.jpg
483510-resident-evil-3-nemesis-screenshot.jpeg
com.ebi.ps1.pishroo.ebi99persia_d1040074-4afd-41d5-895b-e4c21d38481b.jpg

با این عکسا بوی کلوپهای بازی محلتون اوایل دهه ۸۰ رو حس کردین یا نه؟ مخلوط بوی سیگار و بوهای مبهم دیگه. سوز سرمای زمستونا و هوای سرد کلوپها که یه پیک نیک یا شعله روشن میکردن یه آجر هم میزاشتن روش. سن کمی که داشتیم و معصومیتی که مقتضای سنمون بود. ظهرها یا عصرها از مدرسه برمیگشتیم و به هوای کلوپ می‌زدیم بیرون. خود مدرسه رفتن اون دوران چه حسی داشت. دارم در مورد اوایل دهه هشتاد حرف میزنم. از ۸۰ تا نهایتا ۸۵. من که پرتاب شدم به اون دوران. چه دوران خوشی بود چقدر فوق العاده بود.
صبحها پا میشدی می‌دیدی کلی برف‌ اومده بعد رادیو روشن میکردی که تعطیلی مدارس رو بگه. اگه می‌گفت دنیا رو بهمون میدادن انگار. تو اون روز برفی زیبا اول یکم گیم می‌زدیم بعدش می‌رفتیم بیرون با بچه محلها آدم برفی بزرگ درست میکردیم. غروب ها و عصرهای برفی و پدری که دست پر میومد همیشه و پرتقالهایی که خریده بود مثل یخ سرد بود درست مثل دستای خودش. بعضی صبحهای برفی هم می‌رفتیم تا مدرسه اونجا میگفتن تعطیله برگردین. اون صبحهای برفی چه سکوتی تو کوچه پس کوچه ها بود وقتی برمیگشتیم خونه.
ویدئوکلوپها و پوسترهای بزرگ و قشنگی که از فیلمهای اکشن یا هندی جدید دوبله شده میزدن به دیوار. اونجا هم دقیقا همون حال و هوای کلوپهای گیم رو داشتن. آبجیا میگفتن فیلم هندی جدید اومده برو کرایه کن بیار تو ویدئو ببینیم‌. با شناسنامه کرایه میدادن. باز اونم بیشتر تو زمستونا و برف بیشتر حال میداد.
من اوایل کنسول نداشتم اون زمان کلوپها واسه یه شب کرایه میدادن. عمیق ترین خوشحالی رو زمانی داشتم که ps1 رو با سیم و مخلفاتش میزاشت تو کیسه نایلون مشکی میاوردم خونه. مسیر رو وقتی می اومدم مطمئنم میتونستم با یوزپلنگ مسابقه بدم. و شبی که زود صبح میشد با برادر بزرگم تا خود صبح جمعه بازی میکردیم. بعد دوباره با اندوه جمع میکردم می‌بردم تحویل میدادم.
هرچی بنویسم نمیتونم حق مطلب رو درباره اون سالهای شیرین تر از عسل و اون حس و حال فوق العاده و پاک دوران کودکی و خوشی ادا کنم. این عکسا منو احساساتی کرد.
 
آخرین ویرایش:

highlight

کاربر سایت
May 17, 2007
1,040
View attachment 250948
View attachment 250949
View attachment 250950

با این عکسا بوی کلوپهای بازی محلتون اوایل دهه ۸۰ رو حس کردین یا نه؟ مخلوط بوی سیگار و بوهای مبهم دیگه. سوز سرمای زمستونا و هوای سرد کلوپها که یه پیک نیک یا شعله روشن میکردن یه آجر هم میزاشتن روش. سن کمی که داشتیم و معصومیتی که مقتضای سنمون بود. ظهرها یا عصرها از مدرسه برمیگشتیم و به هوای کلوپ می‌زدیم بیرون. خود مدرسه رفتن اون دوران چه حسی داشت. دارم در مورد اوایل دهه هشتاد حرف میزنم. از ۸۰ تا نهایتا ۸۵. من که پرتاب شدم به اون دوران. چه دوران خوشی بود چقدر فوق العاده بود.
صبحها پا میشدی می‌دیدی کلی برف‌ اومده بعد رادیو روشن میکردی که تعطیلی مدارس رو بگه. اگه می‌گفت دنیا رو بهمون میدادن انگار. تو اون روز برفی زیبا اول یکم گیم می‌زدیم بعدش می‌رفتیم بیرون با بچه محلها آدم برفی بزرگ درست میکردیم. غروب ها و عصرهای برفی و پدری که دست پر میومد همیشه و پرتقالهایی که خریده بود مثل یخ سرد بود درست مثل دستای خودش. بعضی صبحهای برفی هم می‌رفتیم تا مدرسه اونجا میگفتن تعطیله برگردین. اون صبحهای برفی چه سکوتی تو کوچه پس کوچه ها بود وقتی برمیگشتیم خونه.
ویدئوکلوپها و پوسترهای بزرگ و قشنگی که از فیلمهای اکشن یا هندی جدید دوبله شده میزدن به دیوار. اونجا هم دقیقا همون حال و هوای کلوپهای گیم رو داشتن. آبجیا میگفتن فیلم هندی جدید اومده برو کرایه کن بیار تو ویدئو ببینیم‌. با شناسنامه کرایه میدادن. باز اونم بیشتر تو زمستونا و برف بیشتر حال میداد.
من اوایل کنسول نداشتم اون زمان کلوپها واسه یه شب کرایه میدادن. عمیق ترین خوشحالی رو زمانی داشتم که ps1 رو با سیم و مخلفاتش میزاشت تو کیسه نایلون مشکی میاوردم خونه. مسیر رو وقتی می اومدم مطمئنم میتونستم با یوزپلنگ مسابقه بدم. و شبی که زود صبح میشد با برادر بزرگم تا خود صبح جمعه بازی میکردیم. بعد دوباره با اندوه جمع میکردم می‌بردم تحویل میدادم.
هرچی بنویسم نمیتونم حق مطلب رو درباره اون سالهای شیرین تر از عسل و اون حس و حال فوق العاده و پاک دوران کودکی و خوشی ادا کنم. این عکسا منو احساساتی کرد.
آی گفتی!
اون سالها یادش بخیر رزیدنت ایول مخصوصا نسخه سوم، مدال افتخار، نورهود یا همون آدم خمیری، فوتبال، سایلنت هیل و ... یه دنیا بازی دیگه از ps1. واقعا حس خوبی داشت.
سالهای قبلش هم حس خوب بازی با دسته های آتاری که سهولت استفاده ازشون باعث می‌شد حتی افراد دیگه خانواده هم سهمی در لذت بازی داشته باشند با بازی‌هایی مثل هواپیما یا همون river raid، بازی زیر دریایی، جت، دزد و پلیس و ...
ای روزگار
 

Democracy

Stay hungry. Stay foolish.
کاربر سایت
Feb 15, 2010
4,957
View attachment 250948
View attachment 250949
View attachment 250950

با این عکسا بوی کلوپهای بازی محلتون اوایل دهه ۸۰ رو حس کردین یا نه؟ مخلوط بوی سیگار و بوهای مبهم دیگه. سوز سرمای زمستونا و هوای سرد کلوپها که یه پیک نیک یا شعله روشن میکردن یه آجر هم میزاشتن روش. سن کمی که داشتیم و معصومیتی که مقتضای سنمون بود. ظهرها یا عصرها از مدرسه برمیگشتیم و به هوای کلوپ می‌زدیم بیرون. خود مدرسه رفتن اون دوران چه حسی داشت. دارم در مورد اوایل دهه هشتاد حرف میزنم. از ۸۰ تا نهایتا ۸۵. من که پرتاب شدم به اون دوران. چه دوران خوشی بود چقدر فوق العاده بود.
صبحها پا میشدی می‌دیدی کلی برف‌ اومده بعد رادیو روشن میکردی که تعطیلی مدارس رو بگه. اگه می‌گفت دنیا رو بهمون میدادن انگار. تو اون روز برفی زیبا اول یکم گیم می‌زدیم بعدش می‌رفتیم بیرون با بچه محلها آدم برفی بزرگ درست میکردیم. غروب ها و عصرهای برفی و پدری که دست پر میومد همیشه و پرتقالهایی که خریده بود مثل یخ سرد بود درست مثل دستای خودش. بعضی صبحهای برفی هم می‌رفتیم تا مدرسه اونجا میگفتن تعطیله برگردین. اون صبحهای برفی چه سکوتی تو کوچه پس کوچه ها بود وقتی برمیگشتیم خونه.
ویدئوکلوپها و پوسترهای بزرگ و قشنگی که از فیلمهای اکشن یا هندی جدید دوبله شده میزدن به دیوار. اونجا هم دقیقا همون حال و هوای کلوپهای گیم رو داشتن. آبجیا میگفتن فیلم هندی جدید اومده برو کرایه کن بیار تو ویدئو ببینیم‌. با شناسنامه کرایه میدادن. باز اونم بیشتر تو زمستونا و برف بیشتر حال میداد.
من اوایل کنسول نداشتم اون زمان کلوپها واسه یه شب کرایه میدادن. عمیق ترین خوشحالی رو زمانی داشتم که ps1 رو با سیم و مخلفاتش میزاشت تو کیسه نایلون مشکی میاوردم خونه. مسیر رو وقتی می اومدم مطمئنم میتونستم با یوزپلنگ مسابقه بدم. و شبی که زود صبح میشد با برادر بزرگم تا خود صبح جمعه بازی میکردیم. بعد دوباره با اندوه جمع میکردم می‌بردم تحویل میدادم.
هرچی بنویسم نمیتونم حق مطلب رو درباره اون سالهای شیرین تر از عسل و اون حس و حال فوق العاده و پاک دوران کودکی و خوشی ادا کنم. این عکسا منو احساساتی کرد.

اشک تو چشمام جمع شد. واقعا هرچی بنویسیم نمیشه وصف اون حال رو نوشت.
من رفتم اوایل دهه 70. سگا کرایه میکردیم و با داداش کوچیکم تا صبح بازی میکردیم
======
تازگی رفتم یه VHS گرفتم باید یه تلویزیون 14 و یه سگا هم بگیرم تکمیل بشم :D
 
آخرین ویرایش:

mqg1387

کاربر سایت
Apr 5, 2021
1,526
نام
محمدقاسم
نه اين نبودش ، سه بعدي شوتر بود ، دو نفره توي مپ بايد طرف مقابل ميكشتي ، تانك و شعله افكن و بازوكا و توپ هم داشت ، spilit screen , verses بود
اون دیگه سرباز کوچولو نبوده
مگه اینکه برای ps2 رو میگی که یه ریبوت بود.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر