Alkazar

کاربر سایت
Mar 1, 2012
3,142
نام
پویان
سلام
حالا که جو و هایپ به سر رسیده، پوسترهای فیلم تارانتینو چرا اینطوریه؟
خیلی ساده است؛ نه یه سادگی حرفه‌ای و خفن، یه سادگی ماستمالی شده به نظرم.

Sent from my SM-A510F using Tapatalk
 
  • Like
Reactions: UFOPower

UFOPower

کاربر سایت
Dec 23, 2008
5,515
نام
میلاد
تریلر toy story با اینکه همش اسپویل داستان بود اما چقدرم معمولی بود : (
اگر هسته داستانی فیلم اصلی هم همین باشه که دیدیم (که به نظر همینطوره) داریم داستان اسباب بازیهای قبلی رو ی بار دیگه به اسم 4 میبینیم
نگران میشویم...
 

BucketHead

کاربر سایت
Feb 25, 2014
305
نام
وحید

: )))))))))))
دوستان من منکر موفقیت این فیلم تو گیشه نیستم منتها یسری حرفا که فمینیست ها در مورد نقش های ابر قهرمانی زن میزنن مضخرف و چرت پرت محضه.
نمیدونم این کلیپ قبلا اینجا پست شده یا نه ولی در کل جمع بندی میکنه حاشیه هایی که در مورد این فیلم به وجود اومده بود.
 
  • Like
Reactions: i am dead

BucketHead

کاربر سایت
Feb 25, 2014
305
نام
وحید
یعنی اصلا این جو به راه افتاده در مقابل CM رو درک نمی‌کنم. دقیقا یه نفر درست توضیح بده چرا اینقدر این فیلم باید کوبیده شه بخاطر مسائل غیر فنی و غیرداستانی.
یعنی یه نفر ندیدم بیاد بگه فیلم مشکل داره به فلان دلیل منطقی که ادم خنده‌ش نگیره.

چرا این جو در مورد واندروومن به وجود نیومد؟ چون گل گدوت مثل بری لارسون نیومد موج سواری کنه.
قضیه این موج سواری هم اینه که طرف میاد یه چیز Controversial میگه و مردمم بهش واکنش نشون میدن؛ بعد میاد میگه که این بازخوردی که ملت دارن بخاطر موضع زن ستیزانه اوناست! (Identity Politics)
بعدش ایشون اومد گفت که اهمیتی نمیدن مرد های سفید پوست چه نظری در مورد فیلم دارن ! و فقط مردای سفید پوست این فیلم رو خواهد کوبید !!!
درحالیکه 6 تا منتقد زن تو راتن تومتز امتیاز پایین دادن به این فیلم؛ هدف از گفتن این حرفا توسط ایشون حال دادن به فمینیست های افراطی هست که با این جور چیزا ارضا میشن.
سر همینه ملت حالشون بهم خورد از این چرت پرتا؛ تازگیا یه جوی به وجود اومده که همه چیز باید غیر مستقیم یا مستقیم به دعوای زن و مرد؛ سفید و سیاه و دموکرات ریپابلیکن ربط پیدا کنه.
فکر کنم این جور سیرک ها یه جور تبلیغات ارزون شده برای کمپانی ها.
 
آخرین ویرایش:

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
چرا این جو در مورد واندروومن به وجود نیومد؟ چون گل گدوت مثل بری لارسون نیومد موج سواری کنه.
قضیه این موج سواری هم اینه که طرف میاد یه چیز Controversial میگه و مردمم بهش واکنش نشون میدن؛ بعد میاد میگه که این بازخوردی که ملت دارن بخاطر موضع زن ستیزانه اوناست! (Identity Politics)
بعدش ایشون اومد گفت که اهمیتی نمیدن مرد های سفید پوست چه نظری در مورد فیلم دارن ! و فقط مردای سفید پوست این فیلم رو خواهد کوبید !!!
درحالیکه 6 تا منتقد زن تو راتن تومتز امتیاز پایین دادن به این فیلم؛ هدف از گفتن این حرفا توسط ایشون حال دادن به فمینیست های افراطی هست که با این جور چیزا ارضا میشن.
سر همینه ملت حالشون بهم خورد از این چرت پرتا؛ تازگیا یه جوری به وجود اومده که همه چیز باید غیر مستقیم یا مستقیم به دعوای زن و مرد؛ سفید و سیاه و دموکرات ریپابلیکن ربط پیدا کنه.
فکر کنم این جور سیرک ها یه جور تبلیغات ارزون شده برای کمپانی ها.
دقیقا همینطوره. تفاوت کسایی مثل اسکارلت جوهانسون و گل گدوت با بازیگرای "Attention Seeker"ی مثل بری لارسون همینه.
شما یه فیلم با همین محور بساز، توش تمامی این مباحثو مطرح کن و حتی توی مصاحبه ها حرفای این مدلی بزن کسی حقی نداره چیزی بهت بگه چون محور فیلم همینه. اما واقعا جای این موضوعات توی یه فیلم کامیکی اونم وقتی تو یکی از حساس ترین برهه های زمانی برای اون استودیو (بین IW و EG که دو تا از موفق ترین فیلمای مارول بودن و شاید خواهند بود) همچین موضوعی پیش میاد.
(البته اگه الان به ضد زن بودن متهم نشیم و نیان بهمون فوش و بدوبیراه بگن :D )

------

Aquaman و بالاخره وقت کردم ببینم. به نظرم نسبت به فیلمای اول دی سی پیشرفت چشمگیری داشته ولی هنوز که هنوزه از خیلی از مسائل به خصوص توی فیلم نامه و مهم تر نبود Villain درست حسابی رنج میبره. به نظرم تو این فیلم بیشترین وفاداری به کامیک وجود داشته و همین شاید یه جاهایی باعث ضعف فیلم شده. کاراکتر های فرعیم که کلا تو حاشین و بود و نبودشون تفاوت خاصی توی فیلم ایجاد نمیکنه.
 

IMANOKA

کاربر سایت
Sep 11, 2014
6,312
هیچی بابا طرف بدون هیچ اشاره ای توی کتاب هاش یا فیلم ها و در راستای موج سواری روی شرایط فعلی هالیوود یه مشت ادعا درباره تمایل جنسی بعضی از شخصیت های داستان که فکر کنم مشخص باشه کرده الان هم همه دارن از خجالتش در میان و جوک میسازن براش
هشتگش رو توی توییتر و اسمشو توی یوتیوب جستجو کنی متوجه میشی
بهترین قسمت ماجرا هم نظرات کاربراس که جک میسازن :))
من نمیدونم رولینگ چی گفته ولی اون مسعولا و معلمای هاگوارتز با اون شکل و قیافه و مشکلات روانیشون بهشون میخورد پدوفیل باشن
 

Alkazar

کاربر سایت
Mar 1, 2012
3,142
نام
پویان
فکر کنم کاربر @Alkazar فیلم متری شش و نیم رو دیده؟ خب بیایید با هم در مورد فیلم بحث کنیم!
سلام
فیلم رو دیدم.
آنچنان که انتظار داشتم، من رو نگرفت.
نیمه اول فیلم عالیه؛ نیمه دوم فیلم بد.
نقطه قوت فیلم اینه که برای اولین بار یه تصویر رئال و تازه از پلیس ایران نشون میده. پلیسی که با مجرم و جنایتکار شوخی نداره و میتونه به همون اندازه بیرحم باشه.

تصاویری که از بازداشتگاه‌های پلیس نشون داده میشه برای خیلی‌ها باورپذیر نیست، در حالی که وضعیت در واقعیت حتی بدتره.
فیلم تو این موارد عالی عمل کرده.

اما تو نیمه دوم فیلم و با ورود محمدزاده دچار سقوط میشه. میشه تک تک قسمت های اجرای محمدزاده رو ندید و چیزی رو از دست نداد؛ از بس که تکراری بازی میکنه!
تو نیمه دوم فیلم، فیلم از یک فیلم پلیسی به یک مستند اجتماعی تبدیل میشه که میاد جرمشناسی و ریشه‌یابی میکنه چرا محمدزاده شده این. خب ما خودمون میدونیم! گمان نمیکنم محاطب سینماروی ایرانی، الان دیگه در اواخر دهه ۹۰ شمسی، چنین مسائلی رو ندونه.

با شخصیت‌های خاکستری فیلم به شدت حال کردم، از پلیس گرفته تا جنایتکار، به خصوص معادی. اما نقش محمدزاده رو روستایی خیلی کلیشه‌ای نوشته بود، حتی دیالوگاش هم تکراری و قابل حدس بود. محمدزاده هم تلاشی برای اجرای متفاوت و تازه ای مکرده بود.
اما با بعضی شخصیت‌ها نه. شخصیت اصلانی، اون قاضیه، خنده‌داره! مواد مخدر در دادگاه انقلاب بررسی میشه با قاضی‌هایی بسیار جدی و گوشت تلخ، این قاضی‌ای که محمدزاده جلوش سخنرانی میکرد و بهش اجازه صحبت میداد و بعد میگفت "پسر جان! این بهانه‌ها چیه؟!" به قاضی‌های دادگاه‌های خانواده میخوره تا انقلاب!
اون وکیله هم گه دیگه ولش! انگار نه انگار که وکیل یه جنایتکار بزرگه. مثل آدمای گیج جلوش نشسته، با آره و نه جواب میده!
اون بچهه و بابای فلجش هم نمیدونم چرا اینقدر روش مانور داده شد تو فیلم. اگه قرار مصادق این باشه که در آینده بشه یکی مثل محمدزاده، خیلی زیاد بهش پرداخته شد، در حدی که ما دو جلسه دادگاهش رو دیدیم!

اون رابطه بین پلیس و خلافکار هم شکل نگرفت به خوبی به نظرم.
واقعا سرگرد پلیس میره تو بازداشتگاه جلوی ۵۰ نفر معتاد با یه موادفروش دهن به دهن میزاره؟!
بعد ته همون صحنه جدی، یهو اون پیرمرد مفنگی اونجا هست که فاتحه اون صحنه جدی رو میخونه. کل سالن زدن زیر خنده، در حالی که من عصبی شدم!

چند تا نکته مثبت دیگه فیلم، نشون دادن خطر شغل پلیسه؛ تهدیدهایی که محمدزاده میکرد، معادی رو. یا اون بنده‌ خدا که بچش رو دزدیده بودن. و قانون‌های دست و پا گیر ایرانه که تو فیلم دیدیم، چقدر یه مامور پلیس تحت فشار قرار میگیره برای چند گرم مواد که پیدا کرده ولی شاهدی نداره برای این کار. تا حالا من تو هیچ نمونه مشابه داخلی و خارجی چنین نکته‌ای رو ندیده بودم.

فیلم، فیلم خوبیه، در خیلی از موارد قویه ولی مواردی هم هستند که به فیلم ضربه جدی وارد کردن.
نمره بخوام بدم، ۶ یا ۷ میدم به فیلم از ۱۰.
 
  • Wow
Reactions: Origami 2008

Origami 2008

عضو تحریریه
Oct 2, 2014
5,491
نام
سپهر
سلام
فیلم رو دیدم.
آنچنان که انتظار داشتم، من رو نگرفت.
نیمه اول فیلم عالیه؛ نیمه دوم فیلم بد.
نقطه قوت فیلم اینه که برای اولین بار یه تصویر رئال و تازه از پلیس ایران نشون میده. پلیسی که با مجرم و جنایتکار شوخی نداره و میتونه به همون اندازه بیرحم باشه.

تصاویری که از بازداشتگاه‌های پلیس نشون داده میشه برای خیلی‌ها باورپذیر نیست، در حالی که وضعیت در واقعیت حتی بدتره.
فیلم تو این موارد عالی عمل کرده.

اما تو نیمه دوم فیلم و با ورود محمدزاده دچار سقوط میشه. میشه تک تک قسمت های اجرای محمدزاده رو ندید و چیزی رو از دست نداد؛ از بس که تکراری بازی میکنه!
تو نیمه دوم فیلم، فیلم از یک فیلم پلیسی به یک مستند اجتماعی تبدیل میشه که میاد جرمشناسی و ریشه‌یابی میکنه چرا محمدزاده شده این. خب ما خودمون میدونیم! گمان نمیکنم محاطب سینماروی ایرانی، الان دیگه در اواخر دهه ۹۰ شمسی، چنین مسائلی رو ندونه.

با شخصیت‌های خاکستری فیلم به شدت حال کردم، از پلیس گرفته تا جنایتکار، به خصوص معادی. اما نقش محمدزاده رو روستایی خیلی کلیشه‌ای نوشته بود، حتی دیالوگاش هم تکراری و قابل حدس بود. محمدزاده هم تلاشی برای اجرای متفاوت و تازه ای مکرده بود.
اما با بعضی شخصیت‌ها نه. شخصیت اصلانی، اون قاضیه، خنده‌داره! مواد مخدر در دادگاه انقلاب بررسی میشه با قاضی‌هایی بسیار جدی و گوشت تلخ، این قاضی‌ای که محمدزاده جلوش سخنرانی میکرد و بهش اجازه صحبت میداد و بعد میگفت "پسر جان! این بهانه‌ها چیه؟!" به قاضی‌های دادگاه‌های خانواده میخوره تا انقلاب!
اون وکیله هم گه دیگه ولش! انگار نه انگار که وکیل یه جنایتکار بزرگه. مثل آدمای گیج جلوش نشسته، با آره و نه جواب میده!
اون بچهه و بابای فلجش هم نمیدونم چرا اینقدر روش مانور داده شد تو فیلم. اگه قرار مصادق این باشه که در آینده بشه یکی مثل محمدزاده، خیلی زیاد بهش پرداخته شد، در حدی که ما دو جلسه دادگاهش رو دیدیم!

اون رابطه بین پلیس و خلافکار هم شکل نگرفت به خوبی به نظرم.
واقعا سرگرد پلیس میره تو بازداشتگاه جلوی ۵۰ نفر معتاد با یه موادفروش دهن به دهن میزاره؟!
بعد ته همون صحنه جدی، یهو اون پیرمرد مفنگی اونجا هست که فاتحه اون صحنه جدی رو میخونه. کل سالن زدن زیر خنده، در حالی که من عصبی شدم!

چند تا نکته مثبت دیگه فیلم، نشون دادن خطر شغل پلیسه؛ تهدیدهایی که محمدزاده میکرد، معادی رو. یا اون بنده‌ خدا که بچش رو دزدیده بودن. و قانون‌های دست و پا گیر ایرانه که تو فیلم دیدیم، چقدر یه مامور پلیس تحت فشار قرار میگیره برای چند گرم مواد که پیدا کرده ولی شاهدی نداره برای این کار. تا حالا من تو هیچ نمونه مشابه داخلی و خارجی چنین نکته‌ای رو ندیده بودم.

فیلم، فیلم خوبیه، در خیلی از موارد قویه ولی مواردی هم هستند که به فیلم ضربه جدی وارد کردن.
نمره بخوام بدم، ۶ یا ۷ میدم به فیلم از ۱۰.

با بعضی قسمت های حرفت موافق و با بعضی از جهات خیر. خب من به فیلم امتیاز 8.5 دادم و برای بار دوم هم که دیدم، نظرم تغییر نکرد. در مورد سانسور باید بگم که سکانس رختکن که پیمان و سایر ماموران در حال عوض کردن لباس هایشان هستند، به طور کل سانسور شده بود و حتی در جشنواره هم در بعضی جاها این سکانس پخش نشد. چند پلان کوچک هم حذف شده بود که چندان به فیلم ضربه نمی زد. (مثل نوید محمد زاده که سر مادر خود را می بوسد و یا موتوری که داخل کوچه می شود که 30 یا 40 ثانیه را کات کرده بودند!)

اما در مورد فیلم؛

فیلم یک شروع کوبنده دارد که هرگز در سینمای ایران ندیده بودم (شاید فروشنده اون سکانس ریزش خونه کمی هیجان داشت). تعقیب و گریز با فیلمبرداری خوب هومن بهمنش، به شدت حس تعلیق را به بیننده دست می دهد و حتی پایان آن با یک تراژدی به اتمام می رسد که برای من مخاطب شکوه آور بود. پس از شروع خوب کولد اوپن فیلم، مدام کلمه ناصر خاکزاد را بین صحبت های پیمان و همکارانش می شنویم. طبق حرف های پیمان و همکارانش، به نظر می رسد که ناصر خاکزاد داستان ما یک هایزنبرگ است. پس حتی اگر آنونس فیلم هم ندیده باشیم، برایمان جذاب می شود که پشت نقاب ناصر خاکزاد چه کی است. فیلم در روند پیدا کردن خاکزاد، خیلی خوب پیش می رود. از پیدا کردن یک قاچاقچی خرده پا تا چند آدم کت و شلوار پوش تا دوست دختر سابق خاکزاد، پیمان آنقدر شخصیت پردازی دقیق و منسجمی دارد که هر حرکت و میمیک صورتش نشان می دهد که تشنه دستگیری خاکزاد است. اما فیلم در یک لحظه افت می کند، دقیقا برمیگردد به نحوه دستگیری خاکزاد. هایزنبرگ داستان به صورت یک شخصیت در حال مرگ دستگیر می شود. انتظار داشتم که در هنگام دستگیری، تصویری مهیج از ناصر خاکزاد می دیدم. گرچه قابل چشم پوشی است. خب پرده اول و دوم درباره موش و گربه بازی سروان با ناصر خاکزاد است. فیلم وارد پرده سوم و چهارم می شود که بخش دوم فیلم است. بخش دوم فیلم می توان گفت که می خواهد سقوط یک شخصیت خلافکار را نشان بدهد. شخصیتی که در زندان به هر دری میزند که از زندان خارج شود و حتی پیشنهاد رشوه هم می دهد. گرچه این جا تصور فرامتنی در ذهن ما شکل می گیرد که ابدا قرار نیست رشوه را قبول کند؛ بخاطر مسائل خوب جلوه نشان دادن فضای پلیس در ایران. اما در چند سکانس، این ضربه را میزند که نوید محمد زاده می تواند از یک طریقی فرار کند. تقابل نیروی خیر و شر شکل می گیرد که در نهایت این نیروی خیر پیروز می شود. سکانس گریختن خاکزاد شوکه آور است اما کوتاه و کمی غیرقابل درک. برمی گردیم به اون سکانس اما شخصیت ناصر خاکزاد پس از این که مجبور می شود بخاطر حرف های سنگین پیمان، محل رضا ژاپنی را لو بدهد، شخصیت خاکزاد به طور شگفت انگیزی فرو می پاشد. در چند پلان باز هم به مخاطب این فرصت را نشان می دهد که می تواند خاکزاد قسر در برود که متاسفانه موفق نمی شود. در پرده چهارم که ضعف عمده فیلم است بیشتر بر روی شخصیت خاکزاد تاکید دارد. این بخش خوب نیست. به قول خودت هم وکیله بد است و هم به گونه ای میخواهد تصویر سازی کند که ما دلمان برای این هایزنبرگ فرو پاشیده بسوزد که چنین حسی برای من به وجود نمی آید و می رسد به صحنه اعدام و پایان فیلم.

حالا سکانس گریختن ناصر، شاید اگر من به جای سعید روستایی می بودم، این فرصت را میدادم که طرف فرار می کرد. قضیه که قرار بود که یک شوخی باشد، به یک جدیت و فاجعه تبدیل می شد. دلیل ایستادن ناصر را نفهمیدم؟! میتونست پشت سرش رو نگاه نکنه و بزنه به چاک؟! این پلان به خودی خود بیخود بود اما میتوانست بهتر دربیاید. سر پایان بندی فیلم، به جای اینکه فروپاشی مطلق شخصیت منفی داستان را شاهد باشیم، به گونه ای فیلم پایان می رسید که شبیه هفت فینچر می شد. سروان صمد که بخاطر مرگ پسرش، به شدت از ناصر خاکزاد متنفر است و چند بار در طول فیلم خشم و نفرتش نشان داد، می توانست به صورت غیر قابل پیش بینی، به دلیل عدم کنترل خشم خود و روی مخ رفتن ناصر، او را بکشد. این جا فیلم روند بهتری می گرفت. قضیه بیشتر سیاهتر می شد و پلیس ها باید جوابگوی این قتل تراژدی می شدند.

* در پاورقی، نقشی که پیمان معادی بازی کرده، یکی از به یادمانده ترین نقش های تاریخ سینمای ایران در ذهن من باقی می ماند.
 
آخرین ویرایش:

Irisviel Ackerman

کاربر سایت
Aug 26, 2011
3,338
نام
امیر
من نمیدونم رولینگ چی گفته ولی اون مسعولا و معلمای هاگوارتز با اون شکل و قیافه و مشکلات روانیشون بهشون میخورد پدوفیل باشن

ایشون گفته دامبلدور و گریندل والد تو جوانی روابط عاشقانه و احساسی داشتن و در واقع دامبلدور هم.جن.س گ.را بوده .
 

Alkazar

کاربر سایت
Mar 1, 2012
3,142
نام
پویان
با بعضی قسمت های حرفت موافق و با بعضی از جهات خیر. خب من به فیلم امتیاز 8.5 دادم و برای بار دوم هم که دیدم، نظرم تغییر نکرد. در مورد سانسور باید بگم که سکانس رختکن که پیمان و سایر ماموران در حال عوض کردن لباس هایشان هستند، به طور کل سانسور شده بود و حتی در جشنواره هم در بعضی جاها این سکانس پخش نشد. چند پلان کوچک هم حذف شده بود که چندان به فیلم ضربه نمی زد. (مثل نوید محمد زاده که سر مادر خود را می بوسد و یا موتوری که داخل کوچه می شود که 30 یا 40 ثانیه را کات کرده بودند!)

اما در مورد فیلم؛

فیلم یک شروع کوبنده دارد که هرگز در سینمای ایران ندیده بودم (شاید فروشنده اون سکانس ریزش خونه کمی هیجان داشت). تعقیب و گریز با فیلمبرداری خوب هومن بهمنش، به شدت حس تعلیق را به بیننده دست می دهد و حتی پایان آن با یک تراژدی به اتمام می رسد که برای من مخاطب شکوه آور بود. پس از شروع خوب کولد اوپن فیلم، مدام کلمه ناصر خاکزاد را بین صحبت های پیمان و همکارانش می شنویم. طبق حرف های پیمان و همکارانش، به نظر می رسد که ناصر خاکزاد داستان ما یک هایزنبرگ است. پس حتی اگر آنونس فیلم هم ندیده باشیم، برایمان جذاب می شود که پشت نقاب ناصر خاکزاد چه کی است. فیلم در روند پیدا کردن خاکزاد، خیلی خوب پیش می رود. از پیدا کردن یک قاچاقچی خرده پا تا چند آدم کت و شلوار پوش تا دوست دختر سابق خاکزاد، پیمان آنقدر شخصیت پردازی دقیق و منسجمی دارد که هر حرکت و میمیک صورتش نشان می دهد که تشنه دستگیری خاکزاد است. اما فیلم در یک لحظه افت می کند، دقیقا برمیگردد به نحوه دستگیری خاکزاد. هایزنبرگ داستان به صورت یک شخصیت در حال مرگ دستگیر می شود. انتظار داشتم که در هنگام دستگیری، تصویری مهیج از ناصر خاکزاد می دیدم. گرچه قابل چشم پوشی است. خب پرده اول و دوم درباره موش و گربه بازی سروان با ناصر خاکزاد است. فیلم وارد پرده سوم و چهارم می شود که بخش دوم فیلم است. بخش دوم فیلم می توان گفت که می خواهد سقوط یک شخصیت خلافکار را نشان بدهد. شخصیتی که در زندان به هر دری میزند که از زندان خارج شود و حتی پیشنهاد رشوه هم می دهد. گرچه این جا تصور فرامتنی در ذهن ما شکل می گیرد که ابدا قرار نیست رشوه را قبول کند؛ بخاطر مسائل خوب جلوه نشان دادن فضای پلیس در ایران. اما در چند سکانس، این ضربه را میزند که نوید محمد زاده می تواند از یک طریقی فرار کند. تقابل نیروی خیر و شر شکل می گیرد که در نهایت این نیروی خیر پیروز می شود. سکانس گریختن خاکزاد شوکه آور است اما کوتاه و کمی غیرقابل درک. برمی گردیم به اون سکانس اما شخصیت ناصر خاکزاد پس از این که مجبور می شود بخاطر حرف های سنگین پیمان، محل رضا ژاپنی را لو بدهد، شخصیت خاکزاد به طور شگفت انگیزی فرو می پاشد. در چند پلان باز هم به مخاطب این فرصت را نشان می دهد که می تواند خاکزاد قسر در برود که متاسفانه موفق نمی شود. در پرده چهارم که ضعف عمده فیلم است بیشتر بر روی شخصیت خاکزاد تاکید دارد. این بخش خوب نیست. به قول خودت هم وکیله بد است و هم به گونه ای میخواهد تصویر سازی کند که ما دلمان برای این هایزنبرگ فرو پاشیده بسوزد که چنین حسی برای من به وجود نمی آید و می رسد به صحنه اعدام و پایان فیلم.

حالا سکانس گریختن ناصر، شاید اگر من به جای سعید روستایی می بودم، این فرصت را میدادم که طرف فرار می کرد. قضیه که قرار بود که یک شوخی باشد، به یک جدیت و فاجعه تبدیل می شد. دلیل ایستادن ناصر را نفهمیدم؟! میتونست پشت سرش رو نگاه نکنه و بزنه به چاک؟! این پلان به خودی خود بیخود بود اما میتوانست بهتر دربیاید. سر پایان بندی فیلم، به جای اینکه فروپاشی مطلق شخصیت منفی داستان را شاهد باشیم، به گونه ای فیلم پایان می رسید که شبیه هفت فینچر می شد. سروان صمد که بخاطر مرگ پسرش، به شدت از ناصر خاکزاد متنفر است و چند بار در طول فیلم خشم و نفرتش نشان داد، می توانست به صورت غیر قابل پیش بینی، به دلیل عدم کنترل خشم خود و روی مخ رفتن ناصر، او را بکشد. این جا فیلم روند بهتری می گرفت. قضیه بیشتر سیاهتر می شد و پلیس ها باید جوابگوی این قتل تراژدی می شدند.

* در پاورقی، نقشی که پیمان معادی بازی کرده، یکی از به یادمانده ترین نقش های تاریخ سینمای ایران در ذهن من باقی می ماند.
اون قضیه فرار ناصر رو من اصلا درک نکردم برای چی بود؟! چرا آخه؟ الان صمد با اون کارش به چی میخواست برسه که ولش کرد؟! ناصر برای چی واستاد؟
اگه واقعا فرار میکرد، نه تنها صمد از پلیس اخراج میشد، بلکه زندان هم میرفت.
من اول فکر کردم ول کرد که بره دنبال رضا ژاپنی و اینا بتونند اون رو هم بگیرن، ولی وقتی اون افسر دیگه رفت دنبالش و خوش هم واستاد، گفتم یعنی چی؟!
خیلی مسخره بود به نظرم.
اون سکانس آغازین هم اگر با ماشین میبود خیلی بهتر کوبنده تر از آب درمیومد یا یکم درگیری بین مامور و خلافکار؛ این شکلی دویدن تو کوچه پس کوچه، خیلی برای من کوبنده نبود.
اون سکانس حمله به حلبی آبادها و جمع آوری معتادا به نظرم خیلی شوک آورتر بود.
اون شخصیت سرگرد پلیس هم با بازی معادی به نظرم ماندگار میشه تو سینمای ایران.
 
  • Like
Reactions: Origami 2008

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر