- Jan 25, 2018
- 6,600
- نام
- Albiceleste
بازیساز افسانه ای صنعت بازی ، شینجی میکامی ملقب به پدر ترس بازیساز عجیبی است.عجیب از این جهت که بعد از موفقیت خیره کننده رزیدنت ایول 4 دیگر به سراغ ژانر مورد علاقه اش نرفت و ان را به دست سرنوشت سپرد!بازیسازی که هر بار سعی میکند خودش را تکرار نکند و دست به خلق عناوین متفاوتی بزند.بازیسازی که دل به همکاری با تعدادی جوان جویای نام داده و قصد داره از ان ها میکامی دیگری بسازد و البته بازیسازی که اثارش راه گشای خیلی از بازیسازان صنعت بوده است.میکامی پدر بعد از گذشت 9 سال از اخرین اثرش در ژانر سوروایول هارور (Resident Evil 4) در سال 2014 با اثری به نام The Evil Within به ژانر محبوبش بازگشت.اثری که تمام المان های سبک وحشت بقا را در دل خود جای داده بود و با فروش بیش از 5 میلیون نسخه تبدیل به یکی از ipهای موفق و نوظهور ژانر ترس گردید.
قسمت اول ایول ویتین هر چند از مشکلات تکنیکی رنج میبرد و ضعف هایی چون عدم شخصیت پردازی عمیق برای شخصیت اول داستان (سباستین) داشت ، اما با داشتن نکات مثبتی چون داستان قدرتمند و چند لایه ، اتمسفر فوق العاده ، گیم پلی سنگین و باس های پرتعداد به اثری موفق در ژانر ترس تبدیل گردید و باعث شد میکامی و بتسدا به فکر ساخت قسمت دوم بیفتند.3 سال بعد از انتشار قسمت اول سرانجام قسمت دوم با یک تریلر بسیار زیبا و دیدنی در کنفرانس e3 2017 بتسدا معرفی شد.اثری که این بار میکامی بزرگ را در قالب تهیه کننده اجرایی و ناظر پروژه میدید و کارگردانی بازی به دست جان یوهانس (کارگردان دو بسته الحاقی قسمت اول) سپرده شده بود.
ایول ویتین دو اثری به مراتب بهتر و شسته رفته تر از قسمت اول است.بهبود در تمامی بخش های بازی مشهود است که نشان میدهد تنگو در گذر زمان در حال پیشرفت است و میتوان اینده ای درخشان را برای این استدیو خوش قریحه متصور بود.یکی از مواردی که تفاوت عظیم و ساختاری با قسمت اول را رقم میزند طراحی مراحل بازی است.
بر خلاف قسمت اول این بار کل بازی محدود به محیط های بسته و خطی نمیشود.برخی از مراحل بازی سند باکس است و دارای ماموریت های فرعی است که به درک بهتر داستان و شخصیت سب می انجامد.این ماموریت ها علاوه بر جذاب بودن ، کارگردانی فوق العاده ای دارند و اتفاقاتی که در حین این ماموریت ها می افتد بازیباز را مسحور خود میکند و به وجد می اورد. نکته ی جالب توجه این مراحل فرعی تاکید بر ترس روانشناختی بازی است و خوب با اعصاب سباستین و بازیباز، بازی می کند.
علاوه بر این یکی دیگر از نکات برجسته ی بخش سندباکس بازی پیدا کردن تجهیزات و منابع در دل محیط های ان است که به خوبی حس بقا و تلاش برای زنده ماندن را تعریف کرده است و باید این حرکت میکامی و تیم تنگو را تحسین کرد.بی شک چنین مراحل سندباکسی با این جزییات در ژانر ترس نمونه نزدیک ندارد و میتوان ان را نگاهی تازه به ژانر ترس(از این بعد) تعریف کرد.
اما دیگر بخش درخشان لول دیزاین بازی به مراحل خطی بازمیگردد.مراحلی که بر خلاف مراحل سندباکس بازی بر بخش هارور(ترس) بازی تکیه دارند.همانند قسمت اول ، قسمت دوم شیطان درون از دو ترس روانشناختی فیزیکی(خشونت امیز)استفاده میکند ؛ اما همچنان به عنوان یک اثر روانشناختی شناخته میشود.لوکیشن های فادر تئودور و استفانو مثال خوبی برای ترس روانشناختی بازی است.محیط هایی که پر از نماد و پرمز و راز است و هم ذهن سباستین و هم ذهن بازیباز را درگیر میکند.
دیگر بخش درخشان بازی گیم پلی کوبنده و قدرتمند بازی است.تنگو با استفاده از امکاناتی(که بعدا راجع به ان ها صحبت خواهیم کرد) که برای سباستین در نظر گرفته است ، هم به گیم پلی بازی تنوع داده است وهم باعث شده است تا بازیباز ترغیب به گشت و گذاردر محیط های ترسناک بازی شود..گیم پلی بازی را میتوان به دو بخش اکشن و مخفی کاری تقسیم کرد.با استفاده از سلاح های کلاسیکی چون شات گان و کلت و یا با استفاده از تیر و کمان میتوان بازی را به صورت اکشن رفت.البته ذکر این نکته هم ضروری است که بازی بسیار بی رحم هست و علاوه بر اینکه دشمنان بازی بسیار سرسخت هستند امکانات چندانی هم در اختیار بازیباز نمیگذارد.در نتیجه بازیباز باید با استراتژی به دل دشمنان بازی بزند.
اما بخش مخفی کاری بازی با توجه به چاقوی دوست داشتنی! و نمادین بازی و مهارت هایی که میتوان در طول بازی ارتقاء داد بسیار خوب از کار درامده و برای کسانی که نمیخواهند (مثل من که از سر و صدا و درگیری در عناوین ترسناک بقا خوششان نمی اید) بازی را اکشن بروند فوق العاده است و میتوان بازی را با همین روش به جلو برد.اگر هم بازیباز بخواهد هر دو روش را با هم امتحان کند و بخش هایی را مخفی کاری و بخش های دیگر را اکشن پیش ببرد مختار است و بازی شما را مجبور به انجام هیچ استراتژی خاصی نمی کند.به هر حال چیزی که تنگو مد نظر داشته ازادی عمل بازیباز برای پیش بردن مراحل است و کاملا در این امر موفق بوده است.
دیگر موضوع مرتبط به گیم پلی بازی ، امکاناتی است که بالاتر به ان اشاره کردم که به دو بخش بخش تقسیم میشود.بخش اول مربوط به مهارت های سباستین است که با وارد شدن به اتاق خانم پرستار و شنیدن دیالوگ ها و صدای زیبایش! انجام میشود و شامل 5 بخش است . شامل سلامتی ، مخفی کاری ، مبارزه ، بازیابی و توانایی های فیزیکی سباستین می شود. دیگری هم سیستم کرفتینگ بازی است که به سه بخش تقسیم می شود.بخش اول برای اسلحه ها و مهمات ، بخش دوم برای تیر و کمان و بخش سوم هم برای نوار سلامتی سباستین.به جرات میتوان گفت این دو بخش بهترین و کامل ترین چیزی است که تا به امروز در یک عنوان ترسناک بقا دیده ام.علاوه بر این ها کلیدهایی هم در جریان بازی هستند که با پیدا کردن ان ها میتوان به اتاق خانم پرستار رفت و با باز کردن هر کدام چیزهای ارزشمندی بدست اورد.
کلیت داستان سری The Evil Within سیستم استم است.سیستمی که ذهن های افراد مختلف را به مغز مرکزی متصل میکند.ذهن مرکزی در قسمت اول ایول ویتین روویک و در قسمت دوم لیلی دختر سباستین است.هر چند داستان قسمت دوم ان تازگی و قدرت قسمت اول را ندارد اما بار احساسی و رومنس بازی به مراتب بیشتر از قسمت اول است.این بار داستان بازی شخصی تر و حول محور خانواده ی سباستین است.سباستینی که بعد از سال ها میفهمد که دختر دلبندش!زنده است و حالا باید یک بار دیگر پا به دنیای بی رحم و مخوف استم بزند.علاوه بر اینکه این بار با یک سباستین بهتر(از بعد شخصیت پردازی در مقایسه با قسمت اول) روبرو هستیم ، میکامی و تیم تنگو به شخصیت های منفی بازی هم تنوع داده اند و بر خلاف قسمت اول فقط با یک شخصیت منفی روبرو نیستیم.
نخستین شخصیتی که با ان مواجه میشویم استفانو ولنتینی است.یک عکاس دوران جنگ که عقیده ی عجیب و منحصر به فردی دارد!او معتقد است که معنای واقعی هنر لحظات پایانی زندگی یک نفر در حال مرگ است!به همین دلیل او از این لحظات عکس میگیرد و لذت میبرد!تقابل سباستین با او بسیار چالش برانگیز است و خوب با روح و روان سباستین در طول داستان ، بازی میکند!او در دنیای استم با فادر تئودور اشنا میشود و فادر تئودور از او میخواهد تا لیلی را بدزدد و نزد او بیاورد.اما او با پی بردن به قدرت لیلی از این کار سرباز میزند و او را پیش خود نگه میدارد تا اهداف خود را دنبال کند.
دومین شخصیت بازی که درواقع شخصیت کلیدی تری به حساب می اید فادر تئودور ، یک شخصیت با عقاید مذهبی است.شخصیتی که معتقد است با بدست اوردن لیلی و تسلط بر union (جهان خلق شده به واسطه ی ذهن لیلی) خودش قدرت را به دست میگیرد و درنهایت کنترل استم را هم بدست می اورد.هر دو شخصیت فوق العاده از اب درامده اند.دو شخصیت مریض و مخوف با دیالوگ هایی بی نظیر که نشان از پایبندی میکامی به اهمیت شخصیت منفی در داستان یک بازی است.
علاوه بر این ها این پایان بندی داستان است که نقطه اوج ان و براستی بیادماندنی است.بعید میدانم کسی ان لحظات پایانی راه رفتن سباستین در ان مواد سفید رنگ با موسیقی making your way home ، سوییچ شدن بین کیدمن و سباستین ، دیدار اخر میرا و سب با دیالوگ هایی زیبا و در نهایت در اغوش کشیدن لیلی توسط سب را کسی فراموش کند. به عقیده ی این نگارنده تنگو موفق میشود تا در دو چپتر پایانی بازیباز را میخکوب کند و مفاهیمی چون از خودگذشتگی ، عشق به خانواده ، رستگاری و امید را در داستان بازی برای بازیباز تداعی کند. علاوه بر کلیت جذاب داستان بازی ، شیطان درون 2 از حیث داستانگویی هم در سطح بالایی هست و میتواند بازیباز را تا پایان بازی نگه دارد.
اگر قسمت اول را بازی کرده باشید میدانید که چه باس های فوق العاده ای چه از نظر طراحی و چه از نظر نحوه ی مبارزه در ان وجود داشت.بی شک طراحی کیپر و مبارزه با ان یکی از بهترین باس های یک بازی ترسناک به شمار می اید.هر چند باس های قسمت دوم هم از طراحی و نحوه ی مبارزه جالب از اب درامده اند ؛ اما مثل قسمت اول چالش برانگیز نیستند و نمیتوانند همانند قسمت اول بازیباز را به چالش بکشند و شاید تنها مبارزه با مایرا بتواند در سطح باس های قسمت نخست قرار بگیرد.به طور کلی علاوه بر داستان ، باس ها ی بازی هم در مرتبه ی پایین تری نسبت به قسمت اول مجموعه قرار میگیرند.
بخش طراحی هنری بازی بر خلاف بخش فنی(که در بهترین حالت خوب است) از بهترین های ژانر ترس به حساب می اید..کافی است تا نگاهی به دشمنان ، باس ها ، محیط ها ، رنگ امیزی و فضای کلی بازی بیندازید تا ببینید طراحی هنری در یک اثر ترسناک چه معنایی میتواند داشته باشد.موسیقی های بازی هم کاملا با فضای بازی هماهنگ است و در مواردی که بخواهد حس ترس و دلهره را افزایش بدهد یا احساسات بازیباز را با توجه به اتفاقات داستان بازی برانگیزد کاملا موفق عمل میکند.
شیطان درون 2 از حیث نمادشناسی هم یک اثر فاخر به حساب می اید.اگر مقاله ی سایت کوتاکو را مطالعه کرده باشید بحث نمادشناسی ان را دیده اید.برخی از چیزهایی که در بازی وجود دارند نماد یک مسئله در دنیای امروز ما هستند.به عنوان مثال استم نماد سوء استفاده از علم و تکنولوژی است ، موبیوس نماد شرکت های خطرناک و غیر قابل اعتماد ، فادر تئودور نماد انسانهای دارای ایدئولوژی خاص و استفانو ولنتینی نماد انسان های مریض و روانی که برای رسیدن به هدفشان دست به هر کاری میزنند.
اگر اثار میکامی را بخواهیم با عناصری چون معماری گاتیک، هیولاهای پرداخته شده، منابع محدود و سکانسهای شوکه کننده، شخصیتهای مونث چند لایه و قدرتمند ، کرکترهای منفی به یادماندنی با دیالوگ هایی پرمغز و در نهایت نمادشناسی تعریف کنیم اویل ویتین دو حداقل از بعد نمادشناسی بهترین اثر میکامی است.
*The Evil Within 2 یک دنباله ی شایسته برای قسمت نخست است.کارگردانی فوق العاده ، داستان عالی و روایت داستان بی نظیر ، طراحی هنری محشر بخش های مختلف بازی ، موسیقی متن های بسیار زیبا ، توازن شایسته بین دو بخش مراحل خطی و سندباکس و پایان بندی احساسی و به یادماندنیش از ایول ویتین دو، یک شاهکار در ژانر ترس ساخته است.بی صبرانه منتظر عنوان جدید تنگو در اینده ای نزدیک هستیم.*
آخرین ویرایش: